چگونه الکلاسیکو به بزرگترین دیدار دنیا تبدیل شد
هفتیک- شاید هیچ بازی و رقابتی در دنیای فوتبال بزرگتر از دیدار بارسلونا مقابل رئال مادرید نباشد. این دو تیم روز یکشنبه در دویست و چهل و هفتمین الکلاسیکوی رسمی (بدون احتساب دیدارهای دوستانه) به مصاف یکدیگر خواهند رفت و این بازی شاید یکی از بزرگترین نبردهای ورزشی، همردیف با سوپر بول یا جامهای جهانی از نظر میزان تماشای جهانی باشد. این روزها هواداران در بیشتر از 180 کشور میتوانند به تماشای رقابت این دو تیم بنشینند- جمعیتی بیش از 650 میلیون نفر، هرچند تخمین واقعبینانه از تعداد تماشاگران بین 75 تا 100 میلیون نفر است- و در حالی که هر دو تیم در این فصل آسیبپذیر به نظر میرسند، این دشمنی با قدمت یک قرن شاید باعث نمایش بهترین عملکرد از سوی هر دوی آنها شود.
این دیداری است که لحظاتی فراموشنشدنی را برای ما رقم زده است- مانند پیروزی 2-6 بارسا در مادرید در سال 2009- و با قدرت ستارههای درخشان در هر دو تیم تعریف شده است. ما لیونل مسی و کریستیانو رونالدو را داشتهایم؛ سرخیو راموس، مدافع رئال مادرید، نیز پیش از جدا شدن از این تیم و پیوستن به پاریسنژرمن در تابستان امسال، موفق شد رکورد بازی در الکلاسیکو را با 45 بار حضور در میدان از آن خود کند. سه بازیکن بارسلونا- آندرس اینیستا (2015)، رونالدینیو (2009) و دیهگو مارادونا (1983)- چنان نمایشهای درخشانی ارائه کردند که هواداران رئال مادرید حاضر در سانتیاگو برنابئو ایستاده آنها را تشویق کردند.
هرچند افراد بیشماری از اولین بازی این دو تیم در 13 می 1902 در این دیدارها حضور داشته یا روی آنها تاثیرگذار بودهاند اما افراد کمی هستند که تاثیری ماندگار بر دیداری داشتهاند که به بزرگترین رقابت ورزشی تبدیل شده؛ چه در نحوه تغییر شرایط هر دو باشگاه یا در چگونگی تبدیل این بازی به بزرگترین رقابتی که دنیای ورزش شاهد آن بوده است. سایت ESPN با بازیکنان، مربیان و مدیران گذشته و فعلی درباره جادوی این رقابت و دلیل اهمیت این افراد در افسانه الکلاسیکو صحبت کرده است.
بازی در الکلاسیکو چه احساسی دارد؟
ایکر کاسیاس، دروازهبان رئال مادرید (2015-1999): من فکر میکنم الکلاسیکو پرتنشترین رقابت روی زمین است. الکلاسیکوهایی که ما در آن بازی کردیم بیشترین میزان دشمنی، دوستی، رقابت و خصومت را شاهد بود اما در آخر فکر میکنم این خصومت و این سبک از رقابت باعث رشد و پیشرفت همه بازیکنان شد. ما در الکلاسیکوها باید بیشتر از فوتبال بازی کردن صِرف، “جنگیدن” را نشان میدادیم اما این نبردها در عین حال شامل جنگ روانی هم بودند- جنگ پیش از بازی، جنگ پس از بازی و جنگ در حین بازی!
کارلس پویول، مدافع بارسلونا (2014-1999): (در واکنش به پیروزی 1-4 رئال در الکلاسیکو در سال 2008) این تنها بازی بدی نیست که من میتوانم به یاد بیاورم اما بدترین شبی است که در فوتبال داشتم. این فقط شکست یا نتیجه به دست آمده نبود، بلکه احساس عجز محض بود. ما پیش از بازی برای آنها تونل افتخار زدیم- قهرمانی آنها در لالیگا پیش از این بازی مسجل شده بود- اما مشکلی از این نظر نبود، درک من از این ورزش همین است. اما ناراحتی من از نحوه شکست ما در آن شب بود.
ژاوی، هافبک بارسلونا (2015-1998) و بازیکن حاضر در 42 الکلاسیکو، درباره همان شکست سال 2008: رئال آن شب چهار گل زد اما باور کنید میتوانست شش یا هفت گل بزند…
آندرس اینیستا، هافبک بارسلونا (2018-2002)، حاضر در 38 الکلاسیکو: این فقط مربوط به روز بازی نیست. بلکه کل هفته به علاوه روزهای قبل بازی و پس از آن است. این بازی متفاوت است. تنش زیادی وجود دارد. همه انتظار رسیدن بازی را میکشند و حضور در این بازی نیز بسیار جذاب است. من نمیدانم در چند الکلاسیکو بازی کردم اما همیشه هیجان و تنش زیادی وجود داشت.
آیتور کارانکا، مدافع رئال مادرید (2002-1997) و کمک مربی رئال مادرید (13-2010): مردم همیشه درباره رویاهای کودکی برای بازی در باشگاهی بزرگ، تیم ملی یا فتح جامهای قهرمانی حرف میزنند. بازی در الکلاسیکو همیشه رویای هر بازیکنی بوده و هنوز هم هست. حالا توجه بیشتری به این دیدار میشود. در آن زمان شما گاهی حتی یک هفته برای آماده شدن پیش از این دیدار فرصت داشتید و هواداران میتوانستند به زمین تمرین رفته و جلسات تمرینی را ببینند و از تیم حمایت کنند. حالا شرایط متفاوت است (با تعداد زیاد بازیها در تقویم). این بزرگترین تغییر است.
به عنوان یک بازیکن، این دیداری است که همه دوست دارند در آن بازی کنند.
آئورلی آلتیمیرا، مربی آمادهسازی بارسلونا (14-2008): هفته الکلاسیکو همیشه برای همه خاص است. ما با جسارت با آن روبرو میشدیم، خصوصا وقتی در برنابئو بازی میکردیم. میدانستیم که باید آماده نبرد باشیم، شجاع باشیم و برابر رئال عقب نکشیم. اگر هر تردیدی داشتید، آنها شما را نابود میکردند. در خانه هم همینطور بود. ما میخواستیم توپ را در اختیار داشته باشیم، یکپارچه پرس کنیم و فضا را پیدا کنیم.
خوان گاسپارت، نایب رییس بارسلونا (2000-1978) و رییس بارسلونا (03-2000): من از زمانی که به دنیا آمدم یکی از هواداران پروپاقرص بارسلونا بودهام و همیشه الکلاسیکو را با اشتیاق زیادی تجربه میکردم. این بازی هم مانند هر بازی دیگری سه امتیاز دارد اما رئال همیشه بزرگترین رقیب ورزشی ما بوده و این یعنی تمایلی مشترک برای پیروزی به علاوه غرور، افتخار و پرستیژی وجود داشت که با این دیدار همراه میشد. من پیروزیها و شکستهای بزرگی را تجربه کردهام. این رقابت تاریخی است و تا ابد ادامه خواهد داشت.
آندونی سوبیسارتا، دروازهبان بارسلونا (94-1986) و مدیر فوتبال بارسلونا (15-2014): الکلاسیکو همیشه بازی خاص و متفاوتی است. این بازی یک لیگ درون لالیگا است. پیروزی در خانه بسیار مهم است، با توجه به اهمیتی که دارد و باعث میشود هواداران به بازیکنان افتخار کنند. هواداران با تمام وجود روی سکوها حاضر میشوند و شما در زمین متوجه این موضوع میشوید.
مشخصا همه چیز از چند سال پیش تا به حال فرق کرده اما برای بازیکنی که معنای الکلاسیکو را درک میکند، این اهمیتی ندارد. رقابت با بزرگترین رقیب همیشه مهم است و پیروزی در این بازی یکی از اهداف فصل است.
پپ گواردیولا مقابل ژوزه مورینیو
پپ گواردیولا، مردی که بارسلونا را به ابرقدرت دوران مدرن تبدیل کرد، دوران حرفهای مربیگریاش را با هدایت تیم ذخیرهها آغاز کرد. هدایت تیم اول در واقع اولین تجربه حضور او روی نیمکت تیم بزرگسالان بود اما او خیلی زود نشان داد که ارزش این اعتماد را داشته است. او عضوی از تیمی بود که در دهه 1990 میلادی شش عنوان قهرمانی در لالیگا به دست آورد و در طول چهار فصل حضورش در این تیم به عنوان سرمربی توانست 14 جام برای آنها به ارمغان بیاورد- یک رکورد باشگاهی- که شامل فتح ششگانه در سال 2009 بود (اولین باشگاهی که به این افتخار رسید) و به عنوان جوانترین سرمربیِ فاتح لیگ قهرمانان، تاریخساز شد.
عملکرد او مقابل رئال مادرید تقریبا بدون نقص بود، در 9 بازی از 15 دیدار به پیروزی رسید و چهار بار دیگر مساوی کرد. او در دوران هدایت بارسلونا تنها در یک الکلاسیکو شکست خورد.
گاسپارت: وقتی ما بابی رابسون را (در سال 1996) برای هدایت بارسا انتخاب کردیم، ژوزه جوان دستیارش بود. او به عنوان مترجم آمد چون بابی فقط انگلیسی حرف میزد. به هرحال، او مدتی در بارسلونا بود و سالها بعد به رئال رفت. حالا او مربی بزرگی است که تمام دنیا او را میشناسند.
از مورینیو (در بارسلونا) به خوبی یاد نمیشود. به هرحال مورینیو از بارسا جدا شد و کمی بعد از رئال مادرید سردر آورد. او حرفهای است و شما نمیتوانید از او انتقاد کنید. او در هر دو تیم عملکرد خوبی داشت و اگر روزی به نوکمپ بیاید، با او بدرفتاری نمیشود.
خوان لاپورتا، رییس بارسلونا (10-2003، – 2021): اگر بخواهم واقعیت را به شما بگویم… من میخواستم مردم را با انتصاب فردی که به خوبی با فلسفه کرویف آشنایی داشت و با آن رشد کرده بود، شگفتزده کنم؛ فلسفهای که شامل سبک خالص فوتبال است که مدل ما برپایه آن شکل گرفته است. ناگهان نزدیکان مورینیو با من تماس گرفتند و گفتند ما فکر میکنیم تمام این شایعات که شما خواهان گواردیولا هستید، درست نیست و شما مورینیو را میخواهید. من به آنها گفتم ببینید، مورینیو مربی حرفهای بزرگی است اما تصمیم من کار با گواردیولا است.
نبردهای بین گواردیولا و مورینیو داستانی است که تا همیشه در یاد خواهد ماند: اولین رویارویی آنها در الکلاسیکو با برتری 0-5 بارسلونا به پایان رسید و در حالی که مورینیو در چهار سال حضورش در اسپانیا تنها یک بار برابر بارسلونا به پیروزی رسید- پیروزی 0-1 در فینال کوپا دل ری 2011- اما نبردهای آنها افسانهای بود.
لاپورتا: تنها تردید (درباره گواردیولا) بیتجربگی او بود اما من نگرانیای از این بابت نداشتم. من با یوهان (کرویف) و تیکی بگیریستاین مشورت کردم، به آنها گفتم که فکر میکنم پپ میتواند مربی جدید بارسا باشد. آنها به من گفتند که او کاملا آماده است، بنابراین من دیداری با پپ داشتم و به او گفتم که میخواهم سرمربی تیم اول شود. میدانید او به من چه گفت؟ “تو جرات این کار را نداری.”
اینیستا: الگوهای من میشل لادروپ و پپ گواردیولا بودند و بازی تحت هدایت او انگیزه مضاعفی به من داد. تجربیاتی که با او به دست آوردم واقعا عالی بود چون او ارزش زیادی برایم داشت. او عقاید بیرحمانه و اعتماد بسیاری به پیشرفت ما در کاری که میکردیم و نحوه انجام آن داشت. او مربیای است که میداند چطور از دویست درصد هر بازیکنی استفاده کند و ایدههای مشخصی دارد. این باعث شد ما از دقیقه اول به تیم باور داشته باشیم و توانستیم کاری که میخواستیم را انجام دهیم.
آلتیمیرا: حُسن بزرگ گواردیولا این بود که به همه گوش میداد و سپس خودش تصمیم میگرفت اما از ابتدا به حرف همه گوش میداد.
سوبیسارتا: مثال مشخصی از سبک گواردیولا بازی با شماره 9 کاذب بود. او پیش از بازی در برنابئو در سال 2009 تصمیم گرفت بدون مهاجم کلاسیک بازی کند که باعث شد تمامی سیستمهایی که رئال برای پیروزی در این بازی آماده کرده بود از کار بیفتد. این برنامه عالی جواب داد، بارسلونا 2-6 برد و آن بازی برای همیشه به خاطر سپرده شد.
سوبیسارتا: الکلاسیکوها با مورینیو با تنش زیادی همراه بودند. رئال پس از پیروزی او برابر بارسلونا در نیمه نهایی لیگ قهرمانان 2010 (به عنوان سرمربی اینتر) مورینیو را به خدمت گرفت تا مانع از ارائه سبک بازی و قهرمانی بارسلونا شود. پس از پیروزی 0-5 بارسا در اواخر نووامبر 2010، همه چیز تغییر کرد. انگار رئال فهمیده بود که تفاوت (بین تیمها) بسیار زیاد است و شروع به برنامهریزی برای بازیها به سبک خودش کرد. حضور او تنش زیادی را به همراه داشت و لحظات ناخوشایندی را رقم زد.
سرخیو راموس رکورد دریافت بیشترین کارت قرمز توسط یک بازیکن (26) را به نام خود به ثبت رسانده و پنج مورد از این کارت قرمزها در دیدار برابر بارسلونا به او نشان داده شد و همین موضوع باعث شد که او بیش از پیش به اسطوره رئال مادرید تبدیل شود. در الکلاسیکوی عجیب 2009 که با شکست 0-5 رئال همراه بود، او به شدت روی مسی خطا کرد. او سپس با دو بازیکن بارسا در مسیر رفتن به رختکن درگیر شد.
ادواردو ایتورالده گونزالس، داور لالیگا (2012-1995) که سرخیو راموس را اخراج کرد: این اتفاق یکی از اتفاقاتی بود که میشد پیشبینی کرد. من او را دیدم که به سوی مسی میدود و با خودم فکر کردم که ضربه شدیدی به او خواهد زد. شما نمیتوانید فقط از قوانین مطلع باشید، بلکه باید بازی را هم بشناسید. اگر من این اتفاق را احساس نکرده بودم، نمیتوانستم جاگیری درستی داشته باشم. سپس جنجالی به پا شد. راموس با پویول درگیر شد، ژاوی آنجا بود، هر دو دروازهبان خودشان را رساندند. همه با هم درگیر شده بودند. من سعی کردم شرایط را آرام کنم و به درگیریها خاتمه دهم اما غیرممکن بود: همه با دست به هم ضربه میزدند.
تنها کسی که در میان این هیاهو حضور نداشت اینیستا بود. من به او گفتم باورنکردنی است، چطور از چنین چیزی لذت میبرید؟ و او گفت: اوه، تو هم عاشقش میشوی.
ژاوی درباره الکلاسیکوی لیگ قهرمانان 2011: مورینیو بسیار ما را تحریک میکرد، بارها و بارها این کار را کرد و در نهایت ما بازیکنان ارشد واقعا خواهان واکنشی از سوی گواردیولا شدیم. وقتی کنفرانس خبری پیش از بازی را دیدیم (گواردیولا انتقادات شدیدی را علیه مورینیو مطرح کرد)، ما از این کار لذت بردیم و وقتی به هتل تیم برگشت، در رستوران تشویقش کردیم. پپ به ما گفت بنشینید و تمامش کنید.
لیونل مسی مقابل کریستیانو رونالدو
بحث درباره الکلاسیکو یا این دو تیم بدون اشاره به مسی و رونالدو غیرممکن است. رقابت شانه به شانه آنها برای نزدیک به یک دهه در لالیگا نه تنها انرژی بسیاری را به الکلاسیکو اضافه کرد، بلکه روی تمام فوتبال اثرگذار بود. این دو نفر 11 توپ طلا از 12 توپ طلای اخیر را به خود اختصاص دادهاند و وقتی یکی از آنها بالا میرفت و جوایز را دریافت میکرد، دیگری مجبور بود پایین بماند. مسی گلهای بیشتری به ثمر رساند (26 گل در 44 الکلاسیکو، در مقایسه با 18 گل رونالدو در 29 بازی) و آمار قهرمانی رئال مادرید در دوران حضور رونالدو نیز بسیار کمتر از قهرمانیهای مسی در بارسلوناست (دو قهرمانی در برابر شش قهرمانی) اما رونالدو و رئال موفق به فتح چهار لیگ قهرمانان در پنج سال شدند. بدون توجه به این که شما کدام یک را ترجیح میدهید، باید گفت که این دو بازیکن به طور مساوی بر این دشمنی دیرینه سلطه داشتند.
رامون کالدرون، رئیس رئال مادرید (09-2006): بدون شک مسی بازیکنی استثنایی است. ما به عنوان هواداران فوتبال خوش شانس بودیم که در دوران مسی و کریستیانو رونالدو زندگی کردیم، این خوش شانسی زمانی بیشتر بود که هردوی آنها در اسپانیا بازی میکردند. رویارویی مسی با رئال مادرید در مارس 2007 بازی دیوانه کنندهای بود که نتیجه آن مدام تغییر میکرد. این بازی کمک بسیاری به قهرمانی ما در لیگ کرد. این اتفاقی شبیه به معجزه بود چون ما 9 یا 10 امتیاز عقب بودیم و هشت بازی تا پایان مانده بود و ما آرام آرام برگشتیم.
این بازی کلیدی بود. وقتی من به عنوان رییس باشگاه انتخاب شدم، ما 18 بازیکن را تغییر دادیم تا احساس موجود در باشگاهی را که به مدت سه سال هیچ جامی را کسب نکرده بود، عوض کنیم. این بازی به بازیکنان نشان داد که توانایی پیروزی و قهرمانی دارند، میتوانند برگردند و با بارسلونا رقابت کنند. هرچند مسی بسیار درخشان ظاهر شد. تمام ورزشگاه و جایگاه ویژه نیمخیز بودند. این یکی از بهترین بازیهایی است که به خاطر میماند… مشخصا وقتی رئال مادرید بازی میکند، من همیشه میخواهم باشگاهم پیروز شود اما به عنوان یک هوادار همیشه بازیکنان بزرگ را تحسین کردهام. مسی یکی از آنها بوده است.
جوزپ ماریا مینگلا، مدیر برنامه فوتبال: ما مسی را پس از استعدادیابیهای بسیار با کمک برخی از همکارانم در روساریو (آرژانتین) به بارسلونا آوردیم. این داستان معروف است، این که چطور رخ داد، مشکلاتی که برای انتقال به بارسلونا داشتیم، چطور در لحظه پایانی کارلس رکساچ موفق شد با امضای قرارداد معروف روی دستمال در باشگاه تنیس پومپیا در شهر این انتقال را عملی کند.
اولین باری که کریستیانو رونالدو را دیدم زمانی بود که با خاویر سوبیراتس، مدیر والنسیا در آن زمان، به سفر رفته بودیم تا دیدار تیم زیر 18 سالهها یا زیر 19 سالههای پرتغال و انگلیس را ببینم. من رفتم چون پرتغال همیشه بازیکنان بسیار خوبی داشته اما کسی را به درستی نمیشناختم. آن زمان مثل این روزها نبود. حالا پیش از آن که حتی سفر کنید از همه چیز خبر دارید.
ما این بازی را تماشا کردیم و چند بازیکن درخشان ظاهر شدند، هرچند هیچکدام شناخته شده نبودند. ما پس از بازی به هتل پرتغال رفتیم و شام را مهمان آنها بودیم. بازیکنان بسیاری آنجا حضور داشتند که در آن زمان کسی آنها را نمیشناخت اما بسیار مشهور شدند. بازیکنانی چون تیاگو، ریکاردو کوارشما و کریستیانو رونالدو در بین آنها حاضر بودند. ما خودمان را معرفی کردیم و حرف زدیم و آنجا را ترک کردیم.
پس از چند هفته وقتی تمرکز بار دیگر به فوتبال باشگاهی برگشته بود، من فهمیدم که اسپورتینگ لیسبون دیدار دوستانهای برابر منچستریونایتد برگزار میکند و سر الکس فرگوسن زودتر از هر کس دیگری متوجه استعداد کریستیانو رونالدو شده و او را به خدمت گرفت.
اینیستا: مسی از نظر من تضمین موفقیت است یا حضور او در زمین حداقل شما را به موفقیت نزدیکتر میکند. او در هر بازی تعیینکننده است. از نظر من، او شماره یک است.
کالدرون: جذب رونالدو در رئال مادرید بسیار دشوار بود چون مشخصا یونایتد نمیخواست اجازه جدایی او را صادر کند. او بازیکن خاصی است. او در آن زمان به همراه مسی بهترین بود و من به عنوان رییس باشگاه نمیتوانستم موقعیت جذب او را از دست بدهم. ما این کار را انجام دادیم و در آن زمان این رقم بسیار بالا به نظر میرسید. در آن زمان هیچکس 94 میلیون یورو برای یک بازیکن پرداخت نمیکرد. اما ما این پول را داشتیم… من همیشه گفتم که پول باید در زمین باشد، نه در بانک. من توانستم قراردادهای حق پخش تلویزیونی را دوبرابر کنم، درآمدها را افزایش دهم و ما موفق به انجام این کار شدیم.
جذب او فوقالعاده بود و او همه چیز به ما داد. او 9 سال جام قهرمانی را برای ما به ارمغان آورد. او جوایز فردی کسب کرد، توپ طلا برد و رئال چهار لیگ قهرمانان کسب کرد. او توانست نشان دهد که بازیکنی استثنایی است و این کار را در الکلاسیکوها نیز تکرار کرد. بازیکنان بزرگ همیشه خودشان را در بازیهای بزرگ نشان میدهند. او این موضوع را در بازیهای بزرگ ثابت کرد، کاری که مسی و بسیاری دیگر نیز انجام دادند.
وقتی کریستیانو به رئال آمد، از همان موقع شماره یک بود. تصور دستاوردهای او آسان نبود چون دنیای فوتبال این روزها پر از رقابت است. ما باید با باشگاههایی رقابت کنیم که به شرکتهای بزرگ و میلیونرها تعلق دارند… وقتی او را به خدمت گرفتیم امید داشتیم که بتواند انتظارات را برآورده کند و او این کار را انجام داد. درخشش او بیشتر از حد انتظار و امیدواری ما بود. برابری با دستاوردهای دوران حرفهای او در طول 9 سال حضورش در این تیم بسیار دشوار خواهد بود.
مینگلا: مسی و رونالدو سطح رقابت و توقعات را بسیار بالا بردند. رسیدن به این سطح تقریبا برای هرکس دیگری غیرممکن است. آنها تمام وجودشان را وقف فوتبال کرده و میکنند. آنها این ورزش را بسیار دوست دارند و همین باعث میشد که هم تیمیها و رقبایشان نیز به بازیکنان بهتری تبدیل شوند.
لالیگا و بقیه دنیا خوششانس بودند که این دوره را با آنها به اشتراک گذاشتند. تصور رقابت دیگری بین دو بازیکن در بالاترین سطح فوتبال که بیش از 15 سال طول بکشد، بسیار دشوار است. مسی به بازیکنی تبدیل شده که خلق موقعیت میکند، پاس گل میدهد و گلهای بسیاری به ثمر میرساند، چیزی که طبیعی نیست. در حالی که کریستیانو در حال حاضر همکاری کمتری در جریان بازی دارد اما هنوز تمام کنندهای تراز اول و گلزنی سیریناپذیر است.
کریم بنزما، مهاجم رئال مادرید ( -2009): وقتی با بازیکنی مثل رونالدو بازی میکنید که هر فصل 50 یا 60 گل میزند، البته که در خدمت تیم هستید اما در خدمت این بازیکن هم هستید چون او کسی است که گلهای زیادی به ثمر میرساند. من باید با شرایط سازگار میشدم و همین اتفاق رخ داد. این که هیچ کدام از آنها دیگر در الکلاسیکو حضور ندارند عجیب است اما پیش از آنها نیز زیدان، رونالدینیو، رونالدو و ساموئل اتوئو حضور داشتند.
نامها تغییر میکنند اما رئال مادرید- بارسلونا همچنان رئال مادرید- بارسلوناست، بدون توجه به بازیکنان حاضر در زمین.
سانتیاگو برنابئو: مردی که رئال مادرید را ساخت
منصفانه است اگر بگوییم بدون سانتیاگو برنابئو، رئال مادریدی وجود نداشت. آنها نه تنها در ورزشگاهی بازی میکنند که او ساخته و نامش بر آن قرار دارد، بلکه موفقیت قابل توجه او به عنوان بازیکن (68 گل در 12 فصل، پس از انجام اولین بازیاش در 17 سالگی) و به عنوان رییس تیم (بیش از 70 قهرمانی مهم در 35 سال) بینظیر است.
او رئال مادرید را با عقاید و جسارتش به قدرتی جهانی تبدیل کرد، ورزشگاهی ساخت که میتوانست بیش از 100 هزار تماشاگر را در خود جای دهد (این باشگاه به طور میانگین از حدود 15 درصد این ظرفیت در آن زمان استفاده میکرد)، امکانات پیشرفته تمرینی را فراهم کرده و جو موفقیت و سختکوشی را در تیم ایجاد کرد. او همچنین نقشی کلیدی در پایهریزی جام باشگاههای اروپا- لیگ قهرمانان فعلی- داشت و شاهد سلطه زودهنگام تیمش در دهه 1950 و 1960 بر این رقابتها با شش قهرمانی بود که از این بین پنج قهرمانی آن به طور متوالی به دست آمد.
آمانسیو “آمارو” وارلا، مدافع رئال مادرید (76-1962) و سرمربی رئال مادرید (85-1984): او همیشه بر اهمیت فروتنی و سادگی تاکید داشت. ما نمیتوانستیم بادی به غبغب انداخته و مدعی شویم که بهترین هستیم، حتی اگر بودیم. فروتنی، فروتنی، فروتنی. او کسی بود که احترام زیادی برای این ویژگی قائل بود.
ایگناسیو زوکو، هافبک رئال مادرید (74-1962): او از شما و خانوادهتان مراقبت میکرد. شما فقط فوتبالیست نبودید.
خوزه “پیری” مارتینز سانچز، هافبک رئال مادرید (80-1964): اگر من در بیمارستان بودم، او با من میآمد و ساعتها و ساعتها حرف میزد. او شخصیتی پدرانه داشت. وقتی به هتل تیم میآمد، بازیکنان میگفتند دون سانتیاگو اینجاست… و شما با سرعت به حمام میرفتید تا اطمینان حاصل کنید که مرتب هستید. او میخواست رئال مادرید از هر نظر الگو باشد. او همه را منظم نگه میداشت.
خورخه والدانو، مهاجم رئال مادرید (87-1984) و سرمربی رئال مادرید (96-1994): او از زمانش جلوتر بود، ریسکهایی را میپذیرفت که واقعا تاریخی بودند. در اسپانیایی که با مشکلات مالی مواجه بود، او ورزشگاهی را برای 120 هزار نفر ساخت و سپس آن را با بزرگترین ستارههای آن دوره پر کرد. رئال مادرید به بزرگی جامهایی که به دست آورده و ستارههایی است که موفق به جذب آنها شده است.
ویسنته دلبوسکه، هافبک رئال مادرید (84-1968) و سرمربی رئال مادرید (2003-1999): برنابئو رهبر اخلاقی و معنوی باشگاه بود. او به عنوان پسری عادی به تیم آمد و تقریبا شش دهه بعد به عنوان مدیر از باشگاه جدا شد. او مثل یک پدر به ما نزدیک بود. او همه را میشناخت.
کالدرون: من فکر میکنم او در همه چیز پیشرو بود. او الهامبخش بود. او در راهاندازی جام باشگاههای اروپا به اکیپ کمک کرد. او اولین کسی بود که بازیکنان خارجی را به تیم آورد… او دیدگاه درستی از روند رو به جلوی فوتبال و شکلی که باید بگیرد، داشت… او بنیادهای لازم را بنا نهاد تا تیم چیزی باشد که امروز هست.
خوزه سانتاماریا، مدافع رئال مادرید (66-1957): او اجازه رخ دادن هیچ رسواییای را نداد. وقتی ما پنجمین قهرمانی در جام باشگاههای اروپا را کسب کردیم، روز بعد به مادرید رسیدیم و در موقعیتی عادی این کار را انجام دادیم. شب قبل نتوانستیم جشن بگیریم. ما تنها اجازه داشتیم آب پرتقال بنوشیم و چند بیسکویت بخوریم!
یوهان کرویف: هنجارشکنی که بارسلونا را به صدر برد (به قیمت پایین کشیدن رئال مادرید)
وقتی این مهاجم هلندی در سال 1973 به بارسلونا پیوست، با باشگاهی بینظم روبرو شد که از رقبایش عقب افتاده بود. پولی برای هزینه کردن نبود و راههای کمی برای کاهش فاصله با رئال مادرید که در آن زمان هشت قهرمانی از 10 قهرمانی آخر لالیگا را به خود اختصاص داده بود، وجود داشت اما کرویف با مبلغی رکوردشکن (حدود دو میلیون یورو) به این تیم پیوست و بارسلونا را در اولین فصل حضورش به قهرمانی لالیگا رساند تا پایانی بر دوری 13 ساله آنها از این جام باشد. اما دوران حضور او به عنوان سرمربی این تیم بود که بیشترین تاثیرگذاری را به همراه داشت و رقابت الکلاسیکو را به سود آنها تغییر داد.
این باشگاه- مانند مخمصه فعلی- در بدهی و گرفتاری دست و پا میزد که کرویف هدایت این تیم را در سال 1988 برعهده گرفت اما خیلی زود دوران “تیم رویایی” باشگاه را شکل داد که چهار قهرمانی متوالی لالیگا به دست آورد و در چهار فینال متوالی اروپایی حاضر شد که یک لیگ قهرمانان در سال 1992 نیز برای آنها به ارمغان آورد.
گواردیولا یک بار گفت:” تاثیر یوهان کرویف بسیار زیاد بود. او روحیه بارسلونا را تغییر داد. تاثیر او غیرقابل مقایسه است. او تاثیرگذارترین فرد دنیای فوتبال در 50 یا 60 سال گذشته است. هیچ نمیتواند با او مقایسه شود.”
تیکی بگیریستاین، مهاجم بارسلونا (95-1988) و مدیر فوتبال بارسلونا (10-2003): همه ما فشار و نیاز به قهرمانی را حس میکردیم اما وقتی کرویف را میدیدید، این احساس را داشتید که او میتواند بر همه چیز غلبه کند. او با خونسردی با همه چیز روبرو میشد. ما فکر میکردیم ایدههای او در هلند خوب بوده اما اجرای آن در اسپانیا غیرممکن است. اما او هیچ تردیدی نداشت. او ما را متقاعد کرد که با سبکش میتوانیم قهرمان شویم.
وقتی شرایط دشوار است، شما تمایل به بازی دفاعی دارید اما او چنین ذهنیتی نداشت: گزینه اول او همیشه حملات بیشتر بود… او از هیچ چیز نمیترسید. کسی نمیداند که آیا در درون نگران بود یا نه اما هرگز این نگرانی را منتقل نمیکرد.
اوزهبیو ساکریستان، هافبک بارسلونا (95-1988) و کمک مربی بارسلونا (08-2003): بازیکنان میخواستند با دوندگی در همه جای زمین حضور داشته باشند اما یوهان میگفت نه، صبر کنید. وارد فضایی که همتیمی شما به تسخیر خود درآورده، نشوید، اجازه ندهید یک مدافع با هردوی شما یارگیری کند- جدا شوید. ایده او این بود که من بازیکنان تکنیکی دارم و باید از آنها در مناطقی استفاده کنم که حریف نتواند توپ را از آنها بگیرد. باید همیشه یک خط پاسکاری را باز بگذاریم، فضای وینگرها را باز بگذاریم تا مدافعانی که میخواهند آنها را متوقف کنند، مجبور باشند که در طول زمین پراکنده شوند. این سبکی متفاوت، پیشرو، انقلابی و هیجانانگیز بود… چه میتوانم بگویم؟ من دینم را یافتم و به آن وفادار هستم. این فوتبال من بود، با شرایطم سازگاری داشت. ایمان من تزلزلناپذیر بود.
کارلس رکساچ، مهاجم بارسلونا (81-1965) و کمک مربی بارسلونا (96-1987): این انقلابی در فوتبال بود و مردم نمیدانستند چطور با آن کنار بیایند. در آن زمان تمام فوتبال دویدن، پریدن و جنگیدن بود. اما او همیشه میگفت نه، ما باید بهتر بازی کنیم.
میشل لادروپ، مهاجم بارسلونا (94-1989) مهاجم رئال مادرید (96-1994): کرویف تنها مربیای است که وقتی مسائل تاکتیکی را به شما توضیح میداد، شما با خود میگفتید اوه، البته. اما 90 درصد مربیان این را نمیگفتند. او نگاهی مشخص و منطقی داشت. او یک انقلاب بود.
سوبیسارتا: سرمربیان ایدههایشان را دارند و روی ضدبرنامه تمام مواردی کار میکنند که فکر میکنند مربی حریف در سر دارد. کرویف- مثل پپ گواردیولا در حال حاضر- موارد متفاوتی را برای بازیهای مهم ابداع میکرد، مواردی که اگر خوب پیش میرفت میتوانست در آینده نیز مورد استفاده قرار بگیرد.
البته کرویف هم از کارهایی که خوب پیش میرفت استفاده میکرد اما مواردی نیز بود که مطابق برنامه پیش نمیرفت. اما این اتفاقی است که میتواند رخ بدهد. نکته مهم باور به کاری است که انجام میدهید و پیروی از آن است.
ساکریستان: من مسی و مارادونا را دیدهام اما کسی که دیدگاه درست و تحلیلی مثل یوهان داشته و بتواند آن را مانند یوهان ابراز کند؟ نه… من همه را نمیشناسم اما از بین افرادی که با آنها ملاقات کردهام-ایدهها، مفهوم، جزییات، ظرافت، ایده بازی او- این افتخار را داشتهام که به کسی بسیار نزدیک باشم که میتوانست چنین ویژگیهایی را مانند او ارائه دهد.
بازیکنانی که تجربه حضور در الکلاسیکو در هر دو سوی میدان را داشتند
بیش از 30 بازیکن برای هر دو تیم حاضر در الکلاسیکو به میدان رفتهاند اما تعداد کمی از آنها تاثیری مانند این گروه منتخب داشتند.
آلفردو دیاستفانو ستاره بهترین دوره رئال بود، در حالی که قرار بود برای بارسلونا بازی کند. آنها باور داشتند که برای جذب این بازیکن از تیم کلمبیایی میوناریوس به توافق رسیدهاند اما فدراسیون فوتبال اسپانیا این قرارداد را به رسمیت نشناخت و همین اتفاق باعث شد رئال مادرید قدم پیش گذاشته و این بازیکن را به خدمت بگیرد. در نهایت و علیرغم تئوریهای توطئه مطرح شده، او توانست برای رئال مادرید به میدان برود.
هشت قهرمانی لالیگا، پنج قهرمانی جام باشگاههای اروپا و دو توپ طلا به دست آورد و دانستن این که ممکن بود چه اتفاقی رخ دهد، وسوسهبرانگیز است.
گاسپارت: دیاستفانو با بارسا قرارداد امضا کرد و رئال او را ربود. قراردادی وجود داشت که چندان واضح و مشخص نبود و رئال در آن زمان به خوبی از فرصت استفاده کرد، بنابراین او به این تیم رفت. و رئال قهرمان جام باشگاههای اروپا شد و با استفانو به موفقیتهای بسیاری رسید. این اقدامی بسیار کثیف بود، اقدامی که در آن زمان بیشتر از هر چیز سیاسی بود. من حتی به عنوان بچهای کوچک نیز این موضوع را به یاد دارم.
دارسی “کاناریو” سیلویرا دوس سانتوس، مهاجم رئال مادرید (62-1959): من با پله و دیاستفانو (به عنوان بازیکن) همبازی بودم و آنها بهترین بودند. اما آلفردو کاملتر بود. او شماره یک بود.
خوان سانتیستبان، هافبک رئال مادرید (64-1963، 61-1955) . کمک مربی رئال مادرید (84-1982، 81-1979): من فکر نمیکنم بازیکن متولد شده باشد یا در آینده متولد شود که بتواند با او برابری کند. او از نظر فیزیکی باورنکردنی بود. من یک بار دیدم که او یک گل را در محوطه جریمه خودی خرید- فکر میکنم مقابل سوسیهداد- و روی همان حرکت، از سمت دیگر زمین سر درآورده و گل زد. هیچکس نمیتوانست او را متوقف کند. شما هرگز کسی را شبیه او ندیدهاید و هرگز هم نخواهید دید.
کالدرون: دیاستفانو عادت داشت چیزی بگوید که من همیشه وقتی اعتراض بازیکنان، مربیان یا مدیران را میشنیدم تکرار میکردم. “یک تیم بزرگ- و رئال بزرگترین از هر تیمی است- هرگز نمیتواند به داوری، مصدومیت یا بدشانسی معترض باشد.” این اصلی بسیار مهم در فوتبال و طور کلی در ورزش است. یک تیم کوچک یا متوسط میتواند شکایت کند اما رئال مادرید هرگز نمیتواند.
سپس به میشل لادروپ رسیدیم که در دهه 1990 برای هر دو تیم بازی کرد. او تنها بازیکنی است که پیروزی 0-5 در الکلاسیکو برای بارسلونا و رئال را تجربه کرده و این کار را در فاصله یک سال انجام داد. نتیجه 0-5 یادآور خاطرات بدی برای هواداران و بازیکنان هر دو تیم بود که طرف مقابل را با بالا بردن یک دست و نشان دادن تمامی انگشتان آزار میدادند.
لادروپ: من هرگز این کار را نکردم. از این کار خوشم نمیآمد چون بدون این که بخواهم متکبر باشم، باید بگویم که من شکست 0-5 را تجربه کردم و اتفاقی تحقیرآمیز است. من دوست دارم برنده باشم اما این شبیه به وقتی است که شما به کسی لایی میزنید، من فقط وقتی این کار را میکردم که بخواهم از حریفم عبور کنم- هرگز هدفم تحقیر آنها نبود. بنابراین نتیجه 0-5 را دوست نداشتم.
تنها داستان شیرین مربوط به این اتفاق زمانی بود که من سرمربی ختافه بودم، در فرودگاه حضور داشتم و مردی با پسر 10 سالهاش آنجا بود- که یعنی این بچه زمانی به دنیا آمده بود که من تقریبا از فوتبال خداحافظی کرده بودم- و این پدر از من خواست که عکسی با آنها بگیرم. سپس رو به پسرش کرد و گفت این مرد فوتبالیست بسیار خوبی بود و پسرش به او گفت پنج-هیچ، پنج- هیچ!
یک دهه بعد پر از بازیکنانی بود که از یکی از این دو تیم به تیم رقیب منتقل شدند، از رونالدوی برزیلی (بارسلونا 97-1996، رئال مادرید 07-2002) تا لوئیس انریکه که حالا سرمربی تیم ملی اسپانیاست (رئال مادرید 96-1991، بارسلونا 2004-1996). اما انتقال لوییس فیگو، بازیساز پرتغالی، از بارسلونا به رئال مادرید در سال 2000، انتقالی بود که تاثیر بسیاری داشت.
گاسپارت: اتفاقی که درباره فیگو رخ داد اقدامی غیرقانونی و کثیف از سوی رئال بود. فلورنتینو پرز که دوست من است و کسی است که برایش احترام قائل هستم، حقه کثیفی به من زد و این اقدامی کثیف بود. من بارها این موضوع را شرح دادم و نیاز نیست که توضیح بیشتری ارائه کنم.
اولین بازی که رئال با فیگو در نوکمپ انجام داد، بسیار پرتنش و احساسی بود- آنها مجبور شدند بازی را 15 دقیقه متوقف کنند تا هواداران را آرام کنند. من در آن زمان رییس باشگاه بودم. این موضوعی طبیعی بود. لوئیس انریکه، بازیکن رئال مادرید که به بارسا پیوست، نیز به دلیل حضور در این تیم خیانتکار به حساب میآمد. اما انریکه بسیار با فیگو فرق داشت چون او به شکلی عادی از تیم جدا شد. قرارداد او به پایان رسید و به باشگاهی دیگر ملحق شد.
فیگو بسیار فرق میکرد. هرچیزی که باعث ایجاد مشکل برای رئال شود یا هرکاری که رئال برای ایجاد اختلال در روند کاری بارسا انجام دهد، تا زمانی که قانونی باشد، ایرادی ندارد. و در مورد فیگو، این قانونی بودن وجود نداشت. اما حالا این موضوع گذشته و فراموش شده است. من نمیتوانم تا ابد آن را به یاد آورم.
اولین بازگشت او به بارسلونا پس از انجام این انتقال در تاریخ 23 نوامبر 2000 بود و هواداران نتوانستند انزجارشان را پنهان کنند، او را در طول بازی هو کردند و هربار که او برای زدن ضربه کرنر رفت، اشیایی را به سمتش پرتاب کردند. به یادماندنیترین تصویر شامل یک سر خوک بود که در اواخر نیمه اول از سوی سکوها به زمین پرتاب شد. انتقال فیگو این رقابت را وارد سطح جدیدی از خصومت کرد.
میشل سالگادو، مدافع رئال مادرید (2009-1999): در دومین یا سومین کرنر رو به لوییس فیگو کردم و گفتم فراموشش کن رفیق، خودت تنها هستی. من عادت داشتم به لوییس نزدیک شوم تا او بتواند کرنر را به صورت کوتاه ارسال کند اما این بار نمیشد چنین کاری کرد. موشکهایی از سوی سکوی هواداران به سمت زمین پرتاب میشد: سکه، چاق، شیشه نوشیدنی. بهترین راه دوری از این منطقه بود. کرنرهای کوتاه؟ نه، ممنونم.
گاسپارت: آنها مجبور شدند بازی را با احتمال لغو شدن کامل آن متوقف کنند. من به زمین رفتم تا به داور بگویم مراقب باشد چون اگر بازی را لغو میکرد شاید شرایط بدتر میشد. او باید اجازه میداد هواداران کمی آرامتر شوند و سپس بازی را از سر میگرفت. بازی حدود 15 دقیقه متوقف شد. بار دیگر بازی شروع شد و در نهایت با نتیجه مساوی به پایان رسید اما آنها مجبور شدند این دیدار را نه به دلیل جو وحشتناک، بلکه به دلیل اشیایی که به زمین پرتاب میشد متوقف کنند. این داور حس میکرد که نمیتواند به بازی ادامه دهد و این موضوع ممکن بود منجر به مشکلات بیشتری شود.
من نمیتوانم این اتفاق را تحسین کنم چون با پرتاب اشیا به زمین موافق نیستم اما هواداران بسیار عصبانی بودند چون حس میکردند این بازیکن به ما خیانت کرده است. نحوه انجام این کار و خصوصا رفتنش به رئال مادرید، بزرگترین رقیب ما، باعث ناراحتی بود. اما در طول تاریخ مواردی نیز پیش آمده که بازیکنانی از رئال مادرید در نهایت به بارسلونا آمدند و جو مشابهی در ورزشگاه آنها ایجاد شد.