آنالیز دیدار بارسلونا-بایرن مونیخ؛ چگونه فلیک کاتالانها را آچمز کرد
هفتیک– راهی برای متوقف کردن بایرن مونیخِ هانسی فلیک وجود ندارد. باواریاییها یک بار دیگر این موضوع را جمعه شب و در دیدار مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان برابر بارسلونا ثابت کردند. بایرن مونیخ تحت هدایت نیکو کوواچ به قدرتی افول کرده تبدیل شده بود اما هانسی فلیک تغییراتی اساسی در این تیم اعمال کرد؛ چنان که به نظر نمیرسد بارسلونا بتواند به این زودی از شر مصیبتی که نصیبش شد، رهایی یابد. عملکردهای اخیر هر دو تیم نشاندهنده پیروزی بایرن مونیخ بود اما هیچکس نمیتوانست نتیجه 2- 8 را حتی در رویاهایش تصور کند. در این تحلیل تاکتیکی دلیل سقوط بارسا و تاکتیکها و جزییات برنامه هر دو مربی را رمزگشایی خواهیم کرد.
ترکیبها
هانسی فلیک تصمیم گرفت همان سیستم و ترکیب دیدار برگشت برابر چلسی در مرحله یک هشتم را استفاده کند. مانوئل نویر در دروازه قرار داشت؛ آلفونسو دیویس و جاشوا کیمیچ در پستهای همیشگیشان در دو طرف داوید آلابا و ژروم بواتنگ به میدان رفتند. تیاگو آلکانتارا و لئون گورتزکا دو هافبک دفاعی بودند. توماس مولر پشت سر رابرت لواندوفسکی قرار گرفت و دو طرف این بازیکن آلمانی نیز سرژ گنابری درخشان و ایوان پریشیچ با تجربه حضور داشتند.
کیکه ستین اهداف متفاوتی داشت. این مربی اسپانیایی ترکیب و سیستمی که آنها را به مرحله یک چهارم نهایی رسانده بود، تغییر داد. سیستم 3-3-4 به 2-4-4 تغییر پیدا کرد و سرخیو بوسکتس و آرتورو ویدال به جای ایوان راکیتیچ و آنتوان گریزمان در ترکیب قرار گرفتند.
استفاده بایرن از پرسینگ ناموفق بارسلونا
بارسلونا زمانیکه توپ را در اختیار نداشت، با آرایش 2-4-4 خطی دفاع میکرد؛ مسی و سوارز نفرات اولی بودند که باید پرس را آغاز میکردند. خط اول پرس تقریبا وجود نداشت چرا که مسی و سوارز بیتاثیر بودند و فشار چندانی روی کسی که توپ را در اختیار داشت، وارد نمیکردند.
بایرن در زمان مالکیت توپ اکثرا با سه دفاع بازی میکرد. تیاگو به دفاع خودی نزدیکتر بود و گورتزکا بسته به جریان بازی، بین خط اول و دوم دفاع بارسلونا یا بین خط دوم و آخر دفاعی این تیم یا همراه خط دوم دفاع حضور داشت. چهار بازیکن هجومی به خط آخر دفاع بارسا فشار میآوردند و هر زمان که میخواستند بین این خطوط پاسکاری میکردند.
بواتنگ گزینه دوم را انتخاب کرد. بارسلونا ترجیح میداد که متراکم بماند و از فضای میانی و مقابل محوطه جریمه (کانال وسط و فضای دو طرف راست و چپ محوطه جریمه خودی) حفاظت کند و همین موضوع باعث میشد که فضای بسیار زیادی در دو طرف محوطه جریمه این تیم ایجاد شود.
با توجه به اینکه بایرن در دقایق ابتدایی بارها از این پاسکاری بواتنگ- دیویس استفاده کرد، سمدو تصمیم گرفت که کمی به کنارهها مایل شود تا جلوی انتقال بازی به دیویس را بگیرد. این کار باعث شد که یک موقعیت 4 به 3 برای خط آخر دفاع بارسلونا پیش بیاید.
بایرن نیازی به تلاش زیاد برای ایجاد موقعیت نداشت چرا که ساختار 2-4-4 بارسلونا بیش از حد نقص داشت. در تصویر زیر، بوسکتس ترجیح داد کمی جلو برود و تیاگو را تعقیب کند؛ در این بین، ویدال در حال پرس کیمیچ بود. این باعث شد که بارسلونا در محدوده میانه میدان بسیار آشفته شود؛ محدودهای که بارسلونا قصد داشت از آن حفاظت کند.
بایرن متوجه شد که فضایی در کانالی میانی برایش فراهم شده و بازیکنان این تیم تمرکز خود را روی ایجاد موقعیت از این منطقه قرار دادند. دادن زمان و فضا در حین حمل توپ به تیاگو عواقب خوبی نداشت.
بازیکنان بایرن در ایجاد فضا برای یکدیگر فوقالعاده هستند. یک بازیکن فضا را ایجاد کرده و دیگری نهایت استفاده را از این فضا میبرد. موقعیت زیر نشان میدهد که چطور مولر و لواندوفسکی برای گورتزکا فضاسازی میکنند.
مخمصه پرسینگ اولیه بایرن
بایرن و مشکل پرسینگ عجیب به نظر میرسد اما بایرن در حدود 15 دقیقه ابتدایی بازی با پرسینگ خود درگیر بود. بایرن بسیار جلو بازی میکرد و فاصله بین خطوطش در کمترین حالت ممکن بود. باواریاییها سعی داشتند در فضای میانی و مقابل محوطه جریمه متراکم باشند و یک هافبک و گاهی چند هافبک بین خط دوم و آخر دفاعی جاگیری میکردند تا از دسترسی آسان بازیکنان هجومی بارسلونا به این منطقه جلوگیری کنند.
دو دلیل وجود داشت که پیکه توانست سمدو را با چنین فضای زیادی پیدا کند. یک- بایرن با توجه به جریان بازی از دو سیستم 1-4-1-4 یا 1-3-2-4 استفاده میکرد. هافبکهای بایرن مراقب هافبکهای بارسلونا بودند اما این باعث میشد که لواندوفسکی مجبور شود با دو مدافع وسط بارسا روبرو شود. او توانایی پرس مالک توپ را نداشت. این اتفاق منجر به این شد که مدافعان وسط زمان کافی در انتخاب بازیکن مناسب برای ارسال پاس را داشته باشند. دو- بایرن به سمت راست متمایلتر بود تا جلوی آلبا که بازیکن خطرناکتری در بال راست بود، بگیرد.
در تضاد با بازی کیمیچ و برخلاف تمام بازیها با دفاع چهار نفره، آنها دست و پایشان را گم کردند و به صورت خطی در دفاع استقرار پیدا کردند. این باعث شد که آلبا فاصله زیادی با کیمیچ پیدا کند. بایرن بارها چنین فرصتهایی را از دو طرف میدان به بارسلونا داد چرا که لواندوفسکی نمیتوانست همیشه با شدت به پرس مدافعان میانی بپردازد.
با از دست رفتن اعتماد به نفس لنگله در انتقال توپ و تعویض بازی، او تصمیم به استفاده از پاسهای کوتاه در کانال میانی برای پیش بردن جریان بازی کرد و به این ترتیب، بایرن بازی را در دست گرفت.
بخشی که بارسلونا بازی را واگذار کرد
برای صحبت از اتفاقی که پس از آن رخ داد، اجازه بدهید که تحلیلی عمیقتری داشته باشیم. بایرن با پرس از جلوی زمین، بارسلونا را به دردسر انداخت. مارک آندره تراشتگن که در هنگام در اختیار داشتن توپ بسیار با اعتماد به نفس و مسلط است، در ساختار پرسینگ بایرن مثل یک عروسک خیمه شب بازی بود. باواریاییها تراشتگن را مجبور کردند که به جایی پاس دهد که آنها میخواستند و سپس با چندین تله پرسینگ، موقعیتسازی بارسلونا را از بین بردند. اما اول و بیشتر از همه، فشار آوردن بایرن بر بارسا در خط اول بازیسازی این تیم باعث شد که دروازهبان آلمانی یا مدافعان اشتباه کنند. تراشتگن که در فصل 20 – 2019 دقت پاس 90.7 درصد و دقت پاس بلند 64.5 درصد را ثبت کرد، در این بازی به دقت پاس 75درصد و دقت پاس بلند 47 درصد رسید. این پیچیدگی خاصی را نشان میدهد.
لواندوفسکی با آخرین هافبک دفاعی یارگیری میکرد، مولر و گورتزکا دیگر هافبکهای بارسلونا را تعقیب میکردند و تیاگو برابر مدافعان قرار میگرفت تا از پاسکاری عمقی بازیکنان بارسلونا و باز کردن فضای پاسکاری جلوگیری کند. وینگرها وظیفه پوششدهی دو بازیکن را بر عهده داشتند، دفاع میانی و دفاع کناری که نزدیکیشان قرار داشت.
مدافعان کناری بایرن خودشان را به خط آخر دفاعی نزدیکتر میکردند اما اگر تراشتگن میتوانست فشار را کنار بزند، میتوانستند پرس را روی مدافعان کناری بارسلونا اعمال کنند، دیویس به دفاع راست بارسلونا نزدیک میشد و کیمیچ به سمت دفاع چپ این تیم میرفت. یکی از دلایل این اقدام میتواند سرعت آلابا و دیویس در سمت راست میدان در مقایسه با سرعت کیمیچ و بواتنگ در سمت چپ باشد. وقتی دروازهبان توپ را به مدافع میانی پاس میداد، پرسینگ شروع میشد. یک ساختار مشابه در بازی در تصویر زیر دیده میشود.
بازیکنان دیگر همانطور که گفته شد یارگیری شده بودند. دیویس در فضایی نزدیک به سمدو قرار داشت و میتوانست در صورت ارسال پاس از سوی تراشتگن به سمت راست، فورا با سرعت بالایش این بازیکن پرتغالی را تحت فشار قرار دهد. تراشگتن هیچ حق انتخابی نداشت و تصمیم گرفت پاس بلندی ارسال کند اما این پاس توسط تیاگو قطع شد.
شاید سیستم تیم در هنگام پرس 2-4-4 الماسی به نظر برسد اما این جریا بازی بود که باعث میشد که این ساختار الماسی به نظر بیاید. ایده اصلی فلیک این بود که هافبکهای بارسا از نزدیک یارگیری شوند و تیاگو فضای خطرناک برابر دفاع را پوشش دهد. همه ما میدانیم که چه زمانی حریف قصد دارد پاسهای کوتاه را قطع کند، تراشتگن همیشه گزینهای برای ارسال پاس به سوارز یا هر بازیکن هجومی دیگری پیدا میکند. مربی آلمانی هنرمندی استادانهای در تعیین جایگاه تیاگو در کنار سایر ابعاد به خرج داد و بیشتر گزینههای ارسال پاس برای دروازهبان آلمانی را از میان برداشت.
با این حال بارسا تنها یک بار توانست با موفقیت پرس بایرن را از میان بردارد و ترس بایرن به واقعیت تبدیل شده و همین فرصت تبدیل به گل دوم بارسلونا شد. این گل با تغییر در سیستم بارسلونا در نیمه دوم به ثمر رسید. با حضور آنتوان گریزمان در پست روبرتو، بارسا در هنگام آغاز بازی از کنار دروازه به سیستم 1-3-2-4 تغییر ساختار داد. حواس بایرن برای یه لحظه پرت شد، هافبکها سردرگم شدند و با هیچکس در میانه میدان یارگیری نکردند. لواندوفسکی باید از هر دو هافبک بارسلونا مراقبت میکرد که غیرممکن بود. کیمیچ جلوتر رفت اما گریزمان را تعقیب کرد و همین باعث شد که کسی مراقب دی یونگ نباشد. با اینکه وینگرها وظایفشان را انجام دادند اما هافبکها آنها را ناامید کردند.
بارسلونا تنها یک بار طعم چنین موفقیتی را چشید. بایرن پس از دریافت گل خیلی زود خودش را جمع و جور کرد و بار دیگر از استراتژی سادهای برای یارگیری با بارسلونا استفاده کرد.
تلههای پرسینگ
پرسینگ فضا محور بایرن مونیخ موقعیتهای بسیاری برای ایجاد تله پرسینگ در هر دو سمت زمین به علاوه مقابل محوطه جریمه پدید میآورد. پرسینگ فضا محور، ترکیبی از دفاع منطقهای و دفاع من تو من است. هر بازیکن موظف است که منطقهای را تحت پوشش قرار داده و با یک بازیکن حریف در منطقه خود یارگیری کند.
پرسینگ فضا محور باعث میشود که وینگرها با دو بازیکن از پست هافبک و مدافع کناری یارگیری کنند. هانسی فلیک ترجیح میدهد که وینگرهایش خودشان را بین دو بازیکن حریف قرار دهند اما به جای نزدیک بودن به مدافعان کناری در دو سوی میدان، نزدیک به دو سمت محوطه جریمه باشند تا بتوانند حریف را در بالها در تله قرار دهند.
ساختار پرسینگ بایرن حریفان را وادار میکند که بازی را باز کنند اما حتی اگر حریف بخواهد از راه فضای میانی بازی کند، مکانیسم پرسینگ باواریاییها یک تله پرسینگ در همین فضا نیز ایجاد میکند. هانسی فلیک هیولایی ساخته که با پرسینگ خود حریفان را شکنجه میدهد. همانطور که پیش از این اشاره شد، وینگرهای بایرن به جای حضور در دو بال، خودشان را در نزدیکترین مکان به فضای دو طرف محوطه جریمه قرار میدهند. این به آنها کمک میکند که یک تله پرسینگ در کانال میانی ایجاد کنند.
حتی وقتی به نظر میرسد که حریف با حرکات هوشمندانهاش راهی برای عبور از تله پیدا کرده یا حساسیت بایرن در این ساختار در فاز خاصی قرار گرفته، باواریاییها موقعیت ضعف را به نقطه قوت تبدیل میکردند. اینجا، بایرن در ساختار پرسینگ ضعیفش گرفتار شد. حالا مولر باید دو هافبک شامل بوسکتس و دییونگ را پوشش میداد.
این بازیکن از قصد راه را برای ارسال پاس دی یونگ باز کرد و راه پاس هافبک اسپانیایی را بست. ستاره آلمانی به خوبی از جایگیری پریشیچ آگاه بود و از این روش استفاده کرد تا اگر توپ به هافبک هلندی رسید از تله بهتری استفاده کند.
اختلاف در سایر بخشهای دفاع
باواریاییها با استادی تمام هنر پرسینگ را به نمایش گذاشتند و هیچ راهی برای شکست دادن آنها وجود نداشت. بارسلونا نه تنها در بخش پرسینگ، بازی را به بایرن واگذار کرد بلکه در تک تک بخشها برابر تیم آلمانی شکست خورد. تضاد واضحی در ساختار هر دو تیم وجود داشت که در سایر بخشهای دفاعی هر دو تیم نمایانتر بود.
بایرن و بارسلونا هر دو بازیکنان بسیاری در خط آخر دفاعی داشتند اما ساختار بایرن به این شکل بود که وقتی توپ را از دست میدادند، سریعا با تعداد نفرات بالا بازیکن صاحب توپ را دوره میکردند؛ در حالیکه وقتی بارسلونا توپ را از دست میداد باز هم بازیکنان بایرن بودند که با تعداد نفرات بالا آنها را احاطه میکردند. این باعث میشد که یک تیم ضدحمله بزند و تیم دیگر توپ را از دست بدهد.
موقعیت زیر به خوبی قدرت هجومی و کارآمدی بایرن در پرسینگ و پرسینگ از دست دادن توپ را نشان میدهد. مهم نبود که بایرن با نتیجه 5-2 پیش افتاده یا توپ را داخل محوطه جریمه حریف از دست داده است.
عملکرد بایرن یادآور عملکرد بروسیا دورتموند تحت هدایت یورگن کلوپ بود که “گگن پرسینگ” (gegenpressing)، معادل آلمانی پرسینگ هجومی و شدید در زمان از دست دادن توپ، را به شهرت و محبوبیت رساند.
وقتی به پرس بارسا در هنگام از دست دادن توپ نگاه میکنیم، یک تضاد واضح وجود دارد. بازیکنان بارسلونا بسیار پراکنده هستند و ایجاد پرس سریع با تعداد نفرات بالا برای آنها غیرممکن است.
تفاوت آشکاری در آمار هم دیده میشود، بایرن 44 بار بازپسگیری توپ در یک سوم و یک سوم میانی داشت در حالیکه بارسا صرفا 21 باز پسگیری داشت.
نتیجهگیری
بارسلونا پاسخی برای پرس، قدرت هجومی و تمایل بسیار بایرن برای پیروزی نداشت. باواریاییها در تمام بخشهای بازی پیروز شدند و نتیجه به خوبی نشاندهنده عملکرد هر دو تیم است. این تیم بایرن مونیخ همه چیز دارد و از دست دادن قهرمانی به خودشان بستگی دارد. حتی اگر باواریاییها در نهایت موفق به قهرمانی در لیگ قهرمانان نشوند، این تیم و این نتیجه در تاریخ ماندگار خواهد بود و همه نمایش جادوییای تیم هانسی فلیک را به خاطر خواهند داشت.
اگه مسی محض خنده هم که شده تو نیمه ی اول دو سه بار پشت دفاع بایرن استارت می زد امکان نداشت بایرن همچنان پرسینگ رو تا اون حد بالا بیاره ( سر گل سوم حتی ترشتگن هم پرس میشد !) دقیقا همون کاری که سال 2015 انجام میدادن .
مسی کلا هروقت توپ بیاد زیر پاش حرکت میکنه یعنی بارسا با حضور مسی در بهترین حالت حدود هفتاد هشتاد دقیقه ده نفره بازی می کنه ( با فرض این که صد بار توپ به مسی برسه و ایشون سر هر توپ نه ثانیه مالکیتشو داشته باشه)
بارسا اگه مسی رو بفروشه حداقل 220 تا گیرش میاد میتونه دیبالا ربیچ نیگویز کانسلو رو بخره !!!
خب حالا ب نظرتون بارسا باید چکار میکرد تا بتونه از زیر پرس بایرن بیاد بیرون؟؟؟؟ حالا بارسا نه تیمای جلوی بایرن
با جاگیری های درست میشه پاسای پرس شکن و خط شکن ارسال کرد . بارسا تو این بازی از ریشه سیستمش مشکل داشت و گرنه خیلی راحت میتونست پرس شدید بایرن رو بشکنه .
از نظر من که تقریباً چن ساعته با وبسایتتون آشنا شدم
وبسایت شما عالی و منطقیه و یه آنالیز بیطرف
آنالیزور هاتون ایرانی اند؟!
ممنون