کلاس 95؛ چگونه آژاکسِ فنخال، اروپا را فتح کرد
هفت یک– شب قبل از فینال لیگ قهرمانان سال 1995، بزرگترین روز زندگی پسرش بود، اما لیدوینا کلایورت آن شب خواب خوبی داشت. او در خواب دید که پاتریک جوان به عنوان جانشین وارد زمین شده و گل پیروزی تیمش را به ثمر میرساند. حس مادر پاتریک در مورد رخ دادن این اتفاق آنقدر قوی و محکم بود که احساس کرد فردای آن روز باید خوابش را برای فرزندش تعریف کند؛ پس پاتریک را در آغوش گرفته و برای او آرزوی موفقیت کرد. ساعاتی بعد، رویای او به حقیقت پیوست. وقتی که این بازیکن 18 ساله از روی نیمکت وارد میدان شد تا آژاکس را در برابر 50 هزار هوادار در ورزشگاه ارنست هاپل وین مقابل میلان به برتری 1-0 برساند.
شاید روی کاغذ این پیروزی که رویای لیدوینا بود، بعید به نظر میرسید. میانگین سنی تیم آژاکس در آن شب 23 سال بود؛ در حالیکه 13 بازیکن از 18 بازیکن حاضر در این باشگاه از جمله ادگار داویدز، کلارنس سیدورف و یاری لیتمانن، در آکادمی باشگاه رشد کرده بودند. از طرف دیگر روسونری مدافع عنوان قهرمان اروپا بود و یک سال قبل در فینال با چهار گل بارسلونا را مغلوب کرده و در هفت سال اخیر سه بار فاتح این جام شده بود. فقط یک بازیکن میلان زیر 26 سال سن داشت و ترکیب آنها- با خرید نامهای بزرگی مانند مارسل دسایی، زوونیمیر بوبان و جانلوئیجی لنتینی- با هزینه زیادی گرد هم آمده بودند.
مدینه فاضله فوتبال
اما بزرگترین شگفتی، شیوه و سبک بازیای بود که “آژاکس” کلاس 1995 با آن فاتح اروپا شد. آنها حین انجام حرکات تهاجمی، الگوهای زیبایی را ایجاد میکردند. هر پاس، استارت سریع، حرکات فریبنده و ضربات بازیکنان این تیم در میدان یک هدف داشت و با سرعت بسیار بالایی انجام میشد. خورخه والدانو، سرمربی وقت رئال مادرید، سبک بازی آنها را ترکیب بینظیر ظرافت و قدرت بدنی توصیف کرد. او گفت: “آژاکس فقط بهترین تیم دهه 90 نیست. آنها به مدینه فاضله فوتبال نزدیک میشوند. برداشت آنها از فوتبال کمالگرایانه است، اما در عین حال از برتری جسمی مناسبی نیز برخوردار هستند.”
پسران طلایی آژاکس بزرگان فوتبال را به زیر کشیده بودند و هیچکس به طور دقیق نمیدانست که آنها چگونه این کار را انجام دادهاند. واقعیت این بود که این باشگاه از دوره خود جلوتر بود و این در مورد سرمربی آنها نیز صدق میکرد. هنگامیکه لوئی فن خال در سپتامبر 1991 جایگزین لئو بن هاکر شد، این انتخاب با مخالفت هواداران و روزنامه هلندی دی تلگراف روبرو شد. این نشریه فن خال را “متکبر” خواند و کمپینی را برای بازگشت اسطوره آژاکس، یوهان کرایف ترتیب داد. این سرمربی 41 ساله به جز یک دوره سه ساله به عنوان دستیار سرمربی آژاکس، تجربه مربیگری نسبتا کمی داشت، اما دیدگاه او برای این باشگاه روشن بود.
فلسفه لوئیس فان خال مبتنی بر نسخه پیشرفته و قدرتمندتری بود که توسط مربی افسانهای آژاکس، رینوس میشل ساخته شده بود. این سیستم نیاز داشت تا بازیکنان بتوانند هر پستی را در زمین بپذیرند؛ بنابراین در این شرایط بازیکنان همیشه ساختار خود را حفظ میکردند. در هنگام از دست رفتن مالکیت توپ، از بازیکنان خواسته میشد که بازیکنان حریف را به صورت دسته جمعی تحت فشار قرار داده و هر چه سریعتر توپ را دوباره از آن خود کنند.
اجرای این سبک نیازمند کیفیت فنی بالا، هوش تاکتیکی و قدرت فیزیکی بالایی بود. فقط با استعدادترین و فداکارترین بازیکنان میتوانستند در سیستم فن خال موفق شوند؛ و او تصمیم گرفت تا کارخانه فوتبال خود را راهاندازی کرده و خط تولید بازیکنانی را فراهم کند که مناسب اجرای این سیستم باشند. قدم اولیه فن خال نگرشی جدیدی برای بهتر کردن بازیکنان تیمهای جوانان و اول آژاکس بود. او یک گروه سه نفره تشکیل داد و آنها را مسئول انتخاب بازیکنانی کرد که آمادهتر، سریعتر و قویتر از رقبای خود باشند. او متخصصانی از ورزشهای مختلفی که معتقد بود میتواند از دانش آنها در فوتبال استفاده کند را به خدمت گرفت.
یوس گیزل، فیزیولوژیست که روشاش در هاکی با موفقیت همراه بود، دویدنهای طولانی در تمرینات را کنار گذاشت و جلسات و تست دوهای سرعتی کوتاه و چند جهتی را توسعه داد. لازلو جامبور، مربی دوومیدانی و بازیکن سابق بسکتبال برای بهبود تکنیک دویدن، حرکات پا و افزایش تعادل استخدام شده بود و از چنان اهمیتی برای تیم برخوردار شد که در طول بازیها، روی نیمکت مینشست. اما او آخرین نفر از این مثلث بود که جذابترین روشها را در پروژه جاهطلبانه آژاکس اجرا میکرد.
انجامش بده
در گوشهای آرام از کافهای به نام پالادیوم در آمستردام و به دور از گروهی از ساکنان شهر که در حال نوشیدن اسپرسوهای بعد از ظهرشان هستند، رنه وُرمهوت پای لپ تاپ خود نشسته بود. او که مردی تنومند با سر تراشیده است، پس از سپری کردن یک دوره همکاری با تیم فوتبال آمریکایی آمستردام آدمیرالز، توسط فان خال به عنوان مربی بدنسازی باشگاه منصوب شد. رنه ورمهوت از آن مقطع تا سال 2012 و تا قبل از ایفای نقش مشابه در تیم ملی هلند در باشگاه آژاکس ماند. او روی صفحه نمایش خود ویدیویی نه چندان باکیفیت از تیم تاریخ ساز این باشگاه، که چند ماه بعد فاتح لیگ قهرمانان شد، را در حال انجام تمرینات رومزه تماشا میکرد.
بازیکنانی با پیراهن قرمز، شورتهای آبی پررنگ و لباسهای تمرینی سیاه رنگ نایک، درون یک سالن تمرین، به طور هماهنگ مشغول طناب زدن بودند. کلیپ بعدی ادوین فن در سار جوان را نشان میداد که از کنار در حال پرش از روی پنج جعبه چوبی بلد بود. سی ثانیه بعد، ورمهوت با یک شلوارک آبی و یک تی شرت سفید روی صفحه ظاهر شد که در حال هدایت گروهی بود که به نظر میرسید در حال انجام یک جلسه آیروبیک برای حضور در مسابقات رقص یوروبیت است. (از اینجا تماشا کنید)
فرانک رایکارد، رونالد و فرانک دی بوئر، به همراه دیگر بازیکنان آن تیم مشهور، همگی ابتدا شروع به درجا زدن کردند، سپس به چپ و راست رفته و با پای مخالف، به هوا لگد میزدند. فریاد شادی و دست دادن بازیکنان پایان این جلسه تمرینی بود. ورمهوت در این رابطه به نشریه فورفورتو گفت: “زمانیکه من برای آمستردام آدمیرال کار میکردم، ورزشکاران بیشتر در آن ورزش (فوتبال آمریکایی) میشناختم تا فوتبال. وقتی به آژاکس رفتم، احساس کردم که میتوانیم با تمرینات ویژه فیزیکی، نسبت به رقبا برتری پیدا کنیم؛ بنابراین من چیزی را به نام ایروبیک فوتبالی ابداع کردم و برای بهبود سرعت، چابکی و انعطافپذیری به مدت چهار سال آن را انجام دادیم.”
این جلسات تمرینی تاثیر قابل توجهی روی بازیکنان داشت. رونالد دی بوئر با یادآوری آن روزها به نشریه فورفورتو گفت:” فکر میکنم تمرینات سرگرم کنندهای بود. این تمرینات باعث میشد انعطافپذیرتر شده و پاهای ما واکنش سریعتری نشان دهند. احساس میکردم این تمرینات باعث افزایش سرعت واکنش ما و هماهنگی بازیکنان میشود. این تمرینات با جلسات و تمرینات فنی تیم نیز هماهنگ بود.”
وُرمهوت همچنین به برتری فیزیکیای که بازیکنان با انجام ورزشهای مختلف به دست میآوردند، اشاره کرد و گفت:” یازی لیتمانن تعادل فوق العادهای داشت و ما تصور میکردیم که ممکن است این موضوع از سابقه ورزشی او ناشی شود. او در سن 14 سالگی مجبور شده بود یک ورزش را از بین هاکی روی یخ و فوتبال انتخاب کند. ما بازیکنان جوان را ترغیب کردیم تا ورزش بیشتری انجام داده و جلسات تمرینیای برای خود ترتیب دهند که تنها مخصوص فوتبال نیست.”
جلوتر از زمان خود
برای اندازهگیری کارایی هر تمرین، هر بازیکنی مجبور بود کاوری بر تن کند که ضربان قلب او را اندازه میگرفت و میزان چربی بدن نیز بارها و بارها ارزیابی میشد. اینها اولین قدمهای آژاکس در علم ورزش بود و رویکرد آنها برخلاف روشهای دورهای بود که در آن استقامت به عنوان یک کیفیت بدنی کلیدی مورد نیاز برای رقابت کردن در بالاترین سطح فوتبال قلمداد میشد. این یک رویکرد مکانیکی برای بهبود عملکرد بازیکنان بود و لیست خواستههای تاکتیکی فن خال نیز مانند یک کتابچه راهنما مورد مطالعه قرار میگرفت. در دنیای لوئی، هر بازیکن شمارهای در زمین بود که باید مجموعه مشخصی از وظایف را در پست خود و خارج از آن انجام میداد. برای انجام این کار به طور موفقیت آمیز، آنها نیاز به کنار گذاشتن خواستههای فردی به نفع منافع و سود تیمی داشتند.
او در آن زمان گفت:” فوتبال یک ورزش تیمی است و اعضای تیم به یکدیگر وابسته هستند. اگر برخی بازیکنان وظایف خود را به درستی در زمین انجام ندهند، آنوقت دیگر بازیکنان اذیت خواهند شد. این به این معناست که هر بازیکن باید وظایف اصلی خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهد و این نیازمند نظم و انضباط است.” این وظایف بسته به هر موقعیتی متفاوت بود. دروازهبان باید علاوه بر دست، در بازی با پا نیز مهارت داشته باشد؛ در این صورت میتواند حرکات تیمی را شروع کرده و خلاقترین مدافع میانی تیم را صاحب توپ کند. کل تیم با الگوی مشخصی حرکت میکرد؛ اگر یک بازیکن برای دریافت توپ به عقب میآمد، بازیکن دیگری باید به سمت دروازه تیم حریف حرکت میکرد.
به بالها دستور داده شد که بارها و بارها نفوذ کنند تا فضا برای توپهای بلند از عقب باز شود؛ در حالیکه به بازیکنان خط میانی نیز گفته میشد همیشه پشت سر بالها بمانند. اگر امکان حمله کردن از یک سمت زمین فراهم نبود، آنها باید در کمترین زمان ممکن، توپ را به طرف مقابل بفرستند. همه این دستورات تاکتیکی نیز قرار بود در محدوده سیستمهای 3-4-3 و 3-3-4 اجرا شود.
فن خال برای اطمینان از اینکه بازیکنان دستوراتش را مو به مو اجرا میکنند، اصرار بر برگزاری جلسات تمرینی پیاپی در زمینه مهارتهای اولیه فوتبال داشت. رونالد دی بوئر در این رابطه توضیح داد: “ما بارها و بارها بر روی کار با توپ بازیکنان با پای راست تمرکز میکردیم. این نوعی چالش مهم برای انتقال توپ از این پا به پای دیگر با بالاترین سرعت بود. ما همچنین ارسال پاسهای طولانی بیش از 30 متر را مکرر تمرین میکردیم تا اینگونه بتوانیم جریان بازی را با سرعت بالا تغییر دهیم.
بعد از گذشت حدود سه ماه، ما در اجرای این تمرینات به خوبی تسلط یافته بودیم. من میتوانم جلسات تمرینی دیگری را نیز به خاطر بیاورم. ما شش مقابل سه بازی میکردیم و تیمی که شش بازیکن داشت، فقط یک یا دو بار اجازه داشت به توپ ضربه بزند. بعد از مدتی بازیهای موقعیتی در سطح بالایی اجرا میشد و وقتی بازیکنان جدید وارد تیم میشدند، ما را با دهان باز تماشا میکردند.”
بازیکنانی که نمیتوانستند کتابچه راهنمای لوییس فان خال را هضم کنند، خیلی سریع به سمت در خروجی هدایت میشدند. یان ووترز، بازیکن محبوب هواداران پس از اینکه جایگاهش را به ویم یونک، بازیکن جوان و آیندهدار، واگذار کرد، راهی بایرن مونیخ شد و این اتفاق تنها 12 ماه پس از انتخاب ووترز به عنوان بازیکن سال هلند رخ داد. درخشش فردی برایان روی در استادیوم هواداران را نیم خیز میکرد، اما او آشکارا هوش فوتبالی نداشت و باعث ناامیدی مربی شد. لویی فن خال بعد از فروش این بازیکن به تیم ایتالیایی فوجیا در سال 1992 گفت:”من دیگر به برایان روی اعتقاد ندارم. من تمام تلاش خود را برای پیشرفت او انجام داده و حتی تمریناتی شخصی نیز برای برایان در نظر گرفتم، اما او به تیم فکر نمیکرد و در این شرایط دیگر بهتر کردن عملکرد این بازیکن غیرممکن بود.”
فن خال به دنبال ساختن یک تیم کامل و حرفهای با توجه به الگوی ذهنیاش بود. پس از شروعی نه چندان خوب، که منجر به کسب 20 امتیاز از 16 مسابقه شد، انقلاب او سرعت گرفت. آژاکس در پایان فصل اول در سال 92-1991 با سه امتیاز اختلاف نسبت به آیندهوون در لیگ دوم شد، اما جام یوفا را به لطف یک پیروزی با گل خارج از خانه مقابل تورینو بالای سر برد. بیشتر بازیکنان این تیم پرورشیافته آکادمی باشگاه بودند، اما این موفقیت باعث شد فن خال شاهد دستچین شدن بهترین محصولاتش توسط باشگاههای ثروتمند سری آ باشد. دنیس برگکمپ و ویم یونک هر دو راهی اینتر شدند، جان فن شیپ و مارسیانو وینک به جنوا پیوستند و میشل کریک توسط پادووا جذب شد.
موفقیت با ستارههای خانگی
فن خال مجبور بود از ابتدا شروع کند، اما این انتخاب به سود تیم شد، زیرا او تصمیم گرفت تا به نسل بعدی استعدادهای باشگاه اعتماد کند؛ نسلی که او معتقد بود بهتر از آنهایی هستند که باشگاه را ترک کردهاند. از خاکستر یک تیم با استعداد، در طول سه فصل بعدی، یک گروه فوقالعاده شکل گرفت. جوانان آژاکس سه سال را در کارخانه استعدادیابی فان خال به آموختن گذراندند و حالا بین آنها پیوند بینظیری برقرار بود. البته بین آنها برادران دی بوئر هم بودند و پاتریک کلایورت و ستاره متولد سورینام، ادگار داویدز، دوستان دوران کودکی که در خیابانهایی نزدیک به هم در آمستردام بزرگ شده بودند. ادگار داویدز به توصیه شخصی لیدوینا، هنگام بازی کردن داویدز با پسرش، پاتریک، متوجه استعداد او شده و توسط باشگاه تحت نظر قرار گرفته بود.
یکی دیگر از ستارههای بااستعداد تیم، کلارنس سیدورف بود که در همان منطقه زادگاه داویدز در سورینام، به دنیا آمده بود؛ در حالیکه بازگشت اسطوره باشگاه، فرانک رایکارد،- پس از دوره موفق 5 ساله در میلان- باتجربه، نقش پدر را برای بازیکنان جوانتر رختکن فراهم کرد. بسیاری از آنها هنوز شبیه بچه مدرسهایها بودند اما زندگی در خیابان، تجربهای بیش از سنشان به آنها داده بود و مربی نیز مشتاق گوش دادن به هر ایده خلاقانهای بود. در طول یک جلسه تمرینی، رونالد دی بوئر پیشنهاد داد که یک حرکت بسکتبالی معروف به “پیک دادن” را تقلید کنند که میتوانست خطر ضربات ایستگاهی را افزایش بدهد.
در لحظهای که ضربات کرنر نواخته میشد، او به سمت بازیکن حریف که همبازیاش را یارگیری کرده رفته و به عمد مسیر او را سد میکرد. در بیشتر اوقات می ش یکی از مهاجمان آزاد مانده و فضا داشت باشد؛ زیرا بازیکن یارگیر دی بوئر، با ورود ناگهانی او به محوطه جریمه، در دام دنبال کردن او میافتاد. این روش مورد پسند فان خال قرار گرفت و به سرعت به برنامه تیمش اضافه شد. او با گوش دادن به صحبتهای بازیکنان خود، محیطی را ایجاد کرد که بازیکنان به نوآوری و خلاقیت تشویق میشدند.
اولین فصل آنها در کنار هم دوره انتقال بود و آژاکس در مرحله یک چهارم نهایی جام یوفا توسط اوسر حذف شده و در لیگ هلند سوم شدند. اما آنها فصل 93-1992 را با بردن جام حذفی هلند و در هم کوبیدن 2-6 هیرنفین در فینال به پایان رساندند. سال بعد آنها اولین قهرمانی در لیگ در طول سه سال را بهدست آوردند. اما در فصل 95-1994 و با خرید هوشمندانه نوانکو کانو و فینیدی جورج که به آخرین قطعههای پازل تاکتیکی سرمربی هلندی تبدیل شدند، تلاشهای فان خال به ثمر نشست.
آژاکس در لیگ بیشکست ماند و جام قهرمانی را با رکورد 27 پیروزی، 7 تساوی و بدون باخت بار دیگر به دست آورد. آنها با زدن 106 گل، میانگین فوق العاده 3.12 گل در هر بازی را به ثبت رساندند. در اروپا نیز مشخص شد که آنها آماده برهم زدن وضع موجود هستند. مدافع عنوان قهرمانی میلان دو بار در مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا، هر بار با دو گل در میلان و آمستردام مغلوب آژاکس شد. پس از بازی اول، جوانان آژاکس مقابل رختکن میلان به صف ایستادند تا پیراهنهایشان را با اسطورههای خود عوض کنند، اما بعد از مسابقه دوم، ذهنیتها تغییر کرد. رونالد دی بوئر در این رابطه گفت: “وقتی الان به این موضوع فکر میکنم، به نظرم بسیار شرمآور بود. رود گولیت به ما اجازه حضور در رختکن تیم میهمان را داد و ما وقتی با بازیکنان میلان ملاقات کردیم، مانند بچههای کوچک بودیم. اما بعد از بازی برگشت، ما دیگر از آنها تقاضای گرفتن پیراهن نکردیم.”
روحیه تیمی
برای فرانک دی بوئر، این همان لحظهای بود که او و هم تیمیهایش به خودشان باور پیدا کردند. دی بوئر پیش از این به فورفورتو گفته بود:” اتفاقاتی در شروع آن فصل رخ داد. رابطه فوقالعادهای بین گروه جوانان و بازیکنان باتجربهتر تیم به وجود آمد. همه چیز درون تیم پذیرفته شده بود. یک هسته مرکزی با تقریبا دوجین بازیکن وجود داشت که میتوانستند در ترکیب اولیه حضور داشته باشند؛ سپس این هسته اصلی سه یا چهار تعویضی هم داشت و آنها نیز پذیرفته بودند در ترکیب اصلی حضور ندارند. به یاد میآورم که وقتی میلان را شکست دادیم، همه متوجه شدیم که دیگر لازم نیست از تیمی بترسیم.”
امتیاز دیگر، تعداد بازیکنان آماده برای حضور در پستهای مختلف بود. داویدز- که بهخاطر سرسختیاش از فن خال لقب “پیتبول” گرفته بود- کاملا مناسبترین برای سیستم سیال بود. داویدز زمانی به فورفورتو گفت:” من کار خود را به عنوان بال چپ و مهاجم دوم- شماره 10- شروع کردم. این ایده فن خال بود که پست من را تغییر داد. مارک اوورمارس کارش را از سمت چپ شروع کرد و واقعا هم خوب بازی میکرد، اما فن خال احساس کرد که من ویژگیهایی برای بازی در هافبک مرکزی دارم. در بال چپ احساس منزوی بودن داشتم اما در وسط میدان بیشتر در جریان مسابقه قرار میگرفتم.”
پس از صعود از مرحله گروهی بدون حتی یک شکست، هایدوک اشپیلت و بایرن مونیخ به ترتیب در مراحل یک چهارم و نیمهنهایی با نتایج 0-3 و 2-5 مغلوب شدند. این پیروزیها باعث شد سومین دیدار برابر میلان در وین از راه برسد؛ چیزی که باعث خوشحالی فن خال شد که از رویارویی با پاری سن ژرمن هراس داشت. او گفته بود:” میلان نیز مانند آژاکس بازی میکند. آنها میخواهند در این بازی پیروز شوند، اما پاری سن ژرمن عقب مینشیند و در درجه اول به دنبال راهی برای فرار از شکست است.”
دو تیم فینالیست جاهطلبیهایی مشابه داشتند، اما بازیکنان دو تیم که در فاصله چند دقیقهای نسبت به یکدیگر در شب قبل از بازی به فرودگاه وین رسیده بودند، نمیتوانستند از این متفاوتتر به نظر برسند. جوانان خجالتی آژاکس تماشا میکردند که ستارههای میلان به همراه دوست دخترهای خیرهکنندهشان از سالن ورودی عبور میکردند.
فابیو کاپلو نیز با یک برنامه حیلهگرانه، قصد داشت رقبای هلندی خود را با شیوه غافلگیرکنندهای شکست دهد. مارسل دسائی، که در سیستم الماسی، به عنوان هافبک دفاعی بازی میکرد، وظیفه داشت تا یارگیر یاری لیتمانن باشد. دنیل ماسارو، مهاجم تیم، باید جلوی پاسهای رو به جلوی فرانک دی بوئر به خط میانی را میگرفت و او را مجبور میکرد تا به میشل رایزیگر، مدافع راست آژاکس، که بعدا پرس میشد، پاس دهد. در 45 دقیقه اول این حربه به بهترین شکل کار کرد و مردان فن خال در یک جدال آشفته، در حفظ توپ ناموفق بودند.
بین دو نیمه، اول از همه رایکارد شروع به صحبت کرد. او گفت: “من میخواهم توپ سریعتر به جریان بیفتد و تعدادی از شما باید در هنگام مالکیت توپ بهتر بازی کنید.” خیلی زود بحث داغی بین دنی بلیند، کلارنس سیدورف و رونالد دی بوئر آغاز شد. فن خال با رضایت به آنها اجازه داد که به بحث ادامه بدهند و سپس یک تغییر تاکتیک کلیدی انجام داد و رایکارد را پنج متر عقبتر برد تا فضای بیشتری برای ارسال پاسهای کلیدی داشته باشد. نیمه دوم با برتری آژاکس آغاز شد.
هشت دقیقه پس از آغاز نیمه دوم، کانو به جای سیدورف وارد زمین شده و سرعت او فرانکو بارهسی و دفاع میلان را مجبور به عقبنشینی تا خط محوطه جریمه میلان کرد. با افزایش تسلط آژاکس بر بازی، فن خال- شاید تحت تاثیر اطلاعش از خواب لیدوینا- در دقیقه 70 کلایورت را به جای لیتمانن وارد زمین کرد. این احتمالا بهترین تصمیم دوران حرفهای او بود. پانزده دقیقه بعد توپ در سمت چپ به اوورمارس رسید و او نیز رایکارد را در آستانه ورود به محوطه جریمه صاحب توپ کرد. پاس رایکارد به کلایورت رسید و او با یک حرکت بارهسی را جا گذاشته و با ضربه بعدی دروازه سباستیانو روسی را باز کرد. (از اینجا ببینید) آژاکس برای اولینبار از سال 1973 قهرمان اروپا شد.
زمان جدایی
این یک موفقیت حیرتانگیز بود و بیشتر بازیکنان تیم را به نامهایی بزرگ تبدیل کرد. به محض بازگشت آنها به آمستردام، تصاویر کلایورت در هنگام خوشآمدگویی مادرش در فرودگاه و اشک ریختن ثبت شد- او در 18 سالگی تبدیل به ستاره رسانههای هلند شده بود. با این حال در روزهای آتی وقتی بزرگترین باشگاههای اروپایی برای جذب درخشانترین ستارههای آژاکس دست به کار شدند، فن خال دچار حس دژاوو شد. بازیکنی که به طور خاص مورد توجه قرار داشت لیتمانن بود، اما بعد از اینکه او متعهد شد که در آژاکس بماند، بقیه بازیکنان نسل جدید (به استثنای سیدورف، که تصمیم به انتقال به سامپدوریا گرفت) نیز از او پیروی کردند و متوجه شدند که این فرصت را دارند که در سالهای پیش رو، به تسلطشان بر رقابتهای اروپایی ادامه بدهند.
آنها باید این کار را میکردند، اما در پشت صحنه همه چیز به آرامی در حال از بین رفتن بود. چهار ماه پس از آن شب مشهور، کلایورت در یک تصادف مرگبار رانندگی، مقصر شناخته شد که تصویر او را مخدوش کرد و باعث شد که او در تلاش برای رفع اتهام، دچار افسردگی شود. فینیدی جورج هم که برادرش در نیجریه با اصابت گلوله کشته شد، باید با مشکلات شخصی دست و پنجه نرم میکرد.
اما نتایج بر مشکلات سرپوش میگذاشت و آژاکس سوپر جام اروپا را نیز به لیست افتخاراتش اضافه کرد. تصمیم برای رفتن به توکیو در میانه فصل برای حضور در جام بین قارهای- که بیشتر به دلیل تقاضاهای تبلیغاتی بود- دلیل دیگری برای به هم ریختگی بود و به دلیل مصدومیت شدید اورمارس مقابل گرمیو، این سفر بیشتر مورد انتقاد قرار گرفت. با این وجود، این اتفاقات نیز مانع از فتح جام بین قارهای و کسب یک مقام قهرمانی دیگر در لیگ نشد. در اروپا بازیکنان فان خال پس از غلبه بر لوس بلانکوس با نتیجه 0-2 در برنابئو، از طرف هواداران رئال مادرید مورد تشویق قرار گرفتند. آژاکس بعد از غلبه بر دورتموند و پاناتینایکوس، برای دومین فصل متوالی به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسید. مسیر جاودانگی در فوتبال فراهم شده بود اما به نظر میرسید تلاش آنها در طول سه سال گذشته در آن شب علیه آنها عمل کرد. آژاکس در فینال رم و احتمالا با ارائه بدترین نمایش خود مقابل یوونتوس، در طول بازی به تساوی 1-1 رضایت داده و در ضربات پنالتی مغلوب شد (از اینجا ببینید).
حباب آنها ترکیده بود و قانون بوسمن- که در سال 1995 وضع شد و به بازیکنان اجازه میداد که در پایان قراردادشان بدون هیچ مبلغی باشگاه را ترک کنند- باعث ویرانی آژاکس شد. داویدز و رایزیگر اعلام کردند که در پایان قراردادهای خود میخواهند بهطور آزاد به میلان بروند و جورج و کانو هم به ترتیب به رئال بتیس و اینتر فروخته شدند.
کلایورت نیز در پایان فصل ضعیف 97-1996، فصلی که آژاکس در رده چهارم لیگ هلند قرار گرفت تا فصل را بدون جام تمام کند، بهطور آزاد به بارسلونا رفت. روزهای شکوه و بزرگی به پایان رسید و فن خال دلسرد وقتی تصمیم خود را برای در دست گرفتن هدایت بارسا اعلام کرد، چراغهای یک دوره پر افتخار خاموش شد. کلاس 95 دیگر به کتابهای تاریخ سپرده شده بود.
آن روزها سپری شد، اما قطعا فراموش نخواهد شد.
اون نسل اژاکس در گام های اخر موفق تر بود و به نظرم دلیل جاودانگیش هم همین بود. اژاکس این نسل در فینال لیگ اروپا شکست خورد و فرصت قهرمانی در لیگ قهرمانان رو در لحظات اخر به تاتنهام باخت…شاید تفاوت ۲ نسل، فن خال بود