60 اسطوره تاریخ لیگ برتر؛ تدی شرینگام (53)
هفتیک- پایین جمله رایج “با بهترین آرزوها” (در نوشتهها)، پیامی دیگر از طرف شخص تدی شرینگام در کتاب اتوبیوگرافی با خودکار برای من نوشته شده:” آسون بگیر….موافقی؟” مهاجم منچستریونایتد از اوضاع راضی نبود. هنگامیکه در سال 1998 در برنامه Soccer AM در شبکه اسکای حضور داشتم، از من درباره اینکه آیا هواداران از شرایط شرینگام رضایت دارند و نیز موضوع جانشینی اریک کانتونا سوال شد. پاسخ من سنجیده بود و نه مثبت و با جمله :”نه خیلی” آغاز شد.
او از تاتنهام هاتسپر به تیم قهرمان پیوسته بود و 14 گل در اولین فصل حضورش در یونایتد زد و هیچ جامی کسب نکرد. روی کین، کاپیتان یونایتد، بعدها صحبتی درباره او کرد که با در نظر گرفتن گوینده، جمله دیپلماتیکی بود:” تدی در فصل اول حضورش در یونایتد شکوفا نشد.” عملکرد بهتری از تدی شرینگام که استعدادش دیر شکوفا شده بود، انتظار میرفت. او در 31 سالگی، در حالیکه به همراه دارن اندرتون در اولین دیدار یورو 96 مقابل سوئیس در استادیوم پر از جمعیت ومبلی به میدان رفت، فکر میکرد که به قله فوتبال رسیده است.
شرینگام و چند نفر از هم تیمیهایش به خاطر صحبتهای غیرحمایتی من درباره او، از من عصبانی بودند و این عصبانیت را به من انتقال دادند ولی آیا شغل من این نبود که واقعیتها و نظرات هواداران یونایتد که به ورزشگاه میرفتند، بازتاب دهم؟ در زمان حضور تدی در یونایتد، رابطه من با او مثل رابطه آب و روغن بود ولی چند سال بعد، من به همراه این مرد لندنی به یک سفر خارجی برای تماشای بازی پیشکسوتان رفتیم. در آنجا با هم دوست شدیم. او سه کلمه را برای معرفی خلاصهای از خودش انتخاب کرد: رقابتی، قانع و من مطمئنم که هواداران آرسنال کلمه دیگری که با ‘C’ آغاز میشود را انتخاب میکنند.(هرزه-Cunt)”. او همچنین شخصیتی به شدت واکنشی داشت.
او گفت:” هر جا که بازی کردم، روزهای خیلی خوبی داشتم. روزهای بسیار متفاوت – تجربههای بسیار متفاوت – که با میلوال آغاز شد و سپس من از لندن رفتم تا در فارست بازی کنم. دوباره در لندن به تاتنهام رفتم که احتمالا بهترین بازیهایم را آنجا انجام دادم و بعد به منچستریونایتد منتقل شدم. هر باشگاه مثل سنگی بود که رویش پا میگذاشتم تا به جای بزرگتری بروم و به بالاترین سنگ هم رسیدم ولی حتی روزهایی که پایین بودم هم از فوتبالیست بودن لذت میبردم.” او در دوران حضورش در یونایتد به اوج فوتبال رسید ولی شروعی لغزان داشت. کین گفت:” تدی در روز اول تمرینات با یک فراری قرمز آمد و از هر نظر یک لندنی خاطر جمع بود. من و تدی از زمان فارست با هم آشنا بودیم ولی ارتباط بینمان هیچوقت خوب نبود.”
هواداران تاتنهام در اولین بازی لیگ برتری او برای یونایتد که در وایت هارت لین برگزار شد، استقبال خوبی از او نکردند. فرگوسن در این رابطه گفت:” «یهودا» احتمالا بهترین چیزی بود که به او لقب داده شد و در نیمه دوم، وقتی او پنالتی را از دست داد، این شکنجهگرها غرق در شادی شدند. در پایان بازی وقتی با دو گل دیرهنگام اسپرز را بردیم، آنها (هواداران) خیلی هم خوشحال نبودند.” شرینگام نیز درباره این حملات نیشدار گفت:” البته که برایم دردآور است ولی میتوانم این احساسات را درک کنم. من در یک مدرسه با شرایطی سخت در میلوال بزرگ شدم بنابراین هیچ چیز من را زمین نمیزند.” هواداران اسپرز از انتقال او خوشحال نشدند ولی زمانیکه شرینگام به یونایتد پیوست، پل اسکولز شادمان بود.
گری نویل در این رابطه گفت:” سالها بعد از اینکه تدی رفت، او (اسکولز) هنوز هم راجع به شرینگام صحبت میکند. در رابطه با هوشیاری، توانایی حفظ توپ در فضاهای کوچک، دید بالا. تدی شاید ابهت اریک (کانتونا) را نداشت ولی به همان اندازه در اینکه بتواند از هم تیمیهایش بهترین بازی را بگیرد، خوب بود.”
فرگوسن شرینگام را یک خرید معقول برای ترکیب تیمش میدانست. یک گلزن خوب- به خصوص روی توپهای هوایی. فرگوسن بر این باور بود که تدی فهم تاکتیکی و توانایی ارسال پاس لازم برای اینکه دیگر مهاجمان را آزاد کند و در موقعیت گل قرار دهد، دارد. سرمربی اسکاتلندی در این رابطه گفت:” حضور او در تیم ما، به ما کمک کرد تا مشکل ترسناک پر کردن جای اریک کانتونا را حل کنیم.”
فرگوسن به شرینگام گفته بود که لازم نیست برای گرفتن توپها خیلی به عقب برگردد- کاری که کانتونا انجام میداد. شرینگام در این رابطه گفت:” من خیلی موافق این صحبتها نبودم. من هیچگاه خودم را جانشین مستقیم کسی نمیدانم. من کیفیتهای متفاوت خودم را به تیم آوردم؛ ولی یک حسی بین هواداران یونایتد بود که من پا جای پا کانتونا گذاشتهام و این از آن دسته فشارهایی بود که در یک باشگاه جدید باید مدیریت کرد.” فرگوسن همچنین اشاره کرده بود که شرینگام هیچگاه کمبود اعتماد به نفس نداشت و او از این موضوع خیلی خوشش میآمد.
بازیکنان یونایتد از شرینگام استقبال کردند و او هم از این بابت خیلی خوشحال بود. او اولین مدالش را در اولین بازی برای یونایتد کسب کرد؛ در سال 1997 در دیدار چریتی شیلد و فصل 98-1997 را خیلی خوب آغاز کرد ولی مثل دیگر هم تیمیهایش، پس از حذف یونایتد در جام حذفی مقابل بارنزلی (شرینگام از اینکه در آن بازی نیمکت نشین اریک نولند شده بود، ناراحت بود) حذف از جام اتحادیه مقابل آیپسوییچ، حذف از چمپیونزلیگ مقابل موناکو و نایب قهرمانی در لیگ پایینتر از رقیب اصلی شرینگام یعنی آرسنال، بسیار ناراحت بود.
هواداران آرسنال با خوشحالی میخواندند:” اوه تدی، تدی. به منچستر رفت و هیچ چیزی نبرد.” شرینگهام علت این ناکامی را خستگی (به واسطه بازیهای فراوان) دانست و گفت که هیچگاه در دوران حضورش در فوتبال به اندازه مارچ 1998، روزی که در دیدار خانگی مقابل موناکو به تساوی رسیدند، احساس ناراحتی نداشته ولی او به طور جدی از عملکرد خودش ناراضی بود؛ همینطور از الکس فرگوسن که او را از ترکیب تیم کنار گذاشت. او همچنین از توهینهای هواداران در پایان فصل هم ناراحت بود و در این رابطه گفت:” فکر میکنم آنها قدردان کارهایی که برایشان کردم، نبودند.”
این جملات در قسمتهای تلخ کتاب بیوگرافی او مطرح شده ولی این قسمت به شکلی کنایهآمیز خیلی زود به پایان میرسد تا نوبت روزهای خوب او برسد. دوایت یورک سال 1998 به منچستر پیوست و فرگوسن، شرینگام و اوله گونار سولسشر را به عنوان “جانشینهای گرانبهای یورک و کول” میدانست. کول و شرینگام در خارج از زمین هیچ شباهتی به من نداشتند – دو شخصیت کاملا متفاوت بودند- ولی احترامی که برای یکدیگر قائل بودند، در بالاترین حد ممکن بود، ذهنهایشان با هم هماهنگ بود و کنار هم خیلی خوب بازی کردند. گری نویل معتقد بود که رابطه آنها رقابتی مثبت در تمرینات به وجود آورد.
فرگوسن البته خیلی با او موافق نبود. سرمربی اسکاتلندی گفت:” در جریان یک بازی، بین دو نیمه آنها در تونل با هم بحث میکردند. صدایشان کردم تا به دفترم بیایند و به آنها گفتم که اگر یک بار دیگر چنین چیزی ببینم، هر دو را از تیم بیرون میاندازم. تغییر سریع انجام شد و دیگر مشکلی بینشان به وجود نیامد.”
در فصلی که یونایتد سه گانه را کسب کرد، شرینگهام تنها در 7 بازی در لیگ و 11 بازی در مجموع از ابتدا در میدان حضور داشت. 8 بازیکن یونایتد بیش از 43 بازی را از ابتدا شروع کردند. او 5 گل زد ولی درست وقتی که این فصل هم مثل فصل قبلش در حال محو شدن بود، ناگهان زنده شد. هیچکس به اندازه شرینگام شایسته اینکه ادامه ماجرا را تعریف کند نیست.
شرینگام در طول مصاحبهای با United We Stand در سال 2011 گفت:” فرگی در طول فصل به من میگفت که فقط آمادگی بدنیام را بالا نگه دارم. او میگفت که فصل برای ما تا فوریه یا مارس تمام نمیشود. مطمئن باش که همیشه آماده هستی. او راست میگفت ولی من هیچ ایدهای نداشتم که بازی خواهم کرد یا نه. بعد از اینکه در آخرین بازی لیگ از اول در ترکیب قرار گرفتم، پیش خودم فکر کردم که فرصت اینکه در فینال جام حذفی فیکس شوم، دارم. من در ترکیب قرار نگرفتم و خیلی عصبانی بودم. ولی روی کین کمی بعد از شروع بازی- حدود 6 دقیقه- مصدوم شد. ما میدانستیم که او تعویض میشود. من تنها بازیکنی بودم که حتی گرم نکرده بودم. حتی استوکهایم را نپوشیده بودم که فرگی رو به من کرد و گفت ” تو وارد زمین میشوی”. ”
شرینگام به زمین رفت و یک گل زد و یک پاس گل برای هم تیمیاش ارسال کرد تا در جریان پیروزی مقابل نیوکاسل، عنوان بهترین بازیکن زمین را کسب کرد. او ادامه داد:” پیش خودم فکر میکردم ” لعنتی! من اینجا خوب بودم. شانس فیکس شدن در فینال چمپیونزلیگ را دارم” و شروع به رویاپردازی کردم. با گیگزی (رایان گیگز) هم اتاقی بودیم و به او گفتم ” فرض کن در فینال چمپیونزلیگ گل برتری را بزنی، فرض کن در دقیقه پایانی گل بزنی'” او چند روز بعد این صحبتها را به من یادآوری کرد.”
به این ترتیب، چند روز بعد زمانیکه فرگوسن، شرینگام را در هتل کنار کشید و به او گفت که کول و یورک در ترکیب اصلی مقابل بایرن مونیخ در نوکمپ بازی خواهند کرد، تدی به شدت ناراحت شد. با این حال، در حالیکه نیمی از بازی گذشته بود و آلمانیها 1-0 پیش بودند، نظر مربی عوض شد. او بار دیگر یقه مهاجم با تجربهاش را گرفت و گفت ” اگر تا 15 دقیقه دیگر بازی 1-0 باشد، تو به زمین میروی” . بدین ترتیب، شرینگام در دقیقه 67 وارد زمین شد.
او یک سال بعد در این رابطه گفت:” پس از یک سال بگویم بعد از آن (به زمین رفتن) و اتفاقاتی که افتاد چه حسی دارم؟ به نظرم فوقالعاده بود. مردم هنوز سراغ من میآیند و هربار که راجع به آن بازی حرف میزنند، موهای تنم سیخ میشود. آنها میگویند که بازی را از پشت دروازه یا جلوی تلویزیون تماشا میکردند یا حتی از جایی در مغولستان. آنها میگویند که هنوز از گل مساوی من خوشحال بودند و متوجه نشدند که ما گل دوم را هم زدیم.” به اعتراف شرینگام، این گل، بهترین گلی که او زده نیست ولی اهمیتی ندارد. در حالیکه بایرن 1-0 جلو بود و وقتهای اضافه رو به پایان، یونایتد بیتاب گلزنی بود و سپس یک کرنر اعلام شد.
او یادآور شد:” من به سمت تیرک اول دویدم و توپ به من نرسید، در واقع توپ به هیچکس نرسید. توپ به سمت تیر دوم رفت و یک بازیکن بایرن مونیخ، فکر میکنم تورستن فینک، دفع توپ ضعیفی انجام داد و توپ در گوشه محوطه به گیگزی رسید. پیش خودم فکر میکردم ” در این لحظه هر اتفاقی میتواند بیفتد؛ چون توپ زیر پای راستش است. باید آماده باشم”. گیگزی یک ضربه افتضاح زد و توپ ناگهان به سمت من آمد. بایرنیها سعی کردند به سمت دروازه ما بدوند که من در آفساید قرار بگیرم ولی من به کمک غریزهام میدانستم که در آفساید نیستم. پیش خودم گفتم ” فرصت خوبی به من رسیده”. میخواستم یک ضربه محکم به توپ بزنم که مثل گلوله وارد دروازه شود ولی اینطور نشد. به هر حال توپ به درون دروازه رفت. گل!
به سمت طرفداران یونایتد که پشت دروازه بودند، دویدم. به کمک داور نگاه کردم تا مطمئن شوم در آفساید نبودهام. میدانستم که نبودم، ولی میخواستم مطمئن شوم. بعضی بازیکنان بایرن دستشان را برای آفساید بالا برده بودند، ولی هیچ شانسی نداشتند. همه روی من میپریدند که با بکام شروع شد، سپس تعویضیها به داخل زمین دویدند تا جشن بگیرند. در تمام سالهای فوتبال حرفهایام، هیچ چیزی مثل آن تجربه نکردم. فرض کنید که به 30 هزار نفر پشت دروازه که با این گل به مرز جنون رسیده بودند، نگاه کنید. به دایره وسط زمین رفتیم و به اوله نگاه کردم و فکر کردم ” لعنتی، نیم ساعت دیگر وقت داریم. به بازی برگشتیم”.
بعد از آن همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. یک کرنر دیگر به دست آوردیم. توپ به سمت من آمد ولی من فکر کردم ” نمیتوانم از این زاویه گل بزنم. خیلی زاویه بستهای است”. رفتم که روی توپ تاثیری بگذارم و یک بازیکن بایرن پشت سر من به سمت توپ حرکت کرد. این باعث شد اوله پشت سر من آزاد شود. توانستم روی توپ تاثیر بگذارم و مسیرش را عوض کنم و اوله گل را زد. 3 یا 4 بازیکن بایرن مونیخ روی زمین افتادند. دیدم که یکی از آنها به زمین مشت میزد. نمیتوانست اتفاقی که افتاده را باور کند، من هم همینطور. هواداران آرسنال میخواندند:” اوه تدی، تدی” و هواداران یونایتد پس از آن شب خاطرهانگیز در بارسلونا میخواندند:” به منچستر یونایتد رفت و خیلی جام برد.”
نام او حالا با تاریخ یونایتد گره خورده ولی بهترین عملکرد او در پیراهن یونایتد هنوز به نمایش گذاشته نشده بود. او 15 بازی در لیگ در فصل 2000-1999 از ابتدا در ترکیب تیمش انجام داد ولی تنها 6 گل در تمامی رقابتها زد. در فصل 01-2000، همه چیز عوض شد. شرینگام با 21 گل بهترین گلزن یونایتد بود. سولسشر و کول 13 گل زده بودند و یورک 12 گل. دو نفر آخر (کول و یورک) در سالهای 2001 و 2002 با احترام تیم را ترک کردند. فرگوسن نه فقط به خاطر گلها، بلکه به این خاطر که مرد لندنی میتوانست همه اتفاقات پشت سرش را ببیند از او تعریف میکرد. او ثابت کرد که کیفیت لازم برای بازی کردن در هر باشگاه بزرگی را دارد.
بزرگترین ویژگی فصل 01-2000 برای شرینگام 35 ساله این بود که جایزه بهترین بازیکن سال هم از طرف اتحادیه بازیکنان و هم اتحادیه فوتبالنویسان را کسب کرد و به تیم ملی انگلیس دوباره دعوت شد. آن 21 گل (که 15 گل آن پیش از کریسمس به ثبت رسید) به اندازه جمع گلهای او در سه فصل قبلی بود ولی پس از حذف یونایتد مقابل بایرن مونیخ در یک چهارم نهایی چمپیونزلیگ بود، که نارضایتیها آغاز شد. شرینگام در تابستان آن سال یونایتد را ترک کرد و به عنوان بازیکن آزاد به اسپرز برگشت؛ درست زمانیکه رود فان نیستلروی از آیندهوون به یونایتد رفت. او در یونایتد خوب کار کرد ولی جالب است که فصل چهارم حضورش، بهترین فصلش بود.
در مسیر بازگشت از دیدار پیشکسوتان از او پرسیدم که کدام لحظه عمرش بیشتر از همیشه به خودش افتخار میکرده. او گفت:” بردن جایزه بهترین بازیکن سال از نگاه روزنامه نگاران. مردم به من شک کرده بودند و میگفتند که برای رسیدن به مرحله بعدی در دوران بازیگریام، به اندازه کافی سریع نیستم؛ درست همانها که میگفتند من به اندازه کافی برای بازی کردن در تیم جوانان میلوال سریع نیستم. کاش که اتفاقات زودتر رخ میداد.” با این حال او اصلا بد کار نکرد.