داستان پیراهنی که “خدا” در روز دزدی پوشید!
هفت یک – توالی تصاویری که منجر به “گل قرن” شد، نمادینترین تصاویر تاریخ طولانی و پرشکوه جام جهانی است. دیگو مارادونا آرژانتینی در زیر آفتاب نیم روزی مکزیکو سیتی توپ را از هکتور انریکه دریافت میکند؛ درحالیکه شماره ده خاکستری- نقرهای حک شده پشت لباس او، نور خورشید را بازتاب میداد، انگلیسیهای خشمگین، ستاره ناپولی را که با “گل دست خدا” دروازه پیتر شیلتون را باز و انگلیس را در آستانه حذف از جام جهانی 1986 قرارداده بود، محاصره کرده بودند.
میلیونها تن از هواداران در بوئنوس آیرس میخواهند آرژانتین برای دومینبار در جام جهانی، جام قهرمانی را به خانه آورد. در جام جهانی 1978 تنها تعداد معدودی خوششانس بودند و توانستند بازی را از تلویزیون در آن سال تماشا کرده و شاهد قهرمانی تیم ملی آرژانتین باشند. هنگامیکه مارادونا مسیر طولانی خود را به سمت دروازه آغاز کرد، صدای مخملی ویکتور هوگو مورالس (گزارشگر بازی) نیز موسیقی پشت صحنه را رقم زده بود. “حالا مارادونا صاحب توپ است، دو نفر او را یارگیری کردهاند، مارادونا به توپ ضربه میزند، نابغه فوتبال جهان به سمت راست میرود.”
آلبی سلسته در این دیدار در شرایطی به مصاف رقیب دیرینه اروپایی خود میرفت که همانند اولین بازی مرحله حذفی مقابل اروگوئه، با لباس دوم و آبی رنگ خود پا به میدان گذاشته بود. حالا مارادونا از پیتر بردسلی و پیتر رید گذشته و از میانه میدان نیز عبور میکند، سومین ستاره انگلیس، کنی سانسوم نیز در یک تعقیب بیهوده به بردسلی و رید میپیوندد.
مارادونا از دست تری بوچر و تری فِنویک نیز فرار کرده و وارد محوطه پیتر شیلتون میشود، خورخه والدانو و خورخه بوروچاگا منتظر پاس مارادونا هستند، اما دیگو همتیمیهای امیدوار خود را نادیده میگیرد. بعد از طی کردن 45 متر و گذر از سد پیتر شیلتون، دومین تلاش بوچر برای مقابله با مارادونا نیز اثربخش نیست و تکل او نیز نمیتواند مانع گل شدن ضربه مارادونا شود. توپ از کنار تیر وارد دروازه میشود و مورالس که در آستانه گریه کردن است میگوید: “ستاره آسمانی، تو از چه سیارهای آمدهای؟”؛ انگلیسیها حالا با دو گل عقب افتادهاند؛ آن هم با گلی که بعدا به عنوان بهترین گل در تاریخ جامهای جهانی انتخاب شد.
این دو گل و درواقع این بازی مرحله یک چهارم نهایی بعدها در بین اساطیر فوتبال قرار میگیرد. اهمیت این بازی بعد از آنکه پیراهن شماره 10 مارادونا را استیو هاج انگلیسی بعد از سوت پایان بازی از دشمن ریزنقش خود گرفت، مشخص میشود؛ پیراهنی که تخمین زده میشد بالاتر از یک میلیون دلار فروخته شود اما او هرگز حاضر نشد آن را به حراج بگذارد. ارزش آن پیراهن در وهله اول مدیون مجموعهای عجیب و غریب از رازهایی است که برای سالها پنهان مانده بود. در حقیقت، آرژانتین قبل از دیدار مرحله یک چهارم نهایی، لباس خود را تغییر داده بود؛ یک پروسه دیوانهوار ساعاتی قبل از ورود تیم به آزتکا برای رقم زدن روز سرنوشت.
جای تعجب ندارد که کارلوس بیلاردو، سرمربی آرژانتین، مغز متفکر این تغییر شگفتانگیز بود. یک مرد بیپرده، آتشین مزاج، مرد عاشق تایید هنرهای تاریک فوتبال و کسی که میتوانست یک رابطه توام با کینه را برای دههها حفظ کند. بیلاردو همچنین کسی بود که رویکرد دقیقش به بازیهای فوتبال، باعث شده بود سالها از نسل خود جلوتر باشد. همه چیز تحت کنترل و مورد توجه بیلاردو بود؛ از آخرین وعده غذایی تیم در شب قبل از بازیها- بیلاردو سنتی که اوسوالدو سوبالدیا، مربی سابقش در استودیانتس، پایه گذاشته بود را دنبال میکرد؛ به این ترتیب که در اردو فقط باید گوشت کباب گاو سرو میشد؛ زیرا معتقد بود مرغ بدشانسی میآورد- تا جنبههای حاشیهای مانند روش جشن گرفتن گلها. او به همهی متغیرها و مواردی که فوتبال حرفهای را احاطه کرده بود، توجه ویژهای داشت؛ به همین دلیل برای این پزشک خوب (بیلاردو پزشک زنان و زایمان بود) 90 دقیقه مشاهده لازم بود تا به این نتیجه برسد که پیراهنهای آلبی سلسته برای دیدار مقابل انگلیس، استانداردهای بالای او را برآورده نمیکند.
بیلاردو اصرار داشت که پیراهن جام جهانی آرژانتین که توسط کمپانی Le Coq Sportif برای دومین تورنمنت متوالی طراحی شده بود، تا حد امکان سبک باشد تا به بازیکنانش اجازه دهد در اوج تابستان مکزیک نفس بکشند. این شرکت فرانسوی در سال 1979 به جای آدیداس به عنوان تولیدکننده لباس آلبی سلسته انتخاب شده بود. لباس اول و سنتی راه راه آرژانتین با استفاده از یک فنآوری جدید “کندوی زنبور” که اجازه گردش هوا از داخل پارچه را میداد، مناسب این رقابتها بود. پیراهن آبی و دوم تیم طراحی سنتی و نخی داشت؛ تفاوتی که در آخرین دیدار مرحله یک شانزدهم مقابل اروگوئه، اولین دیدار با این لباس در جام جهانی 1986، بهشدت حس شد.
روبن بنروس، تدارکات تیم ملی آرژانتین به آندرس بورگو که فراز و نشیبهای دیدار یک چهارم نهایی را با جزئیات کامل در کتابش El Partido (مسابقه) شرح داد، گفت: “بیلاردو در پایان بازی مقابل اروگوئه خواست یک پیراهن به او بدهند و گفت ما میخواهیم این لباس را وزن کنیم. لباسها خیس بودند و شاید اغراق کنم، اما آنها انگار ده کیلو بیشتر وزن داشتند. کارلوس بیلاردو به من گفت ما باید این البسه را عوض کنیم.”
البته سرمربی تنها کسی نبود که از این البسه ناراضی بود. ریکاردو گیوستی، هافبک آلبیسلسته گفت:” ما با پیراهنی بازی میکردیم که اجازه تخلیه عرق را نمیداد و این وحشتناک بود. این لباس همچنین گرم و مرطوب بود و شاید دیگو مارادونا یا بازیکن دیگری به خولیو گرووندونا، رئیس فقید فدراسیون فوتبال آرژانتین گفت که ما دیگر نمیتوانیم با این لباسها بازی کنیم.”
وقتی انگلیس در مرحله یک هشتم موفق به غلبه بر پاراگوئه شد، این هراس در اردوی آلبیسلسته ایجاد شد که آنها دوباره باید با این لباس به میدان بروند. باید برای تعیین لباس دو تیم انگلیس و آرژانتین قرعهکشی میشد و طبق ادعای آنخل کوئرتزا، رابط انضباطی کشور میزبان جام جهانی یعنی مکزیک، مطمئنا این انگلیس بود که همیشه پیروز قرعهکشیها میشد. پس قرار شد انگلیس لباس اول خود یعنی سفید را بر تن کند. این زنگ خطری در اردوی آرژانتین، تنها چند روز پیش از مسابقه بزرگ برابر رقیب دیرینه بود.
حالا آرژانتین در یک وضعیت حساس قرار گرفته بود. با توجه به اینکه کارلوس بیلاردو و البته مارادونا اعلام کرده بودند که دیگر نمیتوان با این جنس لباسها بازی کرد، امکان استفاده از این البسه نامناسب برای بازی با انگلیس دیگر فراهم نبود. از سوی دیگر، هیچ راه قابل قبول برای تقاضای تولید لباس در این زمان کوتاه از سوی شرکت تولیدکننده و تحویل کامل لباسهای قابل قبول آنهم به این سرعت برای مرحله یک چهارم نهایی وجود نداشت. مربی که به نظر میرسید در آستانه فروپاشی عصبی بود، ابتدا یک راه حل افراطی را امتحان کرد. بنروس افزود:” بیلاردو به من گفت، ما میخواهیم با پیراهنهای بیسبال که لباسهایی سوراخ دار هستند و به تخلیه عرق بازیکنان کمک میکنند در بازی با انگلیس به میدان برویم. بیلاردو به این دلیل چنین عقیدهای داشت که بارها در مکزیک بیسبال بازی کرده بود. پس او قیچی در دست گرفته و لباسهایی که تیم ملی آرژانتین در بازی مقابل اروگوئه بر تن کرده بود را سوراخ میکرد. در همان زمان یکی از بازیکنان آلبیسلسته که در حال رد شدن از آنجا بود، گفت:” کارلوس، این لباس تیم ملی آرژانتین است، چگونه ما میخواهیم به این شکل و با این پیراهن به میدان برویم؟”
اما در عوض بیلاردو بنروس و روبن موسچهیا، دستیار تدارکات فدراسیون فوتبال را برای یافتن لباس نجاتبخش به مکزیکو سیتی فرستاد؛ 40 دست لباس تولید شده توسط کمپانی فرانسوی Le Coq Sportif که به قدری سبک باشند که در میان دود و آفتاب پایتخت باعث خفگی نشوند. بهعبارت ساده، یک ماموریت حساس و شاید بزرگترین شگفتی کل داستان این بود که دو ماجراجوی شجاع توانستند تلاش خود را بهثمر برسانند.
هنگامیکه اتفاقات غبارآلود تاریخ را مرور کنیم، متوجه تناقضات و اتفاقات عجیب و نابهنگام زیادی میشوید. تعداد از همکاران آرژانتینی در جام جهانی در سال 1986 ادعا کردند که صبح روز بازی یکچهارم نهایی به دیگو مارادونا گفتهاند که انگلیس با دو گل او مغلوب میشود؛ همانطور که دهها هزار نفر ادعا میکنند اولین بازی حرفهای مارادونا با لباس آرژانتینو جونیورز در سال 1976 در برابر تالرز در 15 سالگی و در سال 1976 را از نزدیک تماشا کردهاند.
در این داستان نیز شرایط مشابهی وجود دارد. جزئیات اینکه چطور بنروس و موسچهیا چیزی را انتخاب کردند که به یکی از نمادینترین پیراهنها در تاریخ فوتبال تبدیل شد، اکنون سه دهه بعد از آن روزها نیاز به توضیح دارد. خورخه بوروچاگا و سرخیو باتیستا دو هافبک تیم ملی آرژانتین ادعا میکنند که هکتور سلادا، دروازهبان سوم لیست تیم، به داد آنها رسیده است. باتیستا در این رابطه گفت: “خوشبختانه سلادا در مکزیک زندگی و بازی میکرد و صاحب یک فروشگاه کالاهای ورزشی بود. بچهها به فروشگاه او رفتند و آن پیراهنها را خریدند.”
اما سلادا بعدها در گفتگو با بورگو، ابتدا چندان از نقش خود در این ماجرا مطمئن نبود- اما خیلی سریع داستانش را طوری تغییر داد که نقش بزرگش را تایید کند. دروازهبان ذخیره آلبیسلسته گفت: “درست است، من یک فروشگاه ورزشی داشتم. اگر این موضوع را عنوان نکرده بودید، من به یاد نمیآوردم که برای حل مشکل پیراهن کمک کرده بودم. من شخصا خودم مراقب همه چیز بوده و ماجرا را حل کردم.”
اما در روایت بنروس و موسکالا نامی از سلادا دیده نمیشود؛ آنها مدعی شدند پیراهنها را از یک فروشگاه نامشخص در گوشهای از مکزیکو سیتی خریداری میکنند. هر دو نفر در این رابطه گفتند: “این لباسها بسیار ارزان بودند.” درحالیکه قیمت دقیق 40 پیراهن خریداری شده در ساعات منتهی به بازی یکی دیگر از جزئیاتی است که با مرور زمان، به فراموشی سپرده شده است.
لباسهای جدید متشکل از دو طیف رنگ آبی مختلف بوده و یقهای سفید رنگ داشتند. این البسه در همان نگاه اول باعث رضایت کارلوس بیلاردو شد و به وضوح نسبت به آن لباسی که باعث اذیت مارادونا و دیگر بازیکنان آلبیسلسته شده بود، سبکتر بهنظر میرسید. هدف اول گرچه درنهایت محقق شد، اما با هدف مورد نظر اردوی آرژانتین فاصله زیادی داشت.
در کمتر از 24 ساعت مانده به شروع بازی، لباس جدید هنوز فاقد دو مؤلفه مهم در فوتبال بود: نشان آرژانتین و البته شماره بازیکنان. برای برآورده شدن هر دو موضوع نیاز به کمک بیشتری بود و یک بار دیگر شانس به آرژانتین لبخند زد. آلبیسلسته در طول جام جهانی مهمان کمپ کلاب آمهریکا بود و از امکانات این باشگاه بهره میبرد. برای نشان دادن حسن نیت بیشتر، کارمندان این باشگاه برای برش، خیاطی و اتو کردن پیراهنها دست به کار شدند.
دوباره در این مورد روایتهای مختلفی وجود دارد. بنروس معتقد است نشانهای لباس آرژانتین از البسه قبلی جدا شده و به لباسهای جدید الصاق میشود، اما موسچهیا آن را حاصل کار یک طراح مرتبط با باشگاه آمهریکا عنوان کرد که با استفاده از کامپیوتر نشانهای جدید را به بهترین شکل طراحی کرده بود. بههرحال تفاوتها کاملا مشخص است؛ در دیدار مقابل انگلیس این نشان برخلاف بازی با اروگوئه، هیچ ستارهای در پایینش ندارد. کل ترکیب نقش بسته روی سینه ستارههای آرژانتین بزرگ و خام به نظر میرسد، پس تئوری دوم قابل قبولتر به نظر میآید.
بنروس ادامه داد: “شمارهها باید همانند دیدار مقابل اروگوئه سفید باشند و ما وقتی برای تهیه شمارههای جدید به خیابانهای شهر رفتیم، همه فروشگاهها بسته بودند. در این لحظه بود که پسر باشگاه آمهریکا برای نجات ما وارد عمل شد. او آدرس فروشگاهی را داشت که مواد لازم برای ساختن شمارهها را میفروخت. مشکل این بود که آنها فقط سه رنگ قرمز، آبی و زرد داشتند و هیچ کدام از اینها به درد ما نمیخورد. من به موسچهیا گفتم در اردو ما را خواهند کشت که ناگهان یک پارچه خاکستری براق ظاهر شد و ما تصمیم گرفتیم این مدل را امتحان کنیم.” در ادامه موسچهیا اضافه کرد که ” آنها شمارههای فوتبال آمریکایی بوده و به همین دلیل نیز براق بودند.”
اما به نظر میرسد کارلوس بیلاردو خیلی تحت تاثیر این رنگ شمارهها قرار نگرفته بود و گفت: “چگونه ممکن است به میدان برویم و با این شمارهها بازی کنیم؟” اما اتحاد بنروس و موسچهیا در ادامه متحد قدرتمند دیگری در کنار خود دید. بعد از ناهار بعد از ظهر شنبه- آرژانتین باید در ساعات اولیه صبح روز یکشنبه عازم استادیو آزتکا میشد- توجه مارادونا به آن پیراهنها جلب شد. مارادونا به بنروس گفت:” به من اجازه بده تیتو، بگذارید ببینم… اوه، چه لباس دوستداشتنیای؛ من این لباس را دوست دارم. ما انگلیسیها را با این لباس شکست خواهیم داد.”
حرف دیگو برای آنها مانند یک مژده آسمانی بود. پس قرار شد از همین پیراهنها استفاده شود و کارمندان باشگاه مکزیکی تا آخر شب با سوزن و نخ مشغول شدند. البته همه بازیکنان تیم ملی آرژانتین به اندازه دیگو مارادونا نسبت به لباسهای جدید خود احساس خوبی نداشتند. بوروچاگا گفت: “آن شمارههای خاکستری نفرتانگیز بودند.”
نری پومپیدو، دروازهبان اول تیم ملی آرژانتین نیز نظر مشابهی با بوروچوگا داشته و علاقهای به این پیراهنهای جدید نداشت. جای تعجب نبود که بازیکنان فقط چند ساعت قبل از بازی در کنار هم جمع شده بودند. دیدار مقابل انگلیس بزرگترین آزمایش برای تمامی بازیکنان حاضر در اردوی تیم ملی آرژانتین بود. درواقع بوروچاگا و نستور کلاوسن دست به کار شده و با دوربین دستی شروع به فیلمبرداری از جلسه فنی آرژانتین کردند؛ فیلمهایی که بعدا و پس از اینکه آرژانتین موفق به کسب قهرمانی در جام جهانی 1986 شد، قیمتی بیمانند پیدا کرد و به عنوان پشت صحنه موفقیت آلبیسلسته، بسیار ارزشمند شد.
این ویدئو برای سالها منتشر نشده بود و اولینبار در ژوئن سال 2016 ، برای بزرگداشت سیامین سالگرد قهرمانی آرژانتین در جام جهانی، شبکه تلویزیونی دولتی “پوبلیکا” مستندی را بر اساس فیلمهای خانگی کلاوسن تولید کرد. برداشت اول بیننده، حاکی از یک فضای کاملا معمولی است: یک کمپ تمرینی با دیوارهای آجری لخت و حداقل امکانات راحتی معمول در یک خانه.
همچنین مصاحبههای صادقانهای با بازیکنان تیم آرژانتین انجام شده است که یکی از اعضای این تیم اعتراف میکند که اگر فوتبال حرفه پای را دنبال نکرده بود، دوست داشت نقاش یا صافکار ماشین شود. بازیکن دیگری اعتراف کرد که به احتمال زیاد مسیر شغلی درنهایت به دزدی یا گدایی ختم میشد. اما تماشای حضور چهار کارمند زن که هر یک لباس خدمتکار صورتی پوشیده و با سوزن و نخ روی پیراهنها کار میکنند و شماره و نشانهایی که به صورت دستی روی لباسها دوخته میشوند، شاید از همه جالبتر باشد.
بوروچاگا از پشت دوربین میخندد: “ساعت 6 بعد ازظهر، یک روز قبل از بازی با انگلیس است و این خانمها در حال خیاطی این پیراهن فوقالعاده هستند. اگر ما موفق به فتح جام جهانی در مکزیک شویم، باید مجسمهای از بازیکنان تیم ملی آرژانتین ساخته شود.” یکی از پیراهنها روبروی لنز دوربین به معرض نمایش گذاشته میشود، تمرکز ویژهای روی نشانهای بزرگ و نقوش منحصر به دو رنگ بودن لباس (آبی کمرنگ و پررنگ) شده و اینها توجه بیشتری را به دنبال دارد.
با این حال، بسیاری از بازیکنان، این لباس تهیه شده با دست را اولینبار در رختکن استادیو آزتکا مشاهده کردند. در خارج از رختکن میلیونها هوادار انگلیس و آرژانتین تنش این بازی را ناگزیر مانند جنگ فالکلند بین این دو کشور احساس میکردند. این دیدگاه شاید کمک میکرد تا بخشی از آن اضطراب بازیکنان از بین برود؛ هیاهوی زیادی در ورزشگاه بود. ریکاردو گویستی به بورگو گفت:” ما در رختکن آزتکا بودیم و پیراهنی را که باید بپوشیم را انتخاب کردیم.”
چه پیراهن زشتی، آیا این لباس را دیدهاید؟ در کنار بوروچوگا به لباس نگاه کردم و گفتم این چه مزخرفی است؟ بیلاردو با یک لحن آتشین و انگیزشی شروع به صحبت کرد و در حالیکه فریاد میزد گفت: به آرژانتین فکر کنید، به میدان بروید و خودتان را برای تیم به آب و آتش بزنید تا صعود کنید.
اما جملات آخر متعلق به مارادونا بود که همتیمیهای خود را به حداکثر تلاش برای غلبه بر انگلیس دعوت کرد و آنها را تقریبا به گریه انداخت. آرژانتینیها با پیراهنهایی که قرار بود بهزودی به قلب تاریخ بروند، در تونل برای اولینبار حریف سراسر سفید پوش خود را دیدند. آنها با سود بردن از مانع زبانی و ناآشنایی انگلیسی به زبان اسپانیایی، فریاد میزدند:” ما باید این مادرجندهها را ببریم. ما باید این حرامزادهها را ببریم. یالا، یالا، ما باید این حرامزادهها را بکشیم.” بقیه داستان را هم که همه میدانند.
بخش آخر داستان پیراهنهای آرژانتین در این دیدار توسط بازیکنی که کمتر کسی انتظارش را داشت، روایت شده است. در دیداری که مارادونا نام خود را با دو بار گلزنی در تاریخ فوتبال آرژانتین و جهان نوشت، استیو هاج، بازیکن تیم ملی انگلیس، بدشانس بود نقش دوم مهم و برجستهای را ایفا کرد.
در واقع این دفع توپ ضعیف استیو هاج، هافبک آن زمان استون ویلا بود که در نهایت باعث شد مارادونا یکی از بحث برانگیزترین گلهای تاریخ فوتبال را با دست از روی سر پیتر شیلتون به ثمر رسانده و گلش را با رفتن به سمت نقطه کرنر جشن بگیرد. همچنین استیو هاج در صحنه گل دوم که مارادونا همه را مغلوب نبوغ خود کرده و با جا گذاشتن تعداد زیادی از بازیکنان انگلیس موفق به باز کردن دروازه پیتر شیلتون شد، از معدود بازیکنانی بود که نظارهگر صحنه بود و از مارادونا دریبل نخورد. اما لحظهای که او بهطور قطع نامش را در داستان ورزشگاه آزتکا نوشت، زمانی بود که تصمیم گرفت پیراهن شماره 10 مارادونا را پس از سوت پایان بازی بگیرد.
استیو هاج در مصاحبهای با سایت فیفا گفت: “به خودم گفتم شاید دیگر فرصتی برای حضور در اینجا نداشته باشم و به همین دلیل تصمیم گرفتم لباس مارادونا را از او بگیرم. او توسط همبازیان خود احاطه شده بود و به همین دلیل من نیز بعد از دست دادن با مارادونا، به خودم گفتم “الان وقتش نیست” پس تصمیم گرفتم آنجا را ترک کنم.
بعد از مصاحبه تلویزیونی من به رختکن رفتم و آنجا مارادونا را در کنار دو تا از دیگر بازیکنان تیم ملی آرژانتین دیدم. به لباس خود اشاره کرده و به او گفتم آیا امکان تعویض لباس برای ما وجود دارد؟ مارادونا به سمت من آمد و ما لباسهای خود را عوض کردیم و بههمین سادگی ماجرا تمام شد. این دیداری در رختکن استادیوم بود. اتاقهای تعویض لباس ده متری با یکدیگر فاصله داشتند و من لباس مارادونا را در ساک خود گذاشتم و داستان به پایان رسید.
اگر میدانستم چه اتفاقی افتاده است، من پیراهن خود را با او عوض نمیکردم. فکر میکنم اگر اینگونه بود تازه عصبانی هم میشدم. تقلب مارادونا قطعی بود و من فکر میکنم او کارهایی اشتباهی انجام داده است. مارادونا باید بعد از بازی اعتراف میکرد و من واقعا نمیدانم باید چه کسی را مقصر بدانم. هیچ کس نتوانست آنچه که اتفاق افتاده بود را تغییر دهد. من اینگونه فکر میکردم که ما حذف شدهایم و باید به خانه بازگردیم، میتوان برای مدتی طولانی ناله و شکایت کرد، اما این مسائل هم دیگر اهمیتی ندارد.”
علیرغم نارضایتی و شکایات استیو هاج، در اختیار داشتن پیراهن مارادونا در آن دیدار فراموش نشدنی به یک واقعه مهم در زندگی او تبدیل شد: در سال 2010 حتی عنوان زندگینامه استیو هاج “مردی با پیراهن مارادونا” نام گرفت. این پیراهن 250 هزار پوند ارزش دارد اما استیو هاج از فروش آن لباس خودداری کرد. این پیراهن هم اکنون در موزه ملی فوتبال منچستر که در سال 2012 تاسیس شده نگهداری میشود.
اما شاید او ناراحت شود که بداند مارادونا پیراهنش را نگه نداشته است. او در مصاحبهای در سال 2011 به ایندیپندنت گفت: “من نمیدانم سرنوشت آن لباس چه شد. من امسال مصاحبهای را با یک تلویزیون برزیلی انجام دادم و آنها قول دادهاند که این موضوع را کشف کنند.” مارادونا بعد از آنکه پیروزمندانه وارد رختکن خودی شد، خیلی زود مالکیت پیراهن شماره 18 استیو هاج را از دست داد و این لباس به بازیکن دیگری تعلق گرفت.
اسکار گارره، یکی از بازیکنان تیم ملی آرژانتین در بازی آن روز مقابل انگلیس که وارد میدان هم نشد گفت: “بازیکنان تیم ملی انگلیس به در زده و وارد رختکن ما شدند. آنها از ما خواستند لباسهایمان را عوض کنیم. من لباس خود را با گری لینه کر، شماره 10 انگلیس که سنتر فوروارد بود اما این شماره را بر تن میکرد، عوض کردم. اما مارادونا به من گفت میدانی که من کلکسیون لباسهای شماره 10 را در اختیار دارم و میتوانی این لباس را به من بدهی؟ چه کسی میتوانست به مارادونا پاسخ منفی بدهد؟”
شاید استیو هاج تصور نمیکرد که ارزشمندترین یادگار دوران فوتبال او کمتر از 48 ساعت قبل از بازی مرحله یکچهارم نهایی در انبار یک فروشگاه در مکزیکو سیتی قرار داشته و به شمارههای مخصوص فوتبال آمریکایی و با پولک منقش شده است؛ آنهم در شرایطیکه بازیکنان آرژانتین شاهد این صحنههای باورنکردنی و مضحک بودهاند. این پیراهن هرگز دوباره در یک بازی رسمی فوتبال پوشیده نشد، اما تنها در 90 دقیقه جایگاه خود را به طرز غیرقابل انکاری در تاریخ بزرگ فوتبال آرژانتین به ثبت رساند.