چگونه مالدینیها به نماد میلان تبدیل شدند؟
هفتیک– کیفیتِ موروثیِ شگفتانگیزی در فوتبال ایتالیا وجود دارد که نمونه آن درهیچ جای دیگری دیده نمیشود. فوتبال در سراسر جهان یک سنت خانوادگی است اما ظهور بازیکنی که پدرش دستاوردهای بزرگی داشته ولی خودش به درجات بالاتری برسد، تنها در کالچو رخ میدهد. به عنوان یک نمونه بارز، آثار حضور خانواده مالدینی اکنون 65 سال است که در جایجای سن سیرو دیده میشود.
برای نسلی از هواداران فوتبال، چزاره مالدینی تنها سرمربی صورت سنگی تیم ملی ایتالیا در جام جهانی 1998 در فرانسه و پدر کاپیتان با استعدادی به نام پائولو مالدینی بود. در تورنمنتی که تیمهای اروپایی دست بالا را داشتند، ایتالیا در مرحله یک چهارم نهایی و در ضربات پنالتی برابر فرانسه میزبان شکست خورد و با جام وداع کرد. مالدینی بزرگ به استفاده از تاکتیکهای از مد افتاده متهم شد و منتقدانش معتقد بودند با رویکردی جسورانهتر، امکان حضور ایتالیا در مرحله نیمه نهایی وجود داشت.
35 سال پیش از آن و در ورزشگاه ومبلی، چزاره محور و کاپیتان موثر میلان در اولین قهرمانی اروپایی این تیم بود. میلان اولین تیم خارج از شبه جزیره ایبری بود که فاتح اروپا میشد. این موفقیت در ورزشگاهی بهدست آمد که بهمثابه محل تولد فوتبال بود؛ اگرچه نیمی از سکوهای ومبلی در بازی نهایی خالی بود.
در چهارشنبه بعدازظهر که این دیدار برگزار شد، تنها 45 هزار و 715 نفر تماشاگر آن بودند. فینال 1963 یک دیدار فوقالعاده و یک فینال کلاسیک جام باشگاههای اروپا شد. میلان با غلبه بر بنفیکا، مدافع عنوان قهرمانی، با نتیجه 1-2 موفق به کسب عنوان قهرمانی شده بود. پنج سال قبل، چزاره بخشی از تیم روسونری بود که در فینال سال 1958 مقابل ستارههای رئال مادرید، آلفردو دی استفانو، ریموند کوپا و پاکو خنتو مغلوب شده بود.
چهارشنبه بعدازظهر در ومبلی در ماه می 1963، سرانجام چزاره رسالت خود در میلان را انجام داده و این باشگاه را در مسیری قرار داد که در دهههای بعد به یکی از پرافتخارترین تیمهایی اروپایی تبدیل شد. میلان با لباس دوم تمام سفید بازی کرد؛ با حضور جیووانی تراپاتونی باروحیه، جانی ریورا شکوفا شده، دینو سانی، بازیساز قدرندیده برزیلی و ژوزه آلتافینی درخشان. میلان بعد از باز شدن دروازهاش توسط اوزه بیو، ستاره بنفیکا، موفق به بازگشت به جریان بازی شد و در نهایت چزاره مالدینی زیر برجهای دوقلوی معروف ومبلی، جام قهرمانی را بالای سر برده بود.
تا 30 دقیقه مانده به پایان بازی بنفیکا هنوز پیروز بود که ژوزه آلتافینی خودش را به قهرمان میلانیها تبدیل کرد و هر دو گل نیمه دوم تیمش را به ثمر رساند؛ هرچند شبهاتی در مورد آفساید بودن گل پیروزی وجود داشت. اما این مراقبت شدید و دقیق چزاره مالدینی از اوزه بیو بود که پایه گلزنی آلتافینی و قهرمانی میلان را فراهم کرد.. زیر نظر نِرِئو روکو، یکی از استادان سبک کاتناچیو، چزاره مالدینی آموخته بود زمین فوتبال را مانند یک صفحه شطرنج در ذهنش تجسم کند. چزاره مدیر عملیاتی مورد اعتماد روکو در میدان بود؛ یک ژنرال که چشم کادر فنی در زمین محسوب میشد.
چزاره در فینال ومبلی، 31 ساله بود؛ سنی که بازیکنان انگلیسی آن را به عنوان پایان دوران حرفهای میدیدند اما او به عنوان رهبر میلان برای سه فصل دیگر به کارش ادامه داد و سپس در سال 1966 سن سیرو را ترک کرد و دوران حرفهای خود را با یک فصل حضور در تورینو، جاییکه او دوباره زیر نظر روکو بازی کرد، به پایان رساند. او در هنگام جدایی از میلان نه تنها یک بار قهرمان اروپا شده بود، بلکه مانند بازیکنان بزرگی مانند لورنزو بوفون، نیلز لیدهولم، گونار نوردال، خوان آلبرتو شیافینو و البته آلتافینی، تراپاتونی و ریورا، چهار بار فتح اسکودتو را در کارنامه داشت.
قابل توجه است که در نظر داشته باشید که وقتی چزاره در میلان قهرمان اروپا شد، با ریورا همبازی بود؛ بازیکنی که آخرین بازی خود در ترکیب روسونری توام با ظهور فرانکو بارهسی بود. بارهسی که با پائولو پیوندی دیرینه پیدا کرد و مدتی طولانی برای روسونری به میدان رفت. با وجود اینکه تقریبا دو دهه از آخرین بازی چزاره و نخستین بازی پائولو فاصله وجود داشت اما حتی در این میان نیز حسی از همزیستی وجود دارد، زیرا وقتی لیدهولم اولین بازی خود را در میلان انجام داد، هم تیمی چزاره بود و وقتی پائولو در ژانویه 1985 اولین بازیاش را به عنوان یک نوجوان 16 ساله برای این تیم انجام داد، این اسطوره سوئدی هدایت روسونری را بر عهده داشت.
وقتی سبک بازی چزاره را بررسی میکنیم، باید از اقتدار و ظرافت این بازیکن هنگام پا به توپ شدن یاد کنیم که درنهایت منجر به حضورش در رقابتهای جام جهانی 1962 در شیلی نیز شد. چزاره مدافع پا به توپی بود که در نقش لیبرو به میدان رفته و قابلیت بازی کردن در تمام پستهای دفاعی و حتی هافبک دفاعی را نیز داشت. تنها نقص واضح او اعتماد به نفس بالایش بود که باعث رقم خوردن اشتباهاتی منجر به دریافت گل میشد و انتقاد رسانههای ایتالیایی را به همراه داشت؛ رسانههایی که به چیزی جز ارائه نمایشی کامل، بیعیب و نقص از سوی یک بازیکن راضی نمیشدند.
اگرچه چزاره در قامت بازیکن در تابستان 1966 میلان را ترک کرد، اما این آخرین حضور او در این باشگاه نبود. او چهار سال بعد به عنوان دستیار روکو، که خودش در سال 1967 از تورینو به سن سیرو بازگشته بود، دوباره راهی میلان شد. جادوگر و شاگردش یک بار دیگر متحد شدند. هم چزاره و هم روکو در شهر بندری تریسته متولد شدند؛ جاییکه چزاره نخستین گامهای دوران حرفهای را در تریستینا برداشت؛ پیش از اینکه میلان در تابستان سال 1954 او را جذب کند. با توجه محل تولد مشترک چزاره و روکو علیرغم 20 سال اختلاف سنی، به نظر میرسید که مسیر موفقیت و بزرگی پائولو از پیش تعیین شده بود. در هنگام تبعید چزاره از میلان بود که پائولو در سال 1968 به دنیا آمد.
در سال 1971، چزاره به عنوان دستیار روکو جانشین مارینو برگاماسکو شد و یک سال بعد و با انتصاب روکو به عنوان مدیر فنی میلان، او به عنوان سرمربی انتخاب شد. با آموزههای فراوان از استاد، چزاره به شکل عجیبی به موفقیت دست یافت. در فصل 73-1972، میلان دوباره فاتح کوپا ایتالیا شد و در شرایط جنجالی مقابل لیدز، عنوان قهرمانی جام برندگان جام اروپا را از آن خود کرد؛ هرچند در روز پایانی و در حالیکه تا قبل از هفته آخر صدرنشین بود، اسکودتو را از دست داد. این عملکردی رویایی برای چزاره در شروع دوران مربیگری بود و علیرغم آن لغزش ناامیدکننده، با اعتماد به نفسی بالا فصل 74-1973 را آغاز کرد.
بیثباتی در رقابتهای داخلی با رسیدن دوباره به فینال جام برندگان جبران شد اما وقتی میلان برای دیدار با ماگدبورگ آلمان راهی استادیوم دِ کیپ (ورزشگاه اختصاصی فاینورد) شد، چزاره اخراج شده بود و همتیمی سابقش، تراپاتونی، به طور موقت هدایت تیم را برعهده گرفت. شکست تلخ 1-2 مقابل ورونا باعث پایان دوران حضور چزاره شد. میلان پنج شکست متوالی در سری آ متحمل شد – از جمله شامل شکست دردناک 1-5 مقابل اینتر که در آن در 10 دقیقه، 3-0 عقب افتادند – که به آخرین میخ بر تابوت چزاره تبدیل شد. این فراز و نشیب در اواسط ژانویه به طرز حیرتانگیزی افزایش یافته بود و میلان در دیدار برگشت سوپر جام اروپا مقابل آژاکس در آمستردام با نتیجه 6-0 شکست خورد؛ این سقوطی شگفتانگیز و سریعالسیر از عرش به فرش بود.
پس از هدایت تیمهایی چون فوجا، ترنانا و پارما، چزاره به کادر فنی انزو بیرزوت در تیم ملی اضافه شد و به عنوان دستیار او، به جام جهانی 1982 رفت؛ در مقطعی که پائولو در تیم جوانان میلان حضور داشت. مالدینی ِجوانتر به سرعت به تیم اصلی راه پیدا کرد. او اولین بازی خود برای میلان را مقابل اودینزه، تیمی که زیکو را به عنوان ستاره در اختیار داشت، انجام داد و جانشین سرجیو باتیستینی مصدوم شد. اگرچه پائولو در ادامه فصل 85-1984 در هیچ دیدار دیگری به میدان نرفت اما فصل بعد را طوفانی آغاز کرد، به ندرت دیداری را از دست داد و کیفیت و ذکاوتی فراتر از یک بازیکن 18 ساله به نمایش گذاشت.
در آن مقطع هنوز آریگی ساکی سرمربی میلان نشده بود و نیلس لیدهولم در راس کار بود و یک سال مانده بود تا سیلویو برلوسکونی، میلان را بخرد. در آن برهه میلان شرایط قابل قبولی نداشت و مسیرش را در دههای که با رسوایی ‘توتونرو’ و سقوط به سری B در فصل 82-1981 آغاز شده بود، ادامه میداد. در آن مقطع عملکرد میلان مورد تحسین کسی قرار نمیگرفت.اما آنها در آستانه آغاز دوران باشکوهی بودند. اما تنها چند فصل بعد و در 28 فوریه 1993، میلان بهترین تیم اروپا بود. قهرمانی که به همه افتخارات ممکن دست پیدا کرده بود.
در آن زمان میلان دیگر حاکم بلامنازع سری A بود و در شرایطیکه به نظر می رسید کار دشواری برای دفاع از عنوان قهرمانی خود ندارد، در سن سیرو با سمپدوریا روبرو شد. میلان در دقیقه 27 روی حرکت تماشایی پائولو مالدینی پیش افتاد؛ او از نیمه گذشته و با بیرون پای چپ پاس خوبی برای جانلوئیجی لنتینی، استعداد هدر رفته فوتبال ایتالیا، ارسال کرد. چند ثانیه بعد لنتینی با ارسال دیدنی ژان پیر پاپن را صاحب موقعیت کرد و مهاجم ملی پوش فرانسوی جلوتر از دس واکر شیرجه زده و توپ را تبدیل به گل کرد. جانلوکا پالیوکا، دروازهبان سمپدوریا، متحیر از آنچه پیش چشمش رخ داد، دروازه خود را باز شده دید.
این دیداری بود که در اولین فصل نمایش برنامه به یاد ماندنی فوتبال ایتالیا (توضیح مترجم: فوتبال ایتالیا برنامهای بود که از سال 1992 تا 2002 در شبکه 4 تلویزیون انگلیس پخش شد و پس از آن، به شبکههای دیگر منتقل و درنهایت در سال 2008 پخش آن متوقف شد) بود. آن روز تفسیر و گزارش بازی توسط ری ویلکینز (توضیح مترجم: بازیکن میلان بین سال های 1984 تا 1987 و دستیار ِکارلو آنچلوتی در چلسی) در کنار پیتر براکلی بزرگ (توضیح مترجم: گزارشگر معروف انگلیسی که اوج کارش در همین برنامه فوتبال ایتالیا بود) انجام گرفت که هر دو متاسفانه حالا فوت شدهاند. ری ویلکینز که خودش در گذشته بازیکن میلان بود، چنان شیفته پاس مالدینی شده بود که ابتدا متوجه نشد پاس گل را لنتینی برای پاپن ارسال کرده است. ویلکینز در روزی که پائولو اولین بازی خود را انجام داد، عضو میلان بود. میلان از ماه می 1991 در هیچ دیداری در سری A مغلوب نشده و پیروزی 4-0 برابر سمپدوریا، پنجاه و ششمین بازی بدون شکست میلان در سری A طی سه فصل بود.
حضور فابیو کاپلو روی نیمکت میلان به عنوان سرمربی به جای آریگو ساکی نیز تغییری در شرایط ایجاد نکرد. با 10 امتیاز برتری، میلان تنها در یک بازی از دوازده دیدار بعدی به برتری دست یافت، اما علیرغم عملکرد درخشان اینتر باز هم روسونری فاتح اسکودتو شد. آنها دیگر تیم شکستناپذیر قبل نبودند و درنهایت این فصل با شکست مقابل مارسی در فینال لیگ قهرمانان به پایان رسید.
یک سال بعد، عطش کاپلو برای موفقیت باعث شد میلان سومین اسکودتوی متوالی و قهرمانی در چمپیونزلیگ را جشن بگیرد؛ آنها در فینال بارسلونای رویایی یوهان کرویف را در آتن با نتیجه خیرهکننده 0-4 مغلوب کردند. پائولو تا پیش از فینال 1994، در سالهای 1989 و 1990 به ترتیب با پیروزی مقابل استوا بخارست و بنفیکا، دو بار قهرمانی اروپا را تجربه کرده بود. او سپس در سالهای 2003 و 2007 دو بار دیگر نیز فاتح لیگ قهرمانان شد تا با فاصله 18 ساله بین اولین و آخرین قهرمانی در فوتبال اروپا، مسیر درخشانی که طی کرده، بیش از پیش مشخص شود. پائولو به کلکسیون افتخاراتش هفت اسکودتو نیز اضافه کرد تا دستاوردهای پدرش در چند نسل قبل را کاملا در سایه قرار دهد.
این تفاوت در عرصه ملی نیز وجود داشت. دوران ملی چزاره تنها به یک جام جهانی- که در آن ایتالیا از مرحله گروهی نیز صعود نکرد – و 14 بازی ملی محدود شد، اما پائولو به مدت 14 سال، 126 بازی ملی انجام داد.او در چهار جام جهانی و سه جام ملتهای اروپا نیز حضور داشت و در هر کدام از این تورنمنتها، یک شکست در فینال را نیز تجربه کرد. در سومین جام جهانی پائولو و در فرانسه 98، او و چزاره در کنار یکدیگر حضور داشتند.
اهمیت چزاره برای تیم ملی پس از پذیرفتن نقش در دوره بیرزوت به سرعت افزایش پیدا کرد. وقتی آزلیو ویچینی بعد از جام جهانی 1986 جانشین بیرزوت شد، چزاره هدایت تیم زیر 21 سال را در دست گرفت. او برای یک دهه و پیش از انتصاب به عنوان جانشین ساکی در سال 1996، عهدهدار این سمت بود. چزاره در طول دوره سرمربیگری تیم زیر 21 سال، بین سالهای 1992 تا 1996 سه بار با ایتالیا قهرمان اروپا شد. اولین قهرمانی زمانی حاصل شد که تیم بزرگسالان موفق به راهیابی به یورو 92 در سوئد نشده بود.
بعد از عدم توفیق تیم ساکی در صعود از مرحله گروهی در یورو 96، پیشنهاد هدایت تیم بزرگسالان به چزاره، که به تازگی سومین قهرمانی با تیم زیر 21 سال را تجربه کرده بود، داده شد. تیم قهرمان سال 1996 که توسط چزاره دستچین شده بود، برخی از اعضای کلیدی تیم را در اختیار داشت که یک دهه بعد در آلمان، قهرمان جام جهانی شد.
هنگامیکه مرحله مقدماتی جام جهانی 1998 آغاز شد، چزاره و پائولو از منظر فوتبالی دوباره کنار هم قرار گرفتند. پائولو چند ماه قبل از حضور در تیم بزرگسالان در یورو 88، در دو سال اول حضور پدرش در تیم زیر 21 سال عضو آن تیم بود. وقتی چزاره جانشین ساکی شد، پائولو کاپیتان تیم ملی ایتالیا بود. بازوبند بعد از جام جهانی 1994 و خداحافظی فرانکو بارهسی به او اعطا شده بود. حالا پدر و پسر در کنار هم سرمربی و کاپیتان تیم ملی ایتالیا بودند؛ یک موفقیت خانوادگی خیرهکننده که شاید حداقل در بالاترین سطح برای هیچ خانواده دیگری رخ نداده باشد.
شاید ایتالیا میتوانست فاتح جام جهانی 98 شود،اگر اسیر احتیاط بیش از اندازه نمیشدند و انعطافپذیری بیشتری در تیم بود. عدم شجاعت در استفاده همزمان از روبرتو باجو و الساندرو دل پیرو در خط حمله، اجازه نداد چزاره در مهمترین دوران حضورش در تیم ملی به موفقیتی دست پیدا کند.
چزاره بعد از جام جهانی از ایتالیا جدا شده و به عنوان مدیر بخش استعدادیابی، به میلان بازگشت. اما مربیگری در بازیهای رسمی او را ترغیب کرد تا به این شغل بازگردد و در دوره موقت هدایت روسونری، پیروزی درخشان 0-6 مقابل اینتر در می 2001 را رقم زد. پس از آن، او دوباره به عرصه ملی بازگشت و در جام جهانی 2002 هدایت پاراگوئه را در دست گرفت و این تیم را به دور یک هشتم نهایی رساند. از قضا پائولو نیز در همین تورنمنت و همین مرحله، آخرین بازی ملی خود را انجام داد.
طول دوران ورزشی پائولو به قدری طولانی بود که او هفت سال بعد از خداحافظی از تیم ملی همچنان برای میلان بازی کرد. پائولو سهم غیرقابل انکاری در آتزوری داشت، اما هرگز به عنوان قهرمانیای که شایسته اش بود دست نیافت؛ ابتدا توسط برزیل در جام جهانی 94 آمریکا و سپس در یورو 2000 مقابل فرانسه؛ هر دو بار هم به شکلی بسیار دردناک؛ ضربات پنالتی و گل طلایی. خداحافظی از عرصه ملی برای پائولو سودمند بود و او پیش از خداحافظی در انتهای فصل 09-2008، دو لیگ قهرمانان و یک اسکودتو را به کلکسیون افتخاراتش اضافه کرد.
با توجه به کشش شدید میلان به خانواده مالدینی، پائولو اخیرا و در پست مدیر فنی دوباره به این تیم بازگشته است. میلان امروز به شدت به چهرهای الهامبخش نیاز دارد و اگرچه پائولو فاقد تجربه در این سمت است، اما به اندازه کافی شجاع هست که در صورت عدم موفقیت، سریع کنار بکشد.
خاندان مالدینی شبیه به هیچکس نیست. وقتی چزاره در سال 2016 درگذشت، دو فرزند پائولو، ابتدا کریستین و در ادامه دنیل، عضو تیم جوانان روسونری بودند. اگرچه این اتفاق هنوز برای اولی رخ نداده، اما این امید وجود دارد که دومی جای پای پدر و پدر بزرگش گذاشته و راهی تیم اصلی شود. هرچند دنیل همین حالا نیز از زمانیکه پدرش اولینبار را برای میلان به میدان رفت، سن بیشتری دارد. در هنگام جدایی پائولو از میلان، شماره 3 او بایگانی شد و فقط اگر یک مالدینی دیگر راهی تیم اول شود، این شماره به او تعلق پیدا خواهد کرد.
پائولو نیز مانند پدرش در همه پستهای خط دفاعی قابلیت بازی کردن داشت، اما نمایشهای او در پست دفاع چپ بیشتر در اذهان ماندگار شده است. شاید پائولو بزرگترین مدافع چپ همه ادوار باشد. در هر صورت، چه پائولو در پست فعلی در این باشگاه مثمرثمر باشد و چه دنیل بتواند به تیم اصلی برسد یا خیر، تصور میلان بدون حضور نام مالدینی دشوار است.
عجب طایفه درخشانی بح بح
دنیل مهاجم خوبیه ولی احساس میکنم غیر ممکنه به اندازه پدر و پدربزرگش جاودان بشه.