خاطرات شگفتانگیز جام جهانی: معجزه برن (1954)
هفت یک– باران در برن بهشدت در حال بارش بود و مجارستان قصد داشت جام جهانی را فتح کند. فرانتس پوشکاش بعد از گذشت شش دقیقه از بازی، “مجارهای بزرگ” (Mighty Magyars) را پیش انداخته بود و زُلتان چیبور بعد از سپری شدن هشت دقیقه برتری را دو برابر کرد. آنها طی 10 دقیقه با نتیجه 0-2 پیش افتاده و چهار سال بود شکستی را تجربه نکرده بودند. آنها طی 10 دقیقه با نتیجه 0-2 برابر تیمی پیش افتاده بودند که دو هفته قبل نیز آنها را 3-8 شکست داده بودند. آنها طی 10 دقیقه با نتیجه 0-2 مقابل تیمی جلو افتاده بودند که چهار سال قبل حتی وجود خارجی نداشت.
آنچه در طی 80 دقیقه بعدی اتفاق افتاد، اگر به تعابیر رومانتیک علاقه داشته باشید، میتوان گفت یک کشور را ساخت و آتش انقلاب را در کشور دیگر شعلهور کرد. حتی در بیهیجان ترین شکل مرور وقایع نیز باید از عبارت “بزرگترین بازگشت در فینال جام جهانی” استفاده کند. طی 10 دقیقه مجارستان با نتیجه 0-2 پیش افتاده بود، اما این آلمان غربی بود که قرار بود در جام جهانی قهرمان شود.
مسیر آلمان غربی به سوئیس
در فاصله دو جنگ جهانی، فوتبال آلمان جزو قویترین تیمهای اروپا بود. در سال 1934، مانشافت با شکست تیم شگفتانگیز اتریش ( Wunderteam) در بازی ردهبندی، در جام جهانی سوم شد. سه سال بعد، تیم تحت هدایت سپ هربرگر – با لقب جنهای برسلائو که بعد از پیروزی با نتیجه 0-8 برابر دانمارک در برسلائو (توضیح مترجم: این شهر در لهستان واقع و نام آن ورکلاو است که آلمانیها در زمان اشغال، نام برسلائو به آن داده بودند) به آنها داده شد – در 11 بازی بدون شکست ماند (10 پیروزی)، اما تا سال 1938، آنشلس (توضیح مترجم: منظور از Anschluss، الحاق اتریش به آلمان در زمان جنگ جهانی دوم است) یک تیم آلمانی “متحد” ایجاد کرد که کارش در جام جهانی در آن سال، با شکست برابر اولین مانع به نام سوئیس به پایان رسید.
در ادامه دوران جنگ فرا رسید. فوتبال ابزاری تبلیغاتی شد. ادامه روند لیگ توسط رژیم نازی برای “اثبات روحیه” برگزار شد. در طول درگیری، هربرگر، که از سال 1936 مسئولیت هدایت تیم ملی را برعهده داشت، تمام تلاش خود را کرد تا تیمش را از آسیب حفظ کند. وقتی امکان نرفتن به جنگ فقط برای کسانی وجود داشت، که خدمت کرده بودند، سرمربی تیم ملی برای حفظ بازیکنانش، اسناد را جعل می کرد. او هر کاری را که میتوانست انجام داد تا اعضای تیمش را دور از جبههها نگه دارد. چندین بازیکن از جمله پسران طلایی هربرگر مانند فریتز والتر، در بخشهای نسبتا امنی در پایگاه نیروی هوایی خدمت کردند که اتفاقا یکی از بهترین تیمهای فوتبال در کشور را داشتند.
اما همه تلاشهای هربرگر نیز در بحبوحه این قتل عام کافی نبود. بهعنوان مثال آدولف اوربان، مهاجم درخشان شالکه، که در سال 1935 در سن 21 سالگی اولین بازی ملی خود را انجام داده بود و یکی از اعضای “جنهای برسلائو” بود، به باشگاهش کمک کرد تا در سال 1942 به قهرمانی لیگ دست یابد، سپس در فینال جام حذفی و در شکست مقابل مونیخ 1860 نیز در میدان حاضر بود. این آخرین بازی او نیز بود- بعد از فینال او به استالینگراد فرستاده شد و مانند تقریبا دو میلیون نفر دیگر از هر دو طرف، هرگز به خانه بازنگشت.
سرانجام مسابقات بینالمللی در فوریه 1943 به دستور جوزف گوبلز و برنامههای او برای “جنگ تمام عیار” متوقف شد. بازیهای باشگاهی نیز در آگوست 1944 بهتدریج متوقف شد. بلافاصله پس از پایان جنگ، در شرایطیکه آلمان بین کشورهای پیروز چهار تکه شده بود، باشگاههای قدیمی ورزشی محروم و تجمعات بزرگ مردمی غیرقانونی اعلام شد. توانایی بازیکنان برای بازی کردن بستگی به این داشت که در کدام منطقه حضور داشتند. البته بهتدریج تیمها اصلاحات جدیدی ایجاد کرده و یا تیمهای تازهای تشکیل شد. تیمهای بزرگتر در کشور سفر کرده و در ازای سوخت یا غذا، با تیمهای کوچکتری روبرو میشدند. یک سیستم لیگ نوظهور به سرعت در حال پا گرفتن بود اما تا ژوئن سال 1949 طول کشید تا DFB، اتحادیه فوتبال آلمان، دوباره شروع به کار کند. در فوریه سال 1950، یک تیم ملی آلمان غربی تحت نظارت هربرگر دوباره شکل گرفت، که علیرغم اینکه از سال 1933 عضو حزب نازی بود، یک بار دیگر از روند پساجنگ جان سالم به در برد. در ماه سپتامبر، این کشور در فیفا پذیرفته شد و در ماه نووامبر آلمان غربی اولین بازی ملی پس از جنگ خود را مقابل سوئیس در اشتوتگارت انجام داد. تیم هربرگر با نتیجه 0-1 پیروز شد.
این نتیجه البته به معنای تولد یک ابرقدرت جدید در فوتبال نبود. شکست برابر ترکیه و ایرلند، هربرگر را تحت فشار قرار داد و آنها رقابتهای مقدماتی جام جهانی 1954 را با تساوی 1-1 در اسلو مقابل نروژ آغاز کردند. یک دیدار حیاتی در ساربروکن مقابل سارلند (توضیح مترجم: منطقهای در غرب آلمان، هم مرز با فرانسه، که بعد از جنگ جهانی دوم به دست فرانسه افتاده بود. این منطقه اکنون متعلق به آلمان است اما همچنان در بسیاری از مدارس، تدریس فرانسوی الزامی است) بهتازگی استقلال یافته بود و پیروزی 1-3 برای رسیدن هربرگر و تیمش به رقابتهای نهایی کافی بود.
مسیر مجارستان به سوئیس
جاناتان ویلسون در کتاب “وارونه کردن هرم” (Inverting the pyramid) مینویسد:” در نیمه اول قرن بیستم، چه از نظر فوتبالی و چه از نظر سیاسی ، مجارستان در سایه اتریش قرار داشت. تفکر آنها ناگزیر تحت تاثیر هوگو میسل و چرخ دانوبی قرار داشت، اما نکته مهم بحث تفکر بود. در بوداپست نیز، مانند وین، فوتبال موضوعی برای بحثهای روشنفکری بود.”
مانند آلمان، مجارستان نیز پیش از جنگ جهانی دوم، فوتبال قدرتمندی داشت. آنها در سال 1912 طلای المپیک را بهدست آورده و در جام جهانی 1938 تا فینال پیش رفتند. مانند آلمان، فوتبال ملی مجارستان در طول جنگ جهانی دوم تا پایان سال 1943 ادامه داشت و چهار سال پس از “وی دِی” (توضیح مترجم: VE Day یا Victory in Europe Day به روز 8 می 1945 گفته میشود که آلمان بی قید و شرط تسلیم متفقین شد)، نسل طلایی ظهور کرد.
ویلی میسل در سال 1956 نوشت:” فوتبال مجارستان همیشه بر پایه یا حول محور بازیکنان تکنیکی ساخته شده بود.” و در جام جهانی 1954 مجارستان تیم کاملی از چنین بازیکنانی در اختیار داشت. شش بازیکن در هسته آرانیشاپات (Aranycsapat)- تیم ملی طلایی- از سال 1949 در کنار هم بودند: فرانس پوشکاش و ناندور هیدگکوتی در سال 1945 کارشان را در عرصه ملی آغاز کرده، این اتفاق برای گالیا گروسیچ دروازهبان و مدافع جوزف بوشیک در سال 1947 ، ساندرو کوچیس در سال 1948 و زولتان چیبور در سال 1949 رخ داده بود. گوشتاو سِبِس که در همان سال هدایت تیم ملی را به عهده گرفته بود، هدایت پنج نفر از این شش بازیکن را در هونود (Honved: یکی از قدیمیترین باشگاههای مجارستان که نام آن به معنای “دفاع از سرزمین” است) نیز بر عهده داشت و تنها هیدگکوتی در باشگاه دیگری فوتبال بازی میکرد.
اما حتی با وجود حضور این گروه در کنار هم، مجارستان به هیچوجه در مسیر کسب موفقیت در جام جهانی نبود. شکست در پراگ برابر چکسلواکی در سال 1949 آخرین ضربه مهلک بود. پوشکاش در زندگی نامهاش نوشت:” پس از آن بازی دیگر این موضوع انکارناپذیر بود. اگر ما میخواستیم در عرصه بینالمللی پیشرفت کنیم، مجارستان باید روش کاملا جدیدی از بازی را در پیش میگرفت.” و آنها این کار را کردند، با ساختاری کاملا روان سبکی جدید ساختند. پوشکاش نوشت:” بازیکنان … دائما طبق یک برنامه از پیش تنظیم شده پست خود را تغییر میدادند. نتیجه این شد که حریفان نمیتوانستند برنامههای ما را حدس بزنند و خود را در شرایط دشواری میدیدند که وقتی ما روش معمول فوتبال انگلیسی را دنبال میکردیم، تجربه نمیکردند.”
کنار گذاشتن “روش معمول فوتبال انگلیسی” به این معنی بود که مجارستان بدون شماره 9 سنتی بازی میکرد و در عوض، ابتدا پیتر پالوتاس و از سال 1952، هیدگکوتی پیراهن شماره 9 را پوشیده، اما به مثابه یک ترکوآرتیستا (توضیح مترجم: trequartista یا سه چهارم، به بازیکنانی گفته میشود که نقشی بین هافبک و مهاجم دارند. از مهمترین بازیکنان این پست از دیگو مارادونا و فرانچسکو توتی میتوان نام برد) بازی میکرد. نتایج شگفتانگیز بود. در فاصله ژوئن سال 1950 تا آغاز جام جهانی 1954، تیم طلایی مجار در 30 بازی بدون شکست بود و در این مسیر برای دومین بار مدال طلای المپیک را نیز بهدست آورد. قطاری که حامل بازیکنان این تیم در آخرین بخش مسیر سفر برگشت به بوداپست، بعد از کسب موفقیت در المپیک هلسینکی بود، در هر ایستگاه با حضور جمعیت شادمان توقف میکرد و در پایتخت نیز 400 هزار نفر برای استقبال از آنها در خیابانها صف بسته بودند.
درحالیکه آلمان مقابل نروژ و سارلند به دشواری موفق به کسب پیروزی میشد، مجارستان بدون انجام حتی یک بازی به مسابقات جام 1954 صعود کرد؛ لهستان بدون اینکه دیداری برگزاری شود، از گروه دو تیمیشان در مرحله مقدماتی جام جهانی انصراف داد.
سپس در 25 نوامبر 1953، تیم طلایی مجارستان برای دیدار با انگلیس در استادیوم ومبلی حضور یافت. تیم مهمان با نتیجه 3-6 به پیروزی رسید و اولین تیم خارجی لقب گرفت که در ورزشگاه ملی انگلیسیها به پیروزی دست پیدا کرد و برای همیشه فهم فوتبال انگلیس از خودش را تغییر داد. برای محکم کاری، آنها در آخرین دیدار دوستانه قبل از مسابقات سال 1954، با نتیجه 1-7 تیم والتر وینترباتم را در بوداپست له کردند. مجارستان آماده روبرو شدن با همه دنیا بود. و انتظار میرفت دنیا شکست بخورد.
دور اول
در گروه دوم، مجارستان و آلمان غربی با ترکیه (که پس از تساوی در بازی پلیآف برابر اسپانیا، به لطف قرعهکشی صعود کرده) و تیم بختبرگشته کره جنوبی که با تکیه بر یک پیروزی و یک تساوی مقابل ژاپن در گروه دو تیمیشان به بازیهای سوئیس راه یافته بودند، همگروه شدند.
در شیوه دیوانهکننده معمول فیفا، قوانین عجیب به معنای این بود که این دو تیم سید یک- مجارستان و ترکیه (دوباره با تفکری منطقی که از بدنه مدیریتی فوتبال انتظار داشتیم، سیدبندی پیش از بازی برگشت ترکیه با اسپانیا گرفته شده بود) – با یکدیگر روبرو نمیشدند و فقط مقابل دو تیم دیگر بازی میکردند و دو تیم اول راهی مرحله حذفی میشدند. اگر تیم دوم و سوم هم امتیاز میشدند- بدون در نظر گرفتن تفاضل گل- سپس در یک دیدار پلی آف به مصاف یکدیگر میرفتند.
سردرگمی شدید؟ مضحک و گیجکننده به نظر میرسد و اینگونه هم بود، اما هربرگر مسیر مقابل را هموار میدید. شکست مقابل مجارستان قطعی بود؛ همین طور پیروزی ترکیه مقابل کرهایها. در این صورت، اگر قرار بود که آنها به مرحله حذفی برسند، تیم او باید در بازی اول خود و دوباره در بازی پلی آف ترکیه را شکست دهد.
این برنامه، علیرغم شروعی ضعیف، بهخوبی به ثمر نشست. ترکیه در بازی اول، در دقیقه دوم در ورزشگاه وانکدورف پیش افتاد، اما هانس شفر گل مساوی را به ثمر رساند و سه گل نیمه دوم باعث شد تیم سپ هربرگر به نتیجه لازم دست یابد. همزمان در زوریخ، مجارستان با نتیجه 0-9 کره جنوبی را مغلوب کرد و کوچیس موفق به ثبت هتتریک شد. پوشکاش نوشت: ” غیرقابل توضیح بود که چگونه کرهایها در رقابتها پذیرفته شدند. آنها بسیار ضعیف بوده و هیچ تمرینی نداشتند.”
ترکیه نیز بدین ترتیب مشکل چندانی نداشت و در ژنو، کره جنوبی را با نتیجه 0-7 شکست داد؛ در شرایطیکه آلمان غربی و مجارستان در یکی از شگفتانگیزترین و بحث برانگیز بازیهای گروهی در همه ادوار جام جهانی مقابل هم صفآرایی کرده بودند. برگر که یک چشمش به بازی پلی آف بود و چشم دیگرش به قدرت واقعی تیمی که در اختیار داشت، تنها چهار بازیکن حاضر در ترکیب بازی اول را در بین 11 بازیکن این دیدار قرار داد. مجارستان آنها را له کرد، در جریان این پیروزی 3-8، کوشیچ چهار بار موفق به گلزنی شد؛ اما مهمترین اتفاق بازی برای پوشکاش رخ داد.
این بازیکن چپ پا به شکلی بیحد و اندازه از بازی خود مقابل تیم دگرگونشده آلمان لذت میبرد. او مینویسد:” من میتوانم همانند ویولونیست که سازش را حس میکند، توپ را حس کنم.” یوپ پوسیپال نمیتوانست به او نزدیک شود، به همین دلیل پست خود را با ورنر لیبریچ عوض کرد. “اما در مقابل او نیز مانند یک پرنده در حال پرواز بود.” لیبریچ سرانجام آن بالها را چید، با یک تکل خشن (وقتی بازی 1-5 بود) باعث شکستگی مویی قوزک پای پوشکاش شد.
مجارستان در دیدار مرحله یک چهارم نهایی خود برابر برزیل مجبور به کنار آمدن با غیبت “سرگرد تیزرو” (توضیح مترجم: به دلیل درجه نظامی پوشکاش، به او لقب Galloping Major داده بودند) بود، اما آلمان غربی هنوز در تلاش برای رسیدن به این مرحله بود. هرچند آنها که بار دیگر با تمام قوا به میدان رفته بودند، در بازی پلی آف با ترکیه، مشکل اندکی داشتند– و کسب پیروزی 3-7 باعث شد حریف یوگسلاوی در مرحله یک چهارم شوند.
معجزه برن
مجارستان به لطف برتری 2-4 در دیداری پربرخورد مقابل برزیل به نیمه نهایی رسید- پوشکاش که از روی سکوها بازی را تماشا کرده، گفت: “آنها مانند دشمنانی خشن با ما رفتار کرده و احترامی برای سلامت جسمی ما قائل نبودند.” همزمان آلمان با نتیجه 0-2 یوگسلاوی، برنده مدال نقره المپیک 1952 را مغلوب کرد. در نیمه نهایی، مجارستان، بار دیگر بدون پوشکاش، در 15 دقیقه ابتدایی با دو گل برابر اروگوئه، مدافع عنوان قهرمانی پیش افتاد، در ادامه حریف بازی را 2-2 کرد و مجارستان در وقت اضافه به برتری 2-4 دست یافت. چنین اتفاقات دراماتیکی برای هربرگر و تیمش رخ نداد؛ آنها با نتیجه 1-6 اتریش که میزبان را در یک چهارم نهایی با نتیجه 5-7 مغلوب کرده بود، شکست دادند و این نتیجه آلمان غربی را به فینال رساند.
برای کاپیتان آلمان، این دومین نبرد مهمش برابر مجارستان بود. در سال 1945 با سقوط و شکست آلمان، فریتز والتر و پایگاه هوایی او تسلیم آمریکاییها شدند. اما آنها سپس به ارتش روسیه تحویل داده شده و به سیبری فرستاده شدند، جایی که قطعا مرگ در انتظارشان بود، سفری که همراه با 40 هزار زندانی جنگی آلمانی انجام شد. در راه، کاروان والتر در یک بازداشتگاه اوکراینی متوقف شد. پلیس اردوگاه در حال بازی کردن بود. والتر از کنار مسابقه را تماشا میکرد، توپی که بیرون افتاده بود را به بازیکنان رساند و خیلی زود به بازی گرفته شد. یکی از نگهبانان او را از زمانیکه تیم ملی آلمان بازی دوستانهای در سال 1942 در بوداپست انجام داده بود، شناخت. روز بعد نام والتر از لیست کسانی که قرار بود به سمت شرق بروند حذف و مجوز بازگشت او به خانهاش در کایزرسلاترن صادر شد.
9 سال بعد، در زیر بارش باران در برن، او تیمش را به فینال جام جهانی هدایت کرد. هوا و زمین باتلاقی شرایط را به سود تیم او کرده بود. تیم آلمان یک لباس مدرن جدید پوشیده بود- کفشهایی با میخچههایی پیچدار در کف که بسته به شرایط میتوانست تغییر کند.
اما این کفشها نیز در ابتدای بازی کمک چندانی نکردند. بعد از شش دقیقه لیبریچ به جبران تکلی که در مرحله گروهی زده بود، در فاصله 40 یاردی توپ را به بوشیک واگذار کرد. او توپ را به کوچیس رساند. ضربه او به مدافع آلمانی برخورد کرد و مقابل پوشکاش افتاد و او از فاصلهای نزدیک توپ را وارد دروازه کرد. دو دقیقه بعد، تحت فشار کوچیس، ورنر کولمیر و دروازهبان تیمش، تونی تورِک در محوطه جریمه با یکدیگر قاطی کرده و مرتکب اشتباه شدند، چیبور صاحب توپ شد و دروازه خالی را باز کرد – 0-2. به نظر میرسید یک نتیجه 8-0 دیگر رقم خواهد خورد.
و نشانهای از معجزه. در دقیقه 10 هلموت ران در سمت چپ فضا پیدا کرده و ارسالی کوتاه داشت، ژوزف زاکاریاس اثر کوچکی روی توپ گذاشت و مکس مارلوک توپ را وارد دروازه کرد. 2-1. هشت دقیقه بعد فریتز والتر از روی نقطه کرنر ارسال کرد، گروسیچ اثر ناقصی گذاشت و روی تیر دورتر، هلموت ران گل دوم آلمان را به ثمر رساند. 2-2. هیدگکوتی تیر عمودی دروازه را به لرزه درآورد. ضربه کوچیس به تیر افقی خورد و تورک پشت سر هم توپها را دفع میکرد. در نهایت شش دقیقه مانده به پایان بازی، ارسال به محوطه به جاییکه هلموت ران حضور دارد دفع میشود. ران توپ را روی پای چپش میبرد و ضربه اش را به گوشه پایین دروازه میفرستد. 2-3.
همزمان که بازیکنان در حال خلق افسانه در زمین بودند، هربرت زیمرمن نیز در جایگاه گزارشگر همین کار را تکرار میکرد. حرفهای او هنگام به ثمر رسیدن گل راهن، حالا بخشی از فولکلور فوتبال آلمان به شمار میآید. “گل! گل! گل! گل! گل برای آلمان!” در ادامه او انگار قادر به باور کردن حقیقت نبود. “آلمان سه بر دو پیش میافتد! فکر کنید من دیوانه شدهام! فکر کنید دیوانه شدهام! 2-3 به نفع به آلمان. من را دیوانه صدا کنید، من را دیوانه صدا کنید!”
در زمان باقیمانده گل پوشکاش به طرزی جنجالی آفساید اعلام شد و ضربه چیبور به زیبایی توسط تورک مهار شد. اما مجارستان نتوانست به گل تساوی دست یابد و بازی تمام شد. یا آنطور که زیمرمن گفت:” تمام! تمام! تمام! تمام! بازی تمام شد!” آلمان غربی قهرمان جهان شده بود.
پس از بازی
معجزه برن آینده را تغییر داد. مردم خشمگین در بوداپست تظاهرات کردند. در سال 1952، تیم طلایی با استقبال 400 هزار نفری به خانه بازگشت. در سال 1954 آنها روزها در شهر تاتا صبر کردند تا اتفاقات تلخ در پایتخت به پایان برسد. کسانی هستند که احساس میکنند بذرهای انقلاب 1956 در آن روزها پس از آن دیدار فینال کاشته شد. از منظر فوتبالی، مجارستان روندی که تا نیمهنهایی داشت را استمرار بخشیده و 18 مسابقه دیگر را نیز بدون شکست پشت سر گذاشت تا رکودشان را به یک شکست در 49 بازی بین ژوئن 1950 و نوامبر 1955 ارتقا دهند.
اما این روند ادامه نیافت و سبس در اوایل سال 1956 برکنار شد، تیم او و ساختار کادر فنیاش نیز از بین رفتند. کامیابیهای اوایل دهه 50 هرگز دیگر تکرار نشد. تیبور نیلاسی که در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 در پیشانی خط حمله تیم ملی بازی میکرد، در کتاب “پشت پرده آهنی” در مورد معجزه برن به جاناتان ویلسون گفت:” گویا فوتبال مجارستان در آن لحظه منجمد شده است، انگار که ما از آن زمان هنوز تکان نخوردهایم.”
در شرایطیکه مجارها در تاتا معطل مانده بودند، تیم آلمان نیز در مسیر بازگشت مشکلاتی در قطار داشت. لوکوموتیوی که حامل والتر، هربرگر و جام ژول ریمه به آلمان غربی بود، بارها و بارها متوقف شد، نه به دلیل خارج شدن از ریل یا برف بدموقع، بلکه به دلیل حضور هوادارانی که از خانههایشان بیرون آمده بودند تا برای یک نظر هم شده، قهرمانهای جهان را ببینند و از آنها تشکر کنند.
نه فقط تیم فوتبال، بلکه کل کشور قویتر و قویتر شد. مطالعات دانشگاهی در مورد تاثیر پیروزی در سال 1954 بر روان جمعی آلمان نوشته شده است. فردریش کریستین دلیوس، نویسنده، معتقد است:” ملتی که پر از احساس گناه بود، ناگهان متولد شد.” غرور ملی، که پس از اتفاقات سالهای هراسانگیز 45-1933 دیگر در کشور دیده نمیشد، به نوعی بازگشته بود. فرانتس بکن بائر گفت:” ناگهان آلمان دوباره برای خودش کسی شد. برای هر کسی که در دوران فلاکت بار سالهای پس از جنگ بزرگ شده بود، برن الهام بخش فوق العادهای بود. همه کشور بار دیگر عزت نفس خود را به دست آورد.” آلمان غربی از سال 1949 موجودیت پیدا کرده بود، اما یواخیم فست، تاریخنگار، معتقد بود که روز بازی را باید روز “تولد واقعی کشور” دانست.
اُلی هسه، روزنامهنگار در کتاب Tor! (گل!) نوشت:” گل برتری گرد مولر در مقابل هلند در 1974 اساسا فقط یک گل بود، مانند پنالتی آندریاس برمه مقابل آرژانتین در سال 1990. اما شلیک پای چپ هلموت ران در آن روز بارانی تابستان در سوئیس به کل چیز دیگری بود.”
از دیدار نیمه نهایی مجارستان مقابل اروگوئه خیلی سریع رد شد این مقاله
خوان هوهبرگ زننده گل مساوی اروگوئه ایست قلبی کرد و بعد از مداوا دوباره وارد زمین شد.
بعد ها گفت که دلیل این فشار روحی ناشی از شکسته شدن رکورد ۳۰ سال شکست ناپذیری اروگوئه در جام های جهانی بود
تلفظ ها عموما اشتباه ترجمه شدن. مخصوصا در مورد مجارها( مثلا ژیبور رو « چیبور» نوشتید.
بعضی قسمتها هم احتمالا از متن اصلی ایراد هست. مثل قهرمانی مجارستان در المپیک 1912. بریتانیا اونجا قهرمان شد.
چیبور درسته