خاطرات شگفتانگیز جام جهانی: سقوط “کنکورد” اسکاتلند در آرژانتین (1978)
هفتیک– ” نام من آلی مک لئود است، و من یک برنده مادرزاد هستم!” همه ما میدانیم چگونه این داستان به پایان میرسد.
بیایید کمی به این مرد سخت نگیریم؛ زیرا او آنگونه که به تصویر کشیده شده، از همان ابتدا بازندهای مادرزادی نبود. البته درست است که نقطه اوج دوران ورزشی او به عنوان بازیکنی ترکهای و یک وینگر چپ مورد علاقه هواداران- نمایش درخشان او به عنوان بهترین بازیکن زمین برای بلکبرن راورز در فینال جام حذفی 1960 توسط گاردین “فوقالعاده” توصیف شد- چیزی جز تمجیدهای شخصی و یک مدال نقره بعد از قبول شکست 0-3 مقابل ولوورهمپتون نصیبش نکرد. اما وقتی کفشهایش را آویخت و به سمت مربیگری رفت، دستاوردهای قابل توجهی داشت. او ابتدا چند صعود با باشگاه آیریونایتد داشت؛ باشگاهی که در اوایل دهه 70 در آستانه رسیدن به رقابتهای اروپا نیز بود. سرانجام یک موفقیت قابل ذکر به دست آورد: قهرمان جام اتحادیه اسکاتلند با آبردین در سال 1976، اولین قهرمانی این باشگاه در این رقابتها طی دو دهه و تنها دومین جام بزرگ آنها در دوران بیثمر و دشوار 20 ساله.
مک لئود در دوران کوتاه مدت حضور در پیتودری (ورزشگاه اختصاصی آبردین) عملکرد خوبی داشت. او به اندازه فرگوسن (سرالکس فرگوسن) موفق نبود، اما بررسی کارنامه آدمهای عادی با استفاده از آن چهره ویژه، چندان عادلانه نیست. او در نووامبر سال 1975 و در شرایطی که آبردین با اولین سقوط فاصلهای نداشت، به این باشگاه پیوست. اما تیم مک لئود ماموریتش را به خوبی انجام داد و تفاضل گل باعث شد داندی راهی دسته پایینتر شود. در آن مقطع بخت و اقبال ناگهان و به شکلی فوقالعاده به این باشگاه رو کرد. آبردین فصل بعد را در کورس قهرمانی لیگ برتر سپری کرد و سوم شد، که با توجه به آنچه پیش از این بر این تیم گذشته بود، نتیجهای فوقالعاده محسوب میشد.
سپس نوبت قهرمانی در جام اتحادیه رسید، بهترین راه برای برگزاری جشن اولین سالگرد حضور مک لئود در شهر گرانیت (آبردین)، و همچنین یک افتخار شخصی: دانز (توضیح مترجم: Dons لقب آبردین است) وقتی موفق به کسب پیروزی 1-2 مقابل سلتیک شد که سرمربی آنها، درو جاروی (Drew Jarvie)، بازیکنی که پاسخ تک گل دقایق ابتدایی کنی داگلیش را داده بود، تعویض کرده و دیوی راب را به جای او وارد میدان کرد. جایزهای برای حدس زدن زننده گل برتری آبردین به شما داده نمیشود. وقتی مک لئود کنار زمین بالا و پایین پریده و هر که در مسیرش بود، محکم بغل میکرد، آرچی مک فرسون از بی بی سی گفت:”مردی دوست داشتنیتر از او در اینجا نیست. من تصور میکنم که دندههای آقای مک لئود تا شب خواهد شکست.”
با فوتبال هیجانانگیز و نفسگیری که تیم او ارائه میداد- آنها در مسیر فتح لیگ کاپ موفق شدند با قدرت و نتیجه 1-5، رنجرز، قهرمان لیگ را نیز مغلوب کنند- میانگین حضور تماشاگران در پیتودری نیز از 5 هزار نفر به 20 هزار نفر افزایش پیدا کرد. نشریه گاردین، مک لئود را ” پید پیپرِ فوتبال اسکاتلند” توصیف کرد (توضیح مترجم: Pied Piper شخصیتی داستانی در افسانههای آلمانی است که با موسیقی جادوییاش، مردم شهر هاملین را از شر موشها نجات میدهد. به طور استعاری به فردی گفته میشود که میتواند بقیه را مجاب به همراهی با خود کند.)
در فوریه 1977 نیوکاسل یونایتد سعی کرد او را به رفتن به جنوب وسوسه کند، اما مک لئود تصمیم به ماندن گرفت. اما این روند خیلی به درازا نکشید. سه ماه بعد اسکاتلند با ویلی اورموند قطع همکاری کرد و وقتی در اولین گزینه، جاک استاین به SFA اعلام کرد که همچنان در سلتیک میماند، پس حضور در تیم ملی به مک لئود پیشنهاد شد. او نگران بود که این فرصت خیلی زود در دوران حرفهای او به سراغش آمده، اما از ترس اینکه دیگر هرگز چنین پیشنهادی دریافت نکند، آن را با کمال میل قبول کرد. “کنکورد وارد میشود!” او با پوزخند و به شکلی تئاتری درحالیکه دستش را کنار بینی بزرگش گرفته بود، این را در مراسم معارفهاش گفت.
تعویض جاروی-راب در فینال جام 1976 بیانگر همه مهارتهای سرمربیگری مک لئود نبود. او فردی اهل صحبت بود، نه مربیای که روی تخته دائما تاکتیکها را توضیح بدهد و سخنرانیهای انگیزشی پر آب و تاب که در ذهن بازیکنان و هواداران میماند، به توضیحات تاکتیکی روی تخته ترجیح میداد.
رویکرد پرهیاهوی او در رسانهها، از همان ابتدا نتایج متفاوتی داشت. او قبل از اولین بازی به عنوان سرمربی اسکاتلند، دیدار خانگی برابر ولز در ورزشگاه ریس کورس گراندِ رکسهام، به مطبوعات اعلام کرد که در ترکیب اولیه حریف شامل بازیکنان اورتون، لیورپول، استون ویلا، استوک سیتی و PSV آیندهوون بود، تنها نام لیتون جیمز، بازیکن دربی کانتی را شنیده است.
تری یورات، کاپیتان ولز و بازیکن کاونتری سیتی، پس از اینکه تیمش مقابل اسکاتلند در مبارزهای دشوار به تساوی 0-0 رضایت داد، گفت: “شاید او حالا نام برخی از بازیکنان ما را بداند و دیگر اینقدر نادان نباشد.” زبان مک لئود قبل از دیدار تیمش در ومبلی بار دیگر او را به زحمت انداخت، وقتی به شوخی گفت:”من مشکلی با انگلیسیها ندارم، از آنها متنفرم!” این یک شوخی آگاهانهای بود هیچ بدخواهی واقعیای در آن نبود. اما خواندن آن روی صفحه روزنامهها حسابی جنجالی شد.
اما نتایج بازیهای ابتدایی این جنجالها را به خوبی جبران کرد. بین بازی برابر ولز و انگلیس، ایرلند شمالی با نتیجه 3-0 له شد. سپس در ومبلی، انگلیس را 1-2 مغلوب کردند؛ پیروزی که بیش از آنچه نتیجه آن به نظر برسد، با برتری اسکاتلند همراه بود. شاید شادی بیش از اندازه مک لئود در کنار زمین بر هیجان دیدار اضافه کرد و باعث شد تا هواداران اسکاتلند در پایان بازی، دیرک دروازهها را از جا دربیاورند (از اینجا تماشا کنید). مک لئود هیجانزده مدعی شد که اگر سرمربی آن تیم نبود، با قایق به لندن سفر میکرد و ” آنجا در زمین با بازیکنان جشن میگرفت”.
اسکاتلند که با قهرمانی در رقابتهای “هوم چمپیونشیپ” (Home Championship)، خود را به عنوان بهترین تیم بریتانیا تثبیت کرد و برای یک تور تابستانی راهی آمریکای جنوبی شد. نتایج پرفراز و نشیب بود. اسکاتلند که تا دقیقه 37 سه بار دروازه شیلی را باز کرده بود در نهایت 2-4 پیروز شد. آرژانتینِ سزار لوئیز منوتی رقیب بعدی بود و اسکاتلندیها در مسابقهای برخورد در بوئنوس آیرس که در آن ویلی جانستون به دلیل خطای شدید روی ویسنته پرنیا اخراج شد، تیم بهتری بودند. این وینگر با ناراحتی از این بیعدالتی، زمین را گریان ترک کرده و بعدها مدعی شد که آن شب لئوپولدو لوکه، مهاجم حریف، به او نزدیک شده و گفته که او “بازیکن بسیار خوبی است … اما هشدار داد برای جام جهانی به آرژانتین سفر نکن. زیرا شرایط برای تو خوشایند نخواهد بود.”
در مرحله بعد دیدار مقابل برزیل در ریو فرا رسید و این دیدار فرصتی دیگر برای مک لئود بود تا رفتارهای ویژهاش را به نمایش بگذارد. او اعلام کرد: “برزیل تیم شماره یک جهان است، اما ما هم بسیار خوب هستیم. ما مشتاقانه منتظریم که در زمین آنها بازی کنیم تا مغلوبشان کنیم. من به بچههایم گفتم که این تمرینی برای فینال جام جهانی سال آینده است.” آه آلی! زیادی مطمئن بودی! اسکاتلند نمایش درخشانی نداشت و به راحتی و در دیداری نه چندان جذاب 2-0 مغلوب شد.
با نگاه به گذشته در مییابیم اگرچه در آن مقطع خوش بینی فراوانی وجود داشت، اما اسکاتلند تحت هدایت مک لئود در حال رفتن به سمت مسیری نه چندان خوب و مطمئن بود. اگر آن روز عجیب در ومبلی نشانه موفقیت مک لئود به عنوان سرمربی اسکاتلند نبود، آیا پیروزی 1-3 در مقدماتی جام جهانی مقابل قهرمان اروپا یعنی چکسلواکی در هپدن پارک در سپتامبر 1977 نیز چنین مفهومی نداشت؟ بازیکنان چک 15 ماه بعد از پس از فتح یورو، آمادگی خود را پیدا نکرده بودند و روند آمادهسازی آنها برای بازی زمانی مختل شد که آنها مجبور شدند به دلیل از دست دادن پرواز در فرودگاه هیثرو، با قطار از لندن به گلاسکو سفر کنند.
اما این اتفاق نیز از ارزش نمایش اسکاتلند کم نمیکند که دیوید لیسی [روزنامهنگار گاردین] آن را تهاجمی، هماهنگ، بیپروا که مقاومت در برابرش سخت بود، توصیف کرد. اسکاتلند بازیهای گروهی را در لیورپول به پایان رساند. ولزیها تصمیم گرفته بودند بازی خانگی را در آنفیلد انجام دهند و 0-2 نیز مغلوب شدند. این دیدار به دلیل گرفتن یک پنالتی عجیب در فاصله 12 دقیقه مانده به پایان بازی در یادها مانده است- آیا این جو جوردن بود که روی ارسال جانستون هند کرد، یا دیوید جونز؟- اما گروهی دو صحنه پنالتی دیگر را در ذهن دارند؛ یکی درخواستِ درست اعلام خطای هند که توسط جویی جونز انجام شد، و صحنه سوال برانگیزتری که در آن جونز روی دالگلیش مرتکب خطا شد.
احتمالا شانس از آنها روگردانده بود. مک لئود بعدا گفت:”تنها چیزی که من میدانم این است که یک دست، به توپ ضربه زد و به داور بستگی داشت که تصمیم بگیرد. من فکر میکنم ما باید زودتر صاحب پنالتی میشدیم. گاهی مغلوب شده و گاهی پیروز میشوید، من فقط خوشحالم که به دور نهایی رسیدهایم.”
گاردین در مورد شانس اسکاتلند برای کسب موفقیت در جام جهانی تردید داشت. ما پس از بازی ولز گزارش دادیم:” شکی نیست که اسکاتلند در آرژانتین تیمی مدعی و قدرتمند خواهد بود. در حقیقت دلیلی وجود ندارد که آنها در آمریکای جنوبی نتوانند عملکرد خوبی ارائه دهند.” شاید حالا بخندید، اما در آن مقطع دیدگاه متضاد با این وجود نداشت. اما در مورد این تیم افراط شده بود. مک لئود در تبلیغی برای یک کمپانی فرشبافی حضور پیدا کرد و در آن، لباسی شبیه گاوبازها به تن کرد.
همسر او، فِی، به چهره تبلیغاتی رقابت خرید بلیت جام جهانی که توسط دیلی رکورد و شرکتهای وابستهاش برگزار شد، تبدیل شد. او چشمک زنان میگفت:” با کمی شانس به زودی راهی آرژانتین خواهم شد. فقط باید به آلی نگاه کنم.” بازیکنان هم انگشت شست خود را به سوی خودروهای کرایسلر و دوربینهای پولاروید نگاه میداشتند.
در تابلوهای تبلیغاتی سراسر کشور، لبخند جو جوردن با دندانهای براق پس از نوشیدن نوشیدنی مقوی هاینکن، یک نوشیدنی محبوب ورزشی، دیده میشد. یک شرکت توتون و تنباکو آمریکایی-بریتانیایی نیز به بازیکنان پیشنهاد داد یک سیگار را تبلیغ کنند، حرکاتی که به سرعت جنجال شده و مورد تمسخر قرار گرفت. (مک لئود در پاسخ به انتقاد از مدیران آموزش بهداشت اسکاتلند گفت:”چند نفر از بازیکنان ما سیگار میکشند ، بنابراین غیرواقعی است که از یک کمپین ضد استعمال دخانیات حمایت کنیم.”) راد استیوارت و اندی کامرون، کمدین، 10 سینگل ضبط کردند؛ از جمله ترانههای بد Ole Ola و ارتش تارتانِ آلی. همه بازیکنان در این اجرا حضور داشتند. تب مبارزه روشن شده بود.
مشکل اینجا بود که آمادگی اسکاتلند رو به نزول بود. پس از اینکه رقابتهای “هوم اینترنشنال” نشان داد که چیزی در این تیم خوب کار نمیکند، سال 1978 با پیروزی نه چندان درخشان 1-2 برابر بلغارستان آغاز شد. تساوی دشوار 1-1 برابر ایرلند شمالی، با تساوی مضحک 1-1 مقابل ولز همراه شد؛ وقتی که ویلی دوناچی با یک پاس به عقب به سمت دروازه خالی خودی و بدون بررسی موقعیت دروازهبان خودی، جیم بلیث، باعث دریافت گل تساوی شد. سپس انگلیس به همپدن پارک رفت و گرچه اسکاتلند نمایش بهتری داشت، اما تیم میهمان به لطف یک گل دیرهنگام پیروز شد؛ استیو کاپل ارسال پیتر بارنز را تبدیل به گل کرد تا عنوان رقابتهای “هوم چمپیونشیپ” از چنگ اسکاتلند خارج شود. مک لئود گفت:” بدترین بازیکن زمین روی ارسال دومین بازیکن ضعیف میدان موفق به گلزنی شد.” درحالیکه هواداران، علیرغم این نتیجه استقبال خیرهکنندهای از تیم داشتند. او اضافه کرد که او از دادن عنوان قهرمانی “هوم چمپیونشیپ” به انگلیس ناراحت است، اما قصد دارد آن را در سال 1979 پس بگیرد، هرچند که “این قهرمانی در مقابل فتح جام جهانی ناچیز به نظر خواهد رسید.” آه آلی!
تیم اسکاتلند به شکلی راهی آرژانتین شد که تعریف جدیدی برای غرور و خودبزرگبینی خلق کرد؛ آنها در همپدن پارک و در مقابل 30 هزار هواداری که برای بدرقه آمده بودند، با لباسهایی شیک و تمیز رژه رفتند. استاین که در گفتگوهای خصوصی در مورد تواناییهای مک لئود تردیدهای جدی داشت، یادآور شد که رسیدن به جامی که انگلیس در کسب مجوز صعود آن ناکام بوده، خوشایند است، اما “دنیای بزرگی وجود دارد و انگلیسیها تنها مردمانی نیستند که در این دنیا زندگی میکنند.” اگر اسکاتلند واقعا با آن مراسم وداع تماشایی، تصوراتی فراتر از قدرتشان داشتند، آخرین مرحله سفر طولانی به جام جهانی 1978 باید باعث تامل آنها میشد. در مسیر منتهی به هتلشان در آلتا گراسیا، کلاج اتوبوس قدیمی تیم خراب و در 200 متر پایانی مسیر توسط یک کامیون کمکرسان بکسل شد. مک لئود و بازیکنانش که پیش از این مفهوم جدیدی به غرور و خودستایی داده بودند، این بار برای پیشروی، تعریف جدیدی ارائه دادند.
اولین دیدار مقابل پرو بود. و اینجا دو مشکل وجود داشت. اولا کاملا مشخص بود که زوج خط میانی اسکاتلندی، دان میسون و بروس ریوچ شرایط خوبی نداشتند. لیسی در آنالیزش بعد از شکست برابر انگلیس این مشکل را اینگونه توصیف کرد:” وقتی میسون و ریوچ که منصفانه بگوییم، هیچ کدام بد بازی نکرده بودند، 15 دقیقه مانده به پایان، تعویض شدند، حسی قوی از سمبلیک بودن این تغییرات وجود داشت؛ چکش و داس جای خود را به پتک و رنده یعنی آرچی گمیل و گرام سونس دادند.
این زوج، در کنار آسا هارتفورت همیشه باثبات، قطعا در حال حاضر میتوانند اسکاتلند را به تنوع در حرکات سریع، انتخاب بهتر زوایا و دامنه وسیعتر از حرکات مورد نیاز در آرژانتین مجهز کنند.” با این حال، مک لئود تصمیم گرفت برای بازی اول به ترکیب قدیمی خود اعتماد کند. شاید نگران کنندهتر اینکه مک لئود در مصاحبههای تلویزیونی بر اهمیت توانایی مارتین بوچان در مقابله با وینگر سرعتی حریف، خوان کارلوس اوبلیتاس، تاکید کرده بود. همه چیز خوب پیش میرفت، جز اینکه اوبلیتاس وینگر چپ بود و بوچان نیز در پست مدافع چپ بازی میکرد! چند ماه قبل سرمربیان چندین تیم حاضر در دور نهایی جام جهانی به لیما سفر کرده تا بازی آرژانتین مقابل پرو در جریان یک بازی دوستانه را تماشا کنند، که غیبت اوبلیتاس در آن دیدار توجه مک لئود را به خود جلب کرده بود. کارکنان بی بی سی در آنجا منتظر بوده تا از ورود او فیلم بگیرند و اطمینان یابند که سرمربی میخواهد شرایط را در مقابل رقبای بالقوه خطرناک بررسی کند. مک لئود برای مصاحبه حاضر نشد و اعلام کرد که قراری دارد که حتما باید در آن حضور پیدا کند. حسی قوی وجود داشت که آلی قبل از آغاز بازیها، تکالیفش را انجام نداده است.
بعد از شروعی آرام، پرو خودش را به اسکاتلند تحمیل کرد، تئوفیلو کوبیاس ارکستر را هدایت میکرد؛ در حالی ریوچ ساز خودش را میزد. حتی منتقدان شبکه تلویزیونی آبزرور نیز دریافته بودند شرایط مساعد و عاقلانه نیست. کلایو جیمز با لحنی طنزآلود مدعی شد که “قدرت دوندگی بازیکنان پرو هنگام پا به توپ بودن از دویدن اسکاتلندیها وقتی توپ را در اختیار ندارند بیشتر است.”
مارکوس کالدرون بعد از پیروزی 1-3 تیمش گفت: “من میخواهم به اسکاتلند و آقای مک لئود به خاطر تیمی که روانه میدان کردند، تبریک بگویم.” مک لئود نیز گفت: “اشتباه اصلی یارگیری نکردن کوبیاس بود.” که این باعث شد کارشناس ما لیسی مدعی شود که نظر سرمربی اسکاتلند مثل این است که “یک نفر تازه بعد از اینکه هواپیما سقوط کرد، به این فکر بیفتد که باید چتر نجات بپوشد.”
در همین حال، یک روزنامهنگار گمنام هلندی، بعد از اینکه متوجه شد کنی برنز بهترین بازیکن فعلی سال انگلیس است، با صدای بلند فریاد زد: “شما دارید با من شوخی میکنید!” (توضیح مترجم: Kenny Burns که آن زمان برای ناتینگهام فارست بازی میکرد، در فصل 78-1977، به عنوان بهترین بازیکن لیگ انگلیس انتخاب شده بود.) شانس قهرمانی اسکاتلند که 1 به 9 بود، به 1 به 33 تقلیل پیدا کرد. نیازی نیست بررسی کنیم در ادامه چه اتفاقی رخ داد. جانستون به دلیل مصرف قرصهای نیروبخش به خانه فرستاده شد، در حالیکه او در شرایطی بازی میکرد که به قرص موگادون اعتیاد پیدا کرده بود؛ در کمپ تیم هم درگیریهایی هم بر سر پاداشها وجود داشت. و تساوی 1-1 مقابل ایران، سهگانه تعریفهای جدید در دیکشنری را کامل کرد؛ بعد از غرور و پیشروی، حالا نوبت به تعریف جدیدی برای کلمه “حضیض” بود.
در خانه، کرایسلر قرارداد اسپانسری آنها را لغو کرد. یکی از سخنگویان کمپانی که صدایش در بین همهمه فریادها و دست زدن به سختی شنیده میشد، گفت:” اکنون زمان پایان دادن به این همکاری است زیرا تیم انتظارات را برآورده نکرد.” یک اظهارنظر تندتر توسط یکی از هواداران تیم ابراز شد؛ او یک آجر را به پنجره اتحادیه فوتبال اسکاتلند کوبید تا به این ترتیب به شکلی سمبولیک، توجه همگان را به بنایی که بزرگی فوتبال اسکاتلند از آن رخت بر بسته بود، جلب کند.
اسکاتلند برای گذر از مشکلاتی که برای خودش ساخته بود، باید فینالیست جام جهانی 1974 را با اختلاف سه گل مغلوب میکرد. گرچه یوهان کرویف حضور نداشت و هلند نیز برابر ایران و پرو بهترین عملکردش را ارائه نداده بود؛ اولی را با نمایش نه چندان متقاعد کننده مغلوب کرد و در دومین دیدار بدون خلق موقعیت به تساوی رضایت داده بود. اما تیمی که با داشتن بازیکنانی چون رودی کرول، جانی رپ، یوهان نیسکنز و راب رنسنبرینک فخرفروشی میکرد، هنوز هم قدرتی بزرگی محسوب میشد. شرایط به نظر امیدوارکننده نبود. هیو مکلاوانی، کارشناس قدیمی آبزرور خاطرنشان کرد که “مک لئود به شکل ظالمانهای، در مخمصه افتادهترین مربیای است که حتی اسکاتلندیها میشناختند” و به این نتیجه رسید که “اسکاتلند حق دارد بدبین باشد”.
اما یک روزنه امید باقی مانده بود. سرانجام مک لئود شرایط را دشوار دیده و آرایش خط میانی خود را اصلاح کرد تا سونس در میدان قرار گیرد، بازیکنی که در آخرین بازی رسمیاش، در فینال جام باشگاههای اروپا گل پیروزی را ساخته بود. حماقت مک لئود در انتخاب نکردن او برای ترکیب اصلی از همان ابتدا آشکار بود و اسکاتلند نیز در تله افتاده بود. بعد از پنج دقیقه سونس بدون یارگیر به جناج راست رفت، به سبکی پرافاده که برای هواداران لیورپول آشنا بود، برای در نظر گرفتن گزینههای پیش رو لحظهای مکث کرد و ارسالی محکم به محوطه فرستاد. ضربه سر ریوچ به دیرک دروازه برخورد کرد. بدشانسی؟ نه، او باید گل میزد.
دو دقیقه بعد اسکاتلند دروازه را باز کرد، هلندیها برای آفسایدگیری جلو کشیده بودند؛ تام فورسیث روی نقطه پنالتی توپ را به گوشه سمت چپ دیرک فرستاده و توپ وارد دروازه شد. چنین صحنهای در فوتبال امروز گل اعلام میشود. فورسیث در آفساید نبود، اما استوارت کندی، با فاصله در سمت راست، نیم متر در آفساید قرار داشت. اما این اتفاق درسال 1978 رخ داد، در کشوری خارجی که در آن خط نگهدارها هنوز خط نگهدار نامیده شده و تصمیمات متفاوتی میگرفتند.
هفت دقیقه نگذشته بود که اسکاتلند دوباره دروازه هلند را باز کرد. و برای دومین بار گل مردود اعلام شد. آلن راف، که کلاه بیس بالیاش او را در مقابل آفتاب عصرگاهی محافظت میکرد، توپ بلندی به سمت جلو ارسال کرد. کرول ضربه سری بیهدف و نامشخص به سمت محوطه جریمه خودی نواخت. دالگلیش مقابل ویم ریسبرگن توپ را قاپید و توپ را از یان یونگ بلود، دروازهبان پیشتاخته حریف عبور داد.. اما داور معتقد بود دالگلیش به پاشنه پای ریسبرگن ضربه زده، یک تصمیم مهربانانه دیگر به سود هلند. یک دقیقه بعد، دالگلیش ضربهای زمینی نواخت که با حداقل اختلاف از کنار دیرک دروازه رد شد. اسکاتلند در حال ارائه نمایشی خیره کننده بود. اگر روز دیگری بود، اسکاتلند میتوانست پیش از رسیدن به دقیقه 15، به راحتی سه یا چهار گل به ثمر برساند.
پس از آن، به طور قابل پیشبینی، این هلند بود که پیش افتاد و این اتفاق در شرایطی مضحک رخ داد. اسکاتلند حوالی دقیقه 20 دقیقه اعتقاد جدی به پنالتی داشت؛ جوردن توسط یان پورتفلیت از پشت متوقف شد، اما این مرد تنومند از همه شانسهای محوطه جریمهاش در آنفیلد استفاده کرده بود و حالا زمان بازگشت کارما بود. در عوض این هلند بود که از روی نقطه پنالتی به گل رسید. در دقیقه 35، راف توپ را در سمت راست برای کندی فرستاد، که این بازیکن دچار اشتباه شد- اسکاتلند چقدر در طول تورنمنت غیبت دنی مک گرین مصدوم را احساس کرد- و رنسنبرینک با توپ دزدی، به سمت محوطه جریمه رفت. کندی سرانجام به خودش آمده، مهاجم حریف را تعقیب و او را در محوطه جریمه متوقف کرد. رنسنبرینک پشت توپ ایستاد و پنالتی را تبدیل به گل کرد.
اما اتفاقی عجیب و شگفتانگیز رخ داد. اسکاتلند در آستانه پایان نیمه اول گل تساوی را به ثمر رساند. کنی داگلیش با یک ضربه نیمه والی کار را به تساوی کشاند، سپس دو دقیقه بعد از شروع نیمه دوم اسکاتلند با حرکت سونس صاحب یک ضربه پنالتی شد. گِمیل تیمش را پیش انداخت. مردان مک لئود 43 دقیقه برای زدن دو گل و گرفتن جواز صعود فاصله داشتند و عزم و اراده جمعی آنها به بهترین وجه در واکنش سونس در لحظهای که توسط ویلی وان در کرکوف در محوطه متوقف شد، متبلور بود؛ او خیلی سریع بلند شد تا ضربه در کمترین زمان ممکن زده شود.
هلند حرفی برای گفتن نداشت و اسکاتلند تقریبا در حال رسیدن به هدفش بود. در حالیکه هواداران در حال خواندن سرود “تو هرگز تنها قدم نخواهی زد” بودند- یا برای ابراز عشق ابدی به تیم خود، با علم به تاثیرگذاری دو بازیکن لیورپولی در دو گل منجر به بازگشت اسکاتلند، یا همدردی با تیمی که اخیرا از داشتن کلیدهای کرایسلر اونجرز محروم شده بود- تیم ملی اسکاتلند در حال تجربه کردن بزرگترین لحظه تاریخش بود.
دالگلیش در تلاش برای گذر از سد پورتفلیت و ویم یانسن در سمت راست بود که توپ به صورت اتفاقی به گمیل رسید. در آن لحظه بود که هافبک ناتینگهام فارست شش تا از معروفترین لمس توپهای تاریخ جام جهانی را آغاز کرد. یک: او توپ را از یانسن عبور داد. دو: او رو به سمت دروازه حرکت کرد. سه: توپ را از کرول رد کرد چهار: با گذر از سد پورتفلیت نگونبخت وارد محوطه جریمه شد. پنج: آماده ضربه زدن شد. ششم: مارک رنتون تا زمانیکه دایان را ملاقات کند دوباره چنین احساس خوبی نخواهد داشت (توضیح مترجم: مارکون رنتون و دایان اسامی شخصیتهای فیلم Trainspotting هستند).
بزرگترین لحظه در تاریخ فوتبال اسکاتلند، و البته تلخ و شیرینترین لحظه. لحظاتی بعد از شروع دوباره بازی، کندی درحالیکه قصد داشت یک ارسال خطرناک را روانه کرنر کند، داشت توپ را با یک ضربه سر به اشتباه وارد دروازه خودی میکرد. 202 ثانیه بعد از شاهکار گمیل، رپ، ستاره باتجربه هلندی، از فاصله 30 باردی توپ را به گوشه سمت چپ دروازه اسکاتلند فرستاد. خود رپ بعدها عنوان کرد: “من فقط چشمانم را بستم و ضربه زدم.” 18 دقیقه تا پایان مانده بود، اما همه چیز تمام شده بود. ضربه سر فورسیث در اوقات تلف شده در دهانه دروازه به بیرون رفت، اما این هم دیگر اهمیتی نداشت. اسکاتلند در هر دو مرحله نهایی جامهای جهانی 1974 و 1978 بهترین تیم را شکست داده بود، اما طبق معمول در مقابل اولین مانع سقوط کرده بود. این دیدار -نه ومبلی 77 و نه دیدار مقابل چک- امضای مک لئود در تیم ملی اسکاتلند بود.
اسکاتلند که در یک فضای کارناوالی راهی آرژانتین شده بود، آنطور که دیلی رکورد نوشت:” از در پشتی به خانه بازگشت”. دوران حضور مک لئود به عنوان سرمربی اسکاتلند یک بازی دیگر به طول انجامید- شکست 3 بر 2 مقابل اتریش در رقابتهای مقدماتی یورو 80 – قبل از استعفا و بازگشت به آیر به جای این که پذیرش پیشنهاد دیگر باشگاه قدیمیاش، بلکبرن روورز. روزهای موفقیتآمیز او به پایان رسیده بود. او در سال 2004 درگذشت، در شرایطیکه به نظر میرسید برای همیشه، تحقیرآمیزترین ناکامی اسکاتلند با نام او گره خورده باشد.
با این وجود، این حس وجود دارد که گذر زمان با مک لئود بسیار مهربان خواهد بود. با گذشت سالها، نسلهای کمتری اینقدر سن دارند که ناامیدی، سرخوردگی و یاس سال 1978 را به خاطر بسپارند. اسکاتلند وقتی اندک شانسی برای قهرمانی در جام جهانی داشت موفق به انجام این کار نشد، درست است و احتمالا هرگز چنین نخواهد شد. گرچه مک لئود با اسکاتلند در نهایت به قعر چاه رفت، اما توانست ستارههای تیم را کنترل کند. میتوانید برای آگهیها و آن اظهار نظرهای بااعتماد به نفس هر چقدر دوست دارید بخندید، اما به لطف جاه طلبیهای عجیب او، اسکاتلندیها حداقل سفری را آغاز کردند و همیشه قادر خواهند بود تا داستان یکی از هیجانانگیزترین و به یاد ماندنیترین تلاشهایی که جام جهانی به خود دیده را بازگو کنند. و همینطور یکی از بهترین گلهای تاریخ. ترکیبی جالب و منحصر بهفرد؛ و آنها نمیتوانستند بدون او چنین کاری انجام دهند. جام جهانی فتح نشد، اما فقط 18 سرمربی در 84 سال این جام را از آن خود کردهاند و چه تعداد دیگری از سرمربیهای ناموفق، چنین تصویر به یادماندنیای در یادها ثبت کرده.اند؟ این دستاورد برای تسلی خاطر هم که شده، بد نیست.
نام او آلی مک لئود بود. و، بله، او یک برنده مادرزاد بود. اوله اولا!
*این مقاله با عنوان World Cup stunning moments: Scotland’s 1978 rollercoaster به قلم Scott Murray در سایت گاردین منتشر شد.