خاطرات شگفت‌انگیز جام جهانی: چرا گل زیکو را قبول نکردی؟ (1978)

هفت‌یک- در آوریل 1981، پس از آن‌که “یک پنالتی احمقانه”، باعث شد وولوز در لحظات آخر دیدار برابر تاتنهام در مرحله نیمه‌نهایی جام حذفی به گل تساوی دست یابد، کلایو وایت در نشریه تایمز نوشت:”غیرجنجالی و سخاوتمندانه صفاتی نیستند که من به کلایو توماس بدهم. او دیکتاتور و خودرای بود. دیدگاهی وجود دارد که بهترین داوران تا حد ممکن کاری می‌کنند که حضورشان احساس نشود. من مطمئن نیستم که آقای توماس با این عقیده موافق باشد، زیرا ستاره این دیدار، قبل از 50 هزار تماشاگر و میلیون‌ها نفر دیگر که از تلویزیون شاهد بازی بودند، بدون شک آقای توماس بود. این نمایش تماشایی کلایو توماس بود.”

 

گلن هادل و دیگر بازیکنان تاتنهام در حال تماشای ضربه پنالتی ویلیام کار در وقت‌های اضافی دیدار نیمه‌نهایی جام حذفی 1981 هستند که کار را به تساوی 2-2 کشاند. تاتنهام در دیدار تکراری، 3-0 پیروز شد.

سه سال بعد، دیوید لیسی در گاردین، توماس را به عنوان “یکی از داوران خوب فوتبال” توصیف کرد.” با این حال در ادامه نوشت:”هنگامی‌که اتفاقات جنجالی برای او رخ می‌دهد، او نیز تمایل دارد با علاقه آن را در آغوش بگیرد. کلایو یک حس جالب تاریخی دارد. اگر توماس دیوار شهر جریکو (توضیح مترجم: Jericho یا اَرِیحا، شهری در کرانه باختری و یکی از اولین شهرهای دنیا که در آن از دیوار برای جلوگیری از یورش مهاجمان استفاده شد) را می‌چید، سقوط این شهر به تاخیر می‌افتاد. در نبرد کپنهاگ، نلسون به خاطر توهین، اخطار می‌گرفت. در واترلو، بلوچر به دلیل ورود با تاخیر و بدون اجازه به زمین، اخراج می‌شد.”

در آوریل 1977 توماس قضاوت دربی مرسی‌ساید را در یک نیمه‌نهایی دیگر جام حذفی بر عهده داشت که در آن، او گل برتری بخش دقایق پایانی اورتون را مردود اعلام کرد- به دلیل خطای هند هرچند او اعتراف کرد که “به هیچ‌وجه نمی‌توانستم برخورد توپ را با دست یا بازوی او ببینم”- زیرا او مطمئن نبود که برایان هامیلتون با کدام عضو بدنش توپ را وارد دروازه کرده است (توپ به باسن او برخورد کرد). در فینال جام اتحادیه 1981، او گل دقیقه 117 لیورپول را بدون مشورت با کمک داور که پرچمش را بالا برده بود؛ قبول کرد؛ درحالی‌که توپ از بالای سر سَمی لی که روی زمین افتاده و به وضوح در آفساید قرار داشت، عبور کرده بود.

همین طور در فوریه 1974 دیدار بین وستهام و بیرمنگام سیتی برگزار شد؛ دیداری پر تنش بین دو تیمی که برای فرار از سقوط مبارزه می‌کردند. بازی با تساوی 0-0 به پایان رسید، اما عملکرد توماس الهام‌بخش جمعیت شده و آنها از روی سکوها شعار مشهور آن زمان را سر دادند، “اوه، اوه، چه داوری!” و توماس نیز با علاقه با آنها همراه شد. او نوشت: ” تصویر من از تلویزیون پخش شد که داشتم شعار می‌دادم. کِن اَستون از فیفا نیز در آن مسابقه حضور داشت و به من گفت قضاوت خوبی داشتم اما نمی‌دانم که من را در حال شعار دادن دید یا نه. نگران بودم که این اتفاق آن چیزی نباشد که آنها دوست داشته باشند ببینند.”

 

اعتراض بازیکنان وستهام به کلایو توماس اما او بی‌توجه به پرچم کمک داور، گل آفساید لیورپول را پذیرفت.

مشخص شد که استون بی‌دلیل تعریف نکرده بود. در تابستان آن سال، توماس دومین داور جوان جام جهانی لقب گرفت و اگرچه تنها قضاوت دو بازی در مرحله گروهی را بر عهده گرفت، اما  به نوعی در کل رقابت‌ها حضور داشت. در آن زمان داوران هنوز کاملا آماتور بودند و توماس با تولید و فروش تجهیزات داوری،  امرار معاش می‌کرد. به این ترتیب، همه داوران در آلمان، لباس‌های داوری کلایو توماس که شامل شلوارک از جنس پلی‌استر و پیراهن کریمپلن بود را بر تن می‌کردند. گاردین مدعی شد:” تجربه او در استفاده از این لباس‌ها باعث شد تا لباس‌های جذاب‌تری برای داوران تولید کند.”

در جام جهانی 1978 ، توماس 41 ساله بود و در اوج دوران حرفه‌ای‌اش قرار داشت؛ البته دیگر در تجارت تولید لباس‌های ورزشی فعال نبود (در آن زمان در یک شرکت نظافت اماکن اداری مشغول به کار بود، با این قول به آرژانتین رفت تا کاری کند بازیکنان بازی را ” تمیز نگه دارند” (توضیح مترجم: احتمالا این جمله اشاره به شعار تبلیغاتی آن شرکت است)). اما آن‌طور که مشخص است او از حضور در این مسابقات لذت نبرد: توماس در زندگی‌نامه‌اش آن دوره را “یک ماه سرخوردگی از مدیریت فوتبال، همکارانم، سازمان‌دهی ضربات ایستگاه، سیاست‌های کلی فوتبال و رفتار برخی از افراد در بالاترین سطح” توصیف کرد؛ اینجا بود که او در عرصه بین‌المللی نیز بدنام شد. او در کتابش آن لحظه را که اکنون بیش از همه با آن به یاد آورده می‌شود، این‌طور توصیف کرد:” احتمالا بحث برانگیزترین تصمیمی که تاکنون داوری گرفته است، تصمیمی که در سراسر جهان سروصدا کرد.”

اولین ماموریت او، قضاوت یک دیدار مرحله گروهی بین برزیل و سوئد،  فینالیست‌های جام جهانی 1958، بود. شاید خیلی بازی آسانی نبود زیرا برزیل فشار مدعی قهرمانی بودن و سابقه ارائه نمایش‌های خشن را با خود داشت. جورج اریکسون، سرمربی سوئد، قبل از مسابقه برزیل را تیمی “کثیف” توصیف کرد. او گفت: “خوشبختانه یک داور قوی به نام کلایو توماس این بازی را قضاوت می‌کند که به طور کلی در اینجا به عنوان بهترین گزینه شناخته می‌شود.”

90 دقیقه اول فراموش شده است. توماس سیوبرگ در دقیقه 37  سوئد را پیش انداخت و رِینالدو در وقت‌های اضافی نیمه اول کار را به تساوی کشید. درحالی‌که بازی رو به پایان بود، نتیجه همچنان 1-1 مساوی بود. برزیل که همچنان برای پیروزی تلاش می‌کرد، صاحب یک ضربه کرنر شد و سپس کرنر بعدی برای‌شان به‌دست آمد و در ثانیه‌های پایانی سومی هم از راه رسید. نِلینیو، مدافع راست برزیل، آماده نواختن کرنر شد. او هیچ عجله‌ای نداشت.

او توپ را خارج از قوس قرار داد و آلویزی یارگوز، کمک داور لهستانی (توضیح مترجم: یارگوز بعدا در آن رقابت‌ها بازی ایران-پرو را به عنوان داور وسط قضاوت کرد)، به او گفت که توپ را جابه‌جا کند. توماس ساعت خود را چک کرد. شش ثانیه از وقت اضافه تعیین شده گذشته بود و اگرچه توپ در این لحظات در جریان نبود، اما او با خودش فکر کرد که تقریبا وقت تمام شده است. نلینیو بالاخره ضربه را ارسال کرد و توپ در هوا بود، توماس سوت خود را زد و برگشت تا به سمت تونل ورزشگاه برود. پشت سر او زیکو با ضربه سر توپ را به تور دروازه وارد کرد.

برزیل گل برتری را به ثمر رسانده بود اما به اندازه کسری از ثانیه دیر. کلودیو کوتینیو، سرمربی این تیم، گفت: “این اتفاق باورنکردنی و شگفت‌انگیز بود. بازیکنانم ناراحت و افسرده هستند.” ( البته نه به آن اندازه ناراحت بعد از ناکامی در رسیدن به دیدار فینال؛ بعد از این‌که تیم میزبان برای رسیدن به دیدار نهایی به چهار گل نیاز داشت، پرو را 6-0 درهم کوبید؛ دیداری که هنوز با شک و تردید به آن نگاه می‌شود.)

پیش از مسابقات قراردادی برای داوران ارسال شد که تصریح می‌کرد آنها نباید با رسانه‌ها صحبت کنند. توماس از امضای این قرارداد امتناع ورزید. او به نشریه میرر گفت:” شما من را می‌شناسید. اگر حرفی برای گفتن داشته باشم، می‌گویم.” و به همین ترتیب بود که دقایقی پس از سوت آخر در مار دل پلاتا، دو روزنامه‌نگار انگلیسی در رختکن با توماس صحبت کردند. آنها به او گفتند که شایعاتی در حال پخش شدن است که قرار است او را به خانه بفرستند. او چند جمله مناسب تیتر برای نسخه‌های روز بعد نشریات به آنها داد. “من ضربه سر را دیدم، اما ندیدم که توپ به درون دروازه رفته است. من برگشته بودم.” تا آنجا که وظیفه من بود بازی تمام شده بود. برزیلی‌ها باید فقط خودشان را مقصر بدانند. آنها نباید در هنگام نواختن کرنر این‌قدر وقت تلف می‌کردند.”

 

ضربه سر زیکو بالاتر از مدافعان سوئد، لحظاتی بعد به تور نشست اما کلایو توماس پیش از آن سوت پایان را زده بود.

 

اعتراض بازیکنان برزیل به توماس هم ثمری نداشت و دیدار سلسائو مقابل سوئد با تساوی 1-1 به پایان رسید.

توماس به بوئنوس آیرس برگشت و مستقیما به رختخواب رفت. کلیف مورگان، بازیکن سابق تیم ملی راگبی ولز که آن زمان رئیس بخش ورزشی بی‌بی‌سی بود، او را بیدار کرد و همه چیز دست به دست هم داد تا آنها به اتفاق دیوید کولمن به یک نایت کلاب بروند.

بیدار شد و سپس در تغییرات غیرمنتظره اتفاقات، شبانه با دیوید کالمن سردبیر ورزش بی‌بی‌سی ملاقات کرد. او در ساعات اولیه صبح به هتل بازگشت و ” خیلی عمیق و راحت خوابید” اما صبح روز بعد توسط فردریش سایپلت، عضو کمیته داوران فیفا، از خواب بیدار شد که به او گفت که باید به خانه برود. او دیگر هرگز در جام جهانی قضاوت نکرد.

مرد ولزی به شکلی قابل پیش‌بینی خشمگین بود. آرزوی او قضاوت دیدار فینال بود که در نهایت به عهده سرجیو گونلای ایتالیایی گذاشته شد؛ داوری که به گفته توماس “مانند یک رهبر گروه رقص بود و به نظر من یکی مثل بقیه بود.” توماس تا سال 1984 به داوری ادامه داد و تا آخر تاکید داشت کرد که آن تصمیم جنجالی، درست بوده است. او تاکید داشت:” زیکو خیلی دیر اقدام کرد. احتمالا فقط چهار دهم ثانیه تاخیر داشت اما به هر حال دیر بود.”

 

*این مقاله با عنوان World Cup stunning moments: Clive Thomas denies Zico and Brazil به قلم Simon Burnton در سایت گاردین منتشر شد.

عنوان اصلی مقاله: نویسنده: نشریه / وبسایت: زمان انتشار:
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 دیدگاه ارسال شده است