خاطرات شگفتانگیز جامجهانی: یادته کی به دینوزوف گل زد؟ (1974)
هفتیک– بازیهای مرگ و زندگی و پرتنش دور نهایی جام جهانی باعث خاطراتی به یادماندنی و داستانهایی دراماتیک میشوند؛ مانند رشد باکتریها روی دستمالی خیس.
دیدار ایتالیا- هائیتی بازی افتتاحیه گروه چهار بود؛ مسابقهای که در آن مدعی نامدار با دو گل اختلاف به پیروزی رسید. با این حال این روزی بود که یک نفر تبدیل به افسانه شده و دیگری به ورطه بدنامی سقوط کرد؛ بعد از ظهری که با داستانهای شگفتانگیز و آمارهای عجیب شکل گرفت و یکی از جنجالیترین تعویضهای تاریخ فوتبال در آن رخ داد. ما با بررسی نحوه صعود کارمان را شروع میکنیم، پروسهای که در آن یکی از تیم ها با رکوردشکنی و به آسانی از آن عبور کرد، اما دیگری به لطف داوریای بسیار جهتدارانه.
تیم ملی هائیتی باید در سال 1970 نیز به جام جهانی صعود میکرد؛ وقتی آنها در دو بازی رفت و برگشت پلیآف برای کسب تنها سهمیه کونکاکاف، ابتدا با نتیجه 1-2 در خانه مقابل السالوادور باختند و سپس خارج از خانه 0-3 برنده شدند. در آن زمان به طرز حیرتانگیزی، تفاضل گل تعیینکننده تیم برنده نبود؛ به این معنی که تیمها به یک پیروزی در دیدار سوم نیاز داشتند- و السالوادور که در دور قبلی با غلبه بر هندوراس نبردش را در این مسابقات آغاز کرده بود، در دیدار سرنوشتساز سوم در زمین بیطرف پیروز شد.
چهار سال بعد، سیستم کسب سهمیه در کونکاکاف کاملا تغییر یافت. این بار قدرتهای فوتبال منطقه طی سه هفته در یک گروه با یکدیگر بازی و فقط تیمهای صدرنشین صعود میکردند- درحالیکه هائیتی میزبان همه بازیها بود. این کشور در آن زمان توسط دیکتاتوری به نام ژان کلود “بابی داک” دووالیه (توضیح مترجم: دیکتاتور وقت هائیتی که در سال 1971 و در 19 سالگی، جانشین پدرش شد. او در سال 1986 برکنار و به فرانسه تبعید شد و در سال 2014 در شرایطیکه بیشتر ثروتش را به دلیل طلاق از دست داده بود، درگذشت) و شبه نظامیان بیرحم او، تونتون ماکوتِس، اداره میشد، که به هر ترتیبی میخواستند تیمشان برنده شود و آماده بودند تا تمام تلاش خود را برای رقم خوردن این اتفاق انجام دهند.
دیدار بین هائیتی و ترینیداد و توباگو، که شاید بهترین تیم تاریخش را در اختیار داشت، به دیدار سرنوشتساز تبدیل شد. استیو دیوید، بهترین گلزن مرحله مقدماتی به همراه اورالد کامینگز، که بسیاری او را بهترین بازیکن این تورنمنت کوچک میدانستند، و کلوین بارکلی، دروازهبان آماده آنها، ستارههای تیم بودند.
آنها با نتیجه 1-2 مغلوب شدند؛ در حالیکه چهار گل ترینیداد به طور غیرقابل توضیحی مردود اعلام شده و چند صحنه به شدت مشکوک به پنالتی نیز گرفته نشدند. دیوید بعدها گفت:” انگار که در حالت خلسه بودیم. احساس میکردیم که میتوانیم به گل تساوی برسیم، بنابراین جر و بحث نمیکردیم. هر وقت آنها یکی از گلهایمان را نمیپذیرفتند، به بازی ادامه میدادیم. ما خیلی مطمئن بودیم که در این دیدار مغلوب نمیشویم.” الیور کَمپس، یکی از مقامات اهل ترینیداد، گزارش داد که:” پس از بازی، مردان مسن مانند نوزادان گریه میکردند. من نمیدانم که داور و کمک داور کدام مسابقه را میدیدند، اما دیداری که آنها تماشا میکردند، مسابقه بین هائیتی و ترینیداد و توباگو نبود.”
ترینیدادیها منتظر شنیدن نتیجه درخواست تجدیدنظر اجتنابناپذیر فدراسیون فوتبال کشورشان برای تغییر نتیجه این دیدار بودند، اما به طرز عجیبی نتیجهای حاصل نشد. به نوعی، چیزی باعث شد که جک وارنر، دبیر کل اتحادیه فوتبال ترینیداد و توباگو، چشم خود را روی این اتفاقات جنجالی بسته و اعتراض نکند؛ گرچه، در این بین مکزیکیها به نتیجه این دیدار اعتراض کردند، اما نتیجه پابرجا ماند (با این حال اتفاقات برای داور و یکی از کمکهایش به شکل متفاوتی پیش رفت و آنها برای همیشه از فعالیت در ورزش منع شدند). ترینیداد و توباگو سپس با پیروزی 4-0 مقابل مکزیک، باعث شد هائیتی بخت اول صعود لقب بگیرد؛ این به آن معنی بود که میزبان علیرغم شکست در بازی پایانی مقابل مکزیک نیز میتوانست قهرمانی این تورنمنت را از آن خود کند؛ همچنین ترینیداد و توباگوی بیچاره نیز با دو امتیاز اختلاف نسبت به صدرنشین در مکان دوم قرار میگرفت.
اگر صعود هائیتی به آلمان برای جنجالهای فراوان به یاد ماندنی شد، صعود ایتالیا دقیقا به دلیلی برعکس در یادها ماند. آنها با قرار گرفتن در یک گروه ساده با حضور تیمهایی چون ترکیه، سوئیس و لوکزامبورگ، بدون دریافت حتی یک گل راهی دور بعد شدند. در واقع از دقیقه 53 بازی دوستانه برابر یوگسلاوی در سپتامبر 1972 در تورین تا تقریبا دو سال بعد و زمان آغاز جام جهانی – در کل 12 بازی- دفاع ایتالیا رسوخناپذیر باقی ماند. برزیل در یک بازی دوستانه نتوانست راهی برای گذر از سد آنها پیدا کند و انگلیسیها هم دو بار ناکام شدند. این تنها رکورد زوف در این دوره نبود- او همچنین بخشی از ساختار دفاعی یوونتوس بود که برای 903 دقیقه موفق به بسته نگه داشتن دروازه خود شدند و در رایگیری جایزه توپ طلای سال 1973، پس از یوهان کرویف در جایگاه دوم قرار گرفت. پیش از رقابتهای نهایی جام جهانی، تصویری از زوف روی جلد نیوزویک با این تیتر نقش بسته بود: “بهترین دروازهبان دنیا”.
پوشش قبل از مسابقات درباره تیم هائیتی، به جای قابلیتهای فوتبالی آنها، بر آداب و رسوم محلی غیر متعارفشان متمرکز شده بود. “ما به خوبی جادو میکنیم!” در تیتر یک نشریه میرر اینطور آمده بود و آنها گزارش دادند که مسابقات این تیم در صفحههای بزرگ در “خیابانهای سنگلاخ پورت او-پرنس” نمایش داده میشود و اینکه “مردم نبردهای هفتگی سنتی بین خروسها را به تعویق انداخته و با الاغ برای دیدن بازی میروند”.
تیم هائیتی برای کسب آمادگی در مسیر حضور مسابقات به مدت شش ماه در اردو بود و هیو مک ایلوانی، روزنامهنگار نشریه آبزرور، عملکرد آنها را زیر نظر داشت. او نوشت:” یارگیری مدافعان این تیم بهقدری بیبرنامه انجام میشد که موید ضعفهایی اساسی در این تیم بود. تصور به ثمر رساندن گلهای فراوان در برابر آنها در جام جهانی آسان بود. بازیکنان هائیتی مهارتهای قابل توجهی هنگام پا به توپ شدن دارند… اما سرمربی آنها نگران ضعف آمادگی فیزیکی تیمش است که معمولا در مقابل تیمهای اروپای بروز پیدا میکند.”
یکی از بازیکنان آن تیم که به شرط ناشناس ماندن صحبت کرده بود، اعتراف کرد که هائیتی “هیچ شانسی” برای رسیدن به مرحله دوم ندارد:” برای ما روبرو شدن با کشورهایی که قرار است با آنها بازی کنیم، مانند این است که هائیتی به آمریکا اعلام جنگ کند. ما 11 بازیکن خوب داریم. لهستان، ایتالیا و آرژانتین شاید 4000 نفر داشته باشند. این بسیار خوب است که بگوییم فوتبال با 11 بازیکن انجام میشود اما هیچکس با چنین افکاری فریب نمیخورد.”
این دیدار تا پایان نیمه اول با تساوی بدون گل به پایان رسید و اگرچه این ایتالیا بود که حمله میکرد، اما نشریه آبزرور رقم خوردن این نتیجه را مرهون “درخشش فوقالعاده” دروازهبان هائیتی، هنری فرانسیون دانست. اما دقایقی پس از آغاز نیمه دوم، هافبک هائیتی فیلیپ وُرب، پاسی به عمق ارسال کرده و امانوئل سانون – که پیشبینی میکرد موفق به گلزنی میشود، زیرا معتقد بود “دفاع ایتالیا برابر من خیلی کند است” و این اتفاق هم رخ داد و این نظریه کاملا درست بود- از لوچانو اسپینسی عبور کرد. دروازهبان را نیز فریب داد و توپ را وارد دروازه خالی کرد (از اینجا تماشا کنید). پس از 1143 دقیقه و ناامید ساختن بسیاری از بزرگترین مهاجمان عرصه فوتبال، دروازه دینو زوف توسط یک بازیکن 22 ساله گمنام که برای بازی در دون بوسکو در پتیون ویل، ماهانه 200 دلار میگرفت، باز شد.
سانون به یاد میآورد: “همه سؤال میکردند که چه کسی دینو زوف را شکست خواهد داد. روزنامهها به بازیکنان اروپایی و آمریکای جنوبی اشاره میکردند اما هیچکس فکر نمیکرد که یکی از بازیکنان هائیتی بتواند این کار را انجام دهد. این حرفها من را ناراحت میکرد، زیرا میدانستم که میتوانم این کار را انجام دهم.”
بعد از بازی دینو زوف تاکید کرد که از باز شدن دروازهاش خوشحال شده است. او گفت:” چنین رکوردی هرگز من را تحت فشار قرار نداد. چرا باید اینطور باشد؟ من کار خودم را انجام دادم، درست است؟ اما امیدوار بودم که در دیدار پیش از جام ما مقابل اتریش، بازیکنی در وین (تساوی بدون گل) به من گل بزند یا در بازی افتتاحیهمان در اینجا. اکنون شاید دیگر خبرنگاران پرسیدن این سوال که چه احساسی از ثبت این رکورد داری را تمام کنند، زیرا دیگر رکوردی وجود ندارد.”
برتری هائیتی تنها شش دقیقه دوام داشت و در ادامه جانی ریورا گل تساوی را به ثمر رساند، در دقیقه 66 نیز وقتی ضربه رومرو بنوتی بعد از برخورد به آرسن آگوست تغییر جهت داد و وارد دروازه شد، ایتالیا از حریف پیش افتاد. سپس ریورا، جورجیو چینالیا را راهی دروازه کرد و او هم از فرانسیون عبور کرد و با نگاهی به جلو، متوجه شد دو گزینه پیش رو دارد: یا از یک زاویه تنگ اقدام به ضربه زدن کرده یا لوییجی ریوا که بازیکنی مهارش نکرده بود و با یک ضربه ساده میتوانست گل بزند را صاحب توپ کند. او تصمیم به ضربه زدن گرفت، این موقعیت از دست رفت و او بلافاصله توسط فروچو والکارجی تعویض شد. چینالیا بعدها توضیح داد:” او بین دو نیمه به من گفت که قصد دارد من را پس از چند دقیقه تعویض کند. سپس ما دو گل زدیم و داشتیم 1-2 میبردیم که این حرامزاده من را بیرون کشید. اگر در زمین میماندم، احتمالا میتوانستم دو یا سه گل به ثمر برسانم.”
در مسیر خروج از میدان، چینالیا از دست دادن با سرمربی تیمش امتناع ورزیده و مستقیما از تونل به رختکن رفت، جاییکه او هشت بطری آب معدنی را له کرده و به دوش حمام و سشوار آسیب زد. او گفت: “مشکل من این است که نمیدانم چگونه سیاستمدارانه رفتار کنم. من نمیتوانم در این مورد کاری کنم. من از آن دسته افرادی هستم که ابتدا هر آنچه در ذهنم باشد را بیان کرده و بعد در مورد آن فکر میکنم.” حتی آنهایی که در لبخوانی آماتور بودند هم از آنچه او در راه بیرون رفتن از زمین در مورد والکارجی گفت، به راحتی رمزگشایی کردند و در نتیجه این اتفاق در ایتالیا با نام Il Vaffanculo– برو بابا- یا Le Chinagliate شناخته میشود.
چینالیا بعد از ظهر آن روز به مطبوعات گفت: “چهار بازیکن در این تیم ایتالیا وجود دارند که ما آنها را غیرقابل تعویض نامیدهایم. آنها شامل فاکتی، ماتزولا، ریوا و ریورا. اگر قرار باشد بازیکنی از زمین خارج شود قطعا این اتفاق برای آنها رخ نخواهد داد. با این وجود در برابر هائیتی، ریورا به ندرت صاحب توپ شد، او باید تعویض میشد، نه من.” پس از بازی، چینالیا سه ساعت را به تنهایی در اطراف هتل ایتالیا قدم زد و سپس برای نوشیدن مشروبات الکلی راهی بار شد. بیشتر هم تیمیهایش از گفتوگو با او امتناع کردند، و این باعث شد تا این بازیکن که در توسکانی متولد اما در ولز بزرگ شده بود، بیشتر احساس طرد شدن کند.
او تعداد کمی از بازیکنان تیم را میشناخت و به آنها اعتماد داشت. با وجود قهرمانی در لیگ در آن فصل، لاتزیو فقط سه بازیکن در اردوی تیم ملی در جام جهانی داشت (از جمله جوزپه ویلسون، مدافعی که در دارلینگتون به دنیا آمده بود). او گفت: “احساس میکردم به من خیانت شده و رها شدهام. هیچ کسی احساس مهاجری که علاقمند به کشور، پرچم و پیراهنش است را نمیفهمید، اما او احساس انزوا کرده و در نتیجه نسبت به هر نوع حیلهای که حس میکند بر او تحمیل شده، با عصبانیت واکنش نشان میدهد. من هرگز به ترک تیم فکر نکردم، فقط میخواستم هنگام ناامیدی و عصبانیت تنها باشم.”
والکارجی گفت: “همه میدانند که او چه کرد. او این کار را کرد و تلویزیون آن را نشان داد. این اتفاق خوبی نیست، او اگر میخواست چیزی به من بگوید میتوانست در رختکن حرف بزند. ژستی که او به من نشان داد را نمیتوان نادیده گرفت. هم او این را میداند، هم من. او دوست نداشت تعویض شود و این اتفاق را فراموش نخواهد کرد. اما من هم این موضوع را از یاد نخواهم برد.”
با یک حرکت، پرده نازک اتحاد در اردوی تیم ایتالیا فرو ریخت و آنها خوش شانس بودند که در بازی بعدی برابر آرژانتین به تساوی 1-1 دست یافتند، پیش از این که در سومین بازی خود با نتیجه 1-2 مقابل لهستان شکست بخورند؛ دیداری که با درگیری انریکو آلبرتوسی، دروازهبان ذخیره با یک هوادار به پایان رسید. ایتالیا در مرحله گروهی حذف شد، آنها به مطبوعات گفتند که روز بعد باید به میلان پرواز کنند و در آخرین لحظه به سمت رم رفتند، حیلهای کوچک برای جلوگیری از تکرار استقبال خشمگینانه با گوجه فرنگی و تخم مرغ که بعد از حذف آتزوری توسط کره شمالی در سال 1966 رخ داده بود.
حتی علیرغم این ترفند آنها با ایتالیاییهای ناراضی بسیاری در رم روبرو شدند که 300 نیروی پلیس برای مقابله با آنها لازم بود. گاردین گزارش داد:” افرادی که به تراس ساختمان اصلی فرودگاه راه یافتند، در جستوجوی اشیای لبهدار و گوجه فرنگی بودند. هیچ کدام از تماشاگران به قدری نزدیک نبودند که بتوانند هر چیزی را پرتاب کنند و آنها باید با فریاد زدن” دلقکها، دلقکها!” و الفاظ تند اعتراض میکردند. چینالیا در همه بازیهایِ فصلِ بعد از سوی هواداران هو میشد و در سال 1976 ایتالیا را ترک کرد تا دوران حرفهایش را در ایالت متحده ادامه دهد.
شرایط هائیتی در جام جهانی از زمان به پایان رسیدن این دیدار و هنگامیکه دو بازیکن این تیم – سانون و مدافع آنها ارنست ژان ژوزف- برای آزمایشهای معمول دوپینگ احضار شدند، دشوار شد. سانون آزمایشهای دوپینگ را بدون مشکل پشت سر گذاشت، اما آزمایش ژان ژوزف به دلیل وجود فنومترازین، یک ماده ممنوعه، مثبت اعلام شد. او تاکید کرد:” من آسم دارم و پزشک تیم در پورت- آیو-پرنس قرصهای زیادی را برای درمان من تجویز کرد. من تصور نمیکردم که استفاده از چنین دارویی غیرقانونی است. پزشک تیم ما در مورد این موضوع به من هشدار نداده بود.”
این بهانهای مناسب بود و به نظر میرسید برای مدتی ممکن است این بازیکن را از محرومیت برای دوپینگ فراری دهد- تا اینکه پزشک تیم به رسانهها اطلاع داد که ژان ژوزف به او درباره این دارو یا حتی بیماری آسم اطلاعی نداده است. پاتریک هوگکس، پزشک 27 ساله هائیتی، در این رابطه گفت:” آنچه او به خبرنگاران در مورد داشتن بیماری آسم گفته، یک بیماری کاملاً تخیلی است. ما دقیقا نمیدانیم چه دوزی از داوری مصرف شده است، اما مسلم است که این مقدار نیز برای تاثیر دوپینگ کافی بوده است. این هیچ ارتباطی با وانمود کردن او به بیماری آسم نداشته، اما این محرک دقیقا برای همین مسابقه مصرف شده است … این بازیکن به اندازهای کافی باهوش نبود که بداند چه کاری کرده و چه گفته است.”
وقتی این اتفاق رخ داد، نایب رئیس فدراسیون فوتبال هائیتی، سرگرد آسِدیوس سنت لوئیس بود که فرماندهی نیروهای نظامی پلنگها، یک گردان بزرگ و بدنام ارتش هائیتی که تحت هدایت شخص دووالیه بود، نیز برعهده داشت. ژان ژوزف به زور و به صورت علنی در هتل تیم دستگیر شده و توسط سنت لوئیس مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به هائیتی بازگشت؛ سرنوشت او نیز نامشخص است.
تا سال 1974، تنها بازیکن اهل هائیتی که در جام جهانی موفق به ارائه نمایش درخشانی شده بود، جو گیجنز نام داشت که در سال 1950 در ترکیب ایالات متحده برگزیده شده و در پیروزی بحثبرانگیز 0-1 دور اول مقابل انگلیس، گل پیروزیبخش آمریکا را به ثمر رساند. در سال 1964 به دلیل اینکه برادران تبعیدیاش، ژان و فردی، سعی در سرنگونی رژیم هائیتی داشتند، او توسط تونتون ماکوتس دستگیر شده و به قتل رسید. این اتفاق به دستور فرانسوا “بابی داک” دووالیه رخ داد. جسد او تا به حال پیدا نشده است. این وقایعی تاریخی بود که همه اعضای آن تیم ملی هائیتی احتمالا از آن خبر داشتند.
آنها میترسیدند که دووالیه جوان نسبت به رخ دادن این رسوایی تیمی واکنش نشان دهد؛ تیمی که موفقیتهای آن هیچ ارتباطی به جایگاه او نداشت اما منبع غرور و افتخار برای او بود. سانون گفت:” او این موضوع را به وضوح روشن کرد که این تیم متعلق به او و با قدرت مالی او بوده که ما موفق به راهیابی به جام جهانی شده بودیم. او در تمرینات حاضر شده و به طو مرتب با من و چند بازیکن دیگر تماس میگرفت تا بررسی کند که در شرایط مساعدی قرار داریم یا نه. برخی از بچهها احساس کردند که نزدیک بودن ژان کلود به تیم خطرناک است. اگرچه او جوان بود اما مانند پدرش، سنتی بود؛ او زندگی ما را تامین میکرد اما اگر میخواست، میتوانست ما را مجازات هم بکند.”
فریتز پلانتین، مدافع هائیتی، در کتاب خود به نام “مرگ یا افتخار” به جان اسپارلینگ در مورد لحظهای که ژان ژوزف را از اردوی تیم بردند، توضیح داد:” من نگاه زهرآلود را در چشمان آن مقام رسمی که در گذشته همیشه لبخند میزد، به خاطر میآورم. ما به عنوان فوتبالیستهایی موفق، از طرف رژیم حفاظت میشدیم، اما حالا سمت تاریک ماجرا پیش چشم ما قرار گرفته بود. ما قبل از بازی مقابل لهستان نخوابیدیم و صادقانه بگویم، در آن دیدار من فقط به فکر ارنست بودم نه اتفاقات بازی.” آنها با نتیجه 0-7 مقابل لهستان مغلوب شدند و سپس ژان ژوزف تلفن زد تا به هم تیمیهایش اطمینان بدهد که کشته نشده است- علیرغم قبول شکست 1-3 مقابل آرژانتین در آخرین دیدار مرحله گروهی، بار دیگر نام سانون در بین گلزنان دیده میشد.
اگرچه هیچ یک از این تیمها مسابقات را با کسب افتخار به پایان نرساندند، اما هائیتی حداقل کمی به آن نزدیک شد. گل سانون جایگاه افسانهای او را حفظ کرد و هنگامیکه در سال 2008 بر اثر ابتلا به سرطان لوزالمعده و در سن 56 سالگی درگذشت، مراسم تشییع جنازهاش در ورزشگاه سیلویو کیتور برگزار شد؛ جاییکه این تیم 35 سال قبل موفق به کسب مجوز صعود به دور نهایی جام جهانی شده بود. این مراسم با حضور 20 هزار نفر و پخش تلویزیونی در سراسر کشور برگزار شد (از اینجا تماشا کنید). وُرب گفت:” برای ما اهالی هائیتی این بهترین نتیجهای است که تاکنون به دست آوردهایم. ما برای دقایقی توانستیم نمایشی همطراز مقابل ایتالیاییها ارائه دادیم و حتی فراتر از این، ما موفق شدیم دینو زوف را دست بیندازیم.”