سقوط یوگسلاوی در 368 روز؛ داستان تیمی که می‌توانست قهرمان یورو 92 شود

یوگسلاوی چنان استعدادهای بزرگی داشت که کسب موفقیت در ادامه راه برای آنها حتمی بود. چهار سال پیش از آن، بوبان، پروسینچکی، شوکر و میاتوویچ با تیم ملی زیر 20 سال قهرمان جهان شده بودند. وقتی ستاره سرخ در سال 1991 قهرمان اروپا شد، تیم ملی یوگسلاوی در موقعیت خوبی برای صعود به یورو 92 قرار داشت.

هفت‌یک- استفان استویانوویچ خاطرات بزرگ‌ترین پیروزی فوتبالی یوگسلاوی را همیشه در ذهنش دارد. او در مصاحبه با فورفورتو گفت:” 29 می 1991. در سی سال اخیر، مردم اینجا با من از آن روز صحبت می‌کنند.”

استویانوویچ آن روز که تیمش در فینال جام باشگاه‌های اروپا مقابل مارسی در ضربات پنالتی در ورزشگاه سن نیکولا شهر باری به پیروزی 5-3 دست پیدا کرد، به عنوان ستاره زمین درون دروازه بان ستاره سرخ بلگراد قرار داشت. او تنها کاپیتان اهل یوگسلاوی است که جام را برای یک باشگاه یوگسلاو بالای سر برده است. استویانوویچ ادامه داد:” ولیبور واسوویچ ]در سال 1971[، به عنوان کاپیتان آژاکس جام را بالای سر برد ولی قهرمانی ما متفاوت بود.” احساسات و خاطرات آن روز به یادش آمد. او گفت:” ما از کشورمان، از خیابان‌های‌مان آمده بودیم. آن شب در هتل، مردی سراغ من آمد. هیچوقت نفهمیدم او که بود ولی به من گفت ” هیچ ایده ای نداری که چه کار بزرگی انجام دادی و چه دستاوردی کسب کرده‌ای”. من جوان بودم و به اینطور چیزها فکر نمی‌کردم. ولی آن پیرمرد درست می‌گفت. با گذشت زمان، همه ما متوجه شدیم که چه کاری کردیم. آن قهرمانی بزرگ‌ترین افتخار فوتبال یوگسلاوی است.”

یوگسلاوی چنان استعدادهای بزرگی داشت که کسب موفقیت در ادامه راه برای آنها حتمی بود. چهار سال پیش از آن، زوونومیر بوبان، روبرت پروسینچکی، داوور شوکر و پردراگ میاتوویچ با تیم ملی زیر 20 سال قهرمان جهان شده بودند. وقتی ستاره سرخ در سال 1991 قهرمان اروپا شد، تیم ملی یوگسلاوی در موقعیت خوبی برای صعود به یورو 92 قرار داشت؛ بالاتر از دانمارک و به عنوان صدرنشین گروه.

اما در عرض 368 روز، همه چیز از هم پاشید. در 31 مه 1992، یوگسلاوی در جنگ غرق و تیم ملی آنها از رقابت‌های یورو اخراج شد. رویای افتخار آفرینی در فوتبال به باد رفت.

 

دردسرهایی پیش رو است

شاید فاروق هادژی‌بگیچ در آن زمان متوجه نشده بود ولی او آخرین ضربه را در یک تورنمنت بزرگ برای تیم فوتبال یوگسلاویِ متحد به توپ زد. در جام جهانی 1990 ایتالیا، پلاوی (آبی‌ها) در یک چهارم نهایی با آرژانتین، مدافع عنوان قهرمانی، روبرو شد و توانست با وجود اخراج رفیق سابانادزوویچ در دقیقه 31، کار را به پنالتی بکشاند. پنج بازیکن شجاع در ورزشگاه فلورانس برای زدن ضربه پنالتی پیش قدم شدند: دراگان استویکوویچ از صربستان، پروسینچکی از کرواسی، دژان ساویسویچ و دراگولیوب برنوویچ از مونته‌نگرو و هادژی‌بگیچ از بوسنی.  بعد از اینکه دیه‌گو مارادونا کبیر و پدرو تروگلیو، هافبک آرژانتین، ضربه پنالتی‌شان را خراب کردند، به نظر پیروزی در مشت یوگسلاوی بود. سرخیو گویکوچه‌آ، ضربه پنالتی برنوویچ و هادژی‌بگیچ را مهار کرد.

 

یوگسلاوی 10 نفره فاصله زیادی با شکست دادن آرژانتین نداشت اما در نهایت مغلوب درخشش گویکوچه‌آ در ضربات پنالتی شدند.

 

هادژیبگیچ به فورفورتو گفت:” باخت مقابل آرژانتین قلب‌مان را شکست- ما فقط یک ضربه تا نیمه‌نهایی فاصله داشتیم. تیم بسیار با استعدادی بودیم و هر چیزی ممکن بود. نسل ما جام جهانی زیر 20 سال را برده بود وتیم فوق‌العاده ای بودیم و با هدایت ایویکا اوسیم که یک مربی استثنایی بود، تلاش کردیم کارهای بزرگی در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 انجام دهیم. ما یکی از بهترین تیم‌های جهان را در اختیار داشتیم.”

هادژی‌بگیچ هیچگاه فکر نمی‌کرد که این آخرین حذف شدن یوگسلاوی از یک تورنمنت باشد. او ادامه داد:” نه، هیچ دلیلی وجود نداشت. سه ماه بعد، هنگامی که ما با حضور پروسینچکی، ساویسویچ، استویکوویچ و دارکو پانچف، در ویندسور پارک ایرلند شمالی را با نتیجه 2-0 شکست دادیم، من کاپیتان تیم بودم. همچنین بازیکنانی مثل میاتوویچ، بوبان، شوکر، روبرت یارنی، ولادمیر یوگوویچ، اسلاویشا یوکانوویچ، میروسلاو جوکیچ و مهو کودرو هم حضور داشتند. بازیکنانی بسیار مستعد. ما امیدوار بودیم که در جام جهانی 1994 جام ببریم.”

با شروع رقابت‌های مقدماتی یورو 92 با پیروزی در بلفاست، یوگوسلاوی اتریش را با نتیجه 4-1 له کرد و دانمارک را شکست داد تا صدرنشین گروه شود. محمد باژارویچ، یکی از گلزنان آن دیدار، گفت:” ما آنها را 2-0 در کپنهاگن شکست دادیم. چهار بازیکنی که آن روز بازی کردند، اهل کرواسی بودند، چهار بازیکن اهل بوسنی و همچنین پردراگ اسپاسیچ از صربستان، پانچف از مقدونیه و سرکو کاتانچ از اسلوونی. هر چند که دانمارک تیم بزرگی بود ولی ما خیلی بهتر از آنها بودیم.” با این حال، نشانه‌هایی از درگیری‌های پیش رو دیده می‌شد. یک ماه پیش از جام جهانی 1990، ستاره سرخ بلگراد برای دیدار با دینامو در لیگ به زاگرب سفر کرد، درست در زمانی که تنش‌های سیاسی در حال بالاگرفتن بود.

در دوران 27 ساله حکومت جوزپ بروز تیتو، ملی گرایی رفته رفته سرکوب می‌شد ولی وقتی رئیس جمهور در سال 1980 از دنیا رفت، اوضاع عوض شد. اسلوبودان میلوشویچ، ملی گرای صرب در بلگراد به قدرت رسید و در همین دوران، در ماه می 1990، کرواسی اولین انتخابات چند حزبی اش را پس از 50 سال برگزار کرد. فرانیو توجمان به عنوان برنده انتخابات اعلام شد و آتش یکی از جنجالی‌ترین بازی‌های فوتبال را روشن کرد.

در حقیقت آن بازی هیچگاه شروع نشد. پیش از شروع بازی، خشونت بین هواداران دو آتشه دینامو “پسرهای بدِ آبی” و “دلیه”، هواداران افراطی ستاره سرخ  به رهبری خلافکار بدنام، آرکان، آغاز شد. در پاسخ به سنگ‌هایی که از طرف پسرهای بدِ آبی پرتاب می‌‎شد، دلیه‌ها صندلی‌ها را می‌کندند و پرتاب می‌کردند و شعار می‌دادند ” زاگرب متعلق به صربستان است” و ” توجمان را می‌کشیم”. هواداران تیم میزبان سپس به داخل زمین حمله کردند و یک شورش تمام و کمال به پا شد.  در میان این ضرب و شتم، بوبان لگدی به یک مامور پلیس زد زیرا ستاره جوان دینامو احساس می‌کرد با یکی از هواداران باشگاهش بدرفتاری شده است.

 

لگدی که بوبان برای حمایت از هوادار دینامو زاگرب به یک مامر پلیس زد را بسیاری آغاز جنگ بالکان توصیف می‌کنند.

 

بوبان در این رابطه گفت:” آن موقع شهرت زیادی داشتم و آماده بودم زندگی و فوتبالم را به خطر بیندازم. همه این‌ها برای یک ایده‌آل، برای یک جنبش، برای جنبش کرواسی.”

برخی آن را “لگدی که جنگ را آغاز کرد” خواندند و مدعی شدند که آن شورش، باعث اتفاقات مخرب بعد شد.

استویانوویچ، دروازه‌بان ستاره سرخ گفت:” آن بازی شروع پایان یوگسلاوی بود. پیش از بازی از ما در زاگرب به خوبی پذیرایی شد- ما در هتل بودیم و اتفاق عجیبی ندیدیم. در جریان گرم کردن پیش از بازی، سنگ به سوی ما پرتاب می‌شد و سپس مربی گفت  “به رختکن برویم”.

هنگامی که به سمت رختکن می‌رفتیم، هواداران دینامو روی سکوهای شمالی بودند و هواداران ستاره سرخ روی سکوهای جنوبی. تماشای آن لحظات خیلی بد بود ولی به موقع زمین را ترک کردیم. وارد بخش VIP شدیم و منتظر پلیس بودیم تا مسیر را برای ما باز کند تا به بلگراد برگردیم. خیلی عجیب بود که حتی بازی برگزار نشد. رقابت بزرگی بین ما و دینامو بود ولی قبلاً هیچ اتفاقی رخ نداده بود. انگار که یک نفر از ورزش برای اهداف جنبش‌اش سوء استفاده می‌کرد.”

اتحادیه فوتبال یوگسلاوی، بوبان را برای 6 ماه از فوتبال محروم کرد و به این ترتیب، او در جام جهانی حضور نداشت. در آخرین بازی دوستانه‌شان پیش از رقابت‌ها، یوگسلاوی در میان سوت‌های اعتراضی هواداران جنبش کرواسی با هلند در زاگرب بازی کرد.

هادژی‌بگیچ ادامه داد:” تجربه سورئالی بود. شوکه شدن‌مان هنگامی که آنها در حین پخش سرود ملی ما را هو می‌کردند را به یاد دارم. 9 ما قبل‌تر در همان ورزشگاه، اسکاتلند را 3-1 بردیم و به شدت تشویق شدیم. ناخوداگاه واکنش نشان دادم، دست زدم و فریاد کشیدم ” یالا، ما 11 نفر مقابل آنها 20 هزار نفر” که این واکنش من در تصاویر تلویزیونی ثبت شد. ما برای جام‌جهانی آماده می‌شدیم و هواداران خودمان، ما را هو می‌کردند.”

هادژی‌بگیچ با این عقیده که رشد ملی‌گرایی باعث اختلاف در رختکن یوگسلاوی شده بود، مخالف است. او تاکید کرد:” هیچگاه تنشی بین بازیکنان با ملیت‌های متفاوت حس نکردم. من در سارایه‌وو به دنیا آمده‌ام ولی افتخار می‌کردم که اهل یوگسلاوی‌ام و تمامی هم تیمی‌هایم احساسی مشابه داشتند. گاهی درباره کلیشه‌های مردم از جمهوری‌های مختلف یوگسلاوی شوخی می‌کردیم ولی این‌ها فقط شوخی‌های داخل رختکن بود که در هر تیمی و در هر گروه دوستانه‌ای وجود دارد. هیچگاه هیچ چیزی در تیم ما تغییر نکرد. همگی از اتفاقاتی که در اطراف‌مان رخ می‌داد، آگاه بودیم ولی به آن توجه نمی‌کردیم.”

 

آخرین شادی

اتفاقات خارج زمین، ستاره سرخ بلگراد را در فصل 91-1990 از مسیر خارج نکرد. جنگ استقلال کرواسی چند هفته پیش از همکاری پروسینچکی، هافبک کروات و درایگا بینیچ، مهاجم صرب در یکی از زیباترین گل‌های تاریخ رقابت‌ها که توسط پانچف، مهاجم مقدونیه‌ای در نیمه‌نهایی رقابت‌ها مقابل بایرن مونیخ به ثمر رسید، شروع شد. آنها به کمک گل به خودی دقایق پایانی کلاوس اوگن‌تالر، کار را مقابل 80 هزار هوادار در بلگراد تمام کردند. استویانوویچ در این رابطه گفت:” آخرین دیداری که در چنین مقیاسی در یوگسلاوی سابق برگزار شد، آن دیدار بود. وقتی بایرن آن گل به خودی را در پایان زد، غوغایی در ماراکانا برپا شد.

فینال مقابل مارسیِ کریس وادل، پس از تساوی 0-0 به ضربات پنالتی کشیده شد. استویانوویچ ادامه داد:” در 8 بازی پیش از آن، بسیار تماشایی کار کرده بودیم و فوتبالی جذاب با گل‌های متعدد به نمایش گذاشته بودیم. ولی کادر فنی ما به دقت عملکرد مارسی را زیر نظر داشت. لیوپکو پتروویچ، سرمربی ما، گفت “می‌خواهید فینال را آنطور که من می‌گویم بازی کنیم و ببریم، یا همانطوری که تا به الان بازی کردیم بازی کنیم بدون اینکه تضمینی برای کسب جام به شما بدهم؟”. البته که همه ما می‌خواستیم جام را کسب کنیم.

 

قهرمانی ستاره سرخ در جام باشگاه‌های اروپای 1991 بار دیگر قدرت فوتبال یوگسلاوی در آن زمان را ثبات کرد.

 

پتروویچ به ما گفت که نیازی نیست گل بزنیم. او گفت”  بازی 0-0 تمام می‌شود، استویانوویچ یک پنالتی می‌گرد و ما قهرمان اروپا می‌شویم”. و این همان اتفاقی بود که رخ داد- فوق‌العاده بود. می‌توانید از خود لیوپکو هم بپرسید!”

ستاره سرخ برای دومین فصل پیاپی قهرمان لیگ یوگسلاوی هم شد  آخرین دوره رقابت‌ها پیش از تعطیلی آن. پیش‌تر در آن فصل، دیداری بین هایدوک اشپلیت و پارتیزان بلگراد، به خاطر هجوم هواداران کروات به سمت تیم پارتیزان، بیرون کردن آنها از زمین و آتش زدن پرچم یوگسلاوی، نیمه‌کاره رها شد.

یک سال پس از شورش ورزشگاه ماکسیمیر، وقتی ستاره سرخ به زاگرب رفت تا با دینامو در هفته‌های پایانی فصل روبرو شود، مقابل چشمان توجمان، میزبان توانست بازی باخته را با برتری 3-2 به پایان برساند. پتروویچ بعدها گفت:” ما 2-0 جلو افتادیم ولی دینامو صاحب یک پنالتی جنجالی شد. بین دو نیمه، شدیداً به داور اعتراض کردم و از آنچه او به من گفت، دریافتم که ما باید به دلایل سیاسی در آن بازی شکست می‌خوردیم. توجمان روی سکوها بود و نمی‌خواست شاهد جشن یک تیم صربستانی مقابل چشمانش در زاگرب باشد، آن هم در دوره ای که او سعی داشت یک دولت مستقل بسازد.”

چند روز پیش از آن بازی، ستاره‌های کروات، پروسینچکی، بوبان و شوکر، همگی در پیروزی درخشان 7-0 یوگسلاوی مقابل جزایر فارو در مقدماتی یورو 92 گلزنی کرده بودند. آنها دیگر هیچگاه برای این تیم ملی بازی نکردند. در همان تابستان، بازیکنان کروات از تیم ملی یوگسلاوی کنار کشیدند و بعدها به کشور مستقل‌شان کمک کردند که در جام جهانی 1998 به مقام سوم برسد. باژدارویچ گفت:” مدتی بود که صحبت جدایی بازیکنان کروات شنیده می‌شد ولی وقتی آنها از تیم ما جدا شدند، ضربه سختی خوردیم. ما فکر نمی‌کردیم که با آنها برای همیشه خداحافظی  کرده باشیم، بلکه فکر می‌کردیم وقتی در عرض چند ماه اوضاع آرام شد، دوباره بازخواهند گشت.”

با وجود اعلام استقلال در ژوئن 1991، جنگ در کرواسی برای چهار سال دیگر ادامه پیدا کرد. گفته می‌شود که 20 هزار نفر جان‌شان را از دست دادند و بیش از نیم میلیون نفر مجبور به ترک خانه‌های‌شان شدند. اسلوونی هم اعلام استقلال کرد و باشگاه‌های کرواسی و اسلوونی، از لیگ یوگسلاوی خارج شدند.

ستاره سرخ هم دچار بحران شد زیرا به مرحله فروپاشی رسید. پروسینچکی به رئال مادرید پیوست، بینیچ به اسلاویا پراگ رفت و استویانوویچ به آنتورپ. استویانوویچ گفت:” اتفاق تلخی بود – این تصمیمات باشگاه نبود که باعث فروپاشی شد، بلکه دلایل سیاسی پشتش بود. سال قبلش قهرمان اروپا شده بودیم. من پیشنهادی از رئال اوویه‌دو داشتم ولی ستاره سرخ به من گفت که یک سال دیگر بمانم. من ماندم، قهرمان اروپا شدیم و پیشنهادی از آنتورپ دریافت کردم. به باشگاه گفتم و جواب آنها این بود: “کشور در حال متاشی شدن است، تو باید بروی”.

ستاره سرخ با پیروزی 3-0 مقابل کولوکولو در توکیو، قهرمان جام بین قاره‌ای شد ولی در سوپرجام اروپا مقابل منچستریونایتد در الدترافورد 1-0 شکست خورد. این جام معمولاً رفت و برگشتی بود ولی اعلام شد که بازی کردن در بلگراد خطراتی به همراه دارد. بازی‌های خانگی ستاره سرخ به مجارستان و بلغارستان منتقل شد ولی آنها باز هم توانستند به فینالی دیگر برسند، این بار به رهبری پانچف و ساویسویچ که رتبه دوم توپ طلا 1991 را به صورت مشترک از آن خود کردند. این زوج در تیم ملی یوگسلاوی هم حضور داشتند و پلاوی با صدرنشینی در گروه 4 مقدماتی یورو 92 و با حذف دانمارک، به رقابت‌ها راه یافت. ولی با اعلام استقلال مقدونیه در سپتامبر 1991، آینده پانچف هم نامشخص شد.

 

محرومیت و انحلال

در مارس 1992، سیاست بار دیگر بر فوتبال سایه انداخت، روزی که ستاره سرخ در دیدارهای لیگ به مصاف پارتیزان رفت. معمولاً رقبای سرسخت بلگرادی و هوداران دو آتشه دو باشگاه، در تشویق گروه شبه نظامی تحت عنوان “ببرها” که پلاکاردهای “20 مایل تا ووکوار” و “10 مایل تا ووکوار” و “به ووکوار خوش آمدید” را در دست می‌گرفتند، متحد می‌شدند (توضیح مترجم: ووکوار، شهری در شرق کرواسی که یکی از معروف‌ترین جنگ‌های تجزیه کرواسی به مدت 87 روز در آن انجام شد). اینها غنیمت‌هایی بود که در طول جنگ کرواسی از شهرها به دست آورده بودند. رهبری ببرها با آرکان بود که نیروهای بسیاری را از “دلیه”، هواداران دو آتشه ستاره سرخ، جذب کرده بود. او بعدها به جرم جنایت جنگی مجازات شد.

در همان ماه، اتفاقات سیاه دیگری در یوگسلاوی اتفاق افتاد. بوسنی و هرزگووین اعلام استقلال کرد و جنگ بوسنی آغاز شد. نیروهای صرب، شروع به محاصره سارایه‌وو کردند که 4 سال طول کشید و به قتل عام در شهر بیه‌لینا ختم شد. درست 19 روز پیش از دیدار یوگوسلاوی با انگلیس در یورو 92 ، مربی متولد سارایه‌ووی آنها استعفا داد. اوسیم گفت: ” کشور من شایسته حضور در رقابت‌های جام ملت‌های اروپا نیست.”

بازیکنان اهل بوسنی هم جدا شدند. هادژی‌بگیچ که کاپیتان تیم بود گفت:” کار خیلی سختی بود ولی چاره‌ای نداشتیم. به محض شروع اولین درگیری نظامی، با مربی و چند تن از مسئولین صحبت کردم و توافق کردیم که بازی کردن در رقابت‌ها تقریباً غیرممکن است. به عواقب فوتبالی آن کار فکر نکردم. جنگی در کشور من شروع شده بود، مردم می‌مردند، خانه‌های‌شان را ترک می‌کردند و به زن‌ها تجاوز می‌شد. ما همه امیدوار بودیم که این اتفاقات در عرض چند هفته یا ماه به اتمام برسد. تصور نمی‌کردیم که دنیا اجازه دهد در مرکز اروپا جنگی آغاز شود.”

پایان تلخی برای دوران ملی این بازیکن 34 ساله رقم خورد. پانچف هم کنار کشید و یوگسلاوی با برگزاری دیدار دوستانه مقابل ایتالیا در فیورنتینا، خود را آماده رقابت‌ها می‌کرد و سپس با پروازی راهی سوئد شدند که در یورو شرکت کنند. اما آنها مدت زیادی نماندند. وقتی راتکو ملادیچ، ژنرال صرب، دستور داد که محاصره در سارایه‌وو شدیدتر شود، سازمان ملل با تحریم یوگسلاوی واکنش نشان داد. فیفا و یوفا با محروم کردن تیم ملی این کشور از رقابت‌های ملی فوتبال واکنش نشان دادند. دانمارک جای آنها را در یورو گرفت و قهرمان رقابت‌ها شد.

باژدارویچ گفت:” انگار هر آن چیز که برایش کار کرده بودم و به اتفاق افتادنش امید داشتم، از من گرفته شد. فوتبال خوبی ارائه می‌کردم و شاید بعد از رقابت‌ها به بارسلونا می‌رفتم، کسی چه می‌داند؟ وقتی دانمارک قهرمان شد، حس بدتری به من دست داد زیرا می‌دانستم که ما باید به جای آنها می‌بودیم. برای همه ما پیشامد تلخی بود ولی به هیچ وجه با اتفاقاتی که در وطن رخ می‌داد قابل قیاس نبود. مردم کشته می‌شدند.”

 

ستاره کروات یوگسلاوی بعدا با پیراهن تیم ملی کرواسی عنوان سوم جام‌جهانی 1998 را به دست آوردند.

 

یوگسلاوی که از جام جهانی 1994 و یورو 96 محروم شده بود، تا سال 1998 نتوانست در رقابت بزرگی شرکت کند و در آن بازی‌ها، تیم‌شان متشکل از صربستان و مونته‌نگرو بود. تمام باشگاه‌های یوگسلاوی تا سال 1995 از رقابت‌های اروپایی کنار گذاشته شدند. ستاره‌های تیم قهرمان ستاره سرخ در تابستان 92 راهی ایتالیا شدند- پانچف به اینتر، یوگوویچ به سامپدوریا، سینیشا میهایلوویچ به رم و ساویسویچ به میلان، جایی که او دو سال بعد ستاره تیم قهرمانش در رقابت‌های اروپایی بود. میاتوویچ پارتیزان را ترک کرد و در سال 1993 راهی والنسیا شد و بعدها به رئال مادرید پیوست و قهرمانی اروپا را با این تیم در فینال 1998 مقابل یوونتوس به دست آورد.

در ژوئن 1992 آخرین چیزی که آن نسل یوگسلاوی می‌خواست تماشا کند، رقابت‌هایی بود که از دست داده بود. هادژی‌بگیچ گفت: ” چیزهای مهم تری در ذهن من بود. می‌توانم یک چیز را با قاطعیت به شما بگویم: اگر کنار هم می‌ایستادیم، اگر در شرایط عادی در آن رقابت‌ها شرکت می‌کردیم، اگر فرصت رقابت داشتیم، مطمئنم که قهرمان می‌شدیم. ما قهرمان یورو 92 می‌شدیم.”

 

 

عنوان اصلی مقاله: 368 Days: The Fall of Yugoslavia نویسنده: Chris Flanagan نشریه / وبسایت: FourFourTwo زمان انتشار: تابستان 2021
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *