آنالیز: چگونه آلمان تاکتیکی‌ترین پیروزی یورو 2020 را مقابل پرتغال به دست آورد

به سختی می‌توان بازی تراز اول دیگری را به یاد آورد که نتیجه آن با چنین قاطعیتی به وسیله ترفندهای تاکتیکی تعیین شده باشد. یواخیم لوو وینگ- بک‌های خود را در عرض و جلوی زمین نگه داشت و آلمان هر چهار گل- و یک گل مردود شده دیگر به دلیل آفساید میلیمتری- را به شیوه یکسانی به ثمر رساند.

 

هفت‌یک- گاهی ویژگی تاکتیکی کلیدی یک بازی چندان محسوس نیست. این ویژگی می‌تواند نفوذ فریب‌دهنده توسط یک مهاجم، بازی یک مدافع کناری در مناطق هجومی‌تر از حالت عادی یا حضور یک وینگر در میانه میدان باشد که به آرامی ایجاد فشار می‌کند یا باعث خلق موقعیت‌هایی می‌شود که همگی منجر به گل نمی‌شوند.

و گاهی این ویژگی کاملا آشکار است: ویژگی‌ای که با تماشای هایلایت‌های بازی به وضوح مشخص است و نیازی به دیدن کل 90 دقیقه نیست.

در جریان پیروزی 2-4 آلمان برابر پرتغال در روز شنبه، بیشتر مورد دوم دیده شد. در واقع به سختی می‌توان بازی تراز اول دیگری را به یاد آورد که نتیجه آن با چنین قاطعیتی به وسیله ترفندهای تاکتیکی تعیین شده باشد. یواخیم لوو وینگ- بک‌های خود را در عرض و جلوی زمین نگه داشت و آلمان هر چهار گل- و یک گل مردود شده دیگر به دلیل آفساید میلیمتری- را به شیوه یکسانی به ثمر رساند.

تصمیم لوو برای ادامه استفاده از سیستم شدیدا مورد اعتراض 3- 4- 3 حرکتی جسورانه بود اما نتیجه خارق‌العاده‌ای به همراه داشت. در جریان شکست آلمان برابر فرانسه در اولین دیدارش در این تورنمنت، نشانه‌های مثبتی در حین نفوذ کیمیش از سمت راست و حضور رابین گوسنس در مناطق هجومی و کناره زمین در سمت چپ دیده شد. هرچند بازی ترکیبی آنها در اینجا بسیار فراتر از حدی بود که لوو امیدوار به انجام آن بود.

آلمان روی کاغذ در حین تصاحب توپ با سیستم 3-4-3 بازی می‌کرد اما در عمل ساختاری بسیار تهاجمی به خود می‌گرفت. این سیستم 5- 2- 3 بود و در بعضی مواقع به 5- 4-1 شبیه می‌شد- دو مدافع میانی، آنتونیو رودیگر و ماتیاس گینتر، چنان به کناره‌ها می‌رفتند که تقریبا به مدافعان کناری تبدیل می‌شدند. تونی کروس و ایلکای گوندوگان، دو هافبک میانی، در مرکز زمین جلوی متس هوملس می‌ماندند که در اکثر مواقع نقش سوییپر را ایفا می‌کرد.

این پایه‌ای مستحکم در اختیار آلمان قرار می‌داد تا سدی علیه ضدحملات پرتغالی‌ها داشته باشد که از اکثر آنها جلوگیری شد- به استثنای گل اول کریستیانو رونالدو که روی یک ضربه آزاد آلمانی‌ها شکل گرفت.

 

 

این شرایط در جلوی زمین به آلمان اجازه داد که وینگ- بک‌های خود را با بیشترین حالت تهاجمی به جلو فرستاده و خط حمله پنج نفره را شکل دهد. وینگ- بک‌ها گاهی پیشروترین بازیکنان در کنار سرژ گنابری، مهاجم نوک تیم، بودند که از پشت نفوذ می‌کرد. این خط حمله پنج نفره نسبت به خط دفاعی چهار نفره پرتغال برتری عددی داشت و همین موضوع باعث می‌شد یک نفر در تیر دورتر- معمولا گوسنس در سمت چپ- کاملا آزاد بماند.

اینجا مثال خوبی از دقایق ابتدایی بازی است. این مقابله پنج علیه چهار است: یک بازی عددی ساده. برناردو سیلوا، حاضر در سمت راست خط میانی در سیستم 1-4- 1-4 پرتغال، مجبور به عقب کشیدن شده و به مدافع پنجم تبدیل می‌شود.

 

 

به هرحال ظاهرا این برنامه فرناندو سانتوس بود. اینجا مثالی از زمانی است که چهار مدافع پرتغال به طور فشرده کنار هم قرار گرفته‌اند تا روی سه مهاجم اصلی آلمان تمرکز کنند و برناردو سیلوا و دیه‌گو ژوتا، بازیکنان کناری، عقب کشیده‌اند تا با وینگ- بک‌ها یارگیری کنند و همین موضوع دفاع چهار نفره پرتغال را به شش نفره تغییر می‌دهد.

 

 

اما آنها هنوز مشکلاتی داشتند. این شرایط در ابتدا به این دلیل به وجود آمد که گینتر، مدافع میانی سمت راست آلمان، برای قرار گرفتن در موقعیت سانتر پیش کشید. این توپ به سمت تیر دورتر به شکل درخشانی توسط گوسنس به گل تبدیل شد، هرچند پس از آن مردود اعلام شدد چون گنابری، در مرکز تصویر، در موقعیت آفساید برای اثرگذاری روی آن تلاش کرده بود.

 

 

با این حال حضور گینتر در حملات ادامه پیدا کرد و بازی‌سازی آلمان روی همان سمت متمرکز شد.

 

 

این شرایط به این معنا بود که بازیکن نادیده گرفته شده در جمع پنج بازیکن هجومی آلمان همیشه گوسنس در تیر دورتر بود. اینجا بازی عددی ساده دیگری است: چهار مدافع پرتغال رروی چهار مهاجم آلمان تمرکز کرده‌اند- کیمیش، یکی از آنها، در سمت نزدیک کمی بیرون تصویر قرار دارد- بنابراین گوسنس آزاد است. گینتر با ارسال توپی بلند و مورب او را پیدا می‌کند. برناردو، بازیکن هایلایت شده، در جایگاهی نیست که پاس را قطع کند یا بین گوسنس و دروازه قرار بگیرد.

 

 

اینجا مثال دیگری از حضور گوسنس در فضای زیاد پشت سر نلسون سمدو است و کیمیش بازی را در اختیار او می‌گذارد.

 

 

و اینجا موقعیتی مشابه است که هوملس پاسی مورب را در کناره‌ها به گوسنس می‌رساند. قابل توجه‌ترین نکته در اینجا جاگیری مثلث هجومی آلمان است. گنابری هر دو مدافع میانی را مشغول خود کرده و کای هاورتز و توماس مولر جاگیری فوق العاده‌ای در فضاهای کنار محوطه جریمه دارد تا اطمینان حاصل کنند که مدافعان کناری پرتغال رو به داخل قرار می‌گیرند و نمی‌توانند به درستی از بال‌ها دفاع کنند.

 

 

از این نظر اینجا مثال خوبی است که نشان می‌دهد آنها چطور به فضاهای داخلی کشیده شده و سپس امکان دفاع در کناره‌ها را از دست دادند. هوملس مالکیت توپ را در اختیار دارد و رافائل گریرو، مدافع چپ پرتغال، روی هاورتز در کانال داخلی تمرکز کرده است. هرچند هوملس توپ را برای کیمیش در سمت نزدیک می‌اندازد و گریرو با ناامیدی برای قطع توپ تلاش می‌کند اما در نهایت جایگاه ابتدایی او برای دسترسی به توپ بسیار محدود است و کیمیش در پشتش قرار دارد.

 

 

 

و سپس نوبت به ثمر رسیدن گل‌هاست که همگی مستقیما روی برنامه بازی مشخص آلمان وارد دروازه می‌شوند.

روی گل مساوی، کیمیش توپ را در سمت راست دریافت می‌کند، بار دیگر گوسنس را در تیر دورتر رها می‌بیند و بازی را- با پای چپ ضعیف‌ترش- عوض می‌کند و والی نیمه سانتر- نیمه شوت گوسنس با برخورد به روبن دیاش به گل تبدیل می‌شود.

 

 

 

گل دوم تقریبا برعکس است. این بار این کیمیش است که روی تیر نزدیک آزاد است. مولر دو بار برای رساندن توپ به او تلاش می‌کند و سپس کیمیش در تیر دورتر آزاد است و ارسال توپ او باعث گل به خودی دیگری می‌شود که این بار به نام گریرو نوشته شد.

 

 

 

دو گل به خودی نشان می‌دهد که مدافعان پرتغال در بهترین شرایط خود نبودند اما این هشدار را نیز به همراه دارد که یک مربی با تجربه سانتوس هیچ راه حلی برای تسلط آلمان در کنارها پیدا نکرد. به هرحال این سیستم چندان باعث شگفتی نبود- لوو با همان ساختار و ترکیب اصلی بازی اول به میدان رفت- و با این وجود سانتوس هیچ پاسخی در آستین نداشت.

تلاش از روی استیصال این تیم برای دنبال کردن وینگ- بک‌های حریف گاهی منجر به پنج نفره شدن دفاع خودشان می‌شد اما به سختی می‌توان به خاطر آورد که سانتوس هرگز از این سیستم در تیم ملی پرتغال استفاده کرده باشد و در طول این بازی نیز به استفاده از دفاع چهار نفره ادامه داد.

opta

این مربی در عوض بین دو نیمه برناردو سیلوا را قربانی کرده و رناتو سانچز را جانشین او در سمت راست کرد؛ شاید امیدوار بود که او توانایی بیشتری در دنبال کردن گوسنس داشته باشد. چنین اتفاقی رخ نداد.

وقتی مولر پنج دقیقه پس از شروع نیمه دوم پاسی را برای گوسنس نفوذ کرده ارسال کرد، سانچز چندین متر از موقعیتی که قادر به متوقف کردن این بازیکن باشد، دور بود. گوسنس توپ را با دقت به دهانه دروازه فرستاد و هاورتز جلوتر از تمامی مدافعان میانی پرتغال که شاید امیدوار به ثبت سومین گل به خودی بودند با نوک پا توپ را به گل تبدیل کرد.

 

 

 

سانچر مشخصا نتوانست جلوی این حرکات را بگیرد، بنابراین تلاش بعدی سانتوس برای حل این مشکل استفاده از رافا سیلوا بود که بازی را در دیدار ابتدایی پرتغال برابر مجارستان با قدرت هجومی‌اش عوض کرد اما او نیز کاری در برابر توانایی هجومی گوسنس از پیش نبرد.

بخشی از ارزش حضور گوسنس در تیر دورتر قدرت او در هوا بود و در حالی که سیلوا عملکرد بهتری در تعقیب نفوذهای این بازیکن داشت اما باز هم در جایگاهی نبود که مانع از به ثمر رسیدن گل چهارم با ضربه سر او شود. البته که این گل روی سانتر دیگری از کیمیش زده شد.

 

 

 

اما این موضوع واقعا به عدم توانایی برناردو، سانچز یا سیلوا در تعقیب بازیکن مربوط نیست. تمام این شرایط به سیستم مربوط است.

لوو مشخصا عملکردی بهتر از سانتوس داشت، در دیداری که مطمئنا کامل‌ترین پیروزی تاکتیکی یورو 2020 خواهد بود.

 

 

عنوان اصلی مقاله: Germany’s 3-4-3, Euro 2020’s worst-kept secret, tore Portugal to shreds نویسنده: Michael Cox نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: 20 ژوئن 2021
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *