مینو رایولا؛ پیتزا فروشی که جنجالیترین ایجنت دنیا شد
هفت یک– اگر مجبور بودید شغل مینو رایولا را از ظاهر و لباس او حدس بزنید، میگفتید: پیشخدمت یک پیتزا فروشی در شهری کوچک که روز تعطیلش را سپری میکند. در حقیقت، رایولا با کار در رستوران خانوادهاش بزرگ شد و کارش نیز بیعیب و نقص بود. از لحظهای که او را در محوطه واحد کوچکش در زیر آپارتمان والدینش در مرکز شهر هارلمِ هلند ملاقات کردم، او سعی میکند همه خواستههای من را پیشبینی و فراهم کند. دقیقا کجا میخواهم بنشینم؟ آیا قرار است برایم نوشیدنی انرژیزا مهیا کند؟ آیا با این ژاکت گرمم شده است؟
این هلندی-ایتالیایی تپل کوتاه و عینکی، مسلما تاثیرگذارترین ایجنت فوتبال جهان است. تصادفی نیست که منچستریونایتد در تابستان امسال با سه موکل او عقد قرارداد کرد: پل پوگبا (با رکورد انتقال جهانی 3/89 میلیون پوند)، زلاتان ابراهیموویچ و هنریک میخیتاریان. اما در بین دستچینهای رایولا، ماریو بالوتلی هم هست؛ استعداد بزرگ این نسل که هرگز به جاییکه میتوانست، نرسید. رایولا را دوست داشته یا از او متنفر باشید (همانگونه که سر الکس فرگوسن بود)، او به سر و شکل دادن بازار نقل و انتقالات کمک میکند. او یکی از مهمترین چهرههایی است که تعیین میکند کدام بازیکن به کدام باشگاه برود.
برای کمک به من در مسیر درک چگونگی کسب و کارش، با رایولا چند صد متری تا محل زندگی او، جاییکه همه چیز آغاز شده- هارلم زیبا، گروت مارکت باستانی یا میدان “بازار بزرگ” هارلم قدم زدیم. این خانواده در سال 1968، هنگامیکه رایولا نوزاد بود، از جنوب ایتالیا به هارلم نقل مکان کرد. چندین گروه با هم مهاجرت کردند. او میگوید حدود 35 نفر از آنها در سه خانه مجاور زندگی میکردند. خانواده، یک رستوران فروش پیتزا به نام ناپولی، در گروت مارکت افتتاح کرد.
ما کم کم روی صندلیهای بیرون رستوران ایتالیایی در این منطقه مستقر میشویم. درحالیکه رایولا شرایط ملک سابق را بررسی میکند، مالک رستوران یک اسپرسو رایگان برای من میآورد. یک رهگذر دستی تکان داده و رایولا فریاد میزند، “هی، اوضاع چطوره؟” سپس به من رو میکند و میگوید:” اصلا نمیدونم کیه.”
او به خاطر میآورد:” پدرم روزی 18 ساعت، گاهی اوقات 20 ساعت در اینجا کار میکرد. درباره کار کردن، او افراطی است. وقتی 11 یا 12 سالم بود، برای شناخت بیشتر پدرم به محل کارش رفتم. او در آشپزخانه بود، پس چه کاری میتوانستم انجام دهم؟ میتوانستم ظرف بشورم، من هنوز هم شستوشو را دوست دارم. این کار و تمیزکاری به من به نوعی آرامش میدهد، دیدن نتیجه فوری کار.
خیلی زود، مینوی کوچک لباس گارسونی بر تن کرد. این کار و گفتوگو با مردم به مثابه هدیهای برای او بود (بهطور کلی دو برابر سریعتر از یک فرد عادی) او از مشتریان سوال میکرد که چه احساسی هنگام خوردن غذا دارند، سپس یک منوی شخصی برای آنها مهیا میکرد. اگر مشتری معمولی در حال طلاق گرفتن بود، پسرک برای یک گفتوگوی صمیمی و درد و دل کنار او مینشست. این مدل کسب و کار به نتیجه رسید: طبق شمارش رایولا، خانواده در نهایت توانست 11 رستوران تاسیس کند.
رایولا بهتر از پدرش هلندی صحبت میکرد و وقتی نوجوان بود، از طرف او با بانکها مذاکره یا با شهردار هارلم دیدار میکرد. او همچنین به زبان ایتالیایی یا حداقل لهجه ناپلی مسلط بود. هنگامیکه یک مشتری رستوران از کسی که مواد اولیه رستوران را فراهم میکرد، به خاطر رخ دادن مشکلی شکایت کرد، رایولا اوضاع را سر و سامان داد. او شرکتی به نام اینترمتزو تاسیس کرد که به شرکتهای هلندی کمک میکرد تا در ایتالیا فعالیتهای تجاری کنند.
از طرف دیگر، در سن 19 سالگی با خرید شعبه محلی مک دونالد و فروش آن به یک بساز-بفروش، میلیونر شد. خودش میگوید پس از آن دیگر پول انگیزه اصلیاش نبود. علاقه او در اوقات فراغت فوتبال بود. او در دوران نوجوانی بازیکن خوبی بوده، و در بیست و خردهای سالگی، پس از ترک تحصیل از مقطع کارشناسی رشته حقوق، تبدیل به مدیر فنی باشگاه حرفهای محلی، به نام اف سی هارلم (که حالا منحل شده) شد. او با طرحی جسورانه در حال عقد قرارداد با نوجوانی درخشان به نام دنیس بِرگکمپ از آژاکس آمستردام بود، اما خیلی زود این معامله از سوی سایر مدیران محافظه کار قدیمی، منتفی شد.
در سال 1992، شرکت اینترمتزو با انتقال برایان روی، وینگر هلندی از آژاکس به فوجیا در ایتالیا پیشرفت کرد. خدمات شخصی رایولا شامل گذراندن هفت ماه با روی در فوجیا، و کمک به نقاشی خانه این بازیکن بود. رایولا در روزهایی که در فوجیا بود با همسر آیندهاش ملاقات کرد. او همچنین با دنیای عجیب فوتبال حرفهای آشنا شد.
رایولا که از نظر فیزیکی شبیه شخصیت داستانی انگلیسی بیلی بونتر بود، در بیزنس فوتبال یک غیرخودی محسوب و گاهی اوقات توسط فوتبالیها نادیده گرفته میشد. از او اغلب سؤال میکردند، “شما کی هستید؟” اما این نگاه متقابل بود. او به یاد میآورد:” من اصلا تحت تأثیر این فضا قرار نمیگرفتم.” بسیاری از مدیران برجسته فوتبال به دلیل اینکه بازیکنان سابق و محبوب باشگاه بودند، به این سمت منصوب شده بودند. او میگوید:” رابطه بازی، دنیای فوتبال را ضعیف میکند. شرایط احمقانه است زیرا آنها میخواهند آن را اینگونه احمقانه نگه دارند. این دنیای بستهای است، دارای پتانسیل هنگفت، و گردش مالی زیاد، اما اغلب توسط افرادی اداره میشود که من فکر میکنم آنها چه گهی هستند؟”
از نظر رایولا، یکی از معدود مدیران اجرایی باهوش، لوچانو موجی بود. اولینباری که رایولا در اوایل دهه 1990 برای ملاقات با او رفت، هنگامیکه موجی، مدیر فنی باشگاه ایتالیایی تورینو بود، قرار ملاقات برای ساعت 11 صبح تنظیم شده بود. رایولا که براساس شرایط وقتشناس و دقیق بود، ساعت 10.45 سر قرار رفت. او گفت: “من را به اتاقی بردند و مثل این بود که به دندانپزشکی رفتهام: حدود 25 نفر بودند که همه سیگار میکشیدند، به چیزهایی نگاه کرده و صحبت میکردند. ساعت 11:15 دقیقه بود و کسی سراغ من نیامد. بنابراین من به سمت منشی رفته و گفتم:”ممکن است به آقای موجی بگویید من منتظر هستم، و آیا میتوانید به من بگویید که او چه زمان خواهد آمد؟ او به من نگاه کرد و گفت: “همه این افراد منتظر آقای موجی هستند.”
رایولا، جوانی بیست و چند ساله و بدون داشتن ارتباط چندانی در فوتبال، مودبانه به منشی گفت که خواهد رفت.
او گفت:” دو ساعت بعد، در رستوران اتفاقی موجی را دیدم. همراه او آن 25 نفر نیز بوده و برای ناهار بیرون آمده بودند.” رایولا جلو رفت و این گفتوگو آنها انجام شد:
رایولا: آیا شما آقای موجی هستید؟
موجی: بله
رایولا: به نظر من اینکه من را معطل کردید بسیار بیادبانه بود.
موجی: شما کی هستید؟
رایولا: من رایولا هستم.
موجی: آه، شما رایولا هستید. اگر اینگونه با من ناخوشایند رفتار کنید، هرگز بازیکنی را در ایتالیا نمیفروشید.
اما خیلی زود، رایولا چند بازیکن در ایتالیا فروخت. او در فوجیا با زدنک زمان، سرمربی باشگاه، یک مرد معتاد به کار اهل چک، آشنا شده بود. آنها دائما در مورد فوتبال صحبت میکردند. یک روز رایولا به او گفت:” فوتبالیستی که شما میخواهید وجود ندارد. این یک بازیکن بینقص است: کسی که 17 کیلومتر در مسابقه دویده، مانند مارادونا دریبل زده و بتواند سختتر از آنچه تصور میکنید تمرین کند.”
اما پس از آن، در اواسط دهه 1990، از طریق ارتباطهایش با جمهوری چک، رایولا متوجه حضور بازیکن مورد دلخواه زمان شد- پاول ندود، مرد دیگری اهل چک. امروز رایولا میگوید:” پاول ندود افراطی بود. تنها چیزی که او در مورد خودش فکر میکرد این بود که نمیتواند فوتبال بازی کند. اما او میتواند سختتر از بقیه تمرین کند.” ندود میتوانست در باشگاهش با اشتیاق زیاد تمرین کند و سپس به خانه میرفت و خیلی سختتر در باغ خانه تمرین میکرد. در سال 1996، رایولا، ندود را به باشگاه جدید زمان، لاتزیو، فروخت.
این دو نفر اهل چک درسی که رایولا از پدرش آموخته بود را تقویت کردند: “افراطیون” موفق میشوند. رایولا خودش نیز تبدیل به یکی از همین افراد شد. در بیش از 20 سال اخیر تا امروز، او با یک چمدان کوچک در سراسر اروپا سفر کرده است. او اعتراف میکند:” این کار برای من هزینههایی داشته است. من بزرگ شدن فرزندانم را ندیدهام.” او می گوید با خانواده تا حدی به دلایل مسائل مالیاتی در موناکو زندگی میکنند.
اگر رایولا کتاب زندگینامه خود را بنویسد (همانطور که بعضی اوقات تهدید به این کار میکند)، باید آن کتاب را هنر معامله کردن نامید. او میگوید مذاکرات برای عقد قرارداد “مسابقات من” هستند. اپیزودی خواندنی در “متشکرم، مینو”، گزارشی از فوتبالیست پیشین هلندی، رودی تورپین، در مورد انتقالش از آژاکس به باشگاه کوچک خرافشاپ در سال 1998 وجود دارد. رایولا و تورپین برای دیدار با رئیس خرافشاپ به هتلی کوچک و نه چندان سطح بالا رفتند. بعد از صحبتهای ابتدایی توام با بیحوصلگی رایولا در مورد ندود، که هم دلگرمکننده و هم حسابگرانه بود، رئیس دستمزدی که برای تورپین در نظر گرفته بود را عنوان کرد. تورپین با خودش فکر کرد:” به نظر بد نمیرسد.” این بیشتر از رقمی بود که او در آژاکس دریافت میکرد. به هر حال، خرافشاپ تنها باشگاهی بود که او را میخواست.
اما رایولا فریاد زد:” آیا میدانید که او در آژاکس چقد درآمد دارد؟ این یک پیشنهاد جدی نیست. بیا رودی، ما نمیخواهیم وقت خود را تلف کنیم.” او بلند شد تا آنجا ترک کند، پس تورپین نیز با شجاعت بلند شد. رئیس از آنها خواست بمانند. در 20 دقیقه بعدی رایولا در مورد قراردادی مذاکره کرد (از جمله اضافه شدن هر چیز قابل تصوری) که “تورپین” در مورد آن میگوید:” تا حدود زیادی آینده من تضمین شد. نه تنها من چهار سال قراردادم را برای خرافشاپ بازی کردم، بلکه تقریبا تمام باقیمانده دوران ورزشی را آنجا ماندم.” این داستان واقعیت رایولا را نشان میدهد: حتی کوچکترین انتقالها میتواند زندگی کسی را تغییر دهد.
رایولا مرتبا از تورپین میخواست تا بیشتر شبیه ندود باشد. این اتفاق نیفتاد: پس از دوران ناامید کننده در خرافشاپ، تورپین در سن 25 سالگی از فوتبال خداحافظی کرده و با رضایت به دانشگاه رفت. با این حال، رویکرد رایولا در مورد یک بازیکن جوان جاهطلب آژاکس که در حدود سال 2001 با او روبرو شد- موثر واقع شد- یک مهاجم سوئدی با اصالت یوگسلاو به نام زلاتان ابراهیموویچ.
رایولا یک شخصیت اصلی در I Am Zlatan، زندگینامه ابراهیموویچ، است. جای تعجب نیست، زیرا شاید تاثیر اصلی و کلیدی در زندگی حرفهای یک فوتبالیست مدرن، مدیر برنامهاش باشد. این رابطه اغلب از آنچه در موردش بحث شده، نزدیکتر است؛ خیلی نزدیکتر از رابطهای که ممکن است بین بازیکن و مربی شکل بگیرد. این امر به ویژه در مورد رایولا صادق است که به اندازهای به بازیکنان نزدیک است که در مسائل خصوصی هم به آنها کمک میکند.
این دو پسر مهاجر در رستوران شیک ژاپنی یامازاتو در آمستردام با هم ملاقات کردند. ابراهیموویچ کت و شلوار پوشیده بود. او در کتاب خود مینویسد. “اما او چطور سر قرار آمد؟ شلوار جین و یک تی شرت نایک- و آن شکم، مانند یکی از بچههای سریال سوپرانوز، “(رایولا معتقد است که نپوشیدن کت و شلوار یک مزیت محسوب میشود، زیرا باعث میشود، مردم او را دست کم بگیرند.)
رایولا میتوانست هم محافظهکار و هم تهاجمی باشد، و او میدانست کدام روش مورد احترام و توجه زلاتان قرار میگیرد. آنطور که زلاتان گفت، رایولا غذاهای ژاپنی را نادیده گرفت، به سرعت پاستایی که برای شش نفر کافی بود را خورد و او را به خاطر عملکرد کمتر از حد انتظارش سرزنش کرد. او سوال همیشگی خود در مورد بازیکنان را از ابراهیموویچ هم پرسید:” آیا تو میخواهی بهترین بازیکن جهان شوی؟ یا بازیکنی که بیشترین درآمد را کسب کرده و داراییهایش را به نمایش بگذارد؟” البته ابراهیموویچ پاسخ داد که میخواهد بهترین باشد.
بازیکن سوئدی تحت تأثیر قرار گرفت. او بعد از آن مکالمه با رایولا دوباره تماس گرفته و از او خواست که مدیر برنامهاش باشد.
رایولا: [مکث طولانی] خوب است. اما اگر میخواهی با من کار کنی، باید چیزی که میگویم را انجام بدهی.
ابراهیموویچ: قطعا.
رایولا: اتومبیلها و ساعتهای گران قیمتت را بفروش و سه برابر سخت تمرین شروع کن. چون کارنامهات افتضاح است.
پس به زودی زلاتان مانند ندود شروع کرد تا سخت تلاش کند.
در آن مقطع، دشمن قدیمی رایولا، موجی، به باشگاه ایتالیایی یوونتوس نقل مکان کرده بود. او یک روز با رایولا تماس گرفت تا در مورد خرید ندود از لاتزیو سوال کند. رایولا مکالمه را بازگو میکند:
رایولا: ساعت مچی داری؟
موجی: ببین، بد اخلاق نباش؛ باشه؟
رایولا: چه ساعتی ملاقات کنیم؟
موجی: 12:00، در فلورانس
رایولا: من ساعت 11.50 صبح آنجا خواهم بود. اما من در ساعت 12.10 میروم و قیمت دو برابر میشود.
ساعت 12.10 موجی هنوز نیامده بود، بنابراین رایولا رفت. ندود درنهایت به یوونتوس پیوست و در سال 2003 جایزه توپ طلا را به عنوان بهترین بازیکن اروپا بهدست آورد. او که حالا بازنشسته شده، همچنان با رایولا در تماس است. این رایولا است: نزدیک به بازیکنان و دشمنِ باشگاهها و مدیران. (فیفا یک بار او را به دلیل اینکه رئیس این سازمان، سپ بلاتر، را “دیکتاتور پیر” خطاب کرده بود، جریمه کرد؛ زمانیکه رایولا برای مدت کوتاهی سعی در شرکت در انتخابات ریاست فیفا داشت.)
بسیاری از بازیکنان موکل رایولا، او را راهنمای همه فن حریف خود میدانند. ماریو بالوتلی یک بار به او زنگ زد که بگوید خانهاش آتش گرفته است. رایولا به او توصیه کرد با آتش نشانی تماس بگیرد. امروزه بازیکنان جوانتر با فیس تایم با او در تماس هستند. او مانند الگوی آنها عمل کرده و بازیکنان تلفن خود را نگه میدارند تا چیزهایی که میخواهند بخرند را به او نشان دهند: “نظرت در موردش چیه؟” او لبخندی از سر رضایت میزند.
آیا او بازیکنان را دوست خود میداند؟ او پاسخ میدهد: “99 درصد از آنها، بله”.
بنابراین او پوگبا را به عنوان موکلش نمیبیند؟ “من به هیچوجه او را موکلم نمیبینم. در واقع من به جرات میگویم، او مثل عضوی از خانواده من است.”
من میگویم که رایولا مدل یک پیتزا فروشی خانوادگی خدمترسان به مشتریهای معمولی را در یک آژانس نقل و انتقالات بازیکن اجرا کرده است. چشمانش برق میزند:” ناخودآگاه، بله. وقتی اینگونه میگویید مو به تنم سیخ میشود. و این درست است- ما خودمان را به عنوان یک پیتزا فروش نمیدیدیم.”
آن وقت چه بودی؟ “خانه. شما آمدید تا در خانه ما غذا بخورید.”
مدل کسب و کار او، فضای کاری او در هارلم را شکل داده: فوتبالیستها در دفاتر اداری احساس راحتی نمیکنند، بنابراین اساسا فضا مانند یک آشپزخانه ساخته شده و یک تلویزیون در گوشه برای نمایش مسابقات است. روی پیشخوان آشپزخانه یک نوشته وجود دارد؛ رستوران ایتالیایی ناپولی، هارلم.
معمولا تصور میشود که این باشگاهها و مربیان هستند که تصمیم میگیرند کدام بازیکنان را جذب کنند. با این حال اغلب، نیروی محرک مدیر برنامه است. رایولا توضیح میدهد:” من همیشه سعی میکنم برای یک بازیکن فرمولی تدوین کنم: این همان چیزی است که ما میخواهیم. ما نمیخواهیم بنشینیم و صبر کنیم و ببینیم که باد از کدام سمت میوزد.” او در سال 2004 تصمیم گرفت که ابراهیموویچ باید به “افراطیترین” باشگاه ایتالیا یعنی یوونتوس بپیوندد. او که یک شلوارک لب ساحلی پوشیده و به خاطر دوندگی غیرمنتظره در تورین، غرق عرق شده بود، معاملهای 16 میلیون یورویی با موجی انجام داد.
در یووه، ابراهیموویچ به چشم خودش دید که ندود چقدر سخت تمرین میکند. او به رایولا گفت:” من فکر میکردم شما اغراق میکنید، اما این حقیقت دارد.” ندود به مهاجم جوان گفت: “تو نمیدانی چه چیزی به دست آوردهای.” ابراهیموویچ اخلاق و تعهد کاری بازیکن اهل چک را با استعداد برتر خودش ادغام کرد.
دوران موفقیتآمیز 15 ساله این مهاجم سوئدی در لیگهای مختلف اروپایی یکی از ویژگیهای رایولا را فاش میکند: پیشبینی تغییرات در بازار نقل و انتقالات. رایولا میگوید:” شاید مغرورانه به نظر برسد. من هر تغییری در دنیای فوتبال اتفاق میافتد را پیش از آن میبینم.” در سال 2006 مشخص شد که موجی پیش از بازی، همیشه و برحسب عادت با داوران مسابقات یووه تماس میگرفت. رایولا متوجه شد که یووه به همین خاطر محکوم خواهد شد. ماهها قبل از مجازات این باشگاه و سقوط به لیگ دسته دوم ایتالیا، او انتقال ابراهیموویچ به اینترمیلان را ترتیب داد. در سال 2009 او را به بارسلونا منتقل کرد- انتقالی که به خاطر نیمکت نشین شدن این بازیکن توسط پپ گواردیولا اشتباه پیش رفت. هر حرف از نام گواردیولا هنوز باعث ناراحتی و عصبانیت ناخودآگاه رایولا میشود (“یک ترسو”، “مرد نیست” و غیره) و او به سرعت ابراهیموویچ را به آث میلان منتقل کرد.
سپس در سال 2012، رایولا این بازیکن را از ایتالیا بیرون برد. “او اصلا نمیخواست برود. اما من سالها بود به میلان میگفتم شما دیگر نمی توانید چنین دستمزدهایی را بپردازید.” اقتصاد فوتبال ایتالیا رو به زوال بود، در حالیکه قطریهای ثروتمند، پاری سن ژرمن را خریده بودند. ابراهیموویچ با اکراه به پاریس نقل مکان کرد- جاییکه در روزهای رو به زوال میلان، او سالانه 14 میلیون یورو در باشگاهی سطح بالا درآمد کسب میکرد.
ابراهیموویچ پس از 15 سال موکل رایولا بودن، پس از آنخل دی ماریا، در مجموع رقم انتقالها، دومین فوتبالیست گران قیمت تاریخ محسوب میشود. در آن زمان، باشگاهها مبلغی معادل 131 میلیون یورو هزینه نقل و انتقالاتی برای بازیکن سوئدی پرداخت کرده بودند و دوران حرفهای او به تنهایی برای ثروتمند شدن رایولا کافی بود. وقتی میپرسم آیا او 10 درصد از حقوق یک بازیکن را میگیرد، پاسخ میدهد:” یا بیشتر یا کمتر. اما این توافق شده و بسیار شفاف است.” با این حال، او اصرار دارد که پول را صرفا نتیجه جانبی کار میداند.
راهنمایی کردن مسیر حرفهای بازیکنان گاهی نیز اشتباه پیش میرود. ممکن است بزرگترین ناکامی رایولا مهاجم ایتالیایی، ماریو بالوتلی، باشد که هم اکنون در تیم متوسط نیس بازی میکند؛ استعداد بزرگ این بازیکن به بار ننشسته است. رایولا میگوید که بالوتلی غالبا به خاطر عاشق شدن از مسیر موفقیت دور میشود:” بالوتلی، ناخودآگاه یا آگاهانه، انتخاب کرده است که فوتبال را به عنوان هدف اصلی زندگی خود قرار ندهد. بنابراین همیشه پدیدههای حاشیهای وجود داشته که بر عملکرد او تاثیر میگذاشت. زلاتان اینگونه نبود، پوگبا چنین نیست، ندود اینطور نبود. اما اوآسیم بوی (یک استعداد به بار ننشسته هلندی در بین موکلان رایولا) مانند بالوتلی بود.
آیا رایولا مقصر عدم موفقیت بالوتلی است؟ “بله. اشتباه بزرگی که من در مورد دوران حرفهای او انجام دادم که اجازه دادم از منچسترسیتی به میلان برود، که این بر خلاف توصیه من بود. من باید میگفتم، تو با سیتی موفق میشوی، همین. اگر من این کار را با جدیت میکردم، او قبول میکرد.”
بسیاری از بازیکنان، احتمالا از جمله بالوتلی، خیلی علاقه ندارند به بالاترین درجه برسند. چرا آنها باید چنین چیزی بخواهند؟ آنها میتوانند بدون تلاش زیادی به میلیونها دلار برسند. رایولا پاسخ میدهد:” خب، درست است. به همین دلیل در مکالمات اخیرم، من یک سوال مهم از بازیکنان دارم: چرا شما فوتبال بازی میکنید؟ انگیزه شما چیست؟”
آنها چه جوابی میدهند؟
“خب، بیشتر آنها هنوز درباره این موضوع فکر نکردهاند. من آنها را به خانه فرستاده و میگویم “برو به این موضوع فکر کن.”
چند سال پیش، رایولا استعدادی فرانسوی را با عملکرد غیرقابل تردید کشف کرد. پل پوگبا در آن زمان نوجوان آیندهداری در منچستر یونایتد بود. او به تیم اول راه پیدا نکرد و رایولا به او گفت که حق او داده نشده، اما اضافه کرد که شاید او به هر حال باید بماند، به خصوص که یونایتد یک سرمربی فوقالعاده به نام “الکس فرگوسن” دارد. با این حال، در سال 2012 رایولا از یونایتد خواست تا قرارداد بهتری به پوگبا پیشنهاد دهد. او برای تعریف شرح مذاکرات، به انگلیسی صحبت کرد:
فرگوسن به رایولا: اگه بازیکن اینجا نباشه، باهات صحبت نمیکنم.
رایولا: بازیکن رو از رختکن بیارید و بگید اینجا بشینه.
پوگبا وارد میشود.
فرگوسن به پوگبا: تو نمیخوای این قرارداد را امضا کنی؟
پوگبا: ما با این شرایط این قرارداد را امضا نمیکنیم.
فرگوسن به رایولا: تو یه آدم متقلب و احمق هستی.
رایولا غافلگیر شد، البته تا حدودی به این دلیل که او معنی این کلمه را نمیدانست. (توضیح مترجم: فرگوسن از کلمه twat استفاده کرد که اصطلاحی غیرمودبانه است)
رایولا: این پیشنهادیه که سگهای من هم- من دو سگ دارم- امضا نمیکنن.
فرگوسن: به نظری اون چی میخواد؟
رایولا: این نه.
فرگوسن: تو یه آدم متقلب و احمق هستی.
فرگوسن در مورد رایولا در کتابش نوشت:”من از اولین لحظهای که او را دیدم، به او بیاعتماد بودم.”
رایولا شرایط باشگاههای بزرگ اروپا را بررسی کرده تا تصمیم بگیرد که پوگبا راهی کدام تیم شود. یوونتوس گفت:”ما او را به هر قیمتی میخواهیم. این بهترین بازیکنی است که در دنیا دیدهایم.” با این وجود، یووه از نظر تاریخی صبر زیادی در مورد جوانان نداشت. رایولا به پوگبا گفت:”این شاید گام خوبی برای تو نباشد.” اما پوگبا علاقمند به پیوستن به این باشگاه ایتالیایی بود.
رایولا مدعی شد که او در مورد حقوق و دستمزدی مذاکره میکرد که پوگبا را هم طراز با ارزش بازیکنان تیم اول قرار میداد. در ادامه از او پرسید:”چرا تو میخواهی به آنجا بروی؟” پوگبا پاسخ داد:” زیرا در زندگیام همیشه سختترین راه را انتخاب کردهام. این سختترین مسیر بود.” او در یوونتوس عملکرد درخشانی داشت و چهار بار متوالی قهرمان سری آ شد.
رایولا در تابستان امسال، ابراهیموویچ و پوگبا را به یونایتد آورد. چرا به باشگاهی ملحق شوید که به لیگ قهرمانان اروپا راه پیدا نکرده و به مدت سه سال پایینتر از حد انتظار ظاهر شده است؟ رایولا توضیح میدهد:”چون فکر میکنم: شما باید به باشگاهی بروید که به شما احتیاج دارد. این باشگاه به آنها احتیاج داشت. ”
او نیازهای یونایتد را در اوایل تابستان سال 2015 ، وقتی که این باشگاه با آنتونی مارسیال و ممفیس دیپای، دو مهاجم جوان قرارداد امضا کرد، پیش بینی کرده بود. رایولا ادعا می کند میدانسته آنها موفق نخواهند شد. ” آنها باید بلافاصله میدرخشیدند و چنین توانی نداشتند. مارسیال و دیپای وارد میشوند و میگویند “ما باید منچستر یونایتد را به پیش ببریم، یک سازمان غول پیکر؟” بنابراین سال گذشته به مدیران یونایتد گفتم، شما برای بازگرداندن تعادل به بازیکنی مانند زلاتان نیاز دارید. سپس توجهات معطوف زلاتان میشود. او این تجربه را داشته و جرات دارد مسئولیت را به عهده بگیرد.”
و رایولا میگوید، یونایتد به پوگبا نیز احتیاج داشت. او ادامه داد:” ببین، پوگبا میتوانست به هر باشگاه بزرگی برود. اما رئال مادرید به تازگی قهرمان لیگ قهرمانان شده بود. بارسلونا سه ستاره مانند مسی، نیمار و سوارز دارد. آنچه میبینید نتیجه نهایی سالها تلاش و آمادهسازی شرایط بوده است. من دو سال روی قرارداد منچستریونایتد با پل کار کردم.”
تصمیم گیرندگان یونایتد آشکارا به رایولا اعتماد دارند. سرمربی، ژوزه مورینیو از نظر تاریخی ترجیح میدهد با بازیکنانِ ژرژ مندس، ایجنت خودش، قرارداد امضا کند، اما حالا به نظر میرسد از همکاری با مرد هلندی خوشحال است. رایولا میگوید:” من مورینیو را از دوران حضور در اینتر میشناسم و در آنجا رابطه بدی داشتیم. من چیزهایی را در روزنامهها گفتم. اما فکر میکنم مورینیو به اندازه کافی باهوش است و میداند چه کاری انجام میدهم. در باشگاههایی که مرا درک میکنند، سه یا چهار بازیکن دارم. اکنون در یونایتد و قبل از آن در یوونتوس، میلان، پاری سن ژرمن.” رایولا میگوید در این موارد “مشاور داخلی” باشگاه میشود. بنابراین، منطقا، باید او را کمی مقصر عملکرد فعلی وحشتناک یونایتد دانست.
یونایتد در ماه آگوست مبلغ رکورد جهانی 105 میلیون یورو را برای پوگبا پرداخت کرد. رایولا گفته که فقط بخش محدودی از دستمزد بازیکنانش را دریافت میکند- اما آیا گزارش رسانهها مبنی بر اینکه باشگاهها به عنوان درصدی از هزینه انتقال، 20 میلیون یورو به او پرداخت کردهاند، درست است؟ او میگوید: “من نمیتوانم در مورد قرارداد صحبت کنم، اما در معاملهای مانند پوگبا، این فقط باشگاهها نیستند که از آن سود میبرند.”
آیا مبلغی از یوونتوس نیز دریافت کردید؟
“نه، نه اینطور که شما میگید.”
بنابراین شما از یوونتوس پول گرفتید؟
باید ببینم چگونه این حرف را طوری بیان کنم که یوونتوس نتواند از نظر قانونی من را اذیت کند. هوم، چطور میتوانم بگویم؟ (مکث طولانی.) بله، در این قرارداد یوونتوس تنها مالک حق و حقوق این بازیکن نبود.”
اما مالکیت شخص ثالث روی بازیکنان (TPO) ممنوع است؟
نه، بعد از آن این قانون وضع شد. بعداز آن انتقال (توسط فیفا در سال 2015)”
بنابراین تا قبل از اینکه TPO ممنوع شد، شما اغلب در انتقال بازیکنان سهم داشتید؟
“زیاد نه. اما گاهی اوقات.”
و پوگبا یکی از آنها بود؟
“این TPO نیست. مراقب تعریف قانونی از TPO باشید. اما بیایید بگوییم که در این مورد دست بالا برای ما بود. و سمت ما، منظور من سمت بازیکن است. ”
که دیگر چنین چیزی مجاز نیست؟
“دیگر مجاز نیست.”
یوونتوس اعلام کرد:”هیچ شخص ثالثی حق و حقوقی در مورد این بازیکن نداشت.”
رایولا از داشتن بازیکنان بزرگی در هر دورهای به خود میبالد و برنامه شلوغی پیش رو دارد. او گفت:” در تیم [جوانان] برزیل 9-8 بازیکن هستند که یکی بهتر از دیگری است. من (جیجی) دوناروما را در آث میلان دارم، که 17 ساله است و در حال حاضر دروازهبان آنهاست. من یک مهاجم بزرگ در یوونتوس، مویز کین، 16 ساله را در اختیار دارم که شاید امسال اولین بازی خود را انجام دهد.” به نظر نمیرسد رایولا مانند کسی باشد که قصد بازنشسته شدن داشته باشد.
بسیاری از بازیکنان پس از بازنشستگی، تمام پول خود را از دست میدهند. انجمن فوتبالیستهای حرفهای انگلیس تخمین زده است که 10 تا 20 درصد بازیکنان سابق ورشکسته میشوند. این چیزی است که رایولا در موردش خیلی فکر میکند:” نگاه کنید، اکنون بازیکنانی دارید که میتوانند 50 تا 200 میلیون یورو (در طول دوران حرفهای) کسب کنند. آیا آن را سرمایهگذاری می کنید یا نه؟ بازیکنان همیشه از آدمهای مختلف پیشنهادهایی دریافت میکنند.” او صدایش را مانند جوانی بیش از حد هیجانزده میکند:” مینو، یکی از دوستان من یک شرکت املاک دارد، و آنها قصد دارند این کار را انجام دهند و من 14 درصد سود دریافت میکنم، تضمینی!”
“اما شما همچنین باید مراقب بانکها باشید. بانکها میخواهند محصولاتی به شما بفروشند. اکنون من یک نمونه برنامه (سرمایهگذاری) برای بازیکنان مختلف دارم که با در نظر گرفتن همه، حدود 900 میلیون یورو ارزش دارد. و ما محافظهکارتر از محافظهکار هستیم. من همیشه به بازیکنان میگویم، “ما سرمایهگذاری نمیکنیم.” ما فقط میخواهیم که بازیکن بتواند فوتبالش را با حفظ پولی که به دست آورده تمام کند، و بیشتر- اما نه کمتر. آنچه من پیشنهاد میکنم این است: خانه خود را سریع بخرید، مِلک بخرید و در غیر این صورت پول خود را در بانک نگه دارید، حتی اگر بهرهاش کم باشد. نیازی نیست همیشه دنبال علایق خود باشید. پول را در تجارتهایی قرار ندهید که هیچ چیزی از آنها نمیدانید.
همه بازیکنان من در ابتدا میخواهند یک رستوران، هتل یا یک کافه بخرند. من اهل تجارت رستوران بوده و میگویم، به هیچوجه چنین چیزی به من نگویید، زیرا من خبر دارم این چه شغلی است.”
هر چیزی که قبلا بوده مفیدتر از الانش هست. الانش بدترین ایجنت برای طه بازیمنه مه هر سال باید ترتسفر کنه و هرگز تو قلب هیچ تیمی نمیمونه مخصاصا اینکه بسیار پول پرست و عوضی هست
همش یه طرف تعریفش از ندود هم یه طرف