ایده سوپرلیگ از کجا آمد؟ این یک رویای آمریکایی است

برعکس پرز، آنیلی و چند نفر دیگر- شامل هنری در یک دوره- گلیزرها و کرونکه هیچ تلاشی برای پنهان کردن اهانتی که نسبت به فوتبال دارند، به کار نگرفتند. اما باز هم میزان طمع و خودخواهی پشت این ریسک اخیر شوکه‌کننده به نظر می‌رسد.

هفت‌یک- هربار سرمایه‌گذاری آمریکایی مالکیت یک باشگاه فوتبال انگلیسی را بر عهده می‌گیرد، با واکنش عجیب و غریبی مواجه می‌شود. بله، هنوز این تمایل کودکانه به چشم و ابرو آمدن در صورت استفاده از کلماتی چون soccer (به جای Football) یا حق امتیاز (franchise) وجود دارد اما مسائل دیگری نیز مطرح است.

انگار که این تاجران آمریکایی ذکر شده این احساس ترس را ایجاد می‌کنند که گویی ترکیب بدترین ویژگی‌های گوردن گکو و جی آر اوینگ در آنها دیده می‌شود (توضیح مترجم: Gordon Gekko نام شخصیتی با بازی مایکل داگلاس در فیلم وال‌استریت و JR Ewing نام شخصیتی در سریال دالاس با بازی لری هَگمَن). وقتی ثابت می‌کنند که افرادی محتاط‌تر و ملایم‌تر هستند و بسیاری از آنها همین ویژگی‌ها را هم دارند، باعث ایجاد غافلگیری خوشایندی می‌شوند. رندی لرنر خیلی زود امید و چشم‌انداز را در اواخر دهه 2000 میلادی به استون ویلا آورد اما پس از آن متحمل هزینه و فشار مالی و احساسی زیادی شد و گاهی از او به عنوان “آمریکایی ساکت” یاد – انگار تمایل داریم انتظار افرادی مانند تام هیکس را داشته باشیم که کلاهی کابویی بزرگ بر سر می‌گذاشت  و در سال 2007 به لیورپول آمد تا با اظهاراتی گستاخانه و اشاره‌ای احمقانه به رقیب‌شان با نام “Man Ham” اشاره کند (توضیح مترجم: او نام دو باشگاه منچستریونایتد و وستهام را با هم اشتباه گرفت).

خطری در قضاوت یا صحبت درباره مالکان آمریکایی به عنوان موجودیتی واحد وجود دارد؛ در میان آنها افراد خوب و افراد بد دیده می‌شوند، چیزی که در بین مالکان انگلیسی نیز هست. لرنر همیشه به عنوان مردی خوب شناخته می‌شد که متوجه شد در حال شکست خوردن توسط سیستم است؛ اتفاقی مشابه با آلیس شورت، بدون توجه به میزان مشارکت او در سقوط ساندرلند، جان بریلسون، سرمایه‌گذار خصوصی از بوستون که مورد تحسین حامیان میلوال است و پل کانوی و تیمش در بارنزلی تیمی هیجان‌انگیز ساخته‎‌اند که برخلاف احتمالات مدعی صعود به لیگ برتر است.

هرچند وقتی صحبت از مالکان آمریکایی در فوتبال انگلیس می‌شود، مشکل این است که با وجود تمام درخشش قابل قبول بریلسون، کانوی و (برای مدتی) لرنر، آنها کسانی نیستند که تغییری اساسی در بازی ایجاد کرده باشند. کسانی که این کار را کرده‌اند گلیزرها در منچستریونایتد، جان دبلیو هنری در لیورپول و استن کرونکه در آرسنال هستند. آنها در دوران بحران اقتصادی قصد ایجاد نابرابری در فوتبال مدرن و حفظ آنها برای همیشه را دارند. گوردن گکو به این حرکت افتخار می‌کرد.

 

خانواده گلیزرها از زمان خرید منچستریونایتد در سال 2005، با اعتراض‌های زیادی از سوی هواداران روبرو شدند اما هیچ‌وقت پا پس نکشیدند.

 

طرح “سوپرلیگ” از سوی 12 باشگاه مطرح با الگوهای مالکیتی متفاوت از ثروتمند بانفوذ روسی تا دولتمردان خاورمیانه‌ای پذیرفته شد اما هیچکس نباید تاثیر آمریکایی پشت آن را دستکم بگیرد. با حضور منچستریونایتد، لیورپول، آرسنال و میلان، چهار باشگاه از 12 باشگاه موسس این لیگ دارای مالکیت آمریکایی هستند. سه نایب رئیس از چهار نایب انتخاب شده برای سوپرلیگ آمریکایی هستند (جوئل گلیزر، جان دبلیو هنری و کرونکه). جِی‌پی مورگان، بانکی آمریکایی، حامی چنین اقدام پرمخاطره‌ای است. و البته کل این ایده از موفقیت مدل ورزشی آمریکایی گرفته شده است؛ سیستمی محدود بدون خطر تجاری که در کنار مدل اروپایی قرار گرفته است.

این ایده به وسیله تحقیری شکل گرفت که در آن رئال‌مادرید، بارسلونا و یوونتوس خود را بالاتر از رقبای داخلی در لیگ‌های خودشان و سراسر اروپا می‌دانستند- به گواه صحبت‌های فلورنتینو پرز، مدیرعامل رئال‌مادرید، در مصاحبه تلویزیونی شب گذشته- و به وسیله تاجران آمریکایی که در این بی‌اعتنایی کامل به سنت‌های فوتبال اروپایی شریک بودند، تسهیل شد.

همیشه همه چیز برای گلیزرها و کرونکه به پول بستگی داشته است. هنری و گروه ورزشی‌اش، Fenway، تلاش کردند در روزهای ابتدایی حضورشان در لیورپول چهره‌ای محبوب از خود بسازند و هربار از اینکه به عنوان سرمایه‌دارانی طماع به تصویر کشیده شدند، ابراز تعجب کردند اما این ماسک بارها از چهره افتاده و شما حس می‌کنید که آنها حالا دست از تلاش کشیده‌اند:” بیشتر از این هم معنایی دارد”؟ نه، برای مالکان دیگر معنایی ندارد.

فردی که به چندین سرمایه‌گذار در فوتبال انگلیس در طول یک دهه گذشته مشورت داده، معتقد است که با آمریکایی‌ها “حداقل می‌دانید با چه چیزی روبرو می‌شوید”. او می‌گوید:” افراد از سایر نقاط جهان علاقه دارند باشگاه‌های فوتبال را به عنوان بازیچه یا نمادی از موقعیت یا ابزار سیاسی خریداری کنند که می‌تواند منجر به افکار غیرشفاف به همراه فشار زیادی در زمینه روابط عمومی شود. کار با آمریکایی‌ها آسان‌تر است چون اهداف آنها از ابتدا مشخص است. هیچ سردرگمی‌ای وجود ندارد.”

او این موضوع را با احترام خاصی بیان می‌کند. او می‌گوید آمریکایی‌ها معمولا تمایل کمتری به تصمیم‌گیری‌های غیرقابل پیش‌بینی و بی‌ثبات در بین سایر مالکان دارند. و به جز چند استثنا مانند مدیریت فاجعه‌بار هیکس- ژیلت که پیش از حضور اف‌اس‌جی در سال 2010، لیورپول را به شکلی خطرناک تا مرز واگذاری بردند، شاید حق با او باشد. او همچنین سرمایه‌گذاران آمریکایی- خصوصا گلیزرها، اف‌اس‌جی و کرونکه- را بابت آوردن سبکی از تجارت و تخصص تجاری قابل تقدیر می‌داند که در گذشته معمولا در فوتبال انگلیس وجود نداشت. شاید در این مورد هم حق با او باشد.

اما ما به طور خاص درباره گلیزرها و کرونکه هم‌رای نیستیم. آنها هر پیشرفت تجاری هم در طول دوران توسعه فوتبال در طول یک دهه گذشته داشته باشند، هر دو تیم منچستریونایتد و آرسنال مطمئنا رشد بسیار بیشتری در تمامی زمینه‌ها تجربه می‌کردند اگر مالکان آنها می‌توانستند عملکرد درخشان و تراز اول آنها در زمین را حفظ و تقویت کنند. غرور موجب عدم سرمایه‌گذاری و عدم برنامه‌ریزی برای آینده شد که در نهایت سقوط را به همراه داشت. تصمیم‌گیری آنها به دلیل ضعف‌های غیرمنتظره، ضعیف بود- بی‌ثبات نبود اما همواره ضعیف بود. و از نظر درآمد لیگ قهرمانان و دستاورهای جانبی تجاری که به آن مرتبط بود، این فقدان چشم انداز فوتبالی و تخصص به قیمت سنگینی در سال‌های اخیر تمام شد.

 

استن کرونکه با ماندن دور از هیاهوی رسانه‌ها، در همه این سال‌ها سیاست‌هایش را در باشگاه آرسنال پیش برده است.

 

فراتر از آن، آن حس شایستگی که از لحظه رسیدن دست آنها به جواهرات تاج فوتبال انگلیس به نمایش گذاشته شده بود، بیشتر مورد توجه قرار گرفت. کمتر از یک سال از حضور اف‌اس‌جی در لیورپول گذشته بود که ایان آیر، کسی که پیش از آن هرگز جز افراد پرهیاهو و دردسرساز نبود، درباره این که باشگاه‌های برتر باید سهم بیشتری از درآمد حق پخش خارجی دریافت کنند، صحبت کرد. او گفت:” اگر در کوالالامپور باشید خواهید دید که هیچکس برای تماشای بولتون اشتراک آسترو یا ESPN را خریداری نمی‌کند. یا اگر افرادی چنین کاری هم بکنند بسیار کم هستند. اکثریت برای تماشای لیورپول، منچستریونایتد، چلسی یا آرسنال اشتراک می‌خرند.”

این بدون شک درست بود. اما موضوعی عجیب هم به نظر می‌رسید. شکل جمعی تقسیم درآمد از قدیم یکی از نقاط قوت مدل لیگ برتر بود- معمولا به عنوان راه حلی عالی در مقایسه با سبک به کار گرفته شده در لالیگا دیده می‌شد که بارسلونا و رئال مادرید سهم بسیار بیشتری دریافت می‌کردند و از آن  برای تقویت امتیاز‎‌هایی مانند درآمدهای روز بازی، تبلیغاتی و لیگ قهرمانان استفاده می‌کردند که پیش از آن به واسطه موقعیت‌شان از آنها بهره‌مند بودند. گلیزرها، هنری و کرونکه مخالف بودند. آنها سهم بیشتری از درآمد در لیگ برتر و البته لیگ قهرمانان می‌خواستند و قدرت‌هایی چون روسای رئال مادرید، بارسلونا، یوونتوس و سایرین آنها را یاری می‌کردند و این، کار را برای تحت فشار قرار دادن یوفا بسیار آسان‌تر می‌کرد.

چیزی که آنها می‌‎‌بینند و درخواست‌های پشت این طرح تاسف‌آور سوپرلیگ، سیستم محدود به سبک آمریکایی، بدون عدم قطعیت و خطری است که یکی از جذابیت‌های اساسی مدل قدیمی اروپایی به حساب می‌آید. (یا حداقل قرار بود اینطور باشد تا این که بزرگترین باشگاه‌ها در دو دهه گذشته تغییرات کوچک اما مهم را یکی پس از دیگری با فشار خود اعمال کردند؛ بنابراین در این مقطع عدم کسب سهمیه لیگ قهرمانان برای باشگاه‌های خاص به معنای سومدیریتی قابل توجه باشد. و هنوز خواهان کنار گذاشتن جایگاه‌های تضمین‌شده برای تیم‌هایی با عملکرد نه چندان خوب به واسطه عملکردهای تاریخی‌شان بودند. و همانطور که در چند روز گذشته نشان داده شد، حتی این هم برای آنها کافی نبود. هیچ چیز هرگز کافی نخواهد بود.)

و نکته عجیب اینجاست. گلیزرها، اف‌اس‌جی و کرونکه از ورزش آمریکایی می‌آیند که در حالی که بدون تردید تجارت محور است اما بر پایه عدالت و برابری است و حداقل از نظر تئوری در زمین بازی برابر انجام می‌شود. ایده‌های مثبت بسیاری در ورزش آمریکایی وجود دارد که آنها می‌توانستند با خودشان بیاورند- قوانین بهتر مالکیت، شفافیت روابط، سیستم اهدای مجوز شفاف‎‌تر، شاید حتی تغییراتی در دستمزد توافقی و سیستم‌های استعدیابی که برای ایجاد برابری در مسابقات طراحی شده‌اند. اما نه، هدیه بزرگ آمریکایی به فوتبال اروپا پیگیری سیستمی محدود است که در آن منچستریونایتد و آرسنال ثروتمندانی درخشان با جایگاهی تضمین شده در هر سال هستند و مهم نیست که عملکرد آنها چقدر ضعیف بوده است. تعجبی ندارد که گلیزرها و کرونکه عاشق این ایده هستند.

اوه، اما این آقایان فقط عاشق بازی هستند، اینطور نیست؟ آندره‌آ آنیلی، رییس یوونتوس، حتی این جسارت را داشت که در بیانیه رونمایی از لیگ مطرح شده از این کلمات استفاده کند- 12 باشگاهی که “در این زمان بحرانی در کنار هم قرار گرفته‌اند تا رقابت‌های اروپایی را تغییر دهند و ورزشی که عاشقش هستیم را برای آینده طولانی در شرایطی پایدار قرار دهند”.

این تهوع‌آور است. اجازه ندهید این افراد به شما بگویند که عاشق فوتبال هستند، جدای از این که بگویند این کار را برای بهبود بیشتر شرایط انجام می‌دهند. همانطور که جاناتان لیو در گاردین نوشت ” این ایده‌ای است که تنها می‌تواند از سوی کسانی مطرح شده باشد که واقعا با تمام وجود از فوتبال متنفر باشند ( … ) کسانی که باور دارند ایده ورزش رقابتی آزاردهنده است و حواس‌ها را از هدف اصلی پرت می‌کند که به نوعی همیشه هدف اصلی سرمایه‌داری بوده است.”

اعتراض اینطور ادامه پیدا می‌کند “بیدار شوید! این دیگر فوتبال نیست. این تجارت است!” و بله، فوتبال به صنعتی چندین میلیارد پوندی تبدیل شده که در آن- متاسفانه- باشگاه‌های اروپایی حس می‌کنند گروگان‌های سرمایه‌گذاران آمریکایی، ثروتمندان پرنفوذ روسی و دولتمردان خاورمیانه‌ای هستند. منچستریونایتد همان زمان که به عنوان شرکت سهامی عام در سال 1991 در بورس عرضه شد به یک تجارت تبدیل شد. اما همیشه درجه مشخصی از وفاداری و تعهد به ارزش‌های باشگاه و مسئولیت بزرگتر آن در فوتبال انگلیس وجود داشت. این موضوع تحت مالکیت مدیرانی کاملا از بین رفت که بدون توجه به فوتبال، هیچ احترامی حتی برای باشگاهی که بهای خرید استقراضی 1.5 میلیارد پوندی‌ای که رو به افزایش است را به دوش می‌کشند، هم قائل نیستند.

این باعث تعجب شما می‌شود. گلیزرها چند سال قبل در پاسخ به جدایی از لیگ فوتبال آمریکایی چه گفته‌اند؟ آنها چه می‌گفتند اگر دالاس کابویز، نیو انگلند پِیترِیتز و چند تیم دیگر تصمیم به جدایی می‌گرفتند و تامپا بِی بوکانی‌یرز (بیست و نهمین باشگاه با ارزش از بین 32 باشگاه سال گذشته به گزارش فوربس ) را در انزوا قرار می‌دادند؟ هیچ تام بِرَدی (ستاره تامپا بی) وجود نداشت، هیچ سوپر باولی وجود نداشت و فقط دارایی رو به نابودی بدون چشم اندازی برای رسیدن دوباره به صدر جدول پدید می‌آمد. آنها به درستی رو به اعتراض می‌آوردند و از بقیه می‌خواستند به این موضوع توجه کنند که حق امتیاز بوکانی‌یرز برای منطقه تامپا بی چقدر مهم است. البته که همینطور است، حتی اگر درباره این موضوع تردید داشته باشید که نگرانی‌های گلیزرها فراتر از مناطق منحصر به فرد پالم بیچ برود.

 

با توجه به عملکرد ضعیف مالکان قبلی، جان هنری در این سال‌ها کمتر از سوی هواداران مورد انتقاد قرار گرفت.

 

حداقل هِنری همیشه باثبات است. او از سال 2006 نسبت به مدل تقسیم درآمد لیگ بیسبال اعتراض می‌کرد و شکایت داشت که بوستون رد ساکس این سرمایه‌گذاری را انجام داده تا مانع از نابودی باشگاه‌های ضعیف‌تر شود. اگر موقعیتی برای به دردسر انداختن میامی مارلینز و تامپا بِی رِیز ( بله، دوباره فلوریدا) در مسیر کسب درآمد بیشتر وجود داشت، مطمئن باشید که او از آن استفاده می‌کرد. پس دوباره تنها می‌توانیم حدس بزنیم که آیا اگر او مالک کانزاس سیتی رویالز بود یا اگر دست او و اف‌اس‌جی به لطف تقدیر یک دهه قبل از لیورپول کوتاه می‌ماند و مجبور به خرید ساندرلند می‌شد، باز هم رفتاری مشابه در زمینه تقسیم درآمد داشت یا خیر. این سوالی دشوار است، اینطور نیست؟

رئال مادرید همیشه به این سبک پروژه‌ها علاقه داشت. آنها جز اولین طراحان پشت پروژه‌های سوپرلیگ در دهه 1990 بودند؛ زمانی که سیلویو برلوسکونی، رییس میلان، و شرکت مدیاست را در راس این اقدام در کنارشان داشتند اما در نهایت به نسخه توسعه یافته لیگ قهرمانان رضایت دادند. باشگاه‌های بزرگ انگلیسی در آن زمان هم علاقمند بودند اما متقاعد نشدند. پیتر کنیون، مدیر اجرای منچستریونایتد، در آن زمان گفت:” این ایده جذابی است- شفافیت بیشتر، تاثیر بیشتر باشگاه‌ها، سهمیه بیشتر برای تیم‌های انگلیسی در رقابت اروپایی- اما ما لیگ داخلی بسیار خوبی داریم و نمی‌خواهیم آنها را ناامید کنیم.”

اگر بخواهیم با ملایمت بگوییم، کنیون جایگاهی در ناخودآگاه جمعی فوتبال انگلیس نداشت اما این پاسخی درست بود. و پاسخ درست در حال حاضر هم همین است. وفاداری منچستریونایتد باید به هواداران خودش و در ابعاد بزرگ‌تر به فوتبال در انگلیس، سراسر اروپا و تمام جهان باشد. اما این مسائل تحت مالکیت گلیزرها، تحت مالکیت اف‌اس‌جی، تحت مالکیت کرونکه هیچ اهمیتی ندارد. تنها چیزی که آنها می‌خواهند درآمد بیشتر، رشد بیشتر و حذف عدم قطعیت و غیرقابل پیش‌بینی بودن است که هنوز بر زیربنای جذابیت جهانی فوتبال تکیه دارد.

زمزمه‌های تحقیرآمیزی درباره سیستم ناکارآمد باشگاهی اروپا- قسمت کنایه‌آمیز آن اینجاست که این زمزمه‌ها از سوی همان افرادی است که با هر مذاکرات جدیدی درباره حق‌پخش ضربات بیشتر و بیشتری وارد می‌کنند- و نیاز به نگاهی فراتر از هواداران قدیمی و درگیر کردن هواداران در قلمروهای مختلف به گوش می‌رسد. تمام این مسائل مزخرف است. بله، هواداران بیشتر و بیشتری توسط فوق ستاره‌ها و باشگاه‌های بزرگ فریفته می‌شوند اما تازگیِ رقابت‌های محدود به سبک آمریکایی که هیچ صعود، سقوط و خطری ندارد، خیلی زود از بین می‌رود.

این کنایه به ورزش آمریکایی یا به تصویر کشیدن مدل فوتبال اروپایی به عنوان مدل بهتر یا با ارزش‌تر نیست. لیگ فوتبال آمریکایی، لیگ بسکتبال و لیگ بیسبال داستان‌های موفقیت‌آمیز بی‌شماری با تاریخ غنی و سنت‌های خودشان دارند. اما ایده سیستم محدود آمریکایی در فوتبال اروپا ترسناک است. هواداران فوتبال در آمریکا و سراسر جهان به لیگ برتر و لیگ قهرمانان روی می‌آورند چون این تفاوت‎‌ها را تحسین می‌کنند. آنها نمی‌خواهند که این مسابقات مانند NBA باشد، همانطور که هواداران بسکتبال در اروپا نمی‌خواهند که NBA بی‌نظمی خاص فوتبال اروپا را در خود جای دهد.

و آنها واقعا نمی‌خواهند ببیند که چند مالک آمریکایی تلاش می‌کنند که جسم فوتبال را شکافته و روحش را بیرون بکشند، نه تنها انگیزه پیشروی ایده‌های پرز و آنیلی باشند، بلکه خودشان را درست در مرکز این روند قرار داده و سیستمی ایجاد کنند که چنان ضدرقابتی باشد که حتی آنها را از عواقب نادانی فوتبالی خودشان هم نجات دهد.

برعکس پرز، آنیلی و چند نفر دیگر- شامل هنری در یک دوره- گلیزرها و کرونکه هیچ تلاشی برای پنهان کردن اهانتی که نسبت به فوتبال دارند، به کار نگرفتند. اما باز هم میزان طمع و خودخواهی پشت این ریسک اخیر شوکه‌کننده به نظر می‌رسد. و باز هم “استنِ ساکت” (توضیح مترجم: استن کرونکه، سهامدار اصلی آرسنال، به دلیل عدم علاقه به حضور در رسانه‌ها به Silent Stan معروف است) و دوستانش این عقیده راسخ را ندارند که در برابر مردم حاضر شده و موضع‌شان را برای جهان شرح دهند. اما همه ما می‌دانیم که انگیزه اصلی این کار چیست. همانطور که گوردن گکو گفت:”همه چیز به پول بستگی دارد، بچه. بقیه فقط حرف است”.

 

عنوان اصلی مقاله: American vision is to drive out the jeopardy that shows up their deficiencies as owners. It’s bull****, all of it نویسنده: Oliver Kay نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: 20 آوریل 2021
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *