چگونه بیتار اورشلیم نژادپرست‌ترین باشگاه دنیا شد

بیتار اورشلیم به همراه مکابی حیفا، مکابی تل آویو و هاپوئل تل آویو، یکی از محبوب‌ترین باشگاه‌های اسرائیل است. با این حال، آنچه بیتار را از باشگاه‌های دیگر جدا می‌سازد، ساختار سیاسی تحمیلی است که از ابتدای تأسیس در سال 1936، این باشگاه را از راس هرم تا پایین درگیر کرده است.

هفت یک– مکس نوردو رویایی داشت. قرار بود بیتار اورشلیم مانیفست ایده‌آل این رویا باشد اما سیاست، این باشگاه را به بدترین کابوس فوتبال تبدیل کرد.

مقدمه

مکس نوردو که در اواسط قرن نوزدهم متولد شد، یک رهبر صهیونیست و از بنیانگذاران سازمان جهانی صهیونیسم در کنار تئودور هرتزل بود. یکی از مهم‌ترین مشارکت‌های او در دستور کار صهیونیست‌ها، ابداع اصطلاح Muskeljudentum یا یهودیت عضلانی بود. اصطلاح Muskeljudentum به تقویت قدرت روحی و جسمی در میان جمعیت یهودیان پراکنده برای مبارزه با نژادپرستی و موارد دیگر اشاره دارد.

نوردو در سخنرانی در کنگره دوم صهیونیسم که در سال 1898 در بازل برگزار شد، اظهار داشت قربانیان ضد- یهودگرایی گسترده که اروپا را به ستوه آورده، در حقیقت قربانیان یک وضعیت توام خودزنی به نام Judennot  یا اندوه یهودی بودند. نورادو معتقد بود که زندگی یهودیان در گتوها و تلاش برای زندگی روشنگرانه و روشنفکرانه‌ای که پیرامون موضوعات باطنی پیش می‌آمد، باعث تضعیف و سستی این افراد شده است.  Muskeljudentum برای ارائه آنتی‌تزی برای مقابله با کلیشه یهودی کوتاه قدِ دماغ عقابیِ بسیار لاغر که در ادبیات ضدیهود تصویر شده، ارائه شد.

 

مکس نوردو معتقد بود که یهودیان برای فرار از آزار و اذیت در اروپا، باید با فعالیت‌های ورزشی، خود را قوی کنند.

 

او نوشت:” در خیابان‌های باریک یهودنشین، اعضای فقیر ما زندگی توام با شادی را فراموش کرده‌اند. در تاریکی خانه‌های بی‌نور، چشمان ما به پلک‌زدن‌های عصبی عادت کرده‌اند. از ترس آزار و اذیت مداوم، صدای ما به یک نجوای توام با اضطراب بدل شد.”

نوردو برای رسیدن Muskeljudentum به مثابه یک علاج بالقوه برای جودنوت یا اندوه یهودی، خواستار تاسیس سالن‌ها و باشگاه‌های ورزشی بیش‌تر شد. بعد از گذشت مدتی، تلاش‌های پرسر و صدای نوردو تاثیری مطلوب گذاشت، چرا که به زودی یهودیان اروپایی به دستاوردهای ورزشی مداومی دست یافته و با یکدیگر متحد شدند. بیش از یک قرن از زمان سخنرانی نوردو در بازل می‌گذرد. و چیزهای زیادی نیستند که به اندازه باشگاه فوتبال بیتار اورشلیم و هوادارانش که در مجموع با عنوان “لافامیلیا” شناخته می‌شوند، تبلور سخنرانی نوردو باشند.

 

ریشه‌های سیاسی بیتار اورشلیم

بیتار اورشلیم به همراه مکابی حیفا، مکابی تل آویو و هاپوئل تل آویو، یکی از محبوب‌ترین باشگاه‌های اسرائیل است. با این حال، آنچه بیتار را از باشگاه‌های دیگر جدا می‌سازد، ساختار سیاسی تحمیلی است که از ابتدای تأسیس در سال 1936، این باشگاه را از راس هرم تا پایین درگیر کرده است.

بیتار که توسط دیوید هورن و شموئل کرشستین، از اهالی اورشلیم، تأسیس شد، در ابتدا قرار بود تیمی برای حضور جوانان در مسیر رقابت با رقبای بومی مستقر در اورشلیم باشد. هورن رهبر محلی جنبش بِتار بود- یک جنبش جوانان اصلاح‌طلب صهیونیست که مخالف پروتکل‌های اجباری تعیین شده توسط انگلیس قبل از تاسیس دولت اشغالی بود. بِتار به مهاجرت بسیاری از یهودیان به فلسطین در طول دهه 1930 و 40 کمک کرد که عملا آنها را در موقعیتی برای شورش علنی علیه سلطه انگلیس قرار دهد. طرفداران بیتار اغلب با جنبش رویزیونیست و احزاب جانشین آن مانند حزب لیکود شناخته می‌شوند. بنیامین نتانیاهو، رهبر لیکود و نخست وزیر اسرائیل، یک هوادار سرسخت بیتار اورشلیم است.

این باشگاه همچنین با ایرگون (Irgun)، یک گروه شبه نظامی صهیونیستی که بین سال‌های 1931 تا 1948 در فلسطین فعالیت می‌کرد، ارتباط نزدیکی داشت. هایم کورفو، که بعدا در اسرائیل به یک سیاستمدار تبدیل شد، برای بیتار به عنوان مهاجم بازی کرد و یکی از فرماندهان ایرگون در اورشلیم بود. کورفو متخصص استفاده از مواد منفجره بود؛ مهارتی که بعدها برای ترور رالف کایرنس و رونالد بارکر، دو افسر پلیس از بخش یهودیِ پلیس فلسطین، از آن استفاده کرد.

روابط نزدیک این باشگاه با رویزیونیست‌ها منجر به درگیری علیه اعضای ماپای (Mapai) شد؛ حزب کارگران اسرائیل که بعدها با چندین حزب دیگر برای تشکیل حزب کارگر مدرن اسرائیل تجزیه و ادغام شد. چندین بازیکن بیتار از اعضای ایرگون و لِهی (Lehi)، یک سازمان شبه نظامی دیگر، بودند. پلیس بریتانیا به طور همیشگی در حال سرکوب این اعضا بود و آنها بعدها به شرق آفریقا فرستاده شدند، بیش از همه به سودان، کنیا و اریتره، جایی که اعضای تبعید شده اف سی بیتار اریتره را تشکیل دادند. فرماندار بریتانیایی فلسطین در سال 1947  بیتار را به عنوان یک سازمان غیرقانونی اعلام کرد و این باشگاه مجبور به تغییر نامش به نوردیا اورشلیم شد. این باشگاه تا زمانی‌که اسرائیل در ماه می 1948 رسما مستقل شد، با این نام به حیاتش ادامه داد. با این حال، بیتار در دهه‌های ابتدایی استقلال نام چندانی برای خود دست پا و نکرد، زیرا حزب کارگر و Histradut (اتحادیه کارگری اسرائیل) از تیم‌های هاپوئل حمایت می‌کردند؛ در حالی که مکابی تل آویو مثل همیشه در صدر فوتبال اسرائیل قرار داشت.

 

آلوده‌شدن رویای نوردو

در اواخر دهه 1970، هم بیتار به عنوان یک باشگاه و هم اسرائیل به عنوان یک کشور با تغییر پارادایمی مواجه شدند که چشم‌انداز ورزشی و سیاسی کشور را کاملا تغییر داده و به سوی دیگر سوق داد. در سال 1976، بیتار در دیداری دراماتیک در فینال جام حذفی موفق شد تا اولین عنوان مهم خود را کسب کند. این دیدار مقابل مکابی تل آویو در ورزشگاه رامان گان با حضور 55 هزار هوادار پرشور برگزار شد. بیتار با گل دقیقه 41 دنی نیومن پیش افتاد، اما ویکی پرتز سه دقیقه بعد گل تساوی را به ثمر رساند تا این نیمه با نتیجه 1-1 به پایان برسد. تا دقیقه 114 اوقات اضافی طول کشید که اوری مالمیلیان، اسطوره بیتار و فوتبال اسرائیل موفق به زدن گل برتری شده و هواداران را به مرز دیوانگی رساند. پس از سال‌ها تلاش و تقلا برای کسب موفقیت، سرانجام بیتار تبدیل به تیمی شد که باید در فوتبال اسرائیل به آن توجه کرد.

در سال 1977، نهمین دوره انتخابات کنست (پارلمان) برگزار شد. حزب لیکود، به رهبری مناخم بگین، در انتخابات پیروز شد و به سی سال حکومت چپ در عرصه سیاست اسرائیل پایان داد. طلوع آفتاب جدید، چراغ راه تیم بیتار نیز شد و این باشگاه طی یک دهه روند صعودی را طی کرده و اولین قهرمانی خود را در سال 1987 کسب کرد. اگرچه آنها در سال 1991 سقوط کردند، اما دهه 90 دوره طلایی بیتار به عنوان یک باشگاه فوتبال بود. به رهبری مهاجم درخشانی به نام اِلی اوهانا، که نقشی موثر در سال 1988 در قهرمانی باشگاه بلژیکی میشلن در جام برندگان اروپا ایفا کرده بود، بیتار در دهه 90 موفق به کسب سه عنوان قهرمانی در لیگ شد. این تیم فوتبالی پویا و هیجان‌انگیز ارائه می‌داد که پیش از آن در سطح اول فوتبال اسرائیل دیده نشده بود.

اما دهه 90 شاهد رفتارهای زشت و بداخلاقی‌های هولیگان‌های افراطی و نژادپرست هوادار فوتبال بود که بخش پرسر و صدای حامیان بیتار را تشکیل میدادند. این هواداران حتی شباهت به کلیشه قدیمی یهودی نیز نداشتند، بلکه از رفتارهای بزهکارانه افراد مست و بی‌هویتی تقلید می‌کردند که ممکن بود هوادار هر باشگاه فوتبالی در اروپا باشند Muskeljudentum در بالاترین سطح اما با یک عملکرد متفاوت و انحراف یافته در حال حرکت بود.

هوادار بیتار آنچنان باتعصب و هیجان در هر مسابقه به حمایت از تیم می پرداخت که گویی این آخرین بازی بیتار است. آنها نوعی ملی‌گرایی را بروز می‌داند که هم مرز با تعصبات شدید ناسیونالیستی بود. نگاه آنها به تاریخ یهودیت به شکلی بود که شکلی از بیگانه‌ستیزی در آنها دیده می‌شد. بیش‌تر هوادار متعصب بیتار، فرزندان یهودیان مزراحی (Mizrahi Jews) یا یهودیان شرقی (Oriental Jews ) بودند که ریشه اجداد آنها را می‌شد در جوامع یهودی محلی عرب‌زبان خاورمیانه و آفریقای شمالی پیدا کرد.

در ذهن آنها، ارتباطی تاریخی با اسلام و جهان عرب وجود داشت که خیلی هم مورد پسندشان نبود. آنها به‌شدت به هویت یهودی خود افتخار می‌کنند و پرچم‌های حزب منحل شده کاخ (Kach Party)، حزب سیاسی ملی‌گرایی افراطی و ارتدوکس یهودی که از سال 1971 تا 1994 ادامه داشت، غالبا در جایگاه شرقی استادیوم تدی، ورزشگاه خانگی بیتار، با افتخار به اهتزاز در می‌آیند.

 

برای هواداران بیتار، هیچ چیز مهم‌تر از “خالص ماندن” باشگاه‌شان نیست.

 

هواداران علاقه‌ای به حضور بازیکن مسلمان در باشگاه نداشتند و باشگاه نیز برای ابراز حس وفاداری به هواداران به چنین رویه‌ای پایبند بود. اما واقعیت این است که بیتار زمانی بازیکنان مسلمان نیز در اختیار داشت. گرام آجیوف، بازیکن تاجیک، اولین مسلمانی بود که در سال 1989 برای این باشگاه بازی کرد و مورد استقبال خوب هواداران نیز قرار گرفت. در سال 2004 ، آنها ابراهیم اندالا، مدافع نیجریه‌ای را از مکابی تل آویو جذب کردند. اندالا سیاه پوست و مسلمان بود. او پس از پنج بازی به دلیل سیل توهین‌های نژادپرستانه از سوی هواداران باشگاه خودی، این تیم را ترک کرد.

اندالا در مورد آن تجربه گفت:” من به این دلیل بیتار را ترک کردم که هواداران به من توهین کردند، این یک تجربه تلخ بود. آنها خطاب به من می‌گفتند “حرامزاده “، “عرب، به خانه برو.” در نیجریه هم چنین رفتاری را تجربه نکرده بودم و این برای من فقط در بیتار اتفاق افتاد. از جایی‌که آمده بودم، فوتبال رقابتی سیاسی و قومی نبود و چون مسلمان بودم، نمی‌توانستم برای بیتار بازی کنم.” این نشان می‌دهد که تمایل عمیق نژادپرستانه ریشه دوانده در برخی از هواداران بیتار تنها در دهه نود فراگیر شد. هرچند، توضیحی برای این اتفاق وجود دارد.

 

صلح ایجاد تنفر می‌کند

در سال 1993، دولت اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین (PLO) توافق صلحی را در کاخ سفید با حضور بیل کلینتون، رئیس جمهور ایالات متحده، امضا کردند. تصویری از اسحاق رابین، نخست وزیر اسرائیل، در حال دست دادن با یاسر عرفات، رئیس PLO وجود دارد و کلینتون در پشت به مثابه پدری آسوده خاطر به نظر می‌رسد که سرانجام درگیری بین دو فرزندش را حل و فصل کرده است.

 

توافق صلح یاسر عرفات و اسحاق رابین که با میانجی‌گری بیل کلینتون انجام شد، تنها به بیش‌تر شدن تنش در سرزمین‌های اشغالی منجر شد.

 

این نخستین توافق رودرویی بود که بین دولت حاکم اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین برقرار شد. این پیمان خواستار خروج نیروهای اسرائیلی از بخش‌هایی از کرانه باختری و نوار غزه علاوه بر اعطای حق تشکیل دولت فلسطینی در آن مناطق بود. اسرائیل، PLO را به عنوان نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت شناخت؛ در حالی که فلسطین نیز اسرائیل را به عنوان یک دولت به رسمیت شناخت.

این توافق سیاسی فراتر از انتظار به هیچ‌وجه با موافقت جناح‌های راست اسرائیل و جبهه‌های راست فلسطین روبه‌رو نشد. بیت‌المقدس و سایر شهرهای اسرائیل با بمب‌گذاری‌های انتحاری و حملات حماس مورد اصابت قرار گرفتند. در سال 1994، باروک گلدشتاین، پزشک آمریکایی و اسرائیلی، 29 مسلمان فلسطینی را قتل عام و 125 تن دیگر را در داخل مسجد ابراهیمی در الخلیل در کرانه باختری مجروح کرد.

ایگال عمیر، افراط گرای راست اسرائیلی با پیشینه‌ای مزراحی و مخالف بزرگ توافق نامه اسلو، اسحاق رابین را در سال 1995 در تل آویو ترور کرد. در سال 2015، فیلم‌‌هایی از طرفداران بیتار منتشر شد که در بازی مقابل مکابی تل آویو در شعارهایشان از عمیر یاد می‌کردند. اوضاع بین اسرائیل و فلسطین بدتر از قبل شد.

 

کندوی زنبور هورنت

سیاست خاورمیانه مانند قرار دادن سَر در کندوی زنبور است. گذر از عمق درگیری اسرائیل و فلسطین مانند غرق شدن در استخر پر از تمساح‌های گرسنه است. این شرایط شما را خواهد بلعید. در میان این هرج‌و‌مرج، هواداران بیتار در ورزشگاه تِدی شعار جدیدی سر می‌دادند؛ “مرگ بر اعراب”. احساسات ضد عربی/ مسلمانِ لا فامیلا که در سکوهای شرقی ورزشگاه تدی مستقر می‌شدند، به اوج رسیده بود. در سال 1997 و هنگامی‌که هاپوئل طیبه ، اولین تیم عربی که در لیگ برتر اسرائیل بازی کرد برای برگزاری یک دیدار راهی ورزشگاه تدی شد، بازیکنان این تیم مجبور شدند به مدت 90 دقیقه توهین‌های نژادپرستانه و بیگانه‌ستیزانه سکوهای شرقی را تحمل کنند.

در سال 2007 و در جریان بازی نیمه‌نهایی جام توتو برابر بنی ساخنین، موفق‌ترین باشگاه اسرائیلی-عرب در اسرائیل، طرفداران بیتار شعارهایی توهین آمیز خطاب به پیامبر اسلام سر دادند. فدراسیون فوتبال اسرائیل این باشگاه را وادار کرد تا بازی‌های بعدی‌ خود مقابل ساخنین را پشت درهای بسته برگزار کند. برای تلافی، عده‌ای از هواداران افراطی بیتار، دفاتر فدراسیون را آتش زده و روی دیوارهای محل حادثه، گرافیتی‌های تهدیدآمیزی در مورد قتل رئیس فدراسیون کشیدند. نمادهای “LF” نیز در صحنه حضور پیدا کردند، اما گروه لا فامیلیا دست داشتن در این واقع را انکار کرد.

دیوید فرنکیل، یکی از هواداران بیتار، در این خصوص گفت:” موج ضد عربی پس از حملات تروریستی در نیمه دوم دهه 90 آغاز شد. واکنش رسانه‌ها و چپ‌ها، منجر به پاسخ‌های کودکان شد. هرچه به هواداران بیش‌تر حمله می‌شد، تحریک‌های آنها هم بیش‌تر می‌شد. من مطمئن نیستم که تمام کسانی که شعار می‌دادند، نژادپرست بودند، اما چنین فضایی بر سکوها حاکم بود. شما دقیقا باید همان شعار فردی که کنار شماست را فریاد می‌زدید. مردم، هواداران “عادی” را به عدم ایستادگی برابر نژادپرستان متهم می‌کردند، اما این یک ادعای مسخره‌ بود. چه کسی می‌خواهد با آن افراد مقابله کند؟ پس از مدتی، این مسئله تبدیل به پرچمی شد که هواداران آن را تکان می‌دادند.” بیتار تنها باشگاهی در لیگ برتر اسرائیل بود که هرگز یک بازیکن عرب جذب نکرده بود. با این حال شرایط خیلی زود تغییر کرد و همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، جعبه پاندورای مناقشات سیاسی باز شد.

 

بیتار اورشلیم- اف سی پروپاگاندا

در سال 2005، باشگاه بیتار اورشلیم توسط آرکادی گایداماک، میلیاردر متولد اتحاد جماهیر شوروی، خریداری شد. او وقتی جوانی 20 ساله بود به اسرائیل مهاجرت کرده و ثروتش را از طریق تجارت اسلحه در آنگولا به‌دست آورده بود، مسئله‌ای که بعدها آن را Mitterand-Pasqua Affair یا به‌سادگی “آنگولا گیت” نامیدند. نفوذ آرکادی به دایره ورزشی اورشلیم به دقت محاسبه و انجام شده بود. علایق او نه به جاه طلبی‌های ورزشی بیتار، بلکه به جاه‌طلبی‌های سیاسی خودش معطوف بود.

او ابتدا تیم بسکتبال هاپوئل اورشلیم را خریداری کرد. یک ماه بعد، او 400 هزار دلار به بنیاد اف سی بنی ساخنین اهدا کرد. آکاردی تمایل داشت همه جا روابط دوستانه‌ای پیدا کند. ساعتی بعد در همان روز، آرکادی اعلام کرد خرید 55 درصد از سهام  باشگاه بیتار اورشلیم را نهایی کرده و 48 ساعت بعد، مالکیت کل باشگاه را از آن خود کرد.

آرکادی قصد داشت از پایگاه بزرگ هواداران بیتار به مثابه سکوی پرتابی برای فعالیت‌های احتمالی در سیاست اسرائیل استفاده کند. اینکه یک سیاستمدار اسرائیلی از حضور در بیتار برای منفعت سیاسی استفاده کند، اتفاق بی‌سابقه‌ای نبود. ایهود اولمرت، شهردار سابق اورشلیم و نخست وزیر سابق اسرائیل، به طور مرتب در ورزشگاه تدی حضور پیدا می‌کرد. حتی بنیامین نتانیاهو نیز در این ورزشگاه دیده شده است. در شهری که میزبان سندروم اورشلیم است، پدیده‌ای که باعث ایجاد روانپریشی در فرد شده که تصور می‌کنند ظهور دوباره مسیح هستند، آرکادی یکی از چندین ناجی بالقوه برای هواداران سرخورده بیتار لقب گرفته بود که در انتظار شور و لذتی دوباره بودند.

آرکادی اعتراف کرد:” من هرگز هوادار فوتبال نبودم و همیشه این را گفته‌ام. اما بیتار از مجموع همه باشگاه‌های اسرائیلی، طرفداران بیش‌تری دارد و به همین دلیل یک ابزار تبلیغاتی بسیار جالب است که تاثیر بسیار زیادی بر جامعه اسرائیل دارد.”

 

آرکادی گایداماک تلاش کرد با استفاده از پشتیبانی هواداران بیتار، پله‌های ترقی را در سیاست اسرائیل طی کند اما هرگز به هدفش نرسید.

 

با وجود اعتراف آرکادی، او مبلغ هنگفتی را در باشگاه بیتار سرمایه‌گذاری کرد. بیتار نیز از نقش کمکی او به عنوان مالک یک باشگاه جاه‌طلب فوتبال بهره برد. بازیکنان بزرگ با مبالغ هنگفتی جذب شدند. شخصیت‌های مشهور فوتبالی از جمله اسوالدو آردیلس، هافبک سابق تاتنهام و فاتح جام جهانی با تیم ملی آرژانتین، در دوره‌ای به عنوان سرمربی در این باشگاه مشغول به کار شدند که بیتار دو بار پیاپی بین سال‌های 2006 و 2008 فاتح لیگ شده و دو جام حذفی پیاپی در سال 2008 و 2009 را نیز فتح کرد.

در سال 2007، آرکادی یک حزب سیاسی به نام تسدک هوراتی (Tzedek Hevrati ) یا عدالت اجتماعی تأسیس کرد. او مبالغ هنگفتی را به خیریه‌ها اهدا و او پیوندهای سیاسی را نه تنها در جامعه یهود، بلکه با جامعه عرب برقرار کرد. سال بعد، در اواخر فصل فتح دوگانه، او وارد انتخابات شد تا به عنوان شهردار بعدی اورشلیم انتخاب شود. هواداران بیتار او را دوست داشتند و افرادی که چنین حسی نداشتند، ترجیح می‌دادند مالک باشگاه به عنوان شهردار یکی از مهم‌ترین شهرهای جهان انتخاب شود. آکاردی گایداماک و حزب او فقط 3.6 درصد آرا را کسب کرده و انتخابات را به نیر برکات از حزب لیکود واگذار کردند.

 

مردانی که نقش خدا را بازی می‌کنند

رفته رفته آکاردی علاقه‌اش به بیتار را از دست داد و به‌ندرت برای تماشای مسابقات در تدی حضور پیدا می‌کرد. لافامیلیا که از این رفتار عصبانی شده بود، شعار می‌داد:

آکاردی گایداماک،

تو یک حرام‌زاده هستی،

یک خائن، یک جنایتکار جنگی،

همه می‌دانند که تو فاسد هستی،

تو در فرانسه به زندان می‌روی،

ما روز و شب تو را تعقیب خواهیم کرد

رویای ما تماشای سقوط توست!

دادگاهی در فرانسه، آرکادی را به دلیل مشارکت در آنگول گیت به مدت سه سال به حبس محکوم کرد.

فصل 13-2012 بود و رابطه او با هواداران درست شدنی به نظر نمی‌رسید. عدم سرمایه‌گذاری مناسب در فصول منتهی به رقابت‌های این فصل، باعث شده بود که بیتار بیش‌تر برای فرار از سقوط بجنگد، اما در فصل جدید اتفاقی غیر منتظره رخ داد. پس از شکست 1-2 در خانه مقابل مکابی حیفا، بیتار تحت هدایت ستاره سابق‌شان، الی کوهن، روندی باورنکردنی را طی کرده و به مدت دو ماه هیچ شکستی را پذیرا نشد. آنها حالا در جدول در رتبه چهارم بودند و پژواک گذشته باشکوه در داخل استادیوم تدی قابل لمس بودند. حتی در یک بازی تصویری از آرکاردی به ثبت رسید که یک گل را مانند هواداری واقعی جشن گرفته بود. آخرین پیروزی آنها در بازی خارج از خانه مقابل هاپوئل تل آویو رقم خورد و پس از آن، همه چیز تغییر کرد.

در ماه ژانویه، عملکرد حیرت‌انگیز بیتار باعث حضور این تیم در رده چهارم جدول لیگ شد. آرکادی با حس شوخ‌طبعی‌اش تصمیم گرفت تیم را برای برگزاری یک بازی دوستانه راهی چچن کند. چچن بخشی فدرال در روسیه بوده و قریب به 1.5 میلیون نفر جمعیت دارد که 95 درصد آنها از اسلام پیروی می‌کنند. رئیس جمهوری چچن رمضان قدیروف است که بیش‌تر چهره یک جنگ سالار اروپای شرقی را دارد تا یک حاکم قانونی و مشروع کشور. قدیروف سابقه خشونت داشته و دائما متهم به نقض حقوق بشر در چچن است.

حضور در چنین مقطع مهمی از فصل در چچن اتفاق عجیبی بود؛ البته آرکادی در این منطقه، منافع تجاری داشت. قدیروف در شرایطی‌که پشت یک میز در کنار آرکادی و سایر بزرگان اسرائیل نشسته بود، گفت: “ما باید در کنار همه در صلح و دوستی زندگی کرده و روابط اقتصادی را توسعه دهید، پیامبر ما گفته که باید روابط اقتصادی با یهودیان برقرار کنید.” او هرگز نگفته “آنها را بکشید”، بلکه گفته “روابط اقتصادی با آنها را توسعه دهید.”

 

خرید دو بازیکن مسلمان چچنی، به یک بحران بزرگ در باشگاه بیتار اورشلیم تبدیل شد.

 

همچنین در این جلسه تلمن اسماعیلوف، میلیاردر آذربایجانی، نیز حاضر بود که گفته می‌شد تامین منابع مالی سفر بیتار به چچن را بر عهده داشته و به همراه آرکاردی، منافعی تجاری در این منطقه جدایی طلب داشتند. یک هواپیمای خصوصی که حامل حدود 50 نفر از جمله بازیکنان و کادر فنی این باشگاه بود، برای یک بازی جذاب مقابل ترک گروژنی در تاریخ 9 ژانویه وارد گروژنی، پایتخت چچن، شد. بازی با نتیجه 0-0 به پایان رسید، اما آرکادی به هدفش رسیده بود. او با قدیروف رابطه‌ای صمیمی پیدا کرده و برای نشان دادن عشق خود به مردم چچن، دو بازیکن تِرِک گروژنی را برای بیتار جذب کرد، اما به یکباره همه چیز برهم خورد.

یکی از دو بازیکن مورد نظر، زوار سادایف مهاجم 24 ساله‌ای بود که در تلاش برای رسیدن به تیم اصلی ترک بود و دیگری جبرئیل قادیف، مدافع 19 ساله‌ای که شباهت زیادی به بندیکت کامبربچ (بازیگر انگلیسی) داشت. وقتی اخباری مبنی بر جذب دو بازیکن مسلمان چچنی از سوی آرکادی منتشر شد، ورزش اسرائیل دچار شوک شد.

تیتر اول نشریات این بود:” آرکادی دو بازیکن مسلمان را برای بیتار اورشلیم جذب کرده است.”

 

اعراب مجاز به ورود نیستند

هیچ اشاره به نام بازیکنان جذب شده و یا باشگاهی که از آن آمده‌اند، نشد.  موارد مهم دیگری وجود داشت که باید به آنها پرداخته می‌شد؛ برای مثال اعتقادات بازیکنان. استقبال از سادایف و قادیف بدتر از نادالا بود. هواداران آشکارا در جلسات تمرینی تیم در مرکز تمرینی Bayit VeGan به آنها توهین نژادپرستانه می‌کردند. علی‌رغم این‌که هیچ‌کدام از این دو بازیکن در واقع عرب نبودند، شعارهای ضد عربی خطاب به آنها سر داده می‌شد.

نفرت باعث جهل و جهل، دلیل بی‌تدبیری می‌شود. همان‌طور که یک بار مارتین لوترکینگ گفت، هیچ چیز در جهان خطرناک‌تر از جهل خالصانه و نادانی آگاهانه نیست. و حماقت آگاهانه و حیرت‌انگیز لا فامیلیا وقتی آشکار شد که آنها دفتر باشگاه را آتش زدند و باعث از بین رفتن اتاق نگهداری کلکسیون افتخارات باشگاه نیز شدند و به این ترتیب، جام‌های با ارزشی که میراث بیتار به عنوان یک باشگاه موفق فوتبال در اسرائیل بود، نابود شد.

 

پلیس اسرائیل دو نفر را در رابطه با آتش‌سوزی عمدی دفتر باشگاه بیتار اورشلیم دستگیر کرد.

 

افراط گرایان به ویژه از کاپیتان و دروازه‌بان بیتار، آریل هاروش ناراضی بودند. هاروش، ستاره بیتارو بازیکنی بومی بود که از کودکی هوادار این تیم و به رویای هزاران هوادار این تیم رسیده بود. اما این دروازه‌بان 24 ساله با تلاش برای محافظت از دو بازیکن اهل چچن، مرتکب اشتباه بزرگی شد. او تقریبا بلافاصله از نگاه لا فامیلا به شخصیتی منفور و بیگانه تبدیل شد.

فصل با شعارهای حمایتی و تشویقی هواداران در مدح هاروش آغاز شده بود، اما اوضاع عوض و او توسط طرفداران خودی به مرگ تهدید شد. در بازی بعدی بیتار در تدی مقابل بنی یهودا، شعارهایی توام با عصبانیت و خشم از سکوهای شرقی شنیده می‌شد. پرچم‌های منقش به شمعدانی یهود با افتخار به حرکت در می‌آمدند و سرود ملی اسرائیل با شور و شوق خوانده می‌شد.

تا زمانی که قلب درون سینه می‌طپد،

روح یهودی هنوز آرزو دارد،

پیش به جلو، به سمت منتهای شرق،

هنوز نگاه‌ها به سوی قوم اسرائیلی دوخته است،

امید ما هنوز از بین نرفته است،

امید دو هزار ساله،

برای داشتن یک کشور آزاد در سرزمین‌مان،

اما بیتار در آن بازی 0-1 مغلوب شد و خشم جمعیت هم افزایش یافت.

در بازی مقابل ماکابی نتانیا در خانه، زوار سادایف اولین و تنها گلش را برای این تیم به ثمر رساند تا بیتار در دقیقه 48 پیش افتاد. می‌توان ادعا کرد که اگرچه سادایف تصور نمی‌کرد این گل باعث تکریم او از سوی سکوهای شرقی شود، اما صحنههایی که به دنبال گل او رخ دادند قطعا شوکه کننده بود.

 

هواداران بیتار در اعتراض به گلزنی سادایف برای تیم‌شان، ورزشگاه را ترک کردند.

 

به محض این‌که توپ وارد دروازه شد، هزاران نفر به نشانه اعتراض استادیوم را ترک کردند. نوک پیکان توهین هواداران به سمت کورنفین، رئیس و اسطوره باشگاه بود؛ زیرا معتقد بودند که او در شرایطی‌که دو مسلمان اهل چچن شعار “همیشه خالص” بیتار را لکه‌دار کرده‌اند، بیکار نشسته است.

این دو بازیکن البته در پایان فصل این باشگاه را ترک کردند. سادایف با انتقال لژیا گدانسک و لچ پوزنان در لهستان احیا شد و قادیف هنوز در فوتبال روسیه مشغول به بازی کردن است. آرکادی این باشگاه را ترک کرد و کورنفین نیز با تهدید شدن خانواده‌اش به مرگ، مجبور شد از سمت ریاست کناره‌گیری کند. نژادپرست‌ها پیروز شدند.

 

عنوان اصلی مقاله: The Most Racist Club in the World – Story of Beitar Jerusalem and Muskeljudentum نویسنده: Samiran Mishra نشریه / وبسایت: football paradise زمان انتشار: مارس 2018
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 دیدگاه ارسال شده است