فیورنتینا رو به ناکجاآباد؛ روزهای خوب برمیگردد؟
هفتیک- روکو کومیسو بدون شک در برهه سخت دومین فصل گرفتار شده است. وقتی او اولین بار به فلورانس آمد فردی بسیار محبوب با موفقیتهای بسیار و یک توریست آمریکایی بود و- اجازه دهید صادق باشیم- این واقعیت ساده نیز وجود داشت که او آندرهآ و دیهگو دلا واله نبود.
اما به نظر میرسد که ایدهها و الهامبخشیای که تجسم اولیه روکو کومیسو را شکل داده بود، مانند شاخههای رود آرنو در تابستانی طولانی و گرم از میان رفته و خستهکننده شده است. حالا به تلاش بسیاری نیاز است تا ثابت شود که او یکی دیگر از کسانی نبوده که موفقیت و محبوبیتی کوتاهمدت را تجربه کرده و سپس از صحنه محو شده است.
اگر به عقب نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که اشتباهاتی از همان ابتدا شکل گرفته است. رییس جدید باشگاه فیورنتینا تصمیم گرفت که به اکثر تیم مدیریتی این تیم در ورزشگاه آرتمیو فرانکی اعتماد کرده و به کار با آنها ادامه دهد. منطق او که تردیدی در آن وجود نداشت این بود که به آنها زمان میدهد تا ارزش خودشان را ثابت کنند. متاسفانه مشکل این بود که آنها به شکل قابل توجهی در انجام این کار شکست خوردند.
در عوض باشگاه علیرغم علاقه قابل تحسین برای نشان دادن وفاداری، دوران دشواری را با وینچنزو مونتلا و بپه یاکینی سپری کرده و سپس بار دیگر به چزاره پراندلی، سرمربی سابقش، برگشت. هیچکدام از آنها نتوانستند بهبود شایان توجهی در نتایج یا عملکرد تیم ایجاد کنند و تنها این احساس را افزایش دادند که تیم از مسیرش خارج شده است. شاید حالا که به عقب نگاه می کنیم، یک پایان تمام و کمال و یک آغاز جدید با یک فلسفه مربیگری مشخص مورد نیاز بود.
در همین راستا بازگشت دنیله پراده، مدیر ورزشی تیم، انتصاب چندان خوشایندی به حساب نمیآمد. جدای از وعده جذب فرانک ریبری، خرید چند نام بزرگ دیگر نیز برای تسکین هوادارانی که تشنه موفقیت بودند، مطرح شد؛ و صبوری آنها-وقتی خریدهایی چون الکساندر کوکورین را میدیدند- در آستانه پایان یافتن بود و هر لحظه ممکن بود کنترل خود را از دست بدهند.
البته که نگاه به عقب موضوع بسیار خوبی است و میتواند به گرفتن نتیجه درخشانی منجر شود اما واقعیت تاسفبرانگیز این است که فیورنتینا پس از حضور مالک جدید نیز به جایی که حس میکند به آن تعلق دارد نزدیکتر نشده است. آنها امسال نیز- احتمالا- با دشواری و لنگ لنگان به اختلافی کم از سقوط فرار کنند. برای باشگاهی که زمانی چهره آشنای حاضر در مسابقات اروپایی بود، چنین اتفاقی مانند این است که پس از حضور در بهترین رستورانها مجبور باشی ارزان قیمتترین غذا در خیابان را امتحان کنی.
اگر هواداران از آنچه در زمین میبینند ناراحت و ناامید هستند، میتوان درک کرد که رییس باشگاه نیز به همان اندازه از اتفاقاتی که بیرون از زمین بازی رخ میدهد، دلسرد شده است. برای مردی که شعارش “سریع، سریع، سریع” است، زمان طی شده در تلاش برای گرفتن تایید ساخت ورزشگاهی جدید باید دیوانهکننده باشد. او اولین مالک خارجی نیست- و آخری هم نخواهد بود- که متوجه شده بروکراسی ایتالیایی به اندازه بالا رفتن موتورهای سه چرخه محفظه دار از دامنه تپه توسکان کند است.
این موضوع با عوامل بازدارنده مانند فرپلی مالی تشدید شده که به نظر میرسید مانع از روند رو به رشد باشگاههای بسیاری در حد و اندازههای فیورنتینا شده است. حتی اگر کامیسو میخواست هزینه زیادی در بازار نقل و انتقالات انجام دهد نیز به احتمال زیاد نمیتوانست تا زمان افزایش درآمد بنفشها چنین کاری را انجام دهد.
این یعنی تمام این موارد حضور در سطوح بالاتر فوتبال بدون خلاقترین حسابداران بسیار سختتر شده است (به هرحال برای تیمهایی که در حال حاضر به آن جمع تعلق ندارند، اینطور به نظر میرسد).
اما صحنه فوتبال اروپا محل خودنمایی چندین نمونه از باشگاههای کوچکتر شده که توانستهاند بدون هزینه گزاف خود را بالا بکشند و ثابت کنند که رویاپردازی غیرممکن نیست. با این حال تفاوت بزرگ موجود این است که آنها چشم اندازی مشخص و مسیری دارند که در آن رو به جلو حرکت میکنند و آماده هستند که در کوتاه مدت، میانمدت و بلند مدت دنبالش کنند. در عوض به نظر میرسد که تیم فیورنتینا همیشه با اولین مانع از اجرای “پروژه” خود منصرف شده است.
زمانی که آنها یکی از جوانترین ترکیبهای اصلی در سری A را داشتند به یاد دارید؟ این نیز یکی دیگر از ایدههایی بود که خیلی زود از آن دست کشیدند. همه این موارد باعث افزایش این احساس شد که باشگاه در حال کورمال راه رفتن در تاریکی است و هنوز به دنبال کلیدِ روشن کردن لامپ میگردد. با وجود تمام انتقادهایی که صورت میگرفت، برادران دلا واله برای برهه زمانی مشخص توانستند فوتبالی در سطح اروپا ارائه دهند اما پس از آن دوباره شرایط به وخامت رفت.
آنها همچنان توانستند تیمی را جمع کنند که- حداقل برای مدتی- سرگرمی بسیاری را برای هواداران فراهم کرد. کسی چه میدانست که هواداران افراطی برای افرادی دلتنگ خواهند شد که به طور مداوم آنها را متهم به خساست میکردند چون باور داشند که به ندرت هزینههای درستی برای باشگاه انجام میدهند؟
با این حال نیازی به کنکاش در گذشته نیست و هنوز فرصت زیادی در دوران مرد آمریکایی وجود دارد تا بتواند شرایط را تغییر دهد اما هر تغییری باید از همین حالا آغاز شود. اگر فرض شود که بازیکنان بتوانند این فصل تیم را در سری A حفظ کنند- که تضمین شده نیست- مسیری مشخص مورد نیاز است.
این آن معناست که باید برنامهریزی برای مربی جدید، مدیر ورزشی جدید و بازیکنانی که بتوانند دیدگاه تیم را پیاده کرده و به دنبال کردن آن تا پایان مسیر متعهد باشند صورت بگیرد. برای مثال مائوریتزیو ساری میتواند قمار ارزشمندی باشد اگر به حد کافی زمان در اختیارش قرار بگیرد.
فیورنتینا همیشه در بخشی از سری A که هیچکس ادعایی درباره مالکیت آن ندارد قرار خواهد داشت. تاریخچه و حمایتی که دارند نشان میدهند که واقعا نمیتوانند مانند بسیاری دیگر از باشگاههای کوچکتر صرفا به پارک کردن اتوبوس روی بیاورند اما در عین حال کیفیت و قدرت هجومی کافی برای عبور از سد بسیاری از تیمهایی که به این شکل بازی میکنند را نیز ندارند.
آنها یکی از برترین بازیکنان خلاق هجومی خود- فدریکو کیهزا- را به یوونتوس، رقیب قدیمی، فروختند و حالا تعداد موقعیتهای خلق شده آنها در بیشتر دیدارها از تعداد پنج گلبرگ گلی که علامت باشگاه است، نیز کمتر است. با این حال شاید برخلاف شخصیت اینفرنو در داستان معروف “کمدی الهی” دانته، هواداران این تیم هنوز تمام امیدشان را از دست نداده باشند.
مسیرِ واضح، خریدهای معقول و مربیای که بتواند هویتی مشخصی به آنها بداند برای این که شرایط رو به بهبود برود، کافی است. قطعا هیچکس انتظار قهرمانی در لیگ را ندارد- اما حضور در بین شش یا هفت تیم صدر جدول نباید دور از دسترس آنها باشد. سپس هواداران بار دیگر شعارهایی در تحسین رییس باشگاه خود سرخواهند داد.
یاد اورتون اون سالای اولی ک مشیری خریدش افتادم