موفقیت جرارد در رنجرز؛ استیوی نباید اشتباه سونس را تکرار کند
هفتیک- ” شاید هرگز این شانس را نداشته باشی که چنین کاری به دست آوری. اگر او تصمیم بگیرد که برود به باشگاه فوتبال باشکوهی خواهد پیوست که در بیشتر سالهای این دهه در رکود بوده است. باید به آنجا رفت، نیمی از کارها را به درستی انجام داد و او به یک بت تبدیل خواهد شد.”
اگر فقط یک مرد باشد که چالش پیش روی استیون جرارد در تابستان 2018 را درک کند، آن یک نفر گرام سونس است.
سی و دو سال پیش، سونس- که مانند جرارد هافبکی غول پیکر و کاپیتان لیورپولی بود که قهرمان جام باشگاههای اروپا شده بود- به این نتیجه رسید که رنجرز بهترین باشگاه برای شروع دوران مربیگری است. هشت سال از آخرین قهرمانی آنها در لیگ اسکاتلند گذشته بود و جدای از تک قطبی شدن رقابت قدیمی با سلتیک، حالا رقبای جدیدی مانند آبردین و داندی یونایتد نیز اضافه شده بودند که تحت هدایت الکس فرگوسن و جیم مک لین در اروپا میدرخشیدند.
سونس مانند توپی ویرانگر وارد شد، اولین فصل او (به عنوان بازیکن- سرمربی) ملغمهای از کارتهای قرمز، عصبانیتهای دور از عرف، خرید نامهای بزرگی چون کریس وود و تری بوچر و در پایان جشنهای هیجانانگیز بود. اولین عنوان قهرمانی آنها پس از 9 سال در بعدازظهری سرشار از احساسات در پیتودری به دست آمد که او مانند بازی اولش برابر هیبرنیان اخراج شد. بازیکنان او در غیابش تساوی 1-1 را حفظ کردند و سونس کمی بعد در حالی که اول کمی خجالتی و بدون اعتماد به نفس بود از رختکن بیرون آمد تا اعلام کند که میخواهد سلطه کاملی روی فوتبال اسکاتلند در سالهای پیش رو داشته باشد. این برنامه از سوی دیوید هولمز، مدیرعامل باشگاه، مورد حمایت قرار گرفت که گفت این دین هیئت مدیره است که ” باشگاه را به جایی که ما میخواهیم برساند. این جایگاه قله فوتبال اروپاست”.
آن دوران متفاوت بود؛ دورانی که سونس میتوانست بازیکنان تیم ملی انگلیس را برای بازی در خارج از کشور اغوا کند و هواداران رنجرز رسما رویای تبدیل شدن به بهترین تیم در اروپا را در سر داشتند (و تحت هدایت سونس در فصل 88- 1987 یا والتر اسمیت، جانشین او، در پنج سال بعد، از این رویا چندان دور هم نبودند) اما شباهت این داستان با موفقیت جرارد بیاندازه است- و این حتی پیش از این بود که جرارد به دلیل مشاجره با داور در بین دو نیمه دیدار چهارشنبه با لیوینگستن از نیمکت اخراج شود و در نتیجه در جریان پیروزی روز شنبه برابر سن میرن در کنار زمین حضور نداشت. نمیتوان از این موضوع به عنوان اقدامی برای یادبود سونس عبور کرد.
این بار ناامیدی دوری از جام 10 ساله بود-و البته عصبانیت و تحقیری که میتوان با توجه به تمام چیزهایی که هواداران رنجرز در طول یک دهه گذشته تحمل کردند، درک کرد. متاسفانه هواداری در ورزشگاه ایبراکس نبود تا از پیروزی که آنها را دور از دسترس قرار داد، لذت ببرد اما جرارد مانند سونس کاری فوق العاده در اولین شغل مربیگری خود انجام داد. با تمام شادی مفرط از توقف سلتیک در راه رسیدن به دستاورد درخشان کسب 10 قهرمانی متوالی، که با توجه به ذات رقابت همه جانبه گلاسکو قابل درک است، فتح اولین قهرمانی لیگ در طول 10 سال بسیار درخشانتر به نظر میرسد وقتی متوجه شوی که رنجرز از چه جایگاهی برخاست و با چه پیشینه شکست خوردهای در طول سه فصل گذشته به چنین جایگاهی رسید.
البته که افت سلتیک از زمان جدایی برندان راجرز (و شاید کمی قبلتر) بخش مهمی از این ماجراست اما رنجرز قهرمانیای مانند همیشه به دست نیاورد. آنها در فاصله 6 بازی تا پایان با 28 برد و 4 تساوی از 32 بازی ابتدایی، به ثمر رساندن 77 گل و دریافت تنها 9 گل به این مقام دست پیدا کردند. آنها در اولین فصل حضور او در ایبراکس 78 امتیاز کسب کردند و در مرحله گروهی از لیگ اروپا حذف شدند. آنها در سومین فصل حضور او میتوانند با رکورد 106 امتیاز سلتیک برابری کنند و به مرحله یک هشتم لیگ اروپا راه یافتند.
بعضی از افراد حاضر در جنوب مرزها شانه بالا خواهند انداخت و خواهند گفت که صرفا چون فوتبال اسکاتلند است یعنی هیچ معنایی ندارد. آنها احتمالا همان افرادی خواهند بود که در اقدامی مشابه به قهرمانیهای متوالی سلتیک و فصلهای رکوردشکن تحت هدایت راجرز توجه نمیکردند. ظاهرا هرکسی میتوانست با سلتیک قهرمان لیگ شود. یا رنجرز. صبر کنید، این اتفاق رخ نداده است، اینطور نیست؟
چیزی که به قطعیت میتوان از آن صحبت کرد این است که این یکی از بهترین دستاوردهای مربیگری یکی از بازیکنان سابق تیم ملی انگلیس در دوران مدرن به حساب میآید. آیا این اظهارنظری اغراقآمیز به نظر میرسد؟ وقتی به رکورد اسفناک فوتبال انگلیس در زمینه دستاوردهای تراز اول به عنوان سرمربی پس از دوران فوتبال درخشان توجه میکنید، متوجه میشوید که اینطور نیست.
بعضی از بزرگترین سرمربیان انگلیس بازیکنان سابق تیم ملی این کشور بودهاند (سر الف رمزی، بیل نیکولسن، دان رِوی، برایان کلاف، سر بابی رابسون، تری ونبلز) اما داستان موفقیت در طول دهههای اخیر کمتر بوده است. چندین صعود (مانند جک چارلتون، جیمی آرمفیلد، آلن بال، آلن مولری، جو رویل، گری فرانسیس، برایان رابسون، تری بوچر، پیتر رید، استیو مک ماهن و پل اینس)، چند قهرمانی در کشورهای خارجی (مانند گوردن مایلن در ترکیه، تری فَنویک در ترینیداد و توباگو، رید و پیتر وایت در تایلند، جان گرگوری در هند)، یک قهرمانی در جام حذفی (رویل با اورتون)، یک قهرمان در جام اتحادیه (براین لیتل با استون ویلا) و چند موفقیت مسلم در فتح قلبها و ذهنها (چارلتون با ایرلند، کیگان با نیوکاسل یونایتد به طور خاص، حتی گرت ساوتگیت در جام جهانی گذشته) اما تماشای قهرمانی هر سرمربی انگلیسی در سالهای اخیر به اندازه کافی نادر بوده؛ چه برسد به این که دوران بازی درخشانی نیز در پشت سر داشته باشد. داشتن 114 بازی ملی برای انگلیس به عنوان بازیکن و حالا یک قهرمانی لیگ به عنوان سرمربی چیزی نیست که بتوان از آن به سادگی عبور کرد.
بازیکنان در گذشته معمولا بیشتر از این که برنامهای داشته باشند، به صورت اتفاقی وارد دنیای مربیگری میشدند- گاهی اول به عنوان بازیکن- سرمربی مانند سونس در رنجرز، کنی داگلیش در لیورپول یا هادل در سوئیندن تاون و سپس چلسی. بعضی متوجه میشدند که جذابیت آنها و جایگاهشان در بین همتایانشان آنها را خیلی جلو میاندازد اما بسیاری فاقد کمال یا علاقه به یادگیری مهارت تاکتیکی بودند که میتواند موفقیت بادوام را به همراه بیاورد. حتی کسانی که به نظر میرسید درجه بیشتری از کمال را داشته باشند مانند هادل، یا رود گولیت و جانلوکا ویالی که دنباله رو هادل به عنوان بازیکن-سرمربی در چلسی بودند نیز به موفقیتی بادوام در سرمربیگری دست پیدا نکردند.
جرارد به نسلی تعلق دارد که جسارت نگاه به سرمربیگری و مربیگری به عنوان چیزی بیش از امنیت و آرامش پس از پایان دوران بازی را داشت. ( اگر آنها خواهان امنیت بودند پس استودیوهای تلویزیونی جایگاه، رفیق بازی، قراردادهای چند میلیون پوندی و امنیت شغلی را ارائه میکردند.) جرارد مانند فرانک لمپارد، سول کمپل، اسکات پارکر و دیگران نشان داده که تعهدی جدی به کسب مدارک مربیگری دارد. او در حین مربیگری در تیم زیر 18 سال لیورپول برای دریافت مدرک A یوفا تلاش کرد و حالا در سن 40 سالگی مدرک حرفهای یوفا، سه سال تجربه مربیگری در رنجرز، قهرمانی با این تیم و شانس حضور در لیگ قهرمانان فصل آینده را دارد.
جرارد در طول سه سال حضورش در رنجرز نشان داد که دید، قدرت و نیروی شخصی که برای ظهور مجدد باشگاهی بزرگ لازم بود را دارد. این به هیچوجه موفقیتی یک شبه مانند سونس در دهه 1980 میلادی نبود بلکه سبکی که جرارد و کادر فنی او در تشخصی نقاط ضعف- تکنیکی، تاکتیکی، فیزیکی، روانی- و برطرف کردن تک تک آنها داشت، بسیار درخشان است.
این موضوع چیزی که آرچی مکفرسن، مفسر اسکاتلندی بیبیسی، در آن عصر دراماتیک در پیتودری در سال 1987 گفت را به خاطر میآورد:” این دستاوردی باورنکردنی است چون وقتی رنجرز را در پایان فصل پیش دیدم، به نظر میرسید که آنها هرگز نمیتوانند قهرمانی در 5 سال آینده به دست آورند. انقلابی در فوتبال اسکاتلند رخ داده است.”
قهرمانی با سونس انقلاب بود. قهرمانی با جرارد تکامل بوده است. او این کار را با بودجهای بسیار بیشتر از مارک واربرتن، پدرو کایشینیا یا گرام مورتی انجام داد اما این رقم همچنان به شکل قابل توجهی کمتر از بودجه سلتیک است. میزان دستمزد پرداخت رنجرز در فصل 18- 2017 در حدود 24 میلیون پوند بود که نصف سلتیک (59 میلیون پوند) به حساب میآمد. این رقم در فصل دوم جرارد به 43.3 میلیون پوند افزایش پیدا کرد که نشاندهنده تلاش مالی قابل توجه برای کم کردن این فاصله بود- که با سرمایهگذاری در کادر فنی و همچنین دستمزد بالا برای بازیکنانی چون جرمن دفو و آلفردو مورالس همراه بود- اما این هزینه با افزایش درآمد در طول همین بازه زمانی خصوصا از طریق حقپخش تلویزیونی و پاداش حضور در لیگ اروپا تناسب داشت.
اگر قهرمانی در لیگبرتر اسکاتلند به اندازه کافی برای تحت تاثیر قرارداد بعضی افراد کافی نیست پس هدایت رنجرز به مراحل پایانی لیگ اروپا در دورهای که باشگاههای اسکاتلندی رابطه خوبی با فوتبال اروپا ندارند باید واقعا تاثیرگذار باشد. رنجرز در جولای 2017 تحت هدایت کایشینیا در مرحله اول انتخابی توسط پروگرس نیدرکورن از لوکزامبورگ حذف شد. آنها در سه فصل تحت هدایت جرارد 43 بازی در لیگ اروپا انجام دادند، تنها 5 بار شکست خوردند و 21 کلینشیت ثبت کردند. پیروزی 5- 9 در مجموع دو بازی رفت و برگشت در ماه گذشته برابر آنتورپ بسیار پر هیاهو بود اما مساوی در خانه ویارئال، بنفیکا و پورتو نشان دهنده فوتبال کنترل شده و از نظر تاکتیکی منظمی بود که به شما میگوید نمیتوان از پیشرفت دفاعی رنجرز در لیگ برتر اسکاتلند (50 گل خورده پیش از حضور جرارد، سپس 27 گل در فصل اول، 19 گل در فصل دوم و تنها 9 گل تا به اینجا در فصل سوم) به راحتی چشم پوشی کرد.
هیچکدام از این موارد باعث نمیشود که او به پاسخ فوتبال انگلیس به پپ گواردیولا تبدیل شود. نقش او در رنجرز در ابتدا به عنوان بزرگتر تیم، جایی بین سرمربیان بریتانیایی مکتب قدیم و سبک مربیان مدرن “مدیریتکننده نمایش تیم” توصیف میشد. بیشتر روند مربیگری در ارتباط با بازیکنان از سوی مایکل بیل انجام میشد که با او از لیورپول به این تیم پیوست. جرارد اخیرا در پادکستی با رابی فاولر، هم تیمی سابقش در لیورپول، گفت:” شاید 15 تا 20 سال طول بکشد که بتوانم مربی درون زمین خوبی مانند مایکل بیل شوم”، بنابراین خوشحال است که این بخش از کار را به او محول کرده است. این موضوع نیز به گفته فرگوسن و بسیاری دیگر نقطه قوت است.
همانطور که بیل اخیرا گفت:” استیون مربی بسیار بسیار خوبی است اما میخواهد سرمربی باشد. من علاقه زیادی به نحوه انجام تمرینات دارم اما سرمربی به انتخاب ترکیب، مدیریت بازیکنان در بیرون زمین، مدیریت ارتباطات فردی و رسانهها، مدیریت روابط بالادست با هیئت مدیره و بیرون از زمین با هواداران و آکادمی را بر عهده دارد”.
این کار در باشگاهی به بزرگی رنجرز که در معرض نگاه عموم و رسانهها قرار داده و فرار از بار تاریخی- هم گذشته درخشان و هم دوران سخت اخیر- غیرممکن است، بسیار دشوار به نظر میرسد. برای کاستن این بار و بالا بردن باشگاه مانند کاری که سونس در دهه 1980 میلادی و جرارد با دشواری بیشتر در سه سال اخیر انجام داد، کارهای بسیاری نیاز است.
طبیعی است که بسیاری به این که سفر مربیگری جرارد او را به کجا خواهد برد و البته این که آیا موفقیت او در گلاسکو باعث میشود که مدعی اصلی حضور روی نیمکت لیورپول دوست داشتنیاش در آینده باشد یا خیر، علاقه داشته باشند.
در این نقطه به داستان سونس، دیگر کاپیتان قهرمان اروپای این باشگاه، برمیگردیم که غرور و افتخار از دست رفته رنجرز را به عنوان سرمربی تازه کار به این تیم برگرداند. تکرار میکنیم که آن دوران سختی بود، زمانی که باشگاههای انگلیسی از حضور در مسابقات اروپایی محروم شده بودند و رنجرز توانایی مالی اغوای بازیکنانی چون بوچر، وودز، گرام رابرتز، ری ویلکینز، مارک والترز، گری استیونس، ترور استیون و مارک هیثلی برای حضور در ایبروکس را داشت. سونس با رنجرز سه قهرمانی لیگ و چهار قهرمانی جام حذفی اسکاتلند را به دست آورد. حذف از جام باشگاههای اروپا توسط تیمهای بسیار با استعداد استوا بخارست و ستاره سرخ بلگراد و حتی بایرن مونیخ، ضربههای غیرمنتظره بر اعتماد به نفس رو به افزایش و بلندپروازی آنها تحت هدایت سونس بود.
و سپس در آوریل 1991 در آستانه کسب چهارمین قهرمانی لیگ در پنجمین فصل حضورش در رنجرز و در حالی که دو بار پیشنهاد باشگاه سابقش را رد کرده بود، به تماس فوری لیورپول برای جانشینی دالگلیش در آنفیلد پاسخ مثبت داد.
دیوید ماری، مدیرعامل رنجرز، به خبرنگاران گفت:” او بزرگترین اشتباه زندگیاش را انجام داد.” اشتباه پذیرش این کار در آن زمان خاص برای سونس با چند قضاوت بسیار اشتباه در زمان حضور او در این تیم همراه شد اما همانطور که در سال گذشته در جلسه پرسش و پاسخ از طریق زوم به شاخه مرسیساید هواداران لیورپول گفت:” من هرگز نباید این کار را میپذیرفتم. کاش در سال 1991 به لیورپول پاسخ منفی میدادم”.
با این حال تجربه سونس باعث هراس جرارد نخواهد شد. اگر آن مربی اسکاتلندی حامی رنجرز در زمانی که باشگاه گلاسکویی را به عنوان یکی از تیمهای مدعی در اروپا مطرح کرده بود، تسلیم وسوسه مرسی ساید شد، پس اغراق نیست اگر بگوییم که جرارد، زاده و بزرگ شده بندر لیورپول، با پای برهنه به سوی آنفیلد خواهد رفت. خصوصا در دورهای که چنین عدم تعادل اقتصادیای بین فوتبال انگلیس و اسکاتلند وجود دارد. او در صحبت با آلن شیرر در اتلتیک در ماه دسامبر نیز تلاشی برای پنهان کردن این بلندپروازی خود نکرد. مقاومت در برابر این پیشنهاد غیرممکن است؛ همانطور که هدایت چلسی بدون توجه به عواقب آن برای فرانک لمپارد غیرقابل مقاومت بود.
رنجرز ناامید و ناراحت خواهد شد اگر او برای شغلی که به نظر می رسد در سطح پایینتری قرار دارد، به سوی جنوب برود. این همان حس سلتیک در زمان جدایی راجرز برای حضور در لسترسیتی در فوریه 2019 بود. در حالی که کار راجرز در رساندن لستر به جمع مدعیان حضور در چهار رتبه بالای جدول، نکاتی به کسانی که انتخاب او را در آن زمان زیر سوال میبردند اثبات کرده، جدایی او اتفاقی ناگوار برای عزت نفس فوتبال اسکاتلند به حساب میآمد- ضربه محکم دیگری پس از این که آدام رونی، مهاجم آبردین، پیشنهاد چندین تیم از لیگ برتر اسکاتلند را رد کرد تا به سالفورد سیتی بپیوندد که در تابستان 2018 در لیگ ملی انگلیس حضور داشت. حتی وقتی جو آریبو در تابستان 2019 از چارلتون اتلتیک تازه صعود کرده از چمپیونشیپ جدا شد تا به رنجرز بپیوندد علنا از سوی سرمربی تیمش مورد انتقاد قرار گرفت. شاید لی بویر متوجه شده باشد که این به هیچ وجه انتقال بدی برای آریبو نبود.
شاید راجرز حق داشت که در آستانه کسب سومین قهرمانی متوالی با سلتیک به این نتیجه رسید که نهایت رشدش در فوتبال اسکاتلند را کرده و به چالشی جدید نیاز دارد. اما جرارد در آستانه پایان سومین فصل حضورش در رنجرز هنوز چنین احساسی را ایجاد نکرده است. به نظر میرسید جیمی کرگر از چیزی خبر داشت که در ستونش در دیلی تلگراف گفت که در ابتدا تصور میکرد جرارد “قصد بازگشت سریع به لیگ برتر برای دیدار اجتناب ناپذیر دوباره در دوران مربیگری” را دارد اما حالا حس میکند که هم تیمی سابقش در لیورپول “ناگهان به ادامه حضور در این باشگاه علاقمند شده” و قصد دارد با چالش هدایت رنجرز در فصل بعدی لیگ قهرمانان روبرو شود.
حالا زمان این نیست که احتمال یا زمان حضور جرارد روی نیمکت لیورپول را بررسی کنیم- نه در زمانی که باشگاه سابق او دچار آشفتگی شده و نه وقتی که شرایط در رنجرز کاملا متفاوت و پر از سرخوشی است. همانطور که او در آن مصاحبه با شیرر گفت:” پیشبینی آینده بسیار دشوار است. فقط چون من بازیکن خوبی برای لیورپول بودم و دوران حرفهای در آنجا داشتم، لزوما به این معنا نیست که نفر دوم در صف سرمربیگری این تیم هستم. هم شما میدانید و هم من میدانم که اگر یک روز این کار در دسترس باشد، صفی طولانی از سرمربیان تراز اول وجود خواهد داشت. این بدین معنا نیست که شما بهترین فرد برای این کار هستید.”
دقیقا؛ و تجربه سونس نشان دهنده همین نکته است، همانطور که تجربه لمپارد در چلسی به شکل کمی متفاوت نشان دهنده این موضوع بود. اما قطعا جرارد مانند سونس ثابت کرده که بهترین فرد برای هدایت رنجرز است. اگر این فصل مرگ یا زندگی برای جرارد بوده باشد- هیچکدام از سرمربیان سابق رنجرز پس از عدم موفقیت در کسب قهرمانی در دو فصل اول پیشنهادی برای فصل سوم نداشتند- پس میتوان گفت که او توانسته با موفقیت از آن خارج شود. او انحصار سلتیک را شکست و البته با توجه به تصمیم سلتیک برای شروعی تازه با سرمربی جدید، فصل آینده بسیار جذابتر خواهد شد.
همانطور که سونس در زمان قبول هدایت رنجرز توسط جرارد درباره او گفت “باید به آنجا رفت، نیمی از کارها را به درستی انجام داد و او به یک بت تبدیل خواهد شد”. سونس تقریبا یک شبه این جایگاه را به دست آورد و با قدرت برابر تمام حریفانی که بر سر راهش قرار داشتند ایستاد. این روند برای جرارد بسیار به مرور پیش رفت و بیشتر از انقلاب به تکامل شبیه بود اما این فصل کاری بسیار بیشتر از نیمی درست انجام داد و تحسین درخوری نیز دریافت کرد.
دوران سرمربیگری جرارد در سالهای آینده به هر سمتی که پیش برود، او پا جای پای سونس خواهد گذاشت و در نهایت به آرامی از حوزه فوتبال اسکاتلند جدا خواهد شد. این که این قدمها روزی باعث بازگشت او به آنفیلد خواهد شد یا خیر، بحث بسیار بیشتری میطلبد. در حال حاضر او تنها به تکرار درخشش سونس در ایبراکس علاقمند است، نه تکرار اشتباهاتی که بعدها توسط او انجام شد.