مصاحبه سردبیر “هفتیک” با کمکمربی ایرانی ماینتس: رویایم را زندگی میکنم
هفتیک- نتایج ضعیف ماینتس در نیم فصل اول بوندس لیگا باعث شد تا مدیران این باشگاه دست به تغییر سرمربی تیم اول باشگاه بزنند و “بو اِسوِنسون” دانمارکی را به خدمت بگیرند. این به معنای حضور بابک کیهانفر، کمک ایرانی اسونسون، روی نیمکت ماینتس هم بود. کیهانفر که در سه سال اخیر کمک اسونسون بوده، حالا روی نیمکت نشسته که زمانی مربیانی مانند یورگن کلوپ و توماس توخل مربیگری را از آن آغاز کردند؛ هرچند او فعلا به جز ماندن ماینتس در بوندس لیگا، به چیز دیگری فکر نمی کند:
اجازه بدهید از اول شروع کنیم؛ از اینکه کجا به دنیا آمدید و اصالتتان در ایران به کجا برمیگردد؟
من در آلمان و در ماینتس به دنیا آمدم؛ سال 1985 اما پدر و مادرم تبریزی هستند. خودم هم چند باری ایران بودم اما آخرین بار تقریبا 27 سال قبل بود.
احتمالا جام جهانی 1990 و قهرمانی آلمان در آن جام روی علاقهات به فوتبال تاثیر داشت.
بله، از آن جام بازی فینال را کاملا یادم هست که مارادونا برای آرژانتین بازی می کرد و آلمان با پنالتی آندریاس برمه، آرژانتین را شکست داد اما یورو 92 و جام جهانی 94 را بیشتر به یاد دارم.
و این علاقهمندی باعث شد فوتبال را از همان موقع شروع کنی؟
بله، 5 ساله بودم که وارد تیم ماینتس زولهافن شدم و تا 16 سالگی در این تیم بازی کردم و بعد از آن بیشتر دوران بازی ام را در دسته چهارم در تیم گونزنهایم بودم. خیلی زود هم در سن 24 سالگی به کارم را به عنوان مربی شروع کردم و به عنوان مربی تیم زیر 19 سالههای گونزنهایم انتخاب شدم. یعنی همزمان که برای تیم اول بازی می کردم، مربی زیر 19 سالهها هم بودم.
این فرصت را داشتم که به عنوان بازیکن، در یکی دو سطح بالاتر بازی کنم؛ مثلا به عنوان بازیکن حرفه ای در یک باشگاه دسته سومی اما برای من مهم بود که بتوانم به طور همزمان به عنوان مربی و بازیکن فعالیت کنم. چون از مربیگری از همان سن پایین برای من مهم بود چون دید من به بازی اینطور بود که فقط به بازی خودم توجه نداشتم، بلکه کل تیم را می دیدم.
سالهایی که شما مربیگری را شروع کردی، تقریبا همان سال هایی بود که یورگن کلوپ و بعد از او، توماس توخل، در ماینتس نتایج خوبی گرفتند. چقدر عملکرد آنها در علاقهمندی شما به مربیگری نقش داشت؟
تصمیم من برای مربیگری، ارتباطی به کلوپ یا توخل نداشت اما طبیعتا آدم به کار چنین مربیانی نگاه می کند. کلوپ یکی از بهترین مربیان دنیاست و مخصوصا که از ماینتس هم بود، طبیعی است که کارش را دنبال کنم. او یکی از مربیانی است که قدرت رهبری بسیار بالایی دارد. بعد از کلوپ هم توخل آمد و من می توانستم تمرینات و بازی های تیم او را از نزدیک تماشا کنم. دیدن کار این دو مربی اینجا در ماینتس برای من خیلی اتفاق مهمی بود و طبیعی است که تماشای کار آنها چیزهای زیادی یاد گرفتم.
شما مدتی هم با بازیکنانی ژاپنی که به آلمان میآیند، کار کردید. و انگار این فقط به کارهای فنی در زمین محدود نبود و شما در زندگی بیرون زمین و جا افتادن در آلمان هم کمک می کردید.
بله، از زمان برگزاری جام جهانی 2002 در ژاپن و کره، ژاپنی ها علاقه زیادی پیدا کردند که برای فوتبال به اروپا و آلمان بیایند. من 11 سال با آنها کار کردم و خودم هم چند به ژاپن رفتم و چند دوره فوتبالی برگزار کردم. واقعا تجربه خوبی بود. به بازیکنان ژاپنی که به آلمان میآمدند از همه لحاظ کمک می کردیم، مثلا کمک می کردیم که خانه پیدا کنند و زندگی راحتی داشته باشند، همین طور کمک می کردیم که در باشگاههای خوبی مشغول به بازی بشوند. واقعا از همه لحاظ به آنها کمک می کردیم.
هیچ کدام از بازیکنانی که با آنها کار کردید به بازیکن سرشناسی تبدیل شدند؟
بله، شینجی اوکازاکی که بعدا به لسترسیتی رفت، اینجا در ماینتس بازی می کرد. او معروف ترین بازیکنی بود که داشتیم.
فکر می کنید این کار را برای بازیکنان ایرانی هم میتوان انجام داد؟
سخت است. برای بازیکنان ژاپنی خیلی راحت است که به اروپا بیایند چون راحت میتوانند ویزا بگیرند و دو سال هم در اروپا بمانند؛ مثلا به مدرسه آلمانی بروند یا کار کنند. همین مسئله شرایط را برای آلمانیها خیلی راحت میکند. فکر می کنم این برای بازیکنان ایرانی یک مشکل بزرگ است.
برگردیم به مسیر مربیگری شما. فکر کنم آشنایی با “بو اسونسون” مسیر شما را تغییر داد.
بله، سال 2018 بود که با بو اسونسون آشنا شدم. آن زمان به عنوان کمک او در تیم زیر 19 سالههای ماینتس انتخاب شدم. آنجا خیلی خوب کار کردیم و خیلی هم زود رابطه نزدیکی پیدا کردیم و علاوه بر همکار، با هم دوست شدیم. بعد به لیگ اتریش و باشگاه ردبول سالزبورگ رفتیم. بعد هم این فرصت پیش آمد که به تیم اول ماینتس بیاییم. در واقع این سومین تیمی است که من و بو اسونسون با هم در آن مربیگری می کنیم و همکاری ما هم خیلی خوب پیش میرود.
سبک بازی مورد علاقه شما و بو اسونسون چیست؟ من بازی ماینتس در خانه دورتموند را تماشا کردم که در آن بیشتر دفاعی بازی کردید و به دنبال گلزنی روی ضدحملات بودید.
آن دیدار یکی از اولین بازیهای ماینتس بعد از آمدن ما بود و راحت نیست که وقتی به تیم جدیدی بروید و فقط بعد از یک هفته، همه آن ایدههایی که دارید را در تیم جا بیندازید و آن فوتبالی که می خواهید را جا بیندازید. استیل بازی ما خیلی از سبک فوتبال ماینتس و همین طور ردبول سالزبورگ گرفته شده است. برایمان خیلی مهم است که ابتکار عمل را در دست داشته باشیم و فوتبال هجومی به نمایش بگذاریم و حریف را تحت فشار بگذاریم و پرس کنیم.
از وقتی که کادر فنی فعلی به ماینتس آمده، تیم نتایج خوبی گرفته؛ تساوی در خانه دورتموند و لورکوزن و پیروزی مقابل لایپزیش؛ اما هنوز در رتبه هفدهم هستید. فکر می کنید بتوانید در بوندس لیگا بمانید؟
اگر فکر نمی کردیم که می توانیم در بوندس لیگا بمانیم، اشتباه بود که به اینجا بیاییم. اینجا هستیم چون فکر می کنیم که این تیم می تواند بماند. ماینتس وضعیت بدی داشت و قبل از آمدن ما، فقط 6 امتیاز داشت اما الان 14 امتیاز داریم و کمکم داریم به تیم هایی که بالاتر از ما هستند، می رسیم و همه دارند می بینند که تیم در حال پیشرفت است و کاری که ما با بازیکنان در تمرینات، آنالیز ویدئویی و بازی ها انجام می دهیم، در حال نتیجه دادن است و ما خیلی خوش بین هستیم که در لیگ 1 بمانیم.
دو- سه سال قبل الکساندر نوری به عنوان سرمربی وردربرمن انتخاب شد و به اولین مربی ایرانی بوندسلیگا تبدیل شد. فکر می کنی بتوانی دومین ایرانیای باشی که سرمربی یک تیم در بوندسلیگا می شود؟
بله، الکس نوری اولی بود. اما من همین جا که الان هستم، خیلی خیلی خوشحالم. من 35 ساله هستم و الان در بوندس لیگا، کمک مربی هستم و این برای من دستاورد خیلی بزرگی است. با بو اسونسون هم می توانم دقیقا کاری که دوست دارم را انجام بدهم و پیشرفت کنم. فکر می کنم با این سن، هنوز خیلی وقت هست که چیزهای زیادی یاد بگیرم. سرمربی شدن؟ چرا که نه اما الان وقتش نیست.
این را به این خاطر پرسیدم که الان در فوتبال آلمان خیلی به مربیان جوان فرصت داده میشود. مثلا ناگلزمان در 28 سالگی سرمربی هوفنهایم شد یا مربیان دیگری که قبل از 35 سالگی در بوندس لیگا سرمربی شدند.
درست است اما هر مربی ای، ناگلزمان نمی شود. خیلی مربیان دیگر هم هستند که در جوانی سرمربی یک تیم می شوند اما بعدا می بینید که برایش زود بود. به نظر من، یک مربی باید حتما تجربه زیادی داشته باشد؛ نه فقط در فوتبال، بلکه در زندگی. برای من هم خیلی مهم است که این تجربه را پیدا کنم. به همین دلیل از موقعیت فعلی ام و اینکه می توانم در بوندس لیگا کار کنم، خیلی خوشحالم.
درست است. اما هدف یا رویای خاصی در ذهن نداری؟ چون فکر می کنم هر بازیکن یا مربی ای یک باشگاه رویایی دارد که دوست دارد برای آن کار کند.
نمی دانم. فکر نمی کنم همه چنین رویایی داشته باشند! رویای بزرگ من کار در کردن در بوندس لیگا بود و الان چند ماه است که توانستم اینجا کار کنم. البته که امیدوارم بتوانم پیشرفت کنم اما من تازه اینجا کار را شروع کردم. شاید اگر 3-2 سال دیگر دوباره صحبت کنیم، بتوانم بگویم که دوست دارم به کجا برسم. در حال حاضر از بودن در اینجا خیلی خوشحالم و رویای بزرگ من در حل حاضر این است که با ماینتس در بوندس لیگای 1 بمانیم.
آقای کیهانفر متشکر که با اینکه این روزها خیلی مشغله زیادی دارید، وقتتان را به ما دادید.
متشکر از شما. مصاحبه فارسی کمی برای من سخت است چون از زمانی که دیگر با پدر و مادرم زندگی نمی کنم، کمتر به فارسی حرف زدهام. من تا 21 سالگی با آنها زندگی می کردم و با پدرم، آذری و با مادرم فارسی حرف می زدم اما حالا تقریبا 15 سال است که هفته ای یکی دو بار تلفنی صحبت می کنیم و کمی فارسی ام ضعیف شده که باید روی آن کار کنم.
تشکر از شما