مرور سال 2020 با اندی رابرتسون؛ رویاهایی که به واقعیت تبدیل شدند
هفتیک- مرور سال 2020 کار عجیبی است. من اطمینان دارم اتفاقات بسیاری وجود دارد که ما دوست داریم از خاطراتمان بیرون بکشیم- سال انزوا و از دست دادن عزیزان برای بسیاری از افراد. در عین حال میدانم که من بعدا درباره آن تامل خواهم کرد و فکر میکنم که این سال از نظر فوتبالی برای من به یادماندنیترین سال بود.
در ورزش هیچچیز به راحتی به دست نمیآید. شما باید فداکاریهای بسیاری انجام دهید، هر روز باید تلاش کنید و تمام اینها به نوعی قمار روی یک “شاید” است. هیچ تضمینی وجود ندارد. لیورپول 30 سال برای قهرمانی انتظار کشید. یا اسکاتلند 22 سال نتوانست به هیچ تورنمنت مهمی راه پیدا کند. اینها دو دلیلی هستند که ما شرایط را پذیرفتیم. ما روی آن قمار کردیم و حالا چیزی برای نمایش دادن داریم. فکر کردن راجع به هردوی اینها باعث میشود که لبخند بزرگی روی صورت من نقش ببندد.
***
وقتی به لیورپول پیوستم مشخصا به این فکر کردم که میخواهم عضوی از تیمی باشم که در نهایت به این انتظار پایان میدهد. هدف این بود. به عنوان یک اسکاتلندی، مغرور بزرگ شده بودم و این را هم میدانستم که این ملت چقدر میخواهد- نیاز دارد- که پس از این مدت طولانی بار دیگر به جام ملتهای اروپا یا جام جهانی برگردد.
شبهات زیادی پیرامون هر دو دستاورد وجود داشت- شاید سردرگمی از ناامیدیهای قبلی- بنابراین انجام هردوی این موارد در یک سال واقعا فوقالعاده بود. فکر کردن به آن هنوز هم باعث میشود که موهای تنم سیخ شود. بسیار مفتخر هستم که در هر دو تیمی حضور داشتم که به سادگی هرچه تمامتر توانستند بسیاری از مردم را در این سال خوشحال و حداقل به صورت موقت حواس آنها را از شرایط دیوانهواری که در اطراف جریان داشت، پرت کنند.
با لیورپول تا زمانی که جام لیگ برتر را بالای سرمان نبردیم، هیچ چیز قطعی نبود- اما تیم با باور کاملی وارد سال 2020 شد. فکر میکنم منصفانه است که بگوییم به مدت 6 ماه پیش از آن بهترین تیم کشور بودیم اما در باشگاه میشد این احساس را در چشم همه دید. میتوانستید ببینید که همه تا چه حد برای موفقیت متمرکز شدهاند.
جام در دیدرس ما بود و هیچ چیز نمیتوانست ما را از مسیرمان منحرف کند. من کاملا اطمینان داشتم چون به اطراف نگاه میکردم و بازیکنان خوبی را با ویژگیهای عالی میدیدم که همیشه در زمان مناسب آماده بودند. مطمئنا از شنیدن جمله کلیشهای “فکر کردن تنها به یک بازی” خسته شدهاید اما این واقعیت دارد. میتوانم صادقانه بگویم که بازیکنان و اعضای کادر فنی هرگز به بیشتر از بازی بعدی فکر نکردند و فکر میکنم باید چنین رفتاری را در پیش گرفت. ما از بودن در آنجا سرشار ازحس غرور میشدیم- چشمانداز تونل درون ملوود و آنفیلد. میدانستیم که هواداران پس از دو یا سه بازی کاملا هیجانزده بودند و با خودشان فکر میکردند “آیا امسال همان سال خواهد بود؟” شما میخواهید هواداران رویاپردازی کنند اما وقتی خودتان بازیکن هستید هم نمیتوانید در این تله نیفتید.
وقتی به شدتِ ما تلاش کنید و شانس داشتن بازیکنان واقعا با استعداد در کنار سرمربی فوق العاده و کادر فنی را داشته باشید، احساس شکست ناپذیری میکنید. این پویایی منحصر به فردی به شما میدهد- و ما به این شکل وارد سال 2020 شدیم.
بازیکنان و هواداران همگی لحظات خاص خودشان را داشتند که باعث میشد فکر کنند “ما در مسیر رسیدن قرار داریم” اما برای من چند لحظه خاص وجود داشت. پیروزی 0- 4 در “باکسینگ دِی” برابر لستر بسیار حیاتی بود. ما مستقیما از جام جهانی باشگاهها در قطر آمده بودیم و شبهات بسیاری درباره خستگی بازیکنان وجود داشت. آیا سطح بازی ما افت میکرد؟ بنابراین پیروزی پرگل برابر تیم لستر که نزدیکترین رقیب ما برای کسب قهرمانی در آن مقطع بود، اهمیت خاصی داشت. این اعلام حضور مهمی بود.
پیروزی 0- 2 برابر منچستریونایتد در ژانویه هم به ذهنم میرسد- خصوصا وقتی محمد صلاح گل دوم ما را در دقیقه 90 به ثمر رساند. آنجا زمانی بود که واقعا فکر کردم این اتفاق برای ما رخ خواهد داد. جمعی از هواداران در آنفیلد در آن سه دقیقه وقت اضافه میخواندند “حالا ما را باور خواهید کرد”. این اتفاق خیلی رخ نمیدهد اما به یاد دارم که دقایقی مبهوت شده بودم؛ در حالی که بازی هنوز ادامه داشت. این بسیار هیجان انگیز بود. شما نمیخواهید آنها را ناامید کنید.
در بیرون از باشگاه صحبتهای بسیاری درباره شکستناپذیری در تمام طول فصل میشد اما ما صرفا به خاطر یدک کشیدن لقب “شکست ناپذیرها” به آن فکر نمیکردیم. دلیل اصلی این است که شما میخواهید در هر بازی پیروز شوید تا بتوانید به اهدافتان برسید اما هدف ما- از اولین روز تمرینات پیش فصل- این بود که جام قهرمانی را به خانه بیاوریم. تمرکز ما روی این نبود که شکستناپذیر بمانیم. ما فقط میخواستیم قهرمان شویم. پذیرش این که فصل گذشته با یک امتیاز اختلاف قهرمان نشده بودیم، بسیار سخت بود و عزم ما جزم بود تا این اتفاق بار دیگر رخ ندهد.
شکست 0- 3 برابر واتفورد در فوریه به روند 27 بازی بدون شکست در لیگ برتر پایان داد و در بین دو دیدار مرحله یک هشتم لیگ قهرمانان برابر اتلتیکو مادرید قرار داشت. این شرایط سخت بود. در دیدار برگشت یک موقعیت خوب را از دست دادم؛ بنابراین یادآوری آن بازی برایم خوشایند نیست. این نوعی کادوی تولد بود! رک بگویم که تیم ما باختن را دوست ندارد- خصوصا در آنفیلد. ما تلاش کافی برای پیروزی در دیدار برگشت را انجام دادیم و کامبک زدیم اما تقدیر این نبود. شاید تمرکز روی این موضوع کمی طولانیتر میشد اما دو روز بعد کشور وارد قرنطینه شد؛ بنابراین آنها موضوعات دیگری در ذهن داشتند.
ترسناک است که فکر کنیم این آخرین باری بود که ما در یک بازی از حضور هواداران برخوردار بودیم. شما یاد میگیرید که با بازی در زمین خالی کنار بیایید اما من نمیگویم که به آن عادت کردم. فوتبال نیاز دارد که در برابر هواداران برگزار شود. از صحبت با بسیاری از آنها میدانم که در حال حاضر احساس جدایی داشتن آسان است. باشگاهها روشهای هوشمندانهای را به کار گرفتهاند و سعی کردند احساس اجتماعی که مردم نیاز دارند را حفظ کنند اما این کارها هرگز جانشین روند همیشگی قدیمی در روز بازی را نخواهد گرفت. این اتفاق خلا بزرگی را در زندگی بسیاری ایجاد کرده و هرچه زودتر بار دیگر در آنفیلد پر از هوادار بدویم، بهتر خواهد بود.
با این حال حتی در اوج شیوع کرونا نیز هرگز نگران نبودم که این فصل نیمهکاره رها شود. باشگاه به سرعت هر خبری که میشنید را با ما درمیان میگذاشت. هر تیمی دیدگاه خودش را داشت اما از نظر من همهچیز باید در زمین و نه در اتاق اعضای هیئت مدیره مشخص میشد. اطمینان دارم باشگاههایی که عملکرد خوبی در اواخر فصل داشتند، موافق هستند. نمیتوانم تصور کنم که اگر تمام تلاشمان از بین میرفت چه احساسی پیدا میکردیم.
با این حال وقتی آن شب در ماه ژوئن رسید- که منچسترسیتی در برابر چلسی شکست خورد و قهرمانی ما قطعی شد- باشگاه همه چیز را پس از پیروزی 0- 4 ما برابر کریستال پالاس در روز گذشته آماده کرده بود. ما هتلی را رزرو کرده و باربیکیو آماده بود. دروغ نمیگویم: من یک پیراهن چلسی در وسایلم داشتم و به شوخی در چت گروهی پیش از بازی آن را به پسرها نشان دادم. شرایط به خوبی پیش نرفت و نتوانستم کاری که میخواستم را انجام دهم. لباس کاملا اندازه من نبود. متعلق به بیلی گیلمور بود؛ بنابراین کمی برای من کوچک بود!
چینین دستاوردهایی باید در کنار خانواده، دوستان و البته هواداران لیورپول جشن گرفته شود- اما ما بهترین استفاده را از شرایط کردیم و جشن کوچکی گرفتیم. این جشنها تا نیمههای شب ادامه داشت و این موقعیتی خاص بود که با تمام رفقا و کادر فنی به اشتراک گذاشتیم. فکر میکنم پس از 30 سال حق دارید که چنین شبی داشته باشید.
ایده بالا بردن جام قهرمانی در جایگاه کاپ مربوط به هواداران متعلق به جوردن هندرسون بود و ایده الهامبخشی بود. ما یک جایگاه در میانه زمین برابر سکوهای خالی نمیخواستیم. در عوض این احساسی شخصی برای همه ما داشت. جایگاه کاپ نمادین است- این سبک ما بود تا به هواداران بگوییم “این برای شماست”. و کنی داگلیش مدالها را اعطا کرد-نمیتوانست از این بهتر شود.
این سوال همیشه وجود دارد که چنین دستاوردهایی بدون این که از تنش دور شوید یا با افت استاندارد مواجه شوید چطور شکل میگیرد. من فکر میکنم که آرامش، استراحت کردن و اکتفا به قهرمانیهای قبلی در ذات ما نیست. ما این توقع را از یکدیگر داریم. ما گروهی صمیمی هستیم و کارها را سرسری انجام نمیدهیم. هر روز انرژی بالایی داریم- این از نظر روانی به ما کمک میکند.
مشخصا یورگن کلوپ نقطه مرکزی این شرایط است. ساده است: وقتی او حرف میزند، ما گوش میدهیم. او میتواند یک چیز را به مدت یک سال بگوید و ما همچنان به هر کلمه توجه میکنیم. او سرمربی، رییس و رهبر ماست و ما احترام بسیاری برای او قائل هستیم.
ما این را به خودمان و او مدیون هستیم که این فصل هم همین راه را تکرار کنیم. هیچ چیزی در لیگ پر از استعداد و کیفیت به آسانی به شما داده نمیشود و ما در زمینه مصدومیتها هم کمی بدشانس بودیم. شاید نقش من در نتیجه این شرایط کمی تغییر کرده باشد. بارها خودم را مسنترین و باتجربهترین بازیکن در خط دفاعی یافتم که احساس جدیدی برای من بود. شما باید به بازیکنان جوانتر کمک کنید اما این در هر حال در برنامههای من بود. من تلاش کردم تا در کاری که انجام میدهم یک رهبر باشم و ما خوش شانس هستیم که رهبران بسیاری در تیم داریم. امیدوارم افراد دیگر بگویند که من هم جز آنها هستم.
ما بیصبرانه منتظر بازگشت همه به خط دفاعی هستیم اما کسانی که در حال حاضر در اختیار داریم هم توانایی بسیاری برای بازی دارند. ما آنجا بار دیگر برای قهرمانی میجنگیم- این عزم جزم همیشه در بیرون و درون زمین وجود دارد.
همه میدانند که من با ترنت الکساندر آرنولد شوخی میکنیم و ما با هم بر سر این که چه کسی بیشتری پاس گل را داده، کل کل میکنیم اما هیچ جایزه، جریمه یا بازندهای وجود ندارد. این فقط یک تلاش دیگر برای کمک به پیشرفت یکدیگر و تیم است. رابطه ما چیزی نیست که تلاش زیادی برای آن کرده باشیم. سبک همکاری و درک متقابلی که با هم داریم احتمالا از شناخت و هماهنگی بالای ما سرچشمه میگیرد. ترنت بازیکنی باورنکردنی است، از نظر تکنیکی بسیار با استعداد است و من عاشق تماشای بازی او هستم. او در این سن راهی طولانی در پیش دارد و فکر کردن به این که چقدر خوب میتواند باشد، ترسناک است.
بلندپروازی دیگر من در این سال مشخصا کمک به اسکاتلند برای صعود به یورو 2020 بود- هنوز هم نمیتوانم به خوبی در قالب کلمات بگویم که انجام این کار برای من چه معنایی داشت. واکنشها در خانه بسیار هیجانانگیز بود. این اتفاق واقعا باعث بهبود حال مردم در شرایطی سخت شد، همانطور که کاری که ما در لیورپول انجام دادیم، ارزش بسیاری برای این شهر داشت. ما در دیدار پلیآف برابر صربستان بازی خوبی که مدتهاست ارائه میکردیم را انجام دادیم اما گل مساوی را در لحظه بدی خوردیم. این میتوانست به آسانی باعث ناراحتی و ناامیدی شود اما بازیکنان باشخصیت بسیاری در این تیم هستند و پسرهای ما در ضربات پنالتی فوقالعاده عمل کردند. وقتی دیوید مارشال مهار سرنوشتساز را برابر الکساندر میتروویچ انجام داد، من ترکیبی از احساسات را تجربه کردم: خستگی، لذت و آسودگی خاطر. در مصاحبهها کمی آرام بودم اما در سرم تمام این احساسات را تجربه میکردم و به این فکر میکردم که این اتفاق چه ارزشی برای مردم دارد.
من به عنوان بازیکن اسکاتلند شرایط سختتری را نسبت به لیورپول تجربه کردم؛ در واقع وقتی سه سال و نیم پیش از هالسیتی به آنفیلد آمدم، همه چیز در مسیر دیگری قرار داشت. ما در تیم ملی با دورانی سخت و آزمونهای جدی روبرو بودیم. نمیتوان برابر آنها پنهان شد و وقتی من برای اولین بار کاپیتان شدم، بسیار سخت بود. پس از بازی با صربستان در کنار مارشال نشسته بودم و درباره تمام نتایج ضعیف و دورانی سخت که در طول این مسیر با آن روبرو شدیم، حرف میزدیم. هر دو موافق بودیم که تمام آنها ارزش این لحظه باورنکردنی در بلگراد را داشت.
وقتی بزرگ میشدم و تمام تورنمنتهای بزرگ بدون اسکاتلند برگزار میشد، احساس خلا داشتم. کمی از جام جهانی 1998 در فرانسه را به خاطر دارم اما خاطرات واضحتری از مهمانی خانوادگی که عمه ورا برای بازی اول برابر برزیل برگزار کرد، به یاد میآورم. او بنرها و پرچمهای بزرگی داشت و همه آنجا بودند. بسیار دوستش داشتم. سپس متوجه میشوید که چنین چیزی هرگز تکرار نشد، چون دیگر تورنمنتی نبود.
ما عمه ورا را از دست دادیم و وقتی برابر صربستان پیروز شدیم، او در یاد من بود. هنوز آزاردهنده است که او اینجا نیست تا این پیروزی را ببیند اما من میدانم که او با افتخار به ما نگاه میکند. او یکی از خوشحالترین زنان در اسکاتلند میشد وقتی مارشال آن پنالتی را مهار کرد. هرکسی که من را میشناسد به شما خواهد گفت که خانواده برای من همه چیز است. آنها اولین کسانی هستند که وقتی با لیورپول و اسکاتلند موفق شدم، به آنها فکر کردم.
پدرِ روکو و آریا شدن نیز تاثیر بسیاری روی من داشت. من به همراه ریچل، همسرم، و فرزندانم یک تیم کوچک خوب هستیم. این فقط عشق است، اینطور نیست؟ من میخواهم فرزندانم وقتی کمی بزرگتر شدند و شرایط را درک کردند، به من و آنچه انجام دادهام افتخار کنند. ریچل در این سالها فداکاریهای بسیاری کرد تا به من کمک کند. او همه چیز را تحمل کرده و شما به چنین کسی نیاز دارید. او در دوران سخت از من حمایت میکند و در لحظات خوب هم در کنار من حاضر است. آنها انگیزههای نهایی من هستند اما اگر لازم باشد یک متر دیگر پیش بروم، آنها من را تشویق میکنند. آرزو دارم میتوانستم سایر اعضای خانوادهام را ببینم اما آن روز خیلی زود خواهد رسید- اطمینان داشته باشید که یک مهمانی بزرگ رابرتسون در پیش خواهد بود.
کسب موفقیت از نظر فوتبالی در سال 2020 کار دشواری بود اما تیمهای بزرگ تیمهایی هستند که به صورت مداوم به موفقیت ادامه میدهند. من میخواهم برای موفقیت بیشتر تلاش کنم و نمیخواهم 30 سال دیگر اینجا بنشینم و به لحظات معدودی با لیورپول و اسکاتلند نگاه کنم.
همچنین دوست دارم زمانی را به چیزهایی اختصاص دهم که جدای از فوتبال علاقه زیادی به آنها دارم. این که در اوایل سال جاری به عنوان سفیر استریت ساکر اسکاتلند انتخاب شدم که پا جای پای سر الکس فرگوسن بگذارم، یک افتخار است.
دیوید دوک، موسس و مدیر استریت ساکر اسکاتلند، مردی فوق العاده و در نوع خودش منبع الهام است. او در کمک به من برای راه اندازی خیریه خودم که AR26 نام دارد و برای کمک به کودکان نیازمند در خانه است، کمک بزرگی کرد. ما تلاش میکنیم تا به جوانان معلول کمک کنیم و زمینه بازی را برای آنها فراهم کنیم. یکی از این راهها ایجاد دسترسی به فوتبال رایگان و مربیگری بیشتر در سراسر کشور است تا کمی به والدین کمک شود و زمان آزادی در اختیار آنها قرار دهد.
من در هر دو مورد برای کاری طولانی همراه هستم بنابراین روندی در پیش خواهد بود تا به جایی که میخواهیم برسیم اما همین حالا هم پیشرفت خوبی داشتهایم. من دوست دارم AR26 مانند یک بنیاد برآورده کردن آرزوها باشد- تا به کودکان و والدینی که در حال مبارزه هستند تجربه به یاد ماندنی در زندگی بدهد. هر دو فرزند من سالم و خوشحال هستند. من هر روز از این بابت شکرگزار هستم و نمیتوانم دردی که بعضی تحمل میکنند را تصور کنم. ما میخواهیم تمام تلاشمان را انجام دهیم.
جنبه دیگر آن کمک به بزرگسالان نیازمند است تا در مسیر درست قرار بگیرند. افراد بسیاری منتظر فرصت دوم در زندگی هستند. ما در این موقعیتها با آنها همکاری میکنیم اما میخواهیم بدانیم که آیا میتوانیم زودتر مداخله کنیم یا خیر. ریچل و من احساس خوش شانسی بسیاری از روش تربیتی که داشتیم میکنیم؛ بنابراین میخواهیم از تریبون و امکاناتی که در اختیار داریم، استفاده کنیم تا تغییری در جامعه ایجاد کنیم.
من نیازی به فکر کردن زیاد برای سایر اهداف در سال 2021 ندارم. بیصبرانه منتظر بازگشت هواداران به ورزشگاهها در هنگام امن شدن شرایط هستم- آنفیلد و همپدن پارک ساخته نشدند تا خالی بمانند. اهدافم در لیورپول به سادگی بالا بردن جامهای بیشتر است چون عادت کردن به این روند چیز خوبی است. هر جامی که به دست میآورید عطش شما را برای جام بعدی افزایش میدهد.
برای اسکاتلند… وای. یورو تجربه خوبی خواهد بود. امیدوارم این اولین تجربه از حضور در مراحل پایانی برای بسیاری از افراد این گروه باشد. ما نمیخواهم به آنجا برویم و رکوردشکنی کنیم، هرکاری که بتوانیم انجام میدهیم تا تصویر خوبی از خودمان بر جای بگذاریم و مردم را سربلند کنیم. من فکر نمیکنم که این برنامه به هیچ عنوان تغییر کند.
مردم زیاد درباره داستان گذشته من صحبت میکنند- از کویینز پارک تا لیورپول و کاپیتانی اسکاتلند- اما این داستانهای از فرش به عرش هرگز به ذهن من خطور نکرده است. من ترجیح میدهم همیشه به جلو نگاه کنم. دیگران میتوانند در این باره حرف بزنند و شاید روزی من همه چیز را مرور کنم اما هنوز راه زیادی باقی مانده است.
وقتی از کویینز پارک جدا شدم همه چیز به داندی یونایتد، سپس هال و لیورپول مربوط بود- با تمام وجود تلاش کردم تا بهترین فرصت برای نشان دادن پتانسیلی که داشتم را به دست بیاورم. هنوز هم دوست دارم خودم را به عنوان بازیکنی دست پایین در نظر بگیرم- این باعث میشود بهترین نمایش را داشته باشم.
من توجهی زیادی به دوران فوتبال خودم نمیکنم اما اگر جسارتی به بازیکنان جوان میدهد تا به آن تکیه کرده و خودشان را بیشتر باور کنند، فوق العاده است. فکر میکنم داشتن حسرت در هر سبکی از زندگی باید احساس بسیار بدی باشد. من هرگز نمیخواهم در زمینه فوتبال به سوالاتی که با “اگر اینطور میشد، چه؟” فکر کنم. اگر تمام تلاشم را میکردم و این به معنای 10 سال حضور در کویینز پارک و سپس دورانی در جونیورز (تیم خارج از لیگ اسکاتلند) میشد؛ بنابراین همین کار درست بود. اگر این بهترین من باشد پس میتوانم در آینه نگاه کنم و با خودم در صلح باشم.
خوشبختانه در مسیر متفاوتی قرار گرفتم و میخواهم دستاوردهای بیشتری داشته باشم. این سال آخر باید یک داستان موفقیت آمیز میشد- اما این داستان موفقیت آمیز هنوز به پایان نرسیده است.