چرا ورزشکاران تحت فشار دچار “خفگی” میشوند؟
هفتیک- اسکات بازول در ابتدای مسیر دویدن برای پرتاب توپ بود؛ جایی که در جهنمی شخصی اش غوطه ور شد. فینال رقابتهای چِلتِنهام و گلوسِستر(رقابتهای معروف کریکت در انگلیس) در سال 2011 بود که قاعدتا باید به نقطه اوج دوران ورزشی او تبدیل میشد. اما در عوض، او در انجام کاری که تمام عمرش انجام داده بود، ناتوان بود.
بازول در رابطه با آن روز گفت:” آنقدری استرس داشتم که ناگهان خشکم زد. نمیتوانستم پیش بروم. کابوس بود. چطور نمیتوانستم بدوم و پرتاب کنم- کاری که سالها حتی بدون اینکه به آن فکر کنم انجامش میدادم؟ چطور این اتفاق رخ داد؟ چه اتفاقی در مغزم افتاده که مانع من میشود، چه چیز شده که انگار فلج و مضطرب شده ام و ناتوان در انجام کاری که به صورت خودکار انجامش میدادم؟”
بازول یکی از پرتاب کننده های سریع تیم لسترشایر بود. پس از نمایشی درخشان در نیمه نهایی که عنوان بهترین بازیکن زمین را برایش به همراه داشت، او توانست حضورش در فینال را قطعی کند؛ فینالی در ورزشگاه پر از جمعیت لرد، خانه کریکت جهان. رویای هر منطقه، حضور در این فینال بود.
ولی بازول در فاصله سه هفته مانده به نیمه نهایی دچار افت شده بود و حضورش در فینال چندان قطعی به نظر نمیرسید. در ساعت 10 عصر شب قبل از فینال، مربی لسترشایر گفت که میخواهد او را ببیند. بازول در این رابطه گفت:” او از من پرسید که آیا آماده فینال هستم و آیا میتوانم شرایط را کنترل کنم یا نه. بنابراین پیش از بازی ذهنیتی در ذهن من ایجاد شد.” 45 دقیقه پیش از بازی به او گفته شد که بازی خواهد کرد. سامرست، رقیب لسترشایر، سکه را برد و انتخاب کرد که در آن روز آفتابی، ابتدا ضربه را بزند. بازول، به عنوان یکی از اولین پرتاب کنندهها، آماده پرتاب شد.
او گفت:” در چند پرتاب اول مشکلی نداشتم.” ولی در آخرین پرتاب “اوور” (over)، بازول طوری توپ را پرتاب کرد که ضربه زننده به راحتی آن را زد. او گفت:” توپ به درستی از دستم پرتاب نشد… انگار کمی به دستم چسبیده بود.” این اتفاق از دردسرهای بعدی خبر میداد. پرتاب بعدی با یک پرتاب به خارج از محوطه همراه شد. او گفت:” پیش خودم فکر کردم:”یا عیسی مسیح. هیچوقت قبلا توپ را انقدر دور پرتاب نکرده بودم- چه اتفاقی افتاد؟”. سپس یک توپ دیگر را هم به بیرون محوطه پرتاب کردم، جمعیت شروع به سر و صدا کرد و به شدت متعجب بودم. از منطقه ای که پا نباید از آن میگذشت، گذشته بودم، پس یکی از ضربه ها آفساید شد و یکی هم از خط رد شده بودم. بیش از حد تلاش داشتم که ضرباتم را جبران کنم و پیش خودم میگفتم”وای!”
یک اوور در کریکت شامل 6 پرتاب میشود که پرتابهایی که از زمین خارج شده یا پای پرتاب کننده از خط رده شده، جزئی از آن نیست.معمولا در هر نوبت بازی، به تعداد انگشت شمار پرتاب کننده از خط رد میشود ولی در دومین اوور، بازول در فینال، 14 توپ پرتاب شد و او دائما توپ را به خارج از محوطه پرتاب میکرد. یک ویدیو در مورد این اوور با تیتر “بدترین اوور تاریخ؟” در یوتوب منتشر شده که بیش از 1.5 میلیون بار دیده شده است. از نگاه بازول، انگار که این اوور “قرار نبود هیچوقت به پایان برسد.”
ناکامی در مدیریت اضطراب و هماهنگ شدن با انتظاراتی که در لحظات حساس از بازیکن میرود، ممکن است به افت شدید عملکرد منجر شود که به آن “خفگی” میگویند. با افزایش فشار در بازی ها، اضطراب بازیکنان نیز بالا میرود.
اضطراب واکنشی به فشار یا استرس است. معمولا در بازیهایی که ترس شکست یا ترس لطمه وارد شدن به جایگاه تیم در جدول وجود دارد، این موضوع روندی افزایشی پیدا میکند. علائم اضطراب هم به صورت روانی- نگرانی و ترس- و هم به صورت فیزیکی- شامل عرق کردن کف دست و افزایش ضربان قلب- پدیدار میشود. اضطراب از خاطرات و توجهات کمک گرفته تا مانع عملکرد بازیکن شود.
ورزشکاران شروع به فکر کردن به کارهایی میکنند که قبلا به صورت خودکار انجام میدادند. این تجربه بازول بود. کار آسان پرتاب توپ که او تمام دوران بازی اش را با درخشش در این کار انجام داده بود، ناگهان برایش مثل یک اتفاق عجیب و غریب بود. او گفت:” وقتی ضمیر خودآگاه شما به ضمیر ناخوداگاهتان اعتماد نکند، شما دچار مشکل میشود. همیشه این روند را طی کردهاید و هیچگاه به آن فکر نکرده اید. فقط کافی است توپ را پرتاب کنید و به تواناییهایتان اعتماد کنید. من به خودم اعتماد نکردم. به اقداماتم اعتماد نکردم و به تواناییهایم هم همینطور و وقتی که تحت فشار شدیدی قرار گرفتم، شکست خوردم.”
وقتی ورزشکاران دچار اضطراب میشوند، بیش از حد فکر میکنند، تمرکزشان را روی اجرای تکنیکی کارشان از دست میدهند- همان وجوه از کارهایشان که به صورت خودکار انجامش میدادند. به این وضعیت ” فلج شدن به خاطر تحلیل” میگویند: یک اتفاق روانی که شما را از عمل کردن به کارهایتان بازمیدارد. برای همین بود که بازول 26 ساله در هفتمین فصلی که به صورت حرفه ای کریکت بازی میکرد، ناگهان متوجه شد که نمیتواند توپ ها را مستقیم پرتاب کند.
با پیشروی اوور دوم که به شرایطی مضحک برای او تبدیل شده بود- 6 پرتاب از 8 پرتاب اول او به بیرون رفت- بازول به خاطر دارد که جمعیت “بلند و بلندتر” فریاد میزدند تا جلوی این مصیبت را بگیرند و بازول، هر بار عجله میکرد و زمان کمتری برای پرتاب هر توپ صرف میکرد. او گفت:” به یاد دارم که عجله داشتم اوور در سریعترین حالت ممکن تمام کنم. متاسفانه، وقتی فشار بر من غلبه میکند، کارها را با سرعتی بیشتر انجام میدهم به جای اینکه سعی کنم اوضاع را آرام کرده و یک قدم رو به عقب بروم، یک نفس عمیق بگیرم و کمی لبخند بزنم و به خودم بگویم:” این فقط یک بازی کریکته، ولش کن.”
بازول کسی به جز خودش را مقصر این موضوع نمیداند ولی اگر هم تیمیهایش سراغش میرفتند و با صحبت کردن سعی بر آرام کردن او داشتند، اوضاع بهتر میشد. در ورزشگاه لرد، مشکل اصلی این بود که روش بازول- پرتاب کردن و آرام کردن خود-تحت فشار شدید ممکن نبود. او گفت:” اگر چنین اتفاقی قرار بود رخ دهد، هیچ کاری برای جلوگیری از آن بلد نبودم. وحشت و هراس مطلق بود.”
***
ورزشکاران درجه یک مثل همه ما هستند: مضطرب میشوند و عملکردشان افت میکند. در 30 ثانیه پایانی دیدارهای نزدیک در بسکتبال، هم NBA و هم WNBA ، به ترتیب بازیکنان 3.1 و 5.8 درصد کمتر شانس پرتاب موفق آزاد- پرتابی که پس از خطا رو یک بازیکن توسط تیم پرتاب میشود-نسبت به دیگر مواقع بازی دارند. وقتی بازیکنان در دیدارهای خانگی پرتاب آزاد دارند، اگر جمعیت زیادی در سالن حضور داشته باشد، احتمال از دست رفتن پرتاب بالاتر است.
ورزشکاران برتر سعی دارند از اضطراب به نفع خودشان بهره برداری کنند، به خصوص اگر که اعتماد به نفس بالایی داشته باشند. ورزشکارانی با اعتماد به نفس پایین، معمولا دچار افت عملکرد میشوند ولی آنهایی که اعتماد به نفس بالایی دارند، اضطراب را مثل نشانه ای از آمادگی بالایشان برای روبرو شدن با چالش ها میبینند. از همین رو، آنها در شرایطی که تحت فشار هستند، کمتر دچار خفگی میشوند.
همچنین ورزشکاران برتر در اینکه در طی رقابت ها ناامیدی را از خودشان دور کنند، موفق ترند. آنیکا سورنستام، قهرمان گلف، به شوخی میگوید که هیچگاه در زندگی اش یک ضربه بد هم نزده است:” اصلا ضربه بدی به خاطر ندارم.” کمتر بازیکنی به خاطر اشتباهاتش کاملا نابود میشود ولی سورنستام اتفاقی که رخ داده را کالبدشکافی میکند، سپس تلاش میکند که موقعیتش را بهبود ببخشد.
او گفت:” فقط باید یاد بگیرید که چطور رها کنید- یک تحلیل سریع انجام دهید و بوم. فراموشش کنید، به مسیرتان ادامه بدهید، اشتباه را با خودتان حمل نکنید و از اشتباهات درس بگیرید. همه ما ضربه های بد میزنیم. موضوع این است که چطور میتوانید دوباره خونسردیتان را به دست آورید.”
آنهایی که قدرت ذهنی بالاتری دارند، به خوبی میتوانند به انتقادات عادت کرده و از آنها برای بهبود عملکردشان استفاده کنند. او گفت:” باید یاد بگیرید که چطور یک ضربه بد بزنید و سپس در ضربه بعدی به خودتان بگویید:”خب، این مهم ترین ضربه من است”. همیشه به ضربه هایم “ضربه فعلی” میگویم. ضربه ای که در حال حاضر میزنید، مهم ترین ضربه است. اتفاقات ده دقیقه پیش دیگر بیربط هستند و کسی چه میداند در ده دقیقه بعدی چه اتفاقی رخ خواهد داد.
باید همیشه ذهنتان مثبت باشد، پشت ضربه نباید هیچگونه تنشی داشته باشید. اگر پشت ضربه بایستید و نگران همه چیز باشید، زدن آن خیلی دشوار میشود. در بهترین بازیهایم، همیشه راحت و روان بوده ام و هیچ تنشی در من وجود نداشته است. فقط روی هدف متمرکز بودهام. وقتی آرام باشید، عضلاتتان میتوانند درست کار کنند. هیچ چیز بدتر از این نیست که قصد انجام کاری را دارید و تنش و فشار بر شما غلبه کرده و نمیتوانید درست نفس بکشید.”
برترین گلف بازها از صحبتهای امید بخش با خودشان، هدف گذاری و تواناییهای آرام کردن ذهنشان به بهترین شکل استفاده میکنند که کمترین نگرانی و کمترین افکار منفی در آنها شکل بگیرد. شخصیتهای سرسخت و حتی خودشیفته میتوانند ورزشکاران را از تخریبهایی که اضطراب در پی دارد، مصون نگه دارند.
سورنستام که حالا بازنشسته شده گفت:” البته که من هم فشار را احساس میکردم. ولی فشار برایم خوشایند بود- میخواستم ببینم که میتوانم این فشار را کنترل کنم، با خودم رو راست باشم و به خودم در لحظات سخت باور داشته باشم.”
برای سورنستام، حفظ چنین باوری در هنگام 18 ضربه ای که باید میزد، یک موضوع عادی و روتین بود- هر ضربه او 24 ثانیه طول میکشید – او تا جایی که ممکن بود از زمان استفاده میکرد تا انگیزه و روحیه اش را بالاتر ببرد. تحت فشار، بازیکنان گلف با رویکردی متفاوت ضربه میزنند و فشار بیشتری به توپ وارد میکنند. آنها عجله میکنند. در بیسبال، به نظر میرسد بازیکنانی که تحت فشار دچار مشکل میشوند، نمیتوانند حرکات پایشان را سریع تر کنند یا سرعت حرکت آرنجشان را بالا ببرند.
همچنین ورزشکارانی که تحت تاثیر اضطراب قرار میگیرند، از چشم هایشان نیز بهره کمتری میگیرند. وقتی در تنیس روی میز بازیکنی دچار اضطراب شده، زمان بیشتری روی حرکات توپ و زمان کمتری روی تحرکات حریفش میگذارد که همین موضوع باعث میشود امتیازات کمتری کسب کرده و نتواند حرکت بعدی را پیش بینی کند. وقتی بازیکنان تنیس مضطرب میشوند، در فهم اطلاعات اساسی بازی مثل ترتیب زدن ضربات و یا احتمال استفاده حریف از نوعی خاصی از ضربه به مشکل میخورند. از جمله دیگر مسائل مرتبط با اضطراب میتوان به حساسیت بیش از حد- پدیده “دیدن گوزن با چراغهای جلو ماشین»- میدان دید باریک یا چشم انداز تونل، یا توجه به مناظر بیربط اشاره کرد. در هر کدام از این موارد، اضطراب باعث میشود بازیکن یک سری اطلاعات حیاتی را از دست بدهد.
هنگامی که بازیکنان عجله میکنند، معمولا بدترین تصمیم ممکن را میگیرند. تلاش بر حفظ روند همیشگی هنگامی که تحت فشار هستید، میتواند به جلوگیری از چنین اشتباهاتی کمک کند. سورنستام گفت:” این نکته کلیدی است که در یک روز یکشنبه در رقابت های آزاد آمریکا یا Pro AM، چه اولین منطقه سبز در گلف باشد چه هجدهمین منطقه سبز، من تلاش میکنم مثل همیشه باشم. با انجام چنین کاری میتوانید فشار را کنترل کنید. مردم پیش خودشان فکر میکنند: “دیگران نگاه میکنند، این ضربه معنای دیگری خواهد داشت” یا “این سوراخ دشواری خواهد بود” یا “سوراخ آسانی است و باید ضربه را موفقیت آمیز بزنم” . تمام اینها روی حس شما تاثیر خواهد داشت و اینکه چطور عمل میکنید. ولی اگر در حبابتان، کمتر اجازه ورود این صحبتها را بدهید، کارتان راحت تر خواهد شد.”
***
نیمه نهایی جام جهانی 1999 کریکت بود. یکی از عجیب ترین بازیهای تاریخ، به نقطه ای بسیار جنجالی و پرتنش رسیده بود. آفریقای جنوبی به 214 امتیاز نیاز داشت که استرالیا را شکست دهد و به فینال برسد. اگر هر دو تیم به دورهای برابری میرسیدند- که در تاریخ جام جهانی تا آن موقع بیسابقه بود- استرالیا صعود میکرد.
اوور آخر با آفریقای جنوبی شروع شد و همه چیز به دو ضربهزن نهایی آنها بستگی داشت که نیاز به 9 دور برای پیروزی داشتند. لنس کلاسنر کسی بود که مقابل پرتاب کننده ایستاده بود و در فرم خیره کننده ای قرار داشت. در اولین پرتاب های اوور آخر، کلاسنر هر دو را با موفقیت زد. در حالی که کلاسنر همچنان برای زدن توپ ایستاده بود، آفریقای جنوبی به یک دور نیاز داشت. در پایان، نیازی نبود که آلن دونالد، شماره 11 آفریقای جنوبی- یک پرتاب کننده استثنایی و سریع ولی ضعیف ترین ضربه زننده تیم- مقابل توپ بایستد. فقط لازم بود که تا دیگر مقطع زمین بدود تا آفریقای جنوبی یک دوری که لازم داشت را به دست آورد. در رختکن آفریقای جنوبی، یک بازیکن بطری شامپاین را در دستش گرفته بود و آماده جشن گرفتن بود.
کلاسنر گفت:” تقریبا کار تمام شده بود. به “اَل” گفتم که اولین کاری که لازم است انجام دهیم این است که توپ را با ضربه به مقطع ششم بفرستیم، دست بدهیم و برویم ولی در همین حال، اگر بتوانیم یک دور هم بدویم، یک گزینه برایمان خواهد بود. “یک ضربه خوب میزدیم کار تمام بود”.
پس از وقفه ای طولانی، پرتاب کننده پرتاب سوم را پرتاب کرد. کلاسنر ضربه را به سمت یکی از بازیکنانشان زد. هیچ زمانی برای ضربه زن نبود که بدود ولی با این حال دونالد شروع به دویدن کرد. کلاسنر سریع او را پس فرستاد و دونالد باید شیرجه میزد. او فقط به این خاطر موفق به این کار شد که بازیکن داخل زمین استرالیا در پرتاب توپش اشتباه کرد.
دونالد در کتاب بیوگرافی اش، این لحظه را اینطور توصیف کرد:” روی زمین پهن شده بودم، قلبم تند میزد. پیش خودم گفتم: “خدارا شکر، نجات پیدا کردیم. مشکلی نخواهیم داشت”. برای ضربه بعدی، دونالد به کلاسنر گفت:” روی جایگاهت بایست و توپ را به خارج از زمین بفرست.” کلاسنر به محض زدن توپ شروع به دویدن کرد.
روی ضربه قبلی، دونالد به سمت جایی دوید که اشتباه بود. این بار، او حتی شروع به دویدن نکرد و بی حرکت ایستاد تا کلاسنر خودش را به او برساند. در زمانی که کلاسنر با نگاهی پر از نفرت و خشم از کنارش رد شد، تنها کاری که دونالد انجام داد این بود که چوبش را بیندازد و پریشان و درمانده به اطراف نگاه کند. پاهایش تکان نمیخورد. دونالد نوشت:” به لنس نگاه کردم، دیدم با سرعت به سمت من میآید و من هم شروع به دویدن کردم. پاهایم مثل ژله شده بودند، نمیتوانستم هیچ حرکتی به سمت دیگر سمت زمین انجام دهم. سعی کردم پاهایم را به درستی حرکت دهم. یک سکانس خیالی به نظر میآمد، انگار که اسلوموشن بود.”
اضطراب باعث فلج شدن دونالد شده بود- یکی از نشانه های کلاسیک خفگی. وقتی شروع به دویدن کرد، چندین متر عقب افتاده بود. آفریقا جنوبی از رقابت ها حذف شد. از سال 1999، حذف آفریقایجنوبی از جام جهانی به صورت پیاپی در بخش اتفاقات عجیب و غریب ورزشی قرار گرفت. در سال 2003 که آنها میزبان جام جهانی بودند، به خاطر اشتباه در خواندن امتیازات مورد نیاز برای پیروزی حذف شدند و پس از یک بازی این اتفاق برایشان رخ داد. در 2011، آنها در آستانه کسب پیروزی در یک چهارم نهایی بودند که یک اشتباه مقابل نیوزلند آنها را حذف کرد. چهار سال بعد، آفریقای جنوبی چندین دریافت و پرتاب را از دست داد و شکستی تاریخی، بار دیگر مقابل نیوزلند تجربه کرد.
تیم مردان آفریقا جنوبی پس از آن روز شوم در سال 1999 در 19 رقابت بازی کرد- جام جهانی، جام قهرمانها و جام جهانی Twenty20. هر چند آنها در این مدت یکی از برترین تیمهای ملی کریکت بوده اند ولی هیچگاه نتوانسته اند به فینال برسند. هشت بار راهی نیمه نهایی شدند و در تک تک دیدار ها شکست خورده اند. این ناکامی های متوالی ما را به یک سوال میرسد: وقتی دونالد عقب افتاد، آیا او مسیر ناکامیهای آفریقا جنوبی در جام جهانی را سنگفرش میکرد؟ آیا این اتفاق، صرفا شانس طلایی آفریقا جنوبی در سال 1999 را از بین برد یا کل نسل بازیکنان آنها را؟
هنگامی که یک تصویر منفی با یک تیم عجین میشود و تیم به خودش ضربه میزند و نتایج و اقدامات به احتمال زیاد تکرار میشوند از اصطلاح “تهدید کلیشه ای” استفاده میکنند. در یک بررسی که در سال 1999 راجع به این اتفاق انجام شد، دانشمندان از مردان و زنان خواستند که امتحان حساب بدهند. به برخی دانشجویان گفته شد نتایج تست ها برای مردان و زنان مشابه بوده است؛ به برخی دیگر نیز گفته شد که مردان بهتر کار کرده ند. وقتی دانشمندان به زنان گفتند که عملکردی مشابه مردان داشتند، به دنبالش آنها هم در امتحان بعدی به همان اندازه خوب کار کردند. وقتی به آنها گفته شد که زنها اصولا در این امتحان ضعیفتر از مردان عمل میکنند، آنها در امتحان بعدی ضعیف تر کار کردند. آگاه شدن از کلیشهها به نظر روی عملکرد آنها تاثیرگذار بود.
تهدید کلیشهای میتواند در ورزش هم نفوذ کند. به گفته شان بیلوک، دانشمند و نویسنده کتاب “خفگی: راز ذهن درباره زمانی که باید کاری را درست انجام دهید چه چیز فاش میکند” این موضوع میتواند روی “هر شرایطی که شما احتمال میدهید یا نگران هستید که مورد قضاوت افراد بر اساس قرار گرفتن در یک گروه خاص- از جمله نژاد، جنسیت یا تیمی که در آن بازی میکنید- قرار بگیرید” تاثیر بگذارد.
در ورزش و در زندگی، اشتباهات گذشته میتواند احتمال اشتباهات آینده را افزایش دهد. در سال 1999، بازیکنان تیم کریکت آفریقای جنوبی بار یک تهدید کلیشه ای را به وجود آوردند و مثل یک چمدان بیش از حد سنگین، آن را از این رقابت به رقابت دیگری حمل میکردند. گری کرستن، سرمربی آفریقا جنوبی بین سال 2011 تا 2013، شکستهای متعدد گذشته را “غباری تیره که در مراحل حذفی دور آفریقا جنوبی را میگیرد” نامید.
همانطور که هر هوادار تیم ملی انگلیس که زخم خورده ضربات پنالتی است، به نظر شکست، شکست های بیشتر در پی دارد. هر خفگی، چه واقعی و چه فرضی، هنگامی که تیم دوباره در شرایط مشابهی قرار میگیرد، فشار بیشتری به تیم وارد میکند و یک مانع بزرگ و حتی منکوب کننده پیشروی تیم میگذارد.
گرت ساوتگیت، 22 سال به نقشش در شکست انگلیس مقابل آلمان در ضربات پنالتی یورو96 نگاه میکرد و تلاش داشت متوجه شود چه اشتباهی مرتکب شده است. مشکل کار او این بود که عجله کرد. او درباره پنالتی اش مقابل آلمان که حکم مرگ و زندگی داشت، نوشت:” فقط توپ را میخواستم: قصد داشتم آن را روی نقطه پنالتی بگذارم، به آن برسم و کار را تمام کنم.” هنگامی که تحت فشار هستید، عجله کردن در زدن ضربه پنالتی شانس گل شدن را کم میکند: یک تحقیق نشان داد که زمانی که بازیکنان کمتر از یک ثانیه پس از شنیدن صدای سوت به سمت توپ حرکت میکنند، شانس گل کردن پنالتی 58 درصد است. ساوتگیت به عنوان سرمربی انگلیس در سال 2018، بازیکنان را تشویق میکرد که زمان بیشتری را پشت توپ بایستند و با همین کار توانست انگلیس را به اولین پیروزیاش در تاریخ در ضربات پنالتی برساند.
***
برخی ورزشکاران با موهبت برتری ذهنی به دنیا میآیند ولی این مسائل تغییرناپذیر نیستند. ابتکارهایی که برای تقویت نیروی ذهنی طراحی شده، میتواند عملکرد ورزشکار را بهبود ببخشد. هر چه بازیکن بیشتر تمرین کند، بخش حرکاتش بیشتر خودکار میشود و همین موضوع به ورزشکار کمک میکند اضطراب و تمرکزش را کنترل کند. انجام روال عادی پیش از بازی، درست مثل کاری که سورنستام انجام میداد، به قدرتمند شدن بازیکن تحت فشار کمک میکند. مربیگریای که برای این طراحی شده باشد که به بازیکن یاد بدهد مستقل فکر کند، به جای اینکه به او گفته شود چه کاری انجام دهد، به بازیکن کمک میکند آگاهی ضمنی اش را بالا ببرد و شانس جلوگیری از خفگی را نیز بیشتر میکند.
فیل کنیون، از بهترین مربیان گلف که با روری مکآیرو، جاستین روز و هنریک استنسن همکاری داشته گفت:” اگر شما با جزئیات بدانید که چطور مهارتی را کسب کرده اید، احتمال اینکه زیر فشار بشکنید بالاتر است. من سعی میکنم آموزش ضمنی انجام دهم که به بازیکنان شانس بیشتری برای مدیریت کردن اوضاع تحت فشار بدهم.”
گفته میشود که در تمرینات، هیچگاه نمیتوان فشاری که در مهم ترین لحظات بازی ها به بازیکنان وارد میشود را شبیه سازی کرد. ولی حتی اگر این موضوع صحت داشته باشد، تمرینات پرفشار میتواند به ورزشکار کمک کند در زمین بهتر با فشارها کنار بیاید.
چه برای یک سخنرانی عمومی آماده شوید یا برای یک بازی مهم، به گفته بیلوک “یکی از مهم ترین کارهایی که باید انجام دهید این است که تحت شرایطی که قرار است تجربه کنید، تمرین کنید. در هنگام تمرین در شرایط پرفشار، همیشه یک بی توجهی وجود دارد. میدانیم که اگر بتوانید این کار را انجام دهید، در مقابل خفگی واکسینه میشوید.
ما میدانیم که دانش آموزان در هنگام تست زدن، اگر در مدت زمانی مشابه مدت زمان واقعی امتحان تست بزنند، رفته رفته بهتر خواهند شد- موضوع این است که فاصله تمرین با هنگام انجام واقعی کار را کاهش دهید.” او معتقد است که هیچ دلیلی وجود ندارد قوانین بازی در هنگام تمرین برای ورزشکاران سطح بالا در نظر گرفته نشود.
در رایدر کاپ 2012- رقابتهای دوسالانه گلف مردان بین اروپا و آمریکا- که در مدینای ایلینویز برگزار شد، اروپا با نتیجه 10-4 از آمریکا عقب بود. یان پولتر و هم تیمیاش، روری مک آیلروی در بازیهایشان عقب افتاده بودند ، همینطور دو هم تیمی دیگر اروپایی یعنی سرجیو گارسیا و لوک دونالد. اروپا در پایان روز دوم رقابت ها در آستانه روبرو شدن با نتیجه 12-4 بود.
پولتر گفت:” هر چقدر اوضاع بد باشد، هنوز کورسوی شانس را میبینید- هنوز دو بازی دیگر مانده بود. باید در پس ذهنتان اینطور فکر کنید که فرصت برگرداندن این دو بازی را دارم. تمام روند کار این است که به خودتان بگویید شانس موفقیت دارید. یک حس غرور در شما ظهور میکند که اجازه نمیدهد در بازی ها شکست بخورید.”
پولتر به شکست در رایدرکاپ عادت نداشت. در سال 2010، او لقب پستچی را دریافت کرد- زیرا همیشه امتیازات توپ را به سوراخ میرساند. پس از ضربه دوازدهم، پولتر دو ضربه عقب بود. او گفت:” شرایط فاجعه به نظر میرسید- و درست همین شرایط سخت پولتر را به بازی برگرداند. پولتر و مک ایلروی باید دائما حمله میکردند. هنگامی که مک آیلروی توانست ضربه سیزدهم را وارد سواخ کند تا اختلاف به یک سوراخ کاهش یابد، پولتر که چشمانش داشت از حدقه بیرون میزد، در یکی از تاریخی ترین لحظات رایدرکاپ، 5 توپ پیاپی را وارد سوراخ کرد.
پولتر گفت:” پیدا کردن خودتان در ذهنتان کاری نیست که زیاد اتفاق نیفتد. و وقتی خودتان را به چنین جایی برسانید، میتوانید خوب کار کنید و بازی را به نفع خود درآورده و توپ ها را یکی پس از دیگری وارد سوراخ کنید. نمیدانم اگر سه امتیاز جلو بودم هم میتوانستم انقدر خوب کار کنم یا نه. چیزی که مهم بود این بود که حالت هجومی گرفتیم. باید بازی را میبردیم. خیلی ساده بود. باید تمام توپ ها را وارد سوراخ میکردیم.
اتفاقات استثنایی در آن لحظه رخ داد. ضربات خوب متعددی زده شد که همگی در فاصله 6 سوراخ بود و انگیزه ای در تیم ایجاد شد. تیم دچار تکانی اساسی شد.” هنگام غروب آفتاب در مدینا، پولتر با یک ضربه مستقیم از فاصله 15 فوتی، توپ را وارد سوراخ هجدهم کرد و با غرش بلند و هیجان و فریاد “یالا”، پیروزی را جشن گرفت.
چند ساعت قبل تر، اروپا ترس شکست در رایدرکاپ را داشت. پولتر گفت:” حالا اروپا با دو پیروزی در آن دو بازی که تیم را پیش انداخته بود، میتوانست به رختخواب برود. تیم انرژی گرفته بود زیرا فرصت پیروزی کسب کرده بود.” همچنین تیم حس کرد که اوضاع روحی تیم مقابل هم عوض شده است. پولتر گفت:” روز شنبه وقتی 10-4 پیش بودند، خیلی خوشحال و سبک بال بودند. ولی همه چیز عوض شد- ناگهان فشار از روی ما برداشته شد و به آنها اضافه شد.”
در ابتدای بازی روز یکشنبه، پولتر به مشکل برخورد و پس از سوراخ چهارم، دو ضربه عقب افتاد. او گفت:” با این حال میدانستم که امتیازم را خواهم گرفت. حس عجیبی است وقتی در منطقه ضربه ایستاده اید و تمام جنجالها حول شماست و شما کاملا روی زدن ضربه متمرکزید. آدرنالین در خونم ترشح شده بود و پیش خودم فکر میکردم ‘ امکان ندارد شکست بخورم. ‘”
به شرایطی که پولتر توضیح داد، “حالت کلاچ” میگویند. حالت کلاچ زمانی رخ میدهد که ورزشکار تحت فشار است و میتواند تمام اقداماتی که برای موفقیت نیاز دارد را انجام دهد، خوب کار کند و حتی نتیجه بازی را عوض کند. حالت جریان وقتی است که یک شرایط هماهنگی بین تمرکز کامل و جذب لحظه تا حذف افکار و احساسات نامربوط که این حس را ایجاد میکند که همه چیز درست پیش خواهد رفت. ورزشکارانی با قدرت ذهنی بالا، بیشتر حالت جریان و کلاچ را حس میکنند تا آنهایی که از لحاظ ذهنی چندان قدرتمند نیستند.
بیلوک شرح داد:” هر چیزی که به شما کمک میکند تمرکزتان را روی اینکه چرا باید موفق شوید، به جای اینکه چرا باید شکست بخورید، حفظ کنید، میتواند به نقطه قوت شما تبدیل شود.” در پایان، تایگروودز یک ضربه آسان و مستقیم را از دست داد و اروپا برنده رایدرکاپ شد.
اسکات بازول حالا به عنوان یک مربی مورد احترام کریکت برای باشگاهها و مدارس کار میکند. در روش او، توجه زیادی به تجربه خودش از خفگی شده – و اینکه بازیکنان چطور در شرایط پرفشار، خودشان را حفظ کنند. او گفت:” جلسات آموزشم تحت همان شرایطی برگزار میشود که در بازی واقعی حس میکنید.”
بازول در تلاش است جلوی دیگران را برای تجربه اتفاقی که خودش تجربه کرد بگیرد. او گفت:” ذهن و بدن من در مقابل چشمان بیننده های بی شمار تلویزیونی نابود شد… من فقط یک بار آن صحنه را دیدم- و حتی همان یک بار هم نه به صورت کامل. وقتی چهار یا پنج پرتاب توپ را دیدم گفت:” انگار ماشین به من زده”
او باور ندارد که خفگی اجتناب ناپذیر است- و اینکه همه میتوانند طوری تمرین کنند که کمتر در حالت خفگی قرار بگیرند. او گفت:” آیا میتوانستم در آن شرایط طور دیگری رفتار کنم؟ آیا میتوانستم با روشهایی خودم را آرام کنم؟ فکر میکنم میتوانستم.”