رئیس جمهوری که جام قهرمانی را دزدید
هفت یک – در آوریل 2018 لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، در پشت بام اتحادیه کارگران فولاد در سائوپائولو ایستاد و در مقابل جمع آنها صحبت کرد و به نظر می رسید سخنان وی برای تودههای کارگران بسیار پذیرفتنی است. او بهخوبی میدانست با حرکات و پیام خود، چگونه میتواند در این روند پیشرفت حاصل کند، حتی اگر بهمنزله شهادت محسوب میشد.
لولا داسیلوا گفت: حالا ما یک وظیفه حساس پیش رو داریم. آنها دستور بازداشت من را دادهاند. بگذارید چیزی به شما بگویم، من قصد دارم از این دستور آنها پیروی کنم. من میخواهم با انجام این کار مسئولیت را از دوش خود بردارم. آنها فکر میکنند هر آنچه در این کشور میگذرد برای حضور من رخ میدهد. اگر به عدالت اعتقاد نداشتم، نمیتوانستم یک حزب سیاسی تاسیس کنم. من پیشنهاد یک انقلاب در این کشور را میدهم، اما به عدالت اعتقاد دارم. هیچ تلاشی برای متوقف کردن رویاهای من اثربخش نیست، زیرا وقتی دیگر رویاپردازی نکنم، این رویا در ذهن شما رقم خواهد خورد. اینگونه تصور نکنید اگر روزی من دچار حمله قلبی شوم، همه چیز متوقف میشود. این نگاه اشتباه است؛ زیرا قلب من متعلق به شماست و اینجا میلیونها قلب وجود دارد. صاحبان قدرت میتوانند یک، دو یا صد گل از بین ببرند. اما آنها هرگز نمیتوانند روییدن بهار را متوقف نمیکنند و مبارزه ما در جستوجوی بهار است.”
حالا 14 ژوئن 2019 است؛ چله زمستان در برزیل. اما با توجه به تشبیههایی که لولا سال گذشته از آن استفاده کرد، مشخص است او نباید اینجا به وجود عدالت ایمان داشته باشد. رئیس جمهور سابق بسیار زود توسط پلیس بازداشت شد. دادستان، او را به فساد مربوط به آپارتمانی که هدیه گرفته بود، متهم کرد و او از آن مقطع در زندان بود. در واقع شواهد اصلی این بود که آنها هیچ مدرکی ندارند، اما با این منطق که چون نام رئیس جمهور در اسناد و مدارک موجود نیست، این خود اثبات کننده مخفی کردن مالکیت هدیه بوده و بنابراین رئیس جمهور مقصر است.
البته علت واقعی، حضور او در انتخابات ریاست جمهوری در اواخر سال گذشته بود. نظرسنجیها از پیروزی او خبر میداد اما در عوض ژایر بولسونارو برنده شد. او برای دیدار افتتاحیه کوپا آمهریکا بین برزیل و بولیوی در جایگاه VIP نشسته بود. تیم میزبان برای اولینبار از دیدار فینال جام جهانی 1950 لباس سفید بر تن کرده بود. این در واقع طرحی از سوی شرکت نایک در مسیر فروش بیشتر لباس بود، اما آنها منطق اصلی خود را در پشت حجاب تاریخ پنهان میکردند؛ البته در این شرایط نیز بیشتر هواداران ترجیح دادند همان لباس زرد و سنتی معروف تیم ملی برزیل را بر تن کنند.
این اتفاق قابل توجه است یا حداقل این امر اخیرا در برزیل بسیار مهم به نظر میرسید. پوشیدن لباس سفید، پیراهن، پرچم و سرود به نوعی توسط هواداران بولسونارو ربوده شده بود. ماموریت این گروه راست افراطی بازگرداندن برزیل به گذشته نظامیای است که در آن نخبگان رنگ سفید بر تن میکردند. سیاهپوستان هم که در معرض فقر قرار داشته و امکان تحصیل نداشتند، به آنها خدمت میکردند. گروههای چپگرا و افرادی که از لولا و حزب سوسیالیستی وی پیروی میکردند، چارهای جز پوشیدن لباس قرمز نداشتند. اتفاقاتی مانند این دیدار فوتبال میتواند به یادآوری اینکه کشورشان به سرقت رفته، کمک کند.
آنچه افراد میپوشند، فراتر از تصور ایدئولوژی سیاسی مهم است و میتواند خطرناک هم باشد. چنین اتفاقاتی در کشوری پر از درگیری و خونریزی که فقط در سال گذشته 65 هزار قتل در آن اتفاق افتاده، چندان تعجبآور نیست. تنشها به حدی بود که چندی پیش کودکی در مدرسه به دلیل پوشیدن یک تیشرت منقش به پرچم سوئیس، کتک خورد و همچنین یک زن در یک کافه در سائو پائولو به دلیل پوشیدن لباس قرمز، مورد آزار و اذیت قرار گرفت.
در مورومبی هیچ نشانهای از رنگ قرمز دیده نمیشود و این یک اتفاق مهم برای برزیل رسمی بدین شکل است؛ برزیل ثروتمند، یکدست، سفید و محافظه کار. در چنین شرایطی جای چندانی برای عقاید لیبرال نیز وجود ندارد. نیمه اول؟ شاید برزیل نمایش خوبی ارائه داد. با همان رویکرد هیجانانگیز و نامتوازن که البته در جام جهانی گذشته به بلژیک این فضا را داد تا با زدن ضدحملات سازمان یافته، زمینه حذف برزیل از تورنمنت را فراهم کند. اما برزیل در نیمه اول موفق به گلزنی نشد و نوعی بیقراری در بازی این تیم قابل مشاهده بود. کمتر کسی تصور میکند که گاهی تساوی بدون گل میتواند از برتری 0-2 تاثیرگذارتر باشد، پس هواداران برزیل تمام توجه خود را معطوف به کارلوس لمپه، دروازهبان بولیوی کرده و او را همجنسگرا خطاب کردند.
با آغاز نیمه دوم، تیم ملی برزیل دوباره جشن فوتبال برپا کرد و فیلیپ کوتینیو چشمهای از اعتماد به نفس و درخشش خود، مانند قبل از روزهای افت در بارسلونا را به نمایش گذاشت. گروهی همچنان دروازهبان بولیوی را همجنسگرا خطاب میکردند و بولسونارو نیز لبخند میزد که شاید لبخند او به دلیل نتیجه و شاید شعار هواداران بود. انگار بینش بولسونارو با تمام کموکاستیهایش در زمین شعلهور شده بود.
***
حالا سالهاست که از آن روزها گذشته و حتی نام تیمها هم از یاد رفته است. شاید تورنمنت کوپا آمهریکا در سال 1991 و دیدار اروگوئه برابر بولیوی بود. بههرحال دوستم جف، که چند خانه آن طرفتر بود، شبکه اسکای اسپورتس داشت و ما در تمام طول هفته، در تبلیغات به دنبال ساعت پخش این تورنمنت عجیب بودیم تا با برنامه بیدار شویم. من در خانه جف ماندم و ما نیمهشب برای تماشای بازی بیدار شدیم. حدود 10 دقیقه بعد از زمانی که مادرش انتظار داشت که ما به رختخواب برویم این کار را کردیم. این فقط مختصری از شور، هیجان، احساسات و تفاوت نگاه ما به فوتبال در این بخش از جهان ما بود، اما آن خاطره یک عمر همراه من است.
حالا 16 ژوئن 2019 است و من در خارج از استادیو مینیرو، در شگفتانگیزترین بخش بلوهوریزنته حضور دارم. اینجا محل باشگاه کریزیرو بوده و من پیش از این صدها بار اینجا حضور داشتهام، اما این بار شرایط متفاوت و چندان هم خوب نیست. معمولا اینجا پر از ردیف کامیونهای مواد غذایی بود، جاییکه بوی کباب به مشام شما میرسد و فریاد افراد محلی برای فروش آبجوهای ارزان قیمت شنیده میشود. همه حواس اینجا تحت تاثیر قرار گرفته و احساس منحصر بهفردی به شما دست میدهد.
اما حالا شرایط اینگونه نیست، چند ساعت دیگر اکوادور مقابل اروگوئه بازی میکند و محیط اطراف بیرمق و سرد است. غذا و آبجو وجود ندارد و رستورانها بسته هستند. تعداد زیادی بدون بلیت دیده میشوند و با وجود قیمتهای وحشتناک، نمیتوان چیزی خرید. درعوض شما باید برای خرید به مرکز شهر رفته و در محیطی که 13 درصد مردم بیکار هستند، برای تهیه اجناس مورد نظر خود در صف بایستید.
در ورزشگاه از تماشاگران هم خیلی خوب استقبال نمیشود. زنی که به داخل غرفه میرود، یک خودکار از کیف خود برداشته و درون سطل پرتاب میکند. تهدید امنیتی، دلیلی منطقی برای این کار است. ما هم که به سمت بخش رسانهها می رویم، یک موز خورده نشده پیش از دستگاه ایکس ری، سرنوشت مشابهی پیدا می کند:” تهدید امنیتی”.
درون ورزشگاه حداقل اروگوئه خوب به نظر میرسد، آنقدری خوب است که این فکر در ذهن شما خطور میکند که اگر تیمی برزیل را در هفتههای آینده مغلوب کند، این تیم خواهد بود. آنها 4-0 پیروز شدهاند اما این نتیجه، خیلی ربطی به شیوه بازی آنها نداشت. آن دفاع جنگنده، خط میانی سازمان یافته و حرکات تند و تیز لوئیز سوارز تماشایی است؛ ادیسون کاوانی حتی از او هم بهتر است. پس برای هضم همه این اتفاقات، به بیرون رفتم تا آبجویی بنوشم و با بقیه در رابطه با این بازی گپ و گفتی داشته باشم. این همان تورنمنتی نیست که من و جف تمام شب برای تماشایش بیدار میماندیم. کهنه و نخواستنی است؛ یک چیز اشتباه.
***
بازیها یک به یک از پی هم میآیند و دنبال کردن آنها تبدیل به عادت شبهای ما شده در حالیکه سطح بازیها بیشتر شبیه به دسته دوم لیگ ملتهای اروپاست؛ هرچند بعضی بازیهای جذاب هم در آن بین انجام شد. اینها ناامیدیها از این تورنمنت را افزایش داد، تورنمنتی که در آن بلیت بازیها در پشت صحنه به برخی افراد خاص داده میشود.
در شب مصاف لیونل مسی برابر پاراگوئه، اگرچه ارکسترها دیگر نمینوازند اما تماشای باله همچنان لذتبخش است. بهترین هواداران فوتبال دنیا برای تماشای او آمدهاند. طرفداری که گوشه خیابان اتراق کرده و می خوابد، آنقدر پرشورند. جوانانی که در فستیوال ووداستاک (یک فستیوال موسیقی که 15 تا 18 آگوست 1969 در ووداستاک نیویورک برگزار شد- مترجم) شرکت کرده بودند، در مقابل آنها کمی خشک و محافظه کار به نظر میآیند. در جام جهانی 2014، مقامات برزیلی مجبور شدند قبل از بازی فینال، مرزهای آرژانتین را ببندند، زیرا بسیاری از مردم میخواستند از طریق مرز وارد برزیل شوند؛ البته در این کوپا آمهریکا شرایط اینگونه نبود.
روزی به دنبال هواداران ونزوئلا برای گفتوگو در مورد کشور و تیم ملی آنها بودم. می پخواستم بدانم آیا آنها نیز حسی همانند سوریه که میتوانست راهی جام جهانی شود و تحت رژیم دیکتاتوری زندگی میکردند دارند یا خیر. در ادامه با جوانی هم صحبت و خیلی زود هم پشیمان شدم، اما باید این داستان را بگویم.
من از او پرسیدم کجا زندگی میکند و او خود را یک کوچنشین معرفی کرد که سفر میکند و برای یوتیوب فیلم میسازد. اما در ادامه او اعتراف کرد که در ساحل میامی زندگی میکند. وقتی سعی میکردم از او جدا شوم، او توجه من را با این دروغ نفرتانگیز که “ورزش و سیاست به هم مربوط نیستند” جلب کرد. رنگ لباس کلمبیا و شیلی و البته پیراهن پرو بیش از هر لباس دیگر دیده میشود. مجموعهای از لیوانهای پلاستیکی با پرچم کشورها با برای نوشیدن آبجو نیز قابل مشاهده است و این مجموعه تکمیل نشده، زیرا قطر علاقهای به حک شدن نام خود روی این لیوانها نداشته است.
در نهایت نبود خطر حذف شدن و عدم کیفیت باعث می شود مراحل گروهی بیهیجان برگزار شود. اما بازیهای یک چهارم نهایی هیجان مسابقات را افزایش میدهد. دیدار برزیل برابر پاراگوئه سرگرمکنندهترین تساوی بدون گلی است که می توانید تصور کنید و این دیدار به ضربات پنالتی کشیده شد. پروییهای با استعداد در نهایت موفق به غلبه بر اروگوئه شدند و شیلی خشمگین، علیرغم بازیکنان پا به سن گذاشته، اجازه نداد امیدها برای دفاع از عنوان قهرمانی از بین برود. و بالاخره بازیای که همه انتظارش را میکشیدند؛ حتی ما که طرفدار تیمهای ضعیفتر بودیم، امیدوار بودیم برزیل و آرژانتین با هم روبرو شوند. در دیدارهای ملی، احتمالا فقط نبرد هند و پاکستان در کریکت دیداری مهم تر از برزیل و آرژانتین بهشمار میآید.
***
برزیل و آرژانتین ما را ناامید نکردند. امروز دوم ژوئن است و اگرچه این دو تیم دیگر کمتر نشانی از روزهای درخشانِ سابق خود دارند، اما همین حضور آنها در جدول توجه همگان را جلب میکند. میزبان توسط گابریل ژسوس که با انتقال از پست مهاجم نوک به سمت راست عملکرد درخشانی در این تورنمنت داشته به گل میرسد.
تصور بر این بود که برزیل در صورت حمله بیشتر باز هم میتواند به گل برسد. اما درحالیکه بقیه جهان آرژانتین را برادر کوچکتر در این رابطه تصور میکردند، هنگام رسیدن به همسایگان پر سر و صدا، آنها همیشه غرور و تکبر بیشتری از خود نشان میدادند؛ چه در زندگی و چه در فوتبال. ما نیز مشغول بحث و تبادل نظر درباره آنچه ممکن است بعد از زمان استراحت و تغییر فضا رخ دهد بودیم. سروصدا بیشتر شد و به نظر میرسید این فضا تحت تاثیر عصبانیت مردمانی است که تحت این ظلم، استبداد و انتقال قدرت روزگار میگذرانند.
ژایر بولسونارو جایگاه VIP خود در بلوهوریزنته را ترک کرد و راهی میدان میشود. پنج سال پیش در همین استادیوم، آنهایی که به اینجا آمده بودند، شاهد شوکه کنندهترین و باورنکردنیترین صحنههای فوتبال در هنگام شکست برزیل مقابل آلمان با هفت گل بودند، اما این احساس تکاندهندهتر بود و قطعا از اهمیت بیشتری برخوردار است. در ادامه رئیس جمهور بر روی شانههای همراهان خود رفته و جمعیت متفاوت از هر رنگ و جایی در استادیوم با شور و هیجان او را تشویق میکنند. او یک پرچم برزیل را بالای سر خود تکان میداد و مردم نیز فریاد میزنند، انگار تنها چیزی که در آن لحظه برای رئیس جمهور اهمیت دارد این است که متوجه حمایت مردم شود.
اولین فکری که به ذهن میرسد این است که تصور کنیم آدولف هیتلر را در المپیک برلین میبینیم. این اتفاق باعث خشم و دردی در درون من میشود که تا به حال هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده بودم. اگر بولسونارو را نمیشناسید، باید بدانید از او با عنوان ترامپِ مناطق استوایی در آستانه کارزار انتخاباتی یاد میشد؛ انتخاباتی که لولا به خاطر آن زندانی شد و احتمالا این توصیف، باعث ناراحتی ترامپ شده باشد؛ زیرا قاعدتا این شخص احمقتر (او اخیرا در رابطه با اینکه مردان برای جلوگیری از قطع عضو، باید چگونه آلت تناسلی خود را شستشو دهند، سخنرانی کرد) و افراطیتر از خود ترامپ است.
به کارنامه او در طول 27 سال کار حرفهای به عنوان سناتور مروری داشته باشیم؛ او دو بار به یک زن در مجلس گفته بود که به دلیل زشت بودن، لیاقت تجاوز از سوی او را هم ندارد. او مدتهاست که آگوستو پینوشه را تحسین میکند و آرزوی بازگشت به دیکتاتوری برزیل را در سر دارد.
اشتباه بزرگ وی این بود که گفته بود کشتن 30 هزار نفر زیاد نبوده است. او همچنین گفت مهاجران تفاله و بومیها زالو هستند. رئیس جمهور برزیلی معتقد است که بچههای همجنسگرا باید شلاق زده شوند و اگر فردی پسرش همجنسگراست، بهتر است بمیرد. او مدعی شده بود سیاهپوستان چاق و تنبل هستند و فعالان سیاهپوست باید در باغ وحش نگهداری شوند. تماشای او برای استفاده از این تورنمنت برای منافع شخصی و تحمیل کردن اخلاق و ایدئولوژی مورد علاقه اش، بسیار منزجرکننده است.
نیمه دوم آغاز شد اما حتی اگر پای دیدار آرژانتین و برزیل هم وسط باشد، به نظر نمیرسد دیگر ادامه بازی مهم باشد. روبرتو فیرمینو خیلی زود موفق به زدن یک گل دیگر شد و یک پنالتی برای آرژانتین نیز گرفته نشد، انتقادها آغاز میشود زیرا سرویس مخفی بولسونارو مانع دسترسی داور به اتاق VAR شده بود.
در حالیکه با عصبانیت راهی خانه میشوم، سخنرانی رئیس جمهور در سال گذشته را به یاد میآورم:” ما یک ملت جدید خواهیم ساخت و پاکسازی گستردهتر خواهد شد. مخالفان یا اینجا را ترک میکنند یا به زندان میروند. این طغیانهای سرخ از کشور ما تبعید میشوند. لولا داسیلوا میخواهد شما در زندان بپوسید. صبر کنید تا حداد (رقیب سال گذشته) نیز راهی زندان شود، زیرا شما همدیگر را خیلی دوست دارید. شما هرگز در وطن ما شانسی نخواهید داشت؛ زیرا من میخواهم تمام امتیازات شما را قطع کنم. این پاکسازی که هرگز در تاریخ برزیل دیده نشده است. ” چه میشود اگر بهار هیچ وقت نیاید؟ چه میشود اگر ورزش اجازه بدهد چنین استفادهای از آن شود؟ چه میشود اگر این مسیری باشد که ما انتخاب کردهایم و بازگشتی از آن نباشد؟
***
برزیل در یک دهه گذشته از بازیهای المپیک و جام جهانی بهعنوان وسیلهای برای ربودن اموال عمومی و زمین استفاده کرده و این اتفاقات همه تحت پوشش بازیهای جذاب با آن موسیقی مضحک درباره کودکان، آینده و نیاز به عشق و احترام رقم خورده است. ریو دوژانیرو احساس دوست داشتن یا احترام نمیکند و این شاید بهترین نمونه سقوط برزیل باشد؛ خشن، فقیر، کثیف و غمگین.
هفت ژوئن است و با سوار شدن به اتوبوسهای شبانه، غمانگیز و دردناک به سمت بازی فینال میرویم. در خارج از ترمینال قدیمی، سیستم تراموایی واقع شده که حول دهکده المپیک ساخته شده و دلیلی برای هدر رفتن میلیاردها دلار بوده است. ماشینهای بلیت فروشی اکثراً خارج از رده و این دو ماشین نیز یک ساعت و بیست دقیقه برای فروش یک بلیت صف داشته و کارت اعتباری نیز قبول نمیکنند. گزینه دیگری برای فرار از این مکان وجود ندارد. سرانجام بعد از سوار شدن، تراموا از یان محله قدیمی محنت زدهای حرکت می کنند؛ نمونه کوچکی از برزیل.
سیاست محلی منعکسکننده اتفاقاتی است که در سراسر کشور نیز در جریان است. در تابستان سال 2018، ماریل فرانسو فعال حقوق همجنسگرایان در جریان حوادث بعد از انتخابات به قتل رسید و بعدها مشخص شد قاتلان با رئیس جمهور در ارتباط بودهاند.
امروز صبح اخبار دیگری نیز از شهر و قبیله بولسونارو منتشر شده است. کارلوس پسر رئیس جمهور مشغول فعالیت رسانههای اجتماعی بوده و میپرسد: هنگامیکه هوا گرم است، پدیده گرم شدن کره زمین همیشه مورد بحث قرار میگیرد، پس بنابراین وقتی هوا سردتر از حد معمول است این پدیده چه نامیده میشود؟ دیدار نیمه نهایی برابر آرژانتین به او مزه داده و امروز میخواهد در اطراف زمین، جام در دست بدود.
با توجه به آنچه اتفاق افتاده و در ادامه رخ خواهد داد، مرور مبارزات تیمهای حضور یافته از قاره آسیا، حساب باز کردن روی کلمبیا و اروگوئه اما ناکامی این تیم دو مدعی، حذف زودهنگام تیمهایی چون ونزوئلا یا پاراگوئه که علیرغم نمایشهای هوشمندانه در ضربات پنالتی مجازات شدند، یا اینکه چگونه مسی نتوانست کشورش را از باتلاق نجات دهد، چهقدر غیراخلاقی و وحشتناک در ذهن رقم میخورد. نام رئیس جمهور همه جا شنیده میشود و علیرغم همه اتفاقات دیگر، در سر میپیچد.
در استادیوم ماراکانا حداقل هواداران پرو روحیه خوبی دارند. یک نفر با یک چرخ بزرگ هنرنمایی کرده و هواداران را به مرز دیوانگی میکشاند. آنها انتظار نداشتند به فینال برسند و وقتی بولسونارو به ورزشگاه میآید، زمان گرم کردن قهرمانان پرویی نیز خیلی زود به اتمام میرسد.
او به همراه سرجیو مورو، قاضی بیشرمی که قول پاکسازی فساد در برزیل را داده بود و آنچنان جلوه فروش بود که چندی پیش تقریبا روی جلد هر کتاب در مغازههای فرودگاه تصویر وی دیده می شد. او وقت خود را صرف سخنرانی در دانشگاههای ایالات متحده میکرد. اما این اواخر به نظر می رسید که او مدارکی را در پرونده پیگرد لولا ارائه کرده و باعث کنار زدن او شده بود؛ وقتی بولسونارو در انتخابات به پیروزی رسید، سرجیو مورو وزیر دادگستری شد.
بازی آغاز شد و برزیل بهتر کار میکند. اورتون موفق به گلزنی میشود و پائولو گوئررو پیش از پایان نیمه اول کار را به تساوی میکشد. اما برزیل با گل لحظات پایانی گابریل ژسوس پیروز راهی رختکن می شود. در نیمه دوم گابریل ژسوس از زمین اخراج شد و تورنمنت درخشان خود را با ایجاد جنجال و هل دادن مانتیور VAR خراب میکند. او همچنان و هنگام به ثمر رسیدن گل سوم توسط ریچارلیسون نیز عصبانی بود.
قطعا این تازه اول ماجراست و حالا ما متعجب در انتظار هستیم تا ببینیم اتفاق بعدی چیست؟ بولسونارو در بین افراد توزیعکننده مدال حضور داشته و بازیکنانی که از نژاد، کلاس و ریشههای خود متنفر هستند را در آغوش میگیرد. او هنوز هم میتواند از بازیکنان استفاده کند. در ادامه او جام قهرمانی را نیز در دست میگیرد و من در کنفرانس مطبوعاتی از تیته در این مورد سوال میکنم که هنگام مورد سوء استفاده قرار گرفتن از سوی انسانی با این روحیات، چه احساسی دارد؟
مامور کنفدراسیون فوتبال آمریکای جنوبی سعی میکند با گفتن این جمله که فقط درباره فوتبال صحبت کنید، خود را نجات دهد، اما مدتهاست که صحبت درباره فوتبال متوقف شده است. برخی از روزنامهنگاران محلی خواستار پاسخ هستند. تیته نیز با حالت غرولند و زمزمهکنان درباره رفتار رئیس جمهور و فوتبال صحبت کرده و چیز بیشتری نمیگوید.
این مثل نقاشیهای دیواری روی شاهکاری است که خراب شده است. چند روز بعد و هنگام بازگشت به خانه در بلو هوریزنته، یک روز بعدازظهر ناخوش در خیابان قدم میزنم و وقتم در کنار خانوادهای که خیلی دور از آپارتمانم ساکن نیستند، میگذرد. پدر عرق کرده مشغول شستوشوی اتومبیل در کنار جاده است. مادر در حال تمیز کردن خانهای که برای او جذاب و زیبا به نظر نمیرسید بوده و دخترش در حال آماده شدن برای رفتن به آنجاست. در همین حال پسری در خیابان بازی میکند و من تصور میکنم که او، گابریل ژسوس است.
جالب است که چگونه این مسابقات توانسته به یکباره هم الهامبخش و هم افسردهکننده شود. این رقابتها بهطور ناخوشایندی مورد سوءاستفاده جناح راست قرار گرفت و احتمالا تنها راه خروج از تله موش، خود همان راست افراطی است. هنگامیکه یک دهه قبل برای اولین بار به برزیل آمدم، این کشور مملو از امیدواری بود. اما این کوپا آمهریکا یکی دیگر از یادآوریهای ناخواستهای بود که نشان میداد آن امید دیگر وجود نداشته و از بین رفته است.