کارتینگ بهتر از فرمول یک؛ یا چرا ژیرو برای فرانسه مهاجم موثرتری از بنزماست؟
هفتیک- ” شما نباید مسابقات فرمول یک را با مسابقه کارتینگ اشتباه بگیرید، و من چیزی شبیه مسابقات فرمول یک هستم. برویم سراغ موضوع بعدی. من درباره او بیشتر از این صحبت نمیکنم. فقط میدانم من همان فرمول یک هستم.” در فضای ورزشی مدرن، خیلی به ندرت پیش میآید که بشنویم یک بازیکن درباره دیگری با چنین لفظ تندی صحبت کند اما این نقل قول، توصیف کریم بنزما، مهاجم رئال مادرید، از توانایی الیویه ژیرو، هموطنش، است.
در حالیکه مجادله بین فدراسیون فوتبال فرانسه و بنزما را همه به خوبی میدانند- این مهاجم پس از اتهام باجگیری از همتیمی خود، متیو والبوئنا، به تیم ملی دعوت نشد – نظرات او درباره ژیرو، مفهوم جذابی را پیرامون ارزش بازیکنانی که مهارتشان کاملا از حدود مهارتهای تکنیکی خارج است، مطرح کرد.
شاید نظرات بنزما از بعضی جهات صحیح باشد. از منظر فنی، گلزنی و جامهای قهرمانی، بنزما نسبت به هموطنش برتری دارد؛ اگرچه این دو آنقدر به هم نزدیک هستند که بیشتر مردم متوجه این تفاوت نمیشوند. با این حال حتی علیرغم برتریهای بنزما، با توجه به اینکه ژیرو تناسب بیشتری با سبک دیدیه دشان دارد، نمیتوان گفت بهتر است تیم ملی فرانسه مهاجم رئال مادرید را به مهاجم چلسی ترجیح دهد.
طرح این پرسش که انتخاب کدام بازیکن منجر به کسب نتیجه بهتری میشود بسیار نامربوط است؛ خصوصا وقتی نوبت به ارزیابی توانایی بازیکن هم درطول دوران حرفهای و هم بعد از آن میرسد. پرسش مهمتر این است که چگونه بازیکن A که در این مورد ژیرو است، نسبت به بازیکن B، بنزما، تناسب بیشتری با سبکی که پیاده میشود، دارد.
حتی در آغاز دوران حرفهایشان، از هر دوی آنها انتظارات متفاوتی وجود داشت. بنزما که در لیون به دنیا آمد، در آنجا رشد کرد و در آکادمی جوانان افسانهای همین شهر پا گرفت، به عنوان ستاره آینده فرانسه شناخته میشد. این مهاجم یکی از چهار بازیکن اصلی کلاس معروف 1987 بود؛ گروه جوانی که قرار بود پس از بازنشستگی آنری، زیدان و سایر بازیکنان اساس تیم ملی را در آینده شکل دهند.
در کنار سمیر نصری، حاتم بن عرفا و جرمی منز، تصور میشد که بنزما یکی از فوق ستارههای آینده و بازیکنی باشد که قهرمانیهای ملی را برای فرانسه به ارمغان میآورد. عضوی از نسل طلایی آینده فوتبال فرانسه بودن و موفقیت در آکادمی جوانان لیون در میانه دوران سلطه آنها بر فوتبال داخلی کشور، بهترین آغاز ممکن را برای ادامه مسیر حرفهای بنزما در اختیار او قرار داد.
او در فوتبال داخلی در اوج دوران سلطه لیون رشد کرد و پا گرفت. آنها اولین قهرمانی لیگ را در سال 2002 کسب کردند که جرقهای برای هفت قهرمانی متوالی شد و بنزما نقش قابل توجهی در این دوران پر از جام داشت. او اولین بازی خود را در نزدیکی پایان فصل 2004 انجام داد.
این یک راهیابی تدریجی به تیم اول برای بنزما بود؛ یک ثمره لوکس برای باشگاههایی که میتوانند در رقابتهای داخلی به راحتی سلطه داشته باشند. جدایی تعدادی از بازیکنان کلیدی، راه بنزما را به ترکیب اصلی باز کرد؛ شاهکاری کامل برای مهاجمی که در آغاز فصل فقط 19 سال سن داشت. دستاورد او؟ 31 گل در مجموع 51 بازی برگزار شده در آن فصل که باعث دبل باشگاه در رقابتهای دخلی برای اولین بار در تاریخ آن و کسب جایگاهی برای بنزما در نامزدهای دریافت توپ طلا شد.
آمادگی او توجه بزرگترین باشگاههای دنیا مثل بارسلونا و منچستریونایتد را به خود جلب کرد و آنها برای جذب او ابراز علاقه کردند اما قلبش او را به پایتخت اسپانیا فراخواند. همزمان با تلاش رئال برای رسیدن به قدرت درحال افزایش تیم بارسلونا به مربیگری پپ گواردیولا، فلورنتینو پرز قدرتش را بر بازار نقل و انتقالات تحمیل کرد و با جذب کریستیانو رونالدو، رائول آلبیول، کاکا و بنزما، خط مشی و قدرت کهکشانیها را به رخ کشید.
درباره دوران هدایت خط حمله رئال توسط بنزما کمتر نیاز به صحبت نیست. چهار قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا، دو قهرمانی لالیگا و بعدها کسب مقام ششم برترین گلزن تاریخ باشگاه در لیگ از جمله آنهاست. بنزما حقیقتا ظرفیتی که از سنین پایین به او نسبت داده بودند، به مرحله عمل رساند و جایگاهش را به عنوان یکی از بهترین مهاجمان نسل خود مستحکم ساخت.
درباره ژیرو باید توجه کرد که مسیر زندگی حرفهای این بازیکن تا حدی نامشخصتر است. در حالیکه بنزما در 19 سالگی کارش را با قهرمانی فوتبال فرانسه شروع کرد، ژیرو اولین قرارداد حرفهای فوتبالش را با گرونوبل در لیگ دسته دو در 21 سالگی به امضا رساند. او در آغاز به صورت منظم به بازی گرفته نمیشد و شروع به جستجوی تیمی کرد که بتواند به طور منظم در آن به میدان برود و به صورت قرضی به تیم ایستر در لیگ دسته سوم فرانسه رفت.
این حرکت تبدیل به جرقهای شد که او نیاز داشت. حضور مداوم در میدان به ژیرو اجازه داد که بازی خود را بهتر کند،؛ 14 گل در 33 بازی در طول فصل برای ایستر به ثمر رساند و همین باعث شد که به تیم دسته دومی تور بپیوندد. مجموع 36 گل در 67 بازی توجه باشگاههای بزرگتر فرانسوی را به این بازیکن جلب کرد؛ هرچند مونپلیه معمولا یکی از ابرقدرتهای فوتبال فرانسه محسوب نمیشود.
ژیرو با تنها 12 گل در فصل اول، آغاز نامطمئنی داشت اما مونپلیه و ژیرو هر دو در فصل 12-2011 فراتر از انتظارات ظاهر شدند، ژیرو 21 گل به ثمر رساند که باعث شد این باشگاه در کمال ناباوری قهرمانی لیگ را از آن خود کند. اگرچه بنزما در آن زمان در رئال مادرید کار خود را دنبال میکرد، ژیرو توانست با کوشش فراوان خود را در عرصه بینالمللی مطرح کند و پس از موفقیت مونپلیه بسیار مورد توجه واقع شد. در نهایت، آرسنال با او قراردادی به ارزش 10 میلیون پوند امضا کرد.
زمانیکه ژیرو به شمال لندن رسید، یک گلزن تمام عیار بود و انتظار میرفت که 20 گل در یک فصل به ثمر برساند و به آرسنال کمک کند تا به دوران درخشش خود در فوتبال انگلیس برسد. با اینکه او هرگز نتوانست به عددی جادویی که مهاجمان لیگ برتر برای حفظ ارزششان به آن نیاز دارند، برسد، دوران حضور ژیرو در آرسنال، از یک موفقیت کامل چیزی کم نداشت.
این مهاجم عضو مهمی از معدود موفقیتهای آرسنال در دهه گذشته است. او به این باشگاه کمک کرد به سه قهرمانی در جام حذفی برسد. پاس پشت پا به آرون رمزی برای گل پیروزی بخش در سال 2014، یک گل مقابل استون ویلا در سال 2015 و سپس بار دیگر ارسال پاس گلِ پیروزیبخش رمزی در سال 2017 از جمله موفقیتهای او بود.
این به این معنا نیست که ژیرو در دوران حضور در آرسنال گلهای زیادی به ثمر نرساند. به ثمر رساندن 105 گل در 253 بازی باشگاهی رکورد درخشانی است که میانگین حدودا یک گل در هر دو بازی است و این گل عقربی او در مقابل کریستال پالاس در سال 2017 بود که جایزه پوشکاش را به خاطر بهترین گل سال برایش به ارمغان آورد- اما تمام ابعاد بازی او بود که تحت هدایت آرسن ونگر به بالاترین سطح رسیده بود.
ژیرو به طور غیرمنصفانهای از سوی رسانههای انگلیسی به عنوان یک مهاجم نوک صرف یا ذخیره طلایی خطاب و پیشینهاش گاهی تنها به لحظات خاص محدود میشود – گلهای باارزش، فیزیک بدنی و حضور منظم او در زمین از روی نیمکت ذخیرهها. چنین شهرتی در واقع عدم احترام به خدمات او است. ژیرو فراتر از یک گلزن، مهرهای کلیدی در تیم آرسنال بود که با حرکت بدون توپ برای همتیمیهایش فضا به وجود میآورد که اغلب در خلاصه عادی بازیها نادیده گرفته میشد.
به گل عالی تیمی جک ویلشر در سال 2013 مقابل نوریچ نگاه کنید. جدا از زیبایی گل، نقش ژیرو بسیار قابل توجه است و لحظات حساس بازی بدون شک ابعاد بازی او را کم ارزش جلوه میدهد. حرکت او به سمت لبه محوطه جریمه، به دنبال خود کشیدن مدافع حریف، فضاسازی برای ویلشر برای ادامه حرکت رو به جلو و دو لمس توپ بین ژیرو و ویلشر، حرکتی در کلاس جهانی بود؛ حرکاتی که هماهنگی رونالدینیو، مسی و ..را به ذهن میآورد.
دوران حضور او در چلسی به اندازهای که دوست داشت درخشان نبوده است. خصوصا با راهیابی تامی آبراهام به ترکیب اصلی تحت هدایت فرانک لمپارد، این شرایط سختتر شد؛ با این وجود، او باز هم بهترین گلزن لیگ اروپا در فصل 19- 2018 در راه رسیدن چلسی به عنوان قهرمانی بود و این را نیز به فهرست رکوردها و قهرمانیهایش اضافه کرد.
درحالیکه مسیر بنزما در رسیدن به سطح اول فوتبال سادهتر بوده است – مملو از جام و با جلب توجه بیشتر تماشاگران – سخت است بگوییم که تعویض بنزما با ژیرو تفاوتی در سرنوشت تیم ملی ایجاد میکند. شاید این موضوع با مطرح کردن قهرمانی آنها در جام جهانی کاملا واضح باشد اما آیا تیم دشان واقعا با جانشینی مهاجم رئال مادرید به جای مهاجم چلسی بهتر بازی خواهد کرد؟
جدا از ژیرو، دشان گزینههایی چون آنتوان گریزمان، کیلیان امباپه، توماس لمار و عثمان دمبله را در خط حمله در اختیار دارد. شباهت کلیدی بین این چهار بازیکن سرعت و هوش موقعیتی آنهاست. گریزمان و امباپه در بالاترین سطح ثابت کردهاند که دوندگی بدون توپشان در عقب زمین در بین برترینهای دنیا قرار دارد و لمار و دمبله سرعتی دارند که آن حرکات را اثربخش میکند.
این سبک بازی را به وضوح میتوان در جامجهانی پیگیری کرد. در بازی افتتاحیه فرانسه مقابل استرالیا، دشان از مثلث هجومی گریزمان، امباپه و دمبله استفاده کرد تا از سرعت و تکنیک این سه که از بهترین بازیکنان تیم بودند، استفاده کند. عملکرد آنها از هم گسیخته به نظر میرسید به طوری که نتوانستند به طور کامل تواناییهایشان را نشان دهند. ژیرو در بیست دقیقه پایانی برای بازی در میانه میدان به زمین رفت و فورا نمایش متفاوتی را ارائه کرد. او با عقب رفتن در زمین، فضایی را در پشت خط دفاعی سازماندهی شده استرالیا ایجاد کرد که به پوگبا اجازه داد تا به فضای خالی هجوم ببرد و البته با منحرف شدن توپ، گل پیروزی بخش تیمش را به ثمر برساند.
ژیرو بعد از آنکه در بازی مقابل استرالیا از نیمکت بازی را آغاز کرده و سپس وارد میدان شد، در تمامی دیدارهای باقیمانده در ترکیب اصلی قرار گرفت و به دشان نشان داد که شایسته کسب فرصت حضور در زمین است. گل پیروزی بخش امباپه برابر پرو روی ضربه منحرف شده ژیرو به ثمر رسید که ثبت صفر شوت در چارچوب برای او را ظالمانه جلوه میداد و عملکرد کلی او باعث شد که آبیپوشان به جای سبک بازی ساده استفاده از سه مهاجم سرعتی، گزینهای متفاوت در اختیار داشته باشند.
در بازی حساس مقابل آرژانتین در مرحله یک هشتم، اگر دشان به غیر از ژیرو از هر مهاجم دیگری استفاده میکرد، مدافعان آرژانتین میتوانستند به راحتی در عمق زمین قرار بگیرند و جلوی پاسهای بلند را بگیرند؛ با این حال با حضور ژیرو، هم نیکلاس اوتامندی و هم مارکوس روخو و همچنین فدریکو فازیو که در نیمه دوم به میدان رفت، باید به وسط نیمه زمین خودی میرفتند تا با تهدید مهاجم تنومند رقیب مقابله کنند. این فضایی پشت آنها ایجاد کرد، فضایی که مکررا توسط امباپه و گریزمان به کار گرفته شد و باعث شد که اولین گل آنها از روی ضربه پنالتی به ثمر برسد و همینطور فرصتی که امباپه از آن استفاده کرد تا گل چهارم را وارد دروازه حریف کند.
با توجه به استعدادهای درخشان گریزمان، امباپه، دمبله، پوگبا و سایرین، بازی باکلاستری از فرانسه پیش از حضور در این تورنمنت انتظار میرفت. آیا اگر بنزما یا حتی الکساندر لاکازت به جای مهاجم چلسی در میدان حضور داشتند این اتفاق رخ میداد؟ شاید فرانسه به هر صورت قهرمان این مسابقات میشد. ولی روشن است که ژیرو یکی از مهمترین مهرهها در تیم بود و نقشی را ایفا کرد که بسیاری از بازیکنان در سطح بالای فوتبال، به ویژه در خط حمله، رغبتی به ایفای آن ندارند.
ارزش واقعی ژیرو به گلزن بودن او نیست بلکه به این است که در نهایت یک بازیکن سیستماتیک است. همانطور که در بازی مقابل استرالیا مشاهده شد، فرانسه بدون او تیمی متفاوت بود. سیستم دشان، علیرغم انتقادات به لحاظ قدیمی بودن، بر حضور ژیرو به منظور فضاسازی برای بهکارگیری بازیکنان خلاقتر متکی بود.
اگر بنزما در تیمی مشابه در جایگاه ژیرو باشد، شاید همان نقش را ایفا کند اما ترجیح او قرار گرفتن در کنار آخرین مدافع و نفوذ عمقیتر به محوطه جریمه است؛ در حالیکه بازیکنان از دو طرف راه خود را به این محدوده باز میکنند. حتی اگر بنزما قبل از این تورنمنت توسط دشان به تیم ملی دعوت میشد، دلایل متقاعدکننده زیادی وجود داشت که نشان میداد ژیرو گزینه بهتری برای سیستمی است که هماهنگی بیشتری با تیم دارد.
وقتیکه اوضاع در زندگی حرفهای هر دو آرام شود، به کریم بنزما بیشتر احترام گذاشته میشود. یک بازیکن برجسته در حد خودش که چهار قهرمانی لیگ قهرمانان در کارنامه دارد و ششمین گلزن برتر تاریخ بزرگترین باشگاه جهان فوتبال است و همین نشان دهنده زندگی حرفهای جذاب او است؛ و استعداد او موجب شده تا بازیکن بهتری نسبت به ژیرو لقب بگیرد.
با این حال، داستان الیویه ژیرو روایت موفقیت است و ارزش بازیکنانی را نشان میدهد که متناسب با سبکی خاص بازی میکنند. بدون از خود گذشتگی، تلاش بیاندازه و بازی تاخیری او، فرانسه هرگز در روسیه قهرمان جام جهانی نمیشد. مخالفت با ارزش واقعی بازیکنی که دارای ویژگیهایی است که در بالا به آن اشاره شد، دشوار است؛ حتی اگر او نتواند در طول مسابقات گلی به ثمر برساند.
اگه بنزما بود تیم دودسته میشد به همون دلیلی دعوت نشد ک کانتونا هم سال ۱۹۹۸ دعوت نشد