چگونه قهرمانی در اروپا به معیار موفقیت مربیان بایرن تبدیل شد

پس از رسیدن به این جام، رقابت‌های اروپایی به تنها منشور برای سنجش موفقیت سرمربیان بایرن تبدیل شد، به خصوص که پس از حضور آنها در ورزشگاه آلیانز آره نا، در بین 5 باشگاه ثروتمند اروپا نیز قرار گرفته بودند.

هفت‌یک– خیلی پیش‌تر از یک دهه پیش، زمانی‌که مفهوم ابرباشگاه‌های “برتراروپایی” و تشنه قدرت شکل بگیرد، رقابت‌های اروپا معیاری بود که بایرن مونیخ خود و بازیکنانش را در آن محک می‌زد. از خارج از باشگاه اینطور برداشت می‌شود که بت‌سازی آنها از رقابت‌های اروپایی، از برتری که برای خود در این رقابت‌ها در نظر می‌گیرند، آب می‌خورد. با این حال، منشا این بت‌سازی، وسواس بیمارگونه آنها برای کسب پیروزی در تمام زمان‌هاست. همانطور که یک بار اولیور کان – دروازه‌بان سابق تیم که به زودی روی صندلی مدیریت باشگاه خواهد نشست- باشگاه را به یک “هیولای سیری‌ناپذیر” تشبیه کرد، آنها تنها زمانی آرام می‌گیرند که شکمشان پر از بزرگ‌ترین جا‌م‌ها باشد.

مثل خیلی چیزهای دیگر، علت این وسواس را می‌توان در تاریخ باشگاه جستجو کرد. وقتی بوندس لیگا در سال 1962 تشکیل شد، بایرن (باشگاهی که به نسبت دیگر تیم بزرگ مونیخی، بیش‌تر بورژوایی و کم‌تر موفق بود) تیم مهمی برای رقابت در بالاترین سطح تلقی نمی‌شد. و آنها قدرتی برای انتقام گرفتن از این ناچیز شمرده شدن نداشتند. 14 سال بعد، تیمی خودساخته – که از بلیت‌‌فروشی ورزشگاه پیشرفته المپیک که برای رقابت‌های المپیک 1972 ساخته شده بود درآمد داشت – سه جام قهرمانی پیاپی اروپا کسب کرده بود. پس از این صعود شکوه‌مند، تلاش دوباره آنها برای رسیدن دوباره به خوشبختی، به راهی به جز سقوط منتهی نشد.

 

بایرنی‌ها بین سال‌های 1974 تا 1976، سه بار پیاپی قهرمان اروپا شدند اما پس از آن، برای رسیدن به قهرمانی چهارم، سه دهه منتظر ماندند.

 

دو دهه و نیم بعد بایرن به برتری‌اش در رقابت‌های داخلی ادامه داد ولی تلاش آنها برای رسیدن به اوج رقابت‌های اروپایی بار دیگر به شکل ناامیدکننده‌ای بیهوده بود. عناصر بنیادینی برای موفقیت در اروپا تاثیرگذارند – و باشگاه خودساخته که توسط بازیکنان سابقش و به شکلی اقتصادی و کم خرج اداره می‌شد، توان رقابت با باشگاه‌های ایتالیایی و اسپانیایی که توسط افراد ثروتمند حمایت می‌شدند و یا باشگاه‌های انگلیسی که توسط خانواده‌های ثروتمند اداره می‌شدند، مثل منچستریونایتد را نداشت – ولی هواداران حس می‌کردند که تیم‌شان در نقل و انتقالات ضعیف کار می‌کند و طلسم شده است. سه بار که به فینال اروپا رسیدند، به دراماتیک‌ترین شکل بازی را باختند.در سال 1982، آنها در مقابل استون ویلا در روتردام کاملا بر بازی سوار بودند ولی 1-0 شکست خوردند. پال سرنای، مرد آرام مجارستانی و سرمربی بایرن، که تیمش نمایشی مالکانه در زمین داشت، به حدی از این شکست ناراحت شده بود که روز بعدش در مراسم رسمی که در شهرداری مونیخ برگزار شد، شرکت نکرد و فصل بعد تیم را ترک کرد.

 

ضربه پشت پای معروف رباح ماجر، شکست بایرن در فینال جام باشگاه های اروپا در سال 1987 را رقم زد.

 

پنج سال بعد، بایرن برتری زودهنگامش در بازی را در انتها با شکست 2-1 مقابل پورتو در وین عوض کرد. بار دیگر این نتیجه باعث تغییر مربی در آن زمان شد.  اودو لاتک که سه قهرمانی پیاپی در بوندس لیگا کسب کرده بود، استعفا داد. جانشین او، یوپ هاینکس، دو قهرمانی دیگر در آلمان به دست آورد و ویترین افتخارات را گسترش داد ولی در نیمه نهایی چمپیونزلیگ با تیم قدرتمند میلان در سال 1990 روبرو شد و حذف شد.

مهاجم سابق بروسیا مونشن گلادباخ (یوپ هاینکس) در مارینپلاتز، میدان اصلی شهر مونیخ به هواداران قول داد:” سال بعد، سال ما خواهد بود.” ولی اتفاقات دردناکی در آینده منتظر بایرن بود. آنها سال بعد هم در نیمه نهایی حذف شدند، این بار به دست ستاره سرخ بلگراد و به واسطه یکی از عجیب‌ترین گل به خودی‌های دیرهنگامی که در این رقابت‌ها به ثمر رسیده. هاینکس پس از این اتفاقات ناگوار دیگر نتوانست سر پا شود و چند ماه بعد، زمانی‌که بایرن در حال سقوط بود، اخراج شد. آنها در فصل 92-1991 در رده دهم لیگ را به پایان رساندند.

 

شاگردان اتمار هیتسفلد فاصله زیادی با فتح چمپیونزلیگ در سال 1999 نداشتند اما دریافت دو گل در ثانیه‌های پایانی مقابل منچستریونایتد، رویای آنها را به باد داد.

 

اما هیتسفلد توانست دو سال بعد با پیروزی مقابل والنسیا در ضربات پنالتی، قهرمانی در چمپیونزلیگ را برای بایرن به ارمغان بیاورد.

 

اوتمار هیتسفیلد تنها به این دلیل از فاجعه بارسلونا در سال 1999 زنده بیرون آمد که فصل اول حضورش در بایرن بود و مدیران باشگاه، خدایان را سبب بازگشت و قهرمانی منچستریونایتد می‌دانستند تا (عملکرد ضعیف) او. وفاداری آنها در نهایت جواب داد و سردرد چمپیونزلیگ سر انجام دو سال بعد با پیروزی مقابل والنسیا در ضربات پنالتی درمان شد.

پس از رسیدن به این جام، رقابت‌های اروپایی به تنها منشور برای سنجش موفقیت سرمربیان بایرن تبدیل شد، به خصوص که پس از حضور آنها در ورزشگاه آلیانز آره نا، در بین 5 باشگاه ثروتمند اروپا نیز قرار گرفته بودند. فلیکس ماگات دو قهرمانی در بوندس لیگا کسب کرد ولی زمانی‌که نتوانست با تیم‌های تاکتیکی قاره رقابت کند، اخراج شد. دوران حضور یورگن کلینزمن پس از شکست 4-0 مقابل بارسلونا به طرز مرگباری کوتاه به پایان رسید و رسیدن به فینال چمپیونزلیگ در سال 2010 (که با شکست 2-0 مقابل اینترمیلان به پایان رسید)  برای لوئی فن خال کافی نبود تا او را پس از شکست دوباره از اینتر در مرحله یک هشتم نهایی فصل بعد، روی نیمکت تیم حفظ کند.

 

فن‌خال هم با بایرن به فینال چمپیونزلیگ رسید اما تیمش در دیدار نهایی مقابل اینترِ ژوزه مورینیو مغلوب شد.

 

دوره ناامیدی و رستگاری که بین سال‌های 1999 تا 2001 شاهد آن بودیم برای بار دوم تکرار شد. بسیاری از افراد پرنفوذ باشگاه، هاینکس را برای شکست غیرقابل تحمل و دردناک مقابل چلسی در ورزشگاه آلیانز آره نا در سال 2012 مقصر می‌دانستند. او که هیچ حمایتی از خود حس نمی‌کرد تا مرز استعفا رفت ولی آنالیزهایی که در آرامش انجام شد، نشان می‌داد که باشگاه در پست‌های کلیدی نیاز به تقویت دارد. بایرن خاوی مارتینز، ماریو مانژوکیچ و دانته را جذب کرد و فصل بعد در ومبلی مقابل بروسیا دورتموند به قهرمانی رسید تا ثابت کند شکست خانگی مقابل چلسی، دلایلی تیمی داشته نه انفرادی.

 

شکست در فینال مونیخ مقابل چلسی، می‌توانست به دوران حضور هاینکس در بایرن پایان بدهد اما مدیران باشگاه اعتمادشان به او را از دست ندادند.

 

 

هاینکس توانست تیمی که فن‌خال پی‌ریزی کرده بود به سطحی برساند که در سال 2013 فاتح سه‌گانه شود.

 

نکته طنز ماجرا اینجاست که پپ گواردیولا، شش ماه پیش از قهرمانی بایرن در چمپیونزلیگ، جانشین بهترین مربی باشگاه در این رقابت‌ها شد و پا به تیمی گذاشت که تمام جام‌ها را کسب کرده بود. فوتبال درجه یک مربی کاتالانی، بایرن را برای سه سال دیگر در اوج نگه داشت ولی آنها به دلایل متعدد هیچگاه نتوانستند به فینال چمپیونزلیگ برسند و ماموریت بزرگ او بی‌نتیجه ماند.

تحت هدایت کارلو آنچلوتی، بایرن مونیخ بیش از پیش پسرفت کرد. سرمربی ایتالیایی پس از شکست 3-0 مقابل پاری سن ژرمن در مرحله گروهی فصل 18-2017 اخراج شد. هاینکس برای چهارمین بار به بایرن بازگشت و تیم را به نیمه نهایی رساند ولی برای ماندن متقاعد نشد. نیکو کوواچ سرمربی بعدی بود که هدایت تیم را برعهده گرفت و دو جام داخلی کسب کرد ولی باز هم در اروپا ناکام بود. حذف مقابل لیورپول در اولین فصل، نشان داد که تاکتیک‌های منفعلانه او و همینطور نارضایتی بازیکنان، دردی را از بایرن در چمپیونزلیگ دوا نخواهد کرد. اتفاق بدتر این بود که کوواچ تیمش را با ماشین معیوبی مقایسه کرد که نمی‌تواند در لاین سرعت اتوبان، بیش از 200 کیلومتر سرعت برود. اخراج ناگزیر او تنها با موفقیت‌های داخلی به تاخیر افتاد.

و حالا نوبت هانسی فلیک است. گفتنی است که صحبت از دائمی کردن دستیار کوواچ تنها پس از پیروزی 3-0 مقابل چلسی در استمفوردبریج در مرحله یک هشتم نهایی مطرح شد. روسای تیم‌ می‌خواستند پیش از این‌که با او به نتیجه ای برسند، ببینند عملکردش در رقابت‌های اروپایی به چه شکل است. نمایش خوب آنها در سال 2020 و محبوبیت فلیک در رختکن، حتی اگر آنها لیسبون را بدون دستاوردی ترک کنند، سرمربی آلمانی را برای مدتی از کنار گذاشته شدن مصون نگه می‌دارد ولی اگر فلیک در این امر ناکام باشد، کارل هاینز رومینیگه سریعا در رویای جذب ستاره‌ای جدید برای نیمکت غرق خواهد شد. بایرن هنوز هم سیری‌ناپذیر است ولی 8 قهرمانی در لیگ آلمان حتما روی اشتها آنها تاثیر گذاشته است. برای آنها، قهرمانی اروپا تزئینات روی کیک نیست؛ خود کیک است.

 

عنوان اصلی مقاله: Bayern the ‘insatiable monster’ and their Champions League obsession نویسنده: Raphael Honigstein نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: آگوست 2020
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *