آیا دشمنی با سیتی، پیاسجی و لایپزیش از سر حسادت است؟
هفتیک– شاید به چشمتان خورده باشد. بنرهای قرمز رنگ که در رم، استانبول، مادرید و دیگر دیدارهای اروپایی برافراشته شدهاند. هواداران لیورپول همیشه میدانند که دیگران، چه نگاهی به باشگاهشان دارند. در بنرها، عکس جامهای اروپایی به نمایش گذاشته شده است. پیش از این پنج و حالا شش. روی آنها نوشته شده:” تعجبی ندارد که از ما متنفرید.”
در دورهای دیگر، این منچستریونایتد بود که چنین تکبر و عزت نفسی داشت که در برنامه تلویزیونی، تصویری از یک سطل فلزی زباله بزرگ، درست مقابل الدترافورد که پر از جعبههای خالی روغن جلا نقره بود به نمایش گذاشتند. سر الکس فرگوسن میگفت که همیشه یک نفر روی پل لندن منتظر است تا وقتی تیمش به پیروزی رسید، از روی پل به پایین بپرد. و زمانهایی بود که آنها جامها را جارو میکردند و باعث ایجاد تنفر خالص در بین دیگر تیمها شدند. فرگوسن در این رابطه گفته بود:” یک حجم عظیمی حسادت نسبت به این باشگاه وجود دارد. دلیلش را نمیفهمم.”
موضوع واقعا ساده بود. هر تیمی که به صورت روتین جام میبرد، با نوعی از دشمنی روبرو میشود. این بخشی از فوتبال است و غیرقابل تغییر و همانطور که منچسترسیتی (اخیرا) متوجه شد، تیمهای بالانشین باید با آن کنار بیایند. کسب 11 جام در دهه اخیر، به نظر ارزشش را داشته است. یا 14 جام، اگر کامیونیتی شیلدها را هم همانطور که پپ میگوید، حساب کنیم و بزرگترین و مهمترین جام که در طول هفته آینده ممکن است در دسترس آنها قرار بگیرد.
قهرمانی سیتی در چمپیونزلیگ؟ کمی عجیب به نظر میرسد، حتی نوشتن این جملات به عنوان کسی که نمایشهای این تیم در دسته سوم را پوشش داده، زمانیکه تقابل با مکسفیلد تاون، دربی آنها بود و زمانی که ورزشگاه مین رود را ترک کردند و هیچکس به فکرش هم نمیرسید که در ورزشگاه جدید، ویترین نمایش جام درست کنند. (توضیح مترجم: این مطلب قبل از دیدار شب گذشته سیتی-لیون نوشته شده است).
وقتی به هزینهای که آنها تا به اینجا کردهاند، فکر میکنید، تصور آنها به عنوان قهرمان اروپا منطقی به نظر میرسد. مثالی به ذهنم رسید. مثل این میماند که جوئی و ریچل در سریال فرندز با هم سکس داشته باشند…. آنها به نظر از این بابت خیلی خوشحال میشدند. فقط کمی زمان میبرد تا عادت کنیم، همین.
ولی این اتفاق کاملا محتمل است و شاید بتوانیم حدس بزنیم در صورتی که آنها با عبور از لیون به نیمه نهایی برسند، روایت قصه به چه شکل خواهد بود ولی بیش از هر چیز، این صعود، بازتابدهنده شرایط فوتبال مدرن است. برای شروع، پاری سن ژرمن. برخی مردم از پارک دو پرنس به این تیم نگاه میکنند و لباس درخشان تیمشان را بر تن نیمار، کیلیان امباپه و دیگر بازیکنان پرزرق و برق میبینند و آنها را به عنوان برنده شایسته برترین رقابت باشگاهی اروپا میدانند.
دیگران اما در این قهرمانی، چیزی عمیقا ناراحتکننده میبینند. آنها میبینند که باشگاهی مثل سیتی، با پشتوانه پولهای خاورمیانهای، برای اهداف سیاسی فعالیت میکند. نگرش هر دو باشگاه این است که اگر مشکلی وجود دارد، به پایش پول میریزند تا مشکل حل شود. تنها تفاوت واقعی این است که پاری سن ژرمن به جای سیتی که از ابوظبی پشتیبانی میشود، توسط قطریها تغذیه میشود ولی اساسا هر دو یک چیز هستند. ثروتمندان، فقرا را شکست میدهند و فوق ثروتمندان، ثروتمندها را.
جنگ بین پول قدیم و جدید است ولی موضوع عمیقتر از این است. پاری سن ژرمن در مقابل سیتی در فینال، کسی از آن استقبال نمیکند؟ آماده شوید، آماده شوید برای دیدار بزرگ ضد ورزشی سال. چه بازی خواهد شد. چه ترکیبی از بازیکنان برتر جهان. فقط انتظار نداشته باشید که تمام تیترها، فقط به فوتبال معطوف باشد.
شاید زمانی که ردبول لایپزیش، به قدری چشم سفید شده باشد که روبانش را بر جام ببندد، سر و صداها بالاتر هم برود. بایرن مونیخ، موفقترین باشگاه آلمان، 74 سال پیش از آنها به وجود آمد. 90 سال زمان برد تا یونایتد قهرمان رقابتها شود، لیورپول 85 سال نیاز داشت، بارسلونا 93 سال و رئال مادرید 54 سال. با این حال، لایپزیش باقی را با این خطر روبرو کرده که تنها در فاصله چند ماه پس از تولد 11 سالگی قهرمان شود. و فکر کردن به این موضوع که برخی از منتقدان پرشمارشان، در حول و حوش نقطه انفجار قرار دارند، وسوسهانگیز است.
در ورزشهای دیگر یا در بخشهای دیگری از زندگی، شاید فقط بتوان آن را مثل یک داستان افسانهای توصیف کرد؛ داستانی روحیه بخش درباره اینکه وقتی آدمهای مستعد برای هدف مشترک کنار هم جمع میشوند، چه کارهایی میتوانند انجام دهند. یولیان ناگلزمان، سرمربی لایپزیش در مصاحبهای، پس از اینکه تیمش اتلتیکومادرید را در یک هشتم نهایی شکست داد گفت:” این یک پیشرفت نیست، شلیک موشک است.” در فوتبال اما از اینکه یک تازه به دوران رسیده در جایگاه قدرت قرار میگیرد، خوشحال نمیشوند.
وقتی لایپزیش به عنوان شاخه آلمانی امپراتوری ورزشی ردبول در 19 می 2009 به دنیا آمد و حق حضور در لیگ دسته پنجم آلمان را خریداری کرد، 8 روز پیش از آن بود که گواردیولا اولین جام اروپایی خود را با بارسلونا کسب کند. پیشرفت آنها به طرز مضحکی سریع اتفاق افتاد. و اما نکتهای که بسیاری از آن آگاه نیستند، این است که لایپزیش به هرجای آلمان که پا میگذارد، خصومت و دشمنی با آنها وجود دارد.
حال ما متوجه شدیم که لایپزیش به حدی در فوتبال منفور است که مجله آلمانی 11 فروینده، حتی به دیدار آنها مقابل پاری سن ژرمن در نیمه نهایی نمیپردازد. این مجله نوشته:” باشگاه لایپزیش، یک باشگاه فوتبال نیست، بلکه یک چیز جعلی است. یک پروژه تبلیغاتی است که برای تقویت برند رد بول طراحی شده است. آنها هیچگاه قصد فقط فوتبال بازی کردن نداشتهاند.”
در فوتبال، وقتی که تاریخ واقعی ندارید، موفقیت یک گناه محسوب میشود ولی آیا این عادلانه است؟ سیتی هم به این موضوع متهم است و این نقطهای است که متوجه میشوید بحث احمقانه شده است. تاریخی وجود ندارد؟ سیتی اولین جامش را 61 سال پیش از لیورپول برد. اولین قهرمانی آنها در جام اتحادیه 17 سال قبل از آرسنال به دست آمد. اولین قهرمانی اروپایی، در جام در جام قهرمانان 1970، پیش از لیورپول به دست آمد. آنها رکورد تماشاچی را برای اولین بار در سال 1924 شکستند و 116 سال بین اولین و آخرین جام بزرگ آنها فاصله وجود دارد. بلکبرن روورز با 118 سال، طولانیترین سابقه موفقیت را دارد.
میتوان این بحث را ادامه داد. میدانستید که جورج پنجم، پادشاه انگلیس، که اولین پادشاهی بود که فوتبال تماشا کرد، هاید رود، زمین باشگاه سیتی را برای چنین کاری انتخاب کرد؟ این تاریخ است؛ مگر نه؟ حتی میتوان به عقبتر رفت، به آرشیو اخبار سال 1902 که برای مثال، سیتی برای کمک به باشگاهی به نام نیوتون هیث، پول جمع میکرد. زیرا اگر تاریخ بدانید، میدانید که نیوتون هیث به کجا رسید (راهنمایی: آنها نام باشگاه را تغییر و به ورزشگاهی به نام الدترافورد تغییر مکان دادند).
همین صحبتها درباره چلسی، زمانی که رومن آبراموویچ مالکیت باشگاه را خرید گفته شد. چلسی هم ظاهرا یک باشگاه پلاستیکی نوپاست که اولین جام اروپایی را سال 1971 کسب کرده و بین سالهای 1908 تا 1955، در ده فصل بیشترین تعداد حضور تماشاگر را در فوتبال انگلیس داشته است.
دیوید دین، نایب رئیس سابق باشگاه آرسنال، یک جمله معروف دارد که میگوید:” انگار آبراموویچ، تانکش را جلوی حیاط خانه ما پارک کرده و با اسکناسهای 50 پوندی به ما شلیک میکند”. فرگوسن نیز آنها را ” اوج تخریب فوتبال” دانست و اخیرا نیز سیتی را متهم به “خرجهای انتحاری” کرد که بازار نقل انتقالات را برای دیگران نابود میکند.
این صحبتها، ریاکاری در بالاترین حد ممکن است. هیچ باشگاه انگلیسی، بیش از یونایتد در دفعات متعدد، رکورد نقل و انتقالات فوتبال بریتانیا را نشکسته است. نیمی از آنها متعلق به زمانی بود که کلمه “Ahcumfigovin” که خلاصه جمله ” من اهل گوان هستم” ( اشاره به دوره فرگوسن) بر در دفتر مربی باشگاه نقش بسته بود. دو خرید دیگر نیز زمانی بود که فرگوسن در کادر مدیریتی باشگاه حضور داشته.
در نقطه مقابل، سیتی و چلسی در مجموع 4 بار رکورد نقل و انتقالات را شکستهاند. استانداردهای دوگانه به وفور در فوتبال دیده میشود. گاهی این بحثها درباره تیمهای عجیبی هم مطرح میشوند. میدانستید وولورهمپتون یکی از تیمهای لیگ برتری– که به دار و دسته 9 مشهور بودند– بود که به به دادگاه حکمیت ورزشی نامه زد تا سیتی از حضور در چمپیونزلیگ محروم شود در حالیکه پرونده محرومیت دو سال و نیمی خودشان در جریان بود؟ بله این گرگها هستند که اخیرا به خاطر تخطی از قوانین فرپلی مالی، محکوم شدهاند.
یا چطور است سراغ صحبتهای یورگن کلوپ درباره پیروزی سیتی در آن دادگاه برویم – که باعث ناراحتی بسیاری در فوتبال شد – که به نوعی سیتی را به تقلب متهم کرده بود؟ کلوپ آن روز را “روز نه چندان خوب برای فوتبال” توصیف کرد. اما زمانیکه لیورپول، به خاطر موضوع رسوایی هک کردن سیستم استعدادیابی سیتی و دسترسی سه عضو ارشد آنفیلد به این اطلاعات به طور مکرر، بین ژوئن 2012 تا فوریه 2013، 1 میلیون یورو به سیتی پرداخت کرد تا آتش قضیه بخوابد هم روز خوبی برای فوتبال بود؟
متاسفانه، افراد زیادی نیستند که این روزها بخواهند از سیتی حمایت کنند ولی با توجه به اینکه من بیش از 20 سال است بازیهایشان را پوشش دادهام، عجیب نیست که برخورد نه چندان سختی با آنها داشته باشم. البته خیلی به این موضوع اعتراف نمیکنم و شاید علتش هم شهرت نه چندان خوب سیتی در این روزها باشد. حتی تصور میکنم که این صحبتها باعث شود نظرات تندی در پایین این مطلب نوشته شود. واکنشها در توئیتر را هم میدانم. از خشم و تنفری که سیتی میتواند به وجود بیاورد، آگاهم و این موضوع همراه همیشگی من در کار خبر بوده است.
با این وجود، صحبتهایم هنوز صحیح است. من افراد خیلی خوبی را در این باشگاه میشناسم. از نزدیک، مقبولیت باشگاه بین هواداران محلی را تماشا کردهام. مسیر آنها را از دسته سوم انگلیس دیدهام. به آنها و در کنار آنها خندیدهام. هنوز هم تصاویر فیلم ” ماه آبی پدیدار میشود” که در سال 2010 درباره سیتی ساخته شده بود و در جریان فیلم، آنها یک کمد جارو را میگشتند تا افتخاراتی که در طی سالها به دست آوردهاند را پیدا کنند و سرانجام به مجسمه یک گاو چینی رسیدند، به یاد دارم. فراموش نکردهام که روزهایی بود که سیتی به حدی از یونایتد خسته شده بود که کارمندان و اعضای باشگاه حق نداشتند خودرو قرمز داشته باشند.
سس گوجه فرنگی آبی؟ این هم حقیقت داشت. گل قهرمانی سرخیو آگوئرو، در لحظات پایانی فصل 12-2011، شگفتانگیزترین لحظهای است که در ورزش، شاهد آن بودهام. کوین دی بروین با استعدادترین پاسوری است که در لیگ برتر دیدهام. همچنین میدانم اینکه هواداران سیتی از وجهه تیمشان به عنوان یک بازنده در لیگهای پایینتر لذت میبردند، یک افسانه است (هیچ چیز لذت بخشی در شکست خوردن مقابل لینکولن سیتی، چه در خانه و چه در خانه حریف وجود ندارد).
در عین حال متوجه شدهام که حمایت از سیتی قدیم، راحتتر از سیتی مدرن امروزی است. بگذارید برای مثال، یک داستان درباره مردی به نام مایک کوربت برایتان تعریف کنم. کوربت توپچی سابق ارتش بود که در اتاقکش در ورودی زمین قدیمی سیتی مینشست و اولین نفری بود که از بازدیدکنندگان استقبال میکرد. او علاقهمند به چیزهای قدیمی بود. یک خالکوبی روی دستش داشت، لهجه گلاسکویی گوش خراشی داشت و داخل اتاقکش را با پوسترها و تکههای روزنامه مربوط به ریکی هاتون، قهرمان بوکس جهان و هوادار سیتی، تزئین کرده بود.
مارک هیوز، سرمربی وقت سیتی، از کوربت خواست که آن عکسها را بکند و متوجه باشد که سیتی با چهره جدیدش، باید با چنین تصوراتی مقابله کند. دوره هواداری کوربت از سیتی به حدی طولانی بود که وقتی آنجا را ترک کرد، یک تقدیرنامه شخصی از سوی گری کوک دریافت کرد. ولی به هر حال از او خواسته شده بود آنجا را ترک کند. امروزه، گُردانهای ماموران امنیتی در هر گوشه ورزشگاه به چشم میخورد که با کتشلوارهایی که به تن دارند و بیسیمهایی که به دست دارند و سیمهایی که به داخل گوششان رفته، در کار همه سرک میکشند.
مارک هادکینسون در کتاب «ماه آبی» که سال 1999 منتشر شده و بهترین کتابی است که درباره باشگاه چاپ شده، نوشت:” منچسترسیتی سالهاست که به عنوان یک باشگاه دوستانه شناخته میشود. از نگاه کلیشهای، یونایتد مثل فروشگاه بسیار بزرگ، بیهویت، همگون و به طرز بیشرمانهای حریص و طماع است و سیتی، یک مغازه کوچک دوست داشتنی در گوشه یک خیابان است، همان “حال شما چطوره؟” و “از دیدنتون خوشحالم”.”
زمانیکه پول به باشگاه تزریق شد و تیم رو به پیشرفت گام برداشت، ناگزیر، چنین چهرهای نیز از بین رفت. سیتی برای اینکه بداند باشگاه بزرگ یا فوق بزرگ و سپس ابر باشگاه بودن یعنی چه، باید کلاسهای فشرده سپری میکرد. مسیر آنها همیشه هموار نبوده است. باشگاه دوست داشتنی در نهایت تبدیل به باشگاهی متکبر و حتی منفور شد.
و بله، من میدانم که اگر نقاط را به هم بچسبانیم، ما را به ابوظبی و چیزهای زننده مربوط به یک رژیم میرسیم که قصد داشت با خرید سیتی، “برند نیابتی” خود را ایجاد کند و مدیر اجرایی سابق باشگاه، گری کوک در مصاحبه با اتلتیک به این موضوع اعتراف کرد. برخی از منتقدان سیتی به حدی در مورد مسائل حقوق بشری مربوط به ابوظبی مسلط هستند و در این رابطه اطلاعات دارند که باید پای صحبتهایشان بنشینید و سعی کنید خودتان را تعلیم دهید.
دیگران…. راستش من شک دارم که دیگر هواداران باشگاه، علاقه چندانی به موضوعات سیاسی داشته باشند. به عقیده آنها، این حرفها راهی آسان است تا در توئیتر امتیاز به دست آورید. فرصت خوبی است تا دستاوردهای سیتی را تحقیر کنید و مورد انتقاد قرار دهید. با این حال، چیزی که به احتمال زیاد حقیقت دارد این است که بسیاری از دشمنیها با آنها به این خاطر است که سیتی از تیم آنها موفقتر و ثروتمندتر است. حسادت؟ بله به نظرم دقیقا همین است.
کاری به اصل مقاله ندارم ولی وقتی لیورپول اولین لیگش رو سال ۱۹۰۱ برده چه جوری سیتی اولین جامش رو ۶۱ سال پیش از لیورپول برد ؟
ممنون بابت ترجمه
“شاید زمانی که ردبول لایپزیش، به قدری چشم سفید شده باشد که روبانش را بر جام ببندد، سر و صداها بالاتر هم برود. بایرن مونیخ، موفق ترین باشگاه آلمان، 74 سال پیش از آنها به وجود آمد.”
تو این قسمت یه اشتباه وجود داره.عبارت باید این طوری باشه : بایرن مونیخ بعد از 74 سال از زمان تاسیس اش قهرمان اروپا شد.نه این که 74 سال قبل از لایپزیش تاسیس شده باشه.
همونطور که خودتون می دونین لایپزیش سال 2009 تاسیس شد و بایرن سال 1900.یعنی 109 سال.
این که میگید پیشرفت اول باید ببینیم پیشرفت چیه تزریق پول کلان عربی به یه باشگاه پیشرفت محسوب میشه؟ تیم های مثل سیتی و پاریس زمان خیلی گذشته رو کاری ندارم ولی قبل خرید مخصوصا سیتی تیم های ناشناخته بی هویت بودن یه چیزی تو مایه های استیل آذین خودمون به عاقبت این تیم نگاه کنیم چون طرفدار نداشت بعد رفتن پولدار ها از بین رفت سیتی و پاریس بعد رفتن عرب ها همچین اتفاقی براشون میوفته اما برای منچستر بارسا و رئال همچین اتفاقی نمیوفته این فرق اون هاست