نگاهی به بازنشستگی آندره شورله؛ وقتی قهرمانی جهان، زندگی را تیره و تار میکند
هفتیک– ماینتس شهر گردش و سرگرمی است. آنها حتی هر سال یک کارناوال خوش آب و رنگ برگزار میکنند. باشگاه فوتبالشان هم تیم جذابی است. این اتفاقی نیست که یورگن کلوپ تمام دوران حرفهای به عنوان بازیکن را در ماینس سپری کرد و سپس بلافاصله دوران حرفهای مربیگریاش را در همین باشگاه آغاز کرد. بنابراین کاملا طبیعی است که یکی از جذابترین مثلثهای هجومی جوان سالهای اخیر فوتبال آلمان در ماینتس شکل گرفته و توجه همه فوتبال دوستان این کشور را جلب کرده باشد.
این اتفاق در فصل 11-2010 رخ داد. آنها که به خودشان لقب The Bruchweg Boys داده بودند، بعد از به ثمر رساندن هر گل، مانند یک گروه راک خیالی، کنار پرچم کرنر شادی میکردند. آندره شورله گیتار میزد، آدام شالای مشغول نواختن درام میشد و لوئیس هولتبی با یک میکروفن نامرئی، آواز میخواند (از اینجا تماشا کنید). تماشای بازیهای آنها جذاب بود؛ فصل را با 7 پیروزی پیاپی آغاز کردند و درنهایت فصل را در رتبه پنجم به پایان رساندند. در آن سال کمتر بازیکنانی به اندازه شورله، شالای و هولتبی خوشحال بودند. آینده فوقالعادهای برای The Bruchweg Boys تصور میشد و باشگاههای بزرگی به دنبال به خدمت گرفتن آنها بودند. شالای، مهاجم نوک 23 ساله اهل مجارستان که در آن جمع سه نفره، کم استعدادترین بود، دوره حرفهای متوسط و نه چندانی درخشانی را در بوندس لیگا سپری کرد و حالا به ماینتس برگشته است.
هولتبی که در آن زمان 20 ساله بود و به طور قرضی از شالکه به ماینتس رفته بود، در دیدارهایی فوقالعاده ظاهر میشد اما همیشه تردیدهایی در مورد ثبات بازیاش وجود داشت. او هرگز حتی به اندازه یک دهم تواناییهایش هم به موفقیت نرسید و در تاتنهام و فولام ناکام بود و بعدا بهتدریج در هامبورگ از نظرها محو شد. اما در مورد شورله، داستان کاملا متفاوت بود. شورله اهل ماینتس بود، در نزدیکی لودویگشافن به دنیا آمده بود و در آکادمی محلی پرورش پیدا کرده بود؛ جاییکه این شانس را داشت که با یورگن کلوپ دیدار کند.
او در سن 18 سالگی، زیر نظر توماس توخل، به تیم اول ماینتس راه پیدا کرد. این مربی اعتقاد زیادی به استعداد شورله داشت و او را زیر بال و پر گرفت. توخل از تیم زیر 19 سالههای ماینتس کار با شورله را آغاز کرد و اعتقاد داشت که سبک بازی او شبیه رائول است. پیشرفت او فوقالعاده و البته باثبات بود. لورکوزن برای خرید او در تابستان 2011، هشت میلیون یورو پرداخت کرد؛ مبلغی که از پرداخت آن ناامید نشد. بعد از دو فصل موفق، شورله با انتقالی 22 میلیون یورویی به چلسی رفت و دوران حضورش در استمفوردبریج را به شکلی درخشان آغاز کرد. در آن زمان او یکی از بازیکنان ثابت تیم ملی آلمان بود و- هرچند قرار گرفتن در ترکیب آن تیم پرستاره کار دشواری بود- یواخیم لوو او را به عنوان بازیکنی که میتواند به عنوان بازیکن ذخیره، تاثیر فوقالعادهای داشته باشد، در نظر داشت.
این دقیقا کاری بود که شورله در جامجهانی 2014 انجام داد؛ رقابتهایی که تاثیرگذاری او به عنوان یک بازیکن ذخیره، فوقالعاده بود. حتی میتواند ادعا کرد که آلمان بدون او نمیتوانست به قهرمانی برسد. همه به یاد دارند که در دیدار فینال مقابل آرژانتین، گل پیروزی بخش آلمان، با پاس او برای دوست صمیمیاش، ماریو گوتزه، به ثمر رسید اما تعداد کمتری به یاد دارند که او بود که پیروزی ژرمنها در دیدار مرحله یک هشتم نهایی مقابل الجزایر را رقم زد.
این دیدار، دشوارتر از چیزی بود که انتظار میرفت؛ بازی به وقت اضافه کشیده شد و شورله با یک ضربه دقیق با پای غیرتخصصیاش یعنی پای چپ، گل اول را به ثمر رساند. او سپس روی گل دوم هم تاثیرگذار بود. ضربه او بود که از روی خط دروازه برگشت داده شد و توپ برگشتی را مسوت اوزیل تبدیل به گل کرد تا بازی 2-0 شود.
سپس در پیروزی تاریخی 7-1 مقابل برزیل در نیمه نهایی، شورله بین دو نیمه به بازی رفت تا در نیمه دوم دو گل بزند. این دو گل، تنها گلهای آلمان در نیمه دوم بودند و گل دومش- یک ضربه زیرطاقی غیرقابل مهار- بسیار دیدنی بود. جالب اینکه پنج گل ابتدایی شورله در لیگ برتر برای چلسی، با پای چپ به ثمر رسید. این آمار نشان میدهد که او اراده بالایی برای بهتر کردن بازیاش و تواناییاش در بازی در پستهای مختلف داشت.
در حالیکه شورله اساسا ترجیح میداد که در سمت چپ بازی کند و از آن سمت به تو بزند اما وقتی در سمت راست به بازی گرفته میشد یا به عنوان بازیساز، مهاجم دوم و حتی مهاجم نوک، باز هم به همان اندازه راحت بود. سرعت بالا همیشه یکی از ویژگیهای او بود اما او بدون توپ، بازیخوانی فوقالعادهای هم داشت و از شوتهای قدرتمندی هم برخوردار بود. درصد زیادی از ضربات او به سمت دروازه، از پشت محوطه جریمه زده میشد و حریفان به سختی میتوانستند با او یارگیری کنند.
او بعد از قهرمانی در جام جهانی به یکی از قهرمانهای ملی تبدیل شد اما ناگهان زندگی روزمره برایش بسیار دشوارتر شد. برخی با کسب موفقیتهای بزرگ، انگیزه بیشتری پیدا میکنند؛ در حالیکه برای بعضی هم کنار آمدن با این موفقیتها و انتظاراتی که به همراه میآورد، دشوار است. قهرمانی در جام جهانی میتوانست به مسیری برای ستاره شدن تبدیل شود. اما در عوض، این آخرین باری بود که شورله از فوتبال بازی کردن لذت برد. لبخند معصومانه “پسر بروخوِگ”، که یک گیتار خیالی را مینواخت، محو شد؛ و پس از آن دیگر هرگز دیده نشد.
روز جمعه شورله در 29 سالگی تصمیم گرفت که بازنشستگیاش را اعلام کند- و این برای آنهایی که دوران حرفهای او را دنبال میکردند، چندان متعجب نکرد. او سالها بود که به این تصمیم فکر میکرد. اگر فشار اجتماعی و دانستن اینکه در جای دیگری نمیتواند به همین اندازه پول دربیاورد، نبود، خیلی زودتر فوتبال بازی کردن را رها میکرد.
فوتبال برای او به یک بار اضافی تبدیل شده بود؛ یک شغل نفرتانگیز. مادر شورله میگوید که در این سالها، عمیقا نگران شرایط ذهنی پسرش بود. او از زمان بازگشت به چلسی بعد از جامجهانی 2014، دچار افسردگی شد. او به اشپیگل گفت: “به عمیقترین گودال سقوط کرده بودم. دیگر نمیخواستم بازی کنم.” او گاهی اوقات از اینکه توسط ژوزه مورینیو نیمکتنشین میشد، خوشحال بود:” وقتی در زمین نیستید، میتوانید عمیقتر نفس بکشید و نگران خرابکاری کردن نباشید. در فوتبال، شما یا احمق هستید یا قهرمان؛ حد وسط وجود ندارد.” در آن شرایط ذهنی، او نمیتوانست یک قهرمان باشد؛ اما تحمل اینکه یک احمق هم به نظر برسد، نداشت. این یک شکنجه مداوم بود و هواداران هم این را احساس میکردند. وقتی اشتیاق درونی لازم را نداشته باشید، غیرممکن است که بتوانید پتانسیلتان را به طور کامل به نمایش بگذارید.
شورله سردرگم بود. مسمومیت غذایی شدید که سفر تیم ملی آلمان به لهستان، شرایط را برای او دشوارتر کرد. او 5 کیلوگرم وزن کم کرد و از نظر بدنی هم دچار مشکل شد. چلسی سریع دست به کار شد و در ابتدای سال 2015، او را به مبلغ 32 میلیون یورو به وولفسبورگ فروخت. چنین مبلغی برای انتقال، شرایط را برای او سختتر کرد و شورله در آن دوره بازی برای وولفسبورگ، به فکر بازنشستگی افتاد. وقتی آنها فصل ناامیدکننده 16-2015 را در میانههای جدول به پایان رساندند، مشخص شد که نیاز به یک تغییر دیگر وجود دارد و توخل راه فرار را به او نشان داد. چه چیزی میتوانست بهتر از کار کردن دوباره با مهمترین مربی دوران حرفهایاش در باشگاه بزرگی مثل بروسیا دورتموند باشد؟ روی کاغذ این فوقالعاده بود اما در واقعیت همه چیز متفاوت بود.
تبدیل شدن به گرانترین خرید تاریخ باشگاه به مبلغ 30 میلیون یورو، کمکی به او نکرد. نمایشهای او ناامیدکننده بود، خودش حال و روز خوبی نداشت و وقتی توخل در تابستان 2017 دورتموند را ترک کرد، در دره روهر چیز زیادی برای شورله باقی نماند؛ به جز دوستیاش با ماریو گوتزه. هانس یواخیم واتسکه، نایب رئیس باشگاه، صراحتا اعلام کرد:” هم باشگاه و هم خود بازیکن راضی نیستند.”
شورله باز هم به بازنشستگی فکر کرد اما پیش از آن، دو تجربه عجیب دیگر داشت؛ ابتدا به طور قرضی به فولام رفت؛ تیمی که فصل قبل از لیگ برتر سقوط کرد؛ و سپس یک دوره قرضی در اسپارتاک مسکو داشت. همسرش، آنا شاریپووا، که اهل قزاقستان است، نقش مهمی در انتخاب تیم روسی داشت اما پیدا کردن انگیزه در باشگاهی که با بحران اساسی روبرو بود، تقریبا غیرممکن بود- ضمن اینکه او از نظر آمادگی بدنی هم مشکل داشت.
وقتی در فوریه از او در مورد گلزنی در ادامه فصل سوال شد، شورله پاسخ داد:” مهمترین مسئله این است که مصدوم نشوم.” اسپارتاک ترجیح داد که بعد از پایان دوره قرضی شورله، برای خرید او اقدام نکند؛ درحالیکه دورتموند هم علاقهای به بازگرداندن او نداشت. رفتن به یک باشگاه دیگر به طور قرضی برای خود او پذیرفتنی نبود و شورله به این نتیجه رسید که سرانجام باید به بازنشستگی به طور جدی فکر کند.
فوتبال دیگر تنها باعث افسردگی او میشد. غمی دائمی در چشمهایش دیده میشد. چنین چیزی وقتی که او 10 سال قبل در ماینتس بازی میکرد؛ قابل تصور نبود. اما او حالا میتواند به لودویگ شافن برگردد و آن لبخند سرخوشانه را پس بگیرد. از او در کارناوال محلی به خوبی استقبال خواهد شد؛ او شایستگیاش را دارد.
پشمام رخت خیلی غمگین بود
چی شد ک اون نسل معرکه به این روز ا فتاد
نباید ستاره ها تیم ملی رو به این زودی ترک کنند نوعی خیانته