چهار سال بعد از جدایی؛ دفاع بلاتر از میراثش در فیفا

بلاتر که در سال 1975 وارد فیفا شد، 40 سال بعد با اتهامات زیادی از این سازمان کنار رفت اما او هنوز منتظر بازگشت است.

هفت‌یک– پس از 17 سال ریاست در فیفا، سپ بلاتر در سال 2015 از کار تعلیق شد؛ اما او که در مارس 2020، هشتاد و چهار ساله شد، هنوز در پی اثبات بی‌گناهی‌اش است؛ او در خانه‌اش در شهر زوریخ با مجله بلیزارد مصاحبه کرد:

اکنون پنج سال است که از فوتبال دور هستید و این دوره فرصتی را برای مرور اقدامات‌تان و فکر کردن دربارهی آنها به شما داده است. نظرتان درباره اتفاقاتی که در این مدت در فوتبال رخ داده، چیست؟

زمانی‌که به ریاست سازمان مهمی مانند فیفا دست یافتم، سال 1975 را به یاد آوردم که در آن آغاز به کار کردم. در اواخر سال 1974، پس از ملاقات ژئو هاولانژ که آن زمان به تازگی رئیس فیفا شده بود، تصمیم گرفتم که به فیفا بپیوندم. در ژانویه‌ی 1975 پس از به توافق رسیدن با مسئولان فیفا، رسما وارد این سازمان شدم. در ابتدای ورودم، استقبال خوبی از من نشد..‌.

چرا؟

برای آن­که هیچ کسی در فیفا نمی­‌خواست که هاولانژ رئیس باشد، هاولانژ در انتخابات سال 1974 سِر استنلی راس را شکست داده بود. راس در فیفا از اعتبار زیادی برخوردار بود و در بریتانیا و خصوصا انگلیس، مدافع بازی زیبا نامیده می‌شد؛ ورود من به فیفا برای آنها سورپرایز بزرگی می‌شد چون آنها می‌دانستند که با رئیس به توافق رسیده‌ام.

در آن زمان دکتر هلموت کاسر دبیر کل فیفا بود، او در جلسه‌ای خصوصی به من گفت:” بیا به عنوان دو افسر باهم صحبت کنیم.” (هر دو آماده باش ارتش سوئیس بودند) و به من توصیه کرد که این سمت را نپذیرم، چون که هاولانژ – دکتر هلموت او را رئیس نمی‌نامید- نهایتا یک دوره در فیفا دوام می‌آورد. پاسخ من به او “نه” بود، زیرا با رئیس فیفا به توافق رسیده بودم و قصد داشتم به فیفا بپیوندم. در آن زمان، یازده نفر در دبیرخانه مشغول به کار بودند.

 

بعد از رسیدن ژائو هاوه‌لانژ به ریاست فیفا در سال 1974، بلاتر یک سال بعد وارد این سازمان شد و از سال 1981 هم به عنوان دبیرکل فیفا انتخاب شد.

 

آنها من را مزاحم می‌دانستند؛ برخورد گرمی با من نداشتند، زیرا فکر می‌کردند برای کار آنها مزاحمت ایجاد می‌کنم؛ می‌خواستند هر چهار سال یک بار برای جام جهانی برنامه‌ریزی و مسابقات المپیک را مدیریت کنند که این مورد جزو وظایف کمیته بین­‌المللی المپیک محسوب می‌شد؛ در جهت پیشرفت و برگزاری مسابقات برای جوانان هیچ برنامه‌ای نداشتند‌؛ دبیر کل به من گفت در فیفا به چنین چیزهایی نیاز نیست.

آنها کارمندی به نام دتمار کرامر داشتند که سابقه مربی‌گری و بازی کردن در تیم‌ ملی آلمان را داشت و گاهی اوقات در فیفا کار می‌کرد، به همین دلیل به من گفتند که برای پیشرفت در زمینه فوتبال به کسی نیاز ندارند، همچنین گفتند، به دلیل آنکه یوفا مسابقاتی را برای جوانان ترتیب داده است، دیگر نیازی نیست که فیفا هم این کار را انجام دهد.

برای اجرای برنامه­‌هایی که هاولانژ در سر داشت، هیچ پول و اسپانسری نبود، به همین دلیل او به من گفت:” بلاتر، برو و دنبال اسپانسر بگرد.” مسئولیت سختی به عهده‌­ام بود و باید شانس می‌آوردم که بتوانم چنین کاری انجام دهم. هاولانژ و بعضی از افرادش قبلا با بیزینس‌­های بزرگ سوییس، مانند شرکت‌های ساعت‌سازی، تولید کنندگان شکلات، شرکت‌های داروسازی، بانک‌ها و شرکت‌های بیمه مذاکره کرده بودند اما پاسخ آنها به اسپانسرشدن منفی بود. آنها گفته بودند که نمی‌­دانند فیفا یا حتی فوتبال چیست.

من قبل از بازی فینال جام باشگاه‌های اروپا که بین تیم‌های لیدز یونایتد و بایرن مونیخ برگزار می‌شد، با مسئولان گینس ملاقاتی داشتم. آنها درخواست فیفا برای حمایت مالی را رد کردند و به من گفتند:” این کار ما نیست ولی پیشنهاد می‌کنیم که این درخواست را با کوکا کولا مطرح کنید زیرا مسئولان آنجا با تیم لیدز یونایتد سابقه همکاری دارند.” این کار را انجام دادم و آنها به سرعت علاقه نشان دادند و چند روز بعد مرا به لندن دعوت کردند، با یکدیگر مذاکره کردیم و در تاریخ اکتبر 1975 در دفتر مرکزی کوکا کولا بودم.

در جلسه‌ای که با مسئولان کوکا کولا داشتم، یکی از آنها گفت:”همه حرف‌هایت را شنیدم، حالا می‌خواهم بدانم چند بطری کوکا کولا برای ما می‌فروشی؟” به او گفتم، من قرار نیست کوکا کولا بفروشم اما کوکا کولا را دوست دارم… به مذاکرات‌مان ادامه دادیم و بالاخره در سال 1976 توافق نامه‌ای به منظور حمایت مالی از مسابقات جوانان و برنامه‌های توسعه امضا کردیم.

منعقد کردن قرارداد چهارساله‌ای که کوکا کولا خواستار آن بود، کار ساده‌ای نبود؛ زیرا بعضی از اعضای هیئت رئیسه فیفا می‌گفتند که زمان به پایان رسیدن قرارداد بعد از اتمام دوره ریاست هاولانژ در فیفا است (اولین دوره‌ی ریاست او در سال 1978 به پایان می‌رسید) و چون هیچ تضمینی برای انتخاب مجدد او وجود ندارد، امضای این قرارداد کار درستی نیست… اما یکی از اعضای هیئت رئیسه که آفریقایی بود وارد بحث شد و عنوان کرد:” ما در فیفا هیچ پولی نداریم و حالا که شرکتی می‌خواهد از ما حمایت مالی کند، پیشنهادش را رد می‌کنیم؟” مداخله‌ی او مسیر بحث را تغییر داد و حالا که پای کوکا کولا در میان بود، جذب اسپانسرهای دیگر کار آسان‌تری بود.

در اولین برنامه‌ی توسعه، در سال 1976 و در شهر آدیس بابا، پایتخت اتیوپی، با آقای تسما و سپس رئیس کنفدراسیون فوتبال آفریقا کار کردیم؛ بعضی از آنها آدم‌های شکاکی بودند و می‌گفتند در فوتبال آفریقا به اروپایی‌ها نیازی نیست… حتی آقای تسما مرا کنار کشید و گفت فکر می‌کند رویکردم حرفه‌ای نیست.

در سال 1981، بعد از این‌که هلموت کاسر از سمتش کنار گذاشته شد، به عنوان دبیر کل انتخاب شدم و زمانی‌که در سال 1998 به ریاست رسیدم، فیفا 26 میلیون دلار آمریکا بدهی داشت اما بعد از اتمام ریاستم در سال 2015،  فیفا 2.4 میلیارد دلار سرمایه داشت. در تاریخ دوم دسامبر 2010، بعد از برگزاری جام جهانی در آفریقای جنوبی، تصمیمی مبنی بر انتخاب میزبان برای دو جام جهانی 2018 و 2022 گرفته شد و این تصمیم نقش مهمی در آینده فیفا و موقعیت شخصی من داشت.

از سال 2015 تا کنون که دیگر رئیس فیفا نیستید، زندگی برای شما چگونه گذشته است؟

(می‌خندد) ابتدا باید برگردیم به تصمیمی که الان راجع به آن صحبت کردم، چون بعد از جلسه رییس جمهور سارکوزی (رییس جمهور فرانسه) با شاهزاده‌ی قطر و بعد از دعوت او از پلاتینی به مذاکره، همه چیز تغییر کرد. بعد از آن جلسه، پلاتینی سریعا با من تماس گرفت و گفت:” توافق ما (برای میزبانی روسیه و ایالات متحده در جام جهانی 2018  و 2022) اجرایی نیست؛ از او پرسیدم که آیا به اجبار نظرش را تغییر داده است و او گفت:” نه، اما اگر رئیس دولت کشورت از تو چیزی بخواهد، نمی­‌توانی به او نه بگویی.”

بعد از تصمیم پلاتینی، مشکلاتی به وجود آمد، زیرا چهار نفر دیگر از اعضای هیئت رئیسه نیز قصد داشتند به قطر رای بدهند؛ غافلگیر شده بودم و ممکن نبود که بتوانم آنها را از نظرشان منصرف کنم. اگر پلاتینی و آن چهار نفر به توافق قبلی پایبند می‌ماندند، جام جهانی 2022 با رای 12 به 10 در آمریکا برگزار می‌شد.

 

رابطه بلاتر با پلاتینی و مبلغی دو میلیون فرانکی که او به ستاره سابق فوتبال فرانسه پرداخت کرد، به حذف هر دو از راس فوتبال دنیا منجر شد.

 

این جریان به اتفاقاتی انجامید؛ در 27 می 2015، وزارت دادگستری آمریکا با کمک وزارت دادگستری سوئیس و پلیس فدرال سوئیس، تعدادی از مقامات فیفا را در هتل پنچ ستاره محل اقامت‌شان در سوییس دستگیر کرد. وقتی این خبر را شنیدم، انگار دنیا روی سرم خراب شد، واقعا… نمی‌توانستم درک‌کنم چرا مقامات سوییس قبول کردند با همکاری آمریکایی‌ها، در زوریخ، چنین کاری انجام دهند؛ آن هم در حالی‌که هم مقر فیفا در سوئیس است و هم این‌که یک سوئیسی رئیس فعلی فیفا و کاندیدای ریاست دوره بعدی آن است. این موضوع واقعا زندگی­‌‌ام را نشانه گرفت… و انرژی و روحیه‌ی جنگندگی­‌ام را تحت تاثیر قرار داد، چون هیچ وقت تصور نمی­‌کردم چنین اتفاقی رخ دهد.

در جلسه‌ی بعدی هیئت رئیسه در سپتامبر 2015، هنگامی‌که جلسه به پایان رسید، دبیر کل (مارکوس کاتنر) به من گفت که تعدادی پلیس منتظر هستند که دو نفر از اعضای هیئت رئیسه را با خود ببرند و همچنین گفت که دو نفری که آنها می‌خواهند با خود ببرند، خود من و میشل پلاتینی هستیم. ما را به اتاقی در اداره پلیس بردند و ما در عجب بودیم که مشکل چیست؛ بعد از مدت کوتاهی ما را از هم جدا کردند.

بعدا به من گفتند که متهم به پرداخت رشوه‌ی دو میلیون فرانکی (واحد پول سوییس) به پلاتینی هستم؛ از سپتامبر 2015 که این پرونده به جریان افتاد، من دیگر هیچ چیزی راجع به آن نشنیدم و این‌ پرونده هنوز معلق است. وقتی کمیته اخلاق فیفا این پرونده را در دست گرفت، حکم داد که این‌ پول، رشوه نبوده بلکه به دلیل سوء مدیریت در هیچ قراردادی ثبت نشده است.

فکر می‌کردم که توانسته‌ام بی‌گناهی‌ام را به کمیته اخلاق ثابت کنم؛ زمانی‌که در اکتبر 2015 به حالت تعلیق درآمدم، غافلگیر شدم. همان روز بدون این‌که اموال شخصی­‌ام را بردارم، دفترم را ترک کردم و حتی پاسپورتم را از گاوصندوق برنداشتم. به همکارانم گفتم:” بیایید چیزی بنوشیم، من چند روز دیگر بر می‌گردم.” اما دیگر برنگشتم.

از آن روز به بعد و در اینمدت چه میکردید؟

برای هضم کل ماجرا دچار مشکل بودم. در یک نوامبر 2015 در مراسم کاتولیکی در قبرستان ناگهان حس کردم که کاملا از کار افتاده شده‌ام؛ آرام آرام بهبود یافتم و باید زندگیم را تغییر می‌دادم. هر روز صبح ساعت 6 بیدار می‌شوم و ساعت 8 به دفترم می‌رسم؛ صبح‌ها به اخبار سراسر جهان گوش می‌دهم. ژئوپلیتیک و نقشی که فوتبال در آن دارد، همیشه برای من جذاب بوده است.

 

بلاتر در حال حاضر دور از هیاهوی دنیای فوتبال، روزهایش را در دفترش در زوریخ سپری می‌کند.

 

بیش‌تر از این‌که در شهر محل زندگی‌ام باشم، در زوریخ هستم، قشرهای مختلف در این شهر من را به خوبی در میان خود پذیرفته‌اند. آخرین رابطه من که 10 سال به طول انجامید، سه ماه پیش‌ تمام‌ شد. او در ژنو زندگی می‌کند و من در اینجا؛ در این سه ماه تنها بوده‌­ام و از این بابت ناراحت نیستم؛ از ناحیه‌ی کمر احساس ناراحتی می‌کنم و زانوهایم را عمل کرده‌ام اما اینها نتیجه‌ی آسیب‌های ورزشی هستند. اکنون بهبود یافته‌ام اما عصب‌ سیاتیک بین مهره چهار و شش تحت فشار است و بعد از اتمام این مصاحبه به مطب دکتر می‌روم تا او تصمیم بگیرد که چه اقدامی برای کمرم باید انجام شود؛ ترجیح می‌دهم تا حد ممکن از عمل جراحی دوری کنم.

از زندگی‌­ام کاملا راضی هستم و هنوز برای به دست آوردن حقوقم در حال جنگ با فیفا هستم. فیفا از حرف زدن با من اجتناب می‌کند و به هیچ کدام از مکاتباتم پاسخ نمی‌­دهد و ترجیحش این است که از طریق وکلایمان باهم صحبت کنیم، باید شهامت صحبت کردن مستقیم با من را داشته باشد. نمی‌خواهم خیلی وارد جزئیات شوم، اما اوایل ماه فوریه اتفاقی افتاد؛ بسته‌ای از سوی فیفا به دستم رسید، آن را باز کردم و در آن نامه‌ای وجود داشت که گیرنده‌ی آن نامه من بودم و تاریخ آن مربوط به اکتبر و نوامبر ۲۰۱۹ بود، در آن نامه از من دعوت کرده بودند که به جایی بروم و کریسمس را نیز تبریک گفته بودند، اما این بسته به تازگی به دست من رسیده است و این نشان دهنده بی‌احترامی فیفا نسبت به رئیس سابقش است. شروع به نوشتن کرده‌ام و کتابی منتشر کردم اما متاسفانه این کتاب فقط به زبان‌ آلمانی موجود است.

چرا این کتاب به انگلیسی ترجمه نشده است؟

قرار بر این بود که انتشاراتی شاخص در فرانسه کتاب دومم را که در سال ۲۰۱۶ به چاپ رسید، به انگلیسی ترجمه کند؛ آنها همچنین می‌خواستند این کتاب را به زبان‌های آلمانی، ایتالیایی، روسی و چینی ترجمه کنند؛ اما ناگهان، دیگر علاقه‌­ای به انتشار این‌ کتاب به زبان‌های دیگر نشان ندادند و هیچ‌وقت دلیل آن را هم توضیح ندادند.

مطمئن نیستم اما شاید دلیل آن سیاسی بود برای آن­که در یکی از فصل‌های این کتاب، به طور مفصل به مداخله رئیس جمهور فرانسه در جریان جام جهانی 2022 پرداخته شده است. وزارت دادگستری فرانسه در حال بازجویی رئیس جمهور سابق فرانسه و پلاتینی است. آنها در ماه مارس از من خواستند که برای اثبات ادعایم مبنی بر سود شخصی این دو در حمایت از قطر، شهادت دهم و من موافقت کردم که این کار را تا جایی که ممکن است از سوئیس انجام بدهم.

من از بابت این‌که کتابم به زبان انگلیسی چاپ نشد ناراحت هستم؛ رسانه‌های انگلیسی همیشه نسبت به من بی‌انصافی کرده‌­اند؛ وقتی در رسانه‌های انگلیسی درباره‌ی من صحبت می‌شود، از کلماتی مانند “بی‌آبرو” استفاده می‌کنند. هنوز یک سال از مدت تعلیق من باقی مانده است اما هیچ‌وقت به علت رشوه معلق نشده‌ام؛ دلیل این تعلیق “سوءمدیریت” بوده است؛ تحت فشار قرار دادن من از جانب دادگستری سوئیس واقعا احمقانه است.

امیدوارم که این موضوع به زودی حل شود چون‌که دادستان کل سوئیس تعلیق شده است و تمامی پرونده‌های مربوط به فیفا از زیر دست او بیرون کشیده شده است. [ در ماه مارس، مرجع نظارتی دادگاه کیفری فدرال سوییس، در خصوص رسیدگی مایکل لوبر به پرونده فیفا، تحقیقاتی انجام داد و اظهار داشت:” تخطی او از وظایفش بسیار مشهود است… او در موقعیت‌های بسیاری از بیان حقیقت طفره رفته، رفتار صادقانه‌ای نداشته، قوانین دادگاه کیفری فدرال را نقض کرده و در رسیدگی به این پرونده سهل انگاری کرده است.”]

می‌خواهم برگردیم به سال 2011 که برای چهارمین دورهی متوالی در هالن استادیون زوریخ به عنوان رییس فیفا انتخاب شدید. قبل از برگزاری آن انتخابات، با یکدیگر مصاحبهای داشتیم و من از شما سوال کردم که آیا کار اشتباهی انجام دادهاید و پاسخ شما این بود که کشیش کاتالوک نیستم که بخواهید به او گناهان‌تان را اعتراف کنید. حالا، در سال 2020، پاسخ متفاوتی دارید؟

من از تمام اتفاقاتی که بعد از جام جهانی 2014 رخ داد، پشیمانم. قلب و روح من در صلح با خداوند است. در پایان جلسه هیئت رییسه فیفا (در مراکش) میشل پلاتینی گفت که به دنبال ریاست فیفا نیست و بعضی از اعضای هیئت رئیسه هم با من تماس گرفتند و از من خواستند که به شغلم ادامه دهم.

باید نکتهای را در اینجا ذکر کنم؛  سال 2012 در زمان برگزاری مسابقات المپیک لندن در هتل مِیفر لندن مصاحبهای با یکدیگر داشتیم. من از شما پرسیدم که آیا ریاست شما در این دوره که از سال 2011 آغاز شده است، آخرین دوره خواهد بود. پاسخ شما این بود که مطمئن نیستید که تا آخر آن دوره هم در این منصب بمانید و امکان دارد که تا قبل از اتمام این دوره، تصمیم به ترک فیفا بگیرید. من وقتی دیدم برای دوره بعدی هم کاندید شدید بسیار غافلگیر شدم. احساس کردم با انجام این کار اشتباه بزرگی را مرتکب شدهاید

چه اشتباه بزرگی مرتکب شده باشم چه نشده باشم، نمی­‌توان زمان را به عقب برگرداند؛ واقعا چنین چیزی به شما گفتم؟ گرچه نمی‌خواهم حافظه‌ی شما را زیر سوال ببرم. البته قصدم این بود که دیگر در این منصب نمانم اما در دسامبر 2014، پلاتینی گفت او هم نمی‌خواهد بماند.

بعدها متوجه شدیم‌ که در ژانویه 2015 بین موسسه‌ای حقوقی در آمریکا و مدیریت فیفا نامه‌نگاری‌های صورت گرفته است که در آن به افراد فیفا وعده داده‌­­اند که در صورت بروز هر گونه مشکل بین فیفا و مقامات آمریکایی، طرف فیفا باشند. آنها برای مشخص کردن دستمزد خود با مارکو ویلیگر، مشاور حقوقی فیفا، مذاکره کردند. ژروم والکه (دبیر کل فیفا) و مارکوس کاتنر (مشاورش) قراردادی با این موسسه حقوقی امضا کرده‌­اند و ویلگیر آن را ظهرنویس کرده است. ویلیگر اعلام کرد که من با این قرارداد موافقت کرده‌ام اما اصلا این قرارداد را ندیده بودم و بعد از مدت‌ها آن را دیدم.

اما چنین چیزی چطور ممکن است؟

آنها من را در جریان نگذاشتند. من فکر می‌کردم که آن‌ها می‌دانند آمریکایی‌ها علیه فیفا اقداماتی انجام می‌دهند؛ شاید، و باز هم می‌گویم شاید، پلاتینی چیزی در این باره می‌دانست. اگرچه او گفته بود که قصدی برای ریاست در فیفا ندارد، اما گفته او بعد از جریان دستگیری‌های می 2015 را به یاد دارم.

والکه اکنون توسط دادگستری سوئیس به جرایم کیفری متهم شده است، اما زمانی را به یاد دارم که فیفا مجبور شد 90 میلیون دلار، به خاطر نقض قرارداد حامی مالی که با آنها داشتید، خسارت بدهد، همان وقتی که آنها را کنار زدید و تصمیم به شریک شدن با ویزا، رقیب تجاری آنها، گرفتید. ژروم والکه در بطن آن مجادله قرارداشت؛ پس از سوءمدیریت قرارداد حامی مالی که باعث شده بود فیفا مبلغ هنگفتی را از دست بدهد، چطور می‌توانست به فیفا برگردد و دبیرکل شود؟

ژروم مردی بود که در پرونده مسئول بود، اما در آن زمان دبیر کل نبود [او مدیر تلویزیون و بازاریابی بود]. کمیته امور مالی ما درباره تغییر این شریک درک بسیار اندکی داشت.

 

فساد مالی ژروم والکه، دبیر کل سابق فیفا، یکی از مواردی بود که به پاشنه آشیل بلاتر تبدیل شد.

 

 آیا تغییر حامی مالی اشتباه بود؟

آیا افسوس می‌خورم؟ بله؛ این کار خطا بود.

نظر شما در مورد مشکلات حال حاضر والکه چیست؟ شما او را به عنوان دبیر کل منصوب کردید…

من قاضی نیستم؛ او هنوز برای هیچ اتهامی مقصر شناخته نشده است، تنها مجازاتی که او دریافت کرده است از کمیته اخلاق فیفا است. در مورد قراردادهای تلویزیونی که منعقد شده‌اند (که بخشی از ادعاهای کیفری توسط دادگستری سوئیس است) اینها هرگز بدون تأیید کمیته اجرایی و همچنین کمیته امور مالی انجام نشده است. من از استفاده او از هواپیمای شخصی و اجاره او از یک آپارتمان خصوصی به جای هتلی در ریو [که او از آنجا مقدمات جام جهانی 2014 را در برزیل مدیریت کرد] دفاع کردم؛ اینها مسائل داخلی فیفا است.

پس از انتخاب مجدد در سال 2015، حقوق جدید 3 میلیون دلار در سال دریافت کردید و برای جام جهانی 2014 برزیل هم پاداش 12 میلیون دلاری دریافت کردید. این مبلغ هنگفتی برای یک نفر است؛ در جواب افرادی که معتقدند مبلغ گزافی برای درآمد رئیس فیفا است، چه می‌خواهید بگویید؟

درمورد دستمزدم، کمیته ویژه‌ای در فیفا وجود دارد که متشکل از افرادی است که در منافع روزمره فیفا درگیر نیستند، که پس از بررسی موفقیت تجاری فیفا، تصمیم خود را گرفتند. آن پاداش هم اعلام شد اما من هرگز این پاداش را دریافت نکردم.

آیا به عنوان تنها شخصی که هم دبیر کل و هم رئیس بوده است، توانستید حس عادی بودن و واقعی خودتان را حفظ کنید؟  وقتی این سمت‌ها را داشته باشید و قدرت زیادی به دست بیاورید، غالباً فراموش می‌کنید که شما مانند همه یک انسان هستید …

من به عنوان رئیس، با تمام دبیر کل‌هایم مشکل داشتم؛ تقصیر من بود که این مشکلات وجود داشت، زیرا وقتی من رئیس فیفا شدم، در همان زمان مدیر اجرایی نیز بودم. برای آنها ماندن در سمت‌هایشان مانند من دشوار بود [بلاتر برای 17 سال دبیرکل فیفا بود].

 آنها از صلاحیتی که شما در هنگام تصدی مقام‌تان داشتید، برخوردار نبودند؟

نه. آنها تحصیلات شخصی من [فعالیت در حوزه‌های مختلف فیفا برای 6 سال پیش از انتخاب به عنوان دبیرکل در سال 1981] را نداشتند. برای این‌که دبیرکل ستادی باشید که از 11 نفر به 450 نفر رشد داشته باشد، با گردش مالی سالانه یک میلیارد دلاری، باید کسی را داشته باشید که تجارت سازمان را بداند.

 اگر پس از انتخاب مجدد شما در سال 2011، تصمیم قاطعانه برای تمرکز بر اصلاحات مناسب در فیفا و پاک کردن آشفتگی عظیمی که فیفا را به بی پ‌اعتبار کشانده بود، گرفته شده بود، انتخابات سال 2015 بدون شما، می‌توانست یک روند رقابت آزاد و مناسب را طی کند. امروز همه چیز می‌توانست بسیار متفاوت باشد؛ جیانی اینفانتینو رئیس فیفا است، با این حال، اگر پلاتینی محروم نمی‌شد، اکنون آنجا نبود.

خب، همه اینها بخشی از تاریخ است. باید افسوس خورد، اما تاریخ و زندگی مانند مسابقه نیست که همیشه بتوانید برای آن آماده شوید یا نمایشی نیست که قبلاً برایش تمرین کنید. در تاریخ، شما نمی‌توانید تمرین کنید، وقتی این سؤال را از من می پرسید، بله، خوب بود که این کارها را انجام می‌دادیم؛ اما نمی‌توانم تغییرشان دهم، زیرا همه چیز بلادرنگ و در زمان خودش اتفاق افتاده است. وقتی در مورد مسائل می‌اندیشم، می‌دانم که من کاملاً اشتباه کردم [که در سال 2015 به دنبال دوره دیگری بودم]. دخترم و همسرم نیز به من گفتند که این کار را نکن.

توصیه خوبی کرده بودند.

البته که آنها توصیه بسیار خوبی کرده بودند، اما با این حال این کار را کردم و بعدا فهمیدم احمق بودم که این کار را کردم؛ به خاطر این‌که، وقتی در سال 2015 دوباره چهار سال دیگر انتخاب شدم، 79 سال داشتم.

 

نزدیکان بلاتر از او خواسته بودند که در انتخابات سال 2015 ریاست فیفا حضور پیدا نکند اما این اشتباه بزرگ او، در نهایت به خروج نامطبوعش از این سازمان منجر شد.

 

 این دقیقاً همان دلیلی است که نفهمیدم چرا این کار را کردید؟

من هم نمی­‌فهمم؛ در آن زمان نمی­‌فهمیدم که تحت تأثیر آن چیزی قرار دارم که بر هر انسانی در جهان تأثیر می‌گذارد، یعنی سن؛ نمی‌­توانید سن را متوقف کنید. اما هیچ وقت فکر نمی­‌کردم پیر شده باشم.

 واقعاً فکر نمی­‌کردید؟

نه؛ و می‌دانید چرا؟ به این دلیل بود که من از سال 1975 تا 2015 برای توسعه فوتبال با جوانان کار کردم، متوجه نشدم و هیچ‌کس به من نگفت پیر شده‌ام؛ از جمله همسرم.

شاید دلیل نگفتنشان این بود که میدانستند که شما چنین حرف­هایی را نمیپذیرید.

دخترم به من می‌گفت:”پدر تو را می‌شناسم، خیلی سرسخت‌تر از این حرف‌­هایی.”

بفرما! او خیلی خوب شما را میشناسد.

او من را خیلی خوب می‌شناسد؛ این‌که 79 ساله باشی و برای دوره بعدی هم کاندیدای ریاست بشوی، کار احمقانه‌ای است؛ الان که به عقب باز می‌گردم این موضوع را متوجه می‌شوم اما هیچ‌کس نمی‌­تواند واقعیت زندگی را متوقف کند، اکنون با خودم در صلح هستم و این است که اهمیت دارد.

رابطه شما با عیسی حیاتو، رییس سابق کنفدراسیون فوتبال آفریقا، خیلی خوب نبود. شما دو شخصیت محکم با عقاید متفاوت درباره فوتبال بودید. او در کنترل فوتبال آفریقا بسیار راسخ بود؛ اکنون شاهد تغییر شرایط فوتبال آفریقا و دخالت مستقیم فیفا در امور کنفدراسیون فوتبال آفریقا هستیم؛ این اتفاق هیچگاه در تاریخ فیفا رخ نداده است. نظرتان در این باره چیست؟

درسته. عیسی حیاتو پسر سلطان بوده است؛ او یک پرنس بود اما در عین حال رئیس هم بود؛ او فرمانده بود؛ او شخصیت بسیار محکمی داشت و از آن در جهت گرد هم آوردن دیگران استفاده، نه سوءاستفاده، می‌کرد. حتی اگر افرادش همیشه در کنار او احساس رضایت نمی‌­کردند، اما او فرمانده بود؛ اگر او هنوز رییس کنفدراسیون آفریقا بود، فیفا جرات دخالت در آن را نداشت. کاری که فیفا انجام داده، بر خلاف اساسنامه است؛ و همچنین بر خلاف قوانین فیفا است، چرا که کنفدراسیون‌ها زیر مجموعه‌ی فیفا محسوب نمی‌­شوند؛ فیفا می‌تواند در امور فدراسیون‌های ملی دخالت کند که زیر مجموعه‌ی خودش هستند، ولی هرگز نمی­‌تواند در امور کنفدراسیون‌ها دخالت کند.

من با لئودور تنگا، رییس سابق فدراسیون فوتبال تانزانیا، گفتگویی داشتم و او نیز با من هم نظر بود. از او پرسیدم که چطور فوتبال آفریقا چنین دخالتی را می‌پذیرد و علاوه‌بر آن، فیفا یک‌ شورای انطباق دارد که وظیفه‌ی آن اطمینان یافتن از احترام افرادش به قوانین این سازمان است؛ این شورا باید در این مورد وارد عمل می‌شد. اما شوراهای مربوطه دیگر مستقل نیستند زیرا مستقیما از رئیس فیفا دستور می‌گیرند؛ بنابراین وقتی رییس تصمیم (اشتباهی) بگیرد آنها دخالت نمی­‌کنند.

 

بلاتر معتقد است اگر همچنان عیسی حیاتو ریاست کنفدراسیون فوتبال آفریقا را برعهده داشت، این کنفدراسیون به حیات خلوت فیفا تبدیل نمی‌شد.

 

اگر قصد کمک به یک کنفدراسیون را دارید، لازم نیست به منظور انجام شدن این کار، مرد شماره دو فیفا یعنی دبیر کل را به دفتر کنفدراسیون بفرستید؛ بلکه باید آدمی را بفرستید که با فوتبال آفریقا آشنا باشد نه آدمی که فقط وارد فوتبال شده و چیزی از آن نمی‌­داند. من از این ناراحتم که در آخرین کنگره‌ی انتخاباتی فیفا در پاریس، رئیس فیفا فقط با تشویق و دست زدن انتخاب شد؛ این کار اشتباه است، حتی اگر مانند سال 2011 فقط یک کاندیدا وجود داشته باشد، رییس فیفا باید با رای مخفی انتخاب شود. او برای این منصب انتخاب نشد، بلکه تشویق شد‌؛ این برخلاف اساسنامه است اما هیچ‌کس چیزی نمی‌­گوید.

آخرین باری که با آقای حیاتو حرف زدید کی بود؟

آخرین باری که به اینجا (زوریخ) آمده بود، نوامبر 2016. او با همسرش برای عیادت من در بیمارستان آمده بود.

یکی از همکاران من، طاق پانجا از نیویورک تایمز، از کلکسیون ساعت­هایی که سال 2015 در مقر فیفا جا گذاشتهاید، گزارشی نوشت. الان چطور؟ ساعتها به دستتان رسیده است؟

نه؛ شر‌م آور است ساعت‌هایی که متعلق به من است هنوز در فیفا هستند، من سال 2015 فیفا را ترک کردم اما آنها فقط بعضی از اموالم را، آن هم در اواخر سال 2019، برگرداندند.

چهار سال؟ اما وقتی کسی استعفا میدهد، این حق را دارد که برای برداشتن اموال شخصیش برگردد یا حداقل کسی باید آنها را برای او بفرستد.

اما وقتی که من تعلیق شدم، مطمئن بودم که روز بعد بر می‌گردم.

جایی گفته بودید:” دوست دارم که با آبرو بمیرم و میخواهم که در آن زمان مردم بگویند او دزدی که در فیفاکار می‌کرد، نبود.” فکر میکنید که چنین اتفاقی بیفتد؟

من دزد نیستم؛ می‌خواهم زمانی‌که این دنیا را ترک می‌کنم، به عنوان مردی شناخته شوم که فوتبال را به این جایگاه بین‌­المللی که الان دارد، رساند. سعی کردم که فوتبال را به پدیده‌ای اجتماعی-فرهنگی تبدیل کنم؛ می‌خواهم که همه دنیا بدانند که من شایسته‌ی جدایی بهتری از فیفا بودم؛ چیزی از فیفا ندزدیدم بلکه چیزی به آن اضافه کردم؛ در فیفا اوقات خوشی را تجربه کردم؛ فیفا این فرصت را به من داد که آدم‌های مختلفی از جمله ثروتمند، فقیر، سیاستمدار و مشهور را ملاقات کنم. به لطف فوتبال در همه جای دنیا با استقبال گرمی روبرو شدم، اگر فقط سپ بلاتر بودم، چنین چیزی ممکن نبود.

چند نفر از افراد فوتبالی هنوز با شما تماس میگیرند؟

هنوز با آنخل ماریا ویار [رئیس سابق فدراسیون فوتبال اسپانیا که مسئول کمیته داوران فیفا بود] و میشل دی هوگ [رئیس سابق فدراسیون فوتبال بلژیک و رئیس کمیته پزشکی فیفا] در تماس هستم و با پلاتینی هیچ تماسی ندارم، گرچه او می‌گوید که من آدم خوبی هستم.

 

بلاتر تایید کرد که همچنان با شیخ سلمان، رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا در تماس است.

 

حرفش را باور نمی‌کنید؟

خب، او به حمایت من نیاز دارد؛ (می‌خندد) همچنین با لیدیا اِنسِکارا [رئیس اتحادیه فوتبال بروندی و عضو مجمع فیفا و کمیته بین‌المللی المپیک] هستم.  همین‌طور با اوماری کنستانت [عضو مجمع فیفا]، شیخ سلمان [رییس کنفدراسیون فوتبال آسیا] و دنی جردن، رییس فدراسیون فوتبال آفریقای جنوبی، در ارتباط هستم. آها… با ریاست یوفا هم رابطه خوبی دارم.

چقدر طول کشید تا بپذیرید که دیگر قرار نیست به عنوان رییس به فیفا برگردید؟

(مکث و نفس عمیق) من سختی کشیدم تا بتوانم این موضوع را بپذیرم چون زمانی‌که به حالت تعلیق در آمدم، فکر می‌کردم روز بعد برمی‌گردم؛ هنوز هم در انتظار برگشت به فیفا هستم.

حتی الان؟

حداقل این‌که به طور رسمی در فیفا پذیرفته شوم.

این موضوع برای‌تان اهمیت دارد؟

حتما. این احترامی است که یک سازمان باید برای رییس سابق خود قائل شود، همانطور که من برای رییس پیش از خودم قائل شدم.

عنوان اصلی مقاله: Interview: Sepp Blatter نویسنده: Osasu Obayiuwana نشریه / وبسایت: Blizzard زمان انتشار: مارس 2020
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *