نگاهی به پیچ و خمهای بازار نقل و انتقالات؛ انتقال یک بازیکن چطور انجام میشود؟
هفتیک– فصل نقل و انتقالات از راه رسیده و در حالیکه اخبار شایعات، مذاکرات و انتقالها به طور کامل پوشش داده میشود، همچنان سوالهایی در مورد اینکه نقل و انتقالات از جنبه تجاری دقیقا به چه شکل انجام میشود، وجود دارد. برای اینکه به جزئیات تجارتِ نقل و انتقالات نوری بتابانیم، “ایندیپندنت” از جِیک کوهن، یک وکیل ورزشی که روی تعدادی از انتقالهای بزرگ فوتبال کار کرده، خواسته تا در مورد بعضی از تصورات اشتباه و نکات ریزی که درباره نقل و انتقالات وجود دارد، شفافسازی کند.
نقل و انتقالات چطور انجام میشود؟
در یک انتقال فرضی، همزمان سه مذاکره کلیدی در جریان است- مذاکره بین باشگاه خریدار و باشگاه فروشنده بر سر مبلغ انتقال، مذاکره بین باشگاه خرید و مدیر برنامه بازیکن بر سر بندهای شخصی قرارداد بازیکن و مذاکره بین باشگاه خریدار و مدیر برنامه بازیکن بر سر دستمزد مدیربرنامه.
از لحاظ تکنیکی، باشگاه فروشنده باید ابتدا به باشگاه خریدار اجازه بدهد تا با بازیکن در مورد انتقال مذاکره کند اما در واقعیت، همیشه واسطههایی بین باشگاه خریدار و بازیکن وجود دارند که پیش از اجازه رسمی باشگاه فروشنده، در مورد علاقهمندی بازیکن در مورد انتقال پرسوجو میکنند. این بخش مبهمی است که میتواند به اتهام زنی هایی منجر شد؛ همانطور که ماه گذشته ساوتهمپتون، باشگاه لیورپول را متهم به اغوای ویرژیل فن دایک کرد.
از لحاظ لوجستیکی، بخش زیادی از مذاکرات از طریق واتساپ انجام میشود. بسیاری از مدیر برنامه ها و مدیران باشگاه، به دلایل مختلف، واتساپ را ترجیح میدهند- همه همیشه گوشی را در دسترس دارند، از ای میل فرستادن راحتتر است، امکان چت گروهی وجود دارد، معلوم میشود چه کسانی پیام را دریافت کردند و هیچوقت سوالی در مورد اینکه آیا آخرین اطلاعات دریافت شد یا نه، وجود ندارد، و میتوانید از هر جای دنیا که بخواهید، تماس بگیرید یا پیام بفرستید.
علاوهبر این، شماره تماس واتساپ تغییر نمیکند؛ برای مثال، به تازگی یک مدیر اجرایی رده بالا در یک باشگاه، شغل جدیدی را در یک باشگاه در کشوری متفاوت آغاز کرد و ای میل، شماره دفتر و شماره موبایل باشگاهش تغییر کرد. با این وجود، شماره واتساپش همان قبلی باقی ماند. بنابراین تماس با او خیلی راحت بود و نیازی به پیدا کردن اطلاعات تماس باشگاه جدیدش وجود نداشت. شاید این غافلگیرکننده باشد اما در سال 2017، واتساپ یک ابزار غیرقابل جانشین برای بسیاری از افراد درگیر در نقل و انتقالات بازیکنان است.
یک نماینده برای همه طرفین
وقتی اعلام شد که در انتقال رکوردشکن پل پوگبا از یوونتوس به منچستریونایتد که به بازگشت این بازیکن از ایتالیا به منچستر منجر شد، مینو رایولا به عنوان نماینده پوگبا، یوونتوس و منچستریونایتد دخالت داشت، دیدگاه غالب- و غیردقیق- این بود که نمایندگی پوگبا از سه طرف تا اندازهای یک موقعیت منحصر بهفرد بود. بهتازگی گزارش شد که یکی از دلایلی که روملو لوکاکو به منچستریونایتد پیوست، این بود که این باشگاه حاضر بود مبلغ قابل توجهی به رایولا به عنوان دستمزد مدیربرنامه بدهد؛ در حالیکه چلسی حاضر به پرداخت آن نشد.
اما در واقعیت، اینکه یک مدیربرنامه برای همه طرفین انتقال کار کند، موضوع متداولی است؛ حداقل وقتی پای باشگاههای انگلیسی در میان است. عجیب به نظر میرسد؟ برای مثال، در انتقال لوکاکو، رایولا به عنوان نماینده لوکاکو در مذاکره با باشگاه خریدار عمل کرد؛ در حالی توافق جداگانه ای با باشگاه خریدار داشت تا از طرف آنها با اورتون بر سر انتقال مذاکره کند.
در حالیکه تضاد منافع ذاتی وجود دارد اما انجام توافقی که در آن یک نفر، نماینده طرفین است، اتفاق معمولی است و کاملا با قوانین همخوانی دارد؛ تا زمانیکه همه طرفین با این موضوع موافق باشند و بازیکنی که قرار است منتقل شود، مجبور به پرداخت هیچ دستمزدی به مدیربرنامهها نباشد (هرچند، بازیکن باید بخشی از دستمزد مدیر برنامه را به عنوان مالیات بپردازد اما این یک موضوع مالیاتی است و کاملا جدا از قوانین فوتبال). پروسه دریافت تایید اتحادیه فوتبال برای فعالیت یک نفر به عنوان نماینده دو یا سه طرف، بسیار سرراست و راحت است.
چرا بعضی باشگاهها پیش از باز شدن پنجره نقل و انتقالات، خرید بازیکن را اعلام میکنند؟
پنجره نقل و انتقالات تابستانی به طور رسمی تا 1 جولای باز نمیشود. پس چرا میبینیم که تعدادی از نقل و انتقالات بزرگ پیش از این تاریخ اعلام میشود؟ برای مثال، منچسترسیتی خرید برناردو سیلوا از موناکو را روز 26 می اعلام کرد؛ تنها چهار روز بعد از پایان رقابتهای لیگ برتر. در حالیکه بازیکنی که در یک انتقال بینالمللی دخیل است، نمیتواند تا 1 جولای باشگاه جدیدش را ثبت کند، این مانع از این نمیشود که باشگاه فروشنده، باشگاه خریدار و نماینده بازیکن پیش از 1 جولای به توافق برسند. برای بسیاری از باشگاهها، سال مالی از 1 جولای تا 30 ژوئن سال بعد ادامه دارد که با شروع پنجره نقل و انتقالات تابستانی همزمان است.
چرا نزدیکی سال مالی به پنجره نقل و انتقالات، مناسب است؟ چون این راهِ فراری برای باشگاهها ایجاد میکند تا در حوالی این تاریخ بر سر انتقالهای رکوردشکن به توافق برسند و آن را در حسابهای مالی، قبل یا بعد از 1 جولای ثبت کنند؛ در سال مالی قبل یا سال مالی بعد. برای مثال، بارسلونا در ژوئن 2014 سسک فابرگاس را به چلسی فروخت که اجازه میداد سود حاصل از آن انتقال را در حسابهای مالی فصل 14-2013 ثبت کند. در حالیکه فابرگاس نمیتوانست تا 1 جولای قراردادش را با چلسی ثبت کند.
همچنین مسئله بازاریابی هم مطرح است. برای مثال، قرارداد چلسی با آدیداس، روز 30 ژوئن به پایان رسید و قراردادشان با نایک، روز 1 جولای آغاز شد. چلسی و نایک قراردادی 15 ساله به ارزش 900 میلیون پوند امضا کردند. در نتیجه، هیچ دلیل منطقیای وجود نداشت که چلسی، خریدهای جدیدش را پیش از 1 جولای اعلام کند. چرا باید یک باشگاه خرید جدیدش را در حالی اعلام کند که بازیکن پیراهن برندی را در دست دارد که چند روز بعد قراردادش به اتمام میرسد؟
علاوهبر این، وقتی باشگاه این گزینه را دارد که چند روز صبر کند و خرید جدیدش را با همکاری یک شریک تجاری جدید معرفی کند، شریکی که بزرگترین اسپانسرشان و رقیب مستقیم شریک تجاری قبلی است، بسیار ساده است که متوجه شویم چلسی یا هر باشگاه دیگری در شرایط مشابه، چرا صبر میکند. چلسی اولین خرید آن فصلش، آنتونیو رودیگر را با انتشار ویدئویی معرفی کرد که در آن یک هوادار نوجوان به فروشگاه باشگاه در استمفوردبریج رفت و پیراهن چلسی با برند جدید که نام رودیگر پشت آن نوشته شده بود، خرید. علاوهبر این، بعضی از انتقالها به دلیل مذاکرات طولانی بین باشگاهها بر سر بندهای انتقال یا بین بازیکن و باشگاه خریدار بر سر بندهای شخصی، زمان زیادی طول میکشد.
دلایل لوجستیکی دیگری هم وجود دارد که میتواند یک اننقال را به تاخیر بیندازد. برای مثال، امسال (توضیح مترجم:منظور سال 2017 است که این مطلب نوشته شده)، چندین بازیکن که باشگاهها به دنبال آنها بودند، با تیمهای ملی خود در رقابتهای جام کنفدراسیونها در روسیه حضور داشتند و اکنون اولین روزهای تعطیلات را سپری میکنند. از آنجا که باشگاههای مختلف از بازیکنان خواسته بودند که تا این تاریخ خود را به تمرینات پیش فصل برسانند، بسیاری از بازیکنان زمان کوتاهی برای تعطیلات در این تابستان دارند. ساده است که بفهمیم چرا بعضی بازیکنان ممکن است تصمیم بگیرند که کار انتقال را برای مدتی به تاخیر بیندازند تا از فرصت کوتاهی که برای بودن در کنار خانواده و دوستان دارند، لذت ببرند.
همچنین فاکتورهای دیگری هم وجود دارد که در صورت توافق بر سر بندهای کلیدی، انتقال را به تاخیر بیندازد؛ از دریافت اجازه کار تا قرارداد استفاده از تصاویر بازیکن. یکی از نقل و انتقالات بزرگ اخیر که در آن یک بازیکن درجه یک به یک باشگاه لیگ برتر پیوست، به دلیل پیچیدگیهایی که در مورد کمپانیای که حق استفاده از تصاویر او را در اختیار داشت، به تاخیر افتاد. برای نهایی شدن انتقال، نیاز به تماس با آن کمپانی بود؛ پیش از اینکه او بر سر سهم حق انتشار تصاویر با باشگاه جدیدش به توافق برسد.
باشگاهها میتوانند مبلغ انتقال را با فروش پیراهن تامین کنند؛ درست است؟
غالبا ادعا میشود که باشگاه میتواند مبلغ انتقال یک خرید بزرگ را از طریق فروش پیراهن تامین کند. اما در واقعیت، این چندان حقیقت ندارد. قرارداد مربوط به لباس باشگاهها، قراردادهای اسپانسری معمول نیستند- اینها قراردادهای مجوزی (licensing deals) هستند که براساس آن، کمپانیهای لباس ورزشی میتوانند از برند باشگاه برای فروش پوشاکِ برند استفاده میکنند. باشگاهها معمولا مبلغی به طور سالانه دریافت میکنند- برای مثال منچستریونایتد هر سال 75 میلیون پوند از آدیداس دریافت میکند، چلسی سالانه 60 میلیون پوند از نایک دریافت میکند و آرسنال سالانه 30 میلیون پوند از پوما دریافت میکند- و بهعلاوه 10 تا 15 درصد از سودی که کمپانی تولید پوشاک از فروش پیراهن به دست میآورد.
علاوهبر این، به خدمت گرفتن یک ستاره جدید، آن اندازه که ممکن است تصور کنید، منجر به فروش لباس نمیشود. درحالیکه معمولا با آمدن یک بازیکن جدید، افزایشی در فروش پیراهن ایجاد میشود، اما غالبا اینطور است که هوادارانی که قصد خرید پیراهن دارند، بیشتر پیراهن بازیکن جدید را میخرند، تا بازیکنانی که از قبل در تیم بودند.
قرارداد تولید لباس، معمولترین و هنگفتترین قرارداد اسپانسری یک باشگاه است که دلیل خوبی برای آن وجود دارد. تولیدکنندگان پوشاک به باشگاهها پول نمیدهند که تنها یک لوگو کوچک روی پیراهن آنها داشته باشند؛ بلکه آنها سرمایهگذاری انجام میدهند که بازگشت فوق العادهای داشته باشد. به عنوان مثال، هربرت هاینر، مدیر اجرایی آدیداس، پیش بینی کرد که آدیداس از قرارداد 750 میلیون پوندی و 10 سالهاش با منچستریونایتد، 1.5 میلیارد پوند درآمد خواهد داشت.
چرا باشگاهها خودشان، پیراهن تولید نمیکنند تا 100 درصد سود به خودشان برسد؟ پاسخ ساده است، آنها باشگاه فوتبال هستند، نه کمپانی تولید لباس. آنها شبکه توزیع جهانی مورد نیاز، از جمله کشتیهای باربری، برای فروش صدها هزار و حتی میلیونها پیراهن در هر سال را ندارند. حتی بسیاری از باشگاهها، لوجستیک فروشگاههای آنلاین را برونسپاری میکنند؛ فروشگاههایی که در مقایسه با کاری که کمپانیهای تولید لباس برای توزیع و بازاریابی در سراسر دنیا انجام میدهند، بسیار کوچکتر است.
باشگاههای فوتبال به چنین منابعی دسترسی ندارند. حتی بزرگترین باشگاههای فوتبال در مقایسه با کمپانیهایی مانند آدیداس و نایک، یک تجارت کوچک محسوب میشوند. برای درک بهتر این موضوع، جالب است بدانید که درآمد نایک در سه ماه (7 میلیارد پوند در ماههای مارس، آوریل و می 2017) بیش از باشگاه چلسی در تاریخچه 112 سالهاش درآمد داشت.
انتقالهای قرضی به چه شکل است؟
این درک اشتباهی است که باشگاهها میتوانند بازیکنان خود را به هر جایی که میخواهند، قرضی بفرستند. در هر انتقال قرضی، خود بازیکن باید به توافق برسد. هیچ بازیکنی تاکنون به طور قرضی به باشگاهی فرستاده نشده، بدون اینکه با بندهای انتقالش موافق نباشد.
مسئله هزینه خالص است؛ اینطور نیست؟
ما غالبا در مورد “هزینه خالص” (net spend) و “بودجه در نظر گرفته شده” (war chests) میشنویم که قدرت مالی یک باشگاه خاص برای هزینه کردن در یک پنجره نقل و انتقالات مشخص را به طور کمّی نشان میدهد. با این وجود، هیچ باشگاهی در هنگام نقل و انتقال، “هزینه خالص” را در نظر نمیگیرد و هیچ مدیری “پولی برای خرید کنار نمیگذارد.” این ایدههایی گمراهکننده در مورد نحوه اداره باشگاه است که تنها مبلغ نقل و انتقالات را در نظر میگیرد و کاملا دستمزدها را نادیده میگیرد. در واقعیت، بیشترین هزینه باشگاهها روی دستمزدها و پاداش است، تا هزینهای که در بازار نقل و انتقالات میکنند.
مفهوم “بودجه در نظر گرفته شده” همچنین به این معناست که یک مربی با جنبه مالی یک انتقال کاملا در ارتباط است. اما این به ندرت اتفاق میافتد که یک مربی در مذاکرات بر سر بندهای کلیدی یک قرارداد یا انتقال، نقشی داشته باشد. علاوهبر این، مبلغ انتقال به سالهای قرارداد بازیکن تقسیم میشود. بنابراین، اگر باشگاهی بازیکنی را در تابستان 40 میلیون پوند بخرد و با او قرارداد 5 ساله امضا کند، مبلغ انتقال او برای 5 فصل بعدی، سالانه 8 میلیون پوند ثبت میشود، نه 40 میلیون پوند در این فصل. به عنوان مثال، وقتی آرسنال با انتقالی 53 میلیون پوندی، الکساندر لاکازت را از لیون به خدمت گرفت، همه این مبلغ را در حساب مالی امسال وارد نمیکند. در عوض در 5 سال آینده، هر سال 10.6 میلیون پوند ثبت میشود که با قرارداد 5 ساله لاکازت همخوان است.
هرچند، علاوهبر مبلغ انتقال، در موقع حساب هزینه بازیکن، دستمزد لاکازت هم باید در نظر گرفته شود. پکیج کلی هزینههای لاکازت شامل دستمزد پایه، قرارداد کپی رایت عکسها، پرداختی ابتدایی و احتمال پاداش عملکرد، بیش از 200 هزار پوند در هفته ارزش دارد که به مبلغ سالانه انتقال او اضافه میشود. بنابراین وقتی تنها مبلغ 53 میلیون پوندی انتقال لاکازت در نظر گرفته میشود، چیز زیادی در مورد استراتژی نقل و انتقالات آرسنال یا اینکه انتقال لاکازت در کجای چشمانداز نقل و انتقالات کلی فوتبال جای دارد، به شما نمیگوید.
آرسنال- به همراه سایر باشگاهها، لیگ برتر و یوفا- هزینه انتقال لاکازت را در 5 سال بعدی، سالی 22 میلیون پوند (با در نظر گرفتن پاداشها و دستمزد) در نظر میگیرد، نه فقط 53 میلیون پوند برای امسال. باشگاههایی که توانایی مالی دارند، غالبا پیشنهاد میدهند که کل مبلغ انتقال را یک جا بپردازند که این به سود باشگاه فروشنده است. اما برای انتقالهای بزرگ، مبالغ معمولا در اقساط منظم یک یا دو ساله پرداخت میشود.
قابل ذکر است که اینها مکانیسمهای سفت و سخت حسابداری و روندی جهانی هستند که همه باشگاههای حاضر در 8 لیگ برتر اروپایی (و خیلی از باشگاههای دیگر) از آن پیروی میکنند. با این وجود، این روند برای درک اینکه چطور باشگاهها هزینهها و بودجه برای خرید بازیکن جدید را محاسبه میکنند، حیاتی هستند؛ بهویژه با توجه به قوانین فرپلی مالی یوفا و فدراسیونهای داخلی.
چرا انتقال معاوضهای وجود ندارد؟
با اطمینان میتوان گفت که همه چیزهایی که در مورد انتقال معاوضهای (swap deal) گفته میشود، بی معنی است. به جز چند استثنا (گالاس/ کول، اتوئو/ زلاتان، ماتیچ/ لوئیز)، تقریبا هرگز انتقالها به شکل معاوضهای اتفاق نمیافتند (برای مثال، انتقال وین رونی و روملو لوکاکو بین منچستریونایتد و اورتون، معاوضه نبود). انتقال یک بازیکن به تنهایی، به اندازه کافی پیچیده است. وقتی بازیکن دومی به معامله اضافه شود، به همان اندازه، لایهای جلوگیری کننده از پیچیدگیها به آن اضافه میشود.
بازیکن دوم به معنی مذاکره دیگر بین باشگاهها بر سر ارزش بازیکن، یک مذاکره دیگر بر سر قرارداد با بازیکن و مدیر برنامهاش و همین طور دستمزد مدیر برنامه است. همچنین هر دو بازیکن باید خواستار انجام انتقال باشند.
بندهای جدایی چطور عمل میکنند؟
گاهی ابهاماتی وجود دارد، وقتی بازیکنی که در قراردادش، بند جدایی وجود دارد، با پیشنهادی به همان اندازه مواجه میشود اما هرگز به باشگاهی که پیشنهاد داده، فروخته نمیشود. این به دلیل آن است که دو نوع بند جدایی وجود دارد: بند جدایی واقعی و آنچه که بندهای جدایی “حسن نیتی” نامیده میشود.
بند جدایی واقعی باشگاه را ملزم میکند که بازیکن را به باشگاهی که حاضر به پرداخت و برآورده کردن تعهدات آن بند کرده، بفروشد. بندها و شرایط میتواند متنوع باشد اما باشگاهها معمولا آن را طوری تنظیم میکنند که از رفتن بازیکن به باشگاه رقیب به طور مستقیم جلوگیری کنند. برای مثال، یک باشگاه لیگ برتری مانع از فعال شدن بند جدایی توسط سایر باشگاههای لیگ برتر شود. همچنین باشگاههای پرتغالی معمولا میزان بند جدایی را برای سایر باشگاههای پرتغالی، سه یا چهار برابر مبلغ باشگاههای سایر لیگها در نظر میگیرند. بند جدایی “حسن نیتی” اساسا بیمعنی است و تنها باشگاه را ملزم میکند که پیشنهاد را بررسی کرده و با حس نیت وارد بحث بر سر فروش احتمالی بازیکن شود.
عالی بود ممنون