آلیسون، فیرمینو و نقش مذهب در لیورپول و لیگ برتر
هفتیک- “متبرک کسانی هستند که به دانایی رسیدهاند، آنهایی که درک پیدا کردهاند، برای او، این پرثمرتر از نقره است و بیشتر از طلا سود میرساند. او باارزشتر از یاقوت است؛ هر چیزی که میخواهید، با او قابل مقایسه نیست.” آلیسون بکر، آیات 15-3:13 NIV (توضیح مترجم: NIV یا نسخه جدید بینالمللی، ترجمه انگلیسی انجیل است که در سال 1978 منتشر شد.)را بعد از پیروزی 2-1 لیورپول مقابل مونتِرِی در نیمه نهایی جام باشگاههای جهان خواند.
مرکز هَنگِر 34 در خیابان گرینلند در منطقه بالتیک ترایاَنگِل شهر لیورپول، یک محل غیرمعمول برای برگزاری تجمع مذهبی است. آن هم کمی بعد از آنکه این محل میزبان جشن هالووین با عنوان کارناوال مردگان بود. در اوایل سال هم در اینجا رقابتهایی بین بوکسورهای آماتور برگزار شد. در یک صبح شنبه، ته سیگارهایی در پیادهروی خارج این مرکز افتاده بود و بوی تند الکلی که از شب قبل در آنجا سِرو شده بود، هنوز در اطراف در ورودی حس میشد.
یک دهه قبل، این منطقه پر از انبارهای متروکه بود. از این انبارها برای بارگیری اسلکههای جنوبی منطقه مرسی (Mersey) استفاده میکردند تا اینکه بعد از انقلاب حمل و نقل در دهه 1970، این انبارها هم به بالای رودخانه، به سمت دریای ایرلند در سیفورث (توضیح مترجم: Seaforth منطقه در شمال لیورپول) منتقل شدند. هنگر 34 که بین چاینا تاون (Chinatown) و تاکستث (Toxteth) قرار گرفته، زیر سایه کلیساهای بزرگ آنگلیکان (توضیح مترجم: انگلیکانیسم شاخهای از مسیحیت با مرجعیت کلیسای انگلیس است. انگلیکانیسم خود فرقهای مجزا و مستقل در مسیحیت است و جزء هیچیک از فرقههای دیگر مسیحیت نظیر کاتولیک، پروتستان و ارتدکس نیست) قرار دارد که در یک سمت خیابان هوپ (Hope Street) قرار دارند و کلیساهای کاتولیک در سمت دیگر خیابان دیده میشوند.
فرقهگرایی زمانی لیورپول را چند دسته کرده بود اما این مذاهب دیگر تنها مذاهبی نیستند که در لیورپول از آنها پیروی میشود و اکنون این شهر، بیش از هر زمان دیگری به شهری پذیرا و چند مذهبی تبدیل شده است. حدود 25 هزار مسلمان در این شهر ساکن است و مسجد الرحمه تنها پنج دقیقه با هنگر 34 فاصله دارد؛ درحالیکه در مسیر دیگر، کلیسای گوستاو آدولف، میزبان جمعیت کوچکتر اهالی اسکاندیناوی است.
فضای هنگر 34 حاصل همین تغییر است؛ جایی که پیروان کلیسای “هیل سانگ” (Hillsong) در آخرین یکشنبه اکتبر، مراسم مذهبی را نه در یک، که در دو نوبت، یک بار ساعت 11 و بار دیگر یک ساعت و نیم بعد برگزار میکنند. اگر به خاطر دیدار لیورپول مقابل تاتنهام نبود، احتمالا آلیسون و همسرش ناتالیا، نیز در بین جمعیت بودند. آنطور که در وبسایت این کلیسا نوشته شده، هیل سانگ یک “کلیسای مسیحی معاصر” است که از پیروانش میخواهد بایستند و یا گاهی زانو بزنند؛ قبل از اینکه پرتویی از نور مانند آنچه که در نایت کلابها میبینید، به همراه یک موسیقی فولکلور، شروع به تابیدن کند.
کشیش استرالیایی که کنار همسرش ایستاده و گیتاری دور گردنش آویزان است، میخواند:” بگذار صدایت را بشنوم.” هر دوی آنها در سال 1983 به انگلیس آمدند تا کلیسای هیل سانگ را پایهگذاری کنند. از آن زمان این کلیسا به یک کلیسای بزرگ تبدیل شد که گفته میشود در 23 کشور، بیش از 50 میلیون پیرو دارد- از جمله جاستین بیبر و تعدادی از ستارههای هالیوود- و در هفته، حدود 130 هزار نفر در مراسمهای آنها شرکت میکنند.
این کلیسا در بین جمعیت غرب آفریقایی و کارائیبی ساکن لیورپول محبوبیت زیادی دارد. یکی از آنها که از نیجریه آمده میگوید:” من به اینجا میآیم زیرا باعث میشود احساس بهتری نسبت به خودم پیدا کنم.” او که قبلا کاتولیک بوده، فکر میکند که این تغییر مذهب با “تماس” مستقیم از طرف عیسی مسیح صورت گرفته است:” این کلیسا قدرت زیادی به من میدهد و آرامش را به زندگیام آورده است.”
آلیسون قابلیتها و تواناییهایش را به لیورپول آورد و کمک کرد تا آنها قهرمان اروپا شوند و بخشی از پکیج او، البته آرامشی است که مدافعانی که مقابل او بازی میکنند، به دست آوردهاند. هم تیمیهای او در لیورپول، فقط به خاطر استعدادهای ورزشی آلیسون به او احترام نمیگذارند. اگر به خاطر مصدومیتها و آمادگی ژوئل ماتیپ نبود، دژان لوورن فصل قبل بیشتر بازی میکرد. لوورن شخصیتی برونگرا دارد اما کم بازی کردن باعث ناراحتی او شد و او در کمپ تمرینی ملوود ساکتتر از همیشه بود. یکی از همتیمیها که این مکالمه را شنیده، به یاد میآورد که آلیسون، زمانیکه از زمین تمرین بیرون میرفتند، دستهایش را روی شانه لوورن گذاشت و به او جایگاهش در رختکن را یادآوری کرد و اینکه چگونه همه، حتی وقتی در ترکیب اصلی نباشد، به او احترام میگذارند. کم بازی کردن لوورن فقط به خاطر عدم آمادگی او نیست. این حاصل مجموعهای از اتفاقات است.
یورگن کلوپ برای ثبات و تداوم اهمیت زیادی قائل است و هیچ گزینه ثابتی ندارد. آلیسون هم چیزی شبیه به این گفت:” باید صبور باشی دژان. زمان بازی کردن تو هم میرسد. همه ما به تو ایمان داریم.” و به این ترتیب، لوورن آرام شد. آلیسون این هفته در مراسم غسل تعمید هم تیمیاش در لیورپول، روبرتو فیرمینو، حضور داشت. مهاجم برزیلی ویدئویی ازاین مراسم را در اینستاگرامش منتشر کرد (از اینجا تماشا کنید) که در آن، دوستان و خانواده او نیز حضور دارند. در این ویدئو، آلیسون و فیرمینو بعد از تمام شدن مراسم غسل تعمید، به وضوح احساسی شدهاند.
در رختکن لیورپول در مورد مذهب صحبت نمیشود اما باور و اعتقاد وجود دارد و بازیکنان حضور آن را به طور غیرمستقیم احساس میکنند. دانیل استوریج که اکنون در ترابوزان اسپور ترکیه بازی میکند، در دوران حضورش در آنفیلد، دائما از اعتقادات مسیحی صحبت میکرد و یکی از دوستان جوئل هوستون، بنیانگذار هیل سانگ است. یک دهه قبل، باشگاه لیورپول از بازیکنان میخواست تا به طور علنی در مورد مذهب صحبت نکنند اما از زمان حضور کلوپ، این مسئله تغییر کرد.
دیووک اوریگی که در طول دوران حضورش در آنفیلد، دچار مصدومیتهای جدی و مشکلات دیگری شده، در گفتگو با سایت رسمی باشگاه، در مورد این صحبت کرد که چگونه اعتقادش، به او در این مدت کمک کرد:” مذهب من، مسیحی بودن، برای سختکوشی و تمرکز روی چیزهای درست که به شما در زندگی کمک میکند، ارزش قائل است. البته ممکن است در زندگی بلغزید. من هم اشتباهاتی داشتم. اما این اشتباهات به من کمک کرد و این روزها هم به من کمک میکند.”
یک نگرش بازتر در مورد صحبت از اعتقادات از جانب کلوپ است؛ مربیای که اعتقاد پروتستانی لوتریاش بیان میکند حتی سرگرمی هم باید جدی باشد- که اساسا باعث میشود هیچ کسی بدون سخت کوشی به جایی نرسد. کلوپ در سال 1998 و بعد از مرگ پدرش، نوربرت، از سرطان کبد، تنها سه هفته پیش از بازنشستگیاش، بود که شروع به فکر کردن در مورد مذهب به طور دقیقتر کرد. سرمربی لیورپول خیلی زود به این نتیجه رسید که “کسی آن بالا مطمئنا برنامهای داشت.” او در کنفرانسهای مطبوعاتی دائما به خدا اشاره میکند و وقتی از او خواسته شود که بیشتر در این مورد صحبت کند، بدون اینکه موضعگیری داشته باشد، اعتقاداتش را بیان میکند. او اهل رفتن به کلیسا نیست و تنها اگر سوالی از او بپرسند، با جزئیات بیشتر در مورد مذهب حرف میزند. این به خاطر آن است که او فکر میکند تمرکز زیاد روی صحبت در مورد مذهب، به صحبت در مورد پیامبر آن تبدیل میشود، تا خود پیام.
او یک بار در سال 2016 گفت:” باید ایمان داشت اما نمیخواهم در مورد صحبت کنم- نمیدانم این چه تاثیری میتواند داشته باشد! اگر کسی در مورد اعتقادم از من سوال کند، من به او اطلاعات میدهم. نه به خاطر اینکه بخواهم تبلیغ مذهبی کنم اما وقتی به خودم و زندگیام نگاه میکنم- و برای این کار هر روز وقت میگذارم- آن وقت احساس میکنم که دستهای خوبی از من مراقب میکند.”
بازیکنان باتجربهتر لیورپول میگویند که کلوپ به خاطر اعتقادش، با سایر مربیها فرق میکند. او فقط چیزی را میگوید که کاملا به آن باور داشته باشد. ضمن اینکه او واقعگرا هم هست. پیش از پیروزی معروف 4-0 مقابل بارسلونا و رسیدن به فینال فصل قبل چمپیونزلیگ، مثبتنگری او کورکورانه نبود، بلکه کاملا درست بود. او بعد از صعود تیمش به فینال مادرید گفت:” من به بچهها گفتم که این کار غیرممکن است اما به خاطر شما…ما شانس داریم.”
اصول مذهبی او همان چیزی است که بیل شنکلی از آن پیروی میکرد: سخت کار کنید، متحد بمانید و به این ترتیب شانس اینکه به چیزی دست پیدا کنید، افزایش پیدا میکنید. کلوپ هیچ وقت، وقتی با بازیکنان صحبت میکند، از مذهب حرف نمیزند. او هم بازیکنان پروتستان را هدایت میکند، هم بازیکنان کاتولیک را- و سایر مذاهب مسیحیت و البته مسلمانها. اما اعتقاد او به طور غیرمستقیم در عزم و ارادهاش و همینطور انتظارش در مورد داشتن تعهد، آشکار میشود.
کلوپ دوست دارد که بازیکنان ” باهوش باشند اما نه خیلی باهوش.” او میخواهد آنها عقاید قوی داشته باشند اما غیرمنعطف نباشند. این به معنای این است که او میخواهد متوازن و پذیرنده ایدههای جدید باشد. وقتی آلیسون به لیورپول پیوست، کلوپ چیز زیادی در مورد پنطیکاستیسم (توضیح مترجم: جنبشی نوگرایانه درون مسیحیت اوانجلیکی است که تأکید خاصی بر تجربه شخصی مستقیم خدا از طریق غسل تعمید روحالقدس، چنانکه در گزارش انجیل از روز پنطیکاست بیان شدهاست، دارد.) نشنیده بود اما در اولین دیدار با دروازهبان برزیلی، با او در مورد اعتقاداتش صحبت کرد. نظر جمعی در ملوود این است که آلیسون فردی مذهبی است. برای بقیه بازیکنان، او فردی با ملاحظه است که احساسات بقیه را هم در نظر میگیرد. مانند کلوپ، او همیشه به دنبال صحبت کردن با بهترین کلمات است.
لیورپول قرار بود در سپتامبر 2018 به مصاف چلسی برود که آلیسون برای اولین بار در مرسی ساید، درحالیکه کت و شلوار تر و تمیزی پوشیده بود، در جایگاه ورزشگاه آنفیلد با روزنامهنگارها روبرو شد. هرچند او انگلیسی را بینقص صحبت میکرد اما تاکید کرد که از طریق مترجم با آنها حرف بزند؛ مترجمی که کار سختی داشت زیرا دروازهبان برزیلی پاسخهای مفصلی به سوالات میداد. اشتباه چند هفته قبل او مقابل لسترسیتی،سبب شد تا او شرمنده شود،اما او در نهایت باعث از دست رفتن امتیاز برای لیورپول نشد. آلیسون تایید کرد که در دوران نوجوانی، وقتی اشتباهی مرتکب میشد، چند روز خودش را در اتاق حبس میکرد و چند روز با کسی حرف نمیزد. اما حالا پختهتر شده بود. او درک کرد که در پست دروازهبانی، اشتباه رخ میدهد و اینکه یک نفر در چنین پستی، چه واکنشی نشان میدهد، تعیین کننده است. شیوه بیان او مانند کتاب مقدس بود:” راز فرد عاقل این است که از اشتباه دیگران درس بگیرد.”
وقتی هشت ماه قبل قهرمانی لیورپول در چمپیونزلیگ قطعی شد، آلیسون بلافاصله بعد از بازی پیراهن سبز رنگ دروازهبانیاش را از تن درآورد. او بعد از هر گل لیورپول با زانو زدن و گرفتن دستهایش به سوی آسمان واکنش نشان میداد. پیروزیهای مهم با تشکرهای مذهبی در شبکههای اجتماعی همراه میشد؛ جاییکه او در توئیتر خود را دروازهبان لیورپول و تیم ملی برزیل معرفی کرده- اما یادآور شده که “به مسیح تعلق دارد”.
زمانیکه جوردن هندرسون روی سکوی قهرمانی در مادرید، جام را بالای سر برد، آلیسون با دستهایی باز روی سکو نشسته بود و به چیزی نامرئی در آسمان اشاره میکرد؛ درحالیکه تیشرت سفیدی به تن داشت که روی آن یک صلیب و قلب نقش بسته بود. بعد از قهرمانی در کوپا آمهریکا در همان تابستان هم او در صفحه اینستاگرامش از خدا تشکر کرد؛ صفحهای که در قسمت بیو آن نوشته شده:” Deus e fiel!” یا “خدا وفادار است!”
آلیسون در Novo Hamburgo یا هامبورگ جدید در ریو گرانده دو سول به دنیا آمد؛ جاییکه معروفترین شخصیتهای آن، کابویها هستند. اصالت او آلمانی است، کشوری که مذهب غالب در آن پروتستان است. این تا اندازهای توضیح میدهد که چرا او از کلیسای پنطیکاستال پیروی میکند؛ آن هم در کشوری که در همه تاریخچه مذهبی بعد از دوران استعمار، زیر سلطه کاتولیسیسمی که توسط استعمارگران پرتغالی معرفی شده بود، قرار داشت. ریشههای آلیسون نشان میدهد که او دلایل بیشتری از سایر برزیلیها برای تبعیت از یک مذهب غیرسنتیتر دارد؛ در دورهای که این ملت بحرانزده در حال رفتن به سمت گرایشهای سیاسی، اجتماعی و همینطور مذهبی تازهای هستند.
بنابر سرشماری سالهای 1980 و 2010، تعداد افرادی که در برزیل خودشان را کاتولیک معرفی کردند، از 89 درصد به 65 درصد کاهش پیدا کرد. درحالیکه افرادی که خودشان را پنطیکاستال معرفی کردند، از 3.9 درصد به 25.4 میلیون نفر افزایش پیدا کرد که براساس کل جمعیت، به معنی افزایش از 3.2 درصد به 13.3 درصد است؛ به نظر میرسد هشت درصد از افرادی که خودشان را “بدون مذهب” معرفی کرده بودند، به کلیسایهای پنطیکاستال گرایش پیدا کردند.
کارشناسان مطالعات اجتماعی در برزیل میگویند که بیتفاوتی کلیسای کاتولیک نسبت به فقر باعث شد تا برزیلیها در مورد مذهب تجدید نظر کنند و این به تلاش برای پیدا کردن یک آلترناتیو منجر شد و به افزایش محبوبیت نوعی از اونجلیکالیسم منجر شد که برای مدتها با ایالات متحده آمریکا پیوند داشت. پنطاکاستالیسم توانست برزیلیها و آمریکای لاتینیها را به شکل موفقی جذب کند؛ کاری که کاتولیسیسم نتوانست انجام بدهد. مبلغان کلیسای پنطیکاستال معمولا با زبان خود مردم محلی و آنطور که برزیلیها با هم حرف میزنند، با آنها صحبت میکردند؛ ضمن اینکه شبیه به آنها هم هستند- با در نظر گرفتن حضور بسیاری از آفریقایی-برزیلی در این کشور. در مقابل، کشیشهای کلیسای کاتولیک اغلب سفیدپوست هستند و به طبقه بالای جامعه تعلق دارند.
پنطیکاستالها سیاهتر، فقیرتر و کم سوادتر از میانگین برزیلیها بودند؛ برخلاف جمعیت سنتی پروتستان مانند لوتریها. اما در 20 سال گذشته، اوانجلیکانها تمرکزشان را از روی فقرا برداشتند و درباره این موعظه میکنند که ثروت و مصرف هم نشانههای ایمان است. این باعث جذب هنرمندان، پزشکان، وکلا، سیاستمداران و ورزشکاران پردرآمد شد- بهویژه فوتبالیستها که بزرگترین صادرات برزیل محسوب میشوند.
لحظه مهم برای افزایش محبوبیت پنطیکاستالیسم در جام جهانی 1994 رخ داد؛ جاییکه برزیل برای پنجمینبار در آمریکا قهرمان جام جهانی شد و پنج بازیکن این تیم در دیدار فینال در لس آنجلس درحالیکه دستهای هم را نگه داشته بودند، وارد زمین شدند. تافارل، که هنر دروازهبانیاش در پیروزی در ضربات پنالتی مقابل ایتالیا سرنوشت ساز شد، به همراه مازینیو، مولر، زینیو و پائولو سرجیو بعدا در مرکز زمین حلقهای تشکیل دادند و از خدا به خاطر آن پیروزی تشکر کردند؛ حرکتی که بحث در مورد این مذهب را ایجاد کرد و ناگهان سایر فوتبالیستها هم تغییر مذهب دادند- که معروفترین آنها کاکا بود.
مارسلو بوردون، مدافع برزیلی شالکه، یک دهه قبل در مصاحبه با اشپیگل، گفت که میتواند به یاد آورد که در یک کلیسای کوچک پنطیکاستال در سائوپائولو نشسته بود که گرمایی را در پاهایش احساس کرد. پاهای بوردون بیاراده شروع به کوبیده شدن روی زمین کرد؛ درحالیکه حدود 400 نفر در کلیسا خیره به او نگاه میکردند اما کشیش از او خواست تا شروع به راه رفتن در اطراف کلیسا بکند. بوردون این لحظه را “تکاندهندهترین روز زندگیام” توصیف کرد؛ اتفاقی که در سال 1994 رخ داد- تنها چند هفته بعد از اینکه برزیل بار دیگر قهرمان جام جهانی شد.
زمانی بود که کلیساهای پنطیکاستال، اعضایش را از نوشیدن الکل، کشیدن سیگار، تماشای تلویزیون یا رفتن به سینما و تئاتر منع میکرد. اندرو چسنات، پروفسور مطالعات مذاهب ساکن آمریکا در سال 2014 نوشت:” ما اینجا در مورد یک بازار آزاد مذهبی صحبت میکنیم و در چنین بازاری، اگر میخواهید موفق شوید، باید گزینههای جذابی در اختیار افراد قرار بدهید. بنابراین این گروه مذهبی، نسخه خودشان از پنطیکاستالیسم را ارائه میدهند زیرا این چیزی است که مردم میخواهند.”
این باور دیدنی به دلیل هدف قرار دادن اعضای طبقه متوسط به بالای نو ظهور برزیل مورد انتقاد قرار گرفت است؛ به دلیل توجه به ثروت و خوشی مشابه با سبک زندگی مسیحی و جذابتر کردن آن؛ چیزی که باعث میشود درآمدهای خیریه بیشتری داشته باشد. در حال حاضر تعداد بازیکنهای برزیلی در فوتبال انگلیس بیش از همیشه است و در ابتدای فصل 20-2019، بیست بازیکن در تیمهای مختلف این لیگ حضور داشتند. این کشور بیش از هر کشور خارج از اتحادیه اروپا در این لیگ بازیکن دارد- 6.1 درصد از فهرست کل تیمها- و بعد از فرانسه و اسپانیا، در رتبه سوم است. یک دهه قبل، برزیل 15 بازیکن در لیگ برتر داشت که 3.7 درصد از کل بازیکنان لیگ بود؛ درحالیکه 20 سال قبل تنها سه بازیکن برزیلی در این لیگ بودند که کمتر از یک درصد میشد- در آن زمان کشورهای اسکاتلند، ایرلند، نروژ و فرانسه به عنوان مهمترین تامینکننده بازیکنان خارجی لیگ برتر بودند.
اورلیو گومس(توضیح مترجم:دروازبان سابق تاتنهام و پی اس وی) قدیمیترین برزیلی لیگ برتر است و مانند آلیسون، او هم کاتولیکی بود که به پنطیکوستالیسم گروید؛ وقتی که “مسیح دست من را گرفت و گفت که این راهی است که میخواهم بروی.” دروازهبان ذخیره واتفورد یکی از 70 درصد اوانجلیکالی است که به ژایر بولسونارو، سیاستمدار راست افراطی، رای داد؛ سیاستمداری که از چرخش کشور به جناح راست استفاده کرد و به قدرت رسید؛ در کشوری که براساس یک نظرسنجی در سال 2016، 54 درصد مردم عقاید محافظهکارانه داشتند؛ درحالیکه در سال 2010 این آمار تنها 49 درصد بود.
گومس پیش از این به حزب چپگرای PT رای داده بود (حزب کارگران) اما مانند عقاید مذهبیاش، این جا هم تغییر عقیده داد زیرا فکر میکرد که آن حزب نمیتواند نماینده کشوری باشد که در فساد غوطهور است یا اینکه مشکلات را حل کنند. او به ایندیپندنت گفت:” او (بولسونارو) تنها کسی بود که مسیر را تغییر داد. شاید من از همه عقاید او حمایت نکنم اما از تغییر حمایت میکنم.”
مشخص نیست که آلیسون در مورد برخورد مذهب و سیاست در کشورش چه فکر میکند زیرا هرگز در رسانهها در این مورد صحبت نکرد اما یک منبع که به این بازیکن و خانوادهاش کمک کرد تا از زمان انتقال از رم در سال 2018 در مرسی ساید جا بیفتند، ادعا کرد که اعتقادات این دروازهبان با نظرات سیاسیاش همپوشانی ندارد و او از نظر سیاسی لیبراال محسوب میشود:” او در مورد پیشرفت و آینده، فردی روشنفکر است اما این باید شامل همه باشد.” این منبع ادعا کرد که آلیسون مذهبیتر از فیرمینو است؛ مهاجمی که در فینال چمپیونزلیگ در مادرید، تی شرتی داشت که روی آن نوشته شده بود:” A deus toda honra e toda Gloria” که میتوان آن را اینطور ترجمه کرد:” همه افتخار و همه شکوه متعلق به خداست.”
به گفته یک کارشناس زبان که در فوتبال فعالیت میکند، همه بازیکنانی که از زبان مذهبی استفاده میکنند، ضرورتا اعتقادات سفت و سختی ندارند. او میگوید:” ارجاعات مذهبی بیشتر عادات زبانی هستند تا بازتاب اعتقادات درونی مذهبی. اینکه آنها خدا را شکر میکنند، به این معنی نیست که آنها هر یکشنبه در مراسم مذهبی شرکت میکنند.” او معتقد است که آنها به خاطر مسیر حرفهای که آنها را در سنین پایین از برزیل دور میکند و باورهایشان را در ” تنهایی یک کشور جدید” به چالش میکشند، به سمت مذهب سوق پیدا میکنند.
این مسئله در داستان لوکاس مورا هم دیده میشود. مهاجم تاتنهام که از عباداتش در یک کلیسای پنطیکاستال در جنوب لندن ویدئویی در اینستاگرام منتشر کرد، گفت که:” خدمتکار مسیح هستم- 1 کورینتیانس 2:9″ ارجاع به این جمله از نامه سنت پل به کورینتیانس:” آنچه چشم نمیبیند، و گوش نمیشنود، و نه قلب بشر تصور میکند، خدا آن را برای آنها که دوست دارد، مهیا کرده است.”
مورا در خانوادهای کاتولیک بزرگ شد اما تا پیش از انتقال از سائوپائولو به پاری سن ژرمن در سال 2012، در مراسم عشای ربانی شرکت نمیکرد یا اعمال مذهبی انجام نمیداد. اما دشواری های زندگی در پاریس باعث شد تا به آنچه مسیحیان اوانجلیکان در پایتخت فرانسه در مورد انجیل به او گفتند، علاقه پیدا کند. این مهاجم 27 ساله گفت:” من شروع به خواندن انجیل کردم و کم کم عشق خدا به خودم را احساس کردم.” او هم تایید کرد که دغدغهای که نسبت به کشورش داشت، باعث شد تا به بولسونارو رای بدهد. او در ادامه گفت:” معتقدم که خدا چیزی در فوتبال برای من قرار داده و من دعا میکنم که بتوانم در طول مسیرم، روی بعضی افراد تاثیر بگذارم و به آنها جسارت بدهم.”
مورا یاد گرفت که پنطیکاستالیسم بیشتر روی ” موهبت روح مقدس” مانند صحبت کردن زبانها، درمان اعتقادی و پیشگویی تاکید دارد. اولین کسانی که در برزیل یک قرن قبل به این مذهب گرویدند، جذامیان آمازونی بودند که به دلیلی واضح، به درمانهای اعتقادی پنطیکاستالیسم رو آوردند و برای رسیدن معجزه، دعا میکردند.
شاید به همین دلیل بود که بعد از اینکه تاتنهام علیرغم عقب افتادن 3-0 مقابل آژاکس در مجموع دو دیدار، در نیمه دوم دیدار برگشت در آمستردام، توانست نتیجه را با درخشش لوکاس مورا جبران کند، او در توضیح احساسش مشکل داشت. هتتریک مورا در نیمه دوم- از جمله گل پیروزی بخش در دقیق ششم وقتهای اضافه- تاتنهام را راهی فینال کرد و چندین روزنامه بریتانیا در تیتر اصلی این اتفاق را یک معجزه توصیف کردند.
مورا با انتشار چند عکس از این صفحات روزنامهها در شبکههای اجتماعی و صفحه فیسبوکش که 3.4 میلیون فالوئر دارد، به این اتفاق فوقالعاده واکنش نشان داد و نوشت:” برنامه خدا! افتخار برای خداست!” او همچنین عکسی از خودش درحالیکه زانو زده بود برای 7 میلیون فالوئر توئیتر و اینستاگرامش منتشر کرد و نوشت:” با خدا هیچ چیز غیرممکن نخواهد بود- لوک 1:37.”
او در گفتگو با یک گزارشگر برزیلی گفت:” دشوار است که بگویم چه احساسی دارم. خدا فوقالعاده است. من همیشه گفتهام که او [خدا] ما را غافلگیر میکند. بعد از نیمه اول، وقتی ما 2-0 باخته بودیم، معتقد بودم که میتوانیم نتیجه را برگردانیم. من دعا کردم و او این بازی فوقالعاده را به ما داد.”
و سپس چهره او غرق در اشک شد.
خیلی جالب بود دست مریزاد