درباره خرید جدید رئال مادرید: جود بلینگام، یک ستاره متفاوت

تا زمان پیوستن به رئال، جود بلینگام همیشه یک شماره را به تن می‌کرد. داستان آن برمی‌گردد به زمانی که 12 سالش بوده و با مربی اکادمی‌اش ، مایک دادز، در بیرمنگام صحبت می‌کرد.

هفت‌یک- داستانی که در قلب صنعتی انگلیس آغاز شد، اکنون به زیر سقف کاخ رویایی فوتبال رسیده است. از بلک‌کانتری به ورزشگاه سانتیاگو برنابئو؛ جود بلینگام حالا بازیکن رئال مادرید است.

در 16 سالگی جوانترین بازیکن تاریخ بیرمنگام سیتی شد. در 17 سالگی، ملی پوش انگلیس شد. اما امروز در 19 سالگی، با چرخش خودکار فلورینتو پرز، از پشت پرده عبور کرد و به جمع کهکشانی‌ها پیوست.

بلینگام اکنون با ثبت قرارداد اولیه 103 میلیون یورویی (88 میلیون پوند: 110 میلیون دلار)  دومین فوتبالیست گران تاریخ بریتانیاست، اما با رفتن به رئال می‌تواند به صدر این لیست برود.

بلینگام هنوز فرصت دارد که با انتقال بعدی‌اش به گران‌ترین بازیکن تاریخ بریتانیا تبدیل شود.

بیرمنگام دومین شهر بزرگ بریتانیاست که در فاصله سه ساعتی از شمال لندن قرار دارد. این شهر زمانی بازو و ذهن انقلاب صنعنتی بود. امروزه این شهر یک کلانشهر چند فرهنگی و میلیونی است که بین شمال و جنوب انگلیس قرار دارد.

این شهر دو نماینده باشگاهی در فوتبال دارد. استون ویلا از شمال این شهر و بیرمنگام سیتی از شرق؛ که دومی، بیشتر تاریخ خود را خارج از لیگ برتر گذرانده است. از آخرین باری که آنها در سطح اول فوتبال انگلیس بازی کرده‌اند، 12 سال می‌گذرد. این باشگاه درگیر مسائل مالی و مالکیتی بوده. از سال 2011 که آن‌ها از لیگ برتر سقوط کردند، کمتر نزدیک به منطقه‌ی بازگشت قرار گرفتند. اکثراوقات موفقیت آن‌ها بقا در همان سطح دو بوده است.

چهار سال پیش در آگوست 2019 پِپ کلوت در جایگاه فنی ورزشگاه سنت اندروز می‌ایستاد. در بازی مقابل استوک سیتی بیرمنگام با مشکل مصدومیت بازیکنش روبه‌رو شد. کلوت و پاکو هررا باید تصمیمی گیرفتند.

کلوت از خانه اش در بارسلونا با اتلتیک صحبت می‌کند:”ما داشتیم فکر می‌کردیم که باید چکار کنیم؟ پاکو گفت: چرا به جود بازی ندیم؟

من فکر کردم، گفتم باشه، اما این تصمیم سختی بود. ما نمی‌‌خواستیم که اون شکست بخوره و نمی‌خواستیم که تو خونه ببازیم. ممکن بود بهش آسیب بزنه.”

بعد از آن جود بلینگام را همه‌ی دنیا شناخت. نام او با باد به گوش همه رسیده بود. اون به طور غیرممکنی یک هافبک کامل بود: آینده‌‌دارترین بازیکن انگلیسی که در این نسل دیده شده است. او از سن هفت سالگی در آکادمی بیرمنگام بود و در طول دهه‌ی بعد، باشگاه‌های سراسر کشور سعی می‌کردند که او را به دست بیاورند.

اما بلینگام وفادار ماند. او بیرمنگام را دوست داشت و بیرمنگام هم او را. او متولد استاوربریج است. شهری در 10 مایلی جنوب بیرمنگام. چند هفته قبل از بازی مقابل استوک، او توانسته بود به عنوان جوان‌ترین بازیکن باشگاه در لیگ‌کاپ بازی کند. و دو هفته بعد او اولین حضورش را رقم زد – اما فقط به مدت 15 دقیقه در بازی‌ای که از ابتدا عقب افتاده بودند.

کلوت و هررا می‌دانستند که او متفاوت است. در خانه، درحالی که یک ساعت به پایان بازی مانده و هنوز بازی بدون گل هست. موقعیت پرفشاری بود که بلینگام از آن بی‌خبر بود.

آیا او آماده است؟

این یک سوال بدون پاسخ بود که مربیان تا ابد با آن روبه‌رو هستند. یک بازیکن جوان شکننده است، پیشرفت آن‌ها باید متناسب با وضعیت خودشان باشد. برای بیرمنگام که آینده‌ی مالی‌اش هیچ‌وقت مشخص نبود، با ارزش‌ترین دارایی آن‌ها در طول تاریخ یک موضوع بسیار حساس بود.

“پاکو به من گفت: تو می‌دونی، یه سریا هستن که برای فوتبال بازی کردن به دنیا اومدن. و وقتی که فوتبال بلد باشن، اونا می‌تونن اون  اتفاق رو رقم بزنن.”

کلوت تصمیمش را گرفته بود. بلینگام اولین حضورش را در ورزشگاه خانگی سنت اندروز انجام داد.

تا آن زمان، تنها تجربه او در فوتبال بزرگسالان شکست بود. 3-0 مقابل پورتسموث؛ 3-0 مقابل سوانسی. سومین باخت متوالی می‌توانست سنگینی زیادی بر دوش او بگذارد که هیچکس مایل به آن نبود.

و بیرمنگام ابتدا یک هیچ عقب بود. و سپس یک یک کرده بود. و درحالی که 15 دقیقه باقی مانده بود. ورزشگاه دچار تغییر حال و هوا شد. آن زمان اوایل فصل بود و هنوز شرایط حساس و بغرنج نبود. اما تماشاگران فقط برای برنده شدن تشویق می‌کردند. سه دقیقه‌ی بعد، آن‌ها به دستش آوردند و این به دست یکی از خودشان رقم خورد.

توپ پشت محوطه جلوی بلینگام افتاد و او با یک شوت سنگین دروازه را باز کرد.

اولین گل بلینگام برای بیرمنگام او را به ستاره محبوب هواداران تبدیل کرد.

در جایگاه گزارشگران، میکروفون‌ها به هوا رفت و کابل‌ها احتمالا از شدت فریاد و خوشحالی از جای‌شان دررفت. پشت دروازه، هواداران به سمت ردیف جلو دویدند تا در شادی گل پسر بچه‌ای که روبروی‌شان بود، خود را شریک کنند.

این همان لحظه‌ی درخشان بود. جود بلینگام همیشه یک ستاره بود.

***

تا زمان پیوستن به رئال، جود بلینگام همیشه یک شماره را به تن می‌کرد. داستان آن برمی‌گردد به زمانی که 12 سالش بوده و با مربی اکادمی‌اش ، مایک دادز، در بیرمنگام صحبت می‌کرد. مایک دادز در گفتگو با اتلتیک در سال 2020 گفت:”اون گفت من می‌خوام شماره 10 رو داشته باشم.

من بهش گفتم” به نظرم تو می‌تونی 22 باشی.

اون گفت: این یعنی چی؟

منم بهش گفتم” تو می‌تونی هم شماره 4 باشی، هم 8، هم 10. کسی که می‌تونه همه‌ی اینا رو انجام بده.”

صحبت مربی به نظر یک پند عاقلانه است که روی بالا و پایین دیوار آکادمی‌های شهر نقش بسته است. اما دادز مشخصا می‌دانست با چه شخصیتی سر و کار دارد، حتی با وجود آن‌که آینده‌ی درخشان بلینگام هنوز فرانرسیده بود.

دادز گفت:”این توانایی او در دریافت اطلاعات و اشتیاق او به چیزهای بیشتر بود که تفاوت را رقم می‌زد.”

پس بزرگترین چیزی که در طی این ده سال با او داشتم درباره‌ی هویت بود. این همون چیزی بود که اون رو از بقیه جدا می‌کرد: اون می‌خواست متفاوت باشه.”

بلینگام متفاوت است، اما یک نکته‌ی بسیار سنتی دیگر هم هست که او با آن منطبق است. آن چیزی که امروزه دنیا می‌بیند ـ بازیکنی است که بیرمنگام ساخته است اما او اکنون لباس سفید مادرید را به تن کرده استـ همان فوتبالیستی است فوتبال انگلیس وقتی در آینه نگاه می‌کند، می‌خواهد آن را در آینه ببیند.

در بسیاری از کشورهایی که فوتبال خیلی محبوب است، برای بعضی از پست‌ها احترام خاصی قائل‌اند. شماره 10 در آرژانتین به خاطر مارادونا، مهمترین است. در آلمان، بعد از تحولات تاکتیکی، ظرافت فرانتس بکن باوئر، پست لیبرو را به نقش خدایان در فوتبال بدل کرد.

در انگلیس، تعداد بیشتری از این ایده‌آل‌های افسانه‌ای اهمیت دارد. کسانی هستند که می توان آنها را دید و به آنها اعتماد کرد- بازیکنانی که به شما اطمینان می‌دهند، اگر بلیj بخرید و به دیدن بازی‌شان بروید، وقت‌تان تلف نشده است. بازیکنی که با مهارت و تکنیک است‌ و علاوه بر آن میل و اراده هم دارد. بازیکنی که همه چیز را با خود دارد، کسی که توپ را طلب می‌کند، اراده‌ی خود را غالب می‌کند و می‌داند که این ورزش چه اهمیتی دارد.

جودبلینگام از این دسته از بازیکنان است. او کسی است که بچه‌ها در زمین بازی وانمود می‌کنند او هستند، اما همچنین روحیه‌ای دارد که والدین‌شان را هم مجذوب می‌کند. او یک بازیکن تمام عیار است.

در اصل، فوتبالیستی که در ذهن انگلیسی‌ها تصور می‌شود. کسی که بتواند همه کار را انجام دهد. یک شماره 22 واقعی. او در رئال مادرید پیراهن شماره 5 را خواهید پوشید- شماره یکی از ستاره‌های مورد علاقه او و باشگاه: زین‌الدین زیدان.

اینکه او اهل استاوربریج باشد هم یکی از ویژگی‌های عجیب داستان او است. این شهر در بخش دادلی، جایی که دانکن ادواردز متولد شد، قرار دارد. و البته جایی که او آرمیده است.

ادورادز شمایل یک اسطوره‌ی فوتبال است. در 21 سالگی، او توانسته بود بچه‌شاه منچستر یونایتد و انگلیس باشد.

بسیاری بلینگام را با دانکن ادواردز، ستاره فقید منچستریونایتد که اهل بیرمنگام بود، مقایسه می‌کنند.

به احتمال زیاد، او در حرفه خود به همه چیز می رسید. احتمالاً او، و نه بابی مور، در سال 1966 جام جهانی را بالای سر می‌برد. اما در حادثه فرودگاه مونیخ که 7 تن از اعضای تیم منچستر یونایتد کشته شدند، او هم بر اثر جراحات جانش را از دست داد.

ادورادز یک بازیکن قدرتمند و کامل بود. او تکنیک و سرعت و فیزیک خوبی داشت. و چون او قبل از دوران تلویزیون بازی می‌کرد و در آن زمان‌ گزارش بازی به صورت روایت صورت می‌گرفت، درگذشت او باعث ایجاد خلا بزرگ اما اغواکننده‌ای شد.

امروزه اولین چیزی که هرکسی در هنگام بازدید از شهر دادلی مشاهده می‌کند، مجسمه او است که در بالای تپه‌ای در بالای شهر است.

***

وقتی که بلینگام در سال 2019 تصمیم به ترک بیرمنگام سیتی گرفت، دو غافلگیری رخ داد.

اتفاق اول آن بود که او ترجیح داد به جای منچستر یونایتد به بورسیا دورتموند برود و روند پیشرفت خود را در جایی خارج از انگلیس و لیگ برتر ادامه دهد.

 

 

به طور سنتی بازیکنان بریتانیایی بازیکنان صادراتی خوبی نیستند.  اما این اتفاق شروع یک تغییر بود و به طور مشخص دورتموند دلیلی برای این دوره بود. دورتموندی‌ها شهرت جدید خود را بر این پایه بنا کرده‌اند که بازیکنان جوان را پرورش می‌دهند، و از همه مهم‌تر اینکه در زمان درست، به آن‌ها اجازه می‌دهند تا برای یک درآمد بهتر باشگاه را ترک کنند.

جیدون سانچو در سال 2017 آکادمی منچسترسیتی را بدون حتی یک دقیقه بازی در لیگ برتر ترک کرد و به دورتموند پیوست. در طی چهارسال او تبدیل به یکی از پرمشتری‌ترین بازیکنان اروپا بدل شد که توانسته بود به تیم ملی هم راه پیدا کند. ارلینگ هالند در سال 2020 هنگام پیوستن به دورتموند بازیکن باتجربه‌تری نسبت به سانچو بود، اما در طی دوسال بعد وقتی باشگاه را ترک می‌کرد با آنچه که او در ابتدای پیوستنش بود به شدت فاصله داشت. و اکنون او در لیگ برتر رکوردهای گلزنی را جابجا کرده است.

بلینگام از آنها پیروی می کرد و روش‌های هوشمندانه‌ای را استفاده کرد. زمانی برای بازیکن جوان پول زیاد پرداخت می‌شود که او در زمین بازی کند، و او در دورتموند در فاصله‌ی کمی در بوندس‌لیگا و لیگ قهرمانان بازی کرد. اینکه چنین تجربه‌ای زیر نظر باشگاهی با چنین تخصص خاص رخ بدهد، یک مزیت بود. این که این رخدادها به دور از انزوای مغرورانه فوتبال انگلیس رخ دهد، یک مزیت دیگر بود.

شگفتی دیگر این بود که مبلغ قرارداد جدایی او 25 پوند میلیون بود. بیرمنگام اعلام کرد که پیراهن شماره 22 را بایگانی خواهد کرد.

در بیانیه باشگاه اینطور آمد:”در چنین زمان کوتاهی، جود یکی از نماد‌های آبی‌ها شد، نشان داد که با استعدادش چه چیزهایی را می‌تواند به دست بیاورد، سخت کوشی و از خودگذشتگی او مثال زدنی است. رفتار متواضع و مهربانانه‌ی او در خارج از زمین او را تبدیل به یک الگوی تأثیرگذار بدل کرده است.”

ادای احترام برای بایگانی کردن شماره پیراهن یک بازیکن در فوتبال انگلیس اصلا اتفاق نمی‌افتد. حتی در زمان بازنشستگی آن بازیکن. چه برسد به این که برای یک پسر 17 ساله با سابقه کمتر از 50 بازی باشد. و نسبت به واکنش‌ها اطمینان نداشته باشید و این پاسخ‌ها هم تند و بد و در برخی موارد زننده بودند.

اما بیرمنگام سیتی از بازیکنی تجلیل می‌کرد که در شکل گیری او کمک کرده بود. و همینطور شخصیت او.

گزارش‌های اولیه دباره بلینگام موضوعات آشنایی دارند. آن‌ها داستان‌هایی درباره‌ی بسیاری از مشاغل موفق هستند که تقریباً صفحات هر اتوبیوگرافی ورزشی نوشته شده را شکل می‌دهند.

او فداکار و متعهد بود. او توازن بدنی خیلی خوبی داشت که در ورزش‌های دیگر هم او را طبیعی جلوه می‌داد. او عشق به فوتبال را از پدرش فرا گرفت. مارک بلینگام افسر سابق پلیس که دارای سابقه نیمه حرفه‌ای فوتبال بود. جود جوان و جوب، برادر کوچک‌ترش، که او هم می‌تواند آینده‌ی درخشانی داشته باشد، در کنار زمین به تماشای بازی پدرشان می‌نشستند و زمان‌هایی که زمین آزاد بود آن‌ها هم به توپ ضربه‌ای می‌زدند.

بلینگام‌ها یک خانواده قوی و حامی یکدیگر بودند و هستند. و آن‌ها با فداکاری‌های‌شان  بستری را برای مسیر حرفه‌ای آن‌ها فراهم کردند که اکنون زیر درخشان‌ترین نورها رسیده است.

با این حال، تا اینجا، همه چیز بسیار عادی است. این داستان‌ها همگی مقدمه سنتی موفقیت را تشکیل می دهند.

اما شاید جایی که داستان بلینگام فرق می‌کندـ و احتمالا همین موضوع او را از بقیه جدا می‌کندـ در روایات آنهایی تعریف می‌شود که مربی او بوده‌اند و همچنین افرادی که با در تماس بوده‌اند.

دادز تعریف می‌کند:”یک پسر فوق‌العاده فروتن. همیشه متمرکز روی حرفه‌ی خودش. او خوش‌بیان و بسیار باهوشه و به سرعت می‌تونه همه چیز رو پردازش کنه و هوش هیجانی بالایی هم برخورداره.”

کلوت می‌گوید:”کار با اون خیلی خیلی راحته. چون اون استانداردهای بالایی داره و از کار خودش انتظار بالایی داره.”

کلوت در این سال‌ها بازیکنان زیادی را دیده است. او در هفت کشور مربی‌گری کرده و اکنون هم مربی تورپیدو مسکو است. او از پیشرفت بلینگام بسیار مفتخر و مغرور است.

“فقط به چالش کشیدن او نکته اساسی بود. وقتی اون کاری رو بد انجام می‌د‌اد، من می‌تونستم بهش بگم. من بهش می‌گفتم: جود این خوب نیست، این اون چیزی نیست که ما می‌خوایم.”

فوتبال دنیایی پرزرق و برق است که به طور طبیعی افرادی را نمی‌سازد که به انتقادات پاسخ می‌دهند، حتی اگر آنها سازنده باشند. از سنین خیلی کم، ظاهراً از همان لحظه‌ای که می‌توان تشخیص داد چه بازیکنی پا به دنیای حرفه‌ای‌ها خواهد گذاشت، به نظر می‌رسید بلینگام ارزش نصیحت‌های مربی را شناخته است.

“چطوریه که فقط بگی: شما درست میگین ـ فردا همدیگه رو می‌بینیم. در همین لحظه اون وضعیت رو بهتر می‌کرد. اون می‌تونست تشخیص بده که اشتباه کرده و به نحوی حلش می‌کرد. جود به همه احترام می‌ذاشت. چون اون همه ذهنیت و توانش رو به کار می‌بست. و نتیجه‌اش رو هم گرفت.”

بدون هیچ بحثی باید گفت این رفتار یا غرور آمیزه یا از یک حرفه‌ای گری درست نشأت می‌گیره. کسانی که با او روبرو شده اند از فردی محترم و مودب صحبت می کنند که بلوغ و هوش هیجانی او بسیار بالاست و حتی اوج گرفتنش هم تأثیری نداشته.

کلوت می‌گوید:”به نظر من اون فقط به خاطر کاری که توی زمین می‌کنه بازیکن بزرگی نیست، بلکه به خاطر اونچه که بیرون از زمین رفتار می‌کنه؛ من اون رو بارها بعد از رفتن از بیرمنگام دیدم و هیچوقت تغییری توی اون ندیدم. اون فقط سنش بیشتر شده بود.”

بایگانی کردن پیراهن او همیشه باعث ایجاد سخنان تمسخر آمیز می‌شد. این یک حرکت جدی در دنیای فوتبال بود که به طور فزاینده، نمی‌داند چگونه صادقانه با آن برخورد کند. این اتفاق زمانی افتاد که که هیچکس به طور جدی نمی‌دانست بلینگام چه کسی‌ـ یا چیزی‌ـ بود.

در آن لحظه مشخص شد، که بیرمنگام سیتی اولین کسی که می‌داند بلینگام کیست.

***

سپتامبر 2022 بود و دورتموند در صدر قرار داشت. در آن پاییز اولین دربی فصل مقابل شالکه برگزار می‌شد و 81000 تماشاگر در سیگنال ایدونا پارک حضور داشتند.

دورتموند و گِلزن‌کرشِن دو شهر در دره‌ی روهر هستند. در گوشه غربی آلمان، جایی است که کارگران مهاجر در دهه 1950 وارد شدند تا نیروی کار کشور را افزایش دهند و به بهبود اقتصادی پس از جنگ کمک کنند. جمعیت این دو شهر اکثرا از طبقه‌ی کارگر هست. این منطقه حول و حوش صنایع سنگین رونق گرفت و در حالی که برخی از آن صنایع کاهش یافت و محو شدند، همچنان مرکز اصلی صنعتی آلمان هستند.

دورتموند و شالکه ناچاراً رقیب سرسخت یکدیگر شدند. دربی روهر یک جنگ بین پسرعموهایی است که در فاصله 30 کیلومتری از هم هستند و دیدارشان در آتش شعله‌های هزاران طرفدار متعصب برگزار می‌شود. این بازی که در وستفالن اشتادیون دورتموند برگزار می‌شد، یکی از درخشان ترین و بهترین نمایش های فوتبال آلمان است.

در داخل، جایگاه‌ها با ارتفاع زیاد و مانند زغال سیاه است. لبه‌ی سقف به سمت داخل آمده و باعث می شود صدای جمعیت به بیرون نرود. وقتی ورزشگاه پر است، مثل آن می‌ماند که تلاش کنید در یک کوره فوتبال بازی کنید.

در سپتامبر، بازی وارد وقت‌های تلف شده و جو ورزشگاه در حال جوشش بود. دورتموند خوب بازی نکرده بود ولی توانسته بود یک گل به ثمر برساند و حالا باید از آن مراقبت می‌کرد.

در همان حال جود بلینگام تقاضای توپ کرد. در واقع اون به دستش آورد. و تماشاگران به خاطر این شجاعتش عاشقش شدند.

هر بار که پا به توپ می‌شود و دورتموند به سمت دروازه‌ی حریف نزدیک‌تر می‌شود، آن‌ها اسمش را فریاد می‌کشند. این به نظر می‌رسد که دارند او را هو می‌کنند، اما در حقیقت این تشویقی واقعی بود.

“جووووووووود.”

راحت بود که فراموش شود که اون فقط یک پسربچه است. از نظر قانونی او یک بزرگسال بود، اما در حقیقت او نوجوانی بود که تیمش را ترغیب می‌کرد تا به سمت جلو حرکت کنند.

مادر و پدر بلینگام که می‌دانستند دو پسرشان استعداد زیادی در فوتبال دارند، حمایت زیادی از آنها کردند.

وقتی او به دورتموند رسید، مادرش دنیس، او را تا تمرین می‌رساند. پدرش مارک زمانی را در آلمان گذارد و از آنجا بلینگام‌ها سعی می‌کردند از جود و جوب به یک اندازه حمایت کنند، او سپس به انگلیس بازگشت.

کار آن‌ها جواب داد. و پسرشان خیلی زود توانست معبد فوتبال دورتموند را با انرژی و جاذبه‌ی منحصرش تحت فرمان خودش دربیاورد.

استفان اوئرسفلد، نویسنده‌ی فوتبال ان تی‌وی و طرفدار دورتموند به اتلتیک از انتظارات پیرامون بلینگام در هنگام پیوستنش به این باشگاه می‌گوید:”همه امید زیادی به اون داشتن، اما اون هنوز بقیه رو شگفت زده می‌کنه، حدود یک سال قبل از امضای قرارداد، صحبت از ورود یک بچه جوان از بیرمنگام بود. همه کسانی که او را می‌شناختند متقاعد شده بودند که با توجه به سابقه باشگاه با بازیکنان جوان، او فوق‌العاده خواهد بود- اما مبلغ پرداختی برای او هم شگفت‌انگیز بود.”

تنها حسرت شاید این باشد که پس از رسیدن بلینگام قرنطینه کووید 19 آغاز شد. اما علی‌رغم محدودیت‌های سخت‌گیرانه در مورد تماشاگران، بازی‌های ابتدایی او در ورزشگاه خالی با صدای ضبط شده تماشاگران برگزار شد.

او بازیکنی درستی که در جای درست و به شیوه‌ای درست بازی می‌کرد.

اوئرسفلد می‌گوید:”اون ذهنیت دورتموند رو درک کرده بود. اینجا یه شهر صنعتیه و بیرمنگام همینطور. اما داخل زمین مثل مونیخ قضیه متفاوته. در سطح ملی دورتموند یک تیم ضعیف به نظر میاد و اون اینو فهمیده بود.”

وقتی ظرفیت وشتفالن‌اشتادون پر می‌شود، مورد توجه‌ترین بخش آن دیوار زرد (Die Gelbe Wand) است. دیوار زرد موتور ورزشگاه است و بلینگام با این جایگاه 25000 نفری فوراً ارتباط خوبی را برقرار کرد.

“اون با جایگاه سودتریبون (جایگاه جنوبی) خیلی خوب برخورد کرد و فهمید که اونها چطوری پشت سر تیم هستند. و شیوه‌ای که اون بازی می‌کرد، با روحیه بالا و تکل‌هایش، این همون چیزی بود که دورتموند بعضی اوقات داخل زمین بهش نیاز داشت.”

شاید اینجا جایی است که آرمان های آلمانی و انگلیسی به هم نزدیک می شوند: قدردانی از صمیم قلب.

بلینگام که در ابتدا با نقش دفاعی‌اش در ترکیب دورتموند جای گرفت، خیلی زود به یکی از عناصر اصلی حمایت این تیم تبدیل شد.

بلینگام به سرعت پیشرفت کرد. او زودتر از موعد مقرر وارد خط میانی تیم شد و همانطور که اورسفلد می گوید، از قبل هم او با تیم به خوبی هماهنگ شده بود. در میان کمک‌های مثبت او، نتیجه این بود که گاه و بی‌گاه وحشی‌گری تاکتیکی و شور و شعف بیش از حد رخ می‌داد.

دورتموند از مشکلات مربی‌گری هم رنج می‌برد. لوسین فاور در هنگام ورود بلینگام سکان تیم را به عهده داشت و شش ماه بعد اخراج شد. ادین ترزیچ به صورت موقت هدایت تیم را به عهده گرفت تا مارکو روزه در ابتدای فصل 22-2021 مسئولیت تیم را به عهده بگیرد. اما روزه هم پس از یک سال تیم را ترک کرد. و ترزیچ دوباره به نیمکت دورتموند رسید، اما این‌بار به صورت دائمی.

در پایان این رفت و برگشت‌های فنی، بلینگام به عنوان یک هافبک با یک تعریف بهتر مطرح شد. در هنگام حمله به جلو می‌رفت و می‌توانست با حضور در فضاهای خالی موقعیت برای خود بسازد. این همان تغییر آشنایی است که در جام جهانی قطر برای انگلیس رخ داد. دکلان رایس، هافبک وستهام، درباره‌ی رابطه‌اش با بلینگام می‌گوید:”برای هر دیداری که تا به حال کنار او بازی کرده‌ام،  به او گفته‌ام:”این جا صحنه‌ی توئه، برو و نمایش خوبی داشته باش. من پشت سرتم. فکر نکن نمی‌تونی بری جلو و تو محوطه حضور نداشته باشی. احساس آزادی کن و من هواتو دارم.”

انگلیس در مرحله یک چهارم نهایی در یک رقابت نزدیک توسط فرانسه حذف شد. با این وجود این زمان کافی را به بلینگام داد تا به عنوان یک ستاره خودش را مطرح کند. او گل اول انگلیس در جام جهانی را با یک ضربه سر دیدنی به ایران زد. او به ساخت دو گل از سه گل انگلیس مقابل سنگال کمک کرد. و در مقابل فرانسه او باز هم یکی از ستاره‌های زمین بود که تماشاگران تشویقش کردند.

ضربه سر جود بلینگام اولین گل انگلیس در دیدار مقابل ایران را رقم زد.

بعد از جام جهانی امره جان برای او نقش دکلان رایس را بازی می‌کرد. ایجاد امنیت در خط میانی دورتموند نکته اساسی نزدیک شدن دورتموند به قهرمانی بوندسلیگا در فصل 23-2022 بود. این همچنین باعث شد که بلینگام به عنوان بازیکن برتر سال انتخاب شود. در حالی که او ابتدا قلب‌های تماشاگران را با تکل‌هایش به دست آورد اما عملکرد دفاعی‌اش روی به کاهش گذاشت و جای آن را نه فقط گل‌ها و پاس گل‌هایش گرفت، بلکه با تاثیرگذاری قابل توجهش در مجموعه‌ای از حرکات هجومی تاثیرگذار ظاهر شد.

او می‌توانست با هردوپا پاس‌های عمقی و دقیقی را بدهد. ضربات ظریف و تک ضرب او، بلینگام را به یک بازیکن تماشایی بدل کرده بود. از نظر فیزیکی هم او برای پستش عالی بود. قد بلند او باعث شده بود که در نبردهای هوایی شرکت کند و پاهای بلند او هم به بازی سرعت و شتاب می‌داد و می‌توانست مدافعان را پشت سر بگذارد.

وقتی که این توانایی‌ها به درستی به کار گرفته شوند، نتیجه فوق‌العاده می‌شود. به عنوان مثال گل او در اکتبر 2021، وقتی که مقابل آرمنیا بیله‌فلد در میان انبوهی از مدافعان با ظرافت حرکت می‌کرد، با یک ضربه چیپ آرام توپ را وارد دروازه کرد. یا در مقابل اشتوتگارت، تقریبا یک سال بعدش، او با یک ضربه ساده توانست توپ را به گوشه‌ی دروازه بچسباند و با دست‌های باز شده و سینه‌ی فراخ خوشحالی کند.

اغلب اوقات در شادی گل او غرور وجود دارد. این شادی گل‌ها نشان‌دهنده‌ی این هستند که بلینگام همان جنس کمیاب فوتبال است. بله درست است، او بسیار فروتن و سختکوش است، اما عین حال می‌داند که چقدر خوب است. داستان او در مادرید احتمالا مناسب او باشد. او این فرصت را دارد تا نشان دهد که باشگاه به درستی برای او این مقدار پول را هزینه کرده است.

به طور طبیعی، هرچه تاثیر فوتبالی او بیشتر باشد، قیمت او هم افزایش پیدا می‌کند. رشد شخصیت بازی او فورا اتفاق افتاد، به این معنا که او به سرعت از همبازی شدن با هم تیمی‌های (بزرگتر) خود و ارتقای استانداردهای خودش نترسید.

در سال 2022 و در جریان شکست مقابل رنجرز، میکروفون کنار زمین عصبانیت او از پاس اشتباه هم‌تیمی‌‌اش نیکو شوتلز را ضبط کرد:”تو نمی‌تونی یه پاس درست بدی، تو یه آشغالی، هر سری همین غلط رو می‌کنی!”

این بسیار سختگیرانه و خشن بود. دورتموند به طور خیلی بدی در آن بازی ظاهر شد، و خیلی از هواداران احساس می‌کردند که بازیکنان نیاز به مسئولیت پذیری جدی دارند.

در یک موقعیت دیگر پس از باخت 3-2 آن‌ها به بایرن در دسامبر 2021، او در مصاحبه‌ی پس از بازی عملکرد داور، فلیکس زوایر، را زیر سوال بود. “شما برای این بازی بزرگ در آلمان این داور را می‌گذارید، چه انتظاری میشه داشت؟”

به طور اجتناب ناپذیر فدراسیون فوتبال آلمان بلینگام را مورد پرسش و جریمه قرار داد. اما زوایر در یکی از رسوایی‌های داوری سال 2005 نقش داشت و شش ماه از داوری محروم شده بود. این که بعد از آن موضوع هنوز او در سطح یک بوندسلیگا و مهمترین بازی آن قضاوت می‌کند سوال بی‌پاسخی است که ذهن طرفداران و رسانه‌ها را درگیر کرده است.

البته این گفته‌های بلینگام را توجیه نمی‌کند. اما در یک قسمت دیگر مثل درگیری با شولتز، خبرهای دیگری منشر شده که در رختکن هم با اکسل ویتسل، بازیکن بزرگ‌تر تیم، هم بحثی صورت گرفت. این جنبه‌ی رقابتی از شخصیت او را بیان می‌کند که حتما در مادرید به کمک او خواهد آمد.

به هرحال، هیچ بازیکن نازک نارنجی‌ای در برنابئو دوام نمی‌آورد؟

هیچ کس در دورتموند هرگز این جنبه از شخصیت او را نادیده نگرفته است. در اکتبر 2022، وقتی که متس هوملس و مارکو رویس شرایط بازی را نداشتند، سرمربی بازوبند کاپیتانی را در بازی مقابل کلن به بازوی این بازیکن 19 ساله بست. این اتفاق او را تبدیل به جوانترین کاپیتان تاریخ بوندسلیگا کرد.

آن جنبه‌های شخصیتی به خوبی به دورتموند کمک کرد. اوئرسفلد در این باره توصیف می‌کند که:” جام جهانی او را تغییر داد. وقتی که پا در بزرگترین صحنه‌ی مسابقات گذاشت، به یک ستاره تبدیل شد. با داشتن این ستاره در تیم‌های دیگری که مقابل دورتموند قرار می‌گرفتند ترس ایجاد شد، آن‌ها می‌دانستند که باید بلینگام را هم شکست دهند. او با این فشارها کنار آمد و به بقیه هم آرامش خاطر می‌داد.”

این نکته‌ی دقیقی است. این هدف اصلی بودن باعث هماهنگی بیشتر با ویژگی‌های دیگر در تیم شد، و به دیگر بازیکنان اجازه داد تا پیشرفت کنند. امره جان در ارائه‌ی این نقش فوق‌العاده امسال عالی بود. یولیان برانت یک فصل فوق‌العاده را پشت سر گذاشت و سباستین هالر هم همینطور. مالن و ماریوس ولف هر دو پیشرفت چشمگیری داشتند.

***

مارکت استریت در استاوربریج چندان چشمگیر نیست. یک خیابان باریک سنگفرش شده. در آنجا یک سالن ناخن‌کاری، یک شعبه سوپرمارکت ویتروز و ورودی یک مرکز خرید قرار دارد. در آن سوی یک کلیسای آجری با درختان مقابل در ورودی و پنجره‌ای بزرگ وجود دارد. اینجا هم مانند بقیه انگلیس است.

اما در آن سوی جاده، روی یک دیوار خالی، جود بلینگام به مردمی که عبور می‌کنند، زل زده است. او یک لباس سفید انگلیس را پوشیده که در پس زمینه آن رنگ زرد و سیاه دورتموند و صحنه‌هایی از دوران حرفه‌ای او دیده می‌شود.

تصویری بلینگام روی دیواری در شهر بیرمنگام

این در همه جا اتفاق نمی‌افتد. هرچیزی که در آینده رخ بدهد، او احتمالاً در اینجا، بیشتر از هرجای دیگر، مورد توجه واقع شود. همانطور که از مربیان دوران کودکی تا بچه‌های هاگلی پرایمری، چشم‌های‌شان خیره به این معروفترین پسربچه‌ است که در جام جهانی برای انگلیس گل‌زنی می‌کند.

به احتمال زیاد شخصیت آدم درون این تصویر تغییر نخواهد کرد.

فقط جود، جود اهل استاوربریج.

اما کسانی که تماشا می‌کنند، تغییر خواهند کرد. ابتدا بیرمنگام، سپس آلمان و انگلیس و اکنون همه در بین مخاطبان هستند. آن‌ها هر تکل و لمس توپ و هر حرف او را دنبال خواهند کرد، و و اگر فرصت پیدا کردند، هر نقل قول را به شیوه خودشان تفسیر می‌کنند. در زمان اشتباه لبخند زدن باعث مشکل می‌شود. و باختن در لحظه‌ی اشتباه قطعا مشکل در پی دارد.

بله، این یک داستان محلی بود. و همیشه هم همین خواهد ماند. اما جود بلینگام اکنون یکی از معروفترین فوتبالیست‌های دنیا شده است.

عنوان اصلی مقاله: Jude Bellingham is different – A portrait of Real Madrid’s new superstar نویسنده: Sebastian Stafford-Bloor نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: 14 ژوئن 2023
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 دیدگاه ارسال شده است