چگونه سبک مربیگری متفاوت گراهام پاتر میتواند چلسی را به موفقیت برساند
هفتیک- این روایتی درباره گراهام پاتر است اما اول باید به داستان بروا نوری (Brwa Nouri) بپردازیم.
نوری بازیکنی کُرد است که خانوادهاش وقتی او بچه بود از ترس شکنجههای رژیم بعث از عراق متواری شدند. آنها در نهایت از سوئد سر درآوردند اما والدین او از هم جدا شدند. زندگی سخت بود اما او استعداد خوبی در فوتبال داشت و در سن 13 سالگی به باشگاه AIK، بزرگترین باشگاه سوئد، پیوست.
او به ستاره آکادمی این باشگاه تبدیل شد، قهرمان رقابتهای جوانان و جام زیر 17 سالههای سوئد شد اما پس از آن بود که شیطان بر او غلبه کرد. معاشرت با دوستان ناباب باعث شد که او وارد گروههای خلافکار، درگیریها و سبک زندگی خاصی با حضور در مهمانیهای مختلف شود که منجر به اعتیاد به الکل و مواد مخدر شد.
نوری از کوکایین، حشیش و قرص استفاده میکرد و مستقیما پس از مهمانی و خوشگذرانی در تمام طول شب به تمرین میرفت. توانایی او در زمین به حدی بود که توانست برای مدتی به همین روند ادامه دهد اما وقتی در پرونده مربوط به مواد مخدر دادگاهی و توسط دادستانی استکهلم به دلیل خرید این مواد جریمه شد، همه چیز از هم پاشید. باشگاه AIK و همچنین باشگاه بعدیاش او را اخراج کردند.
نوری در 22 سالگی متوجه شد که آخرین شانس برای انتقال به باشگاهی دیگر در دوران فوتبالش را دارد. او نیاز داشت از استکلهم دور شود و به باشگاهی با مدیریت کُردها پیوست که در شهر کوچکی در فاصله سه ساعت از شمال استکهلم بود. او آنجا در دسته ششم سوئد مشغول بازی شد، سعی کرد زندگیاش را بازسازی کند و دوباره با عشقش به فوتبال ارتباط برقرار کند. دالکرد، تیم او، توانست به چند لیگ بالاتر صعود کند. اما او در تولد 27 سالگیاش همچنان بروا نوری، پدیده و معتاد سابق و بازیکن لیگ دسته سوم سوئد، بود. نوری درباره بازگشت به لیگ دسته اول سوئدگفت:” برگشتن به این لیگ به اندازه طی کردن فاصله آفریقای جنوبی تا سوئد دور است.”
سپس تماسی با او گرفته شد تا برود و با مردی انگلیسی در ایستگاه راه آهن استکهلم دیدار کند. او مردی قد بلند و خوش برخورد بود و میخواست به داستان نوری گوش کند- و سپس او را به تیمی که هدایتش را برعهده داشت و در دسته بالاتر بود، ببرد. او پاتر، سرمربی اوسترشوندز، بود و نوری چهار سال بعد ستاره این تیم در دیدار مرحله یک شانزدهم نهایی لیگ اروپا برابر آرسنال بود. او همچنین به عنوان کاپیتان این تیم توانست قهرمان جام حذفی سوئد شود و پیروزیهای معروفی برابر هرتابرلین و گالاتاسرای را تجربه کند.
او همچنان تاریکیهای زیادی را میدید اما دیگر تحت کنترل آنها نبود و یکی از عوامل این اتفاق، جوی بود که مربی انگلیسی بلند قامت در این باشگاه ایجاد کرده بود. نوری نه تنها به عنوان یک هافبک، بلکه به عنوان یک فرد رشد کرد و نقشی در پروژههای فرهنگی معروفی داشت که پاتر و تیمش اجرا میکردند و یکی از آنها برگزاری نمایش رپ و خواندن آهنگ دریاچه قو بود. نوری با چند بازیکنی که تفکراتی شبیه خودش داشتند، یک گروه کتابخوانی را تاسیس کرد.
نوری در سال 2018 گفت:” پاتر نه فقط یک مربی فوتبال، بلکه شاید بهترین مردی است که من در زندگیام دیدهام. او هوش هیجانی بسیار بالایی در نحوه برخورد با مردم دارد و باعث میشود که شما احساس پذیرفته شدن داشته باشید و پیشرفت کنید.” و زندگی او به شکل جذابی پیش رفت؛ نوری در 35 سالگی سالهای پایانی دوران فوتبالش را در بالی یونایتد در دسته اول اندونری سپری میکند.
وقتی من ماه گذشته با پاتر به عنوان سرمربی برایتون مصاحبه کردم، او در پاسخ به این سوال که از بین تمام بازیکنانی که تحت هدایتش بودهاند به پیشرفت چه کسی بیشتر از همه افتخار میکند، بلافاصله گفت:” بروا نوری. او بازیکنی با استعدادی باورنکردنی بود که مسیرش را گم کرد و نتوانست از آنچه در اختیار داشت، بیشترین استفاده را کند. او فردی کمی پیچیده و باهوش بود- اما در عین حال انسان بسیار خوبی بود.
زمانهایی بود که دوست داشتم او را از ورزشگاه بیرون کنم- و مطمئنم او هم همین را درباره من میگوید- اما همیشه پیوند و درکی قوی بین ما وجود داشت و تمایل زیادی برای کمک به یکدیگر داشتیم. تماشای بازی او در بالی در حال حاضر و این که میدانم او شرایط خوبی دارد و پول خوبی میگیرد… دیدن رشد او به عنوان یک انسان بسیار فوقالعاده است.
اغلب از من پرسیده میشود که بهترین بخش این کار چیست- بهترین بخش زمانی است که شما میتواند به بهتر شدن کسی کمک و در زندگی آنها تفاوتی ایجاد کنید.”
این مربیای است که چلسی به خدمت گرفته است، سرمربیای که معیارش برای معرفی خودش نه فقط جامهایی که به دست آورده، بلکه به بروا نوریهایی است که پرورش داده است، مربیای که میخواهد برنده شود (و این کار را انجام داده و اوسترشوند و برایتون را به بالاترین جایگاهشان در جدول ردهبندی لیگ سوئد و انگلیس رسانده است) اما به طور کلی در پی افرادی است که بتواند روی آنها تاثیر بگذارد. انتصاب او به این خاطر جذاب است که نشانگر تغییری فرهنگی است: باشگاهی که به شکلی سنتی یکی از سختگیرترینها از بین باشگاههای بزرگ انگلیسی است به دنبال تجسم سبک مربیگری لطیف، پر شور و “جدید” است.
این دقیقا همان تغییری است که تاد بولی، بهداد اقبالی و ژوزه فلیسیانو- مالکان اصلی چلسی- میخواهند. آنها مالکیت شرکتهای سرمایهگذاری بسیاری را برعهده دارند که ارزش اموال خارجیشان بیش از 70 میلیارد پوند است اما افرادی بسیار عادی و خودمانی هستند. بولی با رنج روور مشکی، شلوار جین و تیشرت بدون هیچ نیروی محافظی به استمفوردبریج یا زمین تمرین چلسی میرود و معاشرت با کارمندان عادی را دوست دارد. فلیسیانو در تور آمریکایی چلسی در تابستان مسیری را قدم زنان طی کرد تا به خبرنگارانی که از انگلیس آمده بودند برسد و بگوید:”سلام دوستان، حالتان چطور است؟ من یکی از مالکان هستم.”
این رفتاری کاملا متفاوت با سبک رازآلود و در سایه قرار داشتن رومن آبراموویچ و روسایی است که وظیفه مدیریت این باشگاه برای او را برعهده داشتند و این مالکان جدید سرمربیای میخواستند که جسارت پذیرش و مهارت فردی بیشتری داشته باشد. آنها به این نتیجه رسیدند که توماس توخل با وجود تمام دستاوردها و نوآوریهای تاکتیکیاش، چنین فردی نیست. آنها پاتر را گزینه کاملتری میبینند. بولی در اولین اظهارنظر درباره او گفت که پاتر آی کیوی بالایی دارد اما از ای کیو هم برخودار است- ای کیو هوش هیجانی است که پاتر در این زمینه به معنای واقعی کلمه استاد است.
توخل رابطه نزدیکی با مارینا گرانوفسکایا (که مدیریت چلسی را در زمان آبراموویچ را برعهده داشت) و خصوصا با پتر چک (مشاور فنی و عملکردی سابق این باشگاه) داشت و گفته میشود که علاقهای به سبک متفاوت بولی و همکارانش و خصوصا تمایل آنها برای بحث و مشارکت در تصمیمهای فوتبالی نداشت.
داستانی درباره حضور بولی در اتوبوس تیم پس از شکست 0-4 برابر آرسنال در تور پیش فصل- برای تسلی و اطمینان دادن به بازیکنان- و پوزخند توخل به این سخنرانی پس از ترک اتوبوس توسط او روایت شده است. پاتر دیدگاه جامعتری دارد و مشکلی با این که دیگران هم اظهارنظر کنند، ندارد. بزرگترین برداشت من از مصاحبهام با او این بود که به ندرت سرمربیای دیدم که خودخواهی و غرور کمتری داشته باشد.
اولین روز کامل حضور او در چلسی روز جمعه بود که پاتر 47 ساله خودش را به کارمندان معرفی کرد، توضیح کوتاهی داد و درباره بازنشستگیاش به عنوان بازیکنی معمولی تا هدایت تیمهای دانشگاهی تا قمار روی آواره کردن خانوادهاش برای پیوستن به اوسترشوندز در سال 2011 (که در آن زمان در دسته چهارم سوئد بود) تا بازسازی سوانسیسیتی و عملکرد قابل توجهاش با برایتون صحبت کرد. او گفت که سختکوشی تنها چیزی است که میشناسد و همان ویژگیای است که همه در چلسی از او خواهند دید.
اتفاق جالب تصمیم او برای حفظ آنتونی بری بود- مربی درخشانی که دستیاری کلیدی برای فرانک لمپارد و توخل بود. بسیاری از سرمربیهای جدید دوست دارند اعضای کادر فنی قبلی را به طور کامل کنار بگذارند و قتی به باشگاهی جدید میآیند با افراد خودشان کار کنند اما پاتر به بری به عنوان یک دارایی ارزشمند نگاه میکند و با روبرتو مارتینز، سرمربی بلژیک، صحبت کرده است تا تصویر کاملی از تواناییهای او داشته باشد (بری مربی تیم اول بلژیک هم به حساب میآید).
سوال اینجاست که اگر پاتر و سبک آهسته و پیوسته او برای رسیدن به موفقیت به زمانی طولانیتر از آنچه باشگاههای بزرگ معمولا انتظار دارند نیاز داشته باشند، آیا گروه بولی همچنان به این تغییر فرهنگ پایبند میمانند؟ بخشی از دلیل آنها برای اخراج توخل این بود که وقتی این مربی آلمانی 100 بازی روی نیمکت چلسی حضور داشت، آمارهایش بررسی و مشخص شد که افت فاحشی در نتایج و تفاضل گل در مقایسه 50 بازی دوم و 50 بازی اول او وجود دارد.
این موضوعاتی نسبی است اما این مالکان آمریکایی این نکته را به وضوح نشان دادند که برنامهای برای بررسی مربیان با نتایج، کاری که آبراموویچ انجام میداد، دارند. گفته شده است که قرار گرفتن در جمع چهار تیم صدر جدول بسیار عالی خواهد بود اما پاتر در کوتاهمدت با چنین دستاوردی ارزیابی نخواهد شد.
او قراردادی پنج ساله دارد و این خلاصهای از دیدگاه آنها برای آنچه چلسی باید در چهار سال آینده به آن برسد است: باشگاهی که بیشتر از هر چیز به دنبال پرورش و رشد استعدادها (بازیکنان با هر سنی) و ارائه عملکرد خوب است، برنامهای شبیه به آنچه لسآنجلس داجرز (باشگاهی که تحت هدایت مشترک بولی است) اجرا کرده است. در داجرز و پس از انتصاب و اخراجهای متعدد اولیه، دیو رابرتز از سال 2016 تا به حال سرمربی این تیم بیسبال بوده است و آنها تحت هدایت او سه بار به لیگ جهانی راه پیدا کردهاند.
پاتر یک سال پیش پیشنهاد تاتنهام را رد کرد و اگر در برایتون میماند، ممکن بود کارهای بزرگ دیگری- کسی چه میداند، شاید هدایت تیم ملی انگلیس پس از جام جهانی- ممکن بود به او پیشنهاد شود. باور او برای این که چلسی انتقال درستی است، تحت تاثیر این حس است که این فرصتی نایاب است. او دوست دارد نه تنها بازیکنان را هدایت کند، بلکه ساختار باشگاهها را شکل دهد و با حضور مالکان جدید، مدیر اجرایی جدید (تام گلیک)، دپارتمان جذب بازیکن جدید و تیمی بازسازی شده، شرایط برای انجام این کار فراهم است. اولویت بعدی بولی یافتن یک مدیر ورزشی در کلاس جهانی است و پاتر میتواند درباره بازیکنانی که قرار است جذب شوند اظهارنظر کند.
البته که فوقستارهها متفاوت هستند. آیا پاتر میتواند روی آنها تاثیر بگذارد؟ برداشت دیگر من از مصاحبه ما این است که او متعصب و کوته فکر نیست. او در اوسترشوندز پروژههای فرهنگی داشت و در برایتون جلساتی را با بازیکنان برگزار میکرد تا درباره نقاط ضعف و هراسهای آنها صحبت کند اما او گفته که از این موضوع که اقدامی که در یک چارچوب جواب میدهد، لزوما در چارجوب دیگری جواب نمیدهد، آگاه است و یک سرمربی باید محیط را به درستی بسنجد و واقعگرا باشد. او گفت:”این مربوط به برقراری ارتباط صریح است: چه چیزی ما را در کنار هم قرار داده است؟ ما چه انتظاری از یکدیگر داریم؟
هرچه بیشتر در نردبان حرفهای بالا بروید، افراد زیادتری هستند که اهمیت کمتری به تیم میدهند و نفرات برایشان اهمیت بیشتری دارند. چنین چیزی باید برچیده شود و باید به آنها بگوییم که این گروه قرار است به من کمک کند که به عنوان یک فرد به اهدافم برسم.”