آیا برابری جنسیتی باعث پیشرفت فوتبال زنان میشود؟
هفتیک- جام ملتهای اروپای زنان 2022 این هفته در انگلیس آغاز میشود. این بزرگترین یوروی زنان از نظر پوشش رسانهای و تماشاگر تلویزیونی است- هرچند هنوز به سختی میتوان آن را رویدادی تمام اروپایی دانست (توضیح مترجم: شب گذشته دیدار افتتاحیه این رقابتها بین انگلیس و اتریش برگزار شد و در ورزشگاه پر از تماشاگر الدترافورد، سهشیرها 1-0 به پیروزی رسیدند).
تصمیم یوفا برای حذف روسیه پس از حمله نظامی این کشور به اوکراین باعث شد که پرتغال (که روسیه آنها را در پلیآف شکست داده بوده بود) به این مسابقات راه پیدا کند. این یعنی پراکندگی کشورهای شرکتکننده منحصرا از کشورهای غرب و شمال اروپا است.
شانزده کشور شامل پنج کشور حوزه اسکاندیناوی (ایسلند، نروژ، فنلاند، سوئد و دانمارک)، دو کشور از بریتانیا شامل (انگلیس و ایرلند شمالی) و سپس به ترتیب جغرافیایی پرتغال، اسپانیا، فرانسه، بلژیک، هلند، آلمان، اتریش، سوییس و ایتالیا. به عبارتی دیگر، هیچ کشوری که در شرق اتریش قرار گرفته باشد در این مسابقات حاضر نیست.
این کاملا قابل انتظار است. چهارده کشور از جمع این 16 کشور، در جام ملتهای اروپای قبلی حاضر بودند؛ فنلاند و ایرلند شمالی جانشین روسیه و اسکاتلند شدند. تنها کشور دیگری که پیش از در یورو حاضر بود اما این بار غایب است، اوکراین است که در سال 2009 موفق به کسب سهمیه حضور در این رقابتها شد. در مجموع 10 کشور در حداقل یکی از 12 جام ملتهایی که از سال 1984 تا به حال برگزار شده به نیمه نهایی رسیدهاند و همه این 10 کشور در این تورنمنت حاضر هستند.
در واقع، پراکندگی این کشورهای صعود کرده به خوبی با این تصویر مضحک از “تمامی نقشه دادههای اروپا” که برای چند کشور غریبه شامل ایرلند، اسکاتلند، ولز، یونان، کرواسی و بعضی از کشورهای کوچکتر اروپایی ترسیم شده، تطابق دارد. (حتی پرتغال که آخرین تیم صعود کنده است به رنگ دیگری در این تصویر به نمایش درآمده است.)
بنابراین، همه این بحثها برای چیست؟ از یک سو، میتوانید این مورد را خیلی ساده کنید- “بحث اقتصاد است، احمق”. کشورهای غرب و شمال اروپا ثروتمندتر هستند.
اما به فوتبال مردان نگاه کنید: یونان و چکسلواکی (در آن زمان) قهرمان جام ملتهای اروپا شدهاند. بلغارستان و رومانی در دهه 1990 جز تیمهای قدرتمند بودند. کرواسی به فینال جام جهانی قبلی رسید و ترکیه در سال 2002 سوم شد. فوتبال مردان اروپا هرگز تا این حد بین پولدار و فقیر و غرب و شرق شکاف ایجاد نکرده است.
ارزیابی دقیق این که چه کشورهایی در جام ملتهای اروپای زنان درخشیدهاند ارزشش را دارد. بنابراین اینجا سیستم امتیازدهی سادهای که 19 کشوری که در یوروها حضور داشتهاند را ردهبندی کرده داریم.
کسب سهمیه حضور در این رقابتها یک امتیاز دارد. سپس امتیازات بیشتر به این شکل اهدا میشوند: هشت امتیاز برای قهرمانی، چهار امتیاز برای نایب قهرمانی و دو امتیاز برای صعود به نیمه نهایی. (بیثباتی کمی در این تورنمنت وجود دارد که به صورت مداوم از چهار تیم به هشت، به 12 و به 16 تیم گسترش پیدا کرد اما سیستم امتیازدهی در طول تورنمنتها ثابت بوده است.) در نهایت به این ردهبندی در بین 19 تیمی میرسید که تا به حال مجوز حضور در یوروی زنان را به دست آوردهاند…
آلمان به لطف روند باورنکردنی هشت قهرمانی از 9 قهرمانی بین سالهای 1989 تا 2013 سلطه کاملی در این زمینه دارد. نروژ و سوئد نزدیکترین رقبای آنها هستند و پس از آنها هم ایتالیا و دانمارک قرار دارند.
آلمان و ایتالیا نامهایی هستند که با توجه به چشم انداز فوتبال مردان انتظار شنیدن آنها را دارید- اگر تعداد جامهای جهانی مردان و جام ملتهای اروپای مردان را ترکیب کنید، آلمان هفت و ایتالیا شش قهرمانی دارند. هیچ کشور دیگری بیشتر از چهار قهرمانی ندارد.
و بنابراین داستان واقعی- از نظر این که چه کشوری به صورت خاص در فوتبال زنان میدرخشد- مربوط به عملکرد بسیار درخشان کشورهای حوزه اسکاندیناوی است.
این موضوع با توجه به جمعیت نه چندان زیاد آنها بسیار قابل توجه است. در واقع، مجموع جمعیت پنج کشور حوزه اسکاندیناوی- ایسلند، نروژ، سوئد، فنلاند و دانمارک- 28.5 میلیون نفر است که تقریبا یک سوم جمعیت 83 میلیون نفری آلمان است. و بنابراین بررسی جدول امتیازی بالا بر اساس اندازه جمعیت هم ارزشش را دارد…
این نتایج خیرهکننده است. آلمان به رده ششم سقوط میکند و هر پنج کشور حوزه اسکاندیناوی بالاتر از آنها قرار میگیرند. ایسلند هرگز به مرحله حذفی نرسیده اما چهار بار حضور در یورو رکوردی قابل توجه برای کشوری با جمعیت 400 هزار نفری است. نروژ هم دیگر کشور برجسته این منطقه است که با جمعیت 5.3 میلیون نفری دو بار قهرمان شده و چهار بار به فینال رسیده است.
بنابراین، دلیل اصلی چیست؟ فهرستی از کشورهای ردهبندی شده توسط تولید ناخالص داخلی سرانه را بررسی کنید و به ارتباطی میرسید، هرچند ایرلند و لوکزامبورگ (کشوری کوچک اما با جمعیتی بیشتر از ایسلند) در این معیار در صدر کشورهای اروپایی قرار دارند اما هیچکدام در این تورنمنت حضور ندارند. شانزده تیم صعود کننده در این جدول حضور برجستهای دارند و پرتغال به عنوان “بازنده خوش شانس” با این معیار در قعر جدول است.
کشورهای حوزه اسکاندیناوی همچنین از نظر دادههای توسعه عملکرد خوبی دارند- در شاخص توسعه انسانی سازمان ملل از سال 2020، نروژ اول، ایسلند چهارم، سوئد هفتم، دانمارک دهم و فنلاند یازدهم است. سازمان ملل این شاخص را به عنوان معیاری خلاصه از دستاورد میانگین در ابعاد کلیدی توسعه انسانی توصیف میکند: زندگی طولانی و سلامت، با سواد بودن و داشتن استاندارد مناسبی از زندگی.
این تورنمنت شاید به خاطر اتفاقی که این هفته در کپنهاگ افتاد و چندین نفر در یک مرکز خرید کوچک به ضرب گلوله کشته شدند، از اهمیت بیشتری برای دانمارک برخوردار باشد. تیم مردان یک سال پیش تحت تاثیر حمله قلبی کریستین اریکسن در جریان دیدار برابر فنلاند در یورو 2020 قرار گرفت.
تمامی 16 کشور شرکت کننده (وقتی ایرلند شمالی و انگلیس را جزئی از بریتانیا به حساب بیاورید) در جمع 38 تیم برتر جهان در زمینه شاخص توسعه سلامت سازمان ملل هستند و بار دیگر پرتغال در پایینترین رده قرار دارد.
اما جالبترین الگو در زمینه برابری جنسیتی دیده میشود. بر اساس گزارش اجلاس اقتصاد جهانی در سال 2020 که برابری را در چهار دسته اندازهگیری میکند- “مشارکت و موقعیت اقتصادی”، “دستاورد تحصیلی”، “سلامت و بقا” و “توانمندسازی سیاسی”- چهار کشور از پنج کشور جهان با نزدیکترین سطح برابری جنسیتی ایسلند، نروژ، فنلاند و سوئد هستند. دانمارک به شکل عجیبی در جایگاه بیست و نهم است و نیوزیلند در کنار چهار کشور دیگر حوزه اسکاندیناوی جز پنج کشور برتر هستند.
اینجا جدول امتیازات میانگین بالا را در کنار ردهبندی جهانی کشور در زمینه تولید ناخالص داخلی سرانه، رتبه آنها در شاخص توسعه انسانی سازمان ملل و جایگاه آنها در گزارش فاصله جنسیتی جهانی از اجلاس اقتصاد جهانی میبینیم.
این نتایج برای روسیه و اوکراین که هیچکدام در این تورنمنت حضور ندارند، خوب نیست. اسکاتلند تنها تیم دیگری در این جدول است که در یورو 2022 حضور ندارد.
در مجموع، 15 کشور از 16 کشور حاضر در این تورتمنت جز 38 کشور برتر بر اساس گزارش فاصله جنسیتی جهانی هستند. تنها مورد استثنا ایتالیاست که پایینتر از قزاقستان و اوگاندا در جایگاه هفتاد و ششم قرار دارد. این نکته جالبی است- همانطور که نتایج ترکیبی ذکر شده در بالا از جام ملتهای اروپا نشان داد- چون ایتالیا کشوری است که از نظر عملکرد در یوروهای زنان در طول این سالها روند نزولی داشته و محو شده است.
اگر بخواهیم این شاخص را به چهار زیر شاخه برابری (اقتصادی، تحصیلات، سلامتی و سیاسی) تقسیم کنیم هم نتایج جالبی به دست میآوریم. در حالی که کشورهای حوزه اسکاندیناوی در زمینه اقتصادی، تحصیلی و عوامل سلامت عملکرد خوبی دارند و کشورهایی مانند ایسلند، فنلاند و نروژ خصوصا در زمینه “توانمندسازی سیاسی” سه جایگاه اول را به خود اختصاص دادهاند اما نیازی به این ردهبندیها برای مشاهده این الگو نیست چون ایسلند، فنلاند، سوئد و دانمارک همگی در حال حاضر از حضور نخست وزیر زن بهره میبرند و این موضوع تا ماه اکتبر درباره نروژ هم صدق میکند.
و واضح است که توانمندسازی سیاسی در طول این سالها دست در دست سرمایهگذاری روی فوتبال زنان پیش رفته است. مقالهای آمادمیک در سال 2018 در نشریه بینالمللی تاریخ ورزش به چاپ رسید که به “ورزشی سازی” مرزهای جنسیتی در فوتبال زنان سوئد بین 1996 تا 1999 میپرداخت و به طور خاص روی پیشتازی تیم زنان اوکسابکس آی اف تمرکز داشت. خلاصه آن واضح است.
” اوکسابکس در بستر ملی اصلاحات سیاسی پیشرو برای برابری جنسیتی و یک جنش قوی زنان با اعضایی که ورزش را به عنوان یکی از ابزارهای رهایی بدن زن میدانستند، رشد کرد.” آنها جنبشی را آغاز کردند که به سوئد اجازه داد در طول این سالها عملکردی بسیار بهتر از حد انتظار در فوتبال زنان ارائه کند- و حالا سوئد به عنوان مدعی اصلی قهرمانی یورو 2022 از نگاه بسیاری از مردم، این تورنمنت را آغاز میکند.
در همین حال، نروژ به شکل قابل توجهی در کتاب سال 2009 سیمون کوپر و استفان شیمانسکی به نام “ساکرنومیکس” مورد بررسی قرار گرفته است. هرچند شاید این آمارها در فاصله یک دهه بعد دیگر قابل استناد نباشند اما در این کتاب آمده:” زنان نروژی فوتبال را به اندازه مردان با اشتیاق بازی میکنند- حدودا یک زن از هر 23 زن نروژی فوتبالیست است که بیشترین درصد در بین هر کشوری روی زمین است. در واقع زنان فوتبالیست ثبت شده نروژی بیشتر از انگلیس است، این در حالی است که جمعیت آنها 10 درصد کمتر است.” نروژ بازیکنان افسانهای مثل هگه ریس، سولوای گولبرانسن و آدا هگربرگ را به صورت شانسی پرورش نداده، آنها نتیجه تاکید فزاینده روی سرمایه اجتماعی فوتبال است.
اما همه این موارد جزییات تاریخی نیست. دیگران میتوانند درسهایی را از کشورهای حوزه اسکاندیناوری در دوران مدرن در هر دو زمینه نمادگرایی و پرداخت دستمزد یاد بگیرند. دسته اول فوتبال زنان فنلاند در سال 2020 اعلام کرد که در تلاش برای اجرای برابری کامل در فوتبال این کشور، نامش را از لیگ زنان به لیگ ملی تغییر میدهد.
تیم زنان دانمارک در سال 2017 بر سر بحث پرداخت دستمزد و شرایط استخدامیشان با فدراسیون فوتبال دانمارک، اعتصاب کرد که باعث شد تیم مردان این کشور 60 هزار پوند از توافق خودشان با فدراسیون فوتبال این کشور را به آنها پیشنهاد کنند، “تا زمانی که فدراسیون فوتبال دانمارک حقوق اولیه یکسانی را که در توافق با مردان در نظر گرفته، برای زنان هم در نظر بگیرد”. در نهایت توافق صورت گرفت.
نروژ هم در سال 2017 به اولین کشوری تبدیل شد که توافق پرداخت دستمزد برابر را به امضا رساند، روندی که از آن زمان تا به حال در سایر کشورها هم انجام شده است. رییس فدراسیون فوتبال نروژ یکی از بازیکنان برجسته سابق تیم ملی زنان به نام لیسه کلاونس است. تدبیر او در متقاعد کردن هگربرگ برای پایان دادن به دوریاش از تیم ملی بسیار موثر واقع شد و او همچنین یکی از بزرگترین منتقدان فیفاست و خصوصا مخالفت بسیاری با برگزاری جام جهانی مردان در قطر در اواخر سال جاری میلادی دارد.
او در هفتاد و دومین کنگره فیفا در دوحه در اوایل سال جاری میلادی گفت:” حقوق بشر، برابری، دموکراسی- منافع اصلی فوتبال- همیشه در ترکیب اصلی قرار ندارند. این حقوق اولیه با فشار نیمکتنشین شدهاند و این کار تا حد زیادی توسط عوامل خارجی انجام شده است.”
کلاونس معتقد است فوتبال باید به پیشروی برابری کمک کند. اما برعکس این موضوع هم صادق است- برابری هم باعث پیشروی فوتبال زنان است.