درباره مارینا گرانوفسکایا؛ دست راست آبراموویچ که دوست دارد در سایه باشد
هفتیک-” من صادقانه تحت تاثیر قرار گرفتهام. او فوقالعاده بود. به شکلی باورنکردنی گرم، موقر، باهوش و صادق بود. اما او آدمکشی ساکت است. شما نشستید، او کاری میکند حس کنید که برنده میشوید و دوست داشتنی هستید اما در واقع او بدون آن که متوجه شوید در حال کشیدن خون شما است.”
این توضیحات یکی از مدیران پیشروی لیگ برتر درباره نحوه همکاری با زنی است که مدیریت امور روزانه چلسی را برعهده دارد.
نام او مارینا گرانوفسکایا است و اگر نامی نیست که فورا آن را بشناسید، دقیقا به این خاطر است که او اینطور انتخاب کرده است.
گرانوفسکایا هرگز به دنبال شهرت نبوده است. مدت زمان حضور او در لندن چنان به سالهای دور برمیگردد که گفته میشد هیچ ردی از نژاد روسی او وجود ندارد؛ هرچند نمیتوان با اطمینان در این باره صحبت کرد چون او در تمام دوران حضورش در استمفوردبریج هرگز حتی یک مصاحبه هم انجام نداده است. گرانوفسکایا توسط رومن آبراموویچ به این باشگاه آورده شد. آنها متحدان مورد اعتماد هم هستند و او هم مانند مالک چلسی با قانون سکوت کار میکند.
تمام چیزی که میتوان با قطعیت از آن صحبت کرد این است که گرانوفسکایا شهرتی ترسناک در صنعت فوتبال برای خودش دست و پا کرده و اگر همانطور که بسیاری حدس میزنند او هم پس از آبراموویچ از چلسی جدا شود، این باشگاه نمیتواند به این زودی جای خالی او را پر کند.
گرانوفسکایا تقریبا یک دهه است مدیریت چلسی را در سکوت و به دور از توجه برعهده دارد و در دسامبر گذشته در مراسم پسر طلایی از سوی روزنامه ایتالیایی توتو اسپورت مورد تقدیر قرار گرفت. او به عنوان بهترین مدیر باشگاه در فوتبال اروپا انتخاب شد و این جایزه را با خودش به دفترش در طبقات بالایی زمین تمرین چلسی برد.
او همچنین از چنان محبوبیتی در نزد توماس توخل برخوردار است که اخیرا وقتی این مربی کادرش را به مناسبت اولین سالگرد حضورش روی نیمکت چلسی دعوت کرد، از او هم خواست که به جمع آنها ملحق شود.
یک مشکل: دیوید ردفیرن، جادوگری که بیش از 20 سال مهارتش را در ردههای مدیریتی استمفوردبریج به کار گرفته، هم به جشنی که در رستوران گراپلی در نزدیکی کوبهام، زمین تمرین چلسی، برگزار شد، دعوت شد و تصویری از خودش در کنار توخل و گرانوفسکایا در اینستاگرامش منتشر کرد. چلسی از این موضوع باخبر شد و- اجی مجی لاترجی- این تصویر به شکل رازآلودی پاک شد.
خیلی زود میفهمید که گرانوفسکایا ترجیح میدهد دور از چشم عموم فعالیت کند. روایتهایی درباره وسواس او درباره تصاویری که چلسی منتشر میکند، وجود دارد. او دوست ندارد فیلمی از او حتی توسط کانال تلویزیونی چلسی گرفته شود و هر خبرنگاری که بخواهد روایت او را نقل کند، متوجه حساسیت شدید باشگاه درباره نحوه به تصویر کشیدن شدن او میشود.
هیچ کدام از این موارد اهمیت زیادی برای هواداران چلسی نداشت تا این که مسائل اخیر درباره آبراموویچ و روابط او با ولادمیر پوتین مطرح شد- روابطی که او همیشه با قاطعیت رد میکرد- و همین مسائل تحریمهایی را از سوی دولت بریتانیا به همراه داشت که باعث شد او دیگر در استمفوردبریج حضور نداشته باشد.
هرچند، حالا به سادگی میتوان فهمید که آیا بحث مالکیت چلسی- که در حال حاضر چهار پیشنهاد برای انتقال آن روی میز هست- منجر به این خواهد شد که گرانوفسکایا روابط خودش را با توجه به میزان نزدیک بودنش به آبراموویچ قطع کند یا خیر.
آیا این هفتههای پایانی حضور او در استمفوردبریج است؟ آیا فوتبال انگلیس در آستانه خداحافظی کردن با مدیری روسی- کانادایی است که زمانی از سوی نشریه تایمز به عنوان “قدرتمندترین زن در فوتبال” معرفی شد؟
یکی از مدیران لیگ برتری میگوید:” شایعاتی در این صنعت هست که مارینا ممکن است بماند اما من چنین نظری ندارم. مطمئن نیستم که چطور بتواند این کار را انجام دهد. اگر شما همین حالا چلسی را بخرید، فکر نمیکنم بتوانید با جایگاهی که او دارد آن را اداره کنید. اما شاید او خودش هم نخواهد بماند. احتمالا او هم پس از انجام کار فروش خواهان ترک این باشگاه است تا جدایی درستی داشته باشد.”
***
جان اسمیت، مدیر برنامهای که در طول این سالها همیشه با چلسی کار کرده، با توجه به تجربه دست اول خودش میداند که حلقه افراد نزدیک به آبراموویچ تا چه حد میتوانند حساس شوند اگر کسی چیزی درباره او بگوید که به مذاق آنها خوش نیاید- از روی عمد یا سهوی.
وقتی چلسی تصمیم به اخراج کلودیو رانیری در سال 2004 گرفت، اسمیت مدیر برنامه این مربی ایتالیایی بود.
پس از دو روز بحث درباره مبلغ غرامت، دو طرف همچنان فاصله زیادی از هم داشتند- حدود 250 هزار پوند- که اسمیت با یوجین تننباوم، مدیر چلسی، تماس گرفت و روی یک اشتباه به شوخی مدعی شد که این تنها قیمت “چند تانک بنزین برای کشتی تفریحی رومن” است.
تننباوم عضو حلقه افراد نزدیک به آبراموویچ است و قبلا مدیریت امور مالی را در سیبنِفت برعهده داشته است؛ شرکت نفتی که باعث شد آبراموویچ یکی از ثروتمندترین مردان دنیا شود. تننباوم هم اخیرا در اخبار حضور داشت، زمانی که رویترز گزارش داد که آبراموویچ یکی از شرکتهایی که بیشترین سهام را در آن داشته در تاریخ 24 فوریه، روزی که روسیه به اوکراین حمله کرد، منتقل کرده است.
اسمیت در کتابش به نام “معامله: درون دنیای یک مدیر برنامه بزرگ” درباره آن روز در سال 2004 مینویسد:” او (تننباوم) دیوانه شد. این باعث عصبانیت شدید او شد، نمیدانم چرا. شاید چون واقعیت بود. این فقط اظهارنظری از روی شوخ طبعی بود اما من مجبور شدم آن را پس بگیرم.”
در واقع اظهارنظر اسمیت چنان تاثیر بدی گذاشت که او و رانیری تصمیم گرفتند که بهتر است این مربی ایتالیایی شخصا با تننباوم صحبت کند. رانیری در آخر به این نتیجه رسید که بهتر است این بحث را تمام کند. او هرگز آن 250 هزار پوند اضافه را دریافت نکرد و اسمیت در سالهای بعدی همیشه این سوال را از خودش مطرح میکرد که آیا هربار مربیای از چلسی اخراج میشود، “فرمول پرداخت غرامت جدایی مشابهی” به کار گرفته میشود یا خیر.
این بیشتر نشانی از ارتباط قوی موجود بین آبراموویچ و افرادی است که به آنها اعتماد دارد؛ خصوصا کسانی که نشان دادهاند هرگز ناامیدش نخواهند کرد.
گرانوفسکایا 25 سال است که در این حلقه حضور دارد. ارتباط او با آبراموویچ به زمانی برمیگردد که او از دانشگاه دولتی مسکو فارغ التحصیل و به یکی از دستیاران شخصی در سیبنفت تبدیل شد.
این همچنین اولین پست او در زمانی بود که به همراه آبراموویچ به لندن آمد، وقتی که او شروع به بازسازی چلسی و تغییر چشم انداز فوتبال انگلیس کرد. گرانوفسکایا رستورانها را برای آبراموویچ رزرو میکرد، برنامه روزانه او را میچید و گاهی حتی اگر باید کادوی تولدی برای کسی خریداری میشد، او ترتیب خریدها را میداد.
با این حال، از آن زمان گرانوفسکایا جایگاهی داشت که وقتی آبراموویچ او را وارد روند مدیریتی فوتبال کرد، این موضوع فراموش شد که این زن کاملا در این صنعت تازهکار است.
لئونید اسلاتسکی، سرمربی روبین کازان، سال گذشته به اتلتیک گفت:” مثال بسیار خوبی که میشناسم مارینا گرانوفسکایا است. او جایزه خاصی دریافت کرده اما مارینا سالها قبل چیزی از فوتبال نمیدانست. من مطمئن نیستم که او حتی از این موضوع خبر داشت که چند بازیکن در یک تیم بازی میکنند اما حالا با آقای آبراموویچ همکاری دارد و بهترین مدیر در اروپا است.
این واقعا شایسته تحسین است چون او مدیری بسیار حرفهای است. این بسیار ساده است. اگر شروع به کار با آقای آبراموویچ کنید، به صورت اتوماتیک بهتر از آنچه بودید، میشوید.”
اسلاتسکی، قهرمان سه دوره لیگ برتر روسیه با زسکا مسکو، درباره “انقلاب” آبراموویچ در فوتبال انگلیس صحبت کرده و او را به خاطر تشخیص پتانسیل گرانوفسکایا تحسین میکند.
شاید دیگران مدعی شوند که گرانوفسکایا شایسته تحسین برای داشتن مهارت فردی و توانایی ایجاد ارتباطات کاری است و در بحث مذاکرات، از چنان جایگاه و قدرتی برخوردار است که هیچکس نباید او را دستکم بگیرد.
مدیر برنامههای درجه یک درباره کسی صحبت میکنند که میتواند جذاب اما صریح باشد و هرگز احساساتی نشود، مگر این که او را آزار دهید که در این صورت مثل یک غریبه از کنار شما عبور میکند.
آنها درباره کسی صحبت میکنند که اگر قرار باشد از چلسی خداحافظی کند، پیدا کردن جانشین برای او دشوار است. گرانوفسکایا محبوب است. به گفته اسمیت، او “فردی سرسخت و درخشان” است.
اولیویه لتان، رییس باشگاه لیل، اخیرا برای مطلبی با عنوان “راز مارینا گرانوفسکایا” که در آن به این موضوع اشاره شده که او زمانی رقصنده بوده و به این خاطر به چلسی آمده که آبراموویچ کسی را میخواسته که چشم و گوش او در پشت صحنه باشد، به روزنامه اکیپ گفت:” وقتی شما او را بشناسید، فردی بسیار دلپذیر، شوخطبع و بافرهنگ را پیدا میکنید.”
دیک لاو، مذاکرهکننده نقل و انتقالات سابق آرسنال، به اتلتیک میگوید:” من او را یکی از بهترین- اگر نگویم بهترین- مدیران باشگاههای فوتبال سراسر دنیا میدانم. بیشترین تحسینی که میتوانم از او داشته باشم این است که اگر مارینا حرفی بزند، میتوانید به آن اعتماد کنید. اعتماد کلمهای نیست که زیاد در فوتبال استفاده کنم اما این کلمه با مارینا سازگار است. شما میتوانستید به حرف او اعتماد کنید.”
لاو 12 سال در آرسنال حضور داشت و اولین بار زمانی با گرانوفسکایا روبرو شد که سعی داشت چلسی را برای جذب دمبا با متقاعد کند. لاو همچنین در مذاکرات انتقال اولیویه ژیرو بین دو باشگاه حضور داشت و وقتی چلسی در حال رقابت با لیورپول برای جذب الکس اوکسلید چمبرلین بود هم با گرانوفسکایا ارتباط داشت.
با این حال، در انتقال پتر چک بود که لاو متوجه بارزترین ویژگی مارینا به عنوان نماینده باشگاهش و به عنوان یک فرد که میتوان به حرف او اعتماد کرد، شد.
چک توافقی با چلسی داشت که به او اجازه میداد تا زمانی که این باشگاه مبلغ 10 میلیون پوند دریافت میکرد بتواند استمفوردبریج را ترک کند. با این حال وقتی آرسنال این پشنهاد را ارائه کرد، بسیاری حدس میزدند که چلسی شرطی اضافه کند که او نتواند به رقیب مستقیم و خصوصا باشگاه دیگری از لندن ملحق شود.
در عوض، گرانوفسکایا بر سر حرفش ماند و اجازه داد این انتقال انجام شود. چک، مدیر فنی فعلی چلسی، یازده سال دروازهبان این باشگاه بود. گرانوفسکایا میخواست با او صادق باشد و همین باعث شد که او در تجارت نه چندان سالم فوتبال به شهرت برسد. هر کسی در جایگاه او چنین موضعی اتخاذ نمیکرد.
لاو که حالا در تگزاس زندگی میکند میگوید:” من او را به عنوان فردی توصیف میکنم که مشخصا از جایگاهش صحبت میکند، علاقهای به بلوف زدن ندارد و زمانی با او به توافق برسید، به این توافق احترام میگذارد. هیچ- به قول ما در آمریکا- چرخش کامل و تغییر نظر لحظه آخری در کار نیست.
شما میتوانید به حرف او اعتماد کنید. این حرفهای است. این چیزی است که این صنعت باید از آن الهام بگیرد . حرفهایگری او، سبک حضورش در تجارت، نحوه معرفی باشگاه و شرکتش- این باید الگوی بسیاری از مردم در این صنعت باشد.”
***
رفتارها از زمانی که کارِن بِرَدی خودش را به عنوان “خانم اول فوتبال” معرفی کرد، تغییر پیدا کرد و او خیلی زود متوجه شود که همه در این ورزش برای این که زنی قدرتمند دستور نهایی را صادر کند، آماده نیستند.
بردی، نایب رئیس فعلی وستهام، در سال 1993 در سن 23 سالگی مدیر ارشد بیرمنگام سیتی شد و داستانهای بسیاری از تبعیضهای جنسیتی که او با آنها روبرو شده، وجود دارد. برای مثال، اولین باری که او به همراه تیم سوار اتوبوس شد و یکی از بازیکنان به او گفت که میتواند سینههایش را از زیر پیراهنش ببیند. ” وقتی تو را به کَرو بفروشم هم آنها را خواهی دید؟” جواب دندانشکن و عالی بردی بود (این بازیکن مدت کمی پس از آن از این تیم رفت).
با این حال، گرانوفسکایا هرگز مجبور نشد که جایگاهش را به آن شکلی که بردی اثبات کرد، ثابت کند.
بعضی از افرادی که با چلسی کار میکنند میگویند که موضع آنها در قبال گرانوفسکایا از پرخاشگری کمتری نسبت به رفتاری که با همتایان مرد او داشتهاند، برخورد بوده است. یکی از آنها میگوید:” اگر بروس باک (مدیرعامل چلسی) مذاکرات انتقال بازیکنی را انجام میداد، مدیر برنامه قرارداد پیشنهاد شده را به سود خودش سلاخی میکرد، آنها چنین چیزی به مارینا نمیگویند.”
هرچند در نهایت، حرف آخر این است که گرانوفسکایا مهارت بسیاری در کاری که میکند، دارد. شاید ارتباط او با آبراموویچ به این معنا باشد که شهرت او هم به طور غیرمستقیم تا حدی خدشهدار شود. هرچند تا به حال هرکسی که با اتلتیک تماس بوده، صحبتهای مثبتی درباره او را مطرح کرده است.
یکی از مدیران لیگ برتری میگوید:” او بهتر از هر کسی که من در فوتبال دیدهام با کاری که میکند، آشنا است. مقایسه نحوه عملکرد او با باشگاهی مانند منچستریونایتد مثل مقایسه شب و روز است. وقتی که او را بشناسید، متوجه میشوید که او بسیار مهربان و گرم است.”
روایت معروف در چلسی این است که آبراموویچ در سال 2009 وقتی که به نظر میرسید دیدیه دروگبا در آستانه ترک این باشگاه است، متوجه تواناییهای گرانوفسکایا شد. دروگبا از سوی لوییز فلیپه اسکولاری کنار گذاشته شد و پس از این که گاس هیدینک هدایت این تیم را به صورت موقت برعهده گرفت، این مهاجم به خاطر رفتار پرخاشگرانه پس از شکست در نیمه نهایی لیگ قهرمانان برابر بارسلونا از سوی یوفا محروم شد.
با این حال، گرانوفسکایا شروع به بحث درباره مسائل فوتبالی با آبراموویچ کرده و اعتماد او را بیش از پیش جلب کرد. باور او این بود که باید قرارداد جدیدی با دروگبا امضا شود و اعلام کرد که اگر این تصمیم شکست بخورد، مسئولیت آن را برعهده خواهد گرفت.
دروگبا قرارداد سه ساله جدیدی به امضا رساند، به چلسی در فتح دوگانه لیگ برتر و جام حذفی کمک کرد و ضربه پنالتی سرنوشتساز در فینال لیگ قهرمانان برابر بایرن مونیخ را به گل تبدیل کرد. جایگاه گرانوفسکایا دیگر مثل سابق نبود.
همه قراردادها از زمانی که او حمایت آبراموویچ برای ایفا کردن نقش اصلی در تصمیمات فوتبالی را دریافت کرد، موفقیتآمیز نبود. چلسی گاهی بیش از حد هزینه کرد. اختلاف با آنتونیو کونته وقتی که او سرمربی این تیم بود، وجود داشت. و کمی بعد مشکلاتی با فرانک لمپارد به وجود آمد. چلسی مطمئنا دوست داشت که زمان را به عقب برگردانده و مجموعه رویدادهایی که باعث شد رقابت برای انتقال آلیسون بکر را به لیورپول باخته و کپا آریسابالاگا را با قیمتی بالاتر به خدمت بگیرد، تغییر دهد.
اما چه کسی در جایگاه گرانوفسکایا هیچ اشتباهی در دپارتمان نقل و انتقالات نداشته است؟
متقاعد کردن رئال مادرید برای پرداخت مبلغ اولیه 89 میلیون پوندی برای ادن هازارد، در حالی که تنها 12 ماه از قرارداد او با چلسی باقی مانده بود بدون شک موفقیت قابل توجهی برای او به حساب میآید. انتقال 60 میلیون پوندی اسکار به شانگهای SIPG هم موفقیت دیگری بود. این موضوع درباره فروش داوید لوییز به پاری سن ژرمن با 50 میلیون پوند و جذب دوباره دو سال بعد او با 34 میلیون پوند هم صدق میکند.
هرچند شاید بزرگترین دستاورد گرانوفسکایا این باشد که توانست چلسی را از دوران این که صرفا قیمت بازیکنی را از باشگاه مربوطه بپرسد، دور کرد. چنین موقعیتهایی بارها برای او پیش آمد- الکسیس سانچز، الکس ساندرو، پییر امریک اوبامیانگ، ژول کونده و دیگر بازیکنان- که او حس کرد هزینه مالی بسیار زیاد است و تصمیم به پایان مذاکرات گرفت .
گرانوفسکایا مسئول مذاکره قرارداد طولانیمدت با نایکی بود که ارزش آن 60 میلیون پوند در هر فصل است و تا سال 2032 ادامه دارد. او کارهای مربوط به صدها نقل و انتقال، بازیکنان قرضی و قراردادهای بازیکنان (و سرمربیان) را انجام دهد و هرچند انجام این کارها وقتی مالک این باشگاه مردی متمول است آسانتر به نظر میآید اما شاید ارزش کاری او با این واقعیت معلوم شود که بعضی از هواداران چلسی در توییتر از تصویر او به عنوان نمایه حسابشان استفاده میکنند. او حتی در پس زمینه هم همتراز با موفقیت این باشگاه است.
تصویر نشستن او در زمین با حضور سزار آسپیلیکوئا پس از پایان فینال ماه گذشته جام جهانی باشگاه در ابوظبی که در حال به اشتراک گذاشتن این پیروزی با کاپیتان باشگاه است، تصویر تاثیرگذار دیگری است. گرانوفسکایا جایگاه خاصی در بین بازیکنان چلسی دارد. او همیشه از طریق واتساپ در دسترس تیم بوده است. وقتی دیهگو کاستا اعتصاب کرده و به برزیل برگشت، این گرانوفسکایا که با ارسال پیامهایی او را متقاعد به بازگشت کرد.
و حالا؟
گرانوفسکایا در کنار باک، تننباوم، دیوید برنارد و گای لورانس، مدیر اجرایی، یکی از پنج مدیر چلسی است و هر روز با آبراموویچ صحبت میکند تا او را در جریان روند قرار دهد. یا حداقل تا زمانی که پوتین دستور حمله به اوکراین را صادر کرد و مشخص شد که هواداران چلسی به زودی باید با استفاده از فعل گذشته درباره دوران مالکیت آبراموویچ صحبت کنند این کار را انجام میداد.
آیا شرایط برای همکار او که در سال 2018 در جایگاه پنجم قدرتمندترین زنان در ورزش بینالملل از نگاه نشریه فوربس قرار گرفت هم به همین شکل پیش خواهد رفت؟ شاید گرانوفسکایای 47 ساله به دنبال تغییری در زندگی کاری خودش باشد؟ شاید به دنیال زمان بیشتری برای لذت بردن از نور آفتاب در مایورکا باشد که او و خانوادهاش ظاهرا تعطیلات را در آن سپری میکنند؟
بسیاری از افراد داخل این صنعت فکر میکنند که تلاش برای حفظ گرانوفسکایا در جایگاه فعلیاش از سوی مالکان جدید چلسی منطقی است. اما آیا این کاملا واقعگرایانه است؟ این شرایط پیچیده و شاید حتی بسیار پیچیده است و بسیاری دیگر معتقد هستند که این احتمالا پایان بازی برای او هم هست- آرام و بدون جلب توجه زیاد، درست به همان سبکی که خودش دوست دارد.