آیا فشارها برای اخراج مربیان بیش از اندازه شده است؟
هفتیک- در حالی که اوله گونار سولسشر دست به سینه و با عبوسترین چهره ممکن در کنار خط طولی زمین اولدترافورد ایستاده، افراد کمی در جهان هستند که بخواهند جایشان را با او عوض کنند.
تیم منچستریونایتد او در خانه با پنج گل از لیورپول عقب است، ده نفره شده و در حال پذیرش یکی از تحقیرآمیزترین شکستها در تاریخ لیگ برتر است. اما تنها کاری که او میتواند انجام دهد این است که همانطور بدون حرکت در محوطه فنی بایستد، در حالی که میداند موجی از آزارها و انتقادات بر سر راهش قرار دارد.
شبکههای اجتماعی در همان زمان از پیامها و نظرات آزاردهنده خطاب به این مربی نروژی پر شده و کارشناسان و خبرنگاران این سوال را مطرح میکنند که آیا دوران حضور سولسشر روی نیمکت شیاطین سرخ به پایان رسیده است. خب، البته نه همه آنها.
در ساعات و روزهای پس از آن، هم تیمیهای سابق سولسشر در جایگاه کارشناسی از صحبت درباره اخراج او و مطرح کردن این ایده خودداری کردند- همین موضوع واکنشهای مجازی بیشتری را در پی داشت که این رفتار جانبدارانه را زیر سوال میبرد. فیل نویل که بین سالهای 1996 تا 2005 در یونایتد با سولسشر همبازی بود، یک قدم جلوتر رفته و به کسانی که خواهان اخراج سرمربیان در شرایط بحرانی بودند، حمله کرد.
این سرمربی سابق تیم ملی زنان انگلیس به میامی هرالد گفت:” ما در دورهای زندگی میکنیم که مطرح کردن درخواست اخراج مربیان عادی به نظر میرسد، موضوعی که از نظر من کاملا باورنکردنی است. اگر در هر محیط کار دیگری باشید و وارد مغازهای شوید و بگویید من میخواهم تو اخراج شوی، فکر میکنم که گزارش شما را به پلیس بدهند.”
نویل در همین مصاحبه گفت:” شبکههای اجتماعی مانند چاله فاضلابی پر از پستترین آدمهاست” و هرکس نظرات بعضی از پستهای خاص را داشته باشد، با این جملات نویل مخالفتی ندارد. اما ادعای او مبنی بر این که امنیت کاری سرمربیها نباید قابل بحث باشد، این سوال را پیش میآورد که آیا ما بیش از حد به مربیان سخت میگیریم.
هرچند این ایده که چنین اتفاقی، پدیدهای جدید استT درست به نظر نمیرسد. کانال چهار این هفته مستند “گراهام تیلور: یک شغل غیرممکن” را دوباره پخش کرد که روایتگر دوران ناموفق سرمربی سابق تیم ملی انگلیس در صعود به جام جهانی 1994 بود.
در این مستند بارها به فشار روز افزون بر تیلو در رسانهها و بین هواداران انگلیس اشاره شده است. در یکی از ویدیوها، این سرمربی سه شیرها در حالی از مقابل سکوها عبور میکند که هواداران حاضر در یمبلی فریاد ” تیلور برو” را رو به او سر دادهاند و این مربی پس از قبول شکست وارد تونل میشود. در ویدیویی دیگر نیز وقتی او مشغول انجام مصاحبه تلویزیونی است، یک نفر بیرون از کادر دوربین فریاد میزند:” لطفی به رسانهها بکن و استعفا بده.”
در صحنهای قابل پیشبینی از دیدار برابر سن مارینو، تیلور زمانی که جان بارنز از سوی هواداران انگلیس هو میشد، به یکی از حاضرین در جمعیت رو کرده و به آنها یادآوری میکند که “در حال صحبت درباره فرد دیگری هستند” و به “تاثیر روزنامهها” به دلیل انتشار مقالاتی در گذشته اشاره میکند.
شبکههای اجتماعی در اوایل دهه 1990 میلادی وجود نداشتند، هرچند میشد انتقادات و توهینهایی که خطاب به تیلور صورت میگرفت را تصور کرد. اما این موضوع مانع از تحقیر ملی او نشد، در حالی که رسانهها با شور و حرارت تمام او را مقصر هر اشتباهی جلوه میدادند.
روزنامه سان در اقدامی معروف تیلور را شلغم خطاب کرد و تصویری از او را روی جلد اول چاپ کرد که شبیه به ریشههای این گیاه بود. اتفاقی که این مثال را درخور شرایط فعلی میکند این است که استیو بروس، سرمربی اخیرا اخراج شده نیوکاسل، با اشاره به توهینهایی که در طول دوران حضورش روی نیمکت این تیم به او شده، گفت:” تحمل این که تو را کله کلمی بیعرضه خطاب کنند، دشوار است.”
برای تسکین بروس- هرچند هیچ توجیهی برای این کار وجود ندارد- میتوان گفت که تصاویر فتوشاپ شده صورت او روی کلم که در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد، حداقل مانند تصویر شلغمی تیلور روی جلد اول روزنامهها نرفت. و تصور این که چنین اتفاقی تحت هر شرایطی در این روزها رخ دهد دشوار است؛ هرچند میرر تصویر فابیو کاپلو را در سال 2010 به شکل هیولای فرانکشتاین درآورد، پس از این که این سرمربی وقت تیم ملی انگلیس به رسانهها گفت:” شما یک نفر را خدا و یک نفر را هیولا میکنید، اینطور نیست؟”
انتقادات شدید همچنان در ستونها دیده میشود و خبرنگاران هنوز خواهان توبیخ سرمربیان به خاطر اقدامات اشتباه هستند اما پذیرش به سخره گرفتن افراد به شکلی که تیلور تجربه کرد، بسیار کمتر شده است. بروس در زمان حضورش در نیوکاسل ماهها انتقاد را تحمل کرد، علیرغم این که با توجه به محدودیتهایش در سنت جیمزز پارک کاری قابل احترام را انجام داد. جایگاه او از سوی بعضی از رسانهها در اوایل حضورش روی نیمکت این تیم زیر سوال رفت و این موضوع خیلی زود به خصومت شخصی تبدیل شد.
شاید در اینجا حق با نویل باشد. با طبیعی نشان دادن انتقادات از بروس و مطرح کردن مداوم درخواست اخراج او، شروع کردن آزار، رفتارهای مشمئزکننده و به سخره گرفتن که سرمربی فعلی میامی به آن اشاره کرد، چندان دور از انتظار نبود. بروس به یک شوخی عادی و حرفهاش به یک جوک تبدیل شد.
این که رسانههای اجتماعی در حال حاضر زمینهساز چنین اتفاقاتی هستند، غیرقابل انکار است- و این موضوع فقط درباره فوتبال صدق نمیکند. نظرات آزادانه به اشتراک گذاشته میشوند، موجی از نظرات افراطی به راه میافتد و این یعنی روایتهای خبری، نظرات و نتایج فوتبالی میتوانند به جمعآوری محتوای جدید و ارتباطهای بزرگتر ادامه دهند.
همانطور که نویل اشاره کرد، چنین اتفاقاتی میتواند منجر به تحلیل شبانهروزی صلاحیت یک سرمربی برای انجام کارش به شیوهای مشخصتری شود. اما این موضوعی تازه در فوتبال نیست، هرچند شبکههای اجتماعی طوری هیزم به آتش این جنجالها میریزند که پیش از این بحثهای در کافهها قادر به انجام آن نبودند. احتمال این که حوادث و نتایج فراموش شوند، بسیار کمتر است، انتقادات نیشدارتر هستند و روحیه جمعی یعنی واکنشهای افراطیتری شکل میگیرد.
جامعه و ذات وابسته به پول صنعت فوتبال به این معناست که شکیبایی کمتر شده و اخراجهای بیشتری نسبت به دههها قبل صورت میگیرد اما ارزش سهام بالاتر رفته، پوشش دیدارها بیشتر شده و پاداشهای احتمالی نیز افزایش یافته است. درست یا غلط، این موارد دست در دست هم پیش میآیند.
بنابراین ادعای نویل مبنی بر این که هواداران نباید خواهان اخراج سرمربیها شوند باعث ایجاد جنجال بسیاری در گروههای مجازی فوتبالی شد. این باور در بین آنها وجود دارد که هوادارانی که برای تیمشان پول خرج میکنند، حق اظهارنظر دارند.
هرچند موضوعی که از آن اطمینان داریم این است که هرچقدر هم که نتایج فاجعه بار باشند، فرق بین انتقاد حرفهای و شخصی باید مشخص باشد.