درباره ترامپ اسپانیا؛ خسوس خیل، از ریاست اتلتیکو تا اجرای برنامه در جکوزی!
هفتیک- این صحنه را تصور کنید. بساز بفروشی مولتیتریلیاردر در جکوزی نشسته و همزمان که در حال برگزاری شوی تلویزیونی با مجریگری و محوریت خودش است، دهها زن جوان که میتوانند همسن نوههایش باشند، او را احاطه کردهاند. این صرفا دوری کوتاه مدتی از زندگی سیاسی است که او به تازگی به پایان رساند و در طول آن صحبتهای زن ستیزانه همراه با بیگانههراسی یا اظهارات آزاردهندهای را مطرح کرد که رسانههای کشور انتظارش را داشتند.
نه، او کسی نیست که شما فکر کردید. او دونالد ترامپ نیست. او گرگوریو خسوس خیل ای خیل، شهردار سابق ماربیا و رییس سابق اتلتیکو مادرید، است.
رقابت ریاست جمهوری سال 2016 در آمریکا یکی از عجیبترین انتخاباتها در تاریخ بشر از زمان غلبه ناپلئون داینامیت بر پدرو سانچز در جریان “تابستان گندمی” در فیلمی با همین نام در سال 2004 بود. البته یکی از دلایل درام پانتومیم گونه پر تنش در رقابت برای به دست آوردن صندلی در کاخسفید همین حضور دونالد ترامپ بود؛ فردی بیگانه با دنیای سیاست و مردی که از به زبان آوردن افکارش هراسی نداشت. او در چشمانداز سیاسی آمریکا قطعا کاندیدایی جدید و غیرمعمول بود اما بسیاری از اسپانیاییهای پا به سن گذاشته خاطراتی مشابه از شخصیت سیاسی عجیبی به یاد دارند.
***
گرگوریو خسوس خیل ای خیل- معروف به خسوس خیل- مانند ترامپ از طریق ساخت و ساز ثروتمند شد اما هر دوی این سرمایهگذاران ساختمانی با دلایلی نامتعارف به تیتر یک رسانههای کشورشان تبدیل شدند. مجموعه تازه ساخت سگوویا که به تازگی توسط شرکت خیل ساخته شده بود، در ژوئن 1969 به شکلی تراژیک فروریخت و باعث مرگ 58 نفر و زخمی شدن بیش از 700 نفر مهمانی شد که برای مراسم شام به آنجا دعوت شده بودند. در تحقیقات پس از آن مشخص شد که این ساختمان با تکیه بر کاهش هزینه بیملاحظهای به تکمیل رسیده که شامل بی برنامگی و عدم مشاوره با معمار یا نقشهبردار بود. حتی سیمانها به درستی خشک نشده و خیل که حالا معروف شده بود، به 5 سال زندان محکوم شد- هرچند او در نهایت 18 ماه بعد توسط فرانسیسکو فرانکوی دیکتاتور مورد عفو قرار گرفت.
ترامپ نیز چهار سال بعد در سال 1973 در بروکلین معروفیت ملی ناخواستهای با یکی از چندین تیتر ناخوشایند نیویورک تایمز برای خودش دست و پا کرد. با این که اتهامات او به اندازه همتای ساختمانساز اسپانیاییاش در زمینه مرگ و میر افراد جدی نبود اما تیتر “مالک بزرگ به طرفداری از جنبش ضد سیاه پوستان در شهر متهم شد” سبک ناخوشایند مشابهی در کسب اولین توجهات از سوی عموم مردم به سوی او داشت.
این روزنامه در آن زمان نوشت:” دولت باور دارد که شرکت مدیریت ترامپ حاضر به اجازه دادن یا مذاکره بر سر اجاره نامه منازل به افرادی از نژاد و رنگ پوست خاص نیست… و همچنین گزارش داده شده که این شرکت شرایط و قوانین اجارهای متفاوتی به دلیل نژاد افراد در نظر میگیرد و به سیاهپوستان به دروغ اعلام میکند که آپارتمانی برای اجاره در اختیار ندارد.” این مشاجره در نهایت در سال 1975 با تاکید ترامپ و فرد سی ترامپ، پدرش، بر این که هیچ نقشی در این اتهام نداشتند به پایان رسید اما موج بد رسانهای ایجاد شده توسط این رسوایی ناخوشایند بود؛ حتی با این که در نهایت چیزی به اثبات نرسید.
با این حال زیاد طول نکشید که هر دو نفر شهرت ملیشان را ترمیم کردند- یا بهتر است بگوییم بازسازی کردند چرا که هیچکدام در وهله اول شهرت چندانی نداشتند- و سهامهای هرکدام به اندازه کتونیهای ایر جردن و شلوارهای بگی در اواخر دهه 1980 میلادی در اوج محبوبیت بود.
***
خسوس خیل تنها دو شب پیش از انتخابات ریاست اتلتیکو مادرید در سال 1987 به همراه پائولو فوتره، ستاره پورتو، در باشگاه پایتختنشین حاضر شد و وعده داد که بر اساس توافق با باشگاه پرتغالی در صورت پیروزی در این انتخابات این بازیکن را به خدمت خواهد گرفت. هایجک او در انتخابات لوس روخیبلانکوس موفقیت آمیز بود و خیل توانست انریکه سانچز ده لئون، رقیب اصلیاش، را با 6219 رای در برابر 3465 رای شکست دهد.
این نقطه عطفی در تاریخ اتلتیکو مادرید پیش و پس از آن انتخابات بود؛ باشگاهی که هرگز مانند سابق نشد. خیل روند باشگاه را به طور کلی تغییر داد و این تغییر در بعضی زمینهها خوب و در بسیاری از زمینهها بد بود. موفقیتهای اولیه شامل حضور در جمع 4 تیم صدر جدول در پنج فصل اول ریاست او و فتح کوپا دل ری در سالهای 1991 و 1992 به دست آمد اما رفتارهای غیرمترقبه و عجیب رییس باشگاه رفته رفته موجب شد که این موسسه برجسته به سیرکی تبدیل شود.
سپس خیل در سال 1992 در اقدامی جنجالی نام اتلتیکو را به “سوسیهداد آنونیما دپورتیوا” تغییر داد- معادل انگلیسی آن شرکت ورزشهای محدود عمومی بود. مانند قورباغهای که از قبل در ظرف آب در حال جوشیدن قرار داشته، هواداران در ابتدا متوجه جدیت تغییر ساختار شرکت حقوقی نشدند و وقتی دقیقا مشخص شد که چه اتفاقی رخ داده است، خیلی دیر شده بود.
خیل و انریکه سرزو، شریک کاری او – و رییس فعلی باشگاه- به جرم در اختیار گرفتن غیرقانونی 236056 سهام باشگاه محکوم شدند اما این پرونده زمانی به دادگاه رفت که شامل قانون مرور زمان شده بود و آنها اجازه پیدا کردند که سهمهای خود را حفظ کنند. میگل آنخل خیل مارین، پسر خیل، هنوز- مستقیم و غیرمستقیم- بیش از نیمی از سهام فعلی باشگاه را در اختیار دارد.
کنار آمدن با این سرقت از باشگاه برای هواداران به اندازه کافی سخت بود اما خیل در همان سال آکادمی جوانان را با ادعای تلاش برای کاهش هزینهها بست. به همین دلیل ستاره جوانی به نام رائول به رئال مادرید، باشگاه همسایه، ملحق شد و همه در پایتخت اسپانیا میدانند که زندگی حرفهای او در نهایت به کجا ختم شد.
در آن سوی اقیانوس اطلس، ترامپ در مسیری موازی و مشابه پیش میرفت. دهه 1980 سالهای درخشان این مرد آمریکایی هم بود؛ پیش از آن که خانه پوشالی او در دهه 1990 شروع به ریزش کند.
برج ترامپ یکی از نمادینترین ساختمانهای ساخته شده توسط ترامپ در میان آسمان خراشهای نیویورک بود که در سال 1983 افتتاح شد. نام او در بسیاری از قراردادهای پروژهها در نیمه دوم این دهه دیده میشد و این تاجر نقش پررنگی نیز در توسعه گسترده کازینوی آتلانتیکسیتی داشت. او هم مانند خیل سعی کرد با خرید تیم فوتبال آمریکایی نیوجرسی ژنرال و با کمک به توسعه لیگ فوتبال آمریکا (NFL) در مالکیت باشگاههای ورزشی نیز فعال باشد.
همزمان که خیل در حال به لجن کشاندن نامش در بین هواداران اتلتیکو مادرید بود، چهار کسب و کار ترامپ با ورشکستگی مواجه شد و پروژه او در لیگ فوتبال آمریکا نیز به شکست انجامید. در جریان درگیری لفظی در انتخابات آمریکا که ادعاهای متضاد بسیاری را درباره ورشکستگی مشاغل ترامپ به همراه داشت، پولیتیفکت که برنده جایزه پولیتزر بود مدعی شد که هتل تاجمحل ترامپ در سال 1991 با ورشکستگی روبرو شده و پس از آن نیز قلعه ترامپ، پلازا و کازینوی ترامپ و هتل پلازا همگی در سال 1992 به همین سرنوشت دچار شدند.
حتی با این که هردوی این افراد توانستند در نهایت از این شکست جان سالم به در ببرند اما منصفانه است اگر بگوییم که هیچکدام از آنها در دهه 1990 آغاز خوبی در زمینه سرمایهگذاری نداشتند. اما زندگی سیاسی خیل در آن زمان متمایز شده و در حال اوج گرفتن بود.
***
شاید ترامپ تا سالهای اخیر برای شکوفایی زندگی سیاسیاش انتظار کشید اما چنین انتظاری برای خیل وقتی که برای حضور در پستی سیاسی تلاش کرد در کار نبود- این یکی از معدود تفاوتهایی است که در مسیر مشترک این دو نفر به چشم میآید.
او در سال 1991 حزب سیاسی راستگرای افراطی به نام گروپو ایندپندینته لیبرال را تاسیس کرد- که مخفف آن به شکل مضحکی در زبان اسپانیایی همان خیل میشد- و حزب او در اواخر همان سال با کسب دو سوم آرا و 19 صندلی از 25 صندلی مجلس در انتخابات پیروز شده و او نیز به عنوان شهردار ماربیا انتخاب شد. او شاید فرد احمقی به حساب میآمد اما حداقل این حماقت از جنبه مثبت بود و این واقعیت که با عرف جامعه تفاوت داشت، برای بسیاری از رای دهندگان به مثابه تنفس هوای تازه بود.
اگر ترامپ به سیاستهای کاستا دل سول در دهه 1990 علاقه داشت (و چه کسی میگوید که اینطور نبود؟) پس مطمئنا تحت تاثیر کمپین خیل قرار گرفته بود. این مرد اسپانیایی نه تنها نام خانوادگی خود را روی یک حزب سیاسی گذاشته بود- چیزی که با توجه به علاقه ترامپ به استفاده از نامش روی تمام برندینگها از سهام گرفته تا خط هوایی، از او نیز انتظار میرود- بلکه در انتخاباتی قانونی توانست به قدرت سیاسی نیز دست پیدا کند. حتی شعار آنها نیز مشابه بود چرا که شعار شهردار جدید “قدرتمند کردن دوباره ماربیا” بود چون خیل وعده داده بود که درخشش این شهر ساحلی را با بیرون کردن “دیگران” ناخوانده از آن بار دیگر برگرداند. بیرون کردن مهاجران غیر قانونی و مسلمانها به همراه فاحشهها و بیخانمانها و نظر خیل درباره امنیت بیشتر ماربیا، بخش مهمی از اقداماتی است که ترامپ در نظر دارد.
هنوز مانده تا ببینیم که آیا ترامپ واقعا به وعدههای انتخاباتی خود عمل خواهد کر-و چطور این کار را انجام خواهد داد- اما خیل توانست به قولهایش جامه عمل بپوشاند. درصد جرائم و شاخص فقر با رهبری او و اعمالی چون تبعید بیگانگان، تطمیع افراد بیخانمان برای تغییر شهرها و خشونت احتمالی علیه فاحشهها برای متفرق کردن آنها مانند گروهی از کبوترها تا حدی کاهش یافت.
البته به اجرا درآوردن نظم و قانون با چنین خشونتی هرگز به شیوه خوشایندی انجام نمیشود اما شرایط با اظهارات آزاردهنده خیل، به کار بردن الفاظ زشت در حین عبور از خیابان خطاب به فاحشهها- که اقدامی عجیب بود چون خودش در جوانی حسابدار یک روسپی خانه بود- و دادن عنوان “هرزه” به یکی از رقبای زن سیاسی در دوران حضورش در پست شهرداری بدتر شد.
این رفتار به همراه این واقعیت که او مجسمه نیم تنه فرانکو را در سالن اصلی شهر نصب کرد، باعث ایجاد جنجال بسیار و طرح بیش از 100 شکایت علیه نیروی پلیس ماربیا شد اما- همانطور که ترامپ این موضوع را در آمریکای مدرن درک کرد- بسیاری از جمعیت ماربیا با پیشرفت شرایط محلی به قیمت گرفتن آزادی مدنی “بیگانگان” مشکلی نداشتند.
به همین دلیل خیل سه بار دیگر انتخاب شد و در طول دوران حضورش در این پست در بین هسته اصلی رای دهندگانش محبوب باقی ماند. همزمان او به دلیل اظهارات جالبش درباره اتلتیکو- وعده شلیک به بازیکنان با مسلسل، انتشار فیلمی از مشورت گرفتن او از اسب خود درباره اخراج یا عدم اخراج یک مربی، ارسال لباس زیر زنانه برای داوران به عنوان هدیه پیش از مسابقات، خوشحالی دبل کردن حریف با طی کردن خیایانهای مادرید روی فیل و تحریک مداوم رئال مادرید- و البته شوی تلویزیونی مزخرف اما سرگرم کنندهاش به نام “لاس نوشِس دِ تال ای تال” که از داخل جکوزی که پیش از این به آن اشاره کردیم، اجرا میکرد، به شهرتی در سراسر کشور رسید.
او خیلی زود برای رسیدن به بالاترین مقام کشور خیز برداشت و تاکید کرد که “من میخواهم برای پاکسازی اسپانیا به مقام نخست وزیری دولت این کشور برسم” اما بلندپروازی او خیلی زود در نطفه خفه شد. وکلای ضد فساد در اکتبر 1998 به سالن اصلی شهر ماربیا و دفاتر اتلتیکو مادرید در ویسنته کالدرون یورش بردند تا تحقیقاتی درباره استفاده از پول مالیاتدهندگان در باشگاه فوتبال پایتخت در پرونده معروف “کاسو کامیسِتاس” انجام دهند- پرونده مربوط به پیراهن فوتبال که مشخص شد شهرداری ماربیا در آن مقصر بوده و حامی مالی ساختگی پیراهن اتلتیکو معرفی شده است.
خیل پس از محرومیت 28 ساله از حضور در مشاغل عمومی در آوریل 2002 از سمت شهردار کنار گذاشته شد، هرچند برای مدتی کوتاهی از طریق نمایندگانش کنترل اوضاع را در دست داشت.
این نابودی کامل برای حزب سیاسی او به حساب نمیآمد اما آنها دیگر نتوانستند بدون حضور رهبر مقتدر خود مانند گذشته باشند. این حزب تا زمان اعلام رای دادگاه علیه او بسیار پیشرفت کرده و توانسته بود 12 نامزد را در کاستا دل سول به ریاست شهرداریها برساند. تلگراف در متن یادبودی که برای این مرد منتشر کرد، نوشت:” خیل بعدها سقوطش را به این موفقیت نسبت داد. او باور داشت که سیاستمداران در مادرید ترسیده بودند مبادا او از ثروت و محبوبیتش برای حضور در مناسب بالاتر استفاده کند، مانند کاری که سیلویو برلوسکونی در ایتالیا انجام داد.”
مفهوم این جملات این است که موفقیت سیاسی او منجر به این شد که سایر سیاستمداران و رسانهها، قراردادهای گذشته او را طوری مورد موشکافی قرار دهند که اگر او به تهدیدی تبدیل نشده بود، هرگز چنین کاری را انجام نمیدادند. البته او خودش دلیل اصلی به مشکل تبدیل شدن اقدامات گذشتهاش به حساب میآمد چون این او بود که تمام کارهایی که به آن متهم شد را انجام داده بود. با این حال میتوان این ایده اسکوبی دویی را پذیرفت که اگر دخالت ناگهانی رسانهها نبود، او از این مهلکه جان سالم به در میبرد- ایدهای که ترامپ نیز در انتخابات فعلی روی آن تاکید دارد.
در آخر خسوس خیل دوستداشتنی و منفور با مشکلات قانونی بیشتری در این مقام سرانجام در ماه می 2004 و در سن 71 سالگی درگذشت. او با گستاخی و غروری که به شکلی مسخره قابل ستایش بود درگذشت اما شهرتی که برجاگذاشت بیشتر به دلیل خشونت، نژادپرستی، هوموفوبیا، تبعیض جنسیتی و فساد بود.
***
اسپانیا هرگز فردی شبیه به او ندیده بود و با گذشته 12 سال هنوز هم ندیده است. با این حال افرادی که در حال حاضر در آمریکا زندگی میکنند به ندرت میتوانند تلویزیون را بدون تماشای نسخه خودشان از خسوس خیل روشن کنند.
شباهتهای بین رفتار سیاسی خیل و ترامپ عجیب است اما بعضی افراد آن را ترسناک میدانند. چند شباهت ناچیز بین این دو سرمایهدار ساختمانی پر حرف که به سیاستمداران معروف و پر سر و صدا تبدیل شدند، وجود دارد اما شباهتهای بسیار جدیتری نیز هست که هرکسی با نگاهی به شهرداری ماربیا یا اتلتیکو مادرید متوجه آن خواهد شد.
در زمینه ماربیا و اتلتیکو مادرید، بسیاری از رایدهندگان کورکورانه به خیل رای داده بودند چرا که او در فریب افراد بسیار ماهر بود. او شاید موفقیتهای جزیی در این موسسات داشت اما آنها را با روشهای ابتدایی و بچگانه مدیریت و در شرایطی وخیم رها کرد.
ماربیا افراد فقیر، بیخانمان، فاحشه و مهاجرانش را با تحقیر بیرون کرد اما درهایش را به گروههای جنایتکار سازماندهی شده سایر نقاط اروپا گشود و خیلی زود به محل خوشگذرانی جنایتکاران ثروتمند تبدیل شد. وضعیت شورای شهر از نظر مالی فاجعه بود و دولت اسپانیا تنها چهار سال پس از برکناری خیل، شورای شهر ماربیا را در اقدامی بی سابقه معلق کرد و تیمی از ماموران حسابرسی را برای بهبود فاجعه رخ داده به آنجا فرستاد.
در همین حال اتلتیکو در دوران ریاست خیل تنها سقوطش پس از دوران جنگ را تجربه کرد چرا که او هزینههایی بیش از حد در حوزههای غیر ضروری داشت و در نهایت عدم هزینه در مواقع لزوم به تیم ضربه زد. باشگاه توانست شرایط را بهبود بخشیده و بار دیگر به لالیگا برگردد اما با کوهی از بدهی مواجه بود. لوس روخیبلانکوس در نتیجه این دوران پرآشوب هنوز هم به اداره مالیات اسپانیا بدهکار هستند و 45 میلیون یورو از این مبلغ را پرداخت نکردهاند.
هیچکس نمیداند آمریکای دونالد ترامپ در دراز مدت به چه شکل خواهد بود. اما تمام آمریکاییها امیدوار هستند که اینجا جایی باشد که زندگی موازی خیل و ترامپ به مسیرهای متفاوتی برود. کسانی که به او رای دادند، خوشبین هستند که دوران ریاست جمهوری او منجر به دشواریهایی که ماربیا و اتلتیکو پس از خیل تجربه کردند نشود؛ در همین حال کسانی که علیه او رای دادند مشخصا امیدوار هستند که او اصلا به چنین قدرتی دست پیدا نکند.
با چنین نگاهی میتوان گفت که آمریکا در این زمینه متفق القول است. بعضی آمریکاییها خواهان ترامپ هستند اما هیچ آمریکایی عاقلی نمیخواهد که او خسوس خیل آنها باشد.