60 اسطوره تاریخ لیگ برتر؛ پتر چک (29)

ترکیب قد و قامت و چابکی او نایاب بود. او در کودکی به عنوان دروازه‌بان هاکی روی یخ در چکسلواکی بازی کرده بود و مهارت‌های متفاوتی را در زمین به اجرا می‌گذاشت که در زمینه سرعت حرکات دستان و پاهایش بسیار قابل توجه بود و مشخصا از دوران مهار توپ هاکی روی یخ در او باقی مانده بود.

هفت‌یک- زندگی یا مرگ. پتر چک نمی‌تواند آن لحظه- یا هر چیز دیگری از آن سه روز در اکتبر 2006- را به خاطر بیاورد اما دقیقا همینطور بود. آن حادثه که به خوبی در خاطر تمام هواداران فوتبال انگلیس نقش بسته در دیدار چلسی، مدافع عنوان قهرمانی، برابر ردینگِ تازه صعود کرده رخ داد.

تنها چند ثانیه پس از آغاز بازی بود که پتر چک، دوازه‌بان چلسی، به سمت راست محوطه جریمه رفت تا توپ شروع مجدد مارکوس هانمن، دروازه‌بان ردینگ، را که از بین تمام بازیکنان درون زمین عبور کرده بود، مهار کند. استفان هانت، هافبک ردینگ، در تلاشی برای تصاحب توپ و به چالش کشیدن چک به سمت آن هجوم برد و دروازه‌بان چلسی برای مهار آن به زمین افتاد. اما هانت در تلاش برای رسیدن به توپ و ایجاد موقعیت گل تاخیر داشت و در نهایت زانویش با سر چک برخورد کرد (از اینجا تماشا کنید).

با این که در ابتدا چک توانست خودش به آرامی حرکت کند اما مشخص بود که درد شدیدی دارد و به سرعت به رختکن منتقل شد. آنجا بود که وضعیت او بدتر شد و پس از این که برایان اینگلیش، پزشک چلسی، متوجه وخامت شرایط چک شد، بلافاصله درخواست آمبولانس کرد.

 

نزدیک ورزشگاه ردینگ به بیمارستان باعث شد تا چک به تحت جراحی قرار بگیرد.

 

وقتی او به بیمارستان جان رادکلیف در همان نزدیکی رسید، اسکن‌ها نشان داد که دچار شکستگی شدیدی جمجمه شده است. زانوی هانت وارد جمجمه چک شده و چند تکه استخوان را به سمت مغز فرستاده بود که زندگی این بازیکن را به خطر می‌انداخت. یک حرکت اشتباه کافی بود که این تکه‌ها مغز را از هم دریده یا آسیب جدی به آن رسانده و رگ‌های خونی را از بین ببرند.

چک در ساعت یک نیمه شب به سرعت به اتاق عمل رفت و در آنجا یک جراح با ظرافت موفق به برداشتن تکه‌ها، بازسازی جمجمه و قرار دادن دو تکه آهنی در محل جراحت برای نجات دادن زندگی او شد. اگر ورزشگاه مادسکی در نزدیکی این بیمارستان نبود و پزشکان موفق به واکنش سریع نسبت به این اتفاق نمی‌شدند، ممکن بود که او زنده نماند.

***

وقتی چک در تابستان 2004 و با انتقالی به ارزش 7 میلیون پوند از تیم فرانسوی رن به استمفوردبریج رفت، چلسی به تازگی ژوزه مورینیو را به عنوان سرمربی انتخاب کرده بود؛ مربی‌ای که دو ماه قبل با پورتو به قهرمانی لیگ قهرمانان رسیده بود. چک یکی از هفت خرید اصلی آنها بود که به مورینیو کمک کرد در دو فصل ابتدایی حضورش به قهرمانی لیگ برتر برسد.

 

چک یکی از اولین خریدهای ژوزه مورینیو برای چلسی بود.

 

چک قد بلند، چابک، قوی و شجاع بود و واکنش‌های سریع و جاگیری فوق العاده‌اش به او کمک کرد که خیلی زود به عنوان یکی از بهترین دروازه‌بان‌های لیگ برتر شناخته شود. او در اولین فصل حضورش در انگلیس 24 کلین شیت به ثبت رسانده و تنها 15 گل دریافت کرد که هردوی آنها تا به امروز رکورد لیگ برتر به حساب می‌آیند.

ترکیب قد و قامت و چابکی او نایاب بود. او در کودکی به عنوان دروازه‌بان هاکی روی یخ در چکسلواکی بازی کرده بود و مهارت‌های متفاوتی را در زمین به اجرا می‌گذاشت که در زمینه سرعت حرکات دستان و پاهایش بسیار قابل توجه بود و مشخصا از دوران مهار توپ هاکی روی یخ در او باقی مانده بود.

دروازه‌بان‌های بلند قامت در آن زمان با این که ویژگی رشک برانگیزی داشتند اما گاهی در تلاش برای رسیدن سریع به توپ که از فاصله نزدیکتر به سمت بدن‌شان می‌آمد، به مشکل می‌خوردند. این هرگز مشکلی برای پتر چک 196 سانتیمتری نبود که بعضی از بهترین واکنش‌های جهان را خصوصا در موقعیت‌های تک به تک و از فاصله نزدیک داشت.

بیشتر مهاجمان در شرایط تک به تک با دروازه‌بان فکر می‌کنند که احتمال گلزنی آنها بالاتر است اما چک دست بالا را در این موقعیت‌ها داشت. بسیاری از این موضوع مربوط به جنبه تکنیکی دروازه‌بانی، جایگیری در هر موقعیت و مهارت‌های بازی فوق‌العاده او بود. وقتی مهاجمی پا به توپ با سرعت به سمت دروازه می‌آمد، چک می‌دانست کجا باشد و زاویه درست برابر حریف را محاسبه می‌کرد که دقتش در سطحی عملی قرار داشت. عملکرد او برابر بارسلونا در سال 2005 در لیگ قهرمانان یکی از بهترین مثال‌ها از این مورد است که باعث شد چک در آن روز بسیار خوب باشد.

چک همچنین در زمینه مقابله با سانترهای ارسالی روی محوطه جریمه یکی از بهترین‌ها بود و با شجاعت تقریبا تمام توپ‌ها را مهار می‌کرد. ویژگی‌های فیزیکی و توانایی‌های تکنیکی این زمینه را برای او فراهم کرده بود که رکورد آن زمان لیگ برتر در فصل 05- 2004 با عدم دریافت گل در 1024 دقیقه را به نام خود ثبت کند- رکوردی که توسط ادوین فن در سار در فصل 09- 2008 شکسته شد.

***

چک پس از عمل جراحی برای بازسازی شکستگی جمجمه‌اش به مدت سه روز در کما ماند تا زمان و شرایط لازم برای درمان را به مغزش بدهد. بعضی می‌گفتند که او دیگر هرگز نباید فوتبال بازی کند. دیگران می‌گفتند او باید حداقل خیلی آرام روند بازگشت را آغاز کرده و تا پیش فصل آینده برای آغاز دوباره تمریناتش صبر کند. او در چند روز پس از عمل نمی‌توانست به درستی صحبت کند. و در حالی که غلبه بر جنبه فیزیکی چنین مصدومیت شدیدی به اندازه کافی دشوار بود اما باید به تاثیر روانی آن نیز توجه می‌شد.

تا زمانی که در معرض چنین جراحت شدیدی از ناحیه سر قرار نگیرید، نمی‌توانید اثرات و عواقب روانی آن را درک کنید. من به عنوان یک دروازه‌بان حرفه‌ای بازی کردم و در سال 2012 پس از برخورد با دو بازیکن حریف که باعث شکستگی استخوان فک بالا و گونه‌ام شد، نیمی از سال را از دست دادم.

در روزهای پس از مصدومیت چنان سردردهای بدی داشتم که نمی‌توانست تکان بخورم. گوش دادن به موسیقی، تماشای تلویزیون یا قرار گرفتن در معرض صداها و تصاویر که اتفاقی روزمره بود، بسیار سخت می‌شود. تنها کاری که می‌توانستم برای تسکین درد انجام دهم این بود که خودم را در یک اتاق تاریک و ساکت زندانی کنم. این اتفاق‌ هفته‌ها ادامه داشت.

من نیز مانند چک مشتاق بودم که سریعا به زمین برگردم اما خیلی زود متوجه شدم که سربالایی پیش روی من، سراشیبی به مراتب بیشتری از آنچه فکر می‌کردم دارد. یکی از سخت‌ترین چیزهایی که باید می‌پذیرفتم، غیر قابل پیش‌بینی بودن مصدومیت سرم بود. چند بار پیش آمد که چندین روز هیچ علائم یا واکنشی نداشتم و باور می‌کردم که بدترین اتفاقات را پشت سر گذاشتم اما پس از آن درد فیزیکی و روانی بعد از ساده‌ترین فعالیت‌ها مانند پیاده‌روی با همسر و سگم پدیدار می‌شد. سردردهای شدید ظاهر شده و من به خانه اول برمی‌گشتم و بار دیگر مجبور بودم خودم را در اتاقم محبوس کنم تا به مغزم اجازه استراحت و ریکاوری بدهم.

باور داشتم که غلبه بر پیامدهای فیزیکی این مصدومیت، سخت‌‌ترین کار برای من بود. با این حال بزرگترین مانع من تا زمانی که چند ماه بعد بالاخره به تمرینات برگشتم مشخص نشد. زمین فوتبال همیشه راه فرار من بود. مهم نبود که چه اتفاقی در زندگی شخصی‌ام رخ می‌دهد. وقتی قدم روی چمن می‌گذاشتم، تمام مشکلات در زندگی‌ام به صورت موقت محو می‌شد. من جایی بودم که به آن تعلق داشتم و بیشترین احساس راحتی را به من می‌داد. می‌توانستم با اعتماد به نفس ظاهر شوم و به همه نشان دهم که به دنیا آمدم تا چه کاری انجام دهم. پس از مصدومیتم تمام این مسائل تغییر کرد و دوری طولانی مدتم خیلی زود خودش را نشان داد.

جایی که پناهگاه من بود، ناگهان برایم غریبه شده بود و همه چیز سخت و پر چالش به نظر می‌رسید طوری که انگار هرگز پیش از آن انجامش نداده بودم. به جای این که در حرکاتم روان و آرام باشم، در عوض غیر قابل انعطاف و ناهماهنگ شدم. ذهنم یک چیز به من می‌گفت اما بدنم کار دیگری انجام می‌داد. واکنش‌هایم کند و ماهیچه‎‌هایم سفت شده و باعث شد که پرش‌های ضعیف‌تری داشته باشم و ضربات نابجا به توپ بزنم. شوت‌هایی که عادت به مهارشان داشتم از دستانم خارج می‌شدند و به بازی برمی‌گشتند. حرکت بازی به یک میلیون مایل در ساعت تبدیل شده بود و من همیشه سعی می‌کردم خودم را با آن هماهنگ کنم. در پستی که وابستگی زیادی به بازی‌خوانی و چندین و چند تصمیم‌گیری درست در طول 90 دقیقه دارد، این اتفاقات بسیار ویران‌کننده بود.

بازیابی اعتماد به نفس و شجاعت برای پرتاب خودم در برابر پاهای یک مهاجم و تلاش برای مهار توپ‌های عمقی در محوطه جریمه، دو چالش بسیار بزرگی بود که با آنها روبرو بودم. من به صورت مداوم یک قدم عقب‌تر یا خارج از پستم بودم و در همین حال تصمیم گیری و مدیریت بازی‌ام نیز ضربه خورده بود. زمانی که برای مهار یک توپ حرکت می‌کردم، متوجه می‌شدم که مقصد نهایی آن را اشتباه حدس زدم یا از احتمال برخورد می‌ترسیدم و سپس در لحظه آخر به عقب برمی‌گشتم. این موضوع همیشه منجر به اشتباه نمی‌شد اما بلاتکلیفی من باعث کاهش انسجامی شده بود که همه دروازه‌بان‌ها با خط دفاعی‌شان دارند و تردید را در بین سایر اعضای تیم به وجود آورده بود که در نهایت باعث عدم ثبات در بازی ما می‌شد.

 

مت پیزدروفسکی (نویسنده این مقاله) در یکی از بازی‌های هلسینگبورگ مقابل مالمو در سال 2016.

 

من همچنین باید به پوشیدن کلاه محافظی شبیه به راگبی عادت می‌کرد که به نشان ویژه چک پس از بازگشتش تبدیل شده بود. این باعث می‌شد که در زمین احساس راحتی نداشته باشم و کمی زمان برد تا به آن عادت کنم. گاهی شنیدن صحبت بقیه سخت می‌شد چون بخش زیادی از گوشم را پوشانده بود و حتی گاهی روی سرم حرکت می‌کرد و باعث می‌شد که پس از پرش به اطراف برای مهار توپ دیدم کم شود. شاید حدود یک سال از بازی با آن گذشت تا بالاخره احساس راحتی کردم و شبیه سایر چیزهایی شد که برای حضور در دروازه بر تن داشتم. من باید در ادامه 7 سال از 10 سال حضورم در میدان از آن استفاده می‌کردم.

***

چک به شکل چشمگیری تنها سه ماه پس از مصدومیت مرگبارش، در ژانویه 2007 برابر لیورپول به میادین برگشت و این در حالی بود که تنها چند روز پیش از آن به تمرینات اضافه شده بود. علیرغم بازگشت فوق العاده او، تردید در این باره که آیا می‌تواند بار دیگر در سطح بالا بازی کند کار آسانی بود. بعضی افراد کلاه محافظ او را نشانه‌ای از عدم اعتماد به نفس در بازگشتش می‌دانستند- ایده‌ای که با توجه به جدیت و شدت مصدومیت احمقانه بود. این برخورد باعث شده بود که سطح جمجمه چک در آن محل نازک‌تر شده باشد و این یعنی استفاده از پوشش محافظ برای بازگشت امن او، کاملا حیاتی و ضروری بود. و همانطور که چک بعدها به اسکای اسپورت گفت:” چطور می‌توانم بترسم وقتی چیزی به خاطر نمی‌آورم؟”

 

چک خیلی زودتر از آنچه تصور می‌شد به میادین برگشت.

 

چلسی در اولین بازی در بازگشت چک شکست خورد اما او خیلی زود به کسانی که به او شک داشتند، ثابت کرد که اشتباه می‌کنند و نشان داد که هیچکدام از توانایی‌های دروازه‌بانی را از دست نداده است. او پس از دریافت دو گل در دیدار اولش برابر لیورپول، موفق شد 810 دقیقه دروازه‌اش را در لیگ برتر بسته نگه دارد. این مثالی بی‌نظیر از سرسختی، روحیه و عزم جزم چک در عدم پذیرش شکست در رویارویی با مشکلات بود.

واقعیت بازگشت چک به ترکیب اصلی به شکل عجیبی باورنکردنی بود. به این فکر کنید که چند بار شاهد بودیم که بعضی از بهترین بازیکنان جهان نتوانستند پس از دوری طولانی مدت به دلیل مصدومیت جدی به شرایط آرمانی برگردند و اعتماد به نفس‌شان را به دست آورند- مانوئل نویر و مایکل اوون دو مثال از این دست هستند. بسیاری درک می‌کردند که ممکن بود شرایط برای چک کاملا متفاوت پیش برود اما این اتفاق حتی یک بار هم رخ نداد و زندگی حرفه‌ای او در طول چند فصل مسیری صعودی را طی کرد. او در سال 2007 و 2008 جایزه بهترین دروازه‌بان را در مراسم بهترین‌های فوتبال باشگاهی اروپا دریافت کرد که جایزه‌ای بود که اولین بار در سال 2005 و پیش از مصدومیتش به دست آورده بود.

دو نمایش از تاثیرگذارترین نمایش‌های او در فاصله دو هفته در سال 2012 رخ داد.

در دقایق پایانی فینال جام حذفی آن سال برابر لیورپول و در حالی که چلسی در حال دفاع از پیروزی 1- 2 خود بود، چک یکی از فوق العاده‌ترین و غیرمنتظره‌ترین مهارهای تاریخ طولانی این مسابقات را انجام داد. اندی کارول اطمینان داشت که توپ را وارد دروازه کرده و بازی را به وقت اضافه کشانده اما چک دست راستش را بالا آورد و پشت توپ قرار داد تا ضربه سر قدرتمند از فاصله چهار متری را به زیر تیرک دروازه بزند و به تیمش در کسب این جام کمک کند.

بازی با پا و واکنش‌های او باورنکردنی بود اما نکته مهم تصمیم او در برداشتن نگاهش از توپ و پیش‌بینی نقطه تاثیرگذاری ضربه سر کارول بود. شاید شنیدن این که دروازه‌بان باید نگاهش را حتی برای یک لحظه از توپ برندارد عجیب باشد- همانطور که چک اینجا چنین کاری را انجام داد- اما برای چنین مهاری ضروری بود.

چک با پیش‌بینی محل فرود توپ به خودش اجازه داد که تمام طول پرواز توپ را ببیند و پایش را در تماس مداوم با زمین نگه دارد تا درست در لحظه مناسب واکنش نشان دهد و از دستان سریعش برای انجام این مهار استفاده کند. اگر او نگاهش را به توپ می‌دوخت و تلاش می‌کرد که پس از تاثیرگذاری به این ضربه سر واکنش نشان دهد که آهسته‌تر از قبل می‌شد، بعید بود بتواند دستانش را به موقع به سمت توپ ببرد؛ حتی با واکنش‌های باورنکردنی که داشت. چند بار دیده‌ایم که یک دروازه‌بان به دلیل مشکل در پرتاب به موقع دستش به سمت توپ، شکست خورده است؟ این می‌توانست یکی از آن لحظات باشد.

 

واکنش چک مقابل ضربه سر اندی کارول در فینال جام‌حذفی سال 2012، باعث شد تا آبی‌ها در وقت‌های قانونی به پیروزی برسند و جام قهرمانی را بالای سر ببرند.

 

درخشش او در فینال لیگ قهرمانان در مونیخ نیز مانند همین مهار باورنکردنی به خوبی در خاطرات هواداران چلسی باقی مانده است. ضربات در چارچوب زیادی در جریان بازی زده نشده اما بایرن‌مونیخ کنترل بیشتر بازی را در اختیار داشت. آرین روبن بهترین شانس را در نیمه اول داشت که چک با پای راست آن را به تیر دروازه زد تا نیمه اول بدون گل به پایان برسد.

در نهایت بایرن توانست در دقیقه 83 دروازه را باز کند. تونی کروس پاسی را برای توماس مولر انداخت و ضربه سر او به زمین برخورد کرد و همین باعث شد که از روی چک عبور کرده و به لطف برخورد به تیرک، وارد دروازه شود. این گل باعث شد چلسی به خودش بیاید و در دقیقه 88، دیدیه دروگبا از روی ضربه کرنر خوان ماتا با ضربه سر دروازه نویر را باز کرد تا با یک تساوی دراماتیک، بازی به وقت اضافه کشیده شود.

در نیمه اول وقت اضافه بود که چک مهمترین مهار آن شب را پس از یک درگیری عجیب که منجر به پنالتی دادن دروگبا به بایرن شد، انجام داد. به نظر می‌رسید که قرار است شکست تلخ دیگری مانند شکست برابر منچستریونایتد در فینال لیگ قهرمانان 2008 برای چلسی رقم بخورد اما چک به سمت چپ دروازه‌اش رفت تا یک مهار بی‌نظیر را به نمایش گذاشته و راه پیروزی بایرن با گل روبن را سد کند. پس از پایان بدون گل وقت‌های اضافه، بازی مانند سال 2008 به ضربات پنالتی رفت.

چک پیش از فینال 2012 تمام ضربات پنالتی به ثمر رسیده از سوی بایرن مونیخ از سال 2007 را بررسی کرده بود و توجهش به جزییات جواب داد. چک در تمام ضربات پنالتی به سمت درست شیرجه زد و با این که در سه ضربه اول بایرن موفق نبود اما توانست پنالتی‌های ایویکا اولیچ و باستین شواین اشتایگر را مهار کند. دروگبا آخرین ضربه را وارد دروازه کرد تا چلسی به اولین جام لیگ قهرمانان دست پیدا کند.

داستان‌های موفقیت چک در زندگی‌ حرفه‌ای20 ساله‌اش از اولین بازی به عنوان پسری 17 ساله در لیگ دسته اول چک تا بازنشستگی در 37 سالگی، پس از 4 فصل حضور در آرسنال، بسیار است. او 4 قهرمانی لیگ برتر، 5 قهرمانی جام حذفی، سه قهرمانی جام اتحادیه، یک قهرمانی لیگ قهرمانان، یک قهرمانی لیگ اروپا و رکورد 124 بازی ملی برای جمهوری چک و رکورد 202 کلین شیت در لیگ برتر را در کارنامه دارد. او چهار بار برنده جایزه دستکش طلایی لیگ برتر شد و دو بار در تیم سال حضور پیدا کرد.

این که پتر چک توانست پس از آن مصدومیت عجیب و وحشتناک به چنین موفقیت طولانی‌مدتی دست پیدا کند، باعث می‌شود که او چنین فرد خاصی باشد و نشان می‌دهد که چرا او همیشه به عنوان یکی از بهترین بازیکنانی که در لیگ برتر حضور داشته‌اند، به خاطر آورده خواهد شد.

 

 

عنوان اصلی مقاله: The Premier League 60: No 29, Petr Cech نویسنده: Matt Pyzdrowski نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: 19 آگوست 2020
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 دیدگاه ارسال شده است