60 اسطوره تاریخ لیگ برتر؛ یحیی توره (31)
هفتیک- بیشتر کارنامه های فوتبالی- حتی طولانی ترین ها و بهترین ها- را میتوان به یک معجون چسبناک از گلها، پاسها، تکلها، سیوها، دریبلها و دوندگیها خلاصه کرد. اینها ارزهای پایه حافظه هستند که مدتها پس از اینکه اتصال بافت ها از بین رفته، در ذهن باقی میمانند. یحیی توره را میتوان با بسیاری از این لحظات به یاد آورد ولی او کمی هم متفاوت است. برای سالها که او با لیگ برتر مثل یک اسباب بازی برخورد میکرد، نبوغ او همیشه پس از تعویض ها مشاهده میشد.
ساعت دقیقه 60 را نشان میدهد. توره که در عمق بازی میکند، با ظرافت و قدرت در حال پاسداری از میانه میدان است. او از خط دفاعی محافظت کرده و یک حمله را ترتیب میدهد ولی در نهایت خودش عقب میایستد. تابلوی داور چهارم بالا میرود. یک بازیکن خلاق با خستگی از زمین بیرون میرود، یک هافبک میانی وارد زمین میشود. برای همه این تعویض، یک تعویض دفاعی به نظر میرسد ولی برای توره اینگونه نیست. موجی که پیشتر، از طوفان میانه اقیانوس ایجاد شده، به بادبان برخورد میکند.
در ادامه دقایق بازی، توره یک ویرانگر تمام عیار است. او آزاد و بی عیب و نقص بازی میکند؛ بهترین هافبک فوتبال، حالا بهترین مهاجم فوتبال نیز هست. مقابل او نمیتوان بازی کرد؛ یحیی بدترین کابوس یک مدافع خسته است. یا همانطور که ریو فردیناند اخیرا به زیبایی در برنامه BT Sport گفت:” وقتی او در خط حمله بازی میکرد، ناگهان همه چیز عوض میشد و پیش خودتان میگفتید “وای!”
شاید بهترین مثال در این رابطه به دیدار خارج از خانه مقابل نیوکاسل در ماه می 2012 بازمیگردد. توره که پس از حضور نایجل دی یانگ در زمین، از زنجیرها رها شده بود، دو گل دیرهنگام به ثمر رساند تا سیتی بی حال را به فاصله کمی تا اولین قهرمانی لیگ پس از 44 سال نزدیک کند. دیدار با نیوکاسل تنها یک مثال بود. این تغییر در میانه میدان- میتوان گفت قمار یحیی- به تعداد بی شماری انجام شده و نتیجه تعداد بیشماری بازی را عوض کرده است.
مقدار قابل توجهی از این کار مدیون روبرتو مانچینی و جانشینش، مانوئل پیگرینی بود ولی در نهایت میتوان آن را به نام توره و توانایی متمایز کننده چند وجهی بودنش زد. او بازیکنی بود که میتوانست بازی را به 72 شکل مختلف عوض کند: با یک ضربه نرم ماهرانه یا یک شوت ویران کننده؛ با یک چرخش نرم و زیبا یا برخوردی شدید و سنگین؛ با یک پاس در عمق یا یک ضربه ایستگاهی؛ با یک و دو یا تکل یا….. خوب، خودتان متوجه منظور شدید.
او میتوانست با فیزیک قوی اش برشما غلبه کند، با مهارتهایش بر شما غلبه کند، با سرعتش بر شما غلبه کند، با هوشش برشما غلبه کند، با همه چیزش بر شما غلبه کند. درست در لحظه ای که فکر میکردید میتوانید او را شکست دهید، موقعیت را عوض میکرد و باز هم شما را نابود میکرد.
توره به حدی تواناییهای گوناگونی داشت و به حدی موثر بود که حتی هم تیمیهایش در روزهای ابتدایی دوران حضور 8 ساله اش در اتحاد، باید انتظاراتشان از آنچه او به تیم اضافه میکرد را از نو در ذهنشان میچیدند. توره نام بزرگی بود و یک برنده سریالی؛ او همچنین بازیکن بهتر و کاملتری از تصورات همه بود.
جولین لسکات، مدافع سابق سیتی به اتلتیک گفت:” ما تصور میکردیم که او به تیم ما خواهد آمد و در پست هافبک دفاعی بازی خواهد کرد زیرا این پستی بود که او در بارسلونا هم بازی میکرد. ولی او به تیم ما آمد و در تمام پست ها- واقعا تمام پست ها- بازی میکرد. او واقعا جالب بود. خیلی جالب.”
توانایی توره در بازی کردن در پست های مختلف به طرز عجیبی در شروع کارش در لیگ برتر به ضرر او شد. دوران نه چندان مشهور حضور آزمایشی او در آرسنال، زمانی که 20 ساله بود و برای باشگاه بلژیکی بِوِرن بازی میکرد، به جایی نرسید زیرا آرسن ونگر در نهایت نتوانست تصمیم بگیرد در کجای زمین به او بازی دهد.
ونگر بعدها گفت:” یحیی توره بازیکن درجه یکی بود. ما در همان زمان هم این را میدانستیم. تنها مشکلی که وجود داشت این بود که او را در یک پست ثابت کنیم زیرا میتوانست همه جای زمین بازی کند. او میتواند مدافع میانی باشد، مهاجم دوم تیم باشد و همینطور هافبک. نمیدانستیم کجا به او بازی دهیم.”
هر چند که سه قدم بعدی مسیر توره- متالورگ دونتسک اوکراین، المپیاکوس یونان و یک دوره افتضاح در موناکو- به سختی میتواند به شما ثابت کند او بازیکنی بود که نمیشد از او صرف نظر کرد و استعدادی بود که یک نسل فوتبال با او تعریف میشد. ستاره ساحل عاجی توانست با چنگ و دندان خود را به جمع برترینها بکشاند و دو قهرمانی لالیگا و یک قهرمانی چمپیونزلیگ با بارسلونا کسب کند.
ولی در منچستر بود که او توانست پیوندی ایجاد کند. این موضوع بیشتر به خاطر حال و هوایی بود که باشگاه در آن دوره داشت- باشگاهی هیجانزده و آماده شورش که از تمام خریدهای جدید که برای اهداف سیتی خریداری شده بودند، استقبال میکرد. توره، مثل کارلوس تبس، ونسان کمپانی و داوید سیلوا، به سمبل جاه طلبیهای باشگاه تبدیل شد. حتی حقوق نجومی او به نشان افتخاری برای سیتیزنها تبدیل شد. مثل همان شعار هواداران که میگفتند:” اوه یحیی توره، فکر کنم باید به او بیشتر پول بدهیم.”
طبیعتا اگر توره در زمین انقدر خوب کار نمیکرد، هیچکدام از این صحبتها معنی و مفهومی نداشت. از همان ابتدای کارش، او تسلطی از نوع جمله “بچهها! کار را به من بسپارید” را از خود بروز داد؛ همان تسلطی که خط هافبک مانچینی آن را کم داشت. او غول پیکر بود و اینکه درگیری های او با جک ویلشر یا مارک نوبل، بیننده را یاد ورزشهای خشن میانداخت، حسی مشترک در بین فوتبالیها بود.
ولی خیلی زود مشخص شد که توره، یک انتقامجوی خشن نبود. او یک بالرین در کالبد یک بوکسور بود که این توانایی را داشت که بازیکن مامور مهارش را با یک تغییر جهت یا یک لمس اولیه زیرکانه، گمراه کند. تکنیکش به تنهایی گویای همه چیز بود، همینطور توانایی اش در بازیخوانی. سپس نوبت تغییر سرعت او میرسد که انگار مثل یک پدال دیلی (توضیح مترجم: پدالی که به گیتار متصل میشود و صدا را با اندکی اختلاف زمانی منتشر میکند) کار میکرد و تاثیر سرعت را بالاتر هم میبرد. در طول 5 یا 6 متر اولیه که توره شروع به دویدن میکرد، میشد صدای به حرکت درآمدن چرخ دندهها را شنید ولی وقتی پاهایش سرعت پیدا میکردند، به طرز شگفت انگیزی سریع بود.
لسکات گفت:” تا پیش از دیدار خارج از خانه مقابل ساندرلند (در ماه آگوست سال 2010) ما حتی نمیدانستیم که او بازیکن سریعی است. مدتی بود که در باشگاه ما حضور داشت ولی در تمرینات، عقب میایستاد و به اندازه ای که لازم بود تلاش میکرد. یادم میآید که ساندرلند یک کرنر به دست آورد. او شروع به دویدن کرد و سراغ کیهران ریچاردسون رفت که او هم سریع بود. توره به سمت ریچاردسون دوید و او پشت سر گذاشت. بعد از بازی همه به او گفتیم “ما نمیدانستیم که تو چنین سرعتی داری! از ما قایمش کرده بودی!”.
با اینکه توره در تمرینات چندان با پشتکار نبود ولی در بازیها به شدت تلاش میکرد؛ آن هم وقتی که سیتی بیشترین نیاز را به این تلاش داشت. رقابت آنها برای کسب قهرمانی لیگ برتر در فصل 11-2010 رفته رفته رو به ناکامی میرفت ولی تاثیر او در جام حذفی- او گل پیروزیبخش را در نیمهنهایی مقابل منچستریونایتد زد و سپس تک گل فینال مقابل استوکسیتی- باعث شد سیتی فصل را با موفقیت به پایان برساند. فصل بعدش، او به این تلاشهای با اهمیتش ادامه داد که نقطه اوج تاثیرش، دو گلی بود که در سنتجیمزز پارک در بازی یکیمانده به آخر فصل به ثمر رساند.
با این حال، فصل 14-2013، نقطه عطف دوران توره در سیتی به حساب میآید. زدن 24 گل (در تمامی رقابتها) از خط میانی یکی از وجوه کار درخشان او است ولی حتی میتوان گلی که به عنوان برترین گل فصل انتخاب شد را نیز از کارنامه او حذف کرد و همچنان ویدیوهای بسیاری از عملکرد او وجود دارد که میتواند کل حلقه فیلم را پر کند. ضربات ایستگاهی شگفتانگیز (مقابل نیوکاسل، هالسیتی، ویگان، نوریچ و فولام) شوتهای از راه دور فوقالعاده ( مقابل ویکتوریا پلژن، آرسنال و مقابل ساندرلند در فینال جاماتحادیه) و دو گل انفرادی مقابل کریستالپالاس و استونویلا که شهامت او در زدن این گلها واقعا به طرز مضحکی بالا بود.
او همچنین در دو دیدار خانگی و خارج از خانه مقابل منچستریونیتد گلزنی کرد و آن فصل را با 9 پاس گل و دقت پاس 90 درصد به اتمام رساند. همه این اتفاقات در فصلی رقم خورد که سیتی قهرمان لیگ شد. همان 9 ماه به تنهایی جایگاه او در فهرست ما را تضمین میکند.
اما همیشه احساساتی دوگانه در مورد یحیی توره وجود داشت. وقتی سیتی را ترک کرد، خبری از بدرقهای وایکینگی که چند هفته پیش برای داوید سیلوا برگزار شد، نبود. همچنین باید توجه داشته باشید که نادیده گرفتن سحر و افسون او فقط توسط افراد بیگانه با باشگاه نبود: وقتی ما از هواداران سیتی سوال کردیم که خرید قرنشان را انتخاب کنند، توره تنها 6 درصد آرا را به خود اختصاص داد.
بله، رقابت در آن نظرسنجی نزدیک بود ولی 6 درصد؟ از آن گونه رایگیری هایی بود که باید به کمیسیون انتخابات در موردش هشدار داد. یکی از دلایلی که میتواند این اتفاق را توضیح دهد، تاثیر زمان است. دوران توره در سیتی دو سال پیش به پایان رسید ولی انگار که خیلی وقت پیش این اتفاق افتاده و علت اصلیاش هم کنار رفتن آرام او در فصول آخرش در این تیم است. پاهای او آماده رفتن بود و درگیری که با گواردیولا ایجاد شده بود، نتوانست کمی به مفید بودن و مثمر ثمر بودن رابطه این دو کمک کند. داوید سیلوا، سرخیو آگوئرو و ونسان کمپانی که همگی جوان تر از توره بودند، توانستند در تیم بمانند تا میراثشان را در دوران جدید سیتی پایه گذاری کنند؛ توره مدت کوتاهی پس از دوران اوجش، کنار گذاشته شد. زمان گاهی یک حرامزاده است.
همچنین صحبتهای دیگری جریان داشت- حداقل نه از سوی توره- که ارزیابیها در مورد توانایی او، به صورت ناخوداگاه نژادپرستانه بوده است. به علاوه بررسیهای موشکافانه بسیاری که اساس و پایهاش، مسائل شبه علم در روانشناسی بودند، تلاش داشت او را بر اساس شخصیتش تعریف کند تا دستاوردهایش. مردم به راه رفتن او نگاه میکردند و برچسب تنبل بودن را به او میچسباندند. آنها به حقوقش نگاه میکردند و او را حریص میخواندند.
در حالی که این اتفاقات تنها یک بار رخ نداده بود، پیگرینی در نهایت تصمیم گرفت از او در مقابل اتهاماتی که سزاوارش نبود، دفاع کند. سرمربی وقت سیتی در سال 2016 گفت:” بسیاری از رسانهها او را به خاطر حرکات بدن و نحوه دویدنش مورد انتقاد قرار میدهند. ولی اگر آمار یحیی پس از هر بازی را بررسی کنید، متوجه میشوید که او بیش از هر بازیکنی در زمین میدود.”
اگر بتوان از این حیث با توره ابراز همدردی کرد، ولی نمیتوان در مورد وفاداری توجیه ناپذیر او به دیمیتری سِلوک چنین حسی داشت؛ ایجنت پرحرفی که اگر بخواهیم میراث ستاره ساحل عاجی را بررسی کیم، شاید بار اصلی بر دوش او باشد. این سلوک بود که همواره در تلاش برای پیدا کردن راهی بود که پول بیشتری از سیتی دریافت کند؛ این سلوک بود که دائما با نشریات و رادیوها در تماس و در حال صحبت کردن بود؛ سلوک بود که همواره از زخم زبان زدن به گواردیولا استقبال میکرد؛ سلوک بود که مدت کوتاهی پس از بهترین فصل توره، ناگهان صحبت از جدی نگرفتن تولد یحیی را به میان آورد.
توره در هیچکدام از این موارد دخالتی نداشت. در محافل خصوصی او به این موضوعات میخندید. ولی هیچگاه کنترل شرایط را در دست نگرفت و حتی در روزهای دشوار او در سیتی که باشگاه اعلام کرده بود دیگر جواب تلفن سلوک را نخواهد داد، همکاریاش را با او به اتمام نرساند.
در پایان، اقدامات سلوک تاثیرش را گذاشت. توره که شخصیتی ساکت و خوشرو در بین هم تیمیهایش بود، به عنوان یک آشوبگر شناخته میشد. بدتر آنکه به دستمایه شوخی و خنده تبدیل شد. توره و سلوک سال گذشته همکاری شان را به پایان رساندند. توره در یک مصاحبه با تایمز، تایید کرد که وجههاش دچار آسیب شده، خصوصا در قضیه جشن تولدش که سلوک به خاطر جدی نگرفتنش از سیتی انتقاد کرده بود. سلوک گفته بود:” هیچکدام از افراد باشگاه در روز تولد توره حتی با او دست ندادند. یک کیک برای او تهیه کرده بودند ولی مثلا در روز تولد روبرتو کارلوس، رئیس باشگاه آنژی برایش یک بوگاتی خرید.”
توره گفت:” کیک جشن تولد خیلی به من آسیب زد. وقتی مردم من را در آفریقا یا فرانسه میبینند میپرسند “کیک میخواهی؟”. من خیلی عصبانی بودم. پیش از قضیه کیک، من رفتار سلوک را قبول داشتم زیرا برایش احترام قائلم. نباید ارزشهای او را زیر سوال برد زیرا کمک زیادی به من کرد. ولی کارهای بدی هم انجام داد. زیادهروی کرد.”
با توجه به اینکه وجهه عمومی توره دیگر خراب شده، شاید بیان این صحبتها کمی دیر باشد. ولی در حالی که این اتفاقات، نتیجه نظرسنجی را تشریح میکند – وقتی توره کنار کمپانی، آگوئرو و سیلوا قرار میگیرد، قابل درک است که روابط عمومی نه چندان خوب، در نگاه هواداران سیتی علیه او شد- نباید اجازه دهیم که چنین مسائلی، از ارزش های عملکرد او کم کند.
این تقاضای من از شماست: رسوایی کیک را فراموش کنید، کنار رفتنش از صحنه را فراموش کنید، تور بازنشستگی ناخوشایندش را هم فراموش کنید. سراغ ویدیوهای فصل 14-2013 بروید. به یاد بیاورید که توره در روزهای اوجش چقدر خوب- چقدر پرتلاش، چقدر استاد- بود. تمام آن دفعاتی را به یاد آورید که مانچینی یا پیگرینی، از یک سر دیگر این چاقوی چند کاره سوئیسی استفاده میکردند و تماشا کنید که او چطور حریف را در هم میپیچید.
در پایان، لسکات به خوبی تسلط او بر بازی را توصیف کرد:” اگر او خوب بازی میکرد، بازی را برده بودیم. مهم نبود نتیجه چند چند بود؛ او کاری میکرد از گلهای حریف بالاتر بزنیم. افراد زیادی نیستند که چنین توانایی داشته باشند ولی یحیی داشت.”
بی نظیر و معرکه بود کمتر هافبکیو ب خوبی توره ب یاد دارم
حیف اخرش چندان جالب نبود