60 اسطوره تاریخ لیگ برتر؛ جیمی واردی(41)
هفتیک- اولین و آخرین باری بود که یک بطری استلا آرتویس (برند آبجو بلژیکی) را در یک استودیو تتو مینوشیدم. جیمی واردی میخواست زیر سوزن برود و آبجو به عنوان بیحسکننده برای او استفاده میشد. به عنوان نویسنده در سایه کتاب زندگینامه او، باید بگویم که وقتی پای الکل وسط بود، میشد خیلی راحت او را به کارهای مختلف سوق داد. جوهر موضوع دیگری بود.
چهل و هشت ساعت بعد، ما در حومه شهر منچستر برای مصاحبهای دیگر جهت نوشتن کتابش با یکدیگر ملاقات کردیم. این شب قبل از تساوی 1-1 لسترسیتی مقابل منچستریونایتد در الدترافورد بود که باعث شد تیم آنها فاصلهای قابل توجه در لیگ برتر با رقبا پیدا کند. واردی برای این بازی محروم بود ولی آیین شبهای پیش از بازی را انجام میداد و پیش از اینکه به تخت خوابش برود، یک لیوان شراب مینوشید. پس از ملاقات در طبقه پایین، یک مامور امنیتی ما را اسکورت کرد تا از غوغایی که به پا شده بود فرار کنیم و به اتاق واردی در هتل برسیم. مردم نام او را صدا میزنند، موبایلهایشان را بالا نگه میداشتند و صورتشان را به شیشه فشار میدادند تا بتوانند از نزدیکتر او را نگاه کنند. یا حتی در برخی موارد، یادشان میرفت که در یک مراسم عروسی شرکت کردهاند.
سال 2016 بود و واردی در یک دنیای کاملا جدید قرار گرفته بود. دنیایی یک میلیون مایل دورتر از بازی کردن در تیمهایی که در لیگی حضور ندارند، راندن یک ساب (خودرو سوئدی) قدیمی و زوال در رفته و کار کردن در کارخانهای که در وقت بیکاری، توپها را با ضربات چیپ داخل سطل زباله میانداخت. تصاویر هر کدام از اینها، اگر امروز منتشر شوند، همه گیر خواهند شد. در آن زمان، کارمندان ترولایف (کارخانهای که واردی در آن کار میکرد) بیشتر نگران این بودند که شوتهای واردی به ماشینهایشان برخورد کند.
واردی گهگاه به جنون آمیز بودن اتفاقاتی که برایش رخ داده لبخند میزند؛ به خصوص که این اتفاقات زندگی او را به کلی تغییر داده است. اما بیشتر اوقات او احساس میکند که مثل ماهی درون تنگ زندگی میکند. ” این روزها دیگر نمیتوانم جایی بروم”. این یکی از اولین جملاتی بود که به من گفت.
کمتر کسی فکر میکرد درخشش او ادامه پیدا کند. بسیاری بر این باور بودند که لسترسیتی به محض اینکه جشن قهرمانیشان به پایان برسد، دوباره لسترسیتی گذشته خواهد شد و واردی هم از آن دسته بازیکنانی میشود که یک فصل درخشیدهاند و از اینکه در آن تابستان پیشنهاد آرسنال را رد کرده، پشیمان خواهد شد.
بدبینی نسبت به او از ابتدای حضورش در لیگ برتر وجود داشت که شاید بیشتر علتش این بود که او زمان زیادی- بهترین دوران دهه سوم زندگیاش- را در لیگهای نیمه حرفهای سپری کرد. به گفته مایکل اوون، واردی یک “گلزن ذاتی” نیست و بیشتر تکیه به شانس داشته است.
فصل بعدِ قهرمانی لستر، وقتی واردی یک دوره افت را سپری میکرد، اوون گفت:” او از آن دسته مهاجمان نوک یا تمام کنندههاست که بیشتر “سرش رو به پایین است و شوت میکند”. او بیشتر از قدرتش استفاده میکند. از آن دسته تمامکنندههای جذاب و با کیفیت نیست. حتی یک بار سرش را بالا نمیگیرد. توپها را از دروازهبان رد میکند. برای اینکه چنین تمام کنندهای باشید، به شانس نیاز دارید- گاهی خوش شانس هستید و گاهی هم نه.”
اگر اینطور باشد، واردی در طول پنج فصل گذشته خوشبخت بوده است. و شاید هم برخلاف تصورات پس از شنیدن صحبتهای اوون، پیشرفت کرده باشد. و شاید هم- این مورد از باقی موارد محتملتر است- از برخی جهت بازیاش را بهتر کرده ولی از ابتدا هم مهاجم خیلی بهتری نسبت به تصور برخی بوده است.
در هر صورت، جمله “سرش پایین است و شوت میزند”، کملطفی در حق واردی است. کافی است گشتی میان گلهایی که زده بزنید- کاری که واردی در مصاحبه اخیرش با اتلتیک اعلام کرد نمیتواند انجامش دهد چون فرصت ثبتنام برای شبکه تلویزیونی لسترسیتی را ندارد- و همه جور ضربه نهایی از او میبینید. پای چپ، پای راست، هد و والی.
او مشقها و تمریناتش را روی دروازهبانها پیاده میکند- گوش کردن به صحبتهای او درباره حالت نیمه خمیده داوید دخیا در مواجهه گلر اسپانیایی با مهاجمان فوقالعاده بود- و در بین گلها، ضربات بسیار با کیفیت و سطح بالایی میبینید که از جمله آنها میتوان به ماه دسامبر و شوت فوقالعاده او (با پای چپ) مقابل ادرسون اشاره داشت.
اگر از بحث کیفیت هم عبور کنیم، آمار واردی فوقالعاده بوده است. پس از قهرمانی لستر در لیگ- و کلمه کلیدی در اینجا “پس از” است- او تقریبا یک بازی در میان توانسته گلزنی کند و 74 گل در 148 بازی به ثمر رسانده است. در تکمیل آمار باید گفت که این رکورد، در تیمی حاصل شده که در این مدت 4 مربی عوض کرده و در ردههای دوازدهم، نهم و پنجم کار را به پایان رسانده است.
اگر به عقب برگردیم، واردی اولین بازیاش در لیگ برتر را در آگوست 2014 انجام داد؛ زمانیکه 27 ساله بود و حالا تنها سرخیو آگوئرو و هری کین بیش از او گلزنی کردهاند. همچنین اگر در نظر بگیریم که بین اولین و دومین گل واردی، 21 بازی فاصله وجود داشته، آمار او آمار چندان بدی نیست.
واردی در آن موقع چندان جدی گرفته نمیشد؛ درست مثل دوران کودکیاش که شفیلد ونزدی، تیم محبوبش او را جدی نمیگرفت. شاید برای همین است که نظرات دیگران درباره او، چندان ناراحتش نمیکند- و این موضوع، علاوهبر انتقادات، در مورد تمجیدات هم صادق است. در حقیقت، وقتی از واردی تعریف میکنید متوجه میشوید که او معذب میشود یا وقتی نامش را در بین بازیکنان بزرگ به میان میآورید، بحث را عوض میکند. او این رفتارش را از گذشته حفظ کرده است.
در ماه جولای، او به بیست و نهمین بازیکنی تبدیل شد که به باشگاه گلزنهای صدتایی لیگ برتر پیوست. او در مدت کوتاهتری به نسبت دیدیه دروگبا، وین رونی و روملو لوکاکو به چنین آماری رسیده است. در پایان همان ماه، واردی به مسنترین بازیکنی تبدیل شد که کفش طلای لیگ برتر را کسب کرده است؛ در 33 سالگی، پس از اینکه 23 گل در فصل گذشته به ثمر رساند.
اما از نگاه واردی، همیشه عملکرد تیمی مهمتر از عملکرد انفرادی بوده، آنقدر که او آمار گلهایی که به ثمر رسانده، ندارد. وقتی از او پرسیده شد که چندتا از بهترین گلهایش را انتخاب کند، این نکته قابل توجه بود که گلی که مقابل وست برومویچ در سال 2015 زد و به لستر کمک کرد در لیگ بماند، انتخاب کرد به جای اینکه گل رکوردشکنش مقابل منچستریونایتد در همان سال را انتخاب کند؛ وقتی که او به اولین بازیکن تاریخ لیگ برتر تبدیل شد که 11 بازی پیاپی گلزنی کرده است. هیچکدام از این دلایل برای این بیان نشد که بگوییم واردی بینقص است. او یک فرشته نیست و هیچگاه هم نخواهد بود. چند سال پیش که از او سوال شد فکر میکند دیگران او را چگونه آدمی میدانند. لبخند زد و پاسخ داد:” احتمالا یک عوضی.”
او در گذشته در زندگیاش اشتباهاتی داشته و احتمالا برخی بر اساس این اتفاقات او را قضاوت خواهند کرد. دیگران احتمالا نگاهشان به او بر اساس آنچه در زمین از او دیدهاند، خواهد بود، جاییکه واردی تمام احساساتش را به معرض نمایش میگذارد و از اینکه پاسخ اقدامات تحریک کننده هواداران حریف را بدهد، لذت میبرد.
واقعیت این است که بسیاری از فوتبال دوستان دوست دارند او در تیمشان بازی کند و این در مورد دیگر بازیکنان و مربیانی که واردی مقابلشان بازی میکند هم صدق میکند. مائوریسیو پوچتینو عاشق واردی است. همینطور دیگو سیمئونه. آنها همان چیزی را میبینند که دیگر فوتبالیها میبینند: یک مهاجم فداکار که سرعت بالایی دارد و به صورت غریزی، حریف را تحت فشار قرار داده و به آنها صدمه میزند.
در دنیای فوتبال واردی جدا از تواناییهایش، به خاطر مسیری که طی کرده مورد احترام است. کریس وایلدر، سرمربی شفیلد یونایتد، ماه گذشته راجع به او گفت:” اینکه تیمی که عاشقش هستی، قراردادش را با شما فسخ کند، مطمئنا ضربه بسیار سختی برای او بوده است. اینکه از این شرایط دوباره سر پا شوی و با تلاشی مثل تلاشی که او در استاکسبریج، هالیفاکس و فلیتوود انجام داد، به همه ثابت کنی در موردت اشتباه فکر میکنند…. اینکه خودش را در چمپیوشیپ ثابت کرد، در لیگ برتر ثابت کرد، قهرمان لیگ شد، در تیم ملی انگلیس خودش را ثابت کرد و نشان داد که یک گلزن قهار است و هنوز هم خواست و انگیزه لازم برای اینکه تا نفس آخر به عنوان فوتبالیست در مسیر درست قرار داشته باشد، دارد – به نظرم او یک الگوی فوقالعاده برای بازیکنان جوان است.
شکی نیست که واردی هم در بازی کردن پخته شده- او دیگر مثل گذشته نیست که امیدی برای پیشرفت نداشت- و هم در زندگی کردن. این روزها، او بیشتر وقتش را در محفظه سَرما رسانی که در خانهاش نصب کرده میگذراند تا اینکه از بطریهای سه لیتری،”ودکا اسکیتلز” بنوشد؛ کاری که برای گذراندن وقتش در فصل اولش در لستر انجام میداد. با پنج بچه، بیحوصلگی دیگر این روزها برای او یک مشکل نیست.
جدا از فوتبال، واردی شخصیتی آرام و خونسرد دارد؛ تا حدی که وقتی یک بار با هم گل تماشاییاش مقابل لیورپول در سال 2016 را تماشا میکردیم، شگفتزده شده بودم که میدیدم موهای تن او سیخ شده است. فکر میکردم در رگهایش یخ جریان دارد. حتی همسرش ربکا هم او را “بیاحساس” توصیف میکند.
اما فوتبال جایی است که واردی زنده میشود. به ادعای خودش، او در رختکن “یک آشغال از خود راضی پر سر و صدا” بود؛ از آن دسته بازیکنانی که قبل از اینکه آنها را ببینید، صدایشان را میشنوید. از خیلی جهات، واردی یک پسربچه بزرگ است. چه کسی حاضر میشود در سن 32 سالگی، با لباس مرد عنکبوتی به تمرینات برود؟
یکی از بهترین مثالها برای اینکه بدانیم واردی پشت درهای بسته چه شخصیتی دارد، لحظهای بود که او در سال 2017، در تونل ورزشگاه سنت ماری، هنگامیکه بازیکنان آماده ورود به زمین بودند، کاسپر اشمایکل را به دلیل اینکه پیر امیلی هویبرگ، هموطن دانمارکیاش، را به آغوش کشیده بود، مسخره میکرد.
واردی در آن لحظه به اشمایکل گفت :” اوه دوستان دانمارکی!” که اشاره به دیالوگ سریال« The Inbetweeners» داشت. ویرژیل فن دایک لبخند زد ولی نمیدانست به کجا نگاه کند. وِز مورگان پوزخندی زد، نگاهی به داورها انداخت و با آنها دست داد. در همین حین که اشمایکل برگشت که او را نگاه کند و تمام بازیکنان حاضر میخندیدند، واردی از کاری که کرده بود، راضی بود.
واردی به همان اندازه که عاشق گل زدن است، عاشق شوخیهای کوتاه و یک جملهای است. او حالا 103 گل در لیگ برتر زده، ذهنش را آماده نگه داشته و به نظر قصد کوتاه آمدن ندارد. پیشبینی اینکه او تا چه زمانی به این روند ادامه میدهد، غیر ممکن است. آیا او میتواند آنقدری بازی کند که به 150 گل برسد؟
چیزی که میتوان با قطعیت گفت این است که او اسطوره لسترسیتی است، قهرمان لیگ برتر است، برنده کفش طلا، در بین گلزنان 100 تایی لیگ و تنها بازیکنی که 11 بازی پیاپی در لیگ برتر گلزنی کرده است. چه او را دوست داشته باشید و چه از او متنفر باشید، واردی تاثیری ماندگار در سطح اول فوتبال انگلیس گذاشت.