60 اسطوره تاریخ لیگ برتر؛ پائولو دی‌کانیو (54)

دی‌کانیو توجه آنهایی که اطرافش بودند، به خود جلب می‌کرد و بخشی از تفکراتش به نسل بازیکنان با استعداد انگلیسی از جمله لمپارد، جو کول، کریک و فردیناند منتقل شد. هنگامی‌که ردنپ، از بازی دادن ریو فردیناند نوجوان در تمرینات رو در رو مقابل دی‌کانیو امتناع می‌ورزید، ریو می‌پرسید:" مگر پائولو چه می‌خورد؟"

هفت‌یک- روز کریسمس بود که تلفن زنگ می‌خورد. بتا دی‌کانیو، همسرش را صدا کرد و گفت که شخصی پشت تلفن با او کار دارد. پائولو پرسید: “کیه؟” بتا دستش را روی میکروفون گوشی قرار داد و به آرامی گفت:” الکس فرگوسن”. پائولو دی‌کانیو مطمئن بود که یکی از دوستانش می‌خواهد سر به سر او بگذارد. او تلفن را گرفت و منتظر بود که کسی که می‌خواسته با او شوخی کند، از خنده منفجر شود. ولی کسی که تماس گرفته بود، واقعا فرگوسن بود و تبریک سال نو او، ارائه فرصتی به دی‌کانیو برای بازی کردن در منچستریونایتد بود. بازیکن ایتالیایی پیشنهادش را رد کرد.

طبق گفته دی‌کانیو، دلیلی که او به خاطرش پیشنهاد منچستریونایتد را رد کرد، در واقع باعث شد تا فرگوسن حتی احترام بیش‌تری برای او قائل شود- این‌که او نمی‌تواند وستهام را ترک کند. او کاپیتان باشگاه است و ستاره محبوب آپتون پارک. فرگوسن به او گفت:” ] رد پیشنهاد من[ یعنی تو همان مردی هستی که فکر می‌کردم.”

این حکایت که توسط این ایتالیایی جذاب و برنزه نقل شده، همیشه مورد قبول شنوندگان نبوده است. ولی بعدها، فرگوسن در کتاب بیوگرافی دومش، این موضوع را تایید کرد. او نوشت:” برای مثال من خیلی تلاش کردم که پائولو دی‌کانیو را جذب کنم. کار انتقال تقریبا تمام بود. ما پیشنهادی داده بودیم که او قبول کرده بود ولی بعدها برگشت و گفت که حقوق بیش‌تری می‌خواهد. نتوانستیم بر سر حقوق درخواستی جدید او به توافق برسیم. ولی او از آن دسته بازیکنانی بود که منچستریونایتد باید در ترکیبش می‌داشت: کسی که می‌توانست تماشاگران را به ورزشگاه بکشد و همچنین آنها را از روی صندلی‌های‌شان بلند کند. در تمام مدتی که در یونایتد بودم، چنین بازیکنانی داشتم.”

دی‌کانیو هیچگاه این دیدگاه که اوکانتونای دوم لیگ برتر است، نپذیرفت. برای شروع، او به عنوان کسی که در کودکی در سریال زورو بازی کرده بود، به دنبال این بود که به عنوان بازیگر بهتری شناخته شود. او گفت:” شاید کانتونا حضور سنگینی دارد و چهره‌ای خیلی شبیه به من ولی تا به حال او را در فیلم‌ها دیده‌اید؟ او از چوب ساخته شده، هیچ احساساتی ندارد.”

تفاوت بین آنها از نگاه دی‌کانیو بسیار زیاد است ولی ستاره ایتالیایی همواره در ویدیوهایی که از شوکه‌کننده‌ترین صحنه‌های تاریخ لیگ برتر می‌سازند، با صحنه‌ای که داور را هل داد و به زمین انداخت، رقیب اصلی کانتونا و ضربه کنگ فویی‌اش به یکی از تماشاگران است. تماشای بازی دی‌کانیو یا کانتونا حسی را با خود به همراه دارد که نمی‌توان آن را مثل هیجان لحظاتی که یک گل استثنایی تماشا می‌کنید یا وقتی برق بی‌پروایی بازیکنی به چشم‌تان می‌خورد، توصیف شود.

 

بسیاری دی‌کانیو را به خاطر سبک بازی و شخصیتش، با اریک کانتونا، اسطوره منچستریونایتد، مقایسه می‌کنند.

 

تماشای بازی آنها مثل بازسازی آن صحنه مشهور فیلم تاپ گان است. آیس من:” شماها واقعا کابویید؟” موریک: ” مشکل تو چیه کازانسکی! ”  آیس من:” شما مشکل همه‌اید!  به خاطر این‌که هر بار پرواز می‌کنید، در خطرید! از شما خوشم نمی‌آد چون خطرناکید” موریک:” درسته، آیس…من. من خطرناکم”

اینها برج را بدون اجازه منفجر می‌کنند، حرکات نمایشی نفس گیر در آسمان انجام می‌دهند و پیش از این‌که این مقاله به بازسازی دوباره فیلم با بازی پادشاه اریک و ایتالیایی دیوانه که خلبان‌های اف 14 هستند – دی‌کانیو پس از این‌که یک میگ(جنگنده و هواگرد شوروی)دیگر متعلق به شوروی را نابود می‌کند، قهقهه می‌زند – باید گفت که خیلی بعید است که استودیویی در هالیوود، از کسی که خالکوبی موسولینی روی بازویش دارد، دعوت کند که در آن صحنه بازی والیبال ساحلی شرکت کند.

و این‌که باعث تاسف است که دی‌کانیو به چنین موضوعی مشهور است زیرا برای حضور در این فرضیه (بازی کردن در فیلم تاپ گان و حضور در صحنه بازی والیبال ساحلی)، در سن 52 سالگی هم از عضلاتی بی‌نقص برخوردار است. پیش از دیدار اسطوره‌های میلان و آرسنال در ورزشگاه امیریتس در سال 2016 – که اگر برایتان جالب است، نوانکو کانو در آن بازی هت‌تریک کرد- ستاره اهل رم به من گفت که می‌خواهد از این بازی به عنوان تمرینی سبک برای سرگرمی جدیدش استفاده کند: یک مسابقه فرساینده اسپارتان (رقابتی شبیه به مسابقات سه گانه). همانطور که هری ردنپ، مربی سابقش در وستهام درباره او گفت:” مهم‌ترین چیزی که یک خارجی به این کشور ( انگلیس) با خود آورد، توسط او بود: یک رویکرد جدی ورزشی”.

البته که چنین رویکردی، بعدها که دی‌کانیو سرمربی ساندرلند شد و استفاده از سس کچاپ، مایونز و همینطور یخ در کوکاکولا را برای بازیکنانش ممنوع کرد، باعث شورش آنها شد ولی استانداردهایی که او در زمان بازی به همراه خود  به وستهم برد، نشان از تغییرات فرهنگی وسیعگتری در فوتبال انگلیس در آن زمان بود. یک جهش بزرگ رو به جلو به سوی فرا-حرفه‌ای‌گری  که به نظر با آرسن ونگر و بشقاب‌های کلم بروکلی‌اش در دوران حضور در آرسنال، مرتبط است.

دی‌کانیو بر سر ردنپ فریاد می‌زد:” هی، پیرمرد لعنتی! هی رئیس! ما داریم گرم می‌کنیم، باید حرکات کششی انجام دهیم. ریزر روداک از مشروب خوردن‌های شب قبلش حرف می‌زند، از روابط جنسی‌اش صحبت می‌کند – چطور چنین چیزی را می‌شود قبول کرد؟ این درست نیست. جانی منکور به جای این‌که ] روی تمرینات [ تمرکز کند، می‌خندد. چه خبر است؟”

دی‌کانیو مدعی است که هر روز دو ساعت و نیم تمرین می‌کند، حتی در روزهای تعطیل. ولی این‌که بگوییم تاثیر او روی آکادمی فوتبال وستهام، به اندازه تاثیر کانتونا روی کلاس 92 یونایتد است، کمی اغراق‌آمیز به نظر بیاید. فرانک لمپارد گفته بود:” روزهایی بود که به خاطر بارش شدید باران و سرمای شدید هوا، ما در زمین تمرین چدول هلث تمرین می‌کردیم و برای من سوال می‌شد که پائولو کجاست. او معمولا روزهای پنجشنبه (از سفری به ایتالیا) برمی‌گشت و می‌گفت که آماده بازی روز شنبه است.” لمپارد به خاطر دارد زمانی که ردنپ و دیگر اعضای کادر فنی، بازیکنان را تا سرحد مرگ تمرین می‌دانند، دی‌کانیو به همراه مربی بدنسازی به گوشه زمین تمرین می‌رفت و تمرینات آسانی با او انجام می‌داد.

شیفته توجه؟ یک دیوانه؟ شاید اینطور باشد ولی دی‌کانیو خلاف این موضوع را هم ثابت کرده و مربیانش در تیم‌های سلتیک، شفیلد ونزدی و وستهم، همواره بازوبند کاپیتانی را به او داده‌اند. او در این رابطه گفت:” مردم همیشه به خاطر همه چیز از من انتقاد می‌کنند ولی فکر می‌کنم این (کاپیتان بودن) نشان می‌دهد که کسانی که هر روز با من کار می‌کنند که شامل مربیان و کادر فنی می‌شود، می‌دانند که من یک رهبر ذاتی هستم و می‌توانم الهام‌بخش دیگر بازیکنان باشم. اگر من یک آدم خودشیفته و از خودراضی بودم، اینطور می‌شد؟ فکر نمی‌کنم…. ”

دی‌کانیو توجه آنهایی که اطرافش بودند به خود جلب می‌کرد و بخشی از تفکراتش به نسل بازیکنان با استعداد انگلیسی از جمله لمپارد، جو کول، مایکل کریک و ریو فردیناند منتقل شد. هنگامی‌که ردنپ، از بازی دادن ریو فردیناند نوجوان در تمرینات رو در رو مقابل دی‌کانیو امتناع می‌ورزید، ریو می‌پرسید:” مگر پائولو چه می‌خورد؟”

 

 

دی‌کانیو پیش از رفتن به فوتبال انگلیس، جنجال‌های زیادی را در باشگاه‌های قبلی‌اش پشت سر گذاشته بود؛ از جمله درگیری با فابیو کاپلو در میلان.

 

توانایی بهتر کردن اطرافیان، به خصوص بازیکنان کم سن و سال، تاثیر بسیاری روی فرگوسن داشت و هر چند سرمربی اسکاتلندی در جذب دی‌کانیو ناموفق بود ولی سرانجام توانست کریک و فردیناند را جذب کند. ردنپ، بدون این‌که دچار این اشتباه شود که او را یک “کارچاق کن” بنامد، در حقیقت دی‌کانیو را به عنوان بهترین خریدی که تا به حال انجام داده و بهترین بازیکنی که با او کار کرده (در کنار گرت بیل) می‌داند. وستهم در فصل 1999، 1.7 میلیون پوند برای جذب او به شفیلدوندزی پرداخت کرد. دی‌کانیو 30 ساله بود و دو سال و نیم بود که در فوتبال بریتانیا حضور داشت. حضور او در فوتبال انگلیس، بسیاری را به یاد جنجال‌های گذشته او انداخت:

” تو تموم شده‌ای دی‌کانیو. کارت تمومه! تموم! کارت ساخته‌ست!” (این جملات توسط جیوانی تراپاتونی، سرمربی یوونتوس پس از این‌که دی‌کانیو او را در رختکن هل داده بود، فریاد زده شد.)

“گمشو!… از جلوی چشمم گمشو”  (این جملات فابیو کاپلو، سرمربی میلان، پس از درگیری فیزیکی با دی‌کانیو در تور پیش فصل چین است)

“برو بیرون! همین الان برو بیرون” (اینها نعره‌های تامی بارنز، سرمربی سلتیک است که دیگر نمی‌توانست دی‌کانیو را تحمل کند که دائم به هم تیمی‌هایش می‌گفت:” ما همیشه به رنجرز می‌بازیم زیرا شما آشغالید! شما از آشغال هم می‌بازید، شما بازیکنان آشغالی هستید! همه چیز آشغال است.)

در کنار استعداد و آمادگی بدنی، بد دهانی دی‌کانیو نیز باعث شد که او راهی لیگ برتر شود. بولونیا و ناپولی تمایل زیادی به برگرداندن او به ایتالیا، پس از درگیری بعدی او با فرگِس مک کان، مدیر عامل سلتیک، نشان دادند. ولی تیم‌های سری A همگی تصمیم خود را درباره او گرفته بودند. او ارزش دردسرهایش را نداشت. من و جک لانگ در حال جمع کردن نکاتی درباره اتفاقاتی که بر سر الکساندرپاتو رخ داد، بودیم که به جمله‌ای از پائولو مالدینی رسیدیم که خلاصه‌ای از وضعیت دی‌کانیو در ایتالیا بود. او نتوانست به اوج استعدادش برسد و بازیکنی شد که از قبل می‌توانست بشود.

به این ترتیب، دی‌کانیو در نهایت با حال و فضایی شبیه به بازیکنانی مثل قهرمان چمپیونزلیگ، رود گولیت و هم تیمی‌سابقش، جانلوکا ویالی راهی انگلیس نشد. حتی بازیکن ذخیره اهل ساردنی، جانفرانکو زولا هم برای هواداران انگلیسی، آشناتر از دی‌کانیو بود زیرا او نقش مهمی در موفقیت‌های پارما در جام یوفا و جام برندگان داشت و نیازی به اشاره به نقش کمرنگ او در جام جهانی 1994 و یورو 96 در انگلیس نیست.

بر خلاف او، دی‌کانیو هیچ‌گاه برای تیم ملی ایتالیا در سطح بزرگسالان بازی نکرد. چزاره مالدینی حتی پس از این‌که او در اولین فصل کاملش در شفیلد ونزدی، 12 گل به ثمر رساند نیز او را دعوت نکرد و ترجیح داد فرانچسکو موریرو از اینترمیلان را با خود به جام جهانی فرانسه ببرد. در آن دوره، لیگ برتر خیلی پایین‌تر از سری A محسوب می‌شد و بازیکنان ایتالیایی که به خارج از این کشور می‌رفتند، همانطور که زولا بعدها متوجه شد، عملا از نگاه‌ها به دور می‌ماندند. برای شخصیتی وطن‌پرست مثل دی‌کانیو، این‌که هیچ‌گاه فرصتی برای بازی کردن در تیم ملی پیدا نکرد، هنوز هم یک حسرت بزرگ است.

شاید مشکل این بود که او بیش از حد، در زندگی کردن در بریتانیا جا افتاده بود؛ برخلاف چیزی که بقیه ممکن است از حرف‌های او در مورد شهر گلاسکو که آن را “شهری بعد از حمله هسته‌ای” یا در مورد شفیلد به عنوان  “شهری از شرق اروپا، پیش از فرو ریختن دیوار آهنی” توصیف کرد، برداشت کنند. سرمربیانش، ران اتکینسون و هری ردنپ، او را آزاد می‌گذاشتند. آنها برخلاف تراپاتونی و کاپلو، هیچ وقت نمی‌خواستند استعداد او قربانی تاکتیک‌های‌شان شود. تجربه او را می توان با آنچه رافائل فن در فارت درباره ردنپ در زمان همکاری‌شان در تاتنهام هاتسپر گفته بود، خلاصه کرد:” در رختکن ما یک تخته هست ولی هری هیچ‌وقت چیزی روی آن نمی‌نویسد.”

دی‌کانیو در کتاب بیوگرافی خود که با همکاری گابریل مارکوتی نوشته شد، آورده است:” این کشور فوتبال من را زنده کرد. به من یک سبک جدید فوتبال معرفی کرد. سبکی که تمام عمر در من وجود داشت ولی سری A نتوانست خیلی از آن استفاده کند. در ایتالیا، به خاطر سبک فوتبالم حس می‌کردم متفاوتم. اینجا می‌توانم خودم باشم.”

در روزهای خوب و بد، ردنپ اجازه داد «پارلو» – که ردنپ او را با این اسم صدا می‌زد – پارلو باشد. هیچ یک از هواداران وستهام، پیروزی 5-4 مقابل بردفورد سیتی در سال 2000 را فراموش نمی‌کنند؛ دیداری که دی‌کانیو از این‌که داور به اعتراضش برای اعلام پنالتی بی‌توجه بود و در حالی‌که تیم 4-2 عقب بود، به کنار زمین رفت و نشان داد که می‌خواهد تعویض شود. او گفت:” من دیگر بازی نمی‌کنم.” و به شکلی اعتراض‌آمیز نشست. ردنپ بار دیگر سبک مربیگری محافظه کارانه‌اش که کریک آن را به ” خنثی کردن بمب” تشبیه می‌کند، نشان داد و با چاپلوسی او را وادار کرد که در زمین بماند. سپس وستهام در دقیقه 65 یک پنالتی به دست آورد که دی‌کانیو، لمپارد را مجبور کرد پشت آن بایستد. فردیناند در این رابطه گفت:” اگر لمپارد پنالتی را خراب می‌کرد، توسط دی‌کانیو نابود می‌شد.” ولی اینطور نشد. کول خیلی سریع بازی را به تساوی کشاند و در دقیقه 83، دی‌کانیو یک پاس عالی ارسال کرد و لمپارد آن را به گوشه دروازه فرستاد تا تیمش برنده بازی شود.

با نگاه به گذشته می‌توان متوجه شد که چرا ایتالیایی‌ها احساس می‌کنند او شایسته عنوان بهترین بازیکن سال در آن فصل بود. درنهایت، روی کین این عنوان را دریافت کرد و شاید شهرت مخرب دی‌کانیو علیه او شد. ولی در آن سال، او یکی از بهترین عملکردهای بازیکنانی را داشت که تیم‌شان پایین‌تر از رده ششم لیگ را به پایان رساند.

دی‌کانیو در 30 بازی لیگ، 16 گل به ثمر رساند و 13 پاس گل ارسال کرد. گل دیدنی والی او در ویمبلدون توسط برنامه Match of the day به عنوان بهترین گل فصل شناخته شد و همچنان به عنوان یکی از زیباترین گل‌های تاریخ لیگ برتر در یادها مانده است. با این وجود او در فهرست تیم ملی ایتالیا برای یورو 2000 قرار نگرفت – که البته دور از انصاف نبود. دینو زوف در آن رقابت‌ها، الساندرو دل پیه‌رو، فرانچسکو توتی، پیپو اینزاگی و وینچنزو مونتلا را در اختیار داشت ولی جایگاه دی‌کانیو در لیگ برتر و در باور وستهامی‌ها محفوظ بود.

 

دی‌کانیو به دلیل درگیری با پاتریک ویرا، با کارت قرمز مواجه شد و همین باعث شد تا داور بازی را هل بدهد؛ اقدامی که به محرومیت 11 جلسه‌ای او انجامید.

 

دی‌کانیو در دیدار مقابل اورتون، در حالی‌که می‌توانست دروازه خالی حریف را باز کند اما به دلیل مصدومیت دروازه‌بان تافی‌ها، بازی با متوقف کرد.

 

و مردی که به خاطر هل دادن پل آلکوک، داور دیدار تیمش مقابل آرسنال، 11 جلسه محروم شد و دوران فوتبالش در شفیلد ونزدی به پایان رسید، در نهایت جایزه فیرپلی فیفا را به خاطر اقدامی که در تساوی 1-1 مقابل اورتون در دسامبر 2011 انجام داده بود، به دست آورد. زمانی‌که توپ را در دست گرفت تا پل جرارد، دروازه‌بان حریف که دچار مصدومیت شده بود، درمان شود. دی‌کانیو می‌توانست دروازه خالی حریف را باز کند و وستهم به امتیاز آن بازی برای فرار از سقوط نیاز داشت ولی شماره 10 تصمیم گرفت به فرشته خوبی‌هایش گوش کند.

ردنپ درباره آن روز گفت:”من وا رفتم و پیش خودم گفتم ” چه کار کرد؟ استوارت پیرس (دستیار ردنپ) با عصبانیت وارد رختکن شد و گفت ” اجازه نده نزدیک من شود. او را می‌کشم. او را می‌کشم. کله‌اش را می‌کنم” دو دقیقه بعدش من باید مصاحبه‌ای با اسکای انجام می‌دادم و خبرنگار به من گفت:” چه روز فوق العاده‌ای برای فوتبال بود”.”

 

سلام فاشیستی دی‌کانیو در مقابل هواداران لاتزیو، جنجال‌های زیادی را ایجاد کرد اما او تاکید کرد که این به معنی حمایت او از اقدامات موسولینی نیست.

 

دی‌کانیو در چهار سال اخیر، کارشناس اصلی شبکه اسکای ایتالیا بوده است. پیش از این‌که اولین قسمت حضور او در این برنامه پخش شود، او به خاطر خالکوبی که روی بازوهایش در یک مراسم ناهار دیده شده بود و خشم عموم را برانگیخت، چهار ماه محروم شد. موضوعی مشابه در زمان حضور او در ساندرلند در سال 2013 اتفاق افتاد، زمانی که دیوید میلیبند، از اعضای هیئت مدیره باشگاه و وزیر امور خارجه سابق انگلیس، به خاطر انتخاب او به عنوان سرمربی تیم استعفا داد، انگار که تازه سلام نظامی رُمی دی‌کانیو مقابل هواداران در زمان حضورش در لاتزیو را به خاطر آورده است. برای دی‌کانیو، چنین واکنش تندی به این اتفاقات از این بابت عجیب بود که علاقه او به فاشیسم دهه 20 بحث جدیدی نبود و این موضوع با دقت و ظرافت در هر دو کتابش بیان شده است.

سال 2017، زمانی‌که نشریه ال کوریره دلا سرا از او خواست که یک بار برای همیشه درباره نگاه سیاسی‌اش شفاف سازی کند، دی‌کانیو گفت که حالش از موضوع دشمنی موسولینی با یهود‌ها، حمایتش از نازی‌ها و قوانین نژادپرستانه‌اش بهم می‌خورد. همچنین دی‌کانیو، جاکومو ماتئوتی، سیاستمدار سوسیالیست که توسط فاشیست‌ها با ضربات چاقو به قتل رسید، ” قربانی یک قتل سیاسی بیمارگونه” توصیف می‌کند. آیا دی‌کانیو فکر می‌کرد که چنین صحبت‌هایی، نظرات را راجع به او عوض خواهد کرد؟ او امیدوار بود ولی قبول کرده بود که این اتفاق نخواهد افتاد. او گفته بود:” من نمی‌توانم همه را متقاعد کنم. می‌دانم نمی‌توانم از شر این‌که همیشه یکجور به من نگاه شود راحت شوم ولی با سری بالا به این طرف و آن طرف می‌روم. دخترم، من واقعی را می‌شناسد.” به نظر او تتوهایش ” سمبلی از آنچه او بوده هستند که شامل اشتباهاتش نیز می‌شود.”

هر کس هر طور که راجع به باورهای او فکر کند، دی‌کانیو همواره صادق بوده و هیچگاه پشت یک چهره پاک پنهان نشده است. او همان چیزی است که می‌بینید. خیلی راحت نظراتش را می‌گوید و مثل دوران بازی خود، گزارشگری می‌کند – پرحرارت و با کاریزما.  مثل همان ضرب‌المثل قدیمی ایتالیا که می‌گوید: هیچ مویی روی زبانش نیست.

هیچ چیز او را از گفتن آنچه در ذهن‌اش است و اقدامات ناگهانی‌اش متوقف نمی‌کند. او در قاب تلویزیون (به عنوان کارشناس و گزارشگر) هم مثل دوران حضورش در زمین جذاب و تماشاگرپسند است. او می‌تواند هواداران را به صندلی‌های ورزشگاه بکشاند و آنها را از روی این صندلی‌ها بلند کند. این چیزی بود که الکس فرگوسن همان ابتدا درباره او گفت.

 

عنوان اصلی مقاله: The Premier League 60: No 54, Paolo Di Canio نویسنده: James Horncastle نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: آگوست 2020
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *