ناپولی بعد از مارادونا؛ بهشت، برزخ، دوزخ
هفت یک – در شهری که اعتقادات کاتولیک رُمی همهی جنبههای زندگی را در بر میگیرد، باشگاه ناپولی بیانگر جنبهای از ایمان است. گاهی هواداران این باشگاه مرزهای بین فوتبال و مذهب را چنان کمرنگ میکنند که قابل تشخیص نیست، اما گاهی مقدسسازی بزرگترین باشگاه واقع در جنوب ایتالیا با کفر توامان شده و این پارادوکس هیچگاه بیشتر از سالهای حضور دیگو مارادونا در ناپولی آشکار نبود.
دورهی حضور مارادونا در ناپل، از سال 1984 تا 1991، موفقیت را برای این باشگاه در سطح بیسابقهای به ارمغان آورد، ناپولی در چهار سال پر افتخار بین سالهای 1987 تا 1990 دو اسکودتو، یک جام یوفا، یک کوپا ایتالیا و یک سوپر جام ایتالیا به دست آورد و طبیعتا ستاره آرژانتینی برای هواداران ناپولی دیگر حکم مسیح را داشت.
اما پروژه خداسازی هواداران ناپولی در مورد مارادونا تنها مختص به موفقیتها و هنرنمایی او داخل مستطیل سبز نبود؛ بلکه شامل پذیرفتن رذایل اخلاقی او از جمله اعتیاد به مواد مخدر، فرار مالیاتی و نقشآفرینی در جرمهای سازمان یافته هم بود. هواداران ناپولی تواناییهای فوتبالی مارادونا و کجرویهای او را با هم پذیرفته بودند.
اما این دوران شیرین برای هواداران ناپولی بدون هزینه هم نبود. جدایی مارادونا برای آنها آغاز یک سفر بدفرجام بود؛ سفری که در سه مرحله کمدی الهی دانته میشد به آن رسید، فقط با این تفاوت که آنها بر خلاف دانته برای رسیدن به بهشت نیازی به پاکسازی خود و گذراندن زمان در دوزخ نداشتند و سفر آنها از بهشت سری A آغاز شد. آنها در ادامه به برزخ سری B رفته و جهنم سری C نیز برای آنها رقم خورد. این داستان باشگاه ناپولی در طی سالهای متمادی در فوتبال ایتالیا بود؛ نه یک پیروزی ماورایی، بلکه یک سقوط فاجعهبار.
اپیزود اول: بهشت
در بعد از ظهر دهم ماه می سال 1987، آرامشی مرگبار بر شهر ناپل حاکم بود، توریستهایی که اطراف منطقه ویکولی شهر ناپولی پرسه میزدند، تصور میکردند در این شهر زندگی متوقف شده است. ذات بیشرمانه و عریان این آرامش حتی باعث شد که آمالیا سینیورلی، انسان شناس ایتالیایی در این خصوص بنویسد: “جهان تغییر کرده بود، پر سروصداترین، شلوغترین و آشفتهترین شهر اروپا حالا تبدیل به یک متروکه شده بود.”
در واقع شهر ناپل خفته بود، اما برخلاف همسایه آتشفشانیاش، وزوو شهروندان ناپلی -که در بارها، کافهها و کاروانها و اگر خوش شانس بودند استادیوم سن پائولو، پرسه میزدند- آماده فوران بودند. شاید جهان تغییر نکرده بود، اما ناپولی بعد از 61 سال از حیات خود، اولین عنوان قهرمانی سری آ را کسب کرده بود.
خیابانهای ویران شدهی گذشته در عرض چند دقیقه تغییر حالت داده بودند، اتومبیلها، ساختمانها و تراسها با رنگ آبی پوشانده شده و هواداران ناپولی، غرق در لذت و میگساری در تابستان مشغول لذت بردن از شرایط بودند. طبق مشاهدات و ادعای جان فوت این جشنها منعکسکننده شخصیت ناپولی بود: طنز، تمسخر و حسی از ترس، گستاخی و توهین به مقدسات.
بر روی دیوارهای قبرستان شهر، نقاشیهای دیواری با این مضمون دیده میشد: بچهها شما نمیدانید چه چیزی را از دست میدهید. مراسم تشییع جنازهای برای یوونتوس ترتیب داده شد که در آن تابوتها و اعلامیهها، مرگ تیم قدرتمند ایتالیایی را تایید میکردند، اما در ورای این سرخوشی، طنز و لذت بردن از ناکامی رقیب، این جشنها با احساس غرورآمیزی هدایت میشدند؛ افتخار به ناپلی بودن، منشا افتخار جنوب ایتالیا.
اولین عنوان قهرمانی ناپولی تنها از منظر فوتبال تاریخی نبود، بلکه دارای مفاهیم اجتماعی سیاسی نیز بود، در زمانی که سیاست خصمانه و ضد جنوب حزب منطقهای و جدایی طلب لگا نورد در ایتالیا نمایان شده بود، موفقیت و قهرمانی ناپولی یک سرپیچی نمادین از این شرایط بود. برای سالهای متمادی، لیگ ایتالیا نابرابری اقتصادی بین شمال و جنوب را منعکس کرده بود، اما حالا برای اولینبار باشگاهی از جنوب سرزمین چکمه موفق به کسب عنوان قهرمانی در سری آ شده بود.
ناپولی به طور موقت انحصار فوتبال در شمال ایتالیا را شکسته بود و ضربهای هوشیارکننده به فوتبال جنوب زده بود. پیام مخابره شده از ناپل روشن بود: “در ماه می سال 1987، آن ایتالیا دیگر شکست خورد و یک امپراتوری جدید متولد شده بود.” البته شماره 10 ناپولی تجسم این تغییر بود. ریشههای فقیر و شخصیت سرکش مارادونا بلافاصله در جان ناپلیها طنینانداز شده بود. ظاهر ژولیده و آشفتهی مارادونا نیز نماد فریبندهای از نبوغ بالایش بود. این دوگانگی، الهامبخش جانی بررا، روزنامهنگار ایتالیایی برای ساختن لقب “سقط جنین آسمانی” شد.
مارادونا با به ثمر رساندن ده گل عنوان آقای گلی سری آ در فصل 1987 را از آن خود کرد و در شرایطی بهترین بازیکن فصل لقب گرفت که ستارههایی مانند میشل پلاتینی در یوونتوس، مارکو فان باستن در آث میلان، لوتار ماتیوس در اینتر و زیکو در اودینزه نیز در سری آ بازی میکردند.
به مدت چهار سال افتخارآمیز، روند درخشش مارادونا و دوران تجدید حیات ناپولی ادامه یافت. در سال 1989، ناپولی این تولد دوباره را در سطح قاره نیز به ظهور کشانده و در جام یوفا و درحالیکه رقبایی چون یوونتوس، بایرن مونیخ و اشتوتگارت نیز حضور داشتند، به عنوان قهرمانی دست یافت. یک سال بعد ناپولی این بار در مبارزه با میلان قدرتمند تحت هدایت آریگو ساکی دوباره موفق به کسب قهرمانی در سری آ شد. هواداران ناپولی بعد از کسب هر پیروزی جشن شادی برپا میکردند و همین خود، شاید بخشی از مشکل بود.
شاید با توجه به درخشش مارادونا، طبیعی بود که فراموش شود موفقیتهای آن سالهای ناپولی برآیند تلاشهای یک تیم قدرتمند بود، فصل 87-1986 ناپولی خط دفاعی قدرتمندی متشکل از جوزپه بروسکلوتی، مورنو فراریو، الساندرو رنیکا و چیرو فرارا در اختیار داشت که با هافبک دفاعیهایی مانند فرناندو دی ناپولی و سالواتوره بانی محافظت میشدند.
در خط حمله نیز مشارکت و نقشآفرینی برونو جوردانو (با زدن پنج گل) و آندرهآ کارنواله (با زدن هشت گل) به مارادونا اجازه درخشش بیشتر میداد، در ادامه ستارههایی چون جان فرانکو زولا و البته کارهکا نیز به این ترکیب اضافه شدند و با حضور دومی و البته نقشآفرینی مارادونا و جوردانو، مثلث خط حمله ناپولی Ma-Gi-Ca نامیده میشد.
قرار گرفتن این نامها در کنار یکدیگر برای فتح اسکودتوی اول توسط سرمربی ناپولی یعنی اوتاویو بیانکی و در مسیر اسکودتوی دوم توسط آبرتو بیگون هموار شده بود. اما بالاتر از همه چیز این تیم به نام مارادونا شناخته میشد و هنگامیکه جنبههای ناخوشایند زندگی وی آشکار شد، ناپولی نیز رو به افول رفت.
اپیزود دوم: برزخ
هر چقدر هم یک ستاره درخشان باشد، منطقی نیست همه آمال و آرزوهای شما بر دوش او قرار بگیرد، ممکن بود بررا به مارادونا لقب سقط جنین آسمانی داده باشد، اما برای ناپلیها او واقعا از آسمان آمده بود؛ مردی که شایسته مقام خدایی است. در طول مدت حضور در این باشگاه، مارادونا در نقاشیهای دیواری با شخصیت مقدس حامی شهر، سن جنارو مقایسه میشد. حتی یک نفر او را در آغوش این قدیس به تصویر کشید، اگرچه در واقعیت مارادونا نیز خصایصی انسانی داشته و پر از وسوسههای ناپسند بود. اعتیادهای مارادونا که مهمترین آن به کوکائین بود، تحت تاثیر ارتباطات سوال برانگیزش بود و او هم مشتاقانه این اعتیاد را حفظ کرد. ارتباط او با اعضای کامورا -سندیکای جنایات سازمانیافته ناپل- او را به دردسر انداخت؛ هنگامیکه روزنامههای محلی عکسهایی از او را منتشر کردند که با برخی از روسای این باندها در یک مهمانی در جکوزی دیده میشد.
باشگاه ناپولی سعی کرد این فعالیتهای مارادونا را تحت نظر بگیرد. حتی گفته میشود که کورادو فرلائینو، رئیس باشگاه، از سال 1969 کارآگاهان خصوصی برای حفظ مارادونا از این حواشی استخدام کرده بود. اما تقدس مارادونا در شهر بر این عقیده دامن زده بود که او اهمیتی بیشتر از نظم و مدیریت دارد. در واقع تا زمانیکه مارادونا در زمین میدرخشید، آزادی انجام هر کاری را داشت. این شرایط در واقع در دراز مدت کارایی تیمی ناپولی را نیز تحت تاثیر قرار داد. در سال 1991 و هنگامیکه بعد از دیدار مقابل باری، تست اعتیاد مارادونا مثبت تشخیص داده شد، دیگر ناجی ناپولی در آسمان سری آ دیده نمیشد و بازگشت ناپولی به جاده موفقیت بیش از دو دهه به درازا انجامید.
غیبت ستاره آرژانتینی در بیشتر بازی های فصل 92-1991 با درخشش و ظهور جان فرانکو زولا که تحت مربیگری کلودیو رانیری، 12 بار گلزنی کرده و به ناپولی کمک کرد تا به مقام چهارم برسد، به چشم نیامد. با این حال پس از جدایی مارادونا در سال 1992، ناپولی شروع به ترسیم حرکتی مداوم به سمت برزخ کرد. باتوجه به اینکه او تجسم موفقیتهای باشگاه محسوب میشد، شاید شگفتآور نباشد که خود ویرانگری مارادونا نیز مهمترین عامل فروپاشی ناپولی بود. به احتمال زیاد ناپولی و هواداران این تیم بیش از اندازه به ستاره سابق بوکا جونیورز وابسته شده بودند و زمان، پول و انرژی زیادی را برای حفظ مارادونا، دور نگه داشتن او از دردسر و بازی کردن برای باشگاه ناپولی صرف شده بود.
از این گذشته باشگاه ناپولی برای خرید مارادونا در سال 1984 مبلغ 6.9 میلیون پوند هزینه کرده بود و این مبلغ توسط سیاستمدار محلی که از ارتباط خود با بانکهای ایتالیا برای فراهم کردن وام ناپولی استفاده کرده بود، تامین شد. در حقیقت در حالی که باشگاه ناپولی در طول نیمه دوم دهه 1980 مجبور به پرداخت سود سهام زیادی بود، هزینه های آنها نه پایدار بود و نه عاقلانه.
در سالهای بعد از جدایی مارادونا، ناپولی توانست در سری A بماند و در طول دو فصل بعد به ترتیب ششم و هفتم شد که البته این دستاوردها به لطف بازیکنان چون دانیل فونسکا، هافبک اروگوئهای و جوانان ایتالیایی مانند فابیو کاناوارو و بنیتو کاربونه و البته سرمربیان ماهری چون رانیری، مارچلو لیپی و وویادین بوشکوف رقم خورد. اما این روند داخل زمین نیز نتوانست مشکلات مالی ناپولی را حل کند. با رای دادگاه، فرلائینو رئیس ناپولی به دلیل رسوایی و بدهیهای بزرگ مجبور به ترک این تیم شد. وی در سال 1993 از ناپولی جدا شده و یک سال بعد دوباره تلاش کرد ناپولی را از ورشکستگی نجات دهد، بعد از ناکامی در این امر، فروش داراییهای با ارزش باشگاه از سوی او آغاز شد.
زولا و کاناوارو هر دو به پارما که توسط کالیستو تانزی مرد قدرتمند صنعت مواد غذایی اداره میشد، ملحق شدند، چیرو فرارا نیز در سال 1994 به سرمربی سابق خود، مارچلو لیپی، در یوونتوس پیوست و کاربونه نیز یک سال بعد راهی اینتر شد. این اقدامات فقط تایید آنچه هواداران ناپولی جرات اعتراف آن را نداشتند، بود؛ موازنه قدرت کالچو با قاطعیت به شمال ایتالیا بازگشته بود. در فصل 97-1996 و هنگامیکه ناپولی تحت هدایت جیجی سیمونی بعد از 14 بازی در رتبه دوم سری آ قرار گرفته بود، شور و شوق دوباره به این باشگاه بازگشت. اما این شور و اشتیاق با افت تیم و جدایی سرمربی خیلی زود از بین رفت. فرلائینو فهمید جیجی سیمونی طی توافقی زودهنگام در پایان فصل راهی اینتر خواهد شد و او را اخراج کرد.
وینچنزو مونتفوسو، سرمربی جوانان، هدایت ناپولی را در دست گرفت و روند سقوط آنها با نتایجی از جمله شکست در فینال کوپا ایتالیا در مقابل ویچنزا ادامه یافت. ناپولی در دو بازی از شانزده بازی آخر خود پیروز شد و فقط چهار امتیاز از منطقه سقوط بیشتر کسب کرد، اما روزهای بدتر هنوز در راه بود. فرلائینو بار دیگر بهترین استعدادهای ناپولی را به فروش رساند؛ فابیو پکیا به یوونتوس، آندره کروز به میلان و آلن بوغوسیان به سمپدوریا. این روند باعث تضعیف ناپولی شد و علیرغم تلاشهای روبرتو آیالا، کاپیتان آینده آرژانتین در خط دفاعی، آنها از نظر دفاعی شرمآور بودند و این تیم به طور میانگین بیش از دو گل در هر بازی دریافت کرد.
فرلائینو از چهار مربی مختلف به نامهای بارتولو موتی، کارلو ماتزونه، جیووانی گالئونه و مونتفوسکو بهره برد که تلاش هیچیک نتیجه نداد و آنها تنها موفق به کسب دو پیروزی و 14 امتیاز شدند. ناپولی بعد از 33 سال حضور پیاپی در سری A و تنها هشت سال بعد از فتح دومین اسکودتو، راهی سری B شد. آخرین باری که ناپولی به چنین سرنوشتی محکوم شده بود، به دلیل ورشکستگی مالی بود و حالا تاریخ در حال تکرار بود.
اپیزود سوم: جهنم
طی دو سال و تحت هدایت والتر نوولینو ناپولی به سری A بازگشت اما از بین تمام وعدههای که به هواداران ناپولی داده شده بود، این امید دروغین شاید واقعیترین بود. کمی قبلتر جورجیو کوربلی 50 درصد سهام این باشگاه را خریداری کرده بود و در کنار فرلائینو رئیس باشگاه ناپولی شد. کوربلی بلافاصله وعدههای فراوان و متفاوتی داد و از رویاهای بازگشت به سطح اول فوتبال اروپا سخن گفت، در ادامه زدنیک زِمن هدایت ناپولی را در دست گرفت و با ورود او و به دستور کوربلی، این روند با خرید مهاجمی به نام نیکولا آموروسو، مارک یانکلوفسکی که مدافع کناری بود و بازگشت فابیو پکیا تکمیل شد.
زدنیک زِمن کاملا مطابق اصول هجومی خود عمل کرد و مصمم بود انتظارات کوربلی را برای ارائه فوتبال جسورانه برآورده کند، اما دوران مربیگری او فاجعهبار و مهمتر از آن کوتاه مدت بود؛ بعد از فقط شش بازی در این فصل، مربی سابق فوجیا اخراج شد. ناپولی بدون کسب پیروزی، 14 گل خورده بود؛ از جمله شکست سنگین با پنج گل در خانه مقابل بولونیا.
در ادامه آنها کار خود را با امیلیانو موندونیکو که علاقمند به ارائه فوتبالی سادهتر و کاملا در تضاد با زمن بود ادامه دادند، موندونیکو در گذشته معجزههایی در اشل کوچکتر رقم زده و در سال 1992 تورینو را به فینال جام یوفا رسانده بود. علیرغم پیروزیهای مهم مقابل لاتزیو، اینتر و دبل برابر فیورنتینا، ناپولی در روز پایانی فصل و در یک فینال فوقالعاده و درحالیکه شش تیم از ردههای دوازدهم تا هفدهم فقط دو امتیاز فاصله داشتند، به سری B سقوط کرد.
مسائل با محاسبات نادرست مالی بیشتری پیش رفت، در یک قمار ناامیدانه برای بقا، ناپولی در ژانویه دو بازیکن دمدمی مزاج برزیلی یعنی ادموندو و آمائوری را استخدام کرد، اما این قمار نتیجه نداد و این بار دیگر رستگاریای رخ نداد.
ناپلیها به عنوان مردمی خرافاتی معروف هستند؛ هرچند ممکن است آنها به دلیل اعتقاد به اینکه خدایان از زمان جدایی مسیح خودشان، از آنها رو برگرداندهاند، مورد بخشش قرار بگیرند. در سپتامبر 2001، جاری شدن سیل، سوراخهای را در سازه بتنی قدیمی و سست استادیوم سن پائولو ایجاد و این تیم را وادار کرد تا بازیهای خانگی خود را در ورزشگاههای کوچکتر جنوب انجام دهد. در همین حال تغییرات فراوان در سلسله مراتب باشگاه بیثباتی بیشتری به همراه آورد.
پس از یک نبرد طولانی کوربلی و شریک جدیدش، سالواتوره نالدی، سهام فرلاینو را در این باشگاه منحل کردند و کنترل کامل باشگاه را در دست گرفتند. کوربلی بعدها در سال 2002 به دلیل رسوایی مربوط به فروش حقوق تلویزیونی دستگیر شد و این باشگاه بیشتر به درون طوفان فرو رفت.
درحالیکه ناپولی تلاش میکرد در سری B خود را از غرق شدن نجات بدهد، فاجعه در آگوست 2004 تکمیل شد؛ زمانی که دادگاه مدنی ناپل ورشکستگی این تیم با 79 میلیون یورو بدهی را اعلام کرد. حیات باشگاه در خطر بود که آئورلیو دی لورنتیس، تهیه کننده فیلم و رئیس فعلی، این باشگاه را با قیمت 34 میلیون یورو خریداری کرده و آنها را در سری C تحت نام جدید “باشگاه فوتبال ناپولی” ثبت کرد؛ حالا آنها به دوزخ سری سی رسیده بودند.
در مورد پرستیژ ناپولی و وفاداری هواداران همین بس که آنها در سری C رکورد حضور 50 هزار نفر در استادیوم را ثبت کردند؛ اما اختلاف مالی همراه با نمایشهای ضعیف، هواداران را ناامید کرد، مدیران باشگاه تهدید شدند و بازیکنان در بسیاری از مواقع مورد حمله قرار میگرفتند. رناتو اوبلیو، هافبک تیم، توسط جمعی از هواداران جوان محاصره و با چاقو تهدید شد. این باشگاه بزرگ به بدترین وضعیت ممکن رسیده بود.
اپیزود چهارم: ریخت و پاش
گفته میشود پارتنوپی نام مستعار ناپولی، از پارتنوپه مشتق شده است که نام زنی از اساطیر یونانی است که در سفر خود به ایتاکا سعی داشت ادیسه را بر روی صخرهها فریب دهد. هنگامیکه او شکست خورد، پارتنوپه خود را کشت و گفته میشود جسدش در نزدیکی ناپل غسل داده شده است. گرچه ادیسه ممکن بوده در مقابل پارتنوپی مقاومت کند و خودش را به مکان امنی رساند، اما بسیاری از باشگاهها در سالهای اخیر فوتبال ایتالیا خود را در معرض مشکلات فراوان برای رسیدن به موفقیت کوتاه مدت قرار دادهاند.
نزول ناپولی نشانهای از سوء مدیریت مالی بود که بسیاری از غولهای سری A را اسیر خود کرد، این امر محصولی هیجانانگیز و مسموم کننده ایجاد کرده و به سری A اجازه میداد بهترین استعدادهای جهان را جذب کند. صاحبان باشگاهها بیهراس در پی جلب رضایت و موفقیت فوری بودند. پولهای زیادی خرج و وامهای کلانی گرفته میشد. این امر هنگام سقوط پارما در زمان کالیستو تانزی، لاتزیو تحت مدیریت سرجیو کرانیوتی، تورینو تحت مدیریت جیان مائورو بورسانو، فیورنتینا زیر نظر ویتوریو چکی گوری و البته ناپولی اثبات شد.
تصور کنید این رسوایی است که لیورپول ورشکست شده و به دسته سوم انگلیس سقوط کند، البته موفقیت ناپولی هم در داخل ایتالیا و هم در اروپا در مقایسه با موفقیتهای لیورپول بسیار ناچیز است. با این حال، هویت متمایز فرهنگی و منطقهای آنها باعث میشود که ناپولی حداقل از نظر اجتماعی با قرمزها قابل مقایسه باشد. شاید درنهایت این حقیقت قابل درکی نباشد، اما اتفاقی بود که برای ناپولی رخ داد.
اگرچه ناپولی از آن زمان به واسطه حضور دی لورنتیس دوباره متولد شده است، اما خاطرات ماجراجوییهای آنها غیرقابل توصیف است؛ از بهشت به جهنم، سالهایی که ناپولی تیمی همانند یوونتوس و میلان بود. همانطور که خود دانته نوشت: غم و اندوهی بزرگتر از این نیست که در بدبختی، اوقات خوش گذشته را بخاطر بیاوری. این داستان ناپولی است که در این سالها در فوتبال ایتالیا از سر گذراند.
بی نظیر بود.