داستان یاسوهیکو اُکودِرا؛ اولین قورباغه‌ای که به اقیانوس پرید

در سال  1977 این اکودرا بود که چشمان مشتاق وایزوایلر را گرفته بود. هافبک ژاپنی بعد از انجام چند تمرین با این تیم بوندسلیگایی، خودش را به عنوان بازیکنی با استعداد ثابت کرده و وازوایلر قراردادی را به او پیشنهاد داد. هیچ بازیکن ژاپنی پیش از آن به صورت حرفه‌ای بازی نکرده بود.

هفت‌یک– یک عبارت ژاپنی هست که می‌توان آن را تقریبا به این صورت ترجمه کرد:” قورباغه‌ داخل چاه چیزی از اقیانوس بزرگ نمی‌داند.” تعبیر متداول این جمله این است که افرادی که گشتن در جهان را تجربه نمی‌کنند، از شرایط آن نیز آگاهی ندارند و در نتیجه نمی‌توانند چیزی از آن بیاموزند. وقتی یاسوهیکو اوکودرا اولین بازی‌اش را در سال 1970 انجام داد، این ضرب‌المثل کاملا برای فوتبال ژاپن صادق بود. فوتبال توسعه نیافته و محدود به جزیره ژاپن هنوز باید از نظر روحیات ملی قوی‌تر می‌شد و لیگ آماتورش استانداردهایی ضعیف و بی‌نظم داشت.

امروزه سامورایی‌های آبی ابرقدرت منطقه هستند، به پنج جام جهانی قبلی صعود کرده و حتی یک بار به جمع 10 تیم برتر در رده‌بندی فیفا راه پیدا کردند و این در حالی است که ستاره‌های بین‌المللی در جِی‌لیگ نیز حضور دارند. اکودرا که احتمالا نامش در بریتانیا تنها برای مردم ناتینگهام و پلیموث کمی شناخته شده است، بازیکنی بود که به این تغییرات سرعت زیادی بخشید. می‌توان گفت که او اولین قورباغه‌ای بود که از چاه بیرون جهید.

شهر کانزو در ایالت آکیتا،‌ نقطه‌ی آغاز قابل حدسی برای یکی از ماجراجویانه‌ترین داستان‌های فوتبال نیست. بیش‌تر بخش‌های این شهر، با جمعیتی تقریبا نصف اسکاربرو (توضیح مترجم: شهری ساحلی در شمال انگلیس)، پوشش جنگلی دارد چرا که در پارک ملی تووادا هاچیمانتای قرار گرفته است. ولی در تابستان ‌1970۰ در همین شهر شمالی دورافتاده و کشاورزی محور بود که دانش‌آموز جوانی با دیپلمی در دست و توپی جلوی پایش، سفری 400 مایلی را به سمت چراغ‌های روشن توکیو آغاز کرد.

اکودرای 18 ساله 25 مایل دور‌تر از پایتخت برای شرکت فوروکاوا الکتریک کار می‌کرد. او بازیکن مشتاقی بود و به همراه تیم این شرکت، در لیگ فوتبال آماتور ژاپن به میدان می‌رفت. اوایل بازیکن مهمی در این باشگاه نبود. زمانی‌که به 20 سالگی رسید، در طول سه فصل تنها 24 بازی انجام داده و هشت گل در پست هافبک تهاجمی به ثمر رسانده بود. این آمار در اوایل دهه 1970 میلادی برای اولین دعوت به تیم ملی ژاپن کافی بود.

اکودرا به سرعت خودش را به عنوان یکی از ستاره‌های فوروکاوا الکتریک معرفی کرد و موفقیت قابل توجهی در کشورش به دست آورد. او در دوره هشت ساله‌اش موفق شد در لیگ، جام امپراتور و سوپرجام قهرمان شود و جایگاه خود را به عنوان یک بازیکن تیم ملی تثبیت کند. اما با توجه به این‌که فوتبال در ژاپن به همان شکل آماتور باقی ماند – علی‌رغم تقویت ارتباطات بعد از کسب مدال برنز المپیک 1968 مکزیکو سیتی – شانس اکودرا برای تامین هزینه‌های زندگی‌اش از راه انجام ورزش مورد علاقه‌ بسیار کم بود و در نتیجه او به کار در شرکت الکترونیکی ادامه داده و فوتبال در واقع تفریح و سرگرمی او برای تعطیلات آخر هفته بود.

 

اکودرا در اردوی تیم ملی ژاپن در آلمان، توجه هنس وایزوایلر، سرمربی کلن، را جلب کرد و راهی بوندس‌لیگا شد.

 

تا سال 1977 فرصتی برای این بازیکن 25 ساله پیش نیامد و در آن زمان هیروشی نینومیا، سرمربی تیم ملی، آنها را برای شرکت در یک تور به آلمان برد. نینومیا در بخشی از برنامه‌هایش برای بالا بردن سطح فوتبال ژاپن، بازیکنان این تیم را به باشگاه‌های مختلف بوندسلیگا در سرتاسر کشور فرستاد تا با آنها تمرین کنند. اکودرا آماده سفر شد و به غرب این کشور رفت تا در باشگاه کلن حضور پیدا کند.

سرمربی وقت کلن، هِنِس وایزوایلر افسانه‌ای بود که به تلاش برای یافتن استعدادهای درخشان معروف بود. آکادمی ورزش ملی شهر در سال 2005 بخش آموزش مربیانش را به احترام او نامگذاری کرد که در طول چهار دهه و نیم مربیگری حرفه‌ای‌اش، هدایت بازیکنانی مانند یوپ هاینکس، گونتر نتزر، برتی فوگتس و بسیاری دیگر را برعهده داشت. با این‌که او در سال 1983 فوت کرد، امروزه یادش با نماد معروف باشگاه، بز نر هنس، زنده است.

در سال  1977 این اکودرا بود که چشمان مشتاق وایزوایلر را گرفته بود. هافبک ژاپنی بعد از انجام چند تمرین با این تیم بوندسلیگایی، خودش را به عنوان بازیکنی با استعداد ثابت کرده و وازوایلر قراردادی را به او پیشنهاد داد. هیچ بازیکن ژاپنی پیش از آن به صورت حرفه‌ای بازی نکرده بود و این تردیدها وجود داشت که آیا او می‌تواند در 25 سالگی بازی‌اش را برای رسیدن به سطح مطلوب بهبود ببخشد یا خیر. خانواده او از این‌که این بازیکن کارش را در شرکت برق فوروکاوا ترک کند، راضی نبودند و این شرکت هم نمی‌خواست او را از دست بدهد.

در آخر فدراسیون فوتبال ژاپن تصمیم گرفت که حضور یک بازیکن که به صورت حرفه‌ای در خارج از کشور بازی می‌کند، به نفع فوتبال ملی است. خانواده اکودرا متقاعد شدند و شرکت برق قبول کرد که شغل او را به همراه جبران خسارت 75 هزار پوندی در صورت عدم موفقیت این بازیکن برایش حفظ کند.

اکودرا اوایل با قد حدود 165 سانتیمتری‌اش و در حالی‌که یکی از دو بازیکن خارجی کلن بود، شخصیتی مضحک در باشگاه به نظر می‌رسید. او به انتظارات ورزش حرفه‌ای عادت نداشت و شبهاتی درباره قدرت ذهنی‌اش نیز وجود داشت. بیش‌تر وقت‌ها به جای ابتکار عمل به خرج دادن برای تاثیر‌گذاری در بازی، توپ را به اولین بازیکنی که درخواست توپ می‌کرد، پاس می‌داد.

اکودرا به مرور زمان یاد گرفت که به خواسته‌های خود بیش‌تر از سایرین توجه کند. او تنها چندهفته بعد از امضای اولین قرارداد حرفه‌ای‌اش، اولین بازی‌اش را برابر دویسبورگ انجام داد. در تیمی متشکل از بازیکنان ملی پوش مانند دیتر مولر، هربرت زیمرمن و هانس لور، این هارالد شوماخر، مرد شماره یک آینده آلمان، بود که با گرفتن پنالتی در دقایق اولیه بیش‌ترین تاثیر را بر بازی گذاشت و کلن با نتیجه 2-1 به پیروزی رسید. اکودرا در آن فصل در 24 بازی حضور داشت و 6 گل به ثمر رساند. در واقع گل‌های متوالی او در دو بازی آخر فصل به تیمش کمک کرد که دومین قهرمانی بوندس لیگا در تاریخ باشگاه را به دست آورد. کمی بعد او در اولین پیروزی باشگاه در فینال جام حذفی آلمان نیز حضور پیدا کرد.

 

اکودرا در اولین فصل حضور در کلن، با این تیم قهرمان بوندس‌لیگا و جام حذفی شد.

 

فصل 79-1978 به اندازه‌ فصل اول اکودرا موفقیت‌آمیز نبود ولی از نظر شخصی برای او مهم بود. این اولین فصل دوران حرفه‌ای پی‌یر لیتبارسکی بود که بعدها به تیم ملی آلمان راه پیدا کرد و اکودرا رفاقتی نزدیک با او پیدا کرده و در نهایت همکار شد. این سال همچنین سالی بود که اکودرا پیشرفت فوتبالی کشورش را نه تنها به آلمان و اروپا بلکه به برایان کلاف اعلام کرد.

موفقیت کلن در لیگ در فصل قبل به این معنی بود که بازیکنان وایزوایلر مجوز حضور در جام باشگاه‌های اروپا را به دست آورده بودند و آلمانی‌ها برای قهرمانی وارد این رقابت‌ها ‌شدند. پیروزی‌ مقابل اکرانس از ایسلند و لوکوموتیو صوفیه و رنجرز باعث صعود اکودرا و هم‌تیمی‌هایش به نیمه‌‌نهایی شد. آنها در این مرحله با تیم ناتینگهام فارست کلاف روبرو شدند. بازی رفت در ناتینگهام یکی از بهترین دیدارهای این تورنمنت بود. گل‌های زودهنگام از مولر و راجر فن‌گول، مهاجم بلژیکی، تیم مهمان را پیش انداخت ولی فارست با گلزنی گری بیرتلز، ایان بویر و جان رابرتسون شرایط را به سود خود تغییر داد.

وایزوایلر در فاصله 10 دقیقه به پایان بازی اکودرا را به زمین فرستاد تا این دیدار را به تساوی بکشاند. فارست در حال حمله بود که او برای استفاده از ضد حملات روی خط میانی قرار گرفت. بیرتلز ضربه آزادی را از سمت چپ روی دروازه فرستاد ولی تیم آلمانی توپ را دفع کرد و فن‌گولِ بلژیکی برای گلزنی پیش رفت.

هشتاد دقیقه از زمان بازی گذشته و بازیکن بلژیکی خسته بود. در ضمن خط دفاع عقب‌نشینی کرده بود او در سمت چپش اکودرای چالاک را می‌دید که تازه‌نفس بود و هنوز توپ به پایش نخورده بود. او در آستانه ورود به محوطه جریمه حریف توپ را به بازیکن تعویضی پاس داد و دید که چگونه توپ را از یک بازیکن دفاع رد کرد، روی پای راستش برد و شوتی آرام به گوشه پایین سمت چپ دروازه زد. اکودرا به اولین بازیکن آسیایی تبدیل شد که موفق به گلزنی در جام باشگاه‌های اروپا شد.

با این حال تلاش او برای رساندن کلن به فینال کافی نبود. چون ناتینگهام فارست موفق شد در بازی برگشت و با هدایت کلاف به پیروزی 1-0 رسیده و در مجموع با نتیجه 4-3 به دیدار فینال صعود کرده و جام قهرمانی را نیز بالای سر ببرد. اکودرا تنها یک فصل دیگر به حضورش در کلن ادامه داد و سپس به پایتخت رفت تا به تیم دسته دومی هرتا بپیوندد. تلاش باشگاه برای صعود به نتیجه نرسید اما دوری اکودرا از لیگ دسته اول طولی نکشید و او موفق شد توجه اوتو ره هاگل جوان، سرمربی وردربرمن، را جلب کند.

 

اکودرا بعد از جدایی از کلن، به وردربرمن رفت و نمایش‌های خوبی در ترکیب سبزهای نیدرزاکسن داشت.

 

دوره حضور این بازیکن در برمن احتمالا بهترین دوره‌ی حرفه‌ای او بود چون با انتقال به پست مدافع کناری که در حملات نیز حضور داشت، به تیمش کمک کرد که خود را به عنوان یکی از بهترین باشگاه‌های آلمان با سه نایب قهرمانی متوالی معرفی کند. شاید این اتفاق به اندازه کسب قهرمانی و حضور در تیم‌های اروپایی، موجب تایید مسیر اکودرا به عنوان یکی از پیشگامان فوتبال آسیا شد. دومین مربی تراز اول متوجه توانایی او شده بود و این بازیکن به عاملی کلیدی در تیم‌های خوبی تبدیل شده بود که می‌خواستند یکی از قدرت‌های لیگ داخلی باشند. او در سال 1986 به فوراکاوا و ژاپن برگشت، خانواده‌اش را به خانه برگرداند و پرچمدار روند حرفه‌ای سازی فوتبال در کشورش شد.

باشگاه قدیمی او نام خود را به جف یونایتد تغییر داده بود، او را به اولین بازیکن حرفه‌ای متولد ژاپن تبدیل کرد و او آن زمان اولین بازی‌های ملی‌اش را برای ژاپن از سال 1977 انجام داد. هرچند بازگشت به لیگی بسیار آماتور برای اکودرا آسان نبود و او در ابتدا برای ایجاد همان تاثیری که در آلمان داشت در این لیگ، دچار مشکل بود. جف یونایتد اولین باشگاه ژاپنی شد که توانست در سال 1987 قهرمان جام باشگاه‌های آسیا شود ولی اکودرا تنها یک فصل دیگر به فوتبالش ادامه داد. او در سال 1988 و در سن 35 سالگی از دنیای فوتبال خداحافظی کرد.

دوران حرفه‌ا‌ی اکودرا در فوتبال اینجا تمام نشد؛ هرچند دوره مربی‌گری او بسیار کوتاه و محدود به دوره‌ای موقت در جف در سال 1996 بود. ولی به نظر می‌رسید که او رویاهای بلندپروازانه در ذهن دارد که بزرگ‌تر از حد تصور است. او در سال 1998 با هم‌تیمی سابقش، لیتبارسکی – که تا آن زمان بیش از 400 بازی برای کلن و 60 بازی برای جف یونایتد و یک قهرمان در جام جهانی در کارنامه خود به ثبت رسانده بود – ارتباط برقرار کرد تا باشگاه یوکوهاما را تاسیس کنند. این باشگاه با مدیریت اکودرا و حضور لیتبارسکی به عنوان سرمربی مسیرش از دسته‌های پایین‌تر را طی کرده و در سال 2006 به جی لیگ رسید.

 

لیتابارسکی که در کلن با اکودرا همبازی بود، بعدا به او کمک کرد تا باشگاه یوکوهاما را تاسیس کند.

 

دو سال بعد، او اشتباه نادری در دوران طولانی حضور حرفه‌ا‌ی خود در دنیای فوتبال داشت و پست ریاست باشگاه پلیموث آرگیل که آن زمان در رقابت‌های چمپیونشیپ حضور داشت، قبول کرد. در نهایت مشکلات مالی و سقوط به دسته پایین‌تر باعث شد اکودرا آنها را ترک کند و به پست سابق خود در مدیریت باشگاه یوکوهاما برگردد.

نکته خاص دیگری که در زندگی حرفه‌ای اکودرا وجود دارد این است که او نقش مهمی در زندگی حرفه‌ای برخی از بزرگ‌ترین ستاره‌های دنیای فوتبال ایفا کرد. لیونل مسی، الساندرو دل پیرو، سرجیو آگوئرو و آندرس اینیستا تنها چهار تا از افرادی هستند که به نقش  انیمه‌ معروف، کاپیتان سوباسا، در رشد و تربیت‌شان اشاره کرده‌اند –  و این اکودرا بود که به سوباسا چنین دستاوردی را اهدا کرد.

در نسخه مانگا ( کتاب و کارتون کمیک برای بزرگسالان و کودکان ) این داستان بسیار معروف، اکودرا سرمربی تیم ملی ژاپن است و اوست که متوجه توانایی سوباسا در نوجوانی می‌شود. مهارت‌ سوباسا در یک بازی دوستانه برای تیم دانشگاهش مقابل تیم ملی آنقدر زیاد است که اکودرا خودش به زمین می‌آید تا روی پای او تکل بزند و سپس او را به تیم ملی کشورش دعوت می‌کند.

این‌که اکودرا کسی است که فرصت بازی به معروف‌ترین فوتبالیست تاریخ کشورش در تیم ملی را می‌دهد، نشانه‌ای از تاثیر درخشش او بر روی سایر بازیکنان در ژاپن و خارج از این کشور است. بازیکنان آسیایی برای برخی از بزرگ‌ترین باشگاه‌های جهان به میدان رفته اند، ژاپن و کره جنوبی میزبانی مشترک جام جهانی را در کارنامه دارند و احتمال دارد که چین جایگاه لیگ فوتبالش را به عنوان یکی از مهم‌ترین لیگ‌های جهان تثبیت کند. و شاید بتوان همه این موفقیت‌ها را به قدم‌های اول و شجاعانه اکودرا مرتبط دانست- بیرون کشیدن فوتبال آسیا از اعماق چاه و رساندن آن به دورترین نقاط اقیانوس.

 

عنوان اصلی مقاله: Yasuhiko Okudera: Japanese football’s first overseas pioneer نویسنده: Sam France نشریه / وبسایت: These Football Times زمان انتشار: می 2017
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 دیدگاه ارسال شده است