بهترین مربیان تاریخ به انتخاب فورفورتو؛ 21 تا 30
هفتیک– نشریه معتبر فورفورتو در شماره اخیرش (ژوئن 2020)، فهرست 100 مربی برتر تاریخ را اعلام کرد که مطمئنا مانند هر انتخاب دیگری، موافقان و مخالفی خواهد داشت. اما آنطور که خود این نشریه نوشته، در ردهبندی این مربیان، به نوآوریهای آنها در مسائل تاکتیکی، نحوه مدیریت بازیکنان و مهمتر از همه، جامهایی که آنها بردند، توجه شده است. این قسمت هشتم این فهرست است که رتبههای 21 تا 30 را شامل میشود.
” اگر شما زمانی بتوانید جام باشگاههای اروپا را فتح کنید، زمانش امروز و مکانش همین جاست. اما ما نمیخواهیم فقط قهرمان این رقابتها شویم- ما میخواهیم با ارائه یک بازی زیبا به این عنوان دست پیدا کنیم.” صحبتهای جاک استاین پیش از فینال جام باشگاههای اروپای 1967 در فرهنگ عامه سلتیک باقی ماند. آن روز در لیسبون تیم سلتیک به اولین تیم بریتانیایی تبدیل شد که قهرمانی اروپا را به دست آورد و یکی از بهترین فصلهای تاریخ خود را به بهترین نحو به پایان رساند.
جان “جاک” استاین یک معدنچی بود که شش سال از دوران حضورش در میادین فوتبال را در سلتیک پشت سر گذاشته بود. او پس از بازنشستگی، مسئولیت تیم ذخیرهها را بر عهده داشت و رابرت کلی، مدیرعامل باشگاه، به استین گفته بود که هرگز مربی تیم اول نخواهد شد چرا که مذهبش پروتستان است. او از سلتیک جدا شده و به دانفرملاین پیوست و موفق شد باشگاهی که در 4 ماه حتی یک پیروزی به دست نیاورده بود، از سقوط نجات دهد. سال بعد اولین قهرمانی این تیم در جام حذفی اسکاتلند را کسب کرد و در فینال 1961 برابر سلتیک به پیروزی رسید. آنها در دو فصل پیش رو به یک چهارم نهایی جام در جام اروپا صعود کرده و سپس اورتون را از جام بازار مکاره حذف کردند. استاین پس از پیوستن به هیبرنیان باعث پیشرفت این تیم منطقه ادینبورو در جدول لیگ اسکاتلند شده و در یک دیدار دوستانه برابر رئال مادرید نیز به پیروزی رسید. پس از آن بود که در سال 1965، باشگاه وولورهمپتون به او پیشنهاد جانشینی استن کالیس را داد. استاین به بهانه مشورت کردن با کلی تماس گرفت اما امیدوار بود که پیشنهاد هدایت سلتیک را دریافت کند. کلی پیش از آن که کوتاه بیاید و هدایت تیم را به این مربی بسپارد، شغل کمک مربی و دستیاری را به او پیشنهاد داد.
سلتیک 78 سال پیش از آن تاسیس شده بود اما استاین چهارمین مربی تاریخ این باشگاه پس از سه سرمربی بود که به مدتی طولانی روی نیمکت این تیم حضور داشتند. این تیم جوان در میانه جدول قرار داشت و 11 سال بود که موفق به فتح لیگ نشده بود اما استاین تنها یک ماه لازم داشت تا اولین قهرمانی جام حذفی اسکاتلند پس از سال 1955 را برای آنها به ارمغان بیاورد. او سپس در اولین فصلی که به صورت کامل هدایت این تیم را بر عهده داشت، قهرمان لیگ شد و به نیمه نهایی جام در جام اروپا رسید. استاین با لباس ورزشی تیم خود را هدایت میکرد – که در آن روزها معمول نبود- و پیش از فصل 67-1966 به شاگردان خود گفت:” ما میتوانیم در تمامی رقابتها قهرمان شویم.” حق با او بود. سلتیک پس از فتح جام حذفی اسکاتلند، جام اتحادیه و حتی جام گلاسکو، در روز آخر در دوئل با رنجرز پیروز شده و فاتح لیگ این کشور نیز شد. این مربی همچنین آنها را به فینال جام باشگاههای اروپا برابر اینتر هلنیو هررا رساند که در سه فصل قبلی، دو بار به قهرمانی رسیده بود. استاین امیدوار بود که به سیستم دفاعی اینتر غلبه کند و پیش از بازی به رسانهها گفت:” جوری حمله خواهیم کرد که پیش از این هرگز این کار را نکردهایم.” پس از پیروزی 2-1 سلتیک در این بازی، بیل شنکلی به او گفت:” حالا جاودانه شدی.”
بازیکنان استاین نیز به عنوان شیرهای لیسبون جاودانه شدند. آنها یک بار دیگر در سال 1970 به فینال رسیدند- و برابر فاینورد رُتردام شکست خوردند- اما استاین به رکورد 9 قهرمانی متوالی لیگ رسید که با رکورد اروپایی برابر میکرد. کنی داگلیش نیز تحت هدایت او دوران درخشانی داشت.
استاین دهمین قهرمانی را نیز به دست آورد و سپس در سال 1978 به لیدز پیوست. او تنها 44 روز در این تیم دوام آورد- که دقیقا به اندازه دوران حضور برایان کلاف بود- و پس از آن برای هدایت تیم ملی اسکاتلند وسوسه شد. تیم ملی کشور او در جام جهانی 1982 توسط برزیل و اتحاد جماهیر شوروی از مرحله گروهی حذف شد اما استاین در آستانه رقابتهای انتخابی جام جهانی 1986 از الکس فرگوسن به عنوان دستیار جدید خود استفاده کرد. فرگوسن در این باره گفت: ” من یک سال و نیم با او کار کردم و بسیار دوستش داشتم. از جاک پرسیدم که چرا هرگز از بازیکنان انتقاد نمیکند و به یکی از مهمترین توصیههایی که تا به امروز به من شده، رسیدم. او از من پرسید که چرا باید با انتقاد از یک بازیکن در محافل عمومی به خانواده او آسیب بزند؟ تنها فایده این کار این است که پسرخاله / عموها، دایی و عمو، عمه و خاله، معلمان، مادران و شیررسان آنها را به دشمن تبدیل میکند. ” این که همکاری آنها طولانیتر نشد به دلیل اتفاقات تلخ 10 سپتامبر 1985 بود. استاین که پس از شکست خانگی برابر ولز تحت فشار بود، این تیم را به کاردیف برد و میدانست که میتواند با یک تساوی به دیدار پلی آف برابر استرالیا راه پیدا کند. شکست باعث اخراج احتمالی او میشد. این مربی تصمیم گرفت که از داروهای قلب خود استفاده نکند تا از هرگونه تاثیر جانبی که تمرکز او روی بازی را برهم بزند، پیشگیری کند. او شاهد بود که تیمش در دقایق پایانی گل تساوی را دریافت کرد و تنها دو دقیقه تا سوت پایان بازی فرصت باقی بود. استاین در اتاق پزشکی ورزشگاه از دنیا رفت. او 62 ساله بود.
ظاهر کاریزماتیک کلوپ حق مطلب را درباره ذهن تاکتیکیای که پشت آن خنده معروف وجود دارد، ادا نمیکند. سرمربی آلمانی جسارت خود را به عنوان یک استاد انگیزه بخش که حواشی را به خوبی کنترل میکند، ثابت کرده و دورتموند و لیورپول را به پیشرفتی فراتر از حد انتظار رساند. کسب قهرمانیهای متوالی با زردپوشان آلمانی او را به عنوان یکی از درخشانترین متفکران فوتبالی مطرح کرد. در عین حال پیشرفت مداوم و فوقالعاده باعث شد تا لیورپول به دو فینال متوالی لیگ قهرمانان اروپا راه پیدا کند و – مطمئنا – این فصل به اولین قهرمانی در لیگ برتر انگلیس پس از فصل 90-1989 نیز برسد.
مربیان کمی هستند که موفق میشوند در تیمهای متفاوت یک شهر مربیگری کنند و در هر دو طرف نیز قهرمانی را تجربه کنند. با این حال ویالونگا این کار را انجام داد و دو قهرمانی لالیگا، دو قهرمانی لاتین کاپ و دو قهرمانی اول رئال مادرید در جام باشگاههای اروپا را کسب کرد که در اولین آنها، تنها 36 سال داشت. بعدتر او دو قهرمانی داخلی و یک قهرمانی جام در جام اروپا با اتلتیکو مادرید به دست آورد و برای کامل کردن موفقیتهای خود، تیم ملی اسپانیا را به قهرمانی یورو 1964 رساند که اولین جام آنها بود. چنین آماری برای یک مربی که هرگز به صورت حرفهای در میادین حضور نداشت و تنها 11 سال نیز مربیگری کرد، خیلی بد نیست.
زاگالو که دو بار به عنوان بازیکن قهرمان جهان شده بود، هدایت بهترین تیم تاریخ را در قهرمانی برزیل در جام جهانی 1970 بر عهده داشت. اما انجام این کار چندان آسان نبود. برزیل در جام جهانی 1966 در مرحله گروهی حذف شده بود و به گفته پله:” زخم این اتفاق هنوز همراه تیم بود.” اما زاگالو با استفاده از بازیکنانی چون جرزینیو، رِولینو، توستائو و جرسون موفق شد پرو، اروگوئه و ایتالیا را از سر راه بردارد و در راه رسیدن به قهرمانی 19 گل به ثمر برساند. کارلوس آلبرتو در این باره گفت:” تمام اینها مدیون کار و تلاش زاگالو بود.”
میتوان گفت که قهرمانی در جام جهانی 1966 با تیم ملی انگلیس، حتی بزرگترین دستاورد الف رمزی به عنوان سرمربی نیست. مربی اهل داگِنام تنها 35 سال داشت و به تازگی از دوران موفق بازیاش در تاتنهام خداحافظی کرده بود که هدایت تیم دسته سومی ایپسویچ تاون را بر عهده گرفت. شرایط این تیم تازه سقوط کرده پس از 18 سال حضور اسکات دانکن بسیار غمگین و آشفته بود. با این حال رمزی به سرعت متوجه شد که مشکلاتی دارد. بعد از این که او مهاجمان را در یک بازی تمرینی با حضور هواداران زیر بارش شدید باران برابر مدافعان قرار داد، ویکتوریا، همسرش، چنان از کیفیت پایین بازی بهت زده شد که رمزی را مجبور کرد بین دو نیمه بازی را تمام شده اعلام کند. با این حال قهرمان آینده انگلیس از چالش لذت میبرد و هواداران این تیم بسیاری خوشحال بودند که او تصمیم به ادامه کار دارد. رمزی در تنها 6 فصل در حد فاصل 1956 تا 1962، پسران تراکتوری را با بودجهای ناچیز از میانه جدول دسته سوم به قهرمان لیگ یک تبدیل کرد. آنها در اولین فصل حضور در رقابتهای دسته اول فوتبال انگلیس( توضیح مترجم: بالاترین رده فوتبال باشگاهی در انگلیس/معادل لیگ برتر کنونی) موفق شدند 4 امتیاز بیشتر از تاتنهام، تحت هدایت بیل نیکلسون به دست آورند که در سال 1961 برای اولینبار در انگلیس دبل کرده بود. ری ویلسون که در آن زمان رقیب این تیم بود اما در سال 1966 تحت هدایت رمزی قهرمان جهان شد، درباره او گفت:” او در آن زمان بسیار جلوتر از سایر مربیان بود.” رمزی از دوران بازی خود لقب ژنرال را به همراه داشت- در واقع موفقیت ایپسویچ تاون نیز در بستر سازماندهی دفاعی بینقص این تیم به دست آمده بود- اما بازیکنان سابق این مربی، همگی افسری را به خاطر دارند که به درستی آنها را هدایت میکرد.
ری کرافورد، بهترین گلزن ایپسویچ در فصل 62-1961، در سال 2012 به فورفورتو گفت:” او بسیار معصوم بود و بسیار با محبت و آرام صحبت میکرد. هرگز سعی نمیکرد که کسی را در برابر سایر افراد کوچک کند.” جیمی لیدبتر، هم تیمی دیگر او، نیز اضافه کرد:” اگر او چیزی برای گفتن به شما داشت، به آرامی و در سکوت مطرح میکرد. هیچ چیز تند و زنندهای وجود نداشت و او برای این موضوع احترام زیادی قائل بود.”
پس جای تعجب نداشت که رمزی توانست کشورش را به بهترین قهرمانی تاریخ خود برساند. او تنها جام جهانی تاریخ انگلیس تا به امروز را در رقابتهایی که سال 1966 در خاک این کشور برگزار شد، به دست آورد. او هدایت تیم ملی انگلیس را چهار ماه بعد از شکست در یک چهارم نهایی جام جهانی 1962 برابر برزیل در شیلی قبول کرد و این در حالی بود که روزنامه تایمز آن را جایگاهی متزلزل خوانده بود. با این حال او رسما در سال 1963 به این سمت منصوب شد چرا که ایپسویچ پس از موفقیت ناباورانه با مشکلاتی مواجه شده بود. رمزی در برابر مشکلات سر خم نمیکرد. او گفت:” ما قهرمان جام جهانی خواهیم شد. ” و سه شیرها با هدایت او این کار را انجام دادند. پس از حضور او در تیم ملی انگلیس در می 1963، آنها در یک سال تنها در دو بازی شکست خوردند اما دومین شکست آنها 1-5 برابر برزیل، در تور ضعیفی بود که در آمریکای جنوبی داشتند و برابر آرژانتین نیز با مشکلاتی روبرو شدند. رمزی فاصلهای فوقالعاده بین انگلیس و رقبایش ایجاد کرد و آماده شد تا سیستم شگفتآور بدون وینگر خود را اجرایی کند که دو سال بعد باعث شد این تیم از سد همه بگذرد. جک چارلتون، نابی استایلز، آلن بال و بعدها جف هرست، مهاجم 24 ساله، همگی شکوفا شدند. جام جهانی به خانه بازگشت.
چپمن، فوتبال در انگلیس را تغییر داد. او اولین مربی بود که ترکیب خودش را انتخاب کرد، درباره نقل و انتقالات تصمیم گرفت و در واکنش به تغییرات اساسی قانونی آفساید در سال 1925، استفاده از دفاع سه نفره را گسترش داد. او در 1919 پس از پرداختهای غیرقانونی به عنوان سرمربی لیدز از فوتبال محروم شد اما این حکم برگردانده شد و چپمن، قهرمانیهای متعددی را در هادرزفیلد به دست آورد. او در آرسنال نیز این کار را تکرار کرد و میتوانست سومین قهرمانی را نیز تجربه کند اما در سال 1934 به دلیل ابتلا به بیماری ذاتالریه از دنیا رفت.
کاپلو شاید در تیم ملی انگلیس و روسیه موفقیت زیادی نداشت اما رکورد او در سطح باشگاهی در بین بهترینها قرار دارد. دون فابیو در طول دوران حضورش در میلان، رئال مادرید و رم، هفت قهرمانی لیگ به دست آورد و در سال 1994 نیز در میلان موفق شد با 4 گل بارسلونا را در هم کوبیده و فاتح جام باشگاههای اروپا شود. اما سبک بازی او برای همه مناسب نبود. کاپلو در دومین دوران حضورش در مادرید دومین قهرمانی را به دست آورد اما اخراج شد. رائول، بازیکن اسطورهای رئال، درباره کاپلو گفت:” او برای من بسیار مهم بود.”
تاریخ، دوران 22 ساله حضور ونگر به عنوان سرمربی آرسنال را با دو دبل، 7 قهرمانی جام حذفی، یک فصل شکست ناپذیری و رکورد 49 بازی بدون باخت به یاد میآورد. اما نحوه تاثیرگذاری او روی آدمهای دور و برش هم باید به خاطر سپرده شود. ونگر جز آخرین آرمانگراهای بزرگ بود. او مربیای بود که به بازیکنان خود آزادی میداد و این باور را در آنها ایجاد میکرد که خیلی زود میتوانند تمامی رقیبان را شکست دهند و به همین شکل باعث پیشرفت آنها میشد. ونگر در دهه 90 میلادی تنها شکل فوتبال انگلیس را تغییر نداد بلکه با ذهن خود، آن را روشن کرد.
پرافتخارترین سرمربی لیورپول نمیخواست این سمت را بپذیرد. به هرحال دستیاری که طولانیتر از هرکس دیگری این سمت را در اختیار داشته چطور میتوانست افتخارات بیل شنکلی را تکرار کند؟ و مشخص شد که او به خوبی قادر به انجام این کار است. پیسلی در سال 1974 هدایت این تیم را بر عهده گرفت اما پس از نایب قهرمان شدن در اولین فصل، رکوردهای جدیدی را به ثبت رساند. لیورپول در 8 فصل بعدی 6 قهرمانی به دست آورد و در 5 سال 3 بار قهرمان جام باشگاههای اروپا شد. فیل تامپسون، بازیکن سابق قرمزها، در این باره گفت:” مردم درباره عمو باب صحبت میکردند؛ او به همان اندازه که میگفتند بیرحم بود. ”
بلا گوتمن باور داشت که سومین فصل در هر تیمی کشنده است و در طول 40 سال دوران مربیگری همواره از تیمی به تیم دیگر در حال کوچ بود اما هرگز بیشتر از دو فصل در یک تیم نماند. او دو قهرمانی جام باشگاههای اروپا به دست آورد که تا حدی غیرقابل پیشبینی به حساب میآمد. اما اینکه بسیاری او را مورینیوی اصلی مینامند، بیانصافی در حق زندگی فوقالعاده او است. والدین گوتمن معلم رقص بودند و شاید به همین دلیل تیمهای او پویا بودند و تماشای آنها بسیار فریبنده و میتوانستند در یک سوم هجومی، کاملا حریف را از پا دربیاورند. حالت رقصگونه تیمها توسط مردی بدخلق که با کلاهی بر سر کنار خط ایستاده بود، طراحی میشد. تیمهای او سرگرم کننده بودند اما گوتمان ستاره واقعی هر نمایشی بود که در آن شرکت میکرد.
او که یک یهودی مجارستانی بود در جنگ جهانی دوم به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد. پدر و خواهر او در آشویتس کشته شدند، اما او از جنگ جان سالم به در برد و پس از پایان درگیریها، هدایت تیم چوکانول رومانی را بر عهده گرفت. در آنجا او خواست که دستمزدش با سبزیجات پرداخت شود- در آن زمان غذا کمیاب بود – اما پس از مداخله یک عضو هیئت مدیره در انتخاب بازیکنان، از این تیم جدا شد. مخالفتها و اختلافات در طول دهه بعد به بخش جداییناپذیر دوران مربیگری او تبدیل شد. گوتمن پس از درگیری بین دو نیمه بر سر بیرون کشیدن یک مدافع از تیم مجارستانی اویپشت جدا شد و حتی با شکست خوردن در این مشاجره، نیمه دوم را از روی سکوها دنبال کرد. او پس از مشاجرات مداوم با اعضای هیئت مدیره – علیرغم حضور در صدر جدول ردهبندی – میلان را نیز ترک کرد. و پس از این اتفاق بود که بندی به قرارداد خود اضافه کرد که در صورت حضور در صدور جدول، باشگاه حق اخراج او را ندارد.
گوتمن پس از یک فصل موفق در سائوپائولو و به کارگیری سیستم 4-2-4 که بعدها تیم ملی برزیل نیز از آن الهام گرفت، به پرتغال رفت. او در سال 1959 پورتو را به مقصد بنفیکا ترک کرد، 20 بازیکن را اخراج و اوزه بیو را به تیمش اضافه کرد. این بازیکن 19 ساله به مشعلی برای عقابها تبدیل شد. او هسته اصلی تیمی مرگبار بود که دو قهرمانی متوالی در سالهای 1961 و 1962 در جام باشگاههای اروپا به دست آورد.
با این حال معروف است که وقتی گوتمن بعد از این موفقیتها افزایش حقوق نداشت، این باشگاه را نفرین کرد که برای 100 سال قهرمان اروپا نخواهد شد. جادوی سیاهی که تا به حال در هفت فینال مهم این تیم را طلسم کرده و 40 سال دیگر از زمان آن نیز باقی است. حتی دعای اوزه بیو بر سر مزار این مربی در وین نتوانست طلسم را از بین ببرد. عجیب است که گوتمن بدون اینکه به اندازه ریشه دواندن در یک باشگاه باقی بماند، چنین میراثی بر جای گذاشته است. مربی مجار در دهها باشگاهها حضور داشت اما گفتههای او به اندازه دستاوردهایش و میراثی که به جای گذاشت، بیشتر از فوتبالی که تیمهایش به نمایش میگذاشتند، در خاطر مانده است. اما گوتمن فراتر از یک کتاب داستان بود. او اولین سرمربی راک استار بود- رهبری حیلهگر که از آتش عبور کرد، او آمده بود تا “شیوههای به کار گرفته شده در دیوانگی” را مشخص کند و خود را به عنوان یکی از زیرکترین مربیان نسلش ثابت کرد. گوتمن واقعا بینظیر بود و فوتبال خوشبخت بود که حضور او را حس کرد.
ونگر عشق بود
باید جزو 10 تای اول میبود