بهترین مربیان تاریخ به انتخاب فورفورتو؛ 41 تا 50
هفتیک- نشریه معتبر فورفورتو در شماره اخیرش (ژوئن 2020)، فهرست 100 مربی برتر تاریخ را اعلام کرد که مطمئنا مانند هر انتخاب دیگری، موافقان و مخالفی خواهد داشت. اما آنطور که خود این نشریه نوشته، در ردهبندی این مربیان، به نوآوریهای آنها در مسائل تاکتیکی، نحوه مدیریت بازیکنان و مهمتر از همه، جامهایی که آنها بردند، توجه شده است. این قسمت ششم این فهرست است که رتبههای 41 تا 50 را شامل میشود.
یکی از دلایلی که جورج گراهام در سال 1986 هدایت آرسنال را بر عهده گرفت، این بود که الکس فرگوسن – دومین گزینه توپچیها پس از تری ونبلز – میخواست در جام جهانی مکزیک روی نیمکت تیم ملی اسکاتلند بنشیند. آنچه این سرمربی اسکاتلندی در نهایت در آرسنال خلق کرد، تالار افتخارات هایبوری را باشکوهتر و نام او را در محافل فوتبالی با مربیگری سختگیرانه، مترادف کرد.
هسته اصلی دیدگاه او در میدان بر اساس دفاع چهار نفره بود که به عنوان موجودیتی مستقل و تنها در نظر گرفته میشد. وقتی گراهام به آرسنال پیوست، آنها پانزده سال در کسب قهرمانی ناکام بودند. رهبری دفاع آنها را دیوید اولِری مقتدر برعهده داشت و تونی آدامز 20 ساله – مدافعی بیتجربه که در اولین بازی خود شورتش را برعکس به تن کرده بود – نیز در کنار او قرار داشت. گراهام شروع به “ساختن یک دیوار” کرد و در انجام این کار موفق شد. او از دستیار خود خواست تا روزنامههای منطقهای از سراسر کشور را جمعآوری کند و سپس به بررسی گزارش بازیها پرداخت تا گزینههایی مانند لی دیکسون و استیو بولد را شناسایی کرد. این اتفاقات در دوران پیش از آنالیز ویدیویی و بررسی حریف- حداقل در بریتانیا- بود. گراهام به تدریج با هنر آفسایدگیری، دفاع خود را تمرین داد تا این کار در آنها درونی شود.
آدامز در این باره گفت:” آن دفاع چهارنفره به صورت شانسی شکل نگرفت. ما هر صبح و عصر با برنامهریزی کار کردیم. به همین خاطر از او متنفر بودیم. اما در اوج بازی خودمان قرار داشتیم و سود ثمره آن را دیدیم.” هواداران تصور میکردند که ترس گراهام از حرکات هجومی به بازیکنانش منتقل شده اما او به اندازه کافی باهوش بود که رهبرانی را در مناطق کلیدی به خدمت بگیرد تا اهدافش را پیش ببرند. او حتی در تاتنهام که جدیترین رقیب آرسنال بود- و او با این تیم در سال 1999 قهرمان جام اتحادیه شد – بسیار به سول کمپل برای هدایت خط دفاع تکیه داشت.
گراهام دوبار قهرمان لیگ شد. اولین آنها بسیار دراماتیک بود که به دنبال بازی معروف فصل 89-1988 در آنفیلد به دست آمد. دومین قهرمانی نیز بسیار ارزشمند بود چرا که آنها در فصل 91-1990 تنها 18 گل دریافت کردند و فقط در یک بازی شکست خوردند. او هدایت تیمهایی را بر عهده داشت که پر فراز و نشیب بودند اما تمام تیمهای خوب او صفات مشترکی چون شجاعت، قدرت جنگندگی، استحکام و عزم راسخ داشتند. گراهام در بسیاری از ابعاد یک سرمربی بریتانیایی اصیل بود. او خواستار ارائه تواناییهای بیاندازه نبود، اما شدت تلاش برای او یک پیش شرط به حساب میآمد. او در سالهای پایانی دهه 80 میلادی با لیورپورل قدرتمند آن زمان در حال مبارزه بود و پس از آن با موج تغییرات فرگی در منچستریونایتد روبرو شد. و همچنان به روند موفقیتآمیز خود ادامه داد. حضور او در هایبوری پایانی تاسفبرانگیزی داشت -او در سال 1995 و پس از این که مشخص شد در یک نقل و انتقال، مبلغی را دریافت کرده، اخراج شد- و بخشی از میراث او در این تیم تحت تاثیر قرار گرفت و همزمان نتایج درخشان آرسن ونگر، آرسنال را وارد مرحله جدیدی کرد. با این حال توپچیهای آن زمان، هرگز دورانی که همه چیز برای نتیجهگیری مهیا شده بود، فراموش نمیکنند.
فرانسه قهرمان یورو 84 شد و دو سال بعد در جام جهانی مکزیک در رده سوم قرار گرفت. اما پس از آن تنها مجوز حضور در یکی از 4 رقابت مهمی که برگزار شد، دریافت کرد. امیدها در جام جهانی 1998 بسیار کمرنگ بود. اما مبارزان رنگینکمانی ژاکه تمام راه را طی کردند تا با پیروزی 3-0 برابر برزیل، کشوری را که به واسطه نژادها دو دسته شده بود، متحد کنند. زینالدین زیدان که زننده دو گل از 3 گل فینال بود، گفت:” ژاکه چند روز پیش از فینال روی ضربات کرنر تاکید بسیار داشت. او میگفت” تضمین میکنم که اگر با اعتقاد راسخ قدم به میدان بگذارید، میتوانید کار بزرگی انجام دهید” صحبتهای فوقالعادهای بود، آقا.”
منتقدان باور دارند که آراگونس در زمان بسیار خوبی هدایت تیم ملی اسپانیا را برعهده گرفت چرا که نسل طلایی این کشور شروع به درخشیدن کرده بود. در واقع هیچ گزینه بهتری برای هدایت چنین تیم با استعداد اما جلا نگرفته و بینظمی وجود نداشت. اسپانیا با کاریزمای آراگونس به تیمی قدرتمند و خشن تبدیل شد که بیش از هر تیم دیگری در یورو 2008 مرتکب خطا شد. سرمربی این تیم همچنین شکاف موجود در رختکن را از بین برده و آنها را متحد کرد. ژاوی در این باره گفت:” او تاثیرگذارترین فرد در زندگی حرفهای من است. او اعتماد به نفسی باورنکردنی به من داد.”
روحیه حضور در تیمهای ضعیف هرگز در رههاگل از بین نرفت. او در فصل 97-1996، کایزرسلاترن را به بوندس لیگا بازگرداند و یک فصل بعد با این تیم قهرمان شد. او روند موفقیتآمیز خود را با تیم سرسخت یونان در رقابتهای یورو 2004 ادامه داد و در مسیر قهرمانی در این دیدارها، دو بار برابر پرتغال میزبان به پیروزی رسید. این مربی پیش از آن موفق شده بود با فورتونا دوسلدورف قهرمان جام حذفی آلمان شود. او قبلتر نیز با وردربرمن دوبار جام قهرمانی بوندس لیگا را بالای سر برده بود و در جام در جام اروپا در سال 1992 نیز به قهرمانی رسیده بود.
فورفورتو در فوریه 2003 برای آخرین بار با سر بابی رابسون مصاحبه حضوری داشت و درباره هفتادمین سالگرد تولد و آخرین سال مربیگری او در سطح باشگاهی در نیوکاسل گفتگو کرد. نیازی به گفتن نیست که او، هم صحبتی جذاب بود و درباره دوران 35 ساله مربیگری درخشانش بحث کرد:
درست است که شما خبر اخراج خود از فولام در سال 1986 را از طریق ایونینگ استاندارد دریافت کردید؟
بله؛ کاملا. من در حال رانندگی روی پل پوتنی بودم و بیلبوردی را در پیادهرو دیدم که روی آن نوشته شده بود “رابسون اخراج شد”. به رانندگی ادامه دادم و فکر کردم ” کدام رابسون را میگوید؟” و ناگهان متوجه شدم. من در ساعت 4:30 عصر باشگاه را ترک کرده بودم و 15 دقیقه بعد این تیتر را دیدم. چطور میتوان به شکلی خوب و آرام گفت که این کار تا چه اندازه بد و اشتباه بود؟ من به شدت ناراحت و عصبانی بودم.
اگر در سال 1982 در ایپسویچ میماندید، میتوانستید این باشگاه را حفظ کنید و قهرمان شوید؟
ما در آن زمان بسیار نزدیک بودیم. در سال 1981 دوم شدیم و سال بعد که آخرین سال من بود نیز همین اتفاق تکرار شد. ما تنها دو بازیکن از تیمی که قهرمان شد، کمتر داشتیم. من یک تیم خوب قهرمان در پی اس وی آیندهوون داشتم؛ با بازیکنان فوقالعادهای مانند فیگو، رونالدو و لوییس انریکه در بارسلونا کار کردم. اما آن تیم ایپسویچ بینظیر بود. در راه قهرمانی جام یوفا در سال 1981، ما به سنت اتین رفتیم. آنها تیمی عالی پر از بازیکنان ملی پوش- پلاتینی، باتیستون، لاریوس و رپ – داشتند و ما موفق شدیم در مجموع با حساب 7-2 برابر آنها به پیروزی برسیم. آن دوران باورنکردنی بود.
آیا اگر گری لینهکر در جام جهانی 1986 مکزیک با دست گل می زد، باز هم میگفتید که صحنه را ندیدید؟
میگفتم گری داور را فریب داد و این اشتباه بدی بود و ما هرگز نباید در هیچ دیداری به این شکل پیروز شویم. ما برای نیمه نهایی جام جهانی بازی میکردیم و در آستانه حذف مدعی قهرمانی بودیم. خدایا! من بسیار از دست داور و کمک داور عصبانی بودم. پس از بازی با آنها صحبت نکردم چون نگران بودم که کار نادرستی انجام دهم.
اگر انگلیس در نیمه نهایی جام جهانی 1990 ایتالیا در ضربات پنالتی برابر آلمان غربی به پیروزی میرسید، جام قهرمانی را بالای سر میبرد؟
نمیتوان با قطعیت گفت.اما دل من میگفت که قهرمان میشدیم. این فرصت را داشتیم که داغ گلی که به نام ” دست خدا ” دریافت کرده بودیم را تسلی دهیم. آرژانتین بسیاری از بهترین بازیکنان خود را در فینال در اختیار نداشت و این در حالی بود که ما به تیم خوبی تبدیل شده و به حضور در کنار هم عادت کرده بودیم. روحیه تیمی استثنایی داشتیم و مجموعهای بودیم که شکست دادنش سخت بود. در واقع هیچکس ما را شکست نداد، غیر از این است؟ از این حذف بسیار ناامید شدیم و واقعا عصبانی بودیم. حتی همین حالا که درباره آن صحبت میکنیم، من هنوز ناراحت میشوم. هرگز آن حس را فراموش نخواهم کرد چون ما خودمان را در فینال تصور میکردیم. میتوانستیم به هر دقیقه از آن بازی عشق بورزیم.
تفاوت کار در سایر کشورهای اروپایی با انگلیس چیست؟
تفاوتهایی وجود دارد که من آنها را ترجیح میدهم. اما در انگلیس، هیئت مدیره هیچ دخالتی در کارم نمیکند و تمام تیم در اختیار من است. من در خارج از کشور فقط یک مربی بودم. گاهی این مشکلساز است اما باید با آن کنار آمد. در تمام طول مدتی که در کشورهای دیگر کار کردم، هرگز یک بازیکن انگلیسی نخریدم و هرگز کادر فنی خودم را وارد تیم نکردم. حتی یک بار نیز این اتفاق رخ نداد. فکر میکنم این موضوع به سازگاری من کمک کرد. اما دروغ نمیگویم، در بارسلونا در یک قدمی خرید آلن شیرر بودم. به یک مهاجم نیاز داشتیم و من به مدیر گفتم که یک گلزن خوب میشناسم. این اتفاق پس از یورو 96 رخ داد و من با ری هارفورد در بلکبرن تماس گرفتم. ری به من گفت که حاضر به فروش او نیست و من نمیتوانستم با اطلاع دادن علاقه باشگاه به خرید این بازیکن به رسانهها، او را آزار بدهم. و یک هفته بعد آلن به نیوکاسل فروخته شد! ما هم رونالدو را از آیندهوون جذب کردیم.
بهترین بازیکنی که در طول دوران مربیگری خود خریدید، چه کسی بود؟
رونالدو شگفتانگیز بود. او یک سال با من در بارسلونا بود و فراتر از این دنیا بود. او واقعا فوقالعاده و مانند یک خدا بود. تواناییهای جذابی داشت و یک ورزشکار جوان بینظیر بود. همچنین شخصیت خوبی داشت که به من احترام میگذاشت و ناراحتکننده بود که تنها 8 ماه برای ما بازی کرد. مشخص بود که به بازیکن فوقالعادهای تبدیل خواهد شد.
حتی الکس فرگوسن نیز نمیتواند به رکورد قهرمانیهای بیل استروث در لیگ برسد. رنجرز در دوران درخشان حضور او در این تیم 18 بار قهرمان شد. او در حالی به چنین موفقیتی رسید که هرگز در هیچ سطحی به عنوان بازیکن به میدان نرفته بود. جانی هوبارد، وینگر سابق، در این باره گفت:” او چیز خیلی خاصی از فوتبال نمیدانست اما مربی بسیار خوبی بود.” استروث که متولد ادینبورو بود، پیش از ورود به دنیای فوتبال تلاش کرده بود که به یک دونده حرفهای تبدیل شود و پس از آن به تمرین دادن بازیکنان در هارتس کمک میکرد.
او کمی بعد به تمرین دهنده تیم کلاید تبدیل شد و در آن زمان آنها دو بار به فینال جام حذفی اسکاتلند رسیدند. او در سال 1914 به عنوان دستیار در رنجرز شروع به کار کرد و شش سال بعد پس از اتفاقاتی باورنکردنی هدایت این تیم را بر عهده گرفت چرا که ویلیام ویلتون، سرمربی تیم، تنها 24 ساعت پس از کسب قهرمانی، در حادثهای هنگام قایقرانی، غرق شد. استروث به این تیم کمک کرد که عنوان قهرمانی خود در فصل بعدی را نیز تکرار کند و سپس آماده شروع یک دوره سلطه کامل شد. در 19 فصل پیش از این که جنگ جهانی دوم لیگ فوتبال اسکاتلند را به تعطیلی بکشاند، رنجرز 14 قهرمانی به دست آورد. او در سال 1928 برای اولین بار این تیم را در یک فصل قهرمان لیگ و جام حذفی کرد و این در حالی بود که از آخرین جام حذفی به دست آمده توسط این باشگاه 25 سال میگذشت. او معمولا تاکتیکها را به دستیاران خود میسپرد اما در زمینه جذب بازیکن بسیار باهوش بود و تمرکز اصلی او روی آمادگی، رژیم و نظم تیمی بود.
ظاهر برای او بسیار مهم بود و تاکید داشت که بازیکنانش در تمرینات از یقه و کراوات استفاده کنند و استفاده از کلاه لبه دار نیز اجباری بود. او هر روز صبح زود، ورود آنها به ورزشگاه ایبروکس را از پشت پنجره تماشا میکرد. اگر کسی با دست در جیب خود در خیابان راه میرفت، به بیرون فرستاده میشد تا بار دیگر در حالی که دستانش در دو طرف بدن قرار داشت وارد شود. او حتی یک بار به همین دلیل ضربهای به دنده یکی از بازیکنان زد. آدام لیتل، هافبکی که یک بار به دلیل اشتباه بستن کراوات خود توبیخ شد، در این باره گفت:” او سختگیر بود. باید با استاندارهای او زندگی میکردید و اگر از انجام بعضی کارها سر باز میزدید، به سرعت به تیمی دیگر منتقل میشدید.
او از نظر روانی یک جادوگر بود.11 بازیکن بودند که حتی دو نفرشان نیز به هم شباهتی نداشتند. او میتوانست همه ما را مدیریت کند.” روش استروث بدون تردید جواب داد. او به اولین سرمربی اسکاتلندی تبدیل شد که در سال 1949 فاتح سه گانه شد، پس از جنگ چهار قهرمانی لیگ به دست آورد و در سال 1953 علیرغم اینکه بخشی از پایش به دلیل بیماری قانقاریا قطع شده بود، نیز قهرمان شد. او در سال 1954 و در 78 سالگی با کسب 18 قهرمانی در 27 فصل بازنشسته شد. سلتیک در همان بازه زمانی تنها 5 قهرمانی به دست آورده بود. اگر رقابتهای برگزار شده در زمان جنگ را نیز به حساب آورید، استروث هفت قهرمانی لیگ دیگر و در مجموع 73 عنوان در طول دوران حضورش در رنجرز کسب کرد. اصلیترین جایگاه ایبروکس به یاد او نامگذاری شده است.
زیکو در واکنش به حذف تیم ملی برزیل از جام جهانی 1982 و درباره سرمربی این تیم گفت:” یکی از بزرگترین حسرتهای من این است که با تله قهرمان نشدیم. اگر کسی لیاقت کسب یک قهرمانی را داشت، او بود.” بازی زیبای تیم سانتانا باعث شد که آنها بدون شکست در 19 بازی به جام جهانی 1982 اسپانیا برسند اما شکست برابر ایتالیا باعث شد که برزیل نتواند از مرحله گروهی دوم صعود کند. او در سال 1986 نیز با تیمش به جام جهانی رفت اما در جمع هشت تیم پایانی در ضربات پنالتی شکست خورد. سانتانا به عنوان سرمربی سائوپاولو موفق شد به صورت متوالی قهرمان لیبرتادورس و جام باشگاههای جهان شود.
وقتی سیمئونه برگشت تا هدایت اتلتیکو مادرید را در دسامبر 2011 بر عهده بگیرد، این تیم در رده دهم جدول لالیگا قرار داشت و توسط تیم دسته سومی آلباسته از رقابتهای جام حذفی اسپانیا حذف شده بود. آنها پنج ماه بعد سهمیه اروپا را به دست آوردند و از آن زمان رابطه این باشگاه و این مربی به یکدیگر وابسته شد که تصور یکی از این دو بدون دیگری غیرممکن است. برند غیرطبیعی ال چولو دوقطبی لالیگا در سال 2014 را شکست و تیمش هنوز هم برای سایرین دردسرساز است.
باتو موفقترین مربی لیگ فرانسه به حساب میآید که دو دوره طلایی داشته است. او در اولین دوره خود با تیم ریمس 5 قهرمانی به دست آورد و آنها را دوبار به فینال جام باشگاههای اروپا رساند. بعدتر نیز با سن اتین از طریق برند ” فوتبال شامپاینی ” خود، سه بار جام قهرمانی را بالای سر برد. فرانسه در جام جهانی 1958 با هدایت باتو در رده سوم قرار گرفت و ژوست فونتن که با حضور این مربی روی نیمکت رکورد 13 گل زده را به ثبت رساند، درباره او گفت:” باتو بسیار بامزه بود. ما با علاقه به حرفهای او گوش میدادیم.”
گفته میشود که در جریان صحبتهای بین دو نیمه بنیتس در فینال لیگ قهرمانان 2005، او 12 بازیکن را روی تخته تاکتیکی قرار داده است. این مربی اسپانیایی بدون نگرانی یکی را حذف کرده و به کار خود ادامه داد، 11 نفر باقی مانده در دل تاریخ ماندگار شدند. بنیتس پیش از این بازی نیز خود را به عنوان یکی از زیرکترین مربیان فوتبال معرفی کرده و موفق شده بود والنسیا را به دو عنوان قهرمانی لالیگا و همچنین قهرمانی جام یوفا در سال 2004 برساند. عدم کسب قهرمانی او را از آنفیلد دور کرد اما نام رافا- که آخرین قهرمانی جام حذفی لیورپول در سال 2006 را کسب کرد- همیشه در این تیم ماندگار خواهد بود.