کینگ کازو و کاپیتان سوباسا؛ دو داستان رویایی که یکی شدند
هفتیک– پادشاه کجاست؟ هنگام گرم کردن تیم، او در زمین دیده نمیشود. وقتی بازیکنان از اتوبوس تیم پیاده میشدند نیز هیچکس متوجه او نشد. او پشت جایگاه اصلی، محلی که بازیکنان معمولا ساعاتی قبل از شروع بازی خانگی، از آنجا به سمت رختکن میروند، نیز حضور نداشت. حتی رسانههای هیجانزده نیز نتوانستهاند مصاحبهای را ضبط کنند. هنگامیکه چند روز قبل از مسابقه، کارتهای خبرنگاران صادر شد، نیز مقامی از سازمان لیگ با لحنی توام با عذرخواهی گفت: ” خوشحالیم که اینجا پذیرای شما هستیم، اما او احتمالا حضور نخواهد داشت.” در حقیقت نیز اثری از او نبود.
و با این حال او همه جا حاضر است. در تئاتر آلمان، کارگردانها و بازیگران جملهای دارند: نقش پادشاه همیشه توسط دیگران بازی میشود. به عبارت دیگر، یک شخصیت فقط وقتی جایگاه رفیعی پیدا میکند که از سوی اطرافیانش شناخته و تصدیق شود. و اگر این ملاک باشد، شاه واقعا اینجاست. با پیاده شدن از قطار در ایستگاه میتسوزاوا- کامیچو در یوکوهاما، او با افتخار به پوستر بزرگی که در سمت مسافران حاضر روی پله برقی قرار دارد، نگاه میکند. او که پیراهن آبی روشن تیمش را پوشیده است، لبخندی از سر اعتماد به نفس روی لب دارد و از سوی همتیمیهای جوانتر و کوچکترش احاطه شده است. در طی 15 دقیقه پیادهروی به سمت استادیوم میتسوزاوا، نام او روی تیرهای چراغ راهنمایی و پلاکاردهای روی نردهها حک شده و تصاویر پرتره او یادآور پرترههایی از چهگوارا و دیگو مارادونا است. در ورزشگاه، پلاکاردها از هر طرف او را به نام “پادشاه کازو” ستایش میکنند. به نظر میرسد این مرد برای سلطنت بر یوکوهاما، شهری با 3.7 میلیون نفر، دومین شهر بزرگ ژاپن، نیازی به حضور فیزیکی ندارد.
یکشنبه بعد از ظهر در ماه مه، تقریبا نیم فصل 2017 دسته دوم جی لیگ، دومین رده فوتبال حرفهای در ژاپن؛ اف سی یوکوهاما شروع خوبی داشته و در بالای جدول برای قهرمانی مبارزه میکند. قرار گرفتن در رتبه ششم در پایان سال برای حضور در مرحله پلی آف برای رسیدن به دسته اول جی لیگ کافی است. سوالی که هیچ کس جرات ندارد آن را بپرسد، اگرچه این سوال در ذهن جمعیت حاضر در ورزشگاه وجود دارد، این است: اگر به دسته اول برسیم چه میشود؟ آیا پادشاه یک سال دیگر نیز سلطنت خود را ادامه میدهد؟ آیا این اتفاق رخ خواهد داد؟
کینگ کازو بیش از آنکه بسیاری از هواداران فوتبال بهخاطر داشته باشند، در میدان حاضر بوده است. او دوران ورزشی خود را با قراردادهای یک ساله در هر فصل از اوایل دهه 2000 ادامه داده است. در 15 دوره گذشته موجی از حدس و گمان وجود داشته که فصل جاری ممکن است آخرین فصل حضور او باشد. همانطور که همه میدانند، یک فوتبالیست فقط سالهای محدودی میتواند بازی کند و برخی که استثنا هستند، میتوانند برای مدت کوتاه دیگری خلاف این واقعیت را ثابت کنند. سباستیانو روسی، دروازهبان ایتالیایی، تا 39 سالگی در بالاترین سطح بازی کرد و این اتفاق برای لوتار ماتیوس هافبک- لیبرو آلمانی نیز رخ داد. ریوالدو قهرمان جهان در سال 2002 در 42 سالگی خداحافظی کرد. استنلی متیوس، بازیکن ملی پوش انگلیس در سال 1965 در حالیکه 50 سال و پنج روز داشت، بازنشسته شد. کازویوشی میورا در مارس 2017 و وقتی تیمش با نتیجه 1-1 با وی-وارن ناگازاکی به تساوی 1 – 1 رسید، رکورد خودش به عنوان مسنترین فوتبالیست فعال حرفهای را شکست. یک هفته بعد، او تنها گل پیروزی بخش تیمش مقابل تِسپاکوساتسو گونما (Thespakusatsu Gunma )را به ثمر رساند. هیچ فوتبالیست حرفهای فعال و یا گلزنی مسنتر از او در تاریخ فوتبال وجود ندارد. سلطنت کازو بر یوکوهاما و تمام عاشقان فوتبال ژاپن بار دیگر تجلی یافت.
عجیب این واقعیت است که او در این بازی خانگی روز یکشنبه در ماه می غایب است، چندان ناامید کننده نیست. روزنامه ورزشی نیکان اسپورت به نقل از کازو میورا نوشت:”زانویم درد میکند”، پیامی که طی چند سال گذشته بارها و بارها شنیده شده و بیشتر طرفداران آن پیام را دیده، سری تکان داده و فکر کردهاند:” همانطور که انتظار میرود.” به نظر میرسد لحظه نواخته شدن سوت از سوی داور به مثابه تسکینی برای 11 هزار هوادار یوکوهاماست. به نظر میرسید که آنها به این فکر میکردند، “سرانجام پیرمرد بازی نمیکند.” البته جایی برای شنیدن این جمله نیست. اما بدیهی است که عدم حضور پادشاه باعث کاهش سرعت بازی یوکوهاما نخواهد شد و هواداران نیز دیگر مانند سابق هیجان زده نیستند.
در غیاب میورا، یک مهاجم نروژی 1.90 سانتیمتری به نام ایبا لعجب (توضیح مترجم: عبدالرحمان لعجب اصلیتی مراکشی دارد)، به عنوان تک مهاجم بازی کرد. خط میانی پشت سر ایبا سعی داشت به جای ارسال پاسهای کوتاه، او را بیشتر با توپهای بلند تغذیه کند. در حقیقت، سبک بازی یوکوهاما توام با ظرافت و خلاقیت نیست، بنابراین حضور یک مهاجم سختکوش و فیزیکی به پرس، فشار رو به جلو، دویدن و مبارزه کمک میکند. کازو، پادشاه کوتاهقد و لاغر اندام فاقد چنین ویژگیهایی است و این روزها کمتر از همیشه میتواند چنین نقشی ایفا کند، پس غیبت او مفید به نظر میرسد. در دقیقه هشتم، ایبا با نواختن یک ضربه آزاد به گوشه بالا سمت راست دروازه تیم میهمان، ناگویا گرامپوس، موفق به گلزنی شد. بعد از گلزنی، این مهاجم فیزیکی و نه چندان سریع، نیمی از طول زمین را برای جشن خوشحالی پشت سر میگذارد. جمعیت حاضر در استادیوم حالا حامی او هستند؛” ایبا! ایبا! ایبا!” با بالا رفتن مشتهای هواداران به نشانه خوشحالی، بنرهای “پادشاه کازو” دیگر پیدا نیستند. آیا کسی اینجا درباره شاه صحبت میکرد؟
البته این واقعیت که دوران اوج ورزشی کازو سالها پیش به پایان رسیده و اینکه از نظر فوتبالی، او دیگر یک ستاره مهم در زمین نخواهد بود، رنگ واقعیت به خود گرفته، باعث بروز احساسات عجیب در دل دوستداران فوتبال ژاپن شده است. شایستگیهای او غیرقابل انکار است. کازو میورا اولین فوق ستاره فوتبال ژاپن بود. او در سری A ایتالیا بازی کرد، همینطور برای دینامو زاگرب و برای تیمهای مختلف برزیل و مرد سال آسیا هم شد. هنگامیکه جی لیگ در سال 1993 افتتاح شد، او تنها بازیکن ژاپنی بود که میتوانست در کنار ستارههای باتجربه مانند زیکو، گری لینهکر یا پیر لیتبارسکی بدرخشد. کازو موفق به کسب عنوان قهرمانی جی لیگ و جایزه بهترین گلزن شد. او ستاره ژاپن در مرحله مقدماتی جام جهانی 1994 بود و در 14 بازی 12 گل به ثمر رساند، اما یک باخت تاسفبار مقابل عربستان راه او برای حضور در جام جهانی را سد کرد.
به جرات میتوان گفت که به لطف کیفیت و شهرت او در دهههای 1980، 1990 و اوایل دهه 2000، فوتبال جای بیسبال را به عنوان محبوبترین ورزش ژاپن گرفت. کازو الهامبخش میلیونها کودک علاقمند به فوتبال در ژاپن و خارج از کشور شد. اما در کشوری که فضیلتهایی مانند وفاداری و قدردانی اهمیت بیشتری نسبت به بسیاری از جاهای دنیا دارد، برای چنین ستاره سالخورده و چهره برجستهای این چالش ایجاد میشود؛ چه کسی تصمیم میگیرد دیگر کافی است؟
در بین نیمه در ورزشگاه میتسوزاوا، پاسخ از منظر ورزشی روشن به نظر میرسد. یوکوهاما به لطف گلی که توسط مهاجمی که در پست و تخت پادشاهی او بازی میکند، 1-0 مقابل ناگویا پیش افتاده است. قطعا گاهی احساس نوستالژی، از تواناییهای فعلی یا عدم وجود آن پیشی میگیرد. از این گذشته احتمال دیدن یک بازی بیشتر با حضور کازو، دلیل اصلی حضور این جمعیت زیاد، نسبت به عرف بازیهای دسته دوم، در ورزشگاه قدیمی دهه 1950 اف سی یوکوهاما است. اغلب بیش از 10 هزار تماشاگر سکوها را پر میکنند؛ آماری که تیمهای خاصی در دسته های بالای سایر کشورها در آرزوی آن هستند.
وضعیت میورا در ژاپن امروز را نمیتوان با هیچ مورد دیگر در فوتبال جهان مقایسه کرد. او مارادونای ژاپنی نیست، زیرا او نه تنها از نظر موفقیتها و کیفیت در آن سطح نبوده، بلکه هیچ کدام از عواملی که باعث سقوط ستاره آرژانتینی شد، نداشت. او هیچگونه سابقه اعتیاد به مواد مخدر یا مشکلات مربوط به اضافه وزن نداشته و هرگز شبیه ستارههای راک تا آستانه مرگ نرفته است. میورا همچنین وضعیتی شبیه به لوتار ماتیوس نیز ندارد. رهبر آن دوران آلمان به خاطر سبک بازی پویا و مصاحبههای خندهدارش که در آن خودش را سوم شخص معرفی میکرد، در خاطرات ماندنی شده است. کازو میورا هرگز از قدرت بدنی همتای آلمانی و البته تکبر او برخوردار نبود.
قطعا میورا نیز شخصی عاری از غرور نیست. چهره او را میتوان در انواع تبلیغات در ژاپن مشاهده کرد: مد، محصولات آرایشی و نوشیدنیهای جدید. احتمالا میورا حتی از شینزو آبه، نخست وزیر این کشور نیز بیشتر در چشم است. اما در حالیکه صحبتهای جنجالی این سیاستمدار جناح راست در مورد تولد دوباره یک “ملت زیبا”، باعث ایجاد دو قطبی در کشور شد، پادشاه کازو در حال متحد کردن آن است. برای اکثر ژاپنیها، چه آنهایی که فوتبال را دنبال میکنند یا نه، او مثالی در زندگی برای رسیدن به غیرممکنهاست: ماجراجویی او به گونهای بود که در آن زمان معدود کسانی میدانستند حتی چنین امکانی وجود دارد. و تا امروز، او در قامت یک پسر بسیار باهوش و خوب، موفق به کسب شهرتی شد که کسی نمیتواند به آن برسد. کازو میورا نماد فوتبال و همه اسطورههای حول آن شده است؛ و نه هیچکس دیگری. در واقع زندگی میورا به خودی خود نیز افسانهای بوده است. مدتها قبل این داستان در یکی از پرطرفدارترین مانگاهای فوتبالی که تاکنون نوشته شده، با نام کاپیتان سوباسا، روایت شده است. (توضیح مترجم: manga، کُمیک بوکهای ژاپنی هستند که در این کشور طرفداران زیادی دارد).
نسخههای چاپی بیش از 80 میلیون نسخه فروخته شده و انیمههایش در آلمان، اسپانیا و ایتالیا بیننده داشته و الهام بخش ذهن صدها بازیکن جدید شده است. بعد از خواندن اپیزودهای اولیه این کتاب، پیدا کردن شباهتها دشوار نخواهد بود. کازوی نوجوان در سن 15 سالگی از یک شهر کوچک در منطقه شیزوکا در نزدیک آتشفشان فوجی، مدرسه را ترک کرد تا فوتبالیست شود. این ایده حداقل به دو دلیل مضحک به نظر میرسید. اول اینکه ژاپن در اوایل دهه 1980 اقتصاد پررونقی داشت که در آن آموزش و پرورش بالاتر از چیزهای دیگر قرار میگرفت. ایده این بود که بعد از سپری کردن دوران تحصیلی دشوار برای کسب نمرات بالا در مدرسه و ورود به دانشگاه، یافتن مشاغل پر اعتبار تضمین شود و اکثر والدین از فرزندانشان چنین انتظاری داشتند. ثانیا، تصور سبک زندگی در رویای مورد زندگی کازو در ژاپن به سادگی غیرممکن بود. هیچ لیگ حرفهای وجود نداشت. فوتبال فقط در بین تیمهای متعلق به کمپانیها و در سطح پایین رواج داشت. اگرچه یاسوهیکو اوکودرا (Yasuhiko Okudera) پیش از این در سال 1977 با انتقال به تیم آلمانی کلن در بوندسلیگا وارد دنیای فوتبال حرفهای شده بود، اما این هافبک یک استثنا بوده و در واقع مجبور شد کشورش را برای رسیدن به آن رویا ترک کند.
کازو این موضوع را میدانست و تلاش کرد همین مسیر را طی کند. اما به جای انتخاب آلمان، کشوری مشهور به فوتبال کارآمد اما نه زیبا، کازو شانس خود را در برزیل امتحان کرد؛ درست همانطور که کاپیتان سوباسای کوچک در مانگا انجام داد. سال 1982 بود؛ ایتالیا به تازگی فاتح جام جهانی شده بود و یوشی تاکاهاشی، هنرمند ژاپنی، داستانهای مصور خود را در یک مجله محلی منتشر میکرد. داستان اینگونه شروع میشد؛ “این داستان سوباسا است، کودکی درست مثل شما، که علاقمند به فوتبال بود و رویای تبدیل شدن به بهترین بازیکن جهان را در سر داشت.”
سوباسا اوزارا، نسخه کارتونی کازویوشی میورا، نیز در کنار کوه فوجی بزرگ شده بود. سوباسا پس از کسب چندین قهرمانی در مسابقات قهرمانی جوانان، به همراه مربیاش، روبرتو هونگو، مهاجم سابق و کلاس جهانی که الکلی شده بود، به برزیل رفت. هونگو به شکل ترکیبی از توستائو، یکی از جادوگران کلاسیک فوتبال که در کنار پله بازی کرده بود و سوکراتس، ستاره دهه 1980، ترسیم شده بود. بعد از حضور در سائوپائولو با هدایت مرد برزیلی، سوباسا فاتح لیگ برزیل شده و توجه بارسلونا را به خود جلب کرد تا برای سپری کردن یک فصل باشکوه راهی لالیگا شود. علیرغم دمدمی مزاج بودن فان خال و رقابت شدید با ریوالدو، سوباسای جوان جایگاهش در ترکیب اصلی را بهدست آورد، دشمن همیشگی رئال مادرید را شکست داد و تبدیل به ستاره لیگ اسپانیا شد.
یک نسل کامل از بازیکنان از بین هواداران نوجوان سوباسا شکل گرفت: مسی، اینیستا، دل پیرو، پودولسکی ، تورس … حسابهای بازیکنان حرفهای در شبکههای اجتماعی هنوز هم پر از تصاویر دوستان و رقبای سوباساست. بازیکنانی که در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 متولد شدهاند، اولین نسلی بودند که بیشتر از دنبال کردن افراد واقعی، مشتاق پیگیری شخصیتهای کارتونی بودند. دوران کودکی فرناندو تورس داستان این نسل را بازگو میکند:” من با برادرم بعد از بازگشت از مدرسه به خانه، سریال کارتونی کاپیتان سوباسا را تماشا میکردیم و بعد از آن بود که من تصمیم گرفتم فوتبالیست شوم.”
برادران تورس برای دریافت سیگنال در تلویزیونشان مشکل داشتند و شرایط دیگر بچههای آن محله نیز متفاوت نبود. آنها چارهای نداشتند، مگر اینکه آنقدر آنتن را بچرخانند که تصویر سوباسا قابل تشخیص بشود تا بتوانند بازی را دنبال کنند:” دو بازیکن جوان بودند؛ یک دروازهبان و یک مهاجم و از تیمهای جوانان ژاپن به بازی در اروپا و جام جهانی رسیدند. این مانند یک رویا بود و من نیز میخواستم مثل آنها باشم.”
زندگی تورس از تماشای انیمه تا تبدیل شدن به بخشی از آن پیش رفت. هرچه از داستان میگذشت، رقبا و هم تیمیهای سوباسا بیشتر و بیشتر شبیه بازیکنان واقعی میشدند. در ابتدا، مانگا شخصیتهایی را نشان میداد که به سوکراتس، رومنیگه و مارادونا شباهت داشتند. سه دهه پس از آغاز آن، الهام گرفتن از امثال ریوالدو، تورام و بوفون غیرقابل انکار بود. وقتی سوباسا به عنوان بازیکن اصلی بارسلونا در اوایل قرن بیست و یکم نقشآفرینی کرد، ستاره جدیدی در داستان انیمهای با پیراهن راه راه قرمز و سفید اتلتیکومادرید ظاهر شد. تعجب برانگیز نبود که این شخصیت جدید فرناندو تورس بود.
این داستان مصور نوشته شد و هنوز هم با همان سرعتی که شاه کازو در حرفهاش پیشرفت میکند، ادامه دارد. مشکلاتی در مسیر این داستان وجود داشت: همانطور که هیچ کسی چیزی جز تصاویر همیشه خندان سوباسا نمیدید، در این شرایط هیچکسی تاریکترین لحظات کازو را تصور نمیکرد. زندگی کازو در برزیل اصلا رویایی نبود و او در روزهای ابتدایی شرایط بسیار دشواری را تجربه کرد. او یک فروشنده خیابانی بود، سپس راهنمای تور شد. او در مُتلها کار و در مناطق زاغهنشین سائوپائولو زندگی میکرد. او تلاش زیادی برای انتقال به تیمهای فراوانی کرد و غالبا این تلاشها به شکست میانجامید. به نظر میرسید او ناکام مانده؛ تا اینکه سانتوس در سن 19 سالگی او را جذب کرد. کازو هرگز تبدیل به بازیکن اصلی تیم نشد، اما همین حضور او نیز کافی بود که مورد توجه یک خبرنگار ژاپنی قرار گیرد و پس از آن داستان او را همه میدانند.
او هنگامیکه در سال 1990 به ژاپن بازگشت، هنوز مانند یک شاهزاده بود. جی لیگ، اولین لیگ حرفهای فوتبال در ژاپن در شرف تاسیس بود و برگزار کنندگان به یک ستاره بومی برای حضور در کنار بازیکنانی چون لینه کر، زیکو و لیتبارسکی نیاز داشتند. کازو به عنوان بهترین بازیکنِ اولین فصل جی لیگ برگزیده شد و این اولینبار بود که بقیه بازیگران (مطبوعات و هواداران)، برای او نقش ایفا میکردند. در سال 1994، کازو میورا به عنوان پادشاه فوتبال ژاپن تاجگذاری کرد.
مانند دوگانه غیرقابل حل اول مرغ بود یا تخم مرغ، داستانهای کاپیتان سوباسا و کازو میورا در اواخر دهه 1990 با هم آمیخته بودند. اینکه متوجه شویم آیا زندگی واقعی او، الهام بخش کارتون بود یا بالعکس، دشوار است. در حالیکه سوباسا قادر به اجرای حرکات ویژهای مانند ضربه چرخشی یا برگردان بود، مطبوعات ورزشی نیز حرکات تکنیکی و رقص کازو در میدان را چاشنی جی لیگ قلمداد میکردند. سوباسا برای بازی راهی اروپا شد و کازو نیز همین مسیر را طی کرد. این مهاجم یک فصل در ایتالیا برای جنوا بازی کرد و سپس به دینامو زاگرب نقل مکان کرد. در این تیم کازو تبدیل به اولین بازیکن ژاپنی شد که در یک بازی در لیگ قهرمانان اروپا حضور پیدا کرد. هر دو با زنهای مورد علاقهشان ازدواج کردند. و سرانجام هر دو هنوز هم در مستطیل سبز حضور دارند.
کازو میورا از سال 1999 در فوتبال ژاپن حضور دارد. او هرگز در جام جهانی بازی نکرد، اگرچه در سال 2012 در اقدامی نمادین به تیم ملی فوتسال پیوست. با این حال خیالاتی که هنوز به صفحات کتابهای کودکان راه پیدا نکرده در زندگی کازو پدیدار شد و پیر لیتبارسکی، رقیب پیشین او که سرمربی شده بود، کازو را برای انتقال به اف سی سیدنی در مسابقات جام باشگاههای جهان در سال 2005 متقاعد کرد. ژاپن میزبان این مسابقات بود، اما تیم استرالیایی با حضور کازو در تیمش احساس میکرد در خانه بازی میکند. آنها با غلبه بر الاهلی مصر به مقام پنجم دست یافتند، اما پادشاه موفق به گلزنی نشد. او از آن زمان تاکنون در ترکیب اف سی یوکوهاما حضور داشته است.
اگر داستان مانگا زندگی واقعی کازو را دنبال میکرد، قطعا یک قسمت آن در 26 فوریه 2017، بر اساس پنجاهمین سالگرد تولد میورا ساخته میشد. تصادفا این اولین روز مسابقه فصل 2017 نیز بود. تصادفیتر اینکه اف سی یوکوهاما بازی افتتاحیهاش را در خانه برگزار کرد و دور از ذهن بود که جی لیگ رویدادی اضافی برای چنین روزی را در نظر نگرفته باشد. همانطور که باید اتفاق میافتاد، این مسابقه به یک جشن بزرگ برای کازو میورا تبدیل شد. روزها گمانهزنیهایی در مورد اینکه آیا او بازی خواهد کرد یا خیر، وجود داشت. رسانهها دوباره این خبر را تکرار کردند: “زانویم درد میکند”. چند روز قبل از بازی، پادشاه تصمیمش گرفت و مدعی شد مشکلی برایش وجود ندارد و وقتی اعلام کرد که میتواند بازی کند، کدام مربی وجود دارد که این افتخار را به او ندهد؟
ورزشگاه میتسوزاوا لبریز از تماشاگر بود و قبل از شروع، محصولات ویژه تولد 50 سالگی کازو، از روسری و پیراهن گرفته تا حولههایی منقش به نام “شاه کازو” یا پیامهایی مشابهی فروخته شد. وقتی بازیکنان از داخل تونل منتهی به زمین وارد شدند، حتی دوربینهای هواداران حاضر در جایگاه ماتسوموتو یاماگا که تیم مهمان بود، نیز شروع به عکس گرفتن کردند. قبل و پس از بازی به کازو میورا بابت تولدش تبریک گفته شد و مانند داستانهای کاپیتان سوباسا، قهرمان داستان احتمالا باید گل پیروزی را به ثمر میرساند، همانگونه که او چند هفته بعد مقابل تسپاکوساتسو موفق به انجام چنین کاری شده بود.
اما تماشای جریان کل بازی، حقیقتی که در خلاصه بازیهای تلویزیونی دو دقیقهای یا مقالات خبری پنهان شده بود، فاش کرد. با بیش از 30 فصل حضور در عرصه فوتبال حرفهای و 50 سال سن در ساقهایش، عامل سن که به طور شگفتانگیزی سعی در پنهان کردنش دارد، کاملا به چشم میآمد. قاعدتا برای تماشاگری که در جریان بود این سوال پیش میآمد که چرا این بازیکن به این آرامی در خط حمله بازی میکند. میورا نه تنها خطری برای دفاع تیم مهمان ایجاد نکرد، بلکه در پیاده شدن بازی تیمش یا به چالش کشیدن نمایش حریف نیز قادر به کمک نبود. در اواسط نیمه اول، میورا در محوطه حریف پا به توپ شد، اما نتوانست به سمت دروازه شلیک کند. در نیمه دوم، او فضایی 20 متری در اختیار داشت و میتوانست پاس بدهد یا شوت بزند، اما کاری که او انجام داد، شبیه ترکیبی از این دو کار بود.
این واقعیت که میورا بازی کرده و به مدت 65 دقیقه در میدان ماند، فقط با استناد به نام بزرگ او برای باشگاه یوکوهاما، صنعت فوتبال و به نوعی کل کشور، قابل توضیح و توجیه بود. بعد از به صدا در آمدن سوت پایان، چند جایزه ویژه مخصوص به او اهدا شد، هرچند که از نظر فوتبالی او قطعا بهترین بازیکن میدان نبود. بعد از مراسم کوتاه، میورا یک بار دور ورزشگاه را به آرامی دوید. پلاکاردها و پرچمهای زیادی که به پادشاه سلام میدادند، غیرقابل چشمپوشی بود و اینکه چگونه کل جمعیت یکصدا تشویق میکردند، قابل توجه بود. هر جایگاهی که ستاره به سمت آن حرکت میکرد، تشویق حاضران بلندتر از نقاط دیگر بود. در کنار میورا شخصی بود که به نظر میرسید دستورالعملهای تشویق کردن را به هواداران آموزش میداد و به این ترتیب، تصاویر تلویزیون جذابتر به نظر میرسید.
فارغ از رفتار هیجانی و خلاقانه تماشاگران ژاپنی، تجربه واقعی در زمین چندان پررنگ نبود. بله، محصولات استقبال از کازو پیش از شروع مسابقه فروخته شده بودند. بله، میورا در هر گوشه ورزشگاه به عنوان پادشاه شناخته شد. اما در طول بازی، پا به توپ شدنهای او واکنشی خاص از سوی هواداران را به همراه نداشت. نه قبل و نه بعد از این بازی شعارهایی در وصف این افسانه زنده شنیده نمیشد و حتی تعویض او نیز لحظه خاصی برای هواداران به نظر نمیرسید؛ تقریبا مانند تولد یک نفر – اتفاقی که فقط یک بار در سال اتفاق میافتد، اما هر سال تکرار میشود. اگرچه شاید پرسیدن این سوال در ماه می و در دیدار در برابر ناگویا گرامپوس غیرعادی بود، اما اگر یوکوهاما موفق به صعود به دسته اول میشد چه بر سلطنت پادشاه میآمد؟ آیا آن روز دیگر حضور در مستطیل سبز برای کازو کافی نبود؟
ساعتی پس از بازی از هواداران خواسته شده که ورزشگاه را ترک کنند؛ در حالیکه خبرنگاران به سوی زمین خالی هدایت میشدند. نیم ساعت بعد مردی خوش تیپ و خوش پوش روی چمن طوری قدم میزد که انگار روی صحنه شو لباس، کتواک میکند. او کت و شلوار صورتی براق و پیراهنی مشکی با یقهای بلند به تن کرده بود. حالا نوبت کازو بود که از واکنش رسانهها غرق در لذت شده بود. او آشکارا از واکنش رسانههای حیرتزده، لذت میبرد؛ رسانههایی که آنها هم از دیدن چهره شاد پادشاه و اینکه وقتش را به آنها داده بود، خوشحال بودند.
او به آرامی به سمت دیواره کاغذی مملو از نام اسپانسرها که جلوی آن کیک تولدی برای او تهیه شده و رسانهها منتظرش بودند، حرکت کرد. بعد از بریدن کیک و خوردن آن، سؤالات خبرنگاران بیشتر شبیه به تهیه گزارش از سلبریتیها بود تا تهیه یک گزارش ورزشی. “کازو، چرا کت و شلواری این رنگی بر تن میکنی؟ “کازو، چه هدایای تولدی از اعضای خانوادهات دریافت کردهای؟” “کازو در این شرایط چه حسی داری؟”
پادشاه سخاوتمندانه وقت خود را در اختیار رسانهها قرار داده و با احتیاط، با جملات طولانی و عاقلانه پاسخ داد. تنها روزنامهنگار غربی حاضر در این جمع سوال دیگری داشت. او عاقلانه تلاش کرد به سبک مرسوم ژاپنیها، سوالش را به طور غیرمستقیم و با ملایمت مطرح کند. او اینگونه صحبتهایش را آغاز کرد؛ وقتی مردم اروپا داستان شما را میشنوند، آن را باور نمیکنند. شما الان 50 سال دارید و هنوز هم بازی میکنید. بنابراین آنها این سؤال را خواهند پرسید:” آیا هیچ وقت تصور کردهاید دوران حرفهای خود را به پایان برسانید؟” میورا با لبخندی مانند یک دیپلمات، پاسخی کوتاهتر از سایرین در آن روز داد، پاسخی متشکل از یک کلمه: خیر. لحظهای بعد او سر تکان داده، حاضران مسیر را برایش باز کردند و او محل را ترک کرد.
آیا این سؤال که به طور غیرمستقیم نیز بیان شد، توهین به شان کازو بود؟ در حالیکه پاسخ کوتاه میورا به این سوال عجیب و غیرمنتظره در بخشهای خبری در آلمان، اتریش و سوئیس پخش شده بود، جایی در رویدادهای تلویزیونهای داخلی در همان شب و در مقالات طولانی صبح روز بعد نداشت. رسانهها به نقش خود پایبند بودند. کانالهای تلویزیونی شرایط را به شکلی جلوه میدادند که گویی میورا از چهرههای مهم و اصلی تیمش است. خبرنگاران همچنین هوادارانی را نشان میدادند که کازو را “کامی سما”، به معنای یگانه خدا مینامیدند و مصاحبه خبرنگار خارجی به گونهای حذف شد که تنها سخنان تمجیدآمیز از کازو در گزارشها دیده شود. طی هفتههای بعد از بازیِ روز تولد، بیشتر صحبتهای مردم این شهر حول محور فوتبال بود. مردم به سرعت به بزرگی اسطوره ملی، و نه جهانی خود، صحه میگذاشتند. کازو واقعا حیرتانگیز است، درست است؟ پیدا کردن یک ژاپنی که در پاسخ به این سوال به سرعت نگوید “بله او شگفتانگیز است”، دشوار بود.
البته در واقع کازویوشی میورا استثنایی است. کمتر کسی در سن او، از چنین آمادگی جسمانیای برخوردار است. کمتر کسی در یک کشور به اندازه او به فوتبال رونق بخشیده و به دوام آن بیش از 20 سال کمک کرده است. و همچنین این موضوع که مردم ژاپن مایل هستند او را یک پادشاه معصوم و عاری از خطا قلمداد کنند، نیز حیرتانگیز است. این را میتوان به مثابه یک فیلمنامه خوب برای داستان بعدی مانگا باشد: وقتی پادشاه کازو در پنجاهمین سالگرد تولدش در ماه فوریه در برابر ماتسوموتو در ترکیب بود، اف سی یوکوهاما با نتیجه 0-1 پیروز شد. وقتی او به دلیل آسیبدیدگی دیگری از ناحیه زانو در در طول ماه می در ترکیب تیمش غایب بود، اف سی یوکوهاما چندان خوششانس نبود. در نیمه دوم دو پنالتی عجیب به سود ناگویا گرامپوس اعلام شد که جریان مسابقه را به سود تیم مهمان کرد. بههر حال، نقش پادشاه باید توسط دیگران بازی شود.