جان تری، ونسا پرونسل و وین بریج؛ یک رسوایی ملی
هفتیک– به طور رسمی هیچ اتفاقی رخ نداد. به هر حال جزئیات بیشتری وجود ندارد: تا امروز ونسا پرونسل مصرانه وجود هرگونه رابطهای با جان تری در اواخر سال 2009 را رد میکند و برای تایید ادعایش، عذرخواهیهای کتبی و مدارک قانونی را نگه داشته است. اما همچنان ارزش دارد که به این ماجرا بپردازیم؛ حتی تنها به این دلیل که مجبور شویم با فاصله عمیق و غیرقابل ارزیابی آنچه میدانیم و آنچه در همه این سالها تصور میکردیم، مواجه شویم.
برای یک دهه، واقعیت و داستانپردازی با هم گره خورده بود. در طول زمان، ماجرای اینکه چگونه جان تری و دوست و همتیمیسابقش، وین بریج، در مرکز یکی از عجیبترین ماجراهای خیانت در فوتبال انگلیس قرار گرفتند، شکلی سوررئال پیدا کرد و حتی شاید تا اندازهای غیرواقعی: یک خاطره بد که بسیاری ترجیح میدهند وانمود کنند؛ هرگز رخ نداده است.
با این وجود، این ماجرا همچنین بحث در مورد چندین موضوع مرتبط دیگر را به همراه دارد: محدوده زندگی شخصی، ضروریات سلبریتی بودن، مرز آزادی مطبوعات؛ چه اتفاقی میافتد وقتی رسانههای بیقانون و بدون دیسپلین عصر جدید با طمع ورزی و هوچیگری رسانههای قدیمی همراه میشوند. این داستان جنبههای بیزمان و جهانیای هم دارد: دوستی و خیانت، چشم چرانی و اخلاقگرایی؛ کنجکاوی زشت و بیمسئولیت ما در مورد آنچه افراد مشهور در خلوت اتاق خوابهای آنها انجام میدهند.
این اتفاق، زندگی و سابقه هر سه آدم ماجرا را شکل داد. یک دهه بعد، همچنان وین بریج وقتی از کنار ساختمانی رد میشود یا ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر میکند، یک نفر نام “جان تری” را فریاد میزند یا مینویسد. برند شخصی جان تری هم به شکلی جبران نشدنی، خدشهدار شد؛ بازوبند کاپیتانی انگلیس از او گرفته و جایگاهش به عنوان شرورترین چهره فوتبال تثبیت شد. اما چهره مرکزی این داستان، اصلا فوتبالیست نیست.
به نظر پرونسل، یک مادر تنهای 33 ساله که هیچ قانونی را زیر پا نگذاشته است، اتفاقات اوایل سال 2010، درس بیرحمانهای بود که چطور فوتبال و جامعه با زنان رفتار میکند: شرم از رابطه جنسی، تحقیر و گیوتین افکار عمومی؛ شیوهای که آنها به عنوان مایملک مردان شناخته میشوند که بدون وکالت، حفظ یا مبادله میشوند؛ شیوهای که آنها را بر اساس نگاه مردان، طبقهبندی میکند، طبقه بندیای که سپس علیه خودشان استفاده میشود. در یک لحظه، پرونسل به جنسیتاش کاسته و پس از آن به خاطر آن سرزنش شد.
“زنی که جان تری را زمین زد”، آنطور که یک روزنامه نوشت، در سال 1976 در باندول، روستایی در کوت ده زور (توضیح مترجم: منطقهای در جنوب فرانسه) به دنیا آمد. والدینش یک فروشگاه پوشاک را میگرداندند و وقتی او پنج ساله بود، از هم جدا شدند؛ وقتی او 11 ساله بود، پدرش درگذشت. بعد از سپری کردن سالهای نوجوانی در پاریس با مدلینگ و بازیگری، به لندن مهاجرت کرد؛ جایی که برای پول در آوردن، در یک نایت کلاب در سوهو (توضیح مترجم: منطقه ثروتمندنشین غرب لندن) کاری برای خود دست و پا کرد. در آنجا بود که در سال 2004 با وین بریج، بازیکن چلسی، ملاقات کرد.
بریج که در آن زمان 23 ساله بود، مدافع چپی بود که در اوج دوران حرفهای قرار داشت. او که در آغاز عصر رومن آبراموویچ، به قیمت 7 میلیون پوند از ساوتهمپتون خریده شد، در اولین فصل در چلسی، نقشی کلیدی ایفا کرد و گلی حیاتی به ثمر رساند که باعث حذف آرسنال از چمپیونزلیگ شد. برای سالها، بزرگترین مانع بریج، نداشتن اعتماد به نفس بود؛ آن غریزه تمام کنندگی که بازیکنان خوب برای رسیدن به اوج به آن نیاز دارند. در نهایت، شرایط تغییر کرد.
بریج و پرونسل پنج سال با هم بودند و در این مدت، رابطه دوستانه نزدیکی با مردی ایجاد کردند که جایگاه و شخصیتش، باشگاه چلسی را تبدیل به یک امپراطوری کرد. تری که در منطقه نسبتا فقیرنشین شرق لندن بزرگ شده و به عنوان کارآموز YTS (توضیح مترجم: مخفف Youth Training Scheme یا برنامه تمرینی جوانان که زیر نظر آن، افراد 16 و 17 ساله میتوانستند در حین تحصیل، برای کسب درآمد کار کنند.) هفتهای 48 پوند دستمزد میگرفت، به جایگاهی استثنایی در قلمروی آبراموویچ رسید: کاپیتان چلسی، کاپیتان انگلیس، یکی از معدود افرادی که درهای اتاق مالک باشگاه به رویاش باز بود و با او در مورد تاکتیکها، همتیمیها، خریدهای احتمالی و حتی مربیان مشورت میکرد.
دنیای تری
برای مرد جوانی مانند وین بریج، رفتن از فضای خواب زده ساوتهمپتون به دنیای جان تری، چطور میتوانست باشد؟ آنهایی که تری را میشناختند، میگفتند که او نسبت به روزهای نوجوانی کمی تغییر کرده بود. پول نبود که او را تغییر داد، بیشتر کنترل کردن شرایط باعث این تغییر شد؛ نه موفقیتهای درون زمین، که ستایشها و شهرت این تغییرات را به همراه داشت. کارلو آنچلوتی در مورد او گفته بود:” هیچ جوکی در مورد او ساخته نمیشود؛ هرگز. نمیدانم بقیه بازیکنان از او میترسند یا نه.”
برای مدتی، زمانی که تری در حال رسیدن به قله فوتبال انگلیس بود، به دلیل رفتار دوستانه و تواناییاش در دادن جوابهای سرراست به سوالهای صریح، به چهره محبوب رسانهها تبدیل شد. اما او توسط همین رسانهها، نقره داغ هم شد. در اواسط سال 2009، پدر او، تِد، به دام نشریه جنجالی نیوز آو د ورلد (News of the World) افتاد و برای یک خبرنگار که تغییر چهره داده بود، کوکائین تهیه کرد. ماه بعد، همین نشریه فیلمی از جان تری منتشر کرد که در آن، به نظر میرسید او برای یک تور خصوصی در زمین تمرین چلسی، 10000 پوند دریافت کرده بود.
او ادعا کرد که این پول به خیریه داده شد اما تصویری که از او داده شده بود، مردی با قدرت افسار گسیخته را نشان میداد که به قمار معتاد است؛ و این امکان را دارد که هر کاری میخواهد را انجام بدهد و لاپوشانی کند و سپس با اعتماد به نفسی خیره کننده، توجیهی برای آن پیدا کند. تابستان سال قبل، بعد از دریافت پیشنهاد از منچسترسیتی، جان تری توانست قراردادش را با دستمزد 170 هزار پوند در هفته تمدید کند. در آن جلسه، این تری بود که به دنبال گرفتن تضمینهای لازم از آبراموویچ بود، نه برعکس.
در همان تابستان، بریج و پرونسل از هم جدا شدند. بریج در اوایل سال 2009 به منچسترسیتی رفت و بعد از تلاش چند ماهه برای از سرگیری رابطه، آنها سرانجام از هم جدا شدند. چند وقت بعد از آن، جان تری چند باری به ملاقات پرونسل و پسر سه سالهاش، جیدون، در خانهشان در سوری رفت. پرونسل در مصاحبه با آبزرور و هر مصاحبه دیگری که در مورد این ماجرا انجام داد، همین را تکرار کرد: ما دوست بودیم، همین. او گفت:” آنچه بین ما بود را نمیتوان رابطه عاشقانه دانست. فقط یک دوستی بود. یک کلمه از آنچه در مورد من نوشته شده، درست نیست.”
در 22 ژانویه 2010، در حالیکه هنوز نشریه نیوز آو د ورلد به دنبال یافتن جزئیاتی از ماجرا بود، تری از بند قانونیای در دادگاه استفاده کرد که براساس آن، رسانهها از پرداختن به ” زندگی شخصی و خانوادگی” او منع میشدند. یک هفته بعد، قاضی تاگنهات این حکم را لغو کرد؛ با این دلیل که شکایت تری، از زندگی شخصیاش محافظت نمیکند، بلکه از “سابقه او و به ویژه قراردادهای اسپانسریاش محافظت میکند.”
حکم قبلی ساعت 2 بعدازظهر 29 ژانویه لغو شد و ناگهان غوغایی به پا شد.
خیانتدیده از دوست
رسانههای بریتانیایی هرگز تا این اندازه برای انتظار شایعات از یک ماجرای خصوصی سلبریتیها، عذر و بهانه نداشتند. هرچند در این اینجا دو عامل تشدیدکننده هم وجود داشت. ماجرای خیانت تایگر وودز که چند ماه قبل اتفاق افتاده بود، اشتیاق عمومی برای یک خیانت سکسی-ورزشی را افزایش داده بود. علاوهبر این، یک نظر جمعی در فلیت استریت (توضیح مترجم: Fleet Street خیابانی در لندن که اتحادیه فوتبال انگلیس در آن قرار دارد) این بود که تری را به خاطر گستاخیاش در بیاعتنایی به آنها تنبیه کنند.
در تمام طول روز، داستانهایی در مورد زندگی خصوصی جان تری در اینترنت منتشر میشد. روز بعد، این ماجرا حضور آتشین تونی بلر در جلسه رسیدگی به ماجرای حضور بریتانیا در جنگ عراق را کنار زد و به تیتر یک روزنامههای سراسری تبدیل شد. گزارشهای ابتدایی، تقریبا منحصرا روی خیانت تری به همتیمیاش تمرکز داشت. این واقعیت که این دو دیگر در یک باشگاه بازی نمیکردند، اینکه بریج و پرونسل دیگر زوج نبودند و انکار شدید در مورد اینکه هیچ رابطه عاشقانهای در کار نبوده: همگی به راحتی کنار گذاشته شدند. “جان تری به همسرش خیانت کرد” تیتر یک صفحه اول دیلی میرر بود. “کاپیتان و بهترین دوستش به او خیانت کرد” یکی از تیترهای داخلی سان بود؛ زیر تصویری دو صفحهای از پرونسل که لباس زیر تنش بود. از همان ابتدا، این داستانی بود که در آن مردها به عنوان نقشآفرینان اصلی معرفی شدند و زنها، ابزارهایی منفعل بودند.
مهمتر از همه، آنچه اساسا در این هیاهوی دیوانهوار نادیده گرفته شد، این بود که اینها انسانهایی بودند که با همه اشتباهاتشان، زندگیشان تکهتکه شده بود. بریج در بیانیهای که از طریق وکیلش منتشر شد، گفت:” نگرانی اول من، آسایش پسرم است.” تونی، همسر تری، با دو قلوهای سه سالهاش به دوبی پرواز کرد؛ جایی که با گروهی عکاس و خبرنگار او را دنبال میکردند تا لحظهای از اندوه زنی را شکار کنند که با بیکینی در کنار استخر چهره در هم کشیده بود. در بین فوتبالیها، همدلیهای زیادی با بریج شد. بازیکنان زیادی، پیامهای حمایتی برای او فرستادند. حتی رختکن چلسی که همیشه به کاپیتانش وفادار بود، این بار عمیقا دو دسته شد. یکشنبه آن هفته، دو روز بعد از افشا شدن اتهامات، کارلوس تبس، استفن آیرلند و نایجل دی یونگ، همتیمیهای بریج در منچسترسیتی، بعد از پیروزی مقابل پورتسموث، تیشرتهایی پوشیدند که روی آن نوشته شده بود:” تیمِ بریج”. با سرعتی خیره کننده، این موضوع به شدت شخصی، شروع به قطبی کردن جامعه کرد. تبس بعدا گفت:” اگر کاری که تری کرد، در آرژانتین انجام بدهید، کشته خواهید شد. به نظر من، تری با کاری که با بریج کرد نشان داد هیچ پایبندی اخلاقیای ندارد. در محله ما، اگر این کار را انجام بدهید، پاهای خود را از دست خواهید داد.”
در مورد پرونسل چه؟ او نه کاپیتان انگلیس بود و نه یک فوتبالیست انگلیسی، نه یک سلبریتی تمام عیار. واضح بود که افکار عمومی علاقهای به افشای زندگی خصوصی او نداشت؛ با این وجود، آنها برای ضربه زدن به تری، دقیقا کاری که باید انجام میدادند، رفتن به سراغ پرونسل. رسانهها برای روشن نگه داشتن آتش شایعات اطراف تری، نیاز داشتند که بهانهای هم برای آتش زدن پرونسل پیدا کنند. او باید مانند فردی بدذات واکنش نشان میداد؛ کسی که استحقاق هرچه که در روزها، هفتهها و سال های بعد بر سرش میآمد، دارد.
نیوز آو د ورلد او را ” بلوند بیشرم”، یک خانهخرابکنِ بیوفا توصیف کرد. در بخشی کینهتوزانه از مقاله دیلی میل هم اینطور آمده بود:” زنی که واقعا جاهطلبی حریصانهای داشت.” ادعا شد- بدون هیچ مدرکی- که او با هفت بازیکن چلسی همبستر شده است، اینکه او به هزینه جان تری، یک سقط جنین داشت. پرونسل بعدا اینطور به یاد آورد:” من نمیدانستم چه کار باید بکنم یا چه چیزی بگویم. احساس وحشتناکی بود. من یک پسر سه ساله داشتم؛ فرزندی که بعدا میتوانست این چیزها را بخواند. همه آنها ساختگی بود. اما نمیتوانید مبارزه کنید. چه کار میتوانستم انجام بدهم؟”
البته شکلهای جدیدتری از رسانه هم بودند که باید نگرانشان بود. اتهامهای مبتذلی علیه آنها در شبکههای اجتماعی مطرح شد. تصاویر فتوشاپ شده بریج که در حال کتک زدن جان تری بود، در سراسر اینترنت منتشر شد. اپتاجو، اکانت توئیتری محبوب فوتبالی، این طور توئیت کرد:” جان تری خارج از خانه، بیشتر گل زده، تا در خانه؛ جالب” پیامکها و ایمیلها پر از جوکهای نامناسبی در این مورد بود. هی، جان تری برای حضور در یک برنامه تلویزیونی قرارداد امضا کرد. اسم آن هست زنهای بقیه فوتبالیستها. هی، زن سابق وین بریج و تیر دروازه فینال چمپیونزلیگ 2008، چه چیز مشترکی دارند؟ جان تری کوبیده به هر دو تا!
ناگهان همه از کاربران توئیتر تا ستوننویسهای معروف در این مورد نظری داشتند. یک نظرسنجی از YouGov (توضیح مترجم: یک کمپانی مربوط به دادهها و نظرسنجیهای عمومی در سطح جهان) مشخص کرد که تنها 7 درصد از افکار عمومی بریتانیا اعتقاد داشت که تونی باید به زندگی با تری برگردد.
مقامات فوتبالی بیشتر حیرت زده شده بودند، تا خشمگین. سپ بلاتر، رئیس وقت فیفا، در واکنشی تند و تیز، گفت که اگر این اتفاق در یک کشور لاتین رخ میداد، “مورد تشویق قرار میگرفت.” در طول زمان ماجرای جان تری-وین بریج به یک تابلوی خالی تبدیل شد که هرکسی چیزی روی آن مینوشت؛ سکس بود؛ دوستی بود؛ فوتبال بود؛ جوک بیمزه شما بود؛ یک ارجاع شکسپیری بود که میتوانید از آن استفاده کنید تا در مهمانی شام خودتان را باهوش نشان بدهید. خلاصه اینکه هر چیزی بود که شما میخواستید.
فراخوانده شده به ومبلی
برای فابیو کاپلو، سرمربی تیم ملی انگلیس، که در حال ساختن تیمش برای جام جهانی در آفریقای جنوبی بود، این یک درد عظیم در پشت بود. کاپلو دوران نقاهت بعد از عمل جراحی زانویش را در تعطیلات در سوئیس سپری میکرد که این ماجرا درز پیدا کرد و او تا شش روز بعد- پنج شنبه بعد- به انگلیس برنگشت. فرانکو بالدینی، دستیار او، در آن مدت با بازیکنان صحبت کرد و در خانه کاپلو در بلگراویا (توضیح مترجم: منطقهای در لندن در نزدیکی وستمینیستر و چلسی)، آنها در مورد اینکه با کاپیتان و گزینه دومش برای دفاع چپ په باید بکند، بحث کردند. کاپلو بعدا گفت:” اینجا شما در مورد این ماجرا، بیش از کل کشور میخوانید. اما این طبیعی نیست؛ اتفاقی که بین تری و بریج رخ داده است. من هرگز چنین چیزی را تجربه نکردم.”
اتحادیه فوتبال برای نشان دادن مدیریت تعیینکنندهاش، به نمایندگی از کاپلو به طور کامل در این مورد تصمیم گرفت. روز بعد، 5 فوریه، جان تری در حالی که قدم به قدم توسط هلیکوپتر اسکای نیوز تعقیب میشد، به ومبلی فراخوانده شد و در جلسهای 12 دقیقهای، از کاپیتانی انگلیس خلع شد. گوردون براون، نخست وزیر وقت، بعد از ترک جلسه کابینه گفت:” او باید خیلی سریع تصمیم میگرفت. او نمیتوانست اجازه بدهد شرایط همین طور ادامه پیدا کند. او تنها میتواند بداند که این اتفاق چه تاثیری در رختکن داشت.”
شاید تصمیم کاپلو، چیدن پرهای تری و نگه داشتن بریج بود. اگر این طور بود، این نقشه تاثیر عکس داشت. چند هفته بعد، در 25 فوریه، بریج به طور ناگهانی با 36 بازی ملی برای انگلیسی، از این تیم خداحافظی کرد و ادعا کرد که حضورش ” غیرقابل تحمل و باعث اختلاف” شده بود. دیلی میل که از این مسئله جا خورده بود، به خاطر این تصمیم، او را “بزدل” و “دیوث” توصیف کرد.
توجه همگان حالا به دیدار ظهر شنبه چلسی و منچسترسیتی جلب شده بود؛ جاییکه این دو برای اولین بار با هم روبرو میشدند. مراسم پیش از بازی هیچ دیداری در لیگ برتر- چلسی در صدر بود و منچسترسیتی در رتبه چهارم- تا آن اندازه اتفاقات درون زمین را تحت تاثیر قرار نداده بود. یک بنگاه شرطبندی 7-2 پیشبینی کرده بود که هیچ یک از بازیکنان سیتی با تری دست نخواهند داد و 10-1 برای اینکه هر دو بازیکن با خطا روی یکدیگر کارت زرد خواهند گرفت.
در پشت صحنه، بحثهای زیادی در جریان بود. در خلوت، بریج بر سر دو راهی قرار گرفته بود. پیامهای همدردی به او جسارت داده بود؛ بعضی از آنها از طرف بازیکنان چلسی و بعضی هم از هم تیمیهای خودش. اما به خاطر درخواست مدیران سیتی، ذهنش درگیر هم شده. آنها از او خواسته بودند از هر حرکتی که آتش این ماجرا را شعله ورتر کند، بپرهیزد. حتی زمانیکه دو تیم در تونل ورزشگاه صف کشیدند، مدیران باشگاه همچنان در حال متقاعد کردن بریج بودند که با تری دست بدهد.
در تصاویری که احتمالا بیش از صحنه قتل جان اف کندی پخش و دیده شد، تری دستش را جلو برد اما بریج از دست دادن امتناع کرد. در حالیکه در جایگاه شِد اِند (Shed End) بنری قرار داده شد که روی آن نوشته شده بود:” تیمِ تری”، این تیم باانگیزه و انتقامجوی سیتی 4-2 پیروز شد؛ اولین پیروزی آنها در استمفوردبریج بعد از 17 سال. کرگ بلیمی بعد از بازی با خوشحالی گفت:” همه در فوتبال میدانند که جان تری خارج از زمین چه جوری آدمی است. من میدانستم جی تی چطور آدمی است. اصلا از این اتفاق شگفتزده نشدم.”
با گذشت زمان، استراتژی رسانهای دقیق تری- او هیچ صحبتی نکرد، برای مدتی قابل توجه، منتظر ماند تا آن شرایط طوفانی سپری شود- شروع به نتیجه دادن کرد. او یک مراسم آشتیکنان ویژه با همسرش در دوبی ترتیب داد و به پاپاراتزیها از قبل خبردار شده بود تا نمایش ابراز علاقه آنها را ثبت کنند. بعد از پیروزی 3-1 انگلیس مقابل مصر در ومبلی در ماه مارس، تری سرانجام سکوتش را شکست تا با بزرگواری بگوید که بحران تمام شده است:” ما حالا نیاز داریم که همه این چیزها را فراموش کنیم. امیدوارم این نقطه پایانی بر همه چیز باشد.”
یک ترومای ملی
البته تری این امتیاز را داشت که بتواند فوتبالش را از این جنجالها دور نگه دارد. تقریبا در همان زمان که تری بار دیگر بازوبند کاپیتانی انگلیس را به دست آورد، دوران حرفهای بریج رو به افول گذاشت. در تابستان 2010، روبرتو مانچینی با خریدن گائل کلیشی و الکساندر کولاروف در پست او، نیتاش را به طور روشن نشان داد. در سال 2014 و بعد از حضور قرضی در وستهام، ساندرلند و برایتون و روزهای توام با مصدومیتهای پیاپی در ردینگ، بریج اعلام بازنشستگی کرد. او سالها بعد گفت:” ناامیدکنندهترین جنبه موضوع این است که من بیشتر برای دست ندادن با کسی معروف هستم، تا به خاطر فوتبالم. در خیابان به من توهین میشود. هنوز فکر میکنم هیچ کسی همه داستان را نمیداند.”
دکتر نایجل ایون، روان شناس، این جنجال و ماجرای توهین نژادپرستانه تری در سال 2012 (ماجرایی که در آن آنتون فردیناند، تری را به خاطر رابطه با پرونسل مسخره کرد) را به عنوان ” نوعی عجیب از ترومای ملی” توصیف کرد. در مقالهای درباره این موضوع، او تری را قهرمان ایدهآل انگلیسی که تخریب شده، توصیف کرد: شکست ناپذیر درون زمین که با پول و شهرت ناشی از آن، به فساد کشیده شد. در حالیکه تری درون زمین تجسم بهترین فرم فوتبال انگلیس بود، خارج از آن، بدترینها را برای انگلیسی مجسم میکرد.
تا امروز، تری اساسا هیچ چیزی در مورد این جنجال نگفته است. آنهایی که به او نزدیک هستند، تاکید میکنند که تا آنجا که به او مربوط میشود، هیچ اتفاقی رخ نداده است. بعد از بازنشستگی در سال 2018، او به عنوان کمک مربی استون ویلا انتخاب شد و هنوز با تونی در سوری زندگی میکند. بریج هم در همان حوالی با همسر جدیدش، فرانکی، زندگی میکند. چندین منبع تایید کردهاند که این دو هنوز با هم صحبت نمیکنند.
پرونسل هم با جیدون در سوری زندگی میکند. او این روزها ترجیح میدهد زندگی کم سر و صدایی داشته باشد و به درخواستها برای اظهارنظر در مورد این ماجرا پاسخ ندهد. نمیتوان او را به خاطر این تصمیم سرزنش کرد. نام و سابقه او برای سالها و شاید تا پایان زندگیاش، با نامهای تری و بریج در یادها خواهد ماند و در چند هفته ترسناک، زندگی او برای همیشه تغییر کرد. حتی همین حالا- معمولا وقتی بریج یا تری چیزی میگویند یا کاری انجام میدهند- بعضی سایتها دلیلی برای انتشار عکسهای او در حالیکه کاری بسیار معمولی انجام میدهد، پیدا میکنند؛ رانندگی با ماشین، رفتن برای خرید، رفتن به پارک با پسرش.
برای هیولاهای نشریات زرد، سرنوشتهای مختلفی رقم خورد: نیوز آو د ورلد در رسوایی هک کردن تلفنهای همراه در سال 2011، تعطیل شد. در مورد بقیه، کاهش فروش باعث شد تاثیر نشریات کاغذی که زمانی بسیار وحشتناک به نظر میرسید، رو به زوال برود. در سال 2012، گزارش لِوِسون (Leveson) بعضی از مبتذلترین اتفاقات این صنعت را فاش کرد؛ همینطور فرهنگ بی آبرو کردن و تجاوز به حقوق افراد که برای دههها، مشخصا کار آنها بود. لوسون نوشت:” شواهد آشکاری وجود دارد که بخشی از رسانهها چنین نظری دارند که … هر کسی که ممکن است افکار عمومی علاقهای به او داشته باشد، یک مایملک عمومی است، بدون هیچ حقی از زندگی شخصی یا احترام برای شان و جایگاهش. تا جاییکه علاقهمندی عمومی به کاری که آنها انجام میدهند، وجود دارد، هیچ محدودیتی برایشان وجود ندارد و هر کاری مجاز است.”
آیا هیچ علاقه عمومی برای فاش شدن روابط شخصی سه نفر، غیر از دماغهای فضول ما وجود داشت؟ آیا وجود رسانهها فقط برای جواب دادن به اشتیاق عمومی است یا باید دلایل مهمتری داشته باشد؟ نتایج انسانی علاقه ما به شایعات چیست و این میل چگونه برآورده میشود؟ یک دهه بعد از آن اتفاق، این سوالات هنوز پرسیده میشود.
در 3 اکتبر 2010، 8 ماه بعد از انتشار اولین گزارشها، سرانجام از ونسان پرونسل عذرخواهی شد. یک یادداشت کوتاه در صفحه 18 نشریه نیوز آو د ورلد که در زیر ستونهای مطالب مدفون شده بود. در این یادداشت عذرخواهی آمده بود:” در 31 ژانویه و بعد از آن، ما بعضی از اطلاعات شخصی ونسان پرونسل را در مقالاتی در مورد ماجرای رابطهاش با جان تری، بازیکن فوتبال، منتشر کردیم. خانم پرونسل به ما اطلاع داد که ترجیح میدهد اطلاعات شخصیاش، خصوصی باقی بماند و انتشار آن نادرست بود. ما از خانم پرونسل به خاطر ایجاد هرگونه ناراحتی، عذرخواهی میکنیم.”
چیزی از بی شرفی تری کم نمیکنه
این بی شرمی رو افنبرگ گیگز ایکاردی و … هم انجام دادند
لعنت ب همشون
هیچ وقت از تری خوشم نمیومد
با این حال نمیشه قضاوت کرد چون پیش اومده که رسانه ها همدست بشوند برای خراب کردن یه چهره معروف
تا ندرک واضحی از این رابطه ندیدین باور نکنید.من که باور نمیکنم
به نظرم اگر شفاف سازی میشد جالب تر بود.خسته نباشید
بشنو ولی باور نکن ! بیاییم سعز کنیم کسی رو قضاوت نکنیم قاضی خودمون باشیم جامعه پاکتری خواهیم داشت تا قضاوت دیگران !!!