داستان ادینیو؛ چگونه پسر پادشاه سر از زندان درآورد؟

داستان زندگی ادینیو حکایت پسر جوانی است که می‌خواست با شجاعت از زیر سایه بزرگ پدرش خارج شود و بدون آموزش حرفه‌ای و صحیح، به سطح اول فوتبال برزیل برسد. البته درنهایت، داستان مردی با زندگی خانوادگی با ثبات و در حال پیشرفت در مربیگری در فوتبال‌دوست‌ترین کشور جهان شد.

 هفت یک  – پست تلخی در فیسبوک منتشر شد، اما برای کسانی‌که به “ادسون چُلبی دو ناسیمینتو” نزدیک بودند چندان تعجب‌آور هم نبود. او درست بعد از نیمه‌شب در تاریخ 24 فوریه 2017 نوشت:” شب‌به‌خیر دوستان؛ دوران بی‌عدالتی و نامردی ادامه دارد، اما من با ایمان، قوی و محکم هستم! من برای مدت طولانی می‌روم. دیر یا زود برمی‌گردم. خوش باشید …”

یک روز بعد، ادینیو، سرمربی 46 ساله فوتبال برزیل که به‌جرم پولشویی به 12 سال و 10 ماهه حبس محکوم شده بود، راهی زندان شد؛ حکمی که ناشی از ارتباطش با یک فروشنده مشهور مواد مخدر در سال 2004 بود. خبر زندانی‌شدن او در سراسر جهان پخش شد، زیرا ادینیو فقط یک برزیلی که درگیر مشکلات قانونی شده، نبود. او پسر مردی بود که در سراسر جهان مشهور است: پله. آزادی ادینیو فقط شش روز بعد، توجه بسیار کم‌تری را به خود جلب کرد و تا زمان نگارش این متن، او به قید وثیقه، آزاد و در انتظار تجدید نظر پرونده عجیب و غریبی است که در 12 سال گذشته او را درگیر کرده است. او در این رابطه به “بلیزارد” گفت: “شما نمی‌توانید تصور می‌کنید شرایط پرونده من چقدر خنده‌دار و منحصر به‌فرد بود.”

البته ادینیو می‌تواند این جمله را برای تمام روزهای زندگی خود بگوید. در پشت داستان زندگی ادینیو، داستانی عجیب از کودکی با یک پدر همیشه غایب، و زندگی با قانون اخلاقی خاص و خشن شکل گرفته در نیویورک است. داستان زندگی ادینیو حکایت پسر جوانی است که می‌خواست با شجاعت از زیر سایه بزرگ پدرش خارج شود و بدون آموزش حرفه‌ای و صحیح، به سطح اول فوتبال برزیل برسد. البته درنهایت، داستان مردی با زندگی خانوادگی با ثبات و در حال پیشرفت در مربیگری در فوتبال‌دوست‌ترین کشور جهان شد؛ اما حالا آینده او در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است. از بعضی جهات شاید عجیب باشد که فرزند یکی از بزرگ‌ترین و افسانه‌ای‌ترین ستاره‌های ورزشی روی کره زمین برای نجات شهرت خود در حال مبارزه است؛ اما این موضوع از منظر دیگر کاملا قابل درک است.

 

“احساس می‌کنم در خانه هستم

دیادما، سائوپائولو، 22 آگوست 2016

امروز یک روز زیبا درجایی‌ است که آن را بخش زشت شهر توصیف می‌کنند. در محوطه جنوب شرقی این شهر 21 میلیون نفری و محاصره میان خانه‌هایی در آستانه فروپاشی، یک استادیوم هفت هزار نفری با چمنی بسیار زیبا و مرتب قرار دارد. بازیکنان جوان تیم دسته دومی برزیلی اسپورت کلاب آگوی سانتا، در اتومبیل‌های جمع و جور و در گروه‌های چهار یا پنج نفری خود را به آنجا می‌رسانند تا در جلسه تمرینی دو و نیم ساعته روزانه شرکت کنند. آخرین‌بار ادینیو به‌عنوان مربی این تیم سوار بر فولکس ضد گلوله و سیاه رنگ خود ظاهر شد.

35 سال از آخرین‌باری که ما یکدیگر را دیدیم، می‌گذرد و من واقعا مطمئن نیستم که ادینیو یا ادسون که من، او را در مدرسه‌ای درجه یک در نیویورک ملاقات کردم، چه جور آدمی شده است. آیا او لهجه برزیلی خواهد داشت؟ ادینیو با صدای شبیه یک خواننده آمریکایی سبک سُل گفت: “هی آقا، ملاقات با شما خیلی خوشایند است.” حتی در 46 سالگی نیز ادینیو جثه‌ای شبیه یک ورزشکار حرفه‌ای مانند بسکتبالیست‌های NBA دارد. او می‌توانست ورژن کمی مسن‌تر و البته بسیار کوتاه‌تر (5 فوت و 11 اینچی) ستاره‌هایی چون کوبی برایانت یا وینس کارتر باشد.

 

ادینیو درحال حاضر به‌عنوان مربی در یک تیم دسته دومی برزیلی کار می‌کند.

 

اگرچه اینجا کسی زیاد انگلیسی صحبت نمی‌کند، اما من قبل از تماشای جلسه تمرینی ادینیو از روی سکوها، با کارکنان باشگاه و تعدادی از بازیکنان که همگی بسیار مودب هستند، آشنا می‌شوم. به نظر می‌رسد بازیکنانی مشتاق و علاقمند زیر نظر ادینیو تمرین می‌کنند؛ البته با توجه به استانداردهای فوتبال برزیل، این‌گونه به نظر ما آمد که این بازیکنان استعداد چندان بالایی ندارند.

بعد از آن در وسط زمین جمع شدیم، ادینیو پس از بررسی و نگاهی گذرا به محیط اطراف گفت: “اینجا فوق‌العاده نیست، اما می‌تواند محیطی مناسب برای رسیدن به جایی‌که می‌خواهم باشم، به حساب بیاید.” ادینیو بزرگی و عظمت را می‌شناسد. به‌جز تماشای کلیپ‌های بی‌شمار از درخشش پدر، او دستیار سرمربی بزرگی چون واندارلی لوگزامبورگو در سانتوس بوده و بازیکنانی مانند نیمار، روبینو و الکس را هدایت کرده است؛ شکوهی که هرگز در اینجا دیده نمی‌شود. او با اشاره به زاغه‌هایی که از بین سکوها قابل مشاهده است، گفت: “ما در وسط یک منطقه زاغه‌نشین قرار داریم. اینجا منطقه خشنی است، اما من احساس می‌کنم در خانه هستم، من اینگونه و در چنین مناطقی بزرگ شدم.

***

یک داستان برانکسی

در سال 1975، پله تصمیم گرفت برای افزایش تعداد ستاره‌های نیویورک کاسموس و بهبود قدرت گلزنی این تیم، به بازنشستگی خود پایان بدهد و این انتقال باعث شد همسر و دو فرزندش هم راهی آمریکا شوند.

 

پله در سال 1975 برای بازی در کاسموس همراه با خانواده‌اش به نیویورک رفت.

 

ادسون به مهد کودکی در مدرسه انگلیسی زبان بین‌المللی سازمان ملل متحد سپرده شد. او به‌سرعت با این شرایط سازگار و در حیاط مدرسه، مرکز توجه همکلاسیانش شد. در سال 1982، والدین ادسون به ازدواج 14 ساله خود پایان داده و از یکدیگر جدا شدند. مادر ادسون به همراه جنیفر چهارساله به یک آپارتمان یک خوابه متوسط نقل مکان کرد و ادسون و خواهر بزرگترش، کِلی، وارد مدارس شبانه‌روزی شدند.

ادسون که در رشته‌های هاکی روی یخ، بیس‌بال و بسکتبال در مدرسه معتبر هاروی واقع در شمال شهر نیویورک سیتی عالی کار می‌کرد، توسط سانتوس برای قرار گرفتن درون دروازه به خدمت گرفته شد- جایی که در بالاترین سطح فوتبال برزیل 147 بازی انجام داد. ادینیو گفت: “از آنجا که پدر من یک گلزن بزرگ در سطح جهانی بود، شاید اینکه که فرزندش دروازه‌بان شده، خیلی طعنه‌آمیز باشد، اما این اتفاق برای من جالب و البته بسیار منطقی بود.” مهارت در بازی بیس‌بال باعث شده بود او درون دروازه قادر به ضربات زمینی باشد، بسکتبال جهش به سمت بالا را در او تقویت کرد و هاکی روی بالا تنه او تاثیر مثبت گذاشته بود.

ادسون در این درباره گفت: “بنابراین بدون آنکه هرگز فوتبال بازی کنم، من از همه فاکتورها برای دروازه‌بانی برخوردار بوده و پیش از این، برای اینکه دروازه‌بان خوبی باشم، آماده شده بودم. سرنوشت، آینده من را به شکلی بسیار بی‌نظیر و دقیق رقم زد.” در آن مقطع بچه‌های آمریکایی علاقه چندانی به فوتبال نشان نمی‌دادند و در مدرسه ادرسون نیز شوری برای این ورزش بین بچه‌ها وجود نداشت. او گفت: “من خجالت می‌کشیدم که به دوستانم بگویم پدرم فوتبالیست است. قهرمانان من مایکل جردن، مجیک جانسون و رگی جکسون (ستاره نیویورک یانکیز) بودند.”

شاید به همین دلیل است که ریچارد بک، مربی و مشاور فوتبال کلاس هفتم ادینیو در هاروی، او را به‌عنوان یک بازیکن خوب اما تنبل در ذهن خود ثبت کرده است. هرچند او در ادامه گفت:” اما یک موضوع مهم وجود داشت، ادینیو می‌توانست تمام ابعاد زمین را مشاهده کند، حتی جاهایی که من به عنوان مربی فوتبال نمی‌دیدم. او پاس‌های خود را به بهترین نقاط ارسال می‌کرد و این تنها موضوعی بود که مرا تحت تاثیر قرار داد.”

البته احتمالا این زاویه دید از پدرش به ادینیو به ارث رسیده بود. با تمام اینها، بسکتبال بازی کردن در زمین‌های ناهموار هارلم و برانکس کار آسانی نبود. اما آنجا ادینیو با بهترین دوست خود از مدرسه هاروی و البته یکی از معدود دانش‌آموزان سیاه پوست در مدرسه یعنی ادی میسوی آشنا شد. به‌جای رفتن به خانه‌ی بالای شهر منهتن برای تعطیلات آخر هفته و خوابیدن روی کاناپه مادرش، ادینیو به آپارتمان میسون می‌رفت. میسون آنجا با مادر بزرگ خود در خانه‌ای جنگلی در برانکس جنوبی زندگی می‌کرد.

گارفیلد، کارتون گربه‌ای با چشم‌های پف کرده و غمگین که خود را در قالب یکی از مردان در گروه اوباش معرفی کرده بود، تبدیل به اسطوره دوران کودکی ادینیو شده بود. میسون درباره گروه دوستانش در خانه‌های جنگلی گفت: “ما به او یاد دادیم که چگونه در خیابان زنده بماند. لزوما نباید کاری نادرست انجام دهید، بلکه فقط نباید اجازه دهید که مردم از شما سوء استفاده کنند و باید بتوانید روی پای خودتان بایستید.

می دانید که او بسیار باهوش و ورزشکار بود، اما ما به او یاد دادیم بدون اینکه کتک بخورد، بتواند در خیابان باشد. او کودک کله شقی بود. او بارها و بارها خود را به راحتی ثابت کرد و بچه‌های دیگر نیز او را پذیرفتند. ادینیو ثروت زیادی به ارث نبرده بود و اگر هم اینگونه بود دیگر اهمیتی نداشت، زیرا او گارفیلد بود.”

اما بزرگسالی ادینیو خیلی راحت نگذشت. او در این رابطه گفت: “من هیچ‌وقت با پدرم هیچ ارتباطی نداشته و در بهترین حالت در حدود سه تا چهار بار در سال او را می‌دیدم. پله همیشه در روزهای تولد من غایب بود و در آخرین دقایق به من اطلاع می‌داد که نمی‌تواند در تولد من شرکت کند. حالا من پدر(دو دختر نوجوان) و یک آدم بالغ هستم و درک می‌کنم که پدرم چه کسی بوده و من مجبور بودم او را با تمام دنیا تقسیم کنم.

این شرایط عادی نیست، اما روشن است که من در آن سال‌ها متوجه چنین مسائلی نمی‌شدم. پدرم را به مثابه دشمن خود و کسی که باعث می‌شود مادرم گریه کند، می‌دیدم. بنابراین نسبت به او بسیار سرکش بودم و واقعا علاقه‌ای به پدرم نداشتم. مادرم زنی دوست داشتنی اما بسیار معصوم و تا حدی ساده بود. پس درواقع من روی پاهای خودم بزرگ شدم.”

 

پله یک غایب همیشگی در زندگی ادینیو بود؛ موضوعی که باعث شد او با خشم نسبت به پدرش بزرگ شود.

 

البته پله همیشه هم غایب نبود. او چندین بار برای بررسی شرایط تحصیلی فرزندش به مدرسه سر زد و دیگر دانش‌آموزان نیز برای گرفتن عکس، او را بی‌امان تعقیب می‌کردند. اما درعوض قهرمان سه دوره جام جهانی، بِک، مشاور تحصیلی ادینیو را سوار لیموزین‌اش کرده و ناهار را با او در پارکی نزدیک مدرسه صرف کرد.  بک که حالا دیگر بازنشسته شده است، 30 سال بعد از آن دیدار گفت: “ما پیک نیک داشتیم، صحبت می کردیم و غذا خوردیم. ما اینگونه پله را ملاقات می‌کردیم، زیرا او نمی‌توانست بدون اینکه کسی درجایی صحبت ما را قطع کند، من را ببیند.” بک تایید کرد که ادینیو هرگز نیازی به پیگیری نداشت و یک دانش‌آموز منظم و با انضباط بود. بک ادامه داد: “او همیشه صبح روز دوشنبه به موقع می‌آمد و آماده رفتن به کلاس بود.”

آن روزها دوران پیدایش هیپ هاپ در نیویورک بود. میسون درباره یکی از اسطوره‌های رپ که اهل برانکس بود، گفت: ” جو چاقه در همین گوشه شهر زندگی می‌کرد. لرد فینس، بیگ لی، شوبیز و AG نیز اینجا زندگی می‌کردند. همه این افراد در همین محله ساکن بودند و ما در قلب این منطقه زندگی می‌کردیم.” علاقه ادینیو به روزهای زندگی کردن در نیویورک قابل لمس است. او گفت:” گاهی مفهوم زندگی خنده‌دار است. جهان کاملا خارج از آنجا وجود داشت، اما من فکر می‌کردم زندگی همان است. زندگی من اینگونه بود و هرچه آنها آرزو داشتند، رویاهای من نیز بود.”

***

بازگشت گرینگو

در زمان فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، رویاهای ورزشی ادینیو در ذهن او شکل گرفت. او ابتدا به فکر دنبال کردن فوتبال دانشکده‌ای در آمریکا بود، اما چهارسال بازی در مسابقات آماتور آن‌هم پاره وقت، برای او ایده‌آل نبود. پس به‌جای این مسیر، ادینیو به همراه دو هم تیمی پیشین و برزیلی پله، به یک باشگاه نیمه حرفه‌ای از نیویورک پیوست.

بعد از 18 ماه دروازه‌بانی برای تیمی که فقط دو بار در هفته تمرین می‌کرد، مربیان وی خورخه سیگ و نلس موریس، به پله گفتند که این بچه آماده است تا در سطح حرفه‌ای بازی کند. در آن مقطع گزینه بازی کردن در MLS وجود نداشت و این لیگ شش سال بعد راه اندازی شد. پس ادینیو در سال 1990 به سانتوس نقل مکان کرد تا در باشگاهی که پله در 18 فصل بیش از 600 گل برای آنها به‌ثمر رساند، بازی کند. ادینیو در این باره گفت:” من هیچ‌گاه در مسیر حرفه‌ای شدن از سوی پدرم نصیحت نشدم. گرچه بعدها مشخص شد عدم فشار پله، تصمیم او برای پیگیری فوتبال را تسهیل کرده و بخش جدیدی را در روابط آنها به وجود آورد.

ادینیو گفت:” وقتی تصمیم گرفتم به برزیل بیایم، تقریبا رویای پدرم به حقیقت پیوست.” ورزش حرفه‌ای پر از ستاره‌هایی است که نسل دوم و یا حتی سوم یک خانواده محسوب می‌شوند- از استفان کری و نیکو روزبرگ تا کسپر اشمایکل- اما تبدیل کردن این تجربه و ژن به یک ستاره آسان نیست. ادینیو گفت: “ورزش در خون من است و نمی‌توانم انکار کنم که DNA من برای ورزشکار شدن بسیار خوب بود و این بسیار واضح است. زیرا پا به عرصه هر ورزشی که گذاشتم، واقعا خوب عمل کردم. این جنبه ارثی است، اما جنبه روانشناختی، بسیار عجیب و فردی است.”

ادینیو معتقد است بیشتر ورزشکارانی که پدرانشان موفق بوده‌اند، از راهنمایی آنها بهره‌مند شده و تمریناتی حرفه‌ای با پدران خود داشته‌اند. حتی خود پله توسط پدرش، گلزن بزرگ دوندینیو، هدایت می‌شد. ادینیو ادامه داد:” پدر این ورزشکاران تاثیر مهمی روی فرزندان خود داشتند، اما من از چنین نعمتی بی‌بهره بودم. من همه این کارها را به‌تنهایی انجام دادم، اما همیشه به بزرگی پدرم اعتقاد داشتم. می‌دانستم که او از هیچ چیز به همه چیز رسیده است. پس اگر پله توانسته این کار را انجام دهد، هر کسی می‌تواند و یا حداقل هر کسی می‌تواند تلاش کند.” بازگشت به برزیل برای زندگی کار ساده‌ای نبود. سانتوس، منطقه بندری در سائوپائولو، محیطی متفاوت از شلوغی نیویورک داشت.

 

ادینیو برای اینکه با پدرش مقایسه نشود، پست دروازه‌بانی را انتخاب کرد.

 

ادیینو “پرتغالی” را بسیار محدود صحبت می‌کرد، آخرین لباس مخصوص هیپ هاپ را پوشیده و هم تیمی‌هایش نام مستعار “گرینگو” را به او داده بودند. ادینیو در آپارتمان جمع‌و‌جور خود احساس تنهایی می‌کرد، فیلم‌های ویدئویی اجاره کرده و تلویزیون را فقط برای شنیدن صدای مردم در حال صحبت کردن به زبان انگلیسی روشن می‌گذاشت. او تمرکز بالایی در کار خود داشت و موفق شد در ترکیب جایگاه ثابتی به‌دست آورد. او در ابتدا به عنوان دروازه‌بان چهارم کار خود را شروع کرد، اما در ادامه به ترکیب اصلی رسید. ادینیو گفت: “من فقط تمرین می‌کردم و می‌خوابیدم، بنابراین کار بسیار راحتی داشتم.”

اما نکته نه چندان خوشایند این بود که برای اولین‌بار در زندگی، ادینیو مجبور شد با شهرت خود کنار بیاید: “من از نیویورک آمدم و آنجا من تنها یک کودک مانند بچه‌های دیگر بودم. اما ناگهان من به برزیل آمده و تبدیل به مشهورترین پسر جهان شدم. من دیگر آن کودک سه روز پیش نبوده و باید با تمام مسئولیت و شلوغی‌های اطرافم کنار می‌آمدم. در آن مقطع تصمیم گرفتم به فوتبال حرفه‌ای بپردازم.

اولین نشانه‌های زندگی نامطلوب دو سال بعد برای ادینیو ظاهر شد، وقتی که او شاهد موتورسواری بود که با یک ماشین برخورد کرد. ادینیو گفت: “من برای کمک به آن مرد توقف کردم و می‌توانستم به راهم ادامه دهم. هیچ‌کس در خیابان نبود و ناگهان یک شاهد در آنجا ظاهر شد، تمام این داستان مثل اتفاقات سیرک بود.”

موتورسوار زخمی درگذشت و ادینیو که پیش از رفتن، منتظر رسیدن پلیس به محل حادثه مانده بود، به کشتن موتور سوار متهم شد. البته در سال 2005 و پس از شش سال از گذشته حکم اولیه که تشخیص به رانندگی بی‌احتیاط داده بود، ادینیو در سال 2005 توسط هیئت منصفه تبرئه شد (در برزیل هیئت منصفه فقط در پرونده‌های منجر به مرگ رای می‌دهد). ادینیو درباره تصادف گفت: “این اولین تجربه وحشتناک من در مواجهه با سیستم عدالتخواهی در برزیل بود.” اما در ادامه اتفاقات دیگری نیز رخ داد.

بعد از چند سال بازی کردن به‌صورت قرضی، دوران ادینیو درون دروازه سانتوس آغاز شد و آنها تنها در چهار سال دوران حضور ادینیو در این تیم، یک بار و در سال 1995 قهرمانی را از دست رفته دیدند. اما در ادامه روند متوالی آسیب‌دیدگی‌ها آغاز شد اما در نهایت ادینیو در سن 29 سالگی و به علت مصدومیت از ناحیه رباط صلیبی مجبور به خداحافظی از فوتبال شد.

ادینیو که دو سال قبل ازدواج کرده بود، ناگهان شغل خود را از دست داد و نمی‌دانست باید چه کاری انجام دهد. او یک سال تلاش کرد که مدیر برنامه شود اما آب‌های آلوده و غرق در چنین دریایی مناسب شرایط او نبود. ادینیو گفت: “من به قوانین نیاز دارم اما در این عرصه هیچ قانونی وجود ندارد. من نمی توانم در کاری که هیچ قانونی ندارد، حضور داشته باشم. من به این عرصه تعلق ندارم.”

در عوض، ادینیو به ورزش‌های دیگر مانند فوتبال ساحلی و موتورسواری پرداخت. اما حضور در این عرصه نیز برای او منجر به حادثه‌ای در سال 2004 شد؛ به‌طوری که او نیاز به جراحی ران پیدا کرد. در چنین شرایطی، ادینیو نزد مربی سابق خود، واندرلی لوکزامبورگو که حالا سرمربی سانتوس بود، رفت و از او خواست اجازه استفاده از اتاق فیزیوتراپی تیم را برای ریکاوری به او بدهد. خیلی زود ادینیو تمرینات خود را با تیم زیر 23 سال سانتوس آغاز کرد. در آن مقطع در سانتوس، روبینیو، مهاجم سال‌های بعد منچسترسیتی که مادرش ربوده شده بود و دیه‌گو، هافبک سال‌های آتی یوونتوس نیز در این تیم حضور داشتند.

ادینیو خیلی زود آن شکل گمنامی که در روزهای زندگی در نیویورک بدان دلبسته بود را اینجا پیدا کرد. ادینیو گفت:” من قدرت و پتانسیل تغییر سرنوشت را داشتم. در اینجا و در برزیل، بعد از اینکه از رسانه‌های پرفروش دور شده و دیگر بازی نمی‌کردم، دوباره گارفیلد شده بودم.” اما مشکل اینجا بود که او دیگر در برانکس جنوبی زندگی نمی‌کرد.

در دوران ریکاوری در سانتوس، مردی به نام نالدینیو به ادینیو نزدیک شده و زندگی وی را دگرگون کرد. نالدینیو به وی گفت: “تو من را نمی‌شناسی، اما درنهایت متوجه می‌شوی من چه کسی هستم.” اگرچه به نظر می‌رسید او یک شخصیت بزرگ در دنیای تجارت مواد مخدر بود، اما نالدینیو بیشتر بازیکنان سانتوس را می‌شناخت. نالدینیو محبت خاصی نسبت به ادینیو نشان می‌داد زیرا پله به پدرش در روزهای بازی کردن در مکزیک کمک کرده بود.

ادینیو گفت: ” من با این مرد آشنا شدم و او به من گفت،”سلام، من هوادار شماره یک شما هستم، پدر شما خدا را به خانواده من نشان داد. مردم به خود می‌گفتند، خدای من، چگونه ادینیو می‌تواند با این چنین افرادی دوست باشد؟” اما مردم نمی‌دانستند من کجا و چگونه بزرگ شده‌ام. “من هیچ تعصبی ندارم، اگر با من خوب باشید، ما با هم خوب هستیم. شما هر کاری می‌توانید انجام دهید، اما برای کارهای خود پاسخ می‌دهید و من نیز برای رفتار خودم جواب می‌دهم؛ من این‌گونه بزرگ شده‌ام.”

تلفن نالدینیو توسط مقامات پلیس کنترل می‌شدد و آنها تماس‌های وی را ضبط می‌کردند. این تماس‌ها شامل مکالمات طولانی با ادینیو بود و نالدینیو متهم به پولشویی برای دوست خود شد. ادینیو گفت: “این تحقیقات با گذاشتن شنود روی تلفن صورت گرفته و آنها ساعت‌ها مکالمات ما را در اختیار داشتند. البته هیچ مدرکی برای اثبات انتقال پول وجود نداشت.”

ممکن است نالدینیو توسط باند رقیب کشته شده باشد، اما کسی در این رابطه اطمینان نداشت و حداقل علنا از آن صحبت نمی‌کند. ابتدا حکم زندان 33ساله برای ادینیو در سال 2005 صادر شد. اما این حکم پس از 12 سال انتظار و در فوریه گذشته، وقتی پرونده او به دادگاه تجدید نظر دوم رفت، کاهش یافت. حکم فعلی 12 سال و 10 ماهه وی، به جرم پولشویی و ارتباط با قاچاق مواد مخدر در مرحله سوم تجدید نظر دوباره بررسی خواهد شد.

***

عدالت به کندی اجرا می‌شود

به نظر می‌رسد ادینیو زندگی خود را تا دادگاه تجدید نظر بعدی که شاید در دهه بعدی تشکیل شود، در زندان سپری خواهد کرد. از زمان آزادی موقت او پس از صدور حکم در ماه فوریه، ادینیو در هفته اول آوریل به زندان بازگردانده شد. سیلوانا باتینی، دادستان فدرال برزیل و استاد حقوق در ریودوژانیرو گفت: “در اینجا و در برزیل، عدالت روند کندی دارد.”

او در مورد درخواست تجدیدنظر خود گفت: “این امر می‌تواند 10 سال یا بیش‌تر طول بکشد.” او توضیح داد که پرونده ادینیو تازه دومین مرحله از چهار مرحله را در دادگاه‌ پشت سر گذاشته است و متهمین در برزیل تا زمان صدور حکم در مرحله نهایی مجرم شناخته می‌شوند. او گفت: “صدور حکم نهایی در اینجا و در برزیل پروسه بسیار سختی است.” در میان این بحث‌های حقوقی، باورش سخت است اما نام پله از زمان بازگشت ادینیو در سال 1990 به برزیل، علیه فرزندش کار کرده است. وکیل ادینیو گفت:” بله، قطعا و در ادوار مختلف پرونده، به‌خصوص در آغاز، شرایط اینگونه بوده است.

دلیل هم چیزی نیست جز اینکه ادینیو از سوی دولتی که به‌دلیل چشم بستن روی فساد، دائما با انتقاد روبرو است، به‌عنوان درس عبرت معرفی شود. اگر دنیای فوتبال را به‌عنوان یک مطالعه موردی در نظر بگیریم، کیفرخواست برای مارکو پولو دل نرو، رئیس فعلی فدراسیون فوتبال برزیل، به همراه دو رئیس قبلی، ریکاردو تکسیرا و خوزه ماریا مارین، توسط وزارت دادگستری آمریکا به جرم گرفتن میلیون‌ها رشوه صادر شده است. این اتهامات مربوط به مبالغ بازاریابی برای جام جهانی 2014، همراه با سایر اتهامات مانند کلاهبرداری و پولشویی بوده است.

با این وجود تنها مارین در بدو اتهام زدن از سوی فیفا توسط مقامات سوئیسی و آمریکایی در ماه می گذشته در زوریخ دستگیر، به سرعت به ایالات‌متحده استرداد و محاکمه شد. در همین شرایط دل نرو در آن مقطع از زوریخ فرار کرد و شغل خود را به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال برزیل از سر گرفت. آنها در تابستان سال 2016 در المپیک ریو، برنده مدال طلا نیز شدند. به نظر می‌رسد مقامات برزیل خیلی راحت ادعای ایالات‌متحده را بی‌اهمیت دانسته‌اند.

در پرونده اخیر، برانو فرناندز دو سوزا، دروازه‌بان سابق فلامینگو به جرم دستور قتل دوست دختر باردار خود و انداختن جسد او جلوی سگ‌ها به 22 سال زندان محکوم شد. اما پس از سپری کردن هفت سال زندان در دادگاه تجدید نظر آزاد شد و در ماه مارس نیز به باشگاه دسته دوم بوآ اسپورته پیوست.

اما باتینی ادعای اینکه ادینیو به دلیل نام خانوادگی خود با بی عدالتی مواجه شده را رد می‌کند:” نه، من نمی‌گویم که همه چیز معطوف به این است که ادینیو پسر پله است. گرچه قطعا فرزند فرد مشهوری مانند پله بودن باعث ایجاد هجمه روی پرونده و عمومی شدن آن شده، اما معتقد نیستم این حکم تنها به این دلیل صادر شده است.” پولشویی در برزیل می‌تواند مجازاتی بین سه تا ده سال زندان داشته باشد. این روند باعث می‌شود ادینیو فقط برای یک مورد از تخلفات، با حداکثر مجازات حبس روبرو شود. ما از آنا ماریا مولیناری، دادستان عمومی منصوب برای پرونده ادینیو، چندین بار درباره این پرونده سوال کردیم، اما او پاسخی نداد.

اینکه آیا نام پله تاثیری در سرنوشت فرزندش داشته یا نه قابل بررسی است، اما به‌نظر می رسد حالا پیوندی محکم بین پدر و پسر برقرار است. ادینیو در این رابطه گفت:” ما در تماس مستقیم هستیم. هر چقدر مقدور باشد همدیگر را می‌بینیم و یک رابطه فوق‌العاده خوب داریم، این رابطه پدر و پسری است، مانند برادران. گاهی اوقات نقش‌های معکوس وجود دارد، اما رابطه ما بسیار خوب است.”

 

وقتی عدم ثبات اتفاقی عادی می‌شود

واقعیت این است که ادینیو در 25 سال اخیر تلاش زیادی برای خروج از زندان داشته و مواجه شدن با چنین شرایطی ممکن است ذهن هر انسانی را مضمحل کند. با این حال ادینیو هنوز هم پدر و همسری است که علاقه به نوشیدن الکل نداشته و آشپزی می‌کند. اگرچه معلوم نیست که آیا امکان مربیگری برای او وجود دارد یا خیر، اما ادینیو در حال تلاش برای بنا کردن یک رزومه خوب برای خود است.

 

ادینیو برای مدتی هدایت تیم موگی میریم را برعهده داشت؛ باشگاهی که ریوالدو رئیس آن بود.

 

او مسئولیت سه تیم کوچک را در مدت دو سال به عهده گرفت. ابتدا برای دوره‌ای موقت و کوتاه مربی تیم موگی میریم به ریاست ریوالدو بود. و در ادامه هدایت تریکوردیانو، تیمی در حدود 110 مایل از جایی‌که پدربزرگش در شهر بلوهوریزنته بازی کرده بود را بر عهده داشت. اما تجربه آخر وی تنها دو بازی و البته دو شکست بود.

با وجود این، ادینیو به توانایی‌های خود اعتماد بالایی دارد و حتی تمایل دارد روزی هدایت تیم ملی برزیل را بر عهده گیرد. او خود را “نیمار مربیان” می‌نامد. نیمار جوان در طی هشت سال حضور ادینیو به عنوان دستیار در سانتوس، قهرمانی‌های زیادی را برای این تیم به ارمغان آورد که مهمترین آنها فتح کوپا لیبرتادورس در سال 2011 بود.

اما به دلیل مشکلات قانونی، ادینیو نتوانست به همراه سانتوس در سال 2010 در نیویورک مقابل ردبولز حضور یافته یا برای رویارویی با بارسلونا در جام جهانی باشگاه‌ها در سال 2012 به ژاپن سفر کند. فراتر از موانع سفر و پاک کردن اتفاقات گذشته، برای حضوری موفق در عرصه مربیگری یک شرط بزرگ برای ادینیو وجود دارد. آیا او از آنچه اتفاق افتاده پشیمان است؟  اگر در دوران جوانی او اندکی محافظه‌‌کارتر بود، زندگی او چگونه می‌توانست  رقم بخورد؟ ادینیو گفت: “من در کل زندگی خود در بین فروشندگان مواد مخدر و مجرمان بودم. اما ورزش همیشه مرا در آن طرف خط و سمت خوب زندگی نگه می‌داشت. به تمام آنچه من را در این شرایط ساخته واقعا افتخار می‌کنم.”

ادی میسون، دوست دوران دبیرستان ادینیو توصیه‌هایی به گارفیلد داشت که در این روزها به درد می‌خورد:” من همیشه به او می‌گفتم که مردم مانند خرچنگی درون یک ظرف هستند. آنها کاری می‌کنند تا شما تصور کنید دوست شما هستند، اما شما را به سمت پایین می‌کشند یا می‌خواهند شما را خراب کنند و متوجه این موضوع نیستید. بیش از همیشه اطمینان دارم که ادینیو این اتفاقات را تجربه کرده است. برای گناه یک گروه، آنها همه چیز را گردن شما می‌اندازند.”

قبل از عزیمت به فرودگاه، از همکلاسی گذشته خود در کلاس پنجم پرسیدم که او دلتنگ چه چیزی از نیویورک است؟ او گفت: “هیچ‌ جای در جهان مانند آنجا نیست.” او لبخند زد و به برش‌های پیتزا در نیویورک، هات داگ‌ها، شیرینی‌فروشی‌ها، کافی‌شاپ‌ها، زمین‌های بسکتبال، اتوبان‌ها و خانه‌های جنگلی اشاره کرد. اما در ادامه ادینیو با لحنی جدی گفت: آزادی برای من در ناشناخته بودن است. این همان چیزی است که امروز دلتنگش هستم.”

 

 

عنوان اصلی مقاله: Son of the king نویسنده: Motez Bishara نشریه / وبسایت: Blizzard زمان انتشار: ژوئن 2017
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *