رجب طیب اردوغان؛ از زمینهای خاکی کاظم پاشا تا کاخ ریاست جمهوری
هفت یک- رجب طیب اردوغان را به عنوان رئیس جمهور دمدمی مزاج، تندخوو بسیار مقتدر ترکیه میشناسیم؛ اما آنچه کمتر درباره او به آن توجه شده، بازیکن نیمه حرفهای بودن اردوغان در گذشته است. سابقه ورزشی اردوغان شاید در این سالها تنها برای تقویت تصویر او بهعنوان یک رهبر مقتدر استفاده میشود، اما رابطه او با فوتبال فراتر از این است. در ده سالی که من در ترکیه فوتبال را دنبال کردم، شاهد تغییرات بزرگی بودهام که بسیاری از آنها از سوی اردوغان انجام میشود. فوتبال، ورزش محبوب ترکها در طول یک دهه و نیم، از زمان حضور اردوغان در راس قدرت، بزرگتر و مهمتر شده است. حالا فوتبال در ترکیه تجاریتر و سرنوشت آن در محافل اقتصادی و سیاسی رقم میخورد. اردوغان چنان در محور فوتبال ترکیه قرار دارد که هرگونه گزارش از وضعیت فوتبال امروز این کشور، بدون مطالعه درباره نقش او بیمعنی است. با این حال فوتبال و هواداران متعصب و سرسخت آن، محدودیت قدرت او را نیز نشان میدهد.
مردی که هوادارانش به او لقب رییس دادهاند، در سال 1954 در کاظم پاشا، منطقهای متعلق به طبقه کارگر در سواحل شاخ طلایی استانبول متولد شد. خانواده اردوغان فقیر بودند و پس از مدرسه، اردوغان جوان با فروش نان کنجد دایرهای که محبوبترین غذای میان وعده ترکهاست، کار میکرد؛ اما تفریح مورد علاقه او در اوقات فراغت ضربه زدن به توپ و فوتبال بازی کردن بود. اردوغان سالها بعد گفت: “من فوتبال را دوست داشتم و شبها با رویای آن میخوابیدم، اما پدرم هرگز اجازه بازی به من نداد.”
احمد اردوغان، پدر رجب که به دلیل کار در کشتی، کاپیتان خطاب میشد، بهشدت مخالف ورزش مورد علاقه فرزندش بود و اعتقاد داشت ورزش باعث گذران زندگی و ارتزاق نمیشود. اما بههرحال رجب میتوانست او را فریب دهد و بعد از فوتبال بازی کردن و بازگشت به خانه، کفشهای فوتبال خود را در مخزن زغال سنگ مخفی کند. اردوغان در سن 11 سالگی در کالج امامی حتیپ، یکی از دبیرستانهای مذهبی ترکیه که برای آموزش امامان برای مساجد این کشور تاسیس شده بود، سهمیهای به دست آورد. اگرچه او دانشآموز سخت کوشی نبود، اما در مطالعات دینی و ورزش موفق بود. در دوران حضور در مدرسه، او شروع به بازی برای تیم آماتور کامیالتیاسپور کرد. در سال 1974 و یک سال پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، رجب به توصیه کاپیتان تیم که یکی از همسایگان اردوغان در کاظم پاشا بود، به تیمی زیر نظر اداره حمل و نقل استانبول نقل مکان کرد.
در سال 1994 و هنگامیکه رجب طیب اردوغان در آستانه انتخاب به عنوان شهردار استانبول بود، درباره دوران ورزشی خود با روزنامه ملت مصاحبه کرد. او به عنوان یک سیاستمدار نوظهور اسلامی تلاش کرد ریشه قوی مذهبی خود را حتی هنگام فوتبال بازی کردن هم نشان دهد و مدعی شد در رختکن نماز میخوانده. هم تیمیهای رجب به شوخی او را “هوجا” (معلم دینی) خطاب میکردند. اردوغان توضیح داد که چگونه پیش از مسابقات او و سرمربی تیم، بازیکنان را به مسجد سلطان ایوب برده و خودش پیش نماز میشده است. او در ابن باره گفت: “ما در همه بازیها پیروز شدیم. اعتقاد 50 درصد موفقیت است. حتی مارادونا نیز هنگام ورود به زمین صلیب را میبوسید.”
اردوغان همچنین ادعا میکند که در آن مقطع و در سال 1977 در آستانه انتقال به فنرباغچه که یکی از سه تیم بزرگ ترکیه در کنار گالاتاسرای و بشیکتاش است، بوده، اما با جدایی تومیسلاو کالوپروویچ این انتقال منتفی میشود. اردوغان هوادار فنرباغچه است و گرچه برخی نویسندگان این ادعا را رد میکنند، اما او بارها در طول دوران سیاسی خود این ادعا را تکرار کرده است. حتی با استانداردهای هشدار دهنده جهانی، امروز ترکیه کشوری کاملا دو قطبی است. نیمی از کشور دلباخته رجب طیب اردوغان و نیمی دیگر از او متنفر هستند. پس اگر به دنبال تحقیق درباره سابقه فوتبالی او هستید، بستگی دارد از کدام گروه سوال میکنید.
هواداران اردوغان تلاش میکنند که دوران فوتبالی او را در بوق و کرنا کنند. کتابی به نام “لطفا اجازه نده پدرم ببیند”، در سال 2005 توسط حاجی هاسدمیر، روزنامهنگار نشریه زمان که در آن مقطع یک روزنامه طرفدار دولت بود، منتشر شد. این کتاب با مقدمهای از حایری بِشِر، یکی دیگر از نویسندگان نشریه زمان، شروع میشود: “وقتی این کتاب را میخوانید، ممکن است برخی به این نتیجه برسند که این درباره یک فرشته است. زیرا در دوران فوتبالی 15 ساله طیب اردوغان، بهندرت نکته منفیای وجود دارد.” در بیوگرافی که همراه با تصویری رئیس جمهور در سال 2017، خاطرهای نقل میشود که او با یک ضربه برگردان خیره کننده در مسابقهای که با نتیجه 9-9 در جریان بوده، گل پیروزی را به ثمر میرساند.
اما افراد بدبینی نیز نسبت به سابقه ورزشی اردوغان هستند که باعث افزایش تردیدها حتی درباره مدرک دانشگاهی او نیز شدهاند. مصطفی هوش، روزنامهنگاری که با تمسخر کتاب هاسدمیر را “کتاب مقدس” توصیف میکند، سابقه فوتبالی اردوغان را با تلاش برای کشف شواهدی درباره وقایعی که تقریبا 100 سال پیش اتفاق افتاده، مقایسه میکند. او میگوید: “همه چیز مبهم و متناقض است.” سونر یالچان، روزنامهنگاری که کتابی 400 صفحهای درباره اردوغان نوشته، معتقد است که کل داستان فنرباغچه ساختگی است. وی مدعی شد اردوغان تنها دو سال تدارکات فنرباغچه بوده و با اعمال فشار هممحلهای و دوست خود روی سرمربی وارد زمین میشده است.
در سن 27 سالگی که اوج یک بازیکن است، اردوغان تیم اداره حمل و نقل را ترک کرده و به اروک اسپور، یک تیم محلی ملحق شد. البته از همان روزها زندگی سیاسی اردوغان تحت تاثیر ریشههای محافظهکار محلیاش آغاز شد. در سال 1976 و در سن 22 سالگی، او رئیس شعبه محلی جوانان حزب اسلامی (حزب نجات ملی) شد. این حزب پس از کودتای نظامی در سال 1980 تعطیل شد، اما در سال 1985 اردوغان به عنوان رئیس منطقه استانبول حزب رفاه، انتخاب شد.
هنگامیکه ترکیه در سال 1923 بهعنوان یک کشور مستقل تاسیس شد، رهبر آن مصطفی کمال آتاتورک، یک کشور سکولار شبیه به مدل فرانسه را پایهگذاری کرد. دبیرخانه امور دینی تاسیس شد و ائمه جمعه تحت کنترل دولت قرار گرفتند. اسلام یک موضوع خصوصی تلقی میشد، نه یک هویت عمومی. کارمندان دولت نمیتوانستند ریش خود را بلند کرده و دختران با روسری نمیتوانستند در امتحانات دانشگاه شرکت کنند. این سیاستها دو گروه جداگانه را برجسته میکرد: یک نخبه شهری و سکولار که مسئول بخشهای مختلف دولت بود و یک توده بزرگتر و فقیرتر از شهروندان مذهبی.
یک تصور غلط رایج این بود که این خط فقط مربوط به دین است، اما اینگونه نبود. در میان نخبگان سکولار، مذهب یک راه میانبر برای درک فقر و عقبماندگی فرهنگی طبقه کارگر روستایی بود. از دهه 1920، این قشر از پروسه دولتسازی جدا شده بودند و بیشتر از اینکه در آن دخیل باشند، تنها درباره آنها صحبت شده بود. برای سیاستمدارها یا سازمانهایی که میتوانستند درخواستهای آنها را به زبانی که معنادار باشد، بیان کنند، این قشر تنها یک حوزه انتخابیه در حال رشد بود.
اردوغان سیاستمداری بود که این موضوع را درک کرد. او میگفت:” برادر شما، رجب طیب ترکِ سیاه پوست است.” او در مخالفت با نخبگان قدیمی “ترک سفید”، خود را به عنوان عضوی از طبقه ستمدیده و مظلوم معرفی کرد. در سال 1994، او با حمایت حزب رفاه، بهعنوان شهردار استانبول برگزیده شد و این پیروزیِ سیاستهای اسلامگرایانه در ترکیه را نشان میداد. هفت سال بعد و پس از سپری کردن یک دوره زندان به دلیل اتهامات سیاسی، او جنبشی را رهبری و حزب جدیدی تاسیس کرد: “حزب عدالت و توسعه”. آنچه اردوغان از نبردهای قبلی آموخته بود، مانند اهمیت دین، حضور زنان در پوسترهای انتخاباتی و تاکید بر بستر اقتصادی ساخته شده پیرامون تجارت آزاد، به موفقیت او کمک کرد.
در انتخابات عمومی نوامبر 2002، حزب او دو سوم کرسیهای پارلمان را بهدست آورد و در مارس 2003، اردوغان نخست وزیر شد. یک سال بعد، فنرباغچه در یک بازی خانگی مقابل آکجابات سبات اسپور، تیمی از ترابزون، به میدان رفت. در جایگاه هواداران میزبان، یک بنر با این مضمون روی تابلوهای تبلیغاتی را پوشاند:” مرد مردان؛ رجب طیب اردوغان.” بازیکنی از کاظم پاشا حالا قدرتمندترین مرد آن کشور بود.
***
من هرگز ترکیه بدون رجب طیب اردوغان را ندیدم. هنگامیکه برای اولینبار در سال 2008 برای تدریس زبان انگلیسی وارد دبیرستانی در ترکیه شدم، شش سال از پروژه حزب عدالت و توسعه گذشته بود. بخش عمدهای از موفقیت حزب در توانمندسازی اجتماعی و سیاسی حاصل حضور نخبگان قدیمی بود و بسیاری از مردم از اصلاحات در آموزش و پرورش، بهداشت و تامین اجتماعی بهرهمند شده بودند و رهاییای از سکولاریسم شدید ترکیه که باعث محدودیت زنان باحجاب شده بود، برقرار بود. افزایش ثروت و اعطای وام به معنای این بود که میلیونها نفر اولین ماشین و خانه خود را میخریدند. هزینههای این سرمایهگذاری توسط سرمایههای خارجی فراهم میشد که به بازارهای ترکیه سرازیر شده بودند؛ بازارهایی که به دلیل سودآوری بالا، بسیار جذاب بودند.
فوتبال نیز تغییرات زیادی کرده بود و مانند فوتبال روز انگلیس شده بود. تابلوهای تبلیغاتی الکترونیکی، استادیومهای نام گذاری شده از سوی کمپانیها و محصولات ارائه شده از سوی باشگاهها از لیوانهای آب جو تا لباس بچه. اما فوتبال ترکیه یک جنبه دیگر هم داشت که فوتبال بسیار تبلیغاتی انگلیس، هنوز به آن نرسیده است. نام بازیکنان در پشت لباسها به پایین شماره منتقل شد و بخش واضحتر بالای پیراهن به تبلیغات اختصاص داده شد.
من اطمینان دارم قدرت تشخیص من در شناخت بازیکنان در ترکیه خیلی پایینتر است زیرا در تمام تصاویر کلوزآپ همیشه یک تبلیغ شامل هانا (یک برند شکلات)، گارنتا (یک شرکت کرایه اتومبیل) یا بکو (سازنده لوازم خانگی) دیده میشود. هنگام تماشای بازی در تلویزیون، ناگهان صفحه نمایش کوچک در پایین با ارائه یک بنر تبلیغاتی ظاهر میشد. چنین بازاریابی قدرتمندی باعث شده سوپر لیگ ترکیه با درآمدزایی بالا به هفتمین لیگ ثروتمند فوتبال اروپا تبدیل شود. بسیاری از مردم به دلیل این تحولات از اردوغان سپاسگزار هستند.
ایلدریم دمیرورن، رئیس فدراسیون فوتبال ترکیه در سال 2017 گفت: “در 15 سال اخیر، ما در حال چیدن میوههای رهبری شما هستیم. فوتبال ما شروع به پیشرفت کرده است.” البته همه این تغییرات بهخاطر اردوغان رخ نداده بود. از عملکرد اقتصادی گرفته تا اصلاحات منتهی به آغاز مذاکرات الحاق به اتحادیه اروپا در این امر تاثیرگذار بوده است، اما آنچه مشخص است در سراسر ترکیه، بسیاری از مردم تحولات این کشور را نه فقط با ریاست اردوغان بلکه بهطور مستقیم متاثر از سخنان و کارهای او میدانند.
چنین شخصیسازی حکومت همان چیزی است که جنی وایت، انسانشناس، از آن بهعنوان مفهوم “مرد بزرگ” در سیاست یاد میکند. مرد بزرگ “هم دارای شخصیت پدرانه است و هم قهرمان”، او در صدر یک حکومت مقتدر نشسته است، جاییکه روابط با حمایت شخصی در ازای پشتیبانی سیاسی شکل میگیرد. شما کاری برای من انجام میدهید، من نیز کاری برای شما انجام میدهم. مرد بزرگ جایگاه رهبری خود را به ارث نمیبرد؛ بلکه آن را از طریق تامین امنیت و حمایت از گروه خود به دست میآورد. موقعیتهایی در کابینه برای محرمان نزدیک یا جادههای جدید و طرحهای بیمه درمانی برای حامیان مردمی.
رایت مینویسد: “علیرغم برگزاری انتخابات و ظاهر یک دولت پایدار و مدرن، فرهنگ سیاسی ترکیه مدتهاست که با ایده “مرد بزرگ” شکل گرفته است.” این تعریف استعاره به بنیانگذار کشور، مصطفی کمال، قهرمان اسطورهای و پدر ترکیه که در همه جا حضورش با تصاویر و مجسمهها در ساختمانهای دولتی تا متونی در کتابهای درسی احساس میشود، شبیه است. تا زمان ظهور فوتبالیست سابق منطقه کاظم پاشا در سیاست ترکیه، آنها مرد بزرگ دیگری با چنین جایگاهی نداشتند.
فوتبال، همچنان بخش مهمی از شخصیتِ مرد بزرگِ اردوغان است. در کشوری که فوتبال با مفاهیمی مانند مردانگی و پرستش قهرمانها درهم آمیخته شده، فوتبال، ابزاری ایدهآل برای شکل دادن یک تصویر خوب است. او هنوز هم به خوبی در دهه شصت عمر خود در بازیهای فوتبال شرکت میکند. در یک بازی خیریه در سال 2014 اردوغان با چند ضربه تمام کننده دیدنی، یک هتتریک را به ثبت رساند.
نمایش تواناییهای ورزشی اردوغان، یادآور ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه- که او هم بالای 60 سال سن دارد- است که مرتب در مسابقات هاکی روی یخ شرکت میکند و در هر بازی بیش از هشت گل به ثمر میرساند. اردوغان معمولا بعد از بازیها به رختکن میرود و به بازیکنان تبریک میگوید. در آگوست سال 2017 او با مارتین اشکرتل که شانس خوبی برای گلزنی را از دست داده بود، شوخی کرد و گفت: “اگر زاویه بیشتری به توپ میدادی قطعا گل میشد. قطعا گلهای من وقتی من در شهرداری استانبول بازی میکردم را ندیدی.” اردوغان در افتتاحیه استادیومهای جدید یا در کنفرانسهای فوتبال، همیشه پشت یک ضربه پنالتی که به دقت تصویربرداری میشود، قرار میگیرد. روزنامه ورزشی فوتوماچ در افتتاح ورزشگاه جدید ترابزون اسپور در دسامبر سال 2016 نوشت: “اولین گل از اردوغان.” در کنار عکسی که روی آن نوشته شده بود: “یک شاهکار”.
***
اردوغان در مارس 2017 گفت: “وقتی من جوان بودم، میتوانستیم همه زمینهای قابل استفاده در سراسر استانبول را با انگشتان یک دست بشماریم. در کل تاریخ جمهوری تا سال 2002 ، تعداد مجموعههای ورزشی 1575 بود. فقط در 14 سال ما 1924 مجموعه دیگر اضافه کردیم.” شاید بزرگترین تغییر در ورزش در ترکیه در دوران حزب عدالت و توسعه، افزایش ساختوسازهای ورزشی باشد. از محلههای آستروتِرف گرفته تا ورزشگاههایی در کلاس جهانی، در هر سطح از هرم ورزشی، سرمایهگذاریهای کلانی در زیرساختها انجام شده است. هزاران نفر اکنون از امکانات ورزشی مقرون بهصرفه و در دسترس نزدیک به خانه و مدارس خود برخوردار هستند. امکانات جدید ورزشی بخشی از شکوفایی ساختوسازهای گستردهتری است که در شهرهای ترکیه رخ داده است. فرار از صدای چکشها و دریلها غیرممکن است؛ زیرا ساختمانها با سرعت بالایی تخریب و ساخته میشوند. در کشوری که ساختوساز و صنایع وابسته به آن حدود 20 درصد از اقتصاد را تشکیل میدهد، ساختوساز دائمی، اقتصاد را تحت الشعاع قرار میدهد. برای رسیدن به این هدف، مقررات زدایی در نهادهای دولتی، تغییر در قوانین برنامهریزی و سست شدن دایره اعتبارات صورت گرفته است. این رونق به قدرت کشور کمک کرده تا ثروت و رفاه بیشتری کسب کند، اما آسیبهای زیستمحیطی، ایمنی ضعیف کارگران و فساد و پارتیبازی، جنبه تاریک این ماجرا بوده است.
تا سال 2018 ، نگرانیهای زیادی درباره پایداری رونقی که حاصل بدهیهای سنگین بود، وجود داشت و ترس از سقوط اقتصادی افزایش پیدا کرد. ساخت پروژههای بزرگ و محبوب اردوغان شامل پل سوم در سراسر بُسفر، یک تونل جادهای و خط مترو که در زیر آن جریان دارد، تبدیل به اولویت او شد. در سال 2015 ، ساخت فرودگاه سوم که شلوغترین فرودگاه جهان با شش باند است، آغاز شد. استادیومهای فوتبال نیز نمونه مهمی از سیاستهای عملگرایانه او هستند.
ترکیه به سازنده اول استادیومهای جدید یوفا تبدیل شده است. بین سالهای 2007 و 2015، هجده استادیوم جدید در ترکیه ساخته شده است. نرخ توسعه ترکیه حتی از روسیه که برای مسابقات جام جهانی 2018 آماده میشد، بیشتر شده بود. شهرهای بورسا، اسکیشهیر، ترابزون، دیاربکر، گازیانپ سامسون، آنتالیا، ازمیت، آدانا، آداپازاری، آنتاکیا و قونیه همه صاحب یک استادیوم جدید شدند و تقریبا همه از همین الگو پیروی میکردند؛ استادیومهای قدیمی ساخته شده در دهه 40 یا 50 تخریب شد. این بخشی از پروژه جمهوریخواهان بود که در یک منطقه مرکزی در کنار یک پارک یا فضای تفریحی انجام شد و نام آنها از خود آتاتورک (بورسا، اسکیشهیر، قونیه، ساکاریا، آنتالیا) یا تاریخهای کلیدی مربوط به جنگهای استقلال ترکیه (آنکارا، سامسون) گرفته شده بود.
در عوض، استادیومهای جدید بهنام حامیان مالی (ورزشگاه ترک تلکام، ورزشگاه مدیکال پارک) یا شهرداری نامگذاری شدهاند. آنها غالبا در حومه شهر قرار داشته و رسیدن به آنها فقط با ماشین و سفرهای پردردسر با وسایل نقلیه عمومی ممکن بود. بیشتر استادیومهای ترکیه متعلق به دولت است و به باشگاهها اجاره داده میشود. اردوغان در مارس 2017 گفت: “بگذارید ورزشگاهها شاهد حضور هزاران نفر باشند. اکثر ورزشگاهها در وضعیتی ویران بودند. ورزشگاههای جدیدی ساختهایم که اکثر شهرهای جهان به آن حسادت میکنند.”
از بسیاری جهات ترکیه هم مانند انگلیس در دهه 1990، همان فرآیند بازبینی و مدیریت زیرساختهای فوتبال را طی میکند. در انگلیس این روند با فاجعه هیلزبورو سرعت یافت؛ البته خوشبختانه ترکیه علیرغم داشتن خاطرهای تلخ، هرگز فاجعهای در استادیوم در آن مقیاس را تجربه نکرده است. در آگوست 1967، چهل نفر در مسابقه بین سیواس و کایسری در هنگام پرتاب سنگ بین هواداران جان خود را از دست دادند.
اما ایمنی و راحتی تنها انگیزه ساخت این ورزشگاهها نبود. ورزشگاهها منبع حیاتی درآمد برای باشگاههایی مقروض محسوب میشوند. جیحون کازانچی که وظیفه فروش جایگاههای شیشهای و صندلیهای VIP برای ورزشگاه جدید گالاتاسارای را برعهده داشت، در مورد ایرادات زمین قدیمی توضیح داد و میگوید: “ظرفیت آن استادیوم 25 هزار نفر بود و هیچ جایگاهی وجود نداشت. تعداد زیادی از افراد ثروتمند و مهم در گالاتاسرای هستند که میخواهند خودنمایی کنند.” به گفته کازانچی، فروش این صندلیهای خاص در ورزشگاه جدید، به همراه 2500 صندلی VIP در یک قرارداد سه ساله، باعث شد گالا 80 میلیون دلار آمریکا درآمد کسب کند.
بعضی تا آنجا پیش میروند که میگویند وجود این ورزشگاه صرفا ایجاد فرصتی برای اعطای پروژه ساختوساز و پولدار کردن دوستان و نزدیکان اوست؛ پروسهای که در ترکیه با یک کلمه تک سیلابی توصیف میشود: “رانت”.
ترکیه کشوری مانند روسیه نیست و فرهنگ رشوه روزمره به پلیس راهنمایی و رانندگی یا کارمندان دولت وجود ندارد، اما تجارت با تضاد منافع و فساد همراه است. در ترکیه بسیاری از شرکتهای ساختمانی بخشی از یک پروژه تجاری بزرگتر هستند. گفته میشود که در ازای این قراردادها از آنها خواسته شده که کنترل روزنامهها و کانالهای تلویزیونی را به دست گرفته و اطمینان حاصل کنند که آنها زیانهای گسترده را پوشش نمیدهند.
سیاستمداران محلی به عنوان راهی برای نشان دادن قدرت و تاثیرگذاری خود میتوانند بهترین پروژهها را در اختیار داشته باشند. اعطای استادیوم جدید در شهر یکی از هدایایی است که “مرد بزرگ” میتواند در ازای کسب حمایت آن را اعطا کند. اما یک جنبه دیگر نیز وجود دارد. اردوغان در ژانویه سال 2011 در معرض نخستین آزمون عمومی در مقیاس گسترده قرار گرفت. بعد از افتتاح استادیوم گالاتاسرای، هواداران این تیم معتقد بودند عدم ساخت جاده دوم و ترافیکهای وحشتناک در مسیر رسیدن به این استادیوم در واقع نوعی مجازات برای آنها بوده است.
***
تغییر چشمانداز فیزیکی فوتبال ترکیه با یک پیشرفت موازی همراه بود. در 14 آوریل 2011، پارلمان ترکیه قانون جلوگیری از خشونت و بینظمی در ورزش را تصویب کرد، که در ترکیه با کد عددی 6222 در اساسنامه شناخته شده است. قانون 6222 با هدف رفع مشکلات در مسابقات ورزشی (بخوانید مسابقات فوتبال) با ایجاد یک چارچوب کاملا جدید از مقررات وضع شد. این قانون با الهام از قوانین مشابه در اروپا که در میان آنها گزارش تیلور در سال 1990 که به دنبال فاجعه هیلزبورو نوشته شده بود، وضع شد. 50 وکیل برای طراحی قانون زمان وقت گذاشتند و وضع آن پنج سال و نیم زمان برد. این امر اختیارات گستردهتری به مقامات پلیس در ورزشگاهها و اطراف آن داد. این قانون نیازمند آن بود که فدراسیون و پلیس اطلاعات بیشتری را درباره هواداران جمعآوری و مجازات بدرفتاری را افزایش دهند.
یونس اگمنوغلو، حقوقدان و عضو سابق هیئت مدیره TFF گفت: “نیاز بود کاری علیه ناآرامیها و هولیگانیسم در ورزشگاهها صورت بگیرد. واضح بود که اقدامات اجرایی در نظر گرفته نشده و مدیران باشگاهها همیشه بدون هیچ توبیخی به کار خود ادامه میدهند.” اما شیوه صحبت مقامات درباره قانون جدید نشان میداد که این برنامه با اهداف گستردهتری شکل گرفته است. یکی از مقامات در سال 2011 گفت: “هرچه استادیومها مدرن و لوکستر میشوند و سیستمهای بلیت فروشی تغییر مییابند، افراد خرابکار کمتر قادر به حضور در استادیوم هستند.” درواقع دلیل وضع این قوانین کمتر درباره ایمنی هواداران و بیشتر معطوف به تغییر فرهنگ هواداری فوتبال از اشغال آن توسط طبقه فقیر و کارگر به یک طبقه بورژوا بود.”
ادبیاتی که دولت استفاده میکرد گویای همه چیز بود. کلمه چاپولجو (خرابکار) دوباره در سال 2013 و در حمله به موج اعتراضات ضددولتی در شهرهای بزرگ ترکیه توسط اردوغان استفاده شد. اردوغان خطاب به هواداران خود گفت: “ما کاری که تعداد انگشتشماری خرابکار انجام دادهاند را تکرار نمیکنیم. آنها فروشگاه و ماشینهای غیرنظامیان را نابود میکنند. آنقدر حقیر هستند که به نخست وزیر این کشور توهینکنند. تا زمانیکه شما کنار ما باشید، دولت عدالت و توسعه قوی خواهد بود. تا زمانیکه من زنده باشم، نخست وزیر شما از هیچ چیز نمیترسد.”
ادبیات او طوری بود که قصد داشت شکافی بین معترضان و طرفداران حزب عدالت و توسعه ایجاد کند. او میخواست به هوادارانش بگوید که آنها مثل شما نیستند. هواداران فوتبال در تظاهرات تابستان آن سال که به اعتراضات “گزی پارک” معروف شد نقش اساسی داشتند. جلودار معترضان، گروهی از هواداران بشیکتاش به نام چارشی بودند. هرچند جا خالی دادن برای گاز اشکآور و ماشینهای آب پاش برای خیلی از معترضان که طبقه متوسط بودند، تازگی داشت، گروه چارشی برای دههها هدف خشونت نیروهای پلیس در فوتبال بودند. آنها دست به عمل متقابل زدند و حتی در مقطعی از یک شرکت ساختمانسازی یک بولدوزر کرایه کردند تا با آن مقابل نیروهای پلیس بایستند. این اعتراضات چنان موفقیتآمیز بود که هواداران گالاتاسرای و فنرباغچه، رقبای بشیکتاش نیز به آن پیوستند. اما این کار بدون مجازات نماند؛ در سپتامبر 2014، 35 هوادار دستگیر و به تلاش برای سرنگونی دولت متهم شدند. البته همه هواداران در دسامبر سال 2015 تبرئه شدند، اما به نوعی گروه آنها تجزیه شد. یکی از هواداران نزدیک به آنها به من گفت: “از این گروه اکنون فقط یک اسم باقی ماند؛ نه هیچ چیز دیگر”.
با افزایش شکافها در کشور، برچسب زدن به مخالفان به عنوان افرادی غیرمطلوب و هولیگان افزایش یافته بود. اردوغان در سخنرانی خود در مارس 2017 ، پیش از برگزاری همهپرسی بسیار بحث برانگیز درباره طرحی برای تقویت اختیارات خود، مخالفانش را به این متهم کرد که مانند هولیگانهای فوتبال رفتار کرده و باعث افزایش رویه هولیگانیسم میشوند. او گفت: “به امید خدا ما از شر آنها خلاص خواهیم شد. آنها همچنان به دنبال تقلب و دست بردن در نتایج هستند.” اردوغان تنها به استفاده از این استعاره راضی نشده و سپس با مقایسه حزب مخالف CHP با فوتبالیستهای از رده خارج گفت: “مدت زیادی است که از دوره آنها گذشته، اما آنها اگرچه در تمامی عرصهها مغلوب میشوند، اما هنوز مقاومت میکنند و من امیدوارم این بار این پیام را دریافت کنند.”
به نظر میرسید این استعاره بیش از آنچه گوینده در نظر داشت، آشکار کننده نیت او بود. کسب پیروزیهای سیاسی با تکیه بر اصطلاحات فوتبالی ساده نیست، بلکه دیدگاه شما درباره سیاست را آشکار کرده و به منزله برتری مطلق در مفهوم دموکراسی است. با گذشت سالها، اردوغان از زبانی تند مقابل مخالفانش بهره برده و آنها را به عنوان حامیان تروریست و خائن به ملت معرفی میکرد.
***
در ترکیه و در سال 2018 دیگر امکان خرید بلیت یک بازی فوتبال بهصورت سنتی وجود ندارد. همه هواداران دارای یک کارت هستند و این کارت شامل نام و نام خانوادگی، شماره شناسنامه و یک عکس است. بلیت بازیها بهصورت آنلاین خریداری شده و به کارت اضافه میشوند. سیستم پاسولیگ (کارت ورود به ورزشگاه) بخشی از قانون 6222 است که بیشتر از همه روی هواداران عادی فوتبال ترکیه تاثیر گذاشته است. این کارت تنها تراشه ردیابی در سیستم بسیار بزرگتری از نظارت است. اجرای قانون 6222 در ورزشگاهها نیازمند سیستم های دوربین مداربسته پیشرفته بود تا قادر به تشخیص چهره یک فرد در جمع باشد. صفحههای بزرگی در بالای گیتهای ورودی قرار دارد تا ماموران بتوانند هر شخصی که وارد زمین میشود با تصویر روی کارتش مطابقت دهند. سیهون کازانچی مدیر کل پاسولیگ در مصاحبهای توضیح داد: “اگر 40 هزار نفر خواهان تماشای یک بازی باشند، دولت میخواهد همه آنها را بشناسد و بداند چه کسی برای تماشای یک دیدار به استادیوم آمده است. آنها 40 هزار آی دی کارت جداگانه میخواهند.”
به نظر میرسید دولت خواهان جلوگیری از بروز خشونت و بینظمی است. دوربینهای جدید میتوانند افراد خاطی را مشخص و مجازات کنند. در عمل، فدراسیون فوتبال ترکیه هر بخش از سکوهای که افراد خاطی در آن باشد را با محرومیت از حضور در ورزشگاه مواجه میکند. اما کازانچی هم قبول دارد که دلایل دیگری هم میتوانند پشت این تغییرات باشد. او گفت: “امنیت میتواند دلیلی بر این امر باشد. اما ابزارهای بازاریابی نیز میتوانند دلیلی دیگری باشند. زیرا وقتی افرادی وارد ورزشگاه میشوند، شما میتوانید محصولات زیادی به آنها بفروشید.” اگر جزئیات را درباره آنها بدانید، پس بازاریابی در مورد این گروه آسانتر است. این بازاریابی شاید از اهمیت بیشتری برخوردار باشد و روی خود کارت نیز دیده می شود. در گوشه پایین سمت راست این کارت یک آرم مسترکارت قرار دارد. بانک، بلیتها را میفروشد و از کارتها میتوانید به عنوان کارت اعتباری هم استفاده کنید.
وظیفه اجرای این سیستم به یک بانک کوچک به نام “آکتیف بانک” واگذار شد. حامیان این تصمیم میگویند که این بانک برای انجام این وظیفه واجد شرایط بوده؛ زیرا سیستم پرداخت الکترونیکی برای شبکههای حمل و نقل در بسیاری از شهرهای سراسر ترکیه نیز به عهده آنهاست. اما منتقدان میگویند دلیل دیگری برای انتخاب بانک آکتیف وجود دارد. این بانک یک شرکت تابعه یالیک هولدینگ است که متعلق به احمد کالوک، یک تاجر میلیاردر و نزدیک به اردوغان است. در سال 2013 اردوغان به این شرکت کمک کرد. در آن زمان مدیر اجرایی یالیک یک تاجر جوان به نام بِرات آلبایراک بود که داماد اردوغان هم است. آلبایراک درست قبل از اعطای مناقصه پاسولیگ به آکتیف بانک، این شرکت را ترک کرد. آلبایراک بعدا به عنوان وزیر انرژی و سپس وزیر دارایی به کابینه پیوست و یکی از نزدیکترین افرادسیاسی پدرزن خود شد. این داستان به درهم تنیدگی تجارت، سیاست و فوتبال در ترکیه مدرن اشاره دارد.
گذشته از این تردیدهای سیاسی، کارتهای پاسولیگ مشکلاتی نیز دارد. هر کارت متعلق به یک باشگاه است و شما نمیتوانید همه بازیهای فوتبال را بدون توجه به تعصب هواداری ببینید. من چهار کارت پاسولیگ دارم: کارت بشیکتاش (برای خرید بلیت پیش فروش بشیکتاش که باشگاه مورد علاقه من در ترکیه است)، کارتِ بلیت فصلی باشگاه گنجلربیرلیگی از شهر آنکارا (من نمیتوانم این بلیت را در هر کارت دیگری بارگذاری کنم)، کارت فنرباغچه (می توانم با آنها بلیتهای فنرباغچه را از قبل بخرم) و یک کارت بیطرف که به هیچ باشگاهی تعلق ندارد (که من قبل آنکه متوجه شوم هیچ مزیتی ندارد، خریدم).
اکثر هواداران از زمان اجرای قانون از این سیستم جدید ناراضی بودند. باشگاههای هواداری مهم بازیها را تحریم کردند و از افزایش نظارت و دادن پول به کسب و کارهای طرفدار دولت عصبانی بودند. ورزشگاهها نیمه خالی بود. هولدینگ ییلدیز، غول صنعت شیرینیسازی که شامل برندهای Mc Vities و Godiva است، حمایت مالی خود را از فوتبال ترکیه قطع کرد. شرایط، ناپایدار به نظر میرسید. اگرچه کسی خیلی از شرایط خوشحال نبود، اما بیشتر مردم به آن عادت کردند. برخی از هواداران دلسوزانه از تلاشهای گسترده قانونی برای تعمیرات اساسی استادیومهای قدیمی و کاهش خطر ناشی از خشونت راضی بودند. برخی دیگر از تحریم بازیهای تیم مورد علاقه خود خسته و بهراحتی تسلیم شدند. باشگاهها نیز سیستم جدید را دوست دارند. برای هر کارت فروخته شده، 47 درصد از درآمد به جیب باشگاه و باقی به حساب بانک آکتیف میرود. در سال 2015 و از طریق فروش کارت، گالاتاسارای 4 میلیون لیر، تقریبا یک میلیون پوند درآمدزایی کرد. باشگاهها همچنین از اینکه گاهی با برخی هواداران رابطهشان کم می شود هم راضی هستند. در گذشته برخی هواداران سر سخت بلیتها را میگرفتند، برخی از آنها به اعضای گروه واگذار میشد و برخی دیگر نیز بلیتها را به عنوان راهی برای درآمدزایی میفروختند. اما حالا باشگاهها علیرغم وانمود کردن به رابطه نزدیک با این دسته از هواداران، از آنها دور شده و از این روند رضایت دارند.
مرات، یک هوادار آدانا اسپورت میگوید: “ورزشگاههای ترکیه مکانی برای فوران احساسات سرکوب شده است. شما هر روز ده ساعت در محل کار گذرانده و احساس خود را پنهان میکنید، اما سپس به استادیوم میآیید و آن را تخلیه میکنید. اما در سیستم پاسولیگ، در ورزشگاه 120 دوربین وجود دارد. اگر من فحش بدهم، آنها میتوانند در تصاویر دوربینها ببینند. آنها کارت من را بلوکه میکنند و من سه تا شش جلسه محروم میشوم.” در دیدارهای چمپیونزلیگ و لیگ اروپا، با توجه به اینکه این سیستم هنوز اجرا نشده، میزان فحاشیها افزایش پیدا کرده است. مرات ادامه داد: “هوادارانی که نمیخواهیم به ورزشگاه نمیآیند. تعداد تماشاگران ده درصد کاهش یافته اما اکنون طرفداران با کیفیت بیشتری به استادیوم میآیند. این کاهش ده درصدی به زودی به رشد پنجاه درصدی منجر میشود و روند به سرعت در حال تغییر است.”
اما با وجود کارتهای جدید و افزایش نظارت و مجازاتهای شدید، رفتار نادرست در ورزشگاهها کاهش نیافته است. هرهفته در حاشیه مطبوعات ورزشی داستان تازهای روایت میشود؛ تیمی به دلیل شعارهای توهینآمیز یا به دلیل اینکه هواداری، تلفن همراهش را به سمت دروازهبان پرتاب کرده، مجبور به انجام بازی بدون تماشاگر شده است. در فینال سوپر جام ترکیه در آگوست سال 2017، یک هوادار، چاقویی به سمت ریکاردو کوارشما پرتاب کرده که در چند متری او فرود آمد. در آوریل سال 2018 ، مدیر عامل بشیکتاش بهدلیل برخورد جسمی که هواداران فنرباغچه پرتاب کردند به بیمارستان منتقل شد. اما شاید این روند تعجبآور نباشد، زیرا از ابتدای طرح کارتهای پاسولیگ، متوقف کردن خشونت هواداران اولویت ثانویه به نظر میرسید.
حس نوستالژی و دلتنگی زیادی برای دوران سپری شده وجود داشت. ویلسل گیلی، رهبر سابق گروه هواداران متعصب گالاتاسرای به من گفت: “در گذشته فضایی زیبا و باتداوم و باشکوهی حاکم بوده و 20 الی 25 هزار هوادار عاشق فوتبال روی سکوها همه با هم شعار میدادند. آن اجتماع حالا از بین رفته و اکنون هواداران با جیب پر از پول، سیگاری بر گوشه لب، با لیوان مشروبی در دست و در حال مزمزه الکل، فوتبال تماشا میکنند. منظورم این است که فوتبال تجاری شده و این محصول آنهاست. ”
***
در 10 آوریل 2016، اردوغان برای رونمایی از ورزشگاه وودافون – که متعلق به بشیکتاش است- پا به میدان گذاشت. اما با توجه به درسی که او از مراسم افتتاح ورزشگاه گالاتاسرای در پنج سال قبل آموخته بود، این بار سکوها خالی بود. فکیرَت اورمان، رئیس باشگاه بشیکتاش در سخنرانی خود خطاب به اردوغان 13 بار ازعناوینی مانند “رئیس جمهور عزیز”، “رئیس جمهور ارجمند” یا “رئیس جمهور مردم” استفاده کرد که این خشم بسیاری از هواداران بشیکتاش را برانگیخت. اما اورمان میدانست که باشگاه فوتبال او باید در ترکیه تحت تسلط اردوغان روزگار بگذراند. رئیس فدراسیون فوتبال ظاهرا مستقل ترکیه، در یک همه پرسی در سال 2017 علنا از اردوغان حمایت کرد. بازیکنان مشهور از جمله آردا توران، ستاره سابق بارسلونا، در یک کمپین آنلاین حمایت از اردوغان شرکت کردند. ترکیه از نظر سیاسی کاملا به دو گروه دوستان و دشمنان تقسیم شده و بسیاری از شرکتها و سازمانهای تاثیرگذار میدانند که باید در کدام سمت قرار گیرند.
اما فوتبال ترکیه کاملا سرسپرده نیست. در شرایطی که اردوغان متهم به کنترل همه جوانب زندگی از دستگاه قضایی گرفته تا رسانهها و دنیای تجارت است، دسترسی او به سه باشگاه بزرگ گالاتاسرای، فنرباغچه و بشیکتاش محدودتر از هر جای دیگر است. با توجه به فرهنگ بزرگ طرفداری و تعداد زیاد هواداران، فتح آنها دشوار است. حزب عدالت و توسعه تمام تلاش خود را برای ایجاد تیمهای جدید مانند باشاکشهیر در استانبول و عثمانلی اسپور در آنکارا معطوف کرده است.
باشاکشهیر در حال حاضر از ثبات مالی بالایی برخوردار بوده و در فصل 17-2016 با قرار گرفتن در رتبه دوم، در آخرین لحظات شانس حضور در لیگ قهرمانان را از دست داد. اما این تیم فاصله زیادی تا رسیدن به سه تیم بزرگ ترکیه دارد و در فینال جام حذفی، آنها حتی نتوانستند 15 هزار بلیت خود را به فروش برسانند. و برای اردوغان ورود به زمین در مقابل هواداران سرکش و غیرقابل پیش بینی سه تیم بزرگ ترکیه، همچنان از نظر سیاسی مخاطرهآمیز است.
بازی افتتاحیه استادیوم بشیکتاش مقابل بورسا اسپور در شرایط سیاسی دشواری برگزار شد و من به استادیوم رفتم. ما نمیدانستیم که یک کودتای دراماتیک و خشونتآمیز سه ماه بعد آغاز و منجر به کشته شدن 250 نفر و تغییر شرایط کشور میشود. اما در آوریل 2016 و پس از بمبگذاری، با احیای مجدد و دردناک درگیری با کردها و زندانی کردن روزنامه نگاران مخالف به اتهام تروریسم و جاسوسی، اوضاع متشنج شد.
به شیوه معمول ترکها، ورزشگاه پیش از اینکه کاملا به اتمام رسیده باشد، افتتاح شده بود اما با نزدیک شدن به شروع بازی، کم کم سکوها حس آشنایی را پیدا میکرد؛ هواداران چسبیده و بازو به بازوی هم، در حالیکه بوی ودکا از نفسهای آن احساس می شد، بعد از اینکه برای سه سال بازیهای خانگی را در ورزشگاه المپیک در آن طرف شهر برگزار کرده بودند، به خانه بازگشتند. اما این خانه خیلی آشنا به نظر نمیرسید، صندلیهای براق، آگهیهای تبلیغاتی بزرگ، صفحههای نمایش غول پیکر، وای فای رایگان. برای افرادی مثل من که به صندلیهای شکسته و زمین قدیمی علاقه زیادی داشتند، این تجربه ناخوشایند بود.
بازی پرتنش بود و بشیکتاش برای کسب پیروزی در اولین بازی خود در استادیوم جدید تحت فشار قرار داشت. در دقیقه 90، نتیجه 3-2 به سود تیم میزبان بود. سوتهای کرکننده تماشاگران در گوشم، مانند هزاران کتری در حال جوش بود. در زمین اتفاقی رخ داده بود. خطای شدید روی کوارشما انجام شد و او نیز واکنش شدیدی نشان داد؛ بلند شد و با دست به صورت مدافع حریف، او را هل داد.
این آغاز درگیری شدید بازیکنان دو تیم بود. من منتظر بودم تا داور این شرایط را مدیریت کند اما بازیکنان و کادر فنی بورسا شروع به خارج شدن از زمین کردند. مردی که کنار من نشسته بود، گفت: “بازی تمام شد”. سوت پایان بازی زده شده بود. پیروزی درخشانی نبود اما بشیکتاش اولین پیروزی را در خانه جدید به دست آورده بود. آنچه پس از آن اتفاق افتاد، من را تحت تاثیر قرار داد. فضای بیرون ورزشگاه پرهرج و مرج بود. جمعیت داخل ورزشگاه به جمعیت بزرگتری که بدون بلیت مانده بود، ملحق شد. جوانان سوار بر موتور با سرعت زیادی میراندند و بوق میزدند؛ درحالیکه دوستانی که تَرک آنها نشسته بودند، پرچم های سفید و سیاه بشیکتاش را تکان میدادند. یکی از شلوغترین خیابانهای مرکز استانبول حالا تسلیم هواداران شده بود.
یک سال بعد اردوغان خودسرانه احتمالا هوس کرد کلمه آرهنا را از نام استادیوم حذف کند. او مدعی شد چنین لغتی در فرهنگ کشور ترکیه وجود ندارد و وودافون آرهنا را تبدیل به وودافون پارک کرد. اما اینجا تودهای سرکش و غیرقابل توصیف وجود داشت و مردم هر کاری را که دوست داشتند انجام میدادند. وقتی به مرکز بشیکتاش رسیدم 500 نفر از مردم در میدان شعار میدادند. زمین پر از بطریهای آبجو، بستههای سیگار و مقوای خیس بود. صدای شیشه در حال شکستن نیز همیشه شنیده میشد؛ زیرا مردان مست از سر میزهای خود بلند شده و در خیابانهای اطراف رژه میرفتند.
شما میتوانید قوانین را سختتر کنید، اما انرژی طبیعیای در یک جمعیت وجود دارد و به شکلی غیرقابل پیشبینی بیشتر خواهد شد. علیرغم تلاش پاسولیگ برای ایجاد محدودیت در ترکیه مدرن، جاییکه مردم نمیتوانند در گروههای بزرگی تجمع کرده یا بدون ترس از دستگیری افکار خود را بیان کنند، برای بسیاری از مردم فوتبال آخرین قلمرویی است که در آن می توانند نفس بکشند. پاسولیگ تلاش کرد تا آن را محدود کند اما همچنان این فضا وجود دارد.
من فکر میکنم این عدم کنترل به همین دلیل است که دولت دوست ندارد هواداران فوتبال به عنوان یک گروه دور هم جمع شوند، اما من به همین دلیل فوتبال را دوست دارم؛ این غیرقابل پیش بینی بودن، این هیجان شدید و تسلیم شدن به جمع. البته این اتفاق در بازیهای انگلیس نیز رخ میدهد، اما در ترکیه این روند پرنوسانتر حس میشود. به همین دلیل فوتبال یکی از جالبترین حوزههایی است که میتوان درجه حرارت یک ملت را آزمایش کرد.
اردوغان در سال 2017 گفت: “من از ورزشی صحبت میکنم که مایه امیدواری است؛ از بیابانهای آفریقا گرفته تا زاغههای برزیل، در همه جای دنیا فوتبال به بچههایی که زندگی آنها را نادیده گرفته، امید میدهد.” اردوغان درباره بازیکنان صحبت میکرد، اما فوتبال به هواداران نیز امید میدهد. برای مردمانی که عصبانی یا نگران مسیر کشور خود هستند. فوتبال فرصتی برای ذوب شدن در انبوهی از مردم است- فراموش کردن آنچه در جاهای دیگر اتفاق می افتد، یا پیدا کردن اتفاقی الهام بخش و همبستگی برای تلاش در مسیر تغییر آن.
اسم اون محله کاظم پاشا نیست قاسم پاشا هست.
فوتبال ورزش اول جهان است و بدیهی است که می توان با استفاده ابزاری از آن ، بعنوان سکوی پرتابی مناسب برای رسیدن به قدرت سیاسی وحفظ وبقا در مسند قدرت حکومتی بهره برد. از اوایل قرن بیستم بتدریج شاهد استفاده ابزاری از ورزش وخصوصا فوتبال توسط سیاستمداران جهان در راستای جلب توجه افکار عمومی ،ایجاد مشروعیت حکومتی و کسب محبوبیت وقدرت در جهان بشدت سیاست زده بودیم و البته این روندی است که همچنان ادامه دارد.آلودگی ورزش فوتبال به سیاست آنقدر شدت گرفت که شاهد رقابتهای سیاستمداران برای نفوذ هر جهت بیشتر در سازمانهای بین المللی فوتبالی در راستای توسعه قدرت سیاسی و اثر گذاری بر افکار عمومی ، هستیم . از جمله این تلاشها رقابت گاها ناسالم سران قدرت برخی کشورها برای کسب میزبانی جام جهانی فوتبال در کشور متبوعشان ، میتوان نام برد. مثال بارز آن وقایع پشت پرده کسب میزبانی جام جهانی توسط کشور قطر ، می باشد. بنظر میرسد هنوز برخی از ابعاد فساد گسترده اعطای میزبانی جام جهانی به قطری ها هنوز آشکار نشده است. اما در خصوص رجب طیب اردوغان نیز بایستی گفت: اولا ، او هم مانند سایر سیاستمداران دنبال استفاده ابزاری از ورزش فوتبال است . ثانیا، با توجه به شکست برنامه های اقتصادی وی و اوضاع نابسامان اقتصاد کشور ترکیه ، ورزش فوتبال می تواند وسیله ای برای انحراف افکار عمومی از مدیریت شکست خورده این سیاستمدار قدرت طلب باشد.